کاربر:Hossein/11صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


== زندگی کرامت‌الله دانشیان ==
== زندگی کرامت‌الله دانشیان ==
کرامت‌الله دانشیان در ۱۰ مهر ۱۳۲۵ در شیراز به‌دنیا آمد. نام پدرش پرویز و اهل داراب استان فارس بود. مادرش اعظم نام داشت و اهل شیراز بود. او ۱۰ساله بود که مادرش را از دست داد و با خانواده‌اش به تبریز رفت. در تبریز دیپلم گرفت و سال‌های سربازی را در کسوت سپاه دانش در آمل گذراند. سال ۱۳۴۶ تحصیلش را در مدرسهٔ عالی سینما و تلویزیون در تهران ادامه داد و از اولین قبول‌شدگان آن دوره‌ی هنری بود. یک سال بعد فیلمی ساخت با عنوان «غارت نفت و مردم جنوب شهر تهران» که به خاطر ساخت این فیلم از دانشکده اخراج شد.
کرامت‌الله دانشیان در ۱۰ مهر ۱۳۲۵ در شیراز به‌دنیا آمد. نام پدرش پرویز و اهل داراب استان فارس بود. مادرش اعظم نام داشت و اهل شیراز بود. او ۱۰ساله بود که مادرش را از دست داد و با خانواده‌اش به تبریز رفت. در تبریز دیپلم گرفت و سال‌های سربازی را به عنوان سپاه دانش در آمل گذراند. سال ۱۳۴۶ در مدرسه‌ی عالی سینما و تلویزیون در تهران به تحصیل پرداخت و از اولین قبول‌شدگان آن دوره‌ی هنری بود. یک سال بعد فیلمی ساخت با عنوان «غارت نفت و مردم جنوب شهر تهران» که به خاطر ساخت این فیلم از دانشکده اخراج شد.


کرامت‌الله دانشیان با چند تن از دوستانش در کلاس فیلمبرداری تلویزیون یک محفل روشنفکری علیه حکومت شاه تشیکل داد. در محفل آنان بیشتر صحبت بر سر پیدا کردن راهی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی چپ مانند [[بیژن جزنی]] و [[مسعود احمدزاده]] و یارانشان بود. بعد از ساختن فیلم علیه سیاست اقتصادی شاه و اخراجش از دانشکده، به روستاها رفت و تصمیم به ادامه‌ی راه صمد بهرنگی گرفت اما هم‌چنان درارتباط به دوستان همفکرش باقی ماند.
کرامت‌الله دانشیان با چند تن از دوستانش در کلاس فیلمبرداری تلویزیون یک محفل روشنفکری علیه حکومت شاه تشیکل داد. در محفل آنان بیشتر صحبت بر سر پیدا کردن راهی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی چپ مانند [[بیژن جزنی]] و [[مسعود احمدزاده]] و یارانشان بود. بعد از ساختن فیلم علیه سیاست اقتصادی شاه و اخراجش از دانشکده، به روستاها رفت و تصمیم به ادامه‌ی راه صمد بهرنگی گرفت اما هم‌چنان در ارتباط با دوستان همفکرش باقی ماند.


