کاربر:Sayfe/پاتریس لومومبا

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

پاتریس امری لومومبا (زاده ۲ژوئیه۱۹۲۵ در کنگوی بلژیک. درگذشته ۱۷ژانویه۱۹۶۱) یکی از برجسته‌ترین رهبران جنبش‌های آزادیبخش آفریقا بود.

پاتریس لومومبا
لومومبا ۳.JPG
نام اصلی پاتریس امری لومومبا
زمینهٔ کاری رهبر جنبش ملی کنگو و عضو حزب لیبرال بلژیک
زادروز ۲ ژوئیه ۱۹۲۵
مرگ ۱۷ژانویه ۱۹۶۱
ملیت جمهوری دموکراتیک کنگو
علت مرگ تیرباران
در زمان حکومت نخست وزیز
پیشه رهبر حزب
همسر(ها) پائولین اوپانگو
دلیل سرشناسی مبارزه علیه استعمار

لومومبا در یک خانواده مسیحی تربیت یافت. دوران تحصیل خود را در یک مدرسه ابتدایی پروتستان و یک مدرسه مذهبی کاتولیک و آموزشگاه پست دولتی گذراند. وی با مطالعه آثاری از ژان ژاک روسو، ولتر، ملویل و ویکتور هوگو با افکار مترقی روز آشنا شد؛ و شعر و نوشته‌های بسیاری با مضامین آزادی‌خواهانه و ضد استعماری داشت.لومومبا در سال ۱۹۵۱ با زنی به نام پائولین اوپانگو ازدواج کرد. پاتریس لومومبا کارمند اداره پست بود که در سال ۱۹۵۵ به عضویت حزب لیبرال بلژیک درآمد. وی در پنجم اکتبر سال ۱۹۵۸ حزب ملی کنگو (MNC) را تأسیس کرد و به رهبری آن سازمان انتخاب شد. پاتریس لومومبا اولین نخست وزیر و یکی از سیاست‌مداران جمهور دموکراتیک کنگو در بود. او استقلال کنگو را از استعمار بلژیک رهبری کرد.

پاتریس لومومبا در فاصله سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم مستقیماً به‌علت فعالیت‌های سیاسی‌اش برای استقلال کنگو از استعمار پادشاهی بلژیک بود.

پاتریس لومومبا چند روز پیش از جشن استقلال، حزبش در انتخابات پارلمانی برنده شد و به‌عنوان نخستین نخست وزیر قانونی کنگو انتخاب شد. بدلیل مواضع تندش علیه استعمار بلژیک در روز جشن استقلال نام او از فهرست سخنرانان مراسم حذف شد. اما سخنرانی تندی در همین مراسم علیه استعمار بلژیک ایراد که به گمان کارشناسان مقدمات حذف و کودتای علیه او با همین سخنرانی کلید خورد.

بلژیکی‌ها و انگلستان کودتایی را به سرکردگی «موبوتو سسکو» تدارک دیده و به موازات آن، مقامات منطقه کاتانگا در جنوب کنگو را تحریک به جدایی طلبی کرده و عملاً جنگ داخلی در این کشور را کلید زدند. کاتانگا به ریاست فردی به نام موسی چومبه اعلام استقلال کرد. اندکی بعد یک منطقه دیگر نیز پرچم جدایی طلبی بلند کرد. به سرعت کشور را هرج و مرج فرا گرفت. چتربازان بلژیکی وارد کنگو شدند و درخواست لومومبا از سازمان ملل برای مداخله موثر ناکام ماند. لومومبا که می‌کوشید کشور و مردمش را از استعمار بلژیک برهاند، برچسب کمونیست خورد و مخفی شد.[۱]

پاتریس لومومبا و دو نفر از وزرای کابینه‌اش در هفدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ که به همراه او دستگیرشده بودند به شهر الیزابت ویل، مرکز استان کاتانگا انتقال داده شدند. ژنرال چومبه که پیش‌تر با اعلام استقلال کاتانگا خود را رئیس جمهور این منطقه معرفی کرده بود، ساعاتی بعد دستور داد که لومومبا و جوزف اوکیتو (Joseph Okito) و مائوریس امپالو ((Maurice Mpolo) دو وزیر کابینه او به اعماق جنگل برده شوند. دقایقی بعد جوخه اعدام تحت امر افسران بلژیکی و در حضور موسی چومبه، پاتریس لومومبا و همراهانش را به رگبار بستند و جسد آنها را دفن کردند.[۲]

بنابر گفته برخی شاهدان عینی لومومبا و دو وزیر دیگر کابینه اش را قطعه قطعه کرده و با استفاده از اسید سولفوریکی که از معادن نزدیک تهیه کرده بودند، اقدام به سوزاندن اعضای مثله شده در اسید کردند.

