کاربر:Omid/5صفحه تمرین

نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۳ توسط Omid (بحث | مشارکت‌ها)

سید حسن مدرس (زاده ۱۲۴۹ - درگذشت ۱۰ آذر ۱۳۴۶)

کودکی و جوانی

حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ در روستای سرابه کچو از توابع اردستان، استان اصفهان به دنیا آمد. پدر وی اسماعیل و جدش میرعبدالباقی از سادات طباطبایی و اصلا زواره‌ای بودند. شغل پدر و جدش منبر و تبلیغ احکام اسلامی بوده است. سید حسن شش ساله بود که با خانواده به قمشه واقع در جنوب اصفهان رفتند. چهارده ساله بود که پدر بزرگ سید حسن درگذشت و برحسب وصیت وی، در ۱۶ سالگی به جهت تحصیل به اصفهان رفت. در بیست و یک سالگی پدرش را از دست داد.

حسن مدرس در طول دوران تحصیل علوم دینی در اصفهان در محضر درس بیش از ۳۰ تن از اساتید و علما حضور داشت که از جمله مهمترین آن می‌توان از آقا میرزا عبدالعلی مرندی نحوی، جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا‌محمد کاشانی نام برد. سپس هفت سال به نجف و سامرا رفته،‌ پیش میرزای شیرازی و ملا محمد کاظم خراسانی به اجتهاد رسید. وی پس از بازگشت به ایران وارد سیاست شده و در اصفهان عضو انجمن مقدس ملی اصفهان شد.[۱][۲][۳]

مدرس در دولت ملیون

در هنگامه جنگ جهانی اول که تهران در معرض اشغال قوای اشغالگر روس و انگلیس قرار گرفت، قرار شد پایتخت به اصفهان منتقل گردد اما احمدشاه با اشاره انگلستان از میانه راه پا پس کشید و در تهران ماند در نتیجه برخی عناصر ملی تصمیم به تشکیل یک دولت مستقل و ملی گرفته و پس از خروج از تهران به قم و نهایتاً به غرب کشور رفتند تا مقاومت علیه اشغالگر را سازمان دهند. مدرس از همان عناصر ملی تشکیل‌دهنده دولت ملیون بود.[۱]

مخالفت مدرس با قرارداد ۱۹۱۹

مدرس از مخالفان جدی قرارداد استعماری ۱۹۱۹ بود که وثوق‌الدوله باعث و بانی آن بود. قراردادی که ایران را تحت‌الحمایه انگلیس می‌کرد. با وقوع کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ وی توسط سیدضیا طباطبایی، نخست‌وزیر، کودتا و رضاخان دستگیر و روانه زندان شد. رضاخان، قزاقی بود که از همین نقطه وارد تاریخ «قدرت» در ایران شد.[۱]

قتل حسن مدرس

محتوى نامه اى که مدرس نوشته بود به اطلاع رضا شاه رسید و پیـش دستى کرده و به سال 1316 هـ. ش دستـور قتل مـدرس را صادر کـرد جلادان شاه بـراى اجراى دستـور رضا شاه بیست و یکـم رمضان سال 1316 هـ.ش را در نظر گرفتند

مـدرس که نسیـم جـانفزاى شهادت را بعد از سالها رنج و محنت و مبارزه و مجاهدت استشمام مى کرد از خـوشحالى نزدیک شدن به دوست در پـوست نمـى گنجیـد و به همیـن جهت بـود که از میـر غضب ها خـواست که بـراى تمام کـردن نماز و آخـریـن راز و نیاز با خـدا آزادش بگذارنـد، نمازش به پایان رسیـد، میر غضب ها چایـى سـم دار را به حلق پیرى مظلـوم و اسیر ریختند و منتظر شـدنـد تا از منظره تشنج مرگ پیشـواى احرار ایران لذت ببرند منتظر شـدنـد تا صـورتـى از ایـن منظره هـولناک را به ذهـن خـود بسپارند و براى ارباب تعریف کنند. حالت احتضار طـول کشید، از عمامه مـدرس استفاده کردند و با پیچیـدن آن به دور حلقـش او را به شهادت رسـانـدند.

سرانجام این کوکب آسمان ظلمانى عصر رضاخان به ایـن صورت همانند اجداد طاهرین خـود (سلام الله علیهم اجمعیـن) در زندان کاشمر شربت شهادت نوشید و هـم اکنون آرامگاه او زیارتگاه مردم آزاده ایران است.[۳]

تالیفات

تألیفات حسن مدرس عبارتند از:[۳]

  • رساله اى در عقود
  • رساله اى در شرط متاخر
  • کتاب الظن
  • کتاب فى بعض اموال فى اصول الدین
  • کتاب مبحث الاستصحاب
  • رسـاله فـى شـرایط الامـام و المـاموم

برخی سخنان حسن مدرس

ما خودمان صاحب‌خانه هستیم. ما را آزاد بگذارید که صلاح و فساد خودمان را می‌دانیم.

اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه نیست، من با اساس این دستگاه مخالفم.

سزاوار نیست که ما با امضای خود آزادی و استقلال خویش را از دست داده و ترک کنیم، منشا سیاست ما دیانت ماست. ما نسبت به دول دنیا دوست هستیم، چه همسایه و چه غیرهمسایه،‌ چه جنوب چه شمال،‌ چه شرق چه غرب،‌ هرکس معترض ما شود، معترض آن می‌شویم،‌ هرچه باشد هرکه باشد.[۳]

پانویس