== فعالیت گروه و ضربه خوردن ==
== فعالیت گروه و ضربه خوردن ==
کرامت‌الله دانشیان در همراهی با بطحایی، شکوه و ابراهیم فرهنگ، اتحادیه، جمشیدی و سیاهپوش گروهی برای مطالعات مارکسیستی تشکیل داده بود. در این بین دو فرد به نام سماکار و علامه‌زاده که از کارمندان تلویزیون بودند و گرایش مارکسیستی داشتند، طرحی را میان خود مطرح می‌کنند که با مخفی کردن سلاح در دوربین فیلمبرداری تلویزیون و وارد کردن آن به مراسم جشن سینمای کودک و نوجوان، فرح یا ولیعهد را که برای توزیع جوایز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در برنامه شرکت می‌کردند گروگان بگیرند و آزادی زندانیان سیاسی بطور خاص جزنی و احمدزاده را طلب کنند. سماکار از دوستش بطحایی می‌خواهد که برایشان اسلحه تهیه کند و بطحایی پیشنهاد سماکار را می‌پذیرد. مسئولیت تهیه اسلحه نیز به کرامت دانشیان سپرده می‌شود.
کرامت‌الله دانشیان در همراهی با بطحایی، شکوه و ابراهیم فرهنگ، اتحادیه، جمشیدی و سیاهپوش گروهی برای مطالعات مارکسیستی تشکیل داده بود. در این بین دو فرد به نام سماکار و علامه‌زاده که از کارمندان تلویزیون بودند و گرایش مارکسیستی داشتند، طرحی را میان خود مطرح می‌کنند که با مخفی کردن سلاح در دوربین فیلمبرداری تلویزیون و وارد کردن آن به مراسم جشن سینمای کودک و نوجوان، [[فرح پهلوی|فرح]] یا ولیعهد را که برای توزیع جوایز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در برنامه شرکت می‌کردند گروگان بگیرند و آزادی زندانیان سیاسی، به‌طور خاص [[بیژن جزنی|جزنی]] و [[مسعود احمدزاده|احمدزاده]] را طلب کنند. سماکار از دوستش بطحایی می‌خواهد که برایشان اسلحه تهیه کند و بطحایی پیشنهاد سماکار را می‌پذیرد. مسئولیت تهیه اسلحه نیز به کرامت دانشیان سپرده می‌شود.


بین اعضای گروه کرامت، فردی فعالیت داشت که پیشینهٔ همکاری با ساواک را داشت و آنها بی‌اطلاع بودند. طرح عملیات در کانون پرورش فکری کودکان با حضور فرح لو می‌رود. روایتی که بیشتر از دیگر روایات مطرح شده این است که امیرحسین فطانت از هم‌بندیان کرامت‌الله دانشیان در دورۀ اول زندان، که به عنوان رابط چریک‌های فدایی خلق قرار بود اسلحه‌ لازم برای انجام این عملیات را در اختیار دانشیان قرار دهد، ماجرا را به ساواک گزارش کرده و موجبات بازداشت اعضای گروه را فراهم آورده است. ولی ساواک برنامه را ملغی نمی‌کند و دام می‌چیند تا همهٔ اعضای گروه را دستگیر کند. روز موعود می‌رسد و ساواک همه‌جای کانون را از بیرون و درون در محاصره می‌گیرد. سه نفر از گروه که فیلمبردار نقش اصلی را داشت، وارد کانون می‌شوند. حین مراسم که فرح مشغول اهدای جوایز بوده، گروه اقدام می‌کند و ساواک طرح را خنثی کرده و همه را دست‌بند زده و می‌برد.<ref>سایت مجاهد - [https://article.mojahedin.org/i/%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D گلسرخی] و دانشیان </ref><ref>سایت تاریخ ایرانی - پاسخ فطانت، من گلسرخی و دانشیان را [http://tarikhirani.ir/fa/news/3128/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%81%D8%B7%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%D9%85-%DB%B4%DB%B0-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%D9%86-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4% نفروختم]</ref> ساواک تعداد دستگیر ‌شدگان را ۱۲نفر اعلام می‌کند و نفر سیزدهم را فراری و در حال تعقیب جلوه می‌دهد؛ اما این فریب بود که کسی نتواند در بیاورد چه کسی گروه را لو داده است. نفر سیزدهم به‌ظاهر فراری، همان فرد۲۲ساله رابط ساواک، امیرحسین فطانت بود.
بین اعضای گروه کرامت، فردی فعالیت داشت که پیشینه‌ی همکاری با [[ساواک]] را داشت و آن‌ها بی‌اطلاع بودند. طرح عملیات در کانون پرورش فکری کودکان با حضور فرح لو رفت. روایتی که بیشتر از دیگر روایات مطرح شده این است که امیرحسین فطانت از هم‌بندیان کرامت‌الله دانشیان در دور‌ه‌ی اول زندان، که به عنوان رابط [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی خلق]] قرار بود اسلحه‌ لازم برای انجام این عملیات را در اختیار دانشیان قرار دهد، ماجرا را به [[ساواک]] گزارش کرده و موجبات بازداشت اعضای گروه را فراهم آورده است. [[ساواک]] برنامه را ملغی نکرد و برای دستگیری همه‌ی اعضای گروه طراحی کرد و دام چید. روز عملیات [[ساواک]] همه‌جای کانون را از بیرون و درون در محاصره گرفت. سه نفر از گروه که فیلمبرداران اصلی بودند، وارد کانون شدند. حین مراسم که فرح مشغول اهدای جوایز بود، گروه اقدام کرد ولی ساواک طرح را خنثی کرده و همه را دست‌بند زده و دستگیر کرد.<ref>سایت مجاهد - [https://article.mojahedin.org/i/%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D گلسرخی] و دانشیان </ref><ref>سایت تاریخ ایرانی - پاسخ فطانت، من گلسرخی و دانشیان را [http://tarikhirani.ir/fa/news/3128/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%81%D8%B7%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%D9%85-%DB%B4%DB%B0-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%D9%86-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4% نفروختم]</ref> ساواک تعداد دستگیر ‌شدگان را ۱۲نفر اعلام کرد و نفر سیزدهم را فراری و در حال تعقیب جلوه داد؛ اما این فریب بود که کسی متوجه نشود چه کسی گروه را لو داده است. نفر سیزدهم به‌ظاهر فراری، همان فرد۲۲ساله رابط [[ساواک]]، یعنی امیرحسین فطانت بود.


