عباس میرزا
عباس میرزا (زاده ۱۱۶۸ هجری خورشیدی، لاریجان آمل - درگذشته ۱۲۱۲ خورشیدی، مشهد) یکی از شاهزادگان قاجار، فرزند فتحعلیشاه و آسیه خانم بود. وی ولیعهد و والی آذربایجان بود. او قبل از مرگ پدرش از دنیا رفت.[۱]
نادرشاه افشار | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | نادرشاه |
نام کامل | نادرشاه افشار |
نامهای دیگر | ندرقلی |
منصب | بنیانگذار افشاریه |
لقب | نادرقلیبیگ، تهماسبقلی خان |
زادگاه | ابیورد (درگز کنونی) |
ملیت | ایرانی |
شناخته شده | توسعه قلمرو ایران و فتح هند و آوردن غنایم بسیار |
دوره | از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی |
پیش از | عادلشاه افشار |
پس از | شاه عباس سوم |
نام پدر | امامقلی |
همسران | رضیه خانم - ستاره و… |
وی برخلاف سایر شاهزادگان انسان بافضیلت و متواضعی بود و تلاش داشت اصلاحاتی در ایران انجام دهد.[۲][۳]
زندگینامه
تولد و کودکی
عباس میرزا در سال ۱۱۶۸ هجری خورشیدی در قصبه (نوا) از توابع لاریجان در شهرستان آمل به دنیا آمد. فتحعلیشاه نام این فرزند را عباس میرزا گذاشت و نسبت به وی مهر و انسی خاص یافت. او بر خلاف پسران دیگرش در دوران کودکی، طفلی مریض المزاج ولی فوقالعاده مودب و سر بزیر و محجوب بود. او در سن ده سالگی به کسالت و درد مفاصل و استخوان مبتلا گشت. در کودکی بسیار مورد علاقه آقا محمد خان قاجار سر سلسلهٔ قاجار بود که خود تعلیمات نظامی مخصوص را به او میآموخت. عباس میرزا ضمن فرا گرفتن تعالیم مختلف و روشهای گوناگون فنون سواری و جنگ، در ایام فراغت و بیکاری به مطالعه کتب سودمند و مفید میپرداخت و به آسانی به بیشتر زبانهای شرقی آشنا شده بود.
جوانی و ولایتعهدی
فتحعلیشاه در سال دوم سلطنت خود، مجلس با شکوهی ترتیب میدهد و جمع کثیری از بزرگان و علما و رجال سرشناس و درباریان و وابستگان صاحب رأی و نظر و همچنین سرکردگان خاندان قاجار را دعوت میکند تا آنها در زمینهٔ تفویض ولیعهدی به فرزند کاردانش، عباس میرزا به مشورت و گفتگو بپردازند. فتحعلیشاه عباس میرزا را از دیگر فرزندان خود باهوشتر و دلیرتر و مستعدتر میدید. در این مجلس عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتیازات برجسته عباس میرزا و درایت و قابلیت او اتفاق نظر داشتند و این انتخاب شاه را شایسته دانستند. فردای آن روز شاه او را به حکومت آذربایجان تعیین کرد.
ازدواج
فتحعلیشاه دختر میرزا محمدخان دولوی قاجار را که از زعمای طایفهٔ قاجار بود به نام «خرده خانم» برای وی نامزد کرد. این از لحاظ سیاسی نیز برای ایل قاجار اهمیت فراوان داشت که وصلت عباس میرزا درون ایلی باشد و به این ترتیب عباس میرزا روانه آذربایجان شد.
مرگ
بیماری مزمنی که دستگاه گوارشی و کلیههای عباس میرزا را مورد حمله قرار داده بود، مزاج این شاهزاده را از حال اعتدال خارج ساخته و باعث شده بود او از لحاظ بنیه ضعیف شود. این امر لزوم مداوا و درمان فوری و مستمر را ایجاب میکرد ولی متأسفانه اشتغالات جنگی و سیاسی و حرکتهای مداوم او برای امنیت دادن به شهرهای ناامن و سرکوبی گردنکشان اجازهٔ استراحت و معالجه را به او نمیداد و معالجات طبیب او (کورمک) نیز موثر واقع نمیشد.
