کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:


=== قتل ویکتور خارا ===
=== قتل ویکتور خارا ===
ویکتور خارا  شاعر، موزیسین و خواننده‌ی چپ‌گرای شیلیایی و  از طرفداران سالوادور آلنده، از جمله‌ی بازداشت‌شدگان  مستقر در ورزشگاه سانتیاگو بود که به شیوه‌ی بسیار وحشیانه و ضد انسانی توسط نظامیان به شهادت رسید. یکی از افسران  پینوشه خطاب به ویکتور که جزو زندانیان حاضر در ورزشگاه بود گفته بود:‌ «شنیده‌ام آواز می‌خوانی. می‌خواهم که همین جا برای ما بخوانی» ویکتور خارا نیز درخواست گیتار کرده و شروع به نواختن و خواندن سرود مشهور «ما پیروزیم» نمود. افسر نظامی که خشگمین شده بود فرمان شکستن انگشتان هر دو دست ویکتور خارا را داد و سپس با تمسخر رو به او کرده و گفت حالا گیتار بزن. ویکتور خارا با شجاعت رو به جمعیت درخواست کرد که بازداشت شدگان او را همراهی کنند و در این هنگام  همه نفرات حاضر در استادیوم با بالا بردن دست‌ها شان شروع به خواندن و همراهی خارا نمودند. این حرکت موجب خشم نظامیان شد و در واکنش به این عمل متهورانه، ویکتور خارا را به رگبار گلوله بسته و به شهادت رساندند. بعدها جسد تير باران شده او گوشه خيابان پيدا شد.  
ويكتور خارا  Victor Jara در ۱۹۳۲ در روستايی فقير در شيلی به دنيا آمد. مادرش خواننده ترانه‌های محلی بود و به خاطر همين از همان دوران كودكی با شعر و موسيقی آشنا شد. در دوران نوجوانی به همراه خانواده‌اش به سانتياگو مهاجرت كرد. پس از گذراندن سربازی به دانشگاه رفت و در رشته موسيقی سنتی شيلی به تحصيل پرداخت. و بعد از آن به يك شاعر و خواننده محبوب در بين مردم شيلی تبديل شد. شعر هايی اغلب چپ كه می‌خواند بر‌گرفته از رنج و سختی مردم فقيری بود كه ويكتور روزی جزيی از آنها بود.  


ويكتور خارا  Victor Jara در 1932در روستايي فقير در شيلي به دنيا آمد.مادرش خواننده ترانه هاي محلي بود و به خاطر همين از همان دوران كودكي با شعر و موسيقي آشنا شد.در دوران نوجواني به همراه خانواده اش به سانتياگو مهاجرت كرد.پس از گذراندن سربازي به دانشگاه رفت و در رشته موسيقي سنتي شيلي به تحصيل پرداخت.و بعد از آن به يك شاعر و خواننده محبوب در بين مردم شيلي تبديل شد.شعر هايي اغلب چپ كه مي خواند بر گرفته از رنج و سختي مردم فقيري بود كه ويكتور روزي جزيي از آنها بود. خارا در دوره توهم نجات دهندگی انقلاب و مارکسیسم  ظهور کرد . مردم عقب افتاده امریکای جنوبی که فکر می کردند با انقلاب و کمونیسم می توانند از چنگال فقر که خود بانی آن بودند نجات پیدا کنند و خارا یکی از آنها بود. 
در سال ١٩٧٠ سالوادور آلنده كانديدای حزب اتحاد مردمی در انتخابات رياست جمهوری به پيروزی رسيد. ويكتور كه از طرفداران او بود و پيش از انتخابات براي حمايت از او در استاديوم سانتياگو كنسرت بزرگی اجرا كرد.