== دستگیری کرامت‌الله دانشیان ==
== دستگیری کرامت‌الله دانشیان ==
کرامت‌الله دانشیان آنجا نبود ولی در شهریور ۱۳۵۲ بر سر قرار با امیرحسین فطانت می‌رود که با او از قدیم دوست بوده  است. این قرار منجر به دستگیری او می‌شود.  
کرامت‌الله دانشیان در زمان عملیات در کانون پرورش کودکان و نوجوانان نبود ولی در شهریور ۱۳۵۲ بر سر قرار با امیرحسین فطانت رفت که با او از قدیم دوست بوده  است. این قرار منجر به دستگیری او شد.  


== رابطه کرامت‌الله دانشیان با خسرو گلسرخی ==
== رابطه کرامت‌الله دانشیان با خسرو گلسرخی ==
کرامت‌الله دانشیان و [[خسرو گلسرخی]] در یک دادگاه محاکمه شدند در حالیکه قبل از دستگیری رابطه‌ای با هم نداشتند. در مورد رابطه دانشیان و [[خسرو گلسرخی]] روایت‌های مختلفی نقل شده است.


=== روایت سایت مجاهد ===
=== روایت سایت مجاهد ===
سایت مجاهد در این رابطه آورده است:<blockquote>کرامت در بیرون از زندان رابطه‌ای با خسرو گلسرخی نداشت و او را تا زمستان سال ۱۳۵۲نمی‌شناخت. آنها اعضای دو گروه جدای از هم بودند که از فعالیت‌های همدیگر چندان اطلاعی نداشتند؛ ولی رابطی بینشان بود که همه او را نمی‌شناختند.</blockquote>
سایت مجاهد در این رابطه آورده است:<blockquote>کرامت در بیرون از زندان رابطه‌ای با [[خسرو گلسرخی]] نداشت و او را تا زمستان سال ۱۳۵۲نمی‌شناخت. آنها اعضای دو گروه جدای از هم بودند که از فعالیت‌های همدیگر چندان اطلاعی نداشتند؛ ولی رابطی بینشان بود که همه او را نمی‌شناختند.</blockquote>


=== روایت سایت تاریخ ایرانی ===
=== روایت سایت تاریخ ایرانی ===
<blockquote>آن‌ها که از ماه‌ها قبل به خاطر تشکیل یک گروه چپ‌گرا به همراه ۱۰ تن دیگر از همفکرانشان شامل طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامه‌زاده، رحمت‌الله جمشیدی، شکوه فرهنگ‌رازی، ابراهیم فرهنگ‌رازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری بازداشت شده بودند، متهم شدند برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد برنامه‌ریزی کرده و قصد داشته‌اند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی چپ‌گرا تحت فشار قرار دهند.</blockquote>
<blockquote>آن‌ها که از ماه‌ها قبل به خاطر تشکیل یک گروه چپ‌گرا به همراه ۱۰ تن دیگر از همفکرانشان شامل طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامه‌زاده، رحمت‌الله جمشیدی، شکوه فرهنگ‌رازی، ابراهیم فرهنگ‌رازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری بازداشت شده بودند، متهم شدند برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد برنامه‌ریزی کرده و قصد داشته‌اند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی چپ‌گرا تحت فشار قرار دهند.</blockquote>