هرات در محاصره بود که شاه قاجار به دلیلی نامعلوم عباس میرزا را فراخواند. سپهسالار ایران، فرزند خویش را برای ادامه محاصره شورشیان در هرات باقی گذاشت و عازم تهران شد اما در حوالی مشهد، بیماری کهنه کلیویش تشدید شده و در شهر مشهد دار فانی را وداع گفت. برخی مورخین به نقش پزشک انگلیسی عباس میرزا در مرگ او اشاره کرده و قائل به مسموم شدن ولیعهد میباشند اما صحت و سقم این ادعا هرگز مشخص نشدهاست.[۱]
فضائل عباس میرزا
سرهنگ فرانسوی گاسپار دروویل که در سال ۱۸۱۲ میلادی به ایران سفر کرده، یک فصل از کتاب خود را به عباس میزرا اختصاص داده است. او در بخشی از این کتاب میگوید:
عباس میرزا سحرگاهان از خواب بر میخیزد. او از مؤمنان قشری و متعصب نیست، ولی هرگز در ادای نمازهای روزانه کوتاهی نمیکند. لب به می نمیزند اما افسران زیردستش را که شراب خورده باشند مجازات نمیکند تنها به آنان با نظر تحقیر مینگرد... لباس عباس میرزا تفاوتی با لباس سادهترین نگهبان وی نیز ندارد اما در نخستین برخورد از خلق و خوی نجیبانه و سیمای باوقارش میتوان به بزرگ منشی وی پی برد. مردم آذربایجان او را از جان و دل گرامی میدارند. فداکاری و فرمانبرداری افسران و سربازان زیردست عباس میرزا به حدی است که اگر شاه اعتماد کامل و دولتخواهی وی را نمیداشت از این حیث دچار اضطراب خاطر میشد. عباس میرزا مخالف عهدنامه گلستان بود و با تمام قوا با متارکه جنگ با روسها مخالفت میکرد. پس از رهبری لشگریان ایران، تحمیل شرایط ننگ آور متارکه برای عباس میرزا تحقیر مضاعفی بود. او چشم امید به نبرد آینده دوخته و نقشهها و وسائل قابل ملاحظهای برای این نبرد فراهم آورده بود. با این حال به دقت مواد عهدنامه صلح را به کار بست. حتی افسران روسی نیز از خودگذشتگی ولیعهد ایران را تأیید کرده و رفتار نجیبانه او را به هنگام انجام مذاکرات و پس از آن ستودهاند. اگر بخواهم حس تحسینی را که این شاهزاده ایرانی در دل من برانگیخته است تمام و کمال بیان دارم از مطلب بسیار دور خواهم افتاد.[۴]
مناصب و مشاغل
ولیعهد در حکومت قاجار
( از ۱۲۱۳ هجری قمری تا ۱۲۴۹ هجری قمری)
فتحعليشاه در سال دوم جلوس سلطنت خود، مجلسی از بزرگان خاندان قاجار و علماء و رجال سرشناس و درباريان تشکیل داد تا درباره ولیعهد به مشورت و گفتگو بپردازند. عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و قابليت عباس میرزا اتفاق نظر داشتند و انتخاب او به ولیعهدی را شايسته دانستند. عباس میرزا در مقام نایب السلطنه فرمانده سپاه بود و بارها مامور آرام کردن کشمکش میان شاهزادگان قاجار شد.
حاکم منطقه آذربایجان
( از ۱۲۱۳/۱۲ هجری قمری)
اواخر ماه ذيحجه، 1213 هجری قمری عباس ميرزا به شهر تبريز وارد شد. از جانب پدرش به حکومت آذربایجان منصوب گشت و میرزا اسحاق، برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم را به وزارت او برگزید. عباس میرزا پس از ورود به اين سرزمين دست به اصلاحاتي در آذربايجان زد، او به كارهاي ديواني نظم و ترتيبي خاص داد وی طرز جمعآوري ماليات و عوايد دولتي ظالمانه و برخلاف اخلاق و عدالت را سامان داد. عباس ميرزا دستور داد شهرهاي مهم آذربايجان، از جمله اردبيل و خوي و مراغه و غيره از شكل قبلي خارج شوند و مخصوصاً ترتيب خيابان ها و عمارات دولتي به طرز نوين احداث گردد. او در شهر تبريز بناها و ساختمان هاي عمومي و گردشگاه هاي مختلفي را ايجاد كرد و بخاطر رفاه حال عموم، دستور داد اماكن و باغهاي عمومي دلانگيزي در داخل شهر تبريز ساخته شود.[۵]
حوادث مهم زندگی
دوره اول جنگ ایران و روس
( از ۱۲۱۸هجری قمری تا ۱۲۲۸هجری قمری)
بعد از فتح گرجستان به وسیلهٔ روسیه تزاری کشمکشها بین ایران و روس آغاز شد و شهر گنجه به سال 1218 هجری قمری توسط سردار روسیه ژنرال پاول سیسیانف تصرف شد. به محض اطلاع فتحعلیشاه از تسخیر گنجه و تسلیم ایروان و قرهباغ سپاهی به فرماندهی عباس میرزا نایبالسلطنه فرستاد. در آغاز جنگ، قشون ایران در اچمازین پیروز شدند اما شورش حکمرانان شوشی و قرهباغ و پیوستن آنها به قوای روسیه جنگ را تداوم بخشید.
با قتل سیسیانف فرماندهی سپاه روسیه به عهده گودوویچ افتاد (این دوران همزمان است با فعالیتهای ژنرال گاردان در تقویت نظامی ایران). گودوویچ در سال 1223 هجری قمری به صورت غافلگیرانه به ایروان حمله برد. اما شکست خورد و برگشت. عباس میرزا برای تنبیه سپاه روسیه از تبریز به نخجوان رهسپار شد و طی چند نبرد در اطراف شهر ایروان و دریاچه گوگچه سپاهیان روس را مغلوب کرد. در سال 1225 هجری قمری حسین خان قاجار حاکم ایروان علیه روسها شورش کرد و جمع زیادی از روسها را به اسیری گرفت و عازم تهران کرد. این روزها (۱۲۲۶- ۱۲۲۵هجری قمری) مقارن با خروج گاردان از ایران و ورود هیات نظامی انگلیسی به ایران است.
در نهایت نیروهای روسیه به اتکای توپخانه مجهز خود به اردوی ایرانیان در اصلاندوز حمله کردند و نیروهای ایرانی را از ارس عقب راندند. میانجیگری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای صلح کشانید که سرانجام پیمان صلح در 1228 هجری قمری در دهکده گلستان به امضاء رسید. بر اساس مفاد این پیمان ایران بسیاری از ایالات خود در قفقاز را مانند قرهباغ، گنجه، شیروان، باکو و... را از دست داد.