در سال ١٩٧٠ سالوادور آلنده با افکار مارکسیستی كانديدای حزب اتحاد مردمی در انتخابات رياست جمهوری به پيروزي رسيد.ويكتور كه خود چپ و مارکسیست بود و  از طرفداران او بود و پيش از انتخابات براي حمايت از او در استاديوم سانتياگو كنسرت بزرگی اجرا كرد.اما نمی دانست كه همانجا قتلگاه او خواهدشد.
صبح ١١ سپتامبر ١٩٧٣ ژنرال پینوشه با پشتیبانی مجلس شیلی و  دیوان عالی کشور كودتا کرد و هواپيما‌های ارتش به كاخ رياست جمهوری حمله كردند و  آنجا را بمباران كردند. آلنده کشته شد، ارتش با طرفداران او درگیر شد و  بسیاری از مردم سانتياگو به خيابان آمده بودند و می‌جنگيدند. تعداد دستگير شدگان آنقدر زياد شده بود كه سينما‌ها و سالن‌های ورزشی هم به بازداشتگاه تبديل شده بودند. ويكتور خارا هم به همراه جمعی از دانشجويان دستگير شد و به استاديوم سانتياگو منتقل شد. در آنجا ٥ هزار نفر زندانی شده بودند كه اكثرا دانش آموزان، دانشجويان و جوانان شهر سانتياگو بودند.


صبح ١١ سپتامبر ١٩٧٣ ژنرال پینوشه با پشتیبانی مجلس شیلی و  دیوان عالی کشور كودتا کرد و هواپيما‌های ارتش به كاخ رياست جمهوری حمله كردند و  آنجا را بمباران كردند. آلنده کشته شد ،ارتش با طرفداران او درگیر شد و  بسیاری از مردم سانتياگو به خيابان آمده بودند و می‌جنگيدند. تعداد دستگير شدگان آنقدر زياد شده بود كه سينما‌ها و سالن‌های ورزشی هم به بازداشتگاه تبديل شده بودند. ويكتور خارا هم به همراه جمعی از دانشجويان دستگير شد و به استاديوم سانتياگو منتقل شد. در آنجا ٥ هزار نفر زندانی شده بودند كه اكثرا دانش آموزان، دانشجويان و جوانان شهر سانتياگو بودند.
ویکتور خارا  شاعر، موزیسین و خواننده‌ی چپ‌گرای شیلیایی و  از طرفداران سالوادور آلنده، از جمله‌ی بازداشت‌شدگان  مستقر در ورزشگاه سانتیاگو بود که به شیوه‌ی بسیار وحشیانه و ضد انسانی توسط نظامیان به شهادت رسید. یکی از افسران  پینوشه خطاب به ویکتور که جزو زندانیان حاضر در ورزشگاه بود  گفته بود:‌ «شنیده‌ام آواز می‌خوانی. می‌خواهم که همین جا برای ما بخوانی» ویکتور خارا نیز درخواست گیتار کرده و شروع به نواختن و خواندن سرود مشهور «ما پیروزیم» نمود. افسر نظامی که خشگمین شده بود فرمان شکستن انگشتان هر دو دست ویکتور خارا را داد و سپس با تمسخر رو به او کرده و گفت حالا گیتار بزن. ویکتور خارا با شجاعت رو به جمعیت درخواست کرد که بازداشت شدگان او را همراهی کنند و در این هنگام  همه نفرات حاضر در استادیوم با بالا بردن دست‌ها شان شروع به خواندن و همراهی خارا نمودند. این حرکت موجب خشم نظامیان شد و در واکنش به این عمل متهورانه، ویکتور خارا را به رگبار گلوله بسته و به شهادت رساندند. بعدها جسد تير باران شده او گوشه خيابان پيدا شد.


آخرین ترانه‌ٔ او که حکم وصیت‌نامه‌اش را داشت، بر روی تکه‌ای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید:
آخرین ترانه‌ٔ او که حکم وصیت‌نامه‌اش را داشت، بر روی تکه‌ای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید:  


پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سر دادن/ آن‌گاه که وحشت را آواز می‌کنیم/ وحشت آن‌که زنده‌ام/ وحشت آن‌که می‌میرم / خود را در انبوه این همه دیدن/ میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آواز.
پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سر دادن/ آن‌گاه که وحشت را آواز می‌کنیم/ وحشت آن‌که زنده‌ام/ وحشت آن‌که می‌میرم / خود را در انبوه این همه دیدن/ میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آواز.