زندگینامه لومومبا

پاتریس لومومبا در یک خانواده مسیحی تربیت یافت. دوران تحصیل خود را در یک مدرسه ابتدایی پروتستان و یک مدرسه مذهبی کاتولیک و آموزشگاه پست دولتی گذراند.

لومومبا با مطالعه آثاری از ژان ژاک روسو، ولتر، ملویل و ویکتور هوگو با افکار مترقی روز آشنا شد؛ و شعر و نوشته‌های بسیاری با مضامین آزادیخواهانه و ضد استعماری داشت. پاتریس لومومبا در سال ۱۹۵۱ با زنی به نام پائولین اوپانگو ازدواج کرد.[۳]

پاتریس لومومبا ۲سال پیش از آنکه رهبر جنبش ملی کنگو شود کارمند اداره پست بود. پس از آن به شغل آبجو فروشی روی آورد و در یک شرکت استخدام شد و به عنوان مبلغ دوره‌گرد به شهرها و مناطق مخلتف کنگو سفر می‌کرد و از آن طریق با مردم کنگو به گفتگو می‌پرداخت و با آنها آشنا می‌شد.[۴] وی مبارزات خود را از دوران جوانی آغاز کرد.[۳]

شروع فعالیت‌های سیاسی

لومومبا در سال ۱۹۵۵ به عضویت حزب لیبرال بلژیک درآمد. پاتریس لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم به علت فعالیت‌های سیاسی اش برای استقلال کنگو از استعمار پادشاهی بلژیک بود.[۵]

وی پس از آزادی از زندان به فکر تأسیس یک حزب و تشکیلات سیاسی افتاد. در همین راستا «جنبش ملی کنگو» را برپا نمود و با تلاش‌های زیادی که در این مسیر نمود، توجه رهبران انقلابی جهان را به این جنبش جلب نمود و به کنفرانس آکرا (در کشور غنا) راه یافت. قوام نکرومه رهبر انقلابی غنا او را یک انقلابی وطن دوست یافت که در مسیر آزادی میهنش به‌پا خواسته است.

لومومبا با شرکت در کنفرانس آکرا که به‌صورت یک میتینگ بزرگ در میدان کالامو مرکز لئوپولدویل برگزار شد. در مقابل جمعیتی بالغ بر هفت‌ هزار نفر آرمان‌ها و اهداف سیاسی جنبش ملی کنگو را تشریح نمود و شدیداً مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.[۶]

نخست‌وزیر لومومبا

پاتریس امری لومومبا در سی ام ژوئن۱۹۶۰ میلادی، هنگامیکه بلژیک استقلال کنگو را به رسمیت شناخت به نخست‌وزیری آن کشور انتخاب شد. لومومبا یکی از رهبران تحصیل کرده و مردی ادیب و سخنور بود. وی استقلال کنگو را از استعمار بلژیک رهبری کرد. او با فعالیت‌هایش زمینه‌ی استقلال زئیر از بلژیک را فراهم ساخت و مانع دسترسی بیشتر بلژیک به منابع و بانک‌های کنگو گردید.[۳] اما بر اثر توطئه سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) و استعمارگر سابق کنگو (بلژیک) دوران نخست وزیری پاتریس لومومبا بیش از ده هفته طول نکشید. در پنجم سپتامبر ۱۹۶۰ وی توسط کازابو؛ رئیس جمهور وقت کنگو از نخست وزیری عزل و برای مدتی متواری شد.[۵]

سخنرانی آتشین پاتریس لومومبا در مراسم اعلام استقلال کنگو
سخنرانی آتشین پاتریس لومومبا در مراسم اعلام استقلال کنگو

لومومبا که حزب او در انتخابات پارلمانی برنده شده بود، چند روز پیش از جشن استقلال به عنوان نخستین نخست وزیر قانونی کنگو انتخاب شده بود نسبت به حضور استعمار بلژیک مواضع تند و رادیکال به خود گرفت. به همین دلیل در روز جشن استقلال نام او از فهرست سخنرانان مراسم حذف شد.