دوره دوم جنگ ایران و روس
( از ۱۲۴۱هجری قمری تا ۱۲۴۳هجری قمری)
مشخص نبودن مرزهای بین ایران و روسیه و شورش ها و ناامنی هایی که بسیاری از حاکمان و ساکنان مرزی برپا کرده بودند (از جمله حسین خان قاجار حاکم ایروان) ظلم و ستم پی در پی روس ها به مسلمانان قفقاز و تقاضای کمک ایشان از دولت ایران از عوامل اصلی شروع دوباره آتش جنگ بود. فتحعلیشاه، عباس میرزا را به فرماندهی سپاه ایران منصوب و راهی نواحی تصرف شده کرد. چون روسها مهیای جنگ نبودند غافلگیر شدند و سپاهیان ایرانی تمامی ولایات از دست رفته از جمله باکو، دربند، شوشی، داغستان، ایروان و تالش را به تصرف درآوردند.
پس از این واقعه پاسکوویچ از سرداران معروف روسیه از جنگ های روس و عثمانی فارغ شد و فرماندهی سپاه روس در قفقاز را عهده دار شد ویرملوف به خاطر عدم کامیابی در جنگ از طرف تزار روسیه احضار شد. پاسکوویچ درصدد برآمد تمامی نواحی متصرف شده توسط ایرانیان را بازپس گیرد. ابتدا قرهباغ و سپس ایروان را تصرف کرد و در جبهههای طالش و لنکران قوای ایران را شکست داد لذا باشتاب خود را به گنجه رساند. عباس میرزا نیز با ۳۰ هزار سپاهی عازم گنجه شد. در این نبرد که به جنگ گنجه معروف شد نزدیک بود که پیروزی نصیب ایرانیان شود اما به علت خیانت آصفالدوله صدراعظم وقت در اعزام نیرو به سپاه ایران، عباس میرزا ناچار به عقب نشینی شد.
عباس میرزا آخرین نیروهای خود را در سردارآباد متمرکز و به سال 1243 هجری قمری با قوای روسیه به نبردی سخت پرداخت اما نرسیدن آذوقه و جیره و مواجب سپاهیان از تهران باعث تضعیف و متزلزل کردن روحیه سربازان ایرانی شد و سردارآباد به تصرف سردار روس درآمد و قوای ایران به کلی از ساحل چپ رود ارس به داخل آذربایجان رانده شدند. با خیانت آصفالدوله تبریز توسط ارتش روسیه تصرف شد و نیروهای ارتش روسیه تا دهخوارقان پیش رفتند و عباس میرزا به ناچار تقاضای صلح کرد.[۵]
جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران
"ارنست ژوبر" که از سوی ناپلئون بناپارت به ایران اعزام شده بود، در سال ۱۲۲۱ هجری قمری در اردوگاه جنگی عباس میرزا با روسها، از او دیدار میکند. او میگوید: در مدت زمان کوتاهی که در خدمت عباس میرزا بودم همواره به مسائل مهم میپرداخت. او از امور پوچ و یاوهگویی خودداری و همواره نکتههای دقیقی را مطرح میکرد. یک بار از سر درد به من چنین گفت:[۴]
مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بیخبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایلات خود بکشم؟...از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، معالوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من میشوند...نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و بندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟
یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.[۳]
اتفاقات مهم
جنگهای ایران و روس
بعد از فتح گرجستان به وسیلهٔ روسیه تزاری کشمکشها بین ایران و روس آغاز شد و جنگ با روسیه با هدف فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمیرسید. حال که انگلیسیها رغبتی برای کمک کردن نشان نداده بودند میبایست در جستجوی متحد دیگری میبود و چون کشور فرانسه با روسیه در حال جنگ بود، دولت ایران از ناپلئون تقاضای کمک کرد و او نیز بخاطر دستیابی به هند در صدد اتحاد با ایران بود. در آغاز جنگ، پیروزی از آن قشون ایران و نائب السلطنه عباس میرزا بود ولی بعد نیروهای روسی به اتکای توپخانه مجهز خود، نیروهای ایرانی را به عقب راندند و از طرفی فرانسویها که با روسها صلح کرده بودند، با میانجیگری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای صلح کشانیدند که سرانجام پیمانی در ۲۲ مهر ۱۱۹۲ در دهکده گلستان به امضاء رسید. بر اساس مفاد این پیمان ایران بسیاری از ایالات خود در قفقاز را مانند قره باغ، گنجه، شیروان، باکو و... را از دست داد.
