فریدون فروغی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۱۱ توسط Rah (بحث | مشارکت‌ها)

فریدون فروغی (زاده ۹ بهمن سال ۱۳۲۹، تهران - درگذشته ۱۳ مهرماه سال ۱۳۸۰، تهران) خواننده و نوازنده (گیتار، پیانو، درامز، تار) موسیقی پاپ ایرانی بود. فریدون فروغی در سال ۱۳۳۵، یعنی در ۶ سالگی وارد دبستان شد و در سال ۱۳۴۷، مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت. فریدون فروغی در سال ۱۳۴۵، در سن ۱۶سالگی، با هم‌راهی گروهی از نوازندگان، کار موسیقی را با جدیت آغاز کرد. فریدون فروغی با دو ترانه‌ی آدمک و پروانه‌ی من، که بر سر زبان‌ها افتاد؛ به شهرت رسید. وی در سال ۱۳۵۴، به خاطر اجرای ترانه‌ی سال قحطی از طرف حکومت سلطنتی به مدت ۲ سال ممنوع از کار شد. فریدون فروغی درسال ۱۳۵۹، ترانه‌ی یار دبستانی را برای فیلم از فریاد تا ترور به کارگردانی منصور تهرانی اجرا کرد. این ترانه در تیتراژ فیلم استفاده شد اما از آن حذف گردید زیرا جمهوری اسلامی نیز مانند حکومت قبل وی را ممنوع از کار نمود. او همچنین در دهه‌ی ۶۰ دوبار به زندان افتاد.

فریدون فروغی
فریدون12.JPG
اطلاعات
تولد۹ بهمن‌ماه ۱۳۲۹، تهران
ملیتایرانی
مرگ۱۳ مهرماه ۱۳۸۰، تهران
علت مرگسکته قلبی
حرفه(ها)خواننده
زمینهٔ فعالیتموسیقی پاپ
آلبوم معروفآلبوم‌های زندون دل، یاران، سال قحطی، بت‌شکن، فریدون فروغی در آغازی نو و آلبوم سُل

فریدون فروغی با وجود صدای بسیار سحرانگیز و پرطرفدار، تا پایان عمر در ایران منزوی بود و اجازه فعالیت هنری نداشت. او سرانجام در روز جمعه، ۱۳ مهرماه ۱۳۸۰، در منزلش در تهران پارس درگذشت. پیکر او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج، در کنار برکه ای کوچک به خاک سپردند.

کودکی و تحصیلات

فریدون فروغی در سال ۱۳۲۹، در محله سلسبیل تهران متولد شد. پدرش فتح‌الله کارمند اداره دخانیات بود و در اوقات فراغت به سرودن شعر و نواختن تار می‌پرداخت. خانواده‌ی فریدون فروغی از ملاکان بزرگ نراق بودند. فریدون تنها پسر خانواده بود و سه خواهر به نام‌های پروانه، عفت و فروغ داشت. فریدون فروغی در سال ۱۳۳۵، یعنی در ۶ سالگی، تحصیل را آغاز کرد؛ و سرانجام در سال ۱۳۴۷، مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت و دیگر ادامه تحصیل نداد.[۱]

فریدون موسیقی را بدون استاد و با علاقه‌ای که به موسیقی راک و به ویژه آثار ری چارلز داشت، خودش با تمرین یاد می‌گرفت.[۲]

آغاز موسیقی

 
فریدون فروغی

فریدون فروغی در سال ۱۳۴۵، درسن ۱۶سالگی، با هم‌راهی گروهی از نوازندگان موسیقی را با جدیت آغاز کرد؛ و در محافل مختلف به اجرای ترانه‌ها وآهنگ‌های غربی معروف آن روزگار، به ویژه موسیقی بلوز پرداخت؛ وی تا سن ۱۸سالگی به همین منوال ادامه داد. فریدون فروغی پس از یک شکست عشقی مدتی از موسیقی کناره گرفت؛ اما پس از مدت کوتاهی در سال ۱۳۴۸، صاحب کاباره‌ی کازابای شیراز از او و دوستانش برای اجرا در آن کاباره دعوت به عمل می‌آورد. در اواخر دهه چهل، فریدون فروغی به خواننده‌ی معروف کلوپ‌های شبانه تهران قدیم و ستاره‌ی کافه‌های معروفی مانند مارکیز و کاکوله بدل شد.[۳]