با این حال، لومومبا به توصیه دوست و مشاورش، ژان ون لیرد (Jean Van Leirde) که یک بلژیکی آزادیخواه بود، بدون هماهنگی به پشت تریبون رفت و سخنرانی کرد به طوریکه پادشاه (بلژیک) از این سخنان برآشفت و دولت بلژیک از آن لحظه به بعد از لومومبا قطع امید کرد. اکثریت مردم کنگو معتقد بودند این سخنرانی بود که سرانجام سر لومومبا را بر باد داد.

سخنرانی لومومبا درجشن استقلال

«ای مردان و زنان کنگو، مبارزین ظفرمند استقلال، من به نام دولت کنگو بر شما درود میفرستم. از تمام شما دوستانم، که بی‌وقفه همدوش ما جنگیدید، درخواست میکنم که این روز سی‌ام ژوئن 1960 را به روزی چنان اصیل بدل کنید که تا ابد در قلوبمان حک شود، تاریخی که روزی با افتخار برای فرزندان‌تان بازگو خواهید کرد، تا آنها نیز به نوبهی خود برای نوه‌ها و نتیجه‌هایشان باز گویند. تاریخ پرشکوه تلاش ما در راه آزادی.

اگرچه عنوان می‌شود این استقلال کنگو امروز با موافقت بلژیک، کشوری دوست که ما چون همعرضان خود با آنها رفتار می‌کنیم، انجام گرفته؛ هیچ یک از اهالی کنگو هرگز فراموش نخواهد کرد که استقلال ما از راه مبارزه به دست آمده، مبارزه‌ای آرمانگرا و جانانه که هر روز در جریان بوده؛ مبارزه‌ای که از ما قدرتمان، ایثارمان، رنجمان و خونمان را طلب کرده، مبارزه‌ای بود پر از اشک، آتش، و خون، ما از صمیم قلب بدان مفتخریم، زیرا مبارزه‌ای در راه شرافت و عدالت بود. مبارزه‌ای ناگزیر تا رهایی یابیم از یوغ حقارت‌بار بندگی که به قهر بر گردهی ما نشانده بودند.

این روزگار ما بود به هشتاد سال رژیم استعماری: زخم‌هایمان آنچنان تازه، چنان عمیقند، که نتوان از خاطر زدود.

ما آشناییم با کار کمرشکن در ازای چندرغازی که برای سیر کردنمان، یا البسه و سرپناهی شایسته کفاف نمی‌داد، یا حتا اینکه فرزندانمان را آنطور پرورش دهیم که شایستهی عزیزان ما باشد. آشنا بوده‌ایم با طعنه‌ها و زخم‌زبان‌ها و تازیانه‌هایی که بایست تحمل می‌کردیم، هر صبح و ظهر و شام چرا که ما "کاکاسیاه" بودیم. چه کسی فراموش می‌کند که مرد سیاه "تو" خطاب می‌شد. یقیناً نه از آنرو که با او مراودتی بر قرار بوده، از آنرو که "شما" منحصراً به سفیدها تعلق داشتید.

شاهد بودیم که زمین‌هامان غصب شد، در ظاهر به نام قانون، که همواره تنها حقوق قدرت‌مندان را به رسمیت می‌شناسد. می‌دانستیم که قانون برای سفیدپوستان و سیاهان یکسان نیست، که برای شماری از آدمیان آسانگیر و برای دیگران سنگدلانه و نامردمانه بود. آشناییم با رنج جانفرسای آنان که به دلیل تعهدات سیاسی و باورهای مذهبی‌شان طرد شدند: به تبعید در کشور خودشان، سرنوشت‌شان بتر حتا از مرگ،

می‌دانیم که در شهرها کاخهای باشکوه برای سفیدان است و کوخ‌های لرزان برای سیاهان؛ که سیاهان را در سینما، رستوران، و فروشگاه‌های "اروپایی" راه نمی‌دادند؛ که سیاه تنها می‌توانست در بدنهی اصلی کشتی باشد در حالی که سفیدپوست در اتاق فاخرش ساکن بود.

و سرانجام، چه کسی می‌تواند گلوله‌هایی را فراموش کند که آنهمه از برادران ما را بر خاک افکند، یا دخمه‌هایی را فراموش کند که هرآنکس تسلیم حکومت استثمار و ستم نمی‌شد را ظالمانه بدانجا می‌انداختند؟

برادران من، ما همه زخم‌های عمیق خورده‌ایم از این بابت. اما ما، که توسط نمایندگان منتخب شما برگزیده شده‌ایم برای رهبری وطن محبوبمان، ما کسانی که روح و جسم‌شان از استعمار رنج برده‒ ما می‌گوییم، که زین پس، اینها را پشت سر گذاشته‌ایم.