احتمالاً نه شاه ایران و نه تزار روسیه، عهدنامه گلستان را قطعی تلقی نمیکردند. عباس میرزا آن را فقط آتش بسی موقت میدانست و خود را برای جنگی دیگر آماده میکرد. در این زمان حکومت ایران ابوالحسن خان شیرازی سفیر سابق ایران در لندن را به سنت پترزبورگ فرستاد تا درخواست کند که به تصحیح خطوط مرزی اقدام شود، اما وزیر خارجه روسیه درخواست ایران را رد کرد. با وجود اینگونه رفتار سرد و دو پهلو از جانب دولت روسیه و فشار روحانیون و اینکه در اردیبهشت ۱۲۰۵ سپاهیان روسیه میرک محلی در خانات ایروان را اشغال کردند، ایرانیان دریاچه گوگچه را گرفتند. این بهانهٔ جنگهای دوم ایران و روس شد که در آغاز، سپاه ایران موفقیتهای زیادی بدست آورد اما به خاطر کمی تجهیزات شکست خورد. در ترکمن چای عهدنامهٔ دیگری بر ایران تحمیل شد که علاوه بر شهرهایی که در پی عهدنامهٔ گلستان از ایران جدا شده بود شهرهای جدیدی به همراه غرامت ۲۰ میلیون روبلی به ایران تحمیل شد.[۱]
اقدامات مهم
عباس میرزا و حکومت آذربایجان
اواخر ماه ذیحجه ۱۲۱۳ هـ، ق عباس میرزا به شهر تبریز وارد شد. او خوشحال بود که توانسته این سفر طولانی را پشت سر بگذارد. کلیه حکام شهرها و امراء و سران عشایر و طوایف و همه بیگلربیگیان که از مدتها پیش انتظار او را میکشیدند در دروازهٔ تبریز اجتماع کرده بودند. او پس از ورود به این سرزمین دست به اصلاحاتی در آذربایجان زد، او به کارهای دیوانی نظم و ترتیبی خاص داد وی طرز جمعآوری مالیات و عواید دولتی ظالمانه و برخلاف اخلاق و عدالت را سامان داد. عباس میرزا دستور داد شهرهای مهم آذربایجان، از جمله اردبیل و خوی و مراغه و غیره از شکل و صورتهای قبلی خارج شوند و مخصوصاً ترتیب خیابانها و عمارات دولتی به طرز نوین احداث گردد. او در شهر تبریز بناها و ساختمانهای عمومی و گردشگاههای مختلفی را ایجاد کرد و بخاطر رفاه حال عموم، دستور داد اماکن و باغهای عمومی مفرح و دلانگیزی در داخل شهر تبریز ساخته شوند .
اعزام دانشجو به اروپا
در ابتدا عباس میرزا با ژنرال گاردان قرار میگذارد تا هر سال جمعی از جوانان ایرانی برای تحصیل به پاریس بروند. وعده گاردان به نتیجه نمیرسد و وی به همراه همراهان خود عازم فرانسه میشود. پس از ورود سفیر انگلیس به ایران وی از اعزام جوانان ایرانی به لندن استقبال میکند. در سال ۱۲۲۶ قمری که ماموریت سفیر انگلیس به اتمام میرسد، وی همراه با دونفر ایرانی عازم کشور خود میشود. این دو ایرانی عبارت بودند از محمدکاظم فرزند نقاشباشی و حاجیبابا افشار. اولی به دنبال تحصیل در نقاشی بود و دومی تحصیل طب.
اصلاحات در ارتش
عباس میرزا تلاش بسیار کرد تا به ارتش ایران نظم بخشد. او سعی کرد لباسهای متحدالشکل را در ارتش رواج دهد. همچنین سپاهیان را عادت نمود تا چکمه بپوشند. تصور غلط نظامیان و وابستگی آنها با آداب و عادات گذشته نیز سد راه تلاشهای اصلاحی وی بودند. در بدایت حال قاطبه رجال و عامه مردم از پوشیدن جامهٔ تنگ و کوتاه چندان اکراه داشتند که چنان میپنداشته که این گونه لباس حرب را که موجب چابکی در طعن و ضرب است پوشیدنش بر خلاف شرع مبین و منافی ملت متین، بلکه لازمه خروج از دین است.
دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران
یکی از تلاشهای عباس میرزا دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران بود. او به دنبال آن بود تا برخی از اروپاییان به ایران مهاجرت کنند. او یقین داشت که اهل ایران به سبب کثرت معاشرت با اهل فرنگستان در علوم و صنایع که در این اوقات فیالجمله متروک شدهاست ترقی زیاد خواهند کرد. برای نیل به هدف فوق میرزا صالح شیرازی به عنوان نماینده ایران در سال ۱۲۳۸ هجری قمری مطلبی را در لندن منتشر میسازد که زمینه ساز و مشوق مهاجرت فرنگیها به ایران میشود.[۱]
عباس میرزا و عهدنامه ترکمنچای
پس از عهدنامه گلستان، دوره دوم جنگهای ایران و روسیه آغاز شد.
در این میان جنگ گنجه مهمتر از همه مینمود عباس میرزا فرمانده سپاه ایران با حرکت به سوی گنجه در این منطقه سنگر گرفت.
در این میان پاسکویچ فرمانده سپاه روس نیز خود را به این منطقه رساند. ابتدا عباس میرزا به دلیل برخی آشفتگیها در سپاه خود خواست که جنگی اتفاق نیافتد اما تلاش او موثر نیافتاد و جنگ وسیعی در این منطقه در گرفت.
در پایان نیز سپاه روس فاتح میدان شد. عباس میرزا سرانجام در ناحیه ترکمانچای خواست که جلوی پاسکویچ را بگیرد اما در آنجا نیز شکست خورد و سرانجام مجبور شد که شرایط صلح را بپذیرد.
در این میان پاسکویچ که خود را مغرور از فتح جنگ میدید برای سپاه ایران ضرب الاجلی تعیین کرد و گفت چنانچه تا پنج روز تکلیف صلح مشخص نشود عازم تهران خواهد شد.[۱]
شکست سپاه عباس میرزا در جنگ اصلاندوز
با قتل سیسیانوف فرماندهی سپاه روسیه به عهده گودوویچ افتاد (این دوران همزمان است با فعالیتهای ژنرال گاردان در تقویت نظامی ایران).
گودوویچ در سال ۱۲۲۳ ه. ق غافلگیرانه به ایروان حمله برد اما شکت خورد و برگشت.