شهرت فریدون فروغی

در سال ۱۳۵۰، خسرو هریتاش کارگردان فیلم آدمک، در تلاش برای پیدا کردن خواننده‌ای تازه‌نفس بود که فریدون فروغی را به او معرفی می‌کنند. خسرو هریتاش با یک بار زمزمه کردن ترانه‌ها توسط فریدون فروغی، متوجه شد که شخصی را که به دنبالش بوده یافته است؛ بنابراین فریدون دو ترانه به نام های آدمک و پروانه‌ی من را با موسیقی تورج شعبانخانی و اشعار لعبت والا، برای فیلم خسرو هریتاش اجرا کرد. پس از اکران این فیلم، صفحه‌های این دو ترانه، درصفحه فروشی‌های معروفی مانند آل کوردوبس، پاپ، دیسکو، بتهوون و پارس عرضه شد. فریدون فروغی با این دو ترانه که بر سر زبان‌ها افتاد؛ به شهرت رسید. هرچند که در آن دوران به وی ایراد می‌گرفتند که صدای فرهاد مهراد را تقلید می کند، اما همین منجر به این شد که دیگر تحت نام خواننده‌ی محبوبش ری چارلز شناخته نشود.

فریدون فروغی در سال ۱۳۵۱، پس از ۵ سال مشابه خوانی، آثار ری چارلز را کنار گذاشت. او سپس آثاری چون زندون دل و غم تنهایی با اشعاری از آرش سزاوار و آهنگ‌سازی ویلیام خنو خلق کرد که با زندون دل، فروغی به هنرمندی صاحب سبک تبدیل شد. فریدون فروغی در سال ۱۳۵۱، برای تیتراژ دومین فیلم سینمایی یعنی فیلم فتنه‌ی چکمه‌پوش، ساخته‌ی همایون بهادران ترانه‌ای را به همین نام اجرا کرد.[۴]

فریدون فروغی در سال ۱۳۵۱، به واسطه‌ی یکی از دوستانش با گلی فتوره‌چی آشنا شد؛ و سپس با او ازدواج کرد.

 
فریدون فروغی

اما در سال ۱۳۵۳، به علت عدم تفاهم با یک‌دیگر از هم جدا شدند.[۵]

فروغی در سال ۱۳۵۲، ترانه‌ی فیلم تنگنا ساخته‌ی امیر نادری را با ملودی‌های شورانگیز منفردزاده، اجرا کرد. در همین سال چندین ترانه‌ی دیگر را اجرا کرد که معروف‌ترین آن‌ها نماز یا به روایت ساواک نیازبود. ترانه‌ی نیاز با شعری از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده، ترانه‌ای بود که باعث شد هر سه نفر از طرف سواک احضار و مورد بازخواست قرار گیرند. فریدون فروغی ترانه‌ی هوای تازه را در همین سال در برنامه‌ی تلویزیونی رنگارنگ اجرا کرد؛ و در همین سال نیز به درخواست فرزانه دلجو ترانه‌ای را برای فیلم یاران با بازی و کارگردانی فرزانه دلجو اجرا نمود.[۱]

نخستین آلبوم

فریدون فروغی در سال ۱۳۵۳، ترانه‌ی همیشه غایب را با شعری از شهیار قنبری و موسیقی ویلیام خنو و تنظیم واروژان اجرا کرد. این ترانه قبلاً با شعری از ویلیام خنو با نام ماهی خسته اجرا شده بود. فریدون فروغی که کم‌کم به هنرمند باتجربه‌ای تبدیل می شد، شروع به جمع‌آوری آثار خودکرد؛ و نخستین آلبوم خود را با نام زندون دل به بازار عرضه نمود. فریدون دومین آلبوم خود را با نام یاران در سال ۱۳۵۴، منتشر کرد.