=== روایت منقول بی بی سی ===
=== روایت بی بی سی ===
<blockquote>شهریور ۵۲ چند نفر روزنامه‌نگار، سینماگر و روشنفکر دستگیر شدند که به‌نوعی بهم مرتبط می‌شدند:</blockquote>(آنها ۴ دسته بودند)<blockquote>۱- رضا علامه‌زاده، عباس سماکار و طیفور بطحائی را می‌توان در یک جمع گنجاند.</blockquote><blockquote>۲- بطحائی چون کرامت‌الله دانشیان را می‌شناخت جمع دوم را می‌توان به این صورت تعریف کرد: بطحائی، کرامت‌الله دانشیان، یوسف آلیاری و فرهاد قیصری.</blockquote><blockquote>۳- جمع سوم بطحائی، شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ (همسر اول شکوه)، رحمت‌الله (ایرج) جمشیدی، مریم اتحادیه و مرتضی سیاه‌پوش. بطحائی و شکوه با هم مرتبط بودند.</blockquote><blockquote>۴- آخرین جمع خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم سلیمی بودند.</blockquote><blockquote>به غیر از جمع آخر، اتهام بقیه توطئه گروگان گرفتن فرح پهلوی و ولیعهد رضا پهلوی بود.</blockquote>
<blockquote>شهریور ۵۲ چند نفر روزنامه‌نگار، سینماگر و روشنفکر دستگیر شدند که به‌نوعی به‌هم مرتبط می‌شدند(آنها ۴ دسته بودند)</blockquote><blockquote>۱- رضا علامه‌زاده، عباس سماکار و طیفور بطحائی را می‌توان در یک جمع گنجاند.</blockquote><blockquote>۲- بطحائی چون کرامت‌الله دانشیان را می‌شناخت جمع دوم را می‌توان به این صورت تعریف کرد: بطحائی، کرامت‌الله دانشیان، یوسف آلیاری و فرهاد قیصری.</blockquote><blockquote>۳- جمع سوم بطحائی، شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ (همسر اول شکوه)، رحمت‌الله (ایرج) جمشیدی، مریم اتحادیه و مرتضی سیاه‌پوش. بطحائی و شکوه با هم مرتبط بودند.</blockquote><blockquote>۴- آخرین جمع خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم سلیمی بودند.</blockquote><blockquote>به غیر از جمع آخر، اتهام بقیه توطئه گروگان گرفتن فرح پهلوی و ولیعهد رضا پهلوی بود.</blockquote>