عباس میرزا برای تنبیه سپاه روسیه از تبریز به نخجوان رهسپار شد و طی چند نبرد در اطراف شهر ایروان و دریاچه گوگچه سپاهیان روس را مغلوب کرد.
در سال ۱۲۲۵ ه. ق. حسین خان قاجار حاکم ایروان در برابر روسها شورش کرد و جمع زیادی از آنها را به اسیری گرفت و عازم تهران کرد.
این روزها (۱۲۲۶- ۱۲۲۵ ه. ق) مقارن با خروج گاردان از ایران و ورود هیات نظامی انگلیسی به ایران است. در این زمان روسها خواستار صلح با ایران شدند که شرطشان این بود که مکانهای متصرفه در تصرف آنها بماند و نیز ایران به آنها اجازه عبور از داخل کشور برای حمله به عثمانی را بدهد که دولت ایران این تقاضا را نپذیرفت.
پس از ورود گور اوزلی به ایران، و به علت رابطه دوستی که در این دوره میان انگلیس و روسیه ایجاد شده بود؛ وی بر آن شد که بین ایران و روسیه، صلح برقرار کند و خواستار آن شد که افسران انگلیسی که در سپاه ایران بودند از جنگ با روسیه دست بردارند. چون عباس میرزا اصرار داشت جنگ ادامه یابد، جنگ ادامه یافت و سپاه ایران در محل اصلاندوز کنار رود ارس در بخش مرکزی اهر مقیم شدند. در این هنگام روسها غافلگیرانه به اردوی ایران حمله کردند. اگرچه سپاه ایران مقاومت زیادی نشان داد اما به علت اختلافاتی که بین سپاه ایران پیش آمد، نیروهای ایرانی مجبور به عقبنشینی به سمت تبریز شدند. فرمانده سپاه روسیه پس از فتح اصلاندوز، آذربایجان را از هر دو طرف مورد تهدید قرار داد. در این زمان ترکمانان خراسان شورش کردندو شاه ایران که درصدد آماده کردن سپاهی برای سرکوب نیروهای روسی بود به علت اوضاع ناآرام در چند جبهه تقاضای صلح کرد.
با امضای قرارداد ترکمنچای و پایان جنگهای ایران و روس، عباس میرزا برای برقراری نظم و سرکوب شورش ترکمنها به خراسان رفت. او در سال ۱۲۱۲ شمسی در مشهد درگذشت. مقبره او در کنار ضریح حرم امام رضا قرار دارد.[۱]
اصلاحطلبی عباس میرزا
عباس ميرزا در سال1833م در گذشت. وي به هنگام مرگ بيش از 45سال نداشت. فتحعلي شاه با متانت و خودداري فراوان در انظار خاص و عام، خبر مرگ وليعهد خود عباس ميرزا را شنيد و تحمل كرد.
وقتي «آصف الدوله» به عنوان تسليت گفت: «به حمدالله در هر ولايتي يك نايب السلطنه داريد.»
فتحعلي شاه جواب داد: « الله يار خان! انصاف نكردي كه گفتي در هر ولايت يك عباس ميرزا داري، مي بايستي عرض كني بعد از هفتاد سال عمر با اين كثرت اولاد و چهل سال سلطنت، ديدي كه از دنيا بي اولاد و بلاعقب رفتي.» (1)
معمولاً به هنگام بحث درباره اصلاحات در عصر قاجارها، قبل از همه سخن از اميركبير به ميان مي آيد، اما واقعيت اين است كه پيش از اميركبير، شاهزاده عباس ميرزا نايب السلطنه و فرماندۀ كل قواي ايران، كمر همت به انجام اصلاحات بست. در كنار او، بايد از «ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني» و پسرش «ميرزا ابوالقاسم قائم مقام» (قائم مقام معروف) نام برد كه در زمان وليعهدي عباس ميرزا در تبريز به وي خدمت مي كردند.
خدمت آنان عمدتاً در دستگاه عباس ميرزا بود، اما ميرزا ابوالقاسم فراهاني پس از فوت عباس ميرزا، وزير «محمدميرزا» نايب السلطنۀ جديد شد و پس از فوت فتحعلي شاه، وزير پادشاه جديد يعني محمدشاه گرديد. البته صدرات او اندكي بيش از يك سال دوام نياورد و در نتيجۀ بدگماني و سوءظن پادشاه به قتل رسيد(1835م).
«قائم مقام»ها را به درستي نمي توان اصلاح طلب دانست. آنان بيشتر رجالي با كفايت، مدبر و مدير، اهل قلم، با سياست و امين بودند كه صادقانه به دستگاه قاجار خدمت مي كردند. اگرچه اين صفات آنان را يك سرو گردن بالاتر از بسياري از رجال ديگر قاجار قرار مي دهد، اما بايد توجه داشت كه قائم مقام ها چندان در پي تغيير و تحول اجتماعي و سياسي نبودند. بنابراين، اگر فكر دگرگوني و ايجاد اصلاحات را ملاك بگيريم، تلاش هاي عباس ميرزا را مي توان به عنوان نخستين جريان اصلاح طلبي در عصر قاجار معرفي كرد. (2)
چشمان عباس ميرزا در نخستين دهۀ قرن نوزدهم، طي جنگ هاي دورۀ اول ايران و روس، به دنيايي ديگر گشوده شد؛ دنيايي كه شباهت چنداني به آنچه عباس ميرزا مي شناخت، نداشت.
او به عنوان فرماندۀ كل قوا، دريافته بود كه نوع جنگ ها عوض شده است. مقولاتي همچون طرح، نقشه، لجستيك، توپخانۀ متحرك، يونيفورم و ... سازمان نظامي مدرن و متحول خاص خود را مي طلبد.