ترانه سال قحطی و ممنوع‌الفعالیت

در سال ۱۳۵۴، به خاطر اجرای ترانه‌ی سال قحطی از طرف حکومت شاهنشاهی به مدت ۲ سال از فعالیت ممنوع شد. درسال ۱۳۵۶، پس از باز شدن فضای سیاسی توسط محمدرضا شاه، فریدون فروغی پس از دو سال که از کار منع شده بود، سومین آلبوم خود را با نام سال قحطی منتشر کرد. پدر فریدون در بهمن ماه همین سال براثر بیماری ذات‌الریه درگذشت.[۳]

فریدون فروغی پس از انقلاب ضدسلطنتی

فریدون فروغی درسال ۱۳۵۷، در بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی و شرایط سیاسی ایران، اعتراض خود را به اوضاع کشور با انتشار آلبوم بت‌شکن اعلام کرد؛ و در همین سال ترانه‌ی دیگری به نام روسپی را اجرا کرد اما هرگز مجوز پخش نگرفت.[۱]

فریدون فروغی پس از انقلاب ضدسلطنتی مجبور شد برای گذران زندگی به کار نجاری بپردازد. او مدتی نیز با نام مستعار عباس نراقی به کار در یک ساختمان در اصفهان مشغول شد؛ و به خاطر این‌که پدر و مادرش اهل نراق بودند فریدون نام خانوادگی نراقی را به‌عنوان مستعار برگزیده بود.[۶]

ترانه‌های حقه و شیاد

فریدون فروغی درسال ۱۳۵۸، پس از انقلاب ضدسلطنتی، کنسرت‌هایی اجرا کرد و ترانه‌های این کنسرت را در آلبوم فریدون فروغی در آغازی نو جای داد. علت نام گذاری آلبوم به این نام، وجود ترانه‌های ریتمیکی مانند حقه یا مشتی ماشاالله و ترانه‌ی شیاد است که در کارنامه‌ی فریدون فروغی مثل آن‌ها وجود نداشت.[۴]

 
فریدون فروغی همراه با هایده و عارف

یار دبستانی

فریدون فروغی درسال ۱۳۵۹، ترانه‌ی یار دبستانی را برای فیلم از فریاد تا ترور به کارگردانی منصور تهرانی اجرا کرد که در تیتراژ این فیلم استفاده شد. اما درحالی که فریدون فروغی از فعالیت منع نشده بود، از طرف حکومت جمهوری اسلامی به منصور تهرانی ابلاغ کرده بودند که باید صدای فریدون فروغی را از تیتراژ فیلمش حذف کند؛ بنابراین جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده گرفت و اجرا کرد. در همین زمان شایعاتی در مورد ممنوعیت فعالیت فریدون فروغی به گوش می‌رسید. فریدون در همین سال ترانه‌ی کوچه‌ی شهر دلم را اجرا کرد.[۱]

دهه‌ی شصت و زندان

 
فریدون فروغی

فریدون فروغی در سال ۱۳۶۰، چند ترانه‌ی خود را هم‌راه با چند ترانه از کورش یغمایی در آلبومی با عنوان سُلٰ جای داد؛ و طی سال‌های ۱۳۶۰ و ۶۱ آهنگ چهارقسمتی چرا نه؟ را ساخت و اجرا کرد. در همین سال‌ها فعالیت او ممنوع اعلام شد. فریدون فروغی در سال ۱۳۶۵، به دوبی سفر کرد؛ و این سفر او را تا مرز پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد؛ اما پیشنهادهای تهیه‌کنندگان خارج از کشور، او را به رفتن متقاعد نکرد.[۴]

فریدون فروغی در دهه ۶۰ دوبار به زندان افتاد؛ یک‌بار در قزل حضار و یک بار هم در زندان کچویی کرج بود؛ اما هیچ‌گاه علت زندانی شدن او مشخص و برملا نشد.[۶]