جمهوری کنگو خلق شده و سرنوشت میهن عزیزمان به دست فرزندانش افتاده. دوشاودش هم، خواهران و برادران من، مبارزه‌ای نو، مبارزه‌ای متعالی را آغاز خواهیم کرد که میهن ما را به سوی صلح، شکوفایی، و عظمت رهنمون شود.

با هم عدالت اجتماعی برقرار خواهیم کرد و تضمین می‌کنیم که هر فرد برای زحماتش اجر خواهد دید. به دنیا نشان خواهیم داد که انسان سیاه چه کارها که نمی‌تواند انجام دهد، زمانی که در آزادی باشد. و از کنگو الگویی خواهیم ساخت برای کل خاک آفریقا. تضمین خواهیم کرد که زمین‌های میهن‌مان جز در خدمت فرزندانش به کار گرفته نشود.

قوانین پیشین را اصلاح و قوانینی تازه وضع خواهیم کرد که عادلانه و شریف خواهند بود. ما محاکمهی افکار آزاد را به پایان خواهیم رساند، و با تمام توان خواهیم کوشید تا همهی شهروندان از تمامی حقوق پایه‌ای مندرج در قوانین [عام] اعلامیهی حقوق بشر بهره‌مند باشند.

تمامی اَشکال تبعیض را برخواهیم چید، هر چه که باشند، و شرایطی شایستهی شأن انسانی فراهم خواهیم آورد برای همگان، درخور کارشان و نه بر اساس سرنیزه و تفنگ، که با اراده‌ای معطوف به خیر و قلبی پر مهر.

و در طی تمام این امور، ای هموطنان محبوب من، نه تنها می‌توانیم بر قدرت بی‌حصر و ثروت عظیم خود تکیه کنیم، بلکه بر کمک بسیاری از کشورهای دیگر نیز؛ کمک آنها را پذیرا خواهیم بود مادامی که وفادارانه باشد و در پی تحمیل سیاست به ما نباشد.

در این راستا بلژیک، که بالاخره با درس گرفتن از تاریخ تصمیم گرفت مانع استقلال‌مان نشود‒ آماده است تا کمک و دوستی‌اش را ارائه کند. در این راه، توافقنامه‌ای میان ما دو کشور همسان و مستقل به امضاء رسیده است. اطمینان دارم که این همکاری به نفع هر دو ملت خواهد بود.

ما، در عین اینکه هشیار خواهیم ماند، به تعهداتی که آزادانه بدانها پانهاده‌ایم وفادار خواهيم بود. و اینگونه، در خانه و خارج، کنگوی نو که دولت من برپا خواهد داشت کشوری غنی، آزاد، و شکوفا خواهد بود.

اما برای رسیدن بدین هدف بدون هیچ تأخیر، از شما قانونگذاران و شهروندان کنگویی درخواست دارم که با تمام توان مرا یاری دهید. از شما تقاضا دارم تا اختلافات قبیله‌ای را به فرموشی بسپارید که خسته‌مان نکنند و تهدیدی نباشند برای محبوبیت ما در خارج از کشور. از گروه اقلیت پارلمان می‌خواهم که دولت مرا با معارضتی برسازنده یاری دهند و به استواری در راه قانون و دموکراسی قدم بردارند. از شما تقاضا دارم که از هیچ ایثاری سر باز نزنید تا این کار عظیم را به سرانجامی خوش برسانیم.

سرانجام تقاضا دارم که جان و مال هموطنان خود و خارجیانی که در کشور ما سکنا گزیده‌اند را را پاس دارید. اگر از این خارجیان رفتاری ناپسند سر زند دستگاه عدالت ما فی‌الفور ایشان را از حیطهی جمهوری ما خواهد راند. و بالعکس اگر خیری از ایشان سر زند، باید در آرامش زندگی کنند، زیرا آنها نیز در راه آبادانی این ملک می‌کوشند.

استقلال کنگو قدمی اساسی در راه آزادسازی کل قارهی آفریقا خواهد بود.  

بزرگواران، عالی‌جنابان، آقایان و خانمها، هموطنان گرامی، برادران و خواهران هم‌نژاد من، برادران همرزم، اینها نکاتی بود که به نام دولت می‌خواستم برایتان بازگو کنم، در این روز پرشکوه استقلال‌مان، به کمال و سیادت.

