آراسته قلی‌وند: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
غلامرضا بزرگان‌ فرد در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۹، درحال فروش نشریه مجاهد، در خیابان جیحون در غرب تهران دستگیر شد. غلامرضا به مدت ۴ ماه پس از دستگیری، اسم خود را به بازجویان زندان نداد و خانواده‌اش از او خبری نداشتند. حکم زندان غلام‌رضا بزرگان فرد، ۶ ماه بود. آزادی او را مشروط به نوشتن تعهدی مبنی‌ بر عدم همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران پس از آزادی بود. غلام‌رضا حاضر به قبول این تعهدنامه نشد. او طبق حکم دادگاه باید در اردیبهشت سال ۱۳۶۰، از زندان آزاد می‌شد. غلامرضا بزرگان‌فرد در ادامه به‌دلیل ایجاد تشکیلات مجاهدین در زندان محاکمه و به ۹۹ سال زندان محکوم شد. او پس از دریافت حکم به بند ۲ زندان گوهردشت که مخصوص زندانیان مقاوم و بر سر موضع بود منتقل شد. غلامرضا اغلب در سلول انفرادی به‌سر می‌برد این منجر به ابتلای او به بیماری سل شد. او بارها توسط لاجوردی تهدید به مرگ شده بود. هم بندان او نقل می‌کنند که لاجوردی در یکی از بازدید‌هایش از زندان گوهردشت به او گفته بود:
غلامرضا بزرگان‌ فرد در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۹، درحال فروش نشریه مجاهد، در خیابان جیحون در غرب تهران دستگیر شد. غلامرضا به مدت ۴ ماه پس از دستگیری، اسم خود را به بازجویان زندان نداد و خانواده‌اش از او خبری نداشتند. حکم زندان غلام‌رضا بزرگان فرد، ۶ ماه بود. آزادی او را مشروط به نوشتن تعهدی مبنی‌ بر عدم همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران پس از آزادی بود. غلام‌رضا حاضر به قبول این تعهدنامه نشد. او طبق حکم دادگاه باید در اردیبهشت سال ۱۳۶۰، از زندان آزاد می‌شد. غلامرضا بزرگان‌فرد در ادامه به‌دلیل ایجاد تشکیلات مجاهدین در زندان محاکمه و به ۹۹ سال زندان محکوم شد. او پس از دریافت حکم به بند ۲ زندان گوهردشت که مخصوص زندانیان مقاوم و بر سر موضع بود منتقل شد. غلامرضا اغلب در سلول انفرادی به‌سر می‌برد این منجر به ابتلای او به بیماری سل شد. او بارها توسط لاجوردی تهدید به مرگ شده بود. هم بندان او نقل می‌کنند که لاجوردی در یکی از بازدید‌هایش از زندان گوهردشت به او گفته بود:


شنیده‌ام در زندان تشکیلات راه انداخته‌ای و با خنده‌هایت به زندانیان روحیه می‌دهی! حودم تو را با دستانم خفه می‌کنم. غلامرضا بزرگان فرد، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷، توسط رژیم لاجوردی به دار آویخته شد.<ref name=":1" />برادرش می‌گوید:<blockquote>«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم.  به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.»</blockquote>برادر دیگر غلامرضا بزرگان‌فرد می‌گوید:
شنیده‌ام در زندان تشکیلات راه انداخته‌ای و با خنده‌هایت به زندانیان روحیه می‌دهی! حودم تو را با دستانم خفه می‌کنم. غلامرضا بزرگان فرد، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷، توسط لاجوردی به دار آویخته شد.<ref name=":1" />برادرش می‌گوید:<blockquote>«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم.  به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.»<ref name=":1" /></blockquote>
 
«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم. به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.».<ref name=":1" />
 
== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۲٬۳۲۰

ویرایش