کارگری ساختمان

پس از انقلاب او هرگز اجازه‌ کار نیافت. در این مدت به مشاغل بسیاری روزگار گذراند. زمانی به نجاری رو آورد و در دوره‌ای دیگر با نام مستعار «عباس نراقی» به کار در ساختمانی در اصفهان مشغول شد. از آن‌جا که پدر و مادرش اهل نراق بودند او نام‌ خانوادگی «نراقی» را به عنوان نام مستعار برگزیده بود. او در خاطره‌ این کار ساختمانی در اصفهان چنین می‌گوید: «مدت‌ها بود که به اين فکر می‌کردم که بايد اين منيت را در خودم بکشم. آن فريدون فروغی پر اسم‌و‌رسم را. بايد خود واقعی‌ام را محک می‌زدم. به ترمينال جنوب رفتم و بليتی برای اصفهان گرفتم. هوا هنوز تاريک بود که به اصفهان رسيدم. در سالن ترمينال منتظر ماندم تا کمی سپيده زد و پرسان‌ پرسان خود را به ميدانی که کارگران برای يافتن کار در آن‌جا تجمع می‌کردند، رساندم. همه تيپ آدمی از همه جا آمده بودند. با يکی دو نفر آشنا شدم که از شانس من به آن‌ها زودتر کار خورد و مرا هم با خودشان بردند. يکیشان آذری بود و ديگری اهل ميمه. پرسيدند چه کاری بلدی؟ گفتم کارگری ساده. يک کار ساختمانی بود ... سخت کار می‌کردم و شب‌ها ميوه و شيرينی می‌خريدم و با کارگرهايی که خانه نداشتند و شب را همان‌جا می‌ماندند، می‌خورديم و حرف می‌زديم. دست‌هايم پينه بسته بود، ولی خوشحال بودم که دارم ساخته می‌شوم. سرم را تراشيده بودم که از قيافه و حس جاه‌طلبانه‌ای که دشمن آدم است، رها شوم.»[۴]

ازدواج دوم و از سرگیری فعالیت

فریدون فروغی در اسفند سال ۱۳۷۲، با سوسن معادلیان آشنا شد؛ و در خرداد ۱۳۷۳، با هم ازدواج کردند. این ازدواج منجر به تحولی در او شد؛ و مجدداً فعالیتش را از سر گرفت. شعر سرود، آهنگ ساخنت و تدریس نیز آغاز کرد.

 
فریدون فروغی و همسرش سوسن معادلیان

فریدون فروغی در اسفندماه سال ۱۳۷۷، موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش شد. پس از برگشت به تهران باوجود درخواست‌هایی که از شهرستان‌های دیگر جهت برگزاری کنسرت برای فریدون ارسال شد، اما با برگزاری آن موافقت نشد. وی درتابستان ۱۳۷۸، و پائیز سال بعد، دوباره به کیش بازگشت؛ و به اجرای برنامه در هتل آنای کیش پرداخت. او در فروردین سال ۱۳۷۹، به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانی پور کارگردان فیلم، ترانه‌ی می‌تراود مهتاب را با شعری از نیما یوشیج برای فیلم دختری بنام تندر اجرا کرد تا بلکه بتواند مجوز فعالیت بگیرد؛ اما چیزی تغییر نکرد. هرچند ترانه‌ی فریدون فروغی در انتهای پخش فیلم‌ها در جشنواره‌ی فجر پخش شد. پیش از این هم کیومرث پوراحمد نتوانست مجوز حضور فروغی را به عنوان بازیگر برای فیلم گل یخ بگیرد. فیلم گل یخ داستان ی درباره زندگی یک خواننده‌ی محکوم به سکوت بود.[۱]

درگذشت

فریدون فروغی در روز جمعه، ۱۳ مهرماه ۱۳۸۰، در منزلش در تهران پارس درگذشت. پیکر او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج، در کنار برکه ای کوچک به خاک سپردند. شهیار قنبری خواننده، ترانه ساز، آهنگساز و دوست قدیمی فریدون فروغی درباره‌ی مرگ فریدون فروغی می‌گوید:

«فریدون فروغی برای دومین بار می‌میرد. نخستین بار وقتی مرد که نتوانست بخواند؛ و دومین بار وقتی مرد که می‌خواست بخواند. فریدون را فراموشی و خاموشی کشت.»[۳]

 
مزار فریدون فروغی

روز درگذشت فریدون فروغی خیابان امیرآباد به اندازه‌ای شلوغ شده بود که پلیس برای متفرق کردن مردم چراغ‌های خیابان را خاموش کرد. آن روز مردم ترانه‌ی معروف من نیازم تو رو هر روز دیدنه، ساخته‌ی شهیار قنبری را زمزمه می‌کردند.[۷]

چند سال پیش عکس‌هایی از حمله افراد ناشناس با پتک درحال شکستن سنگ قبر فریدون فروغی منتشر شد؛ اما حالا تعمیر شده است.[۶]

فریدون فروغی از نگاه دیگران

خواننده معروف فرهاد مهراد درباره‌ی فریدون فروغی گفت است:

«فریدون، ویکتور خارای ایران بود»

درباره‌ی زندگی و مرگ فریدون فروغی فیلم مستندی به نام قریه‌ی من به کارگردانی مهران زینت توسط موسسه‌ی بتهوون منتشر شده است.

