۲٬۵۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
<blockquote>"١) آزادى جمعى زندانيان سياسى بدون قيد و همراه با اعادهى حيثيت. </blockquote><blockquote>٢) آزادى زندانيان قديمى سياسى و نيز آنها كه بعد از سالهاى ٤٨ به زندانهاى طويل المدت محكوم شدهاند </blockquote><blockquote>٣) همه زندانيان، سياسى هستند و واژهى ضد امنيتى جعل رژيم مىباشد </blockquote><blockquote>٤) خانوادههاى زندانيان سياسى از طرف زندانيان موكدا خواهان اين هستند كه به هيچ وجه در روزهاى به خصوص، آزادى زندانيان سياسى صورت نگيرد؛ چرا كه زندانيان سياسى هستند كه بايد عفو بكنند... </blockquote><blockquote>٥) بسيارى از زندانيان سياسى در حين بازجويى و شكنجه و حتی هنگام دستگيرى بر اثر گلوله، جراحات سخت برداشته و به بيمارىهاى حاد مبتلا شدهاند... لذا مسببان بايد در يك دادگاه ملى مجازات شوند."<ref>اطلاعات - ۳ آبان ۱۳۵۷</ref></blockquote> | <blockquote>"١) آزادى جمعى زندانيان سياسى بدون قيد و همراه با اعادهى حيثيت. </blockquote><blockquote>٢) آزادى زندانيان قديمى سياسى و نيز آنها كه بعد از سالهاى ٤٨ به زندانهاى طويل المدت محكوم شدهاند </blockquote><blockquote>٣) همه زندانيان، سياسى هستند و واژهى ضد امنيتى جعل رژيم مىباشد </blockquote><blockquote>٤) خانوادههاى زندانيان سياسى از طرف زندانيان موكدا خواهان اين هستند كه به هيچ وجه در روزهاى به خصوص، آزادى زندانيان سياسى صورت نگيرد؛ چرا كه زندانيان سياسى هستند كه بايد عفو بكنند... </blockquote><blockquote>٥) بسيارى از زندانيان سياسى در حين بازجويى و شكنجه و حتی هنگام دستگيرى بر اثر گلوله، جراحات سخت برداشته و به بيمارىهاى حاد مبتلا شدهاند... لذا مسببان بايد در يك دادگاه ملى مجازات شوند."<ref>اطلاعات - ۳ آبان ۱۳۵۷</ref></blockquote> | ||
=== اولین تجمع برای آزادی | === اولین تجمع برای آزادی === | ||
روز ۶ دیماه در اثر یک آتش سوزی در زندان مشهد دو تن از زندانیان کشته شدند. بسیاری این آتشسوزی را سناریوی حکومت برای کشتار زندانیان سیاسی میدانستند. این عامل نگرانی خانوادههای زندانیان سیاسی را افزایش میدهد. پس از برکناری ارتشبند غلامرضا ازهاری، مردم و خانوادهها سراغ وزیر دادگستری شاپور بختیار میروند و هنگامی که در مییابند عزمی برای آزادی زندانیان حبس ابد وجود ندارد تدارک تجمعی جدید را میبینند. | روز ۶ دیماه در اثر یک آتش سوزی در زندان مشهد دو تن از زندانیان کشته شدند. بسیاری این آتشسوزی را سناریوی حکومت برای کشتار زندانیان سیاسی میدانستند. این عامل نگرانی خانوادههای زندانیان سیاسی را افزایش میدهد. پس از برکناری ارتشبند غلامرضا ازهاری، مردم و خانوادهها سراغ وزیر دادگستری شاپور بختیار میروند و هنگامی که در مییابند عزمی برای آزادی زندانیان حبس ابد وجود ندارد تدارک تجمعی جدید را میبینند. | ||
[[پرونده:مردم در مقابل زندان قصر.JPG|جایگزین=مردم در مقابل زندان قصر|بندانگشتی|مردم در مقابل زندان قصر|320x320پیکسل]] | [[پرونده:مردم در مقابل زندان قصر.JPG|جایگزین=مردم در مقابل زندان قصر|بندانگشتی|مردم در مقابل زندان قصر|320x320پیکسل]] | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