دولت ما، قوی، ملی، و محبوب، راه نجات این مملکت خواهد بود. از تمام شهروندان کنگو، مرد و زن و کودک، درخواست میکنم که اراده‌تان را استوار معطوف دارید به وظیفهی خلق اقتصادی شکوفا که استقلال اقتصادی ما را نیز تضمین کند.»[۷]

سرفراز باد مبارزه در راه آزادی ملی!

زنده باد استقلال و همبستگی آفریقا!

زنده باد کنگوی مستقل و خودمختار

پاتریس لومومبا به منظور کوتاه کردن دست استعمارگران از سازمان ملل متحد درخواست کرد که برای نظارت بر اوضاع، نیروهای حافظ صلح خودرا به کنگو اعزام کند.

لومومبا پس از شصت و هفت روز که از آغاز دولت می‌گذشت توسط جوزف کازاوبو (Joseph Kasavubu) رئیس جمهوری وقت کنگو از مقام نخست وزیری عزل شد اما این تصمیم را نپذیرفت و در پاسخ به آن با مراجعه به پارلمان کنگو سعی کرد رئیس جمهوری را از قدرت خلع کند. تلاشی که عاقبت با یک کودتا به سقوط هر دو نفر و به حصر خانگی لومومبا در مقر نخست وزیری انجامید.

ژنرال جوزف موبوتو (Joseph-Desiré Mobutu) در چهاردهم سپتامبر ۱۹۶۰، با انجام کودتا کنترل لئوپولدویل (اکنون کینشاسا - پایتخت) را در اختیار گرفت و نخست وزیر و رئیس جمهور کنگو را از قدرت ساقط کرد.

لحظه دستگیری پاتریس لومومبا
لحظه دستگیری پاتریس لومومبا

مدارکی که در سالهای اخیر افشا شده نشان می‌دهد وزیر امور آفریقای بلژیک در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ خواهان تحویل لومومبا به بزرگترین دشمن‌اش یعنی موسی چمبه شده بود. سرانجام در هفدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ پاتریس لومومبا و دو نفر از وزرای کابینه‌اش که به همراه او دستگیرشده بودند به شهر الیزابت ویل، مرکز استان کاتانگا انتقال داده شدند.

ژنرال چمبه که پیش‌تر با اعلام استقلال کاتانگا خود را رئیس جمهور این منطقه معرفی کرده بود، ساعاتی بعد دستور داد که لومومبا و جوزف اوکیتو (Joseph Okito) و مائوریس امپالو (Maurice Mpolo) دو وزیر کابینه او را به اعماق جنگل ببرند.

دقایقی بعد جوخه اعدام تحت امر افسران بلژیکی و در حضور «رئیس جمهور چمبه»، پاتریس لومومبا و همراهانش را به رگبار بستند و جسد آنها را دفن کردند.

بنابر اظهارات برخی از شاهدان عینی اجساد لومومبا و دو وزیر دیگر کابینه اش را قطعه قطعه کرده و با استفاده از اسید سولفوریکی که از معادن نزدیک اقدام به سوزاندن اعضای مثله شده در اسید کردند.[۴]

آخرین سخنان لومومبا

لومومبا در واپسین سخنانش که چند ساعت پیش از مرگش توسط جنگلبانی بلژیکی به نام آلبر هرمان (Albert Hermant) یادداشت شده بود، از جمله می‌گوید:

«… در مستعمره‌های سابق فرانسه، هر سال صدها دانشجو به مدارس عالی و دانشگاه‌های فرانسه فرستاده می‌شدند. در آنگولا و موزامبیک، پرتغالی‌ها در هماهنگی کامل با اهالی در این کشور می‌زیستند؛ ولی شما بلژیکی‌ها حتی یک دانشگاهی یا یک افسر ارتش تربیت نکردید. سه سال پیش من به آقای بویسره (Buisserret) وزیر وقت کنگو پیشنهاد کردم که به جای کارمندان بلژیکی که بازنشسته می‌شوند، به تدریج از اهالی کنگو استفاده شود و مدارسی با دوره‌های فشرده تأسیس شود تا فارغ‌التحصیلان آن‌ها بتوانند در آینده جایگزین کارمندان بلژیکی شوند. او به من پاسخ داد که چنین برنامه‌ای در دستور روز قرار ندارد…!»[۸]

عذر خواهی بلژیک از مردم کنگو

پس از آشکار شدن اسناد چگونگی اعدام و سقوط پاتریس لومومبا، دولت بلژیک در فوریه سال ۲۰۰۲ از مردم کنگو رسماً عذرخواهی کرد.[۸]

منابع