شادمهر عقیلی در وصف فریدون فروغی ترانه‌ی قفس را اجرا کرد. شادمهر عقیلی هم‌چنین در آلبوم نغمه‌های شرقی، چندین آهنگ از فریدون فروغی را به صورت بی کلام اجرا کرده است.

بهرام پاییز، ترانه‌های فریدون فروغی را بازخوانی کرده و در آلبومی به نام غم تنهایی به یاد فریدون فروغی منتشر کرده است.

محسن نامجو ترانه‌ی طاهره را با نام روبرو در آلبوم از پوست نارنگی مدد، بازخوانی و به فریدون فروغی تقدیم کرده است.

سیاوش قمیشی خواننده‌ی معروف ایرانی پس از مرگ فریدون فروغی و به یاد او ترانه‌ی آخرین نامه را ساخت و اجرا کرد. این ترانه در آلبوم نقاب سیاوش قمیشی منتشر شده‌است.[۸]

محمد ضرغامی که یکی از آخرین مصاحبه‌ها را با فریدون فروغی داشته است می‌گوید:

«فروغی سخت مصاحبه می‌کرد و من به همراه نیما تمدن از سوی مجله هفتگی ایران جوان به دیدنش رفتیم. وقتی مصاحبه چاپ شد، فریدون بسیار ناراحت شد چون تیتر مصاحبه با استفاده از یکی از ترانه‌های او (من پر از گفتنی‌ام) بود در حالی که مصاحبه پر از سانسور بود. بعدها این مصاحبه به صورت کامل در هفته نامه طبرستان سبز بدون سانسور چاپ شد… وقتی دیدمش با آن ظاهر قبلی‌اش تفاوت داشت. به تاریخ احاطه فراوانی داشت. نیما تمدن گفت شما اطلاعات خوبی دارید. گفت فکر می‌کردید من این بیست و چند سال را چه کار می‌کردم. نشسته بودم کتاب می خواندم. کار تازه‌ای را گذاشت ما شنیدیم. مجوز پخش به او نمی‌دادند. اول بهانه آورده بودند که اعتیاد دارد. بعد که برگه عدم اعتیاد برده بود، گفته بودند بهایی هستی.»

 
فریدون فروغی

آهنگساز ایرانی تورج شعبانخانی، که آهنگ ترانه‌های معروفی مانند نازی ناز کن ابی و همسفر ستار، و هم‌چنین آهنگ آدمک و پروانه‌ی من را برای فریدون فروغی ساخته بود، درباره‌ی تفاوت صدای نسل فریدون فروغی با نسل قبل، می‌گوید:

«تازگی که صدای فرهاد و فریدون داشت این تفاوت را ایجاد کرد. آن‌ها کارهای فرنگی می‌کردند… فریدون فروغی یک آلبوم تقریباً آماده داشت ولی وقتی رفتیم صحبت کردیم، به آن اجازه ندادند. برای حضرت علی هم یک شعر خوانده بود که در همان‌جا بود..»[۷]

نزدیکان فریدون فروغی می‌گویند که در پایان زندگی، فریدون بسیار ناامید بود؛ و آنچه سرانجام او را نابود کرد همین یأس و سرخوردگی بود. فریدون فروغی در یکی از دست‌نوشته‌های خود این‌طور نوشته است:

«گاهی امید بر سبزه زار تنم نقش می‌زند و گاهی یأس، تمامی جوانه‌های امیدم را چون خوره می‌خراشد و بدین سان زندگی درد آلودم می‌گذرد.»[۶]