روزنامه آیندگان در این باره مینویسد: <blockquote>"گروه کثیری از مردم تهران که تعدادشان بیش از ده هزار نفر بود به دنبال درخواستی از سوی ٦٥ زندانی سیاسی آزاد شده و خانوادههای زندانیان سیاسی آزاد نشده، از گوشه و کنار شهر در دستههای بزرگ و کوچک بسوی وزارت دادگستری به حرکت درآمدند تا به هر شکل که ممکن است فریادشان را به عنوان اعتراض نسبت به آزاد نشدن گروه دیگری از زندانیان سیاسی ابراز دارند... انبوه جمعیت به حدی بود که حدود ساعت ١٠ صبح کاخ دادگستری به کلی پُر شد و ناچار گروه زیادی از مردم پشت در ماندند؛ به طوریکه به گفتهی کارمندان کاخ دادگستری اجتماع امروز در تاریخ این وزارتخانه بیسابقه بوده است."<ref>آیندگان - دوشنبه ۲۵ دیماه ۱۳۵۷</ref></blockquote> | روزنامه آیندگان در این باره مینویسد: <blockquote>"گروه کثیری از مردم تهران که تعدادشان بیش از ده هزار نفر بود به دنبال درخواستی از سوی ٦٥ زندانی سیاسی آزاد شده و خانوادههای زندانیان سیاسی آزاد نشده، از گوشه و کنار شهر در دستههای بزرگ و کوچک بسوی وزارت دادگستری به حرکت درآمدند تا به هر شکل که ممکن است فریادشان را به عنوان اعتراض نسبت به آزاد نشدن گروه دیگری از زندانیان سیاسی ابراز دارند... انبوه جمعیت به حدی بود که حدود ساعت ١٠ صبح کاخ دادگستری به کلی پُر شد و ناچار گروه زیادی از مردم پشت در ماندند؛ به طوریکه به گفتهی کارمندان کاخ دادگستری اجتماع امروز در تاریخ این وزارتخانه بیسابقه بوده است."<ref>آیندگان - دوشنبه ۲۵ دیماه ۱۳۵۷</ref></blockquote> | ||
=== حمایت گروهها و سازمانهای مدنی | === حمایت گروهها و سازمانهای مدنی === | ||
در این میان بسیاری از جمعیت ها و سازمانهای مدنی و اجتماعی به حمایت از تحصن خانوادهها برای آزادی زندانیان سیاسی پرداختند که برخی ازین قرارند: | در این میان بسیاری از جمعیت ها و سازمانهای مدنی و اجتماعی به حمایت از تحصن خانوادهها برای آزادی زندانیان سیاسی پرداختند که برخی ازین قرارند: | ||
کانون وکلاى دادگسترى،سازمان ملی دانشگاهیان، کانون نویسندگان، جمعیت حقوق دانان، جمعیت دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر، دانشجویان دانشگاه صنعتی و دانشگاه آزاد، سازمان ملی پزشکان و دندان پزشکان، کارکنان وزارت فرهنگ و هنر، کانون کارکنان بانک مرکزی ، کارکنان وزارت آب و برق منطقهاى تهران و .... | کانون وکلاى دادگسترى،سازمان ملی دانشگاهیان، کانون نویسندگان، جمعیت حقوق دانان، جمعیت دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر، دانشجویان دانشگاه صنعتی و دانشگاه آزاد، سازمان ملی پزشکان و دندان پزشکان، کارکنان وزارت فرهنگ و هنر، کانون کارکنان بانک مرکزی ، کارکنان وزارت آب و برق منطقهاى تهران و .... | ||
== شب ۳۰ دی | == شب ۳۰ دی == | ||