==== عملیات و دستگیری در این روایت ====
==== روایت بی‌بی‌سی از گروگانگیری و دستگیری ====
<blockquote>ماجرا از این قرار بود که بین سماکار و علامه‌زاده حرفی رد و بدل می‌شود که اگر بتوان فرح و پسرش را در "فستیوال" کودک و نوجوان گروگان گرفت، می‌توان در ازاء آن درخواست آزادی زندانیان سیاسی را کرد. به گفته سماکار و علامه‌زاده هیچ طرح عملیاتی وجود نداشت و فقط "حرف" بود.</blockquote><blockquote>سماکار موضوع را با بطحائی در میان می‌گذارد و بطحائی به دانشیان می‌گوید که برای انجام این کار باید اسلحه تهیه شود. از آنجا که دانشیان با امیرحسین فطانت دوست بود و فکر می‌کرد او با چریک‌های فدائی خلق مرتبط است، از او کمک می‌خواهد. اما فطانت که پیش از این به‌خاطر فعالیت سیاسی زندان رفته بود، با ساواک در ارتباط بود.</blockquote><blockquote>فطانت در سال ۱۳۹۲ ماجرا را در کتاب " یک فنجان چای بی موقع - رد پای یک انقلاب" از منظر خود روایت می‌کند. او مدعیست چون با دانشیان دوستی نزدیکی داشته و طرح گروگانگیری را "خیالپردازی‌های محفلی" می‌دانسته، به‌خاطر علاقه شدیدی که به کرامت داشته، می‌خواسته جانش بابت این گروگانگیری به خطر نیفتد اما می‌دانسته نمی‌تواند کرامت را از این کار باز دارد، بنابراین ساواک را به این شرط که "حداکثر شش ماه تا دو سال" به دانشیان حکم دهد، ازاین کار مطلع می‌کند.</blockquote><blockquote>وقتی دانشیان از فطانت کمک می‎خواهد، ساواک فطانت را از شیراز به تهران فرا می‌خواند. فطانت در کتاب خاطراتش می‌گوید ثابتی در کافه "قناری" از او می‌خواهد یک پیکان سفید پر از اسلحه را به سر قرار برساند. فطانت می‌گوید در لحظه آخر تردید کرده که ممکن است طبق برنامه ساواک در محل تحویل کشته شود. این بود که پیکان را به محل دیگری می‌برد. جمشیدی که قرار بود پیکان را تحویل بگیرد، در محل حاضر می‎شود اما خبری از خودرو نیست. به نظر هردوی آنها، ساواک به این خاطر بسرعت دستگیری‌ها را شروع می‌کند. فطانت فرار می‌کند و اکنون مقیم کلمبیاست.</blockquote>
<blockquote>ماجرا از این قرار بود که بین سماکار و علامه‌زاده حرفی رد و بدل می‌شود که اگر بتوان فرح و پسرش را در "فستیوال" کودک و نوجوان گروگان گرفت، می‌توان در ازاء آن درخواست آزادی زندانیان سیاسی را کرد. به گفته سماکار و علامه‌زاده هیچ طرح عملیاتی وجود نداشت و فقط "حرف" بود.</blockquote><blockquote>سماکار موضوع را با بطحائی در میان می‌گذارد و بطحائی به دانشیان می‌گوید که برای انجام این کار باید اسلحه تهیه شود. از آن‌جا که دانشیان با امیرحسین فطانت دوست بود و فکر می‌کرد او با [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدائی خلق]] مرتبط است، از او کمک می‌خواهد، اما فطانت که پیش از این به‌خاطر فعالیت سیاسی زندان رفته بود، با [[ساواک]] در ارتباط بود.</blockquote><blockquote>فطانت در سال ۱۳۹۲ ماجرا را در کتاب " یک فنجان چای بی موقع - رد پای یک انقلاب" از منظر خود روایت کرده و لودادن گروه را این‌طور توجیه می‌کند. او مدعیست چون با دانشیان دوستی نزدیکی داشته و طرح گروگانگیری را "خیالپردازی‌های محفلی" می‌دانسته، به‌خاطر علاقه شدیدی که به کرامت داشته، می‌خواسته جانش بابت این گروگانگیری به خطر نیفتد اما می‌دانسته نمی‌تواند کرامت را از این کار باز دارد، بنابراین [[ساواک]] را به این شرط که "حداکثر شش ماه تا دو سال" به دانشیان حکم دهد، ازاین کار مطلع می‌کند.</blockquote><blockquote>وقتی دانشیان از فطانت کمک می‎خواهد، [[ساواک]] فطانت را از شیراز به تهران فرا می‌خواند. فطانت در کتاب خاطراتش می‌گوید؛ ثابتی در کافه "قناری" از او می‌خواهد یک پیکان سفید پر از اسلحه را به سر قرار برساند. فطانت می‌گوید در لحظه آخر تردید کرده که ممکن است طبق برنامه [[ساواک]]، در محل تحویل کشته شود. او  پیکان پر از سلاح را به محل دیگری می‌برد. جمشیدی که قرار بود پیکان را تحویل بگیرد، در محل حاضر می‎‌شود اما خبری از خودرو نیست. به نظر هردوی آنها، [[ساواک]] به این خاطر به‌سرعت دستگیری‌ها را شروع می‌کند. فطانت فرار می‌کند. او اکنون مقیم کلمبیاست.</blockquote>