پس از دستگیری ویکتور_خارا توسط ارتش آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی، او و پنج هزار تن از جوانان شیلی را به استادیوم سانتیاگو‌‌‌؛ یعنی همان‌جایی که کنسرت‌های حمایتی آلنده برگزار شده‌بود، منتقل کردند. در آن‌جا نظامیان به شکنجه و کشتار بسیاری از مبارزان پرداختند‌.
== انعکاسات کودتای پینوشه ==
 
آریل دورفمن شیلیایی، استاد برجسته‌ی ادبیات و یک تبعیدی است که در کتاب «شکستن طلسم وحشت» از پینوشه، جنایات و محاکمه او می‌گوید. او که ده سال پس از کودتای شیلی به کشورش بازگشت خاطرات خود را از دوران مجاکمه و روزهای آخر پینوشه در این کتاب نوشته است:<blockquote>«گذشتهٔ او و بریده‌روزنامه‌ها را بالا و پایین می‌کردم بلکه از مردی که زمام امور شیلی را به دست گرفته بود رد پایی پیدا کنم - مردی که می‌توانست بدون هیچ تکلفی بگوید که در آن کشور، بدون خبردار شدن او برگ هم به زمین نمی‌افتد. دنبال سرنخ می‌گشتم و تقریباً هیچ‌چیز دستگیرم نشد، انتظارش را نداشتم. وقتی زندگینامهٔ خودنوشتش را می‌خواندم - کودکیِ سبکبارش در دههٔ ۱۹۲۰ در بندر والپارایزو، شیطنت‌های دوران دانشجویی‌اش در دانشگاه افسری دههٔ ۱۹۳۰، سه کتاب مهجورش دربارهٔ ژئوپولتیک که در آنها حتی یک کلام حرف جنجال‌برانگیز یا موضع‌گیری سیاسی به چشم نمی‌خورد، کارنامهٔ نظامی کسالت‌بار و بی‌حادثه‌اش - نمی‌توانستم این حس را کنار بزنم که داشته پنهان می‌شده، تمام عمرش شاید حتی از خودش داشته پنهان می‌شده، از بچگی یاد گرفته که به هیچ‌کس، شاید حتی به آینهٔ روبه‌رویش یا به همسرش هم نگوید که واقعاً کیست، نگوید که روزی می‌تواند چه کسی بشود.»</blockquote>
«شکستن طلسم وحشت» رمانی درباره یک محاکمه است، محاکمه شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر موجودی مهیب و دیوصفت در پوست انسان، به اسم آگوستو پینوشه.
 
آریل دورفمن، استاد بزرگ ادبیات و یک شیلیایی تبعیدی است که در این اثر از پینوشه، جنایات و محاکمه او می‌گوید. او که ده سال پس از کودتای شیلی به کشورش بازگشت خاطرات خود را از دوران مجاکمه و روزهای آخر پینوشه در این کتاب نوشته است:
 
«گذشتهٔ او و بریده‌روزنامه‌ها را بالا و پایین می‌کردم بلکه از مردی که زمام امور شیلی را به دست گرفته بود رد پایی پیدا کنم - مردی که می‌توانست بدون هیچ تکلفی بگوید که در آن کشور، بدون خبردار شدن او برگ هم به زمین نمی‌افتد. دنبال سرنخ می‌گشتم و تقریباً هیچ‌چیز دستگیرم نشد، انتظارش را نداشتم. وقتی زندگینامهٔ خودنوشتش را می‌خواندم - کودکیِ سبکبارش در دههٔ ۱۹۲۰ در بندر والپارایزو، شیطنت‌های دوران دانشجویی‌اش در دانشگاه افسری دههٔ ۱۹۳۰، سه کتاب مهجورش دربارهٔ ژئوپولتیک که در آنها حتی یک کلام حرف جنجال‌برانگیز یا موضع‌گیری سیاسی به چشم نمی‌خورد، کارنامهٔ نظامی کسالت‌بار و بی‌حادثه‌اش - نمی‌توانستم این حس را کنار بزنم که داشته پنهان می‌شده، تمام عمرش شاید حتی از خودش داشته پنهان می‌شده، از بچگی یاد گرفته که به هیچ‌کس، شاید حتی به آینهٔ روبه‌رویش یا به همسرش هم نگوید که واقعاً کیست، نگوید که روزی می‌تواند چه کسی بشود.»


== جملاتی از آگوستو پینوشه ==
== جملاتی از آگوستو پینوشه ==
۸٬۹۷۶

ویرایش