در شب ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ در دو محل تحصن و تجمع ادامه دارد. برخی از خانوادهها و مردمی که خواهان آزادی زندانی سیاسی هستند در مقابل وزارت دادگستری متحصن بودند. برخی دیگر نیز در جلو زندان قصر تجمع کرده و شعار میدادند. شعار « آزادی زندانی سیاسی» از شعارهایی بود که جمعیت آنرا تکرار میکرد. از دیگر شعارهایی که جمعیت تکرار میکرد شعار « درود بر فدایی، سلام بر مجاهد» بود. زندانبانان و دادگستری به شدت از طرف تجمع کنندگان برای آزاد کردن زندانیان تحت فشار بودند. | در شب ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ در دو محل تحصن و تجمع ادامه دارد. برخی از خانوادهها و مردمی که خواهان آزادی زندانی سیاسی هستند در مقابل وزارت دادگستری متحصن بودند. برخی دیگر نیز در جلو زندان قصر تجمع کرده و شعار میدادند. شعار « آزادی زندانی سیاسی» از شعارهایی بود که جمعیت آنرا تکرار میکرد. از دیگر شعارهایی که جمعیت تکرار میکرد شعار « درود بر فدایی، سلام بر مجاهد» بود. زندانبانان و دادگستری به شدت از طرف تجمع کنندگان برای آزاد کردن زندانیان تحت فشار بودند. | ||
=== سخن گفتن مسعود رجوی با مردم | === سخن گفتن مسعود رجوی با مردم === | ||
[[پرونده:مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر.jpg|جایگزین=مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر]] | [[پرونده:مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر.jpg|جایگزین=مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی بر بالکن زندان قصر]] | ||
آن شب در داخل زندان نیز به نقل از شاهدین فضا بسیار ملتهب بود و زندانیان بخصوص نگران آن بودند که رهبران جنبشها و بخصوص مسعود رجوی در آخرین لحظات توسط ساواک تصفیه شود. در همین فضا بود که زندانبانان مسعود رجوی را صدا کردند و این موضوع نگرانی زندانیان را برانگیخت. محسن سیاه کلاه از زندانیانی که در همان زندان بود مینویسد: | آن شب در داخل زندان نیز به نقل از شاهدین فضا بسیار ملتهب بود و زندانیان بخصوص نگران آن بودند که رهبران جنبشها و بخصوص مسعود رجوی در آخرین لحظات توسط ساواک تصفیه شود. در همین فضا بود که زندانبانان مسعود رجوی را صدا کردند و این موضوع نگرانی زندانیان را برانگیخت. محسن سیاه کلاه از زندانیانی که در همان زندان بود مینویسد: | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
</ref> | </ref> | ||
</blockquote> | </blockquote> | ||
=== سخنان موسی خیابانی | === سخنان موسی خیابانی === | ||
مسعود رجوی پس از سخن گفتن با مردم در حالی که دسته گلی بر گردن داشت به میان زندانیان در بند هشتم زندان قصر بازگشت. ساعتی طول کشید تا زندانیان خود را برای آزاد شدن آماده کنند. علی خدایی صفت از زندانیانی که در آنزمان در زندان قصر بود نقل میکند که پیش از آزادی، موسی خیابانی که پس از مسعود رجوی نفر دوم سازمان مجاهدین خلق به شمار میرفت همه زندانیانی که بدلیل وابستگی به مجاهدین دستگیر شده بودند را به اتاق خود در بند هشتم فراخواند تا سخنانی را با آنها در میان بگذارد. وی گفت: [[پرونده:کیهان با تیتر ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند.JPG|جایگزین=کیهان ۱ بمن ۱۳۵۷: ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند. مسعود رجوی،موسی خیابانی و... در میان آزاد شدگان هستند.|بندانگشتی|کیهان ۱ بمن ۱۳۵۷: ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند. مسعود رجوی،موسی خیابانی و... در میان آزاد شدگان هستند.]]