آثار فریدون فروغی

  • ترانه آدمک و پروانه‌ی من برای فیلم آدمک (۱۳۵۰)
  • ترانه ماهی خسته با صدای فریدون فروغی، نلی و کیوان (۱۳۵۰)
  • ترانه فتنه چکمه پوش برای تیتراژ فیلم فتنه چکمه پوش (۱۳۵۱)
  • ترانه تنگنا برای تیتراژ فیلم تنگنا (۱۳۵۲)
  • خواننده آهنگ فیلم زن باکره (۱۳۵۲)
  • خواننده آهنگ فیلم کیفر ٰٰٰٰ(۱۳۵۲)
  • اجرای چندین ترانه، مهم‌ترین آن‌ها ترانه‌ی نماز یا نیاز به روایت ساواک (۱۳۵۲)
  • ترانه هوای تازه برای برنامه تلویزیونی رنگارنگ (۱۳۵۲)
  • ترانه‌ی فیلم یاران (۱۳۵۲)
  • اجرای ترانه‌ی همیشه غایب (۱۳۵۳)
  • آلبوم زندون دل (۱۳۵۳)
  • آلبوم یاران (۱۳۵۴)
  • آلبوم سال قطحی (۱۳۵۲)
  • آلبوم بت‌شکن (۱۳۵۷)
  • ترانه روسپی که مجوز پخش داده نشد (۱۳۵۷)
  • آلبوم فروغی در آغاز عصری نو، این آلبوم به دو تا چشم سیاه نیز معروف است (۱۳۵۸)
  • ترانه طاهره (۱۳۵۸)
  • رانه یار دبستانی برای تیتراژ فیلم از فریاد تا ترور که این ترانه از تیتراژ فیلم حذف و به آن مجوز پخش داده نشد (۱۳۵۹)
  • ترانه کوچه شهر دلم (۱۳۵۹)
  • آلبوم سُل - همکاری کوروش یغمایی و فریدون فروغی (۱۳۶۰)
  • آهنگ چهار قسمتی چرا نه؟ (۱۳۶۰ و ۱۳۶۱)
  • چهار روز برگزاری کنسرت در تالار حافظ دانشگاه کیش (اسفند ١٣٧٧)
  • اجرای کنسرت در هتل آنای کیش (تابستان ١٣٧٨)
  • ترانه می‌تراود مهتاب برای فیلم دختری بنام تندر (فروردین ١٣٧٩)
  • اجرای کنسرت در هتل آنای کیش (پاییز ١٣٧٩)[۱]
     
    فریدون فروغی

ترانه‌های منتشر شده پس از مرگ

۸ سال پس از مرگ فریدون فروغی در سال ۱۳۸۸، ترانه‌های طناب غم، غم روی غم، و ماهی خسته (اجرای سال ۱۳۵۰، با صدای فروغی، نلی و کیوان) و بازخوانی دو ترانه‌ی “My Love is in the Hot Town” و “I Live With Your Dream” بر روی فضای مجازی منتشر شدند. آرش قاسمی وکیل خانواده‌ی فریدون فروغی اصرار براین داشت که این آهنگ‌ها در داخل ایران و در کنار سایر آثار فریدون فروغی عرضه شوند. وی گفته است:

«فریدون هیچوقت وطنش را ترک نکرد و همیشه می‌گفت کارهای من برای مردم این خاک است. ما هم نمی‌خواهیم خلاف میل او عمل کنیم و آن‌قدر صبر می‌کنیم تا مجوز انتشار این آهنگ‌ها صادر شود.»

این چند آهنگ پیش از انتشار در فضای مجازی فقط در اختیار وکیل، خانواده و فرزند مرحوم قراملکی بود.[۸]