او به همراه تعداد اندكي از ديگر رجال سياسي آينده نگر قاجار و به بهاي شكست هاي پي در پي از روس ها دريافته بودند كه عصر ارتش هايي از نوع ارتش ايران كه ستون فقرات قوايش از دسته جات متفرق شاهسون، كلهرها، تركمن ها، ترك ها، بختياري ها، لرها، افشاري ها، ذوالفقاري ها و ... تشكيل شده بود، ديگر سپري شده است.
او در صدد برآمد به كمك فرانسوي ها ايجاد قواي نظامي مدرني به نام «نظام جديد» تشكيل دهد. مشكل بعدي عباس ميرزا، تهيه تسليحات براي «نظام جديد» بود. در پي پيش نياز ايجاد صنعت، پديده اي است به نام دانش روز.
گروه از محصلين ايراني براي فراگيري علوم و فنون جديد از پزشكي، داروسازي و چاپ گرفته تا توپ ريزي، آموزش زبان هاي اروپايي، تنظيمات عاليه و فنون نظامي مدرن، راهي اروپا شدند. عباس ميرزا حتي در مطبوعات انگلستان به منظور جذب متخصصان و مهاجران كشاورزي به ايران، آگهي داد. (3)
به علاوه تلاش كرد تا توسط ميسيونرهاي مذهبي، مدرسه جديدي در تبريز ايجاد كند تا مسلمانان و مسيحيان در كنار هم به تحصيل بپردازند.
آنچه در نهايت قطار اصلاحات عباس ميرزا را از حركت بازداشت، دور دوم جنگ هاي ايران و روس و شكست كامل و قطعي ايران در اين جنگ ها بود(1828م). اين شكست، هيزم خوبي براي مخالفت با عباس ميرزا و اصلاحاتش فراهم آورد. با اين شكست، قبل از آنكه عباس ميرزاخود با مرگي زودرس چهره در نقاب خاك كشد، نظام جديدش به خاك سپرده شد.[۲]
عباس میرزا ولیعهد ایران در زمان سلطنت فتحعلیشاه را باید آغازگر اصلاحات در عصر قاجار قلمداد کرد. سیاستمداری که با درک عقبماندگی ایران نسبت به کشورهای اروپایی به دنبال انجام اصلاحات سیاسی، نظامی و اقتصادی در دربار قاجار برآمد. اصلاحاتی که البته با توجه به عمر کوتاه او و عوامل مختلف داخلی و خارجی عمدتاً به سرانجام مطلوب نرسید.
اروپا در قرن ۱۸ با گذر از دالانهای تاریک قرون وسطی وارد عصر جدید شده بود. با پشت سر گذاشتن انقلاب صنعتی از نظر علمی و فنی رشدی مداوم را تجربه میکرد. رشدی که شکاف میان قدرتهای اروپایی و قدرتهای شرقی همچون ایران را بیشتر نمایان میکرد و قدرتهای اروپایی نوپا را بر امپراطوریهای کهن شرقی مسلط می ساخت. ایران عصر قاجار هم به دلیل موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد و همچنین منابع عظمیش، ناچار به رویارویی با این قدرتهای نوظهور شد. جنگهای ایران وروسیه نقطه عطفی در رویارویی ایران با قدرتهای جدید اروپایی و درک عقب ماندگی کشور بود. حس تجاوزطلبی ناشی از قدرت روسها که با تصرف بخشهایی از خاک ایران همراه شد، آغازگر جنگهای طولانی ایران و روس گردید. شکستهای مداوم در این جنگها و امضای قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای ضربه سنگینی به ایران وارد ساخت و برخی از دولتمردان قاجار همچون عباس میرزا را از خواب غفلت بیدار کرد تا نخستین گامها را در جهت اصلاحات، آن هم از درون نظام سیاسی بردارند. جنگهای ایران و روس هرچند آسیبهای جبران ناپذیری برای ایران داشت و بخشهای وسیعی از خاک کشور را از ایران جدا ساخت اما این مزیت را داشت تا عباس میرزا را با کاستیها و عقبماندگیهای جامعه ایرانی در برابر جهان مدرن آشنا سازد و عزم او را برای آغاز اصلاحات و تجددگرایی جزمتر کند. اصلاحاتی که با محوریت ایالت آذربایجان در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شد.