==== اما در این میان، گلسرخی چگونه به این پرونده وصل می‌شود؟ ====
==== ارتباط گلسرخی به پرونده گروگان‌گیری ====
<blockquote>در سال ۱۳۵۰، گلسرخی، همسرش، سلیمی مقدم و شکوه فرهنگ در جمع خود می‌گویند اگر شاه ترور می‌شد، گشایشی در فضای سیاسی حاصل می‌شد اما این حرف به برنامه‌ریزی و عمل نمی‌رسد و شکوه ارتباطش را با این جمع از دست می‌دهد و گروه به یک گروه مطالعات مارکسیستی محدود می‌شود. احتمالا وقتی گلسرخی در دادگاه می‌گوید دو سال پیش حرفی زده شد، منظورش همین بوده است. وقتی در پرونده گروگانگیری شکوه فرهنگ (میرزادگی) را می‌گیرند، او ماجرای دو سال پیش را در بازجویی می‌گوید. از نظر منتقدان خانم میرزادگی، او این افراد را "لو" داد و پای گلسرخی را بی‌جهت به پرونده ساخته پرداخته ساواک باز کرد. به‌ این ترتیب، گروهی مجازی ساخته می‌شود که ۱۲ عضو داشت با دو اتهام سنگین ترور و گروگانگیری خاندان سلطنتی و داشتن اسلحه.<ref name=":0">سایت بی بی سی - اعدام گلسرخی و دانشیان، بخوان به نام [https://www.bbc.com/persian/iran-features-47268029 گل سرخ]</ref></blockquote><blockquote>از این گروه به جز کرامت‌الله دانشیان و خسرو گلسرخی که اعدام شدند، سه تن به حبس ابد محکوم شدند (طیفور بطحایی، رضا علامه‌زاده، عباس سماکار) و مابقی افراد گروه هر کدام به نحوی با درخواست عفو از شاه و همسرش به یک تا چند سال زندان کوتاه مدت محکوم شدند. (افرادی نظیر: شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ رازی، رحمت‌الله جمشیدی، منوچهر مقدم سلیمی، مریم اتحادیه و ...)</blockquote>
<blockquote>در سال ۱۳۵۰، [[خسرو گلسرخی|گلسرخی]]، همسرش، سلیمی مقدم و شکوه فرهنگ در جمع خود می‌گویند اگر [[محمدرضا پهلوی|شاه]] ترور شود، گشایشی در فضای سیاسی حاصل خواهد شد، اما این حرف به برنامه‌ریزی و عمل نمی‌رسد و شکوه ارتباطش را با این جمع از دست می‌دهد و گروه به یک گروه مطالعات مارکسیستی محدود می‌شود. احتمالا وقتی [[خسرو گلسرخی|گلسرخی]] در دادگاه می‌گوید دو سال پیش حرفی زده شد، منظورش همین بوده است. وقتی در پرونده گروگانگیری شکوه فرهنگ (میرزادگی) را می‌گیرند، او ماجرای دو سال پیش را در بازجویی می‌گوید. از نظر منتقدان خانم میرزادگی، او این افراد را "لو" داد و پای گلسرخی را بی‌جهت به پرونده ساخته پرداخته [[ساواک]] باز کرد. به‌ این ترتیب، گروهی مجازی ساخته می‌شود که ۱۲ عضو داشت با دو اتهام سنگین ترور و گروگانگیری خاندان سلطنتی و داشتن اسلحه.<ref name=":0">سایت بی بی سی - اعدام گلسرخی و دانشیان، بخوان به نام [https://www.bbc.com/persian/iran-features-47268029 گل سرخ]</ref></blockquote><blockquote>از این گروه به جز کرامت‌الله دانشیان و خسرو گلسرخی که اعدام شدند، سه تن به حبس ابد محکوم شدند (طیفور بطحایی، رضا علامه‌زاده، عباس سماکار) و مابقی افراد گروه هر کدام به نحوی با درخواست عفو از شاه و همسرش به یک تا چند سال زندان کوتاه مدت محکوم شدند. (افرادی نظیر: شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ رازی، رحمت‌الله جمشیدی، منوچهر مقدم سلیمی، مریم اتحادیه و ...)</blockquote>


== بعد از دستگیری ==
== بعد از دستگیری ==
۲٬۳۳۲

ویرایش