گلچینی از ترانه‌های فروغی

اشک حباب

اگه تو پیشم نیای دنیا رو غمگین می‌بینم

پشت این غبار اشک عشقمو ویرون می‌بینم

میدونم که رو سیام بازم کنارم می‌شینی

پرده‌ی اشکو تو چشام تو فراوون می‌بینی

یاد اون روز اول پیشم تو ایوون نشستی

اون عهدی رو که بستی پیمونشو شکستی

اگه تو پیشم نیای دنیا رو غمگین می‌بینم

پشت این غبار اشک عشقمو ویرون می‌بینم

بی تو ابرای خسته به گلدونا آب نمیدن

یاد گل‌های تشنه به چشمونم خواب نمیدن

دلم تو انتظاره بازم بهونه می‌گیره

برای دیدن تو ازم نشونه می‌گیره

اگه تو پیشم نیای دنیا رو غمگین می‌بینم

پشت این غبار اشک عشقمو ویرون می‌بینم

اگه تو پیشم نیای به گلدونا آب نمیدم

توی ایوون خونه هیچ کسو من راه نمیدم

گل‌های عشقمونو رو شاخه پرپر می‌کنم

این دل غمزده رو همیشه زندون می‌کنم

ترانه تنگنا

دلم از خیلی روزا با کسی نیست

تو دلم فریاد و فریادرسی نیست

شدم اون هرزه گیاهی که گلاش

پرپر دستای خار و خسی نیست

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست

بارون از ابراسبک تر می‌پره

هر کسی سر به سوی خودش داره

مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم

دیگه هیچ‌کس دلمو نمی‌بره

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست

ماهی از پاشوره بیرون افتاده

شاپرک‌ها پراشون زخمی شده

نکنه تو گله بره‌هامون

گذر گرگ بیابون‌افتاده

دیگه دل با کسی نیست

دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده

دیگه خار و خسی نیست

ترانه نیاز

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره

رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره

وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون می‌زنه

تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه

تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب

من همونم که اگه بی تو باشه جون می‌کنه

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

تو مثل وسوسه‌ی شکار یک شاپرکی

تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی

تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه‌ای

تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

تو قشنگی مثل شکلایی که ابرا می‌سازن

گلای اطلسی از دیدن تو رنگ می‌بازن

اگه مردای تو قصه بدونن که این‌جایی

برای بردن تو با اسب بالدار می‌تازن

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

قوزک پا

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

چشای همیشه گریون آخه شستن نداره

تن سردم دیگه جایی برا خفتن نداره

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم

طعم بی تو بودنو از لب سردت بچشم

نطفه باز دیدنت‌رو توی سینم بکشم

مثل سایه پا به پا من تو رو همرام نکشم

دیگه این قوزک پایاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

بذار من تنها باشم می‌خوام که تنها بمیرم

برم و گوشه تنهایی و غربت بگیرم

من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیر غمت

دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت

دیگه این قوزکپا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

دیگه این قوزک پایاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

همیشه غایب

یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم

یک نفر میاد که من تشنه‌ی بوییدنشم

مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

خالی سفرمونو پر از شقایق می‌کنه

واسه موج‌های سیاه، دستا رو قایق می‌کنه

مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

همیشه غایب من، زخمامو مرهم می‌ذاره

همیشه غایب من، گریه هامو دوست نداره

نکنه یه وقت نیاد صداش به دادم نرسه

آینه‌ها سیا بشه، کور بشه چشم ستاره

مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

خشم این پنچره‌ی خسته همیشه غایبه

کلید صندوق در بسته همیشه غایبه

نعره‌ی اسب سفید قصه‌ی مادر بزرگ

بهترین شعرای سر بسته همیشه غایبه

مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

هوای تازه

سقف خونم طلای ناب

زیر پاهام حصیر سرد

تو دست من سیب گلاب

اما دلم پره ز درد

مثلل درخت بیدکی

تکیه‌مو دادم به کسی

شدم درختی تو کویر

تنها و خشک یک اسیر

اما یه روزگاری بود

پدر بزرگمون می‌گفت

بهشت همین دنیای ماست

عشق و صفاست

اما کجاست

مثل درخت بیدکی

تکیه‌مو دادم به کسی

شدم درختی تو کویر

تنها و خشک یک اسیر

می‌خوام دیگه رها باشم

ساده و بی‌ریا باشم

زمینمو شخم بزنم

نه بد باشم نه خوب باشم

گرفتار

وقتی که، دستای باد، قفس مرغ گرفتارو شکست،

شوق پروازو نداشت وقتی که چلچله ها،

خبر فصل بهارو می دادن، عشق آوازو نداشت

دیگه آسمون براش، فرقی با قفس نداشت

واسه پرواز بلند، تو پرش هوس نداشت

شوق پرواز، توی ابرا، سوی جنگلای دور

دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور

اما لحظه‌ای رسید، لحظه پریدن و رها شدن، میون بیم و امید

لحظه‌ای که پنجره، بغض دیوارو شکست

نقش آسمون صاف، میون چشاش نشست

مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید

تو هوای تازه دشت، به ستاره‌ها رسید

لحظه‌ای پاک و بزرگ، دل به دریا زد و رفت

با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت[۹]

منابع