<blockquote>«مسعود گرفتار بود و خودش نتوانست برای آخرین سخن، قبل از ترک زندان حاضر شود. من میخواهم پیام او را به شما بدهم. همانطور که میبینید داریم آزاد میشویم. این هدیه خلق و ثمرهٴ خون شهیدانی است که اینروزها بهدست جلادان بر سنگفرش خیابانها ریخته میشود. ما آزادیمان را مفت و مجانی بهدست نیاوردهایم. میدانید که در بیرون زندان جاذبههای بسیاری هست که میتواند یک انقلابی را از مسیر خودش خارج کند؛ ما برای اجابت آن جاذبهها و برای دستیابی بهرفاه فردی خودمان، زندان را ترک نمیکنیم. ممکن است شکل مبارزه عوض شود، اما هدف همان هدف آزادی و رهایی خلق است. تا امروز صحنهٴ فعالیت و مبارزهمان در داخل زندانها بود که باید بهایش را با پذیرش انواع فشار و شکنجهها میپرداختیم؛ فردا جامعه، بستر مبارزه و تلاش ما خواهد بود. تصور نکنید که با خارج شدن از زندان شرایط سخت پایان مییابد. مبارزه در بیرون زندان، زحمت بیشتر و فداکاریهای بیشتری را طلب میکند. دستیابی بهگوهر آزادی، فداکاری مداوم و مستمر میطلبد و ما سوگند خوردهایم که این بها را همواره بپردازیم. بدانید که شرایط پرفتنهیی را در پیش داریم که البته با درایت و هوشیاری و ایمان عظیم برادرمان مسعود، همچنانکه تا اینجای راه را آمدهایم، بقیهٴ آنرا هم طی خواهیم کرد»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/149217 چرا آزاد میشویم -علی خدایی صفت]</ref></blockquote> | مسعود رجوی پس از سخن گفتن با مردم در حالی که دسته گلی بر گردن داشت به میان زندانیان در بند هشتم زندان قصر بازگشت. ساعتی طول کشید تا زندانیان خود را برای آزاد شدن آماده کنند. علی خدایی صفت از زندانیانی که در آنزمان در زندان قصر بود نقل میکند که پیش از آزادی، موسی خیابانی که پس از مسعود رجوی نفر دوم سازمان مجاهدین خلق به شمار میرفت همه زندانیانی که بدلیل وابستگی به مجاهدین دستگیر شده بودند را به اتاق خود در بند هشتم فراخواند تا سخنانی را با آنها در میان بگذارد. وی گفت: [[پرونده:کیهان با تیتر ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند.JPG|جایگزین=کیهان ۱ بمن ۱۳۵۷: ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند. مسعود رجوی،موسی خیابانی و... در میان آزاد شدگان هستند.|بندانگشتی|کیهان ۱ بمن ۱۳۵۷: ۱۶۲ زندانی سیاسی آزاد شدند. مسعود رجوی،موسی خیابانی و... در میان آزاد شدگان هستند.]]<blockquote>«مسعود گرفتار بود و خودش نتوانست برای آخرین سخن، قبل از ترک زندان حاضر شود. من میخواهم پیام او را به شما بدهم. همانطور که میبینید داریم آزاد میشویم. این هدیه خلق و ثمرهٴ خون شهیدانی است که اینروزها بهدست جلادان بر سنگفرش خیابانها ریخته میشود. ما آزادیمان را مفت و مجانی بهدست نیاوردهایم. میدانید که در بیرون زندان جاذبههای بسیاری هست که میتواند یک انقلابی را از مسیر خودش خارج کند؛ ما برای اجابت آن جاذبهها و برای دستیابی بهرفاه فردی خودمان، زندان را ترک نمیکنیم. ممکن است شکل مبارزه عوض شود، اما هدف همان هدف آزادی و رهایی خلق است. تا امروز صحنهٴ فعالیت و مبارزهمان در داخل زندانها بود که باید بهایش را با پذیرش انواع فشار و