ایجاد ارتش نوین
عباس میرزا در این اندیشه بود که چرا سپاهیانش با همه جانفشانیها نتوانستند در برابر نظامیان روس تاب مقاومت بیاورند و هر بار با شکستی سنگینتر میدان را ترک کردهاند. «عباس میرزا و مشاور دانشمند او “قائم مقام فراهانی” با پی بردن به دلایل شکست ایرانیان که ریشه در عقبماندگی همهجانبه ایران داشت، درصدد جبران آن برآمدند. در این راه ابتدا قوای نظامی مدرنی به نام نظام جدید براساس الگوی ارتشهای نوین اروپایی ایجاد شد.»۱
عباس میرزا بر تجهیز و نوسازی ارتش ایران تاکید بسیار داشت. «در واقع، نظریه ترقی در پرتو اقتدار نظامی، اندیشه محوری عباس میرزا و پاسخ اصلی او را در ایجاد دگرگونی سیاسی و اجتماعی و طریق نجات ملک و ملت از عقبماندگی تشکیل میداد. جز ملاحظات و مطالعات او درباره اقتدار و تفوقحکومت روسیه و تاریخ و شکوفایی این کشور و بنیاد جسارت روسها برای یورش به خاک ایران و عثمانی، طبعا آگاهیهای او درباره پیروزیهای ناپلئون بناپارت و اوضاع پیشرفته اروپا که از راههای گوناگون، از جمله نامههای ناپلئون به فتحعلیشاه، گفتگو با رومیو، ژوبر و دیگر اعضای هیات ژنرال گاردان حاصل میشد و بخشی از آن در سخنان و درد دلهای نایب السلطنه با ژوبر تبلور دارد، نقشی اساسی را در سوق دادن اندیشه عباس میرزا به سوی این نظریه ایفا میکرد.»۲ بر این اساس در عصر نبردهای نظامی میان قدرتهای بزرگ اروپایی عباس میرزا بیش از پیش به این موضوع میاندیشید که ترقی و قدرت یافتن مملکت جز از طریق تقویت قوای نظامی میسر نیست. به همین دلیل ایجاد ارتش نوین در مرکز اصلاحات عباس میرزا قرار گرفت و او با کمک گرفتن از مستشاران فرانسوی و انگلیسی نیروی نظامی متشکل و منظمی را شکل داد.
فرستادن محصلین به اروپا برای آشنایی با علوم جدید
عباس میرزا به این درک رسیده بود که ریشه بسیاری از مشکلات و عقب ماندگیهای ایران در ضعف علمی و آشنا نبودن ایرانیان با علوم جدید است. به همین دلیل از همان سالهای نخست به دنبال اعزام محصل از ایران به فرنگ برآمد تا امروز از او به عنوان پایهگذار اعزام محصلان ایرانی به خارج از کشور برای تحصیل علوم جدید یاد شود. عباس میرزا در هنگام ملاقات با نمایندگان کشورهای خارجی از سفرا و مقامهای انگلیسی گرفته تا فرانسوی همیشه اعزام دانشجو از ایران به این کشورها را پیشنهاد میکرد. این افراد عمدتا از میان فرزندان افراد صاحب نفوذ و صاحب منصبان برگزیده میشدند که پس از بازگشت به ایران هم به مشاغل مهم گمارده شده و همین موضوع اهمیت آشنایی آنان با علوم جدید را بیشتر روشن میساخت.
محصلین ایرانی در زمان او در چندین نوبت به کشورهای مختلف از جمله انگلیس و فرانسه اعزام شدند تا در علوم نظامی، طب، زبانهای خارجی، شیمی و مهندسی به تحصیل مشغول شوند. به این ترتیب عباس میرزا با فرستادن محصلین ایرانی به اروپا و تلاش برای اموزش نیروی انسانی در علوم جدید راه را برای اصلاحات و ترقی کشور در سالهای بعد گشود.
خوشبینی عباس میرزا به کشورهای خارجی همچون فرانسه و انگلستان که او تلاش داشت از آنها به عنوان سدی در برابر هجوم سنگین روسها به ایران استفاده کند عامل ناکامی تلاشهای اصلاح گرانه او به ویژه در بخش نظامی شد.
تلاش در اصلاح امور اداری و حکمرانی
تلاشهای اصلاحگرایانه عباس میرزا مواردی همچون تفکیک املاک خالصه از موقوفات و توقف تصرفات حکومتی در موقوفات، تعیین «روز مظالم» برای مردمی که بهواسطه استبداد تاریخی حاکم بر ایران هیچگاه فرصتی برای سخن با حاکمان و رد مظالم نداشتند و تلاش برای اتحاد میان کشورهای اسلامیبه ویژه ایران و عثمانی را که در آن زمان دو قدرت اصلی جهان اسلام بودند نیز در بر گرفت. ولیعهد همچنین برای رونق بخشیدن به چراغ اقتصاد کشور تلاش خود را برای راه انداختن واحدهای اقتصادی در آذربایجان به کار بست و با هدف حمایت از تولیدات داخلی و استقلال اقتصادی دستور تعرفهگذاری بر کالاهای خارجی را صادر کرد. این اقدام هرچند کشورهای خارجی به ویژه انگلستان را ناخشوند ساخت اما به بهبود شرایط اقتصادی و صنایع آذربایجان کمک شایانی کرد. از سوی دیگر با واردکردن ماشین چاپ به ایران تلاش کرد تا ایرانیان علاوه بر ابزار و صنایع جدید با اندیشههای نو نیز آشنا شوند. اغلب این سیاستهای اصلاحی به دلیل عمر کوتاه عباس میرزا و مخالفان داخلی و خارجی ناتمام ماند.
دلایل ناکامی اصلاحات عباسمیرزا
مخالفتهای داخلی
علاوه بر اقدامات اخلالگرانه کشورهای خارجی در روند اصلاحات، مخالفتهای داخلی به ویژه از ناحیه دربار و شاهزادگان را هم باید در زمره دلایل اصلی ناکامی سیاست اصلاحگرایانه عباس میرزا به شمار آورد. اقدامات اصلاحگرایانه عباسمیرزا در داخل کشور از چند سو با مخالفت روبهرو شد. از طرفی شاهزادگان و درباریانی بودند که عباسمیرزا بخشی از مواجبشان را برای تامین هزینه اصلاحات خویش قطع کرده بود. از سویی دیگر تعدادی از فرماندهان سپاه قدیم نیز که آموزشهای نوین نظامی و تغییر سبک لشکرداری را بر نمیتابیدند همراه با رهبران ایلات و عشایری که با ایجاد ارتش نوین قدرت خود را در معرض خطر میدیدند در تلاش برآمدند تا شاه را نسبت به اصلاحات بدگمان کنند. این مخالفتها هرچند به دلیل علاقه شاه به ولیعهد نتوانست قدرت عباسمیرزا را به خطر اندازد اما در نهایت عاملی شد تا برنامههای اصلاحی او تنها محدود به آذربایجان بماند و از مرزهای این ایالت فراتر نرود.
