۱٬۶۶۴
ویرایش
| بدون خلاصۀ ویرایش | بدون خلاصۀ ویرایش | ||
| خط ۸: | خط ۸: | ||
| == آخرین دستگیری == | == آخرین دستگیری == | ||
| مریم قدسی مآب در یکی از شبهای پاییز بدلیل اینکه بیم آن را داشت که توسط نیروهای حزب الله شناسایی شود مجبور شد محل خود را ترک کند و در خیابان در پی محلی برای پنهان شدن و در ادامه خود را به پایگاه  | مریم قدسی مآب در یکی از شبهای پاییز بدلیل اینکه بیم آن را داشت که توسط نیروهای حزب الله شناسایی شود مجبور شد محل خود را ترک کند و در خیابان در پی محلی برای پنهان شدن پیدا و در ادامه خود را به پایگاه امنی برساند. اما او موفق به این کار نشد و در باجه تلفنی مخفی شد اما ساعاتی بعد در ۳ مهر ۱۳۶۰ توسط گشت کمیته دستگیر شد. این آخرین دستگیری مریم قدسی مآب بود.       | ||
| == شکنجه، زندان، اعدام == | |||
| پاسداران و بازجوها برای گرفتن اطلاعات از مریم قدسی مآب او را شکنجه کردند اما او زیر شکنجه برای اعتراف حرفی نزد و مأموران نتوانستند از او اطلاعاتی بگیرند. به همین دلیل او را با ضرب و شتم به میدان اعدام بردند و با شلیک ۱۷ گلوله در سن ۱۶ سالگی تیرباران کردند. وی سحرگاه روز سه شنبه ١٤ مهر ماه ١٣٦٠ در اهواز تیرباران شد.  | |||
| === آثار شکنجه === | |||
| پس از تلاشهایی که برای تحویل گیری جسد مریم قدسی مآب انجام شد سرانجام پیکر او تحویل گرفته شد که آثار شکنجه از جمله خونمردگی زیر ناخن و علائم شکنجه روی پیشانی و چشم چپ و صورت او نیز حاکی از شکنجه بسیار او حین بازجویی بود. | |||
| جمله ای از مریم قدسی مآب       | |||
| مریم قدسی مآب پس از آزادی از زندان گفت: «در آن لحظه به اصالت و پویایی راهمان پی بردم و اصالت آرمانهای توحیدیم را آن موقع بیش از هر وقت دیگر فهمیدم. با خودم میگفتم ما را از چه میترسانند؟ از شهادت؟!...»   | مریم قدسی مآب پس از آزادی از زندان گفت: «در آن لحظه به اصالت و پویایی راهمان پی بردم و اصالت آرمانهای توحیدیم را آن موقع بیش از هر وقت دیگر فهمیدم. با خودم میگفتم ما را از چه میترسانند؟ از شهادت؟!...»   | ||
ویرایش