اتکا به قدرتهای خارجی
خوشبینی عباس میرزا به کشورهای خارجی همچون فرانسه و انگلستان که او تلاش داشت از آنها به عنوان سدی در برابر هجوم سنگین روسها به ایران استفاده کند عامل ناکامی تلاشهای اصلاحگرانه او به ویژه در بخش نظامی شد. در حالیکه او به خدمات مستشاران فرانسوی و انگلیسی در ارتش ایران برای شکست روسها حساب باز کرده بود؛ ابتدا فرانسویها و سپس انگلیسیها در بزنگاه تاریخی نبرد ایران و روس پشت ارتش عباس میرزا را خالی کردند. «کمی پس از آغاز تعلیمات اعضای هیات گاردان در میان قشون ایران، آنان به پیروی از صلح تیلسیت و به دستور صریح ناپلئون امپراطور فرانسه برای برقراری صلحی به نفع روسها دست به تلاش وسیعی زدند، افزون بر این، ژنرال گاردان در لحظات حساسی از جنگ ایران و روسیه نیز با صراحت تمام به مستشاران نظامی حاضر در آذربایجان دستور داد تا از ادامه تعلیمات نظامی به قوای ایران امتناع ورزند.»۳
این مسئله را بار دیگر انگلیسیها ایجاد کردند. «پس از خروج فرانسویها از ایران و ورود انگلیسیها هنگامی که در اثنای جنگ و بحبوحهای که آتش و خون همه جا را فرا گرفته و تعیین سرنوشت جنگ به مرحله حساس رسید، ناگهان به سبب آنکه دیپلماسی انگلستان تغییر جهت داده و با روسها مصالحه کرد، ایرانیان مکلف شدند که کوتاه بیایند و دستورات انگلیسیها را به اجرا درآورند و به افسران و نظامیان انگلیسی دستور داده میشد که از قشون کناره بگیرند.»۴در پی آن عباس میرزا با روسها از در مصالحه برآمدو تنها امتیازی که حاصل شد حمایت روسها از او و خاندانش برای جانشینی فتحعلیشاه بود.
نتیجه گیری
اصلاحات عباس میرزا در زمان صدارتش هرچند عمدتا محدود به آذربایجان بود اما گام نخست برای خروج ایران از انزوا و عقب ماندگی محسوب میشد. گامی که پس از او توسط افرادی همچون قائم مقام و امیرکبیر که در دستگاه عباس میرزا پرورش یافته بودند، ادامه پیدا کرد. با این حال اصلاحات عباس میرزا در عرصههای مختلف از بسیاری جهات یا با شکست مواجه شد تا او همانگونه که به عنوان آغازگر اصلاحات و بانی نظام جدید در ایران لقب گرفته عنوان اصلاح گر ناکام را هم از آن خود کند. ولیعهدی که سرانجام در ۴۴ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.[۶]
عباسمیرزا در نگاه دیگران
نامه قائممقام به همسرش (خواهر عباسمیرزا)
شاهزاده جان قربانت شوم! ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم که خاک بر سر من باد و مهربانی من. اما یقین بدانید که در این واقعه هایله که خاک بر سر من و ایران شد، تلف خواهم گردید. دریغ و درد که آسمان نخواست ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد. در این اعصار و اعوام کسی مثل ولیعهد جنت مکان یاد ندارد؛ عدل محض بود، محض عدل بود. حق خدمت خوب میدانست و قدر نوکر خوب میشناخت. به خدمت جزیی نعمت کلی میداد، ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. اهل آذربایجان در مدت سی سال، پرورده احسان بودند. اهل خراسان را در این مدت سه سال، چنان بنده عدل و انعام و غلام فضل و اکرام خود فرمودند که صد برابر مطیع تر از اهل آن سامان شده بودند. این غلام پیر به چه زبان بگوید و به چه بیان بنویسد؟ خدا نخواست که جهان در عهد جهانداری او زنده و نازنده شود!
توصیف ژوبر
ارنست ژوبر که از سوی ناپلئون بناپارت به ایران اعزام شده بود، در سال ۱۲۲۱ ق در اردوگاه جنگی عباس میرزا با روسها، از او دیدار میکند. او میگوید: در مدت زمان کوتاهی که در خدمت عباس میرزا بودم همواره به مسائل مهم میپرداخت. او از امور پوچ و یاهگویی خودداری و همواره نکتههای دقیقی را مطرح میکرد. یکبار از سر درد به من چنین گفت:
مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایلات خود بکشم؟...از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، معالوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی(روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من میشوند... نمیدانم این قدرتی که شما(اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و بندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.[۱]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ بیوگرافی - عباس میرزا
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ پدر و پسر - اگر پس از فتحعلي شاه، عباس ميرزا به سلطنت مي رسيد
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ پارسینه - جملات تأمل برانگیز عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه به سفیر فرانسه در ایران
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ فیس بوک - تاریخ جهان
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ عباس میرزا نایب السلطنه - مناصب و مشاغل
- ↑ تاریخ ما - زندگینامه عباس میرزا ولیعهد ایران در زمان سلطنت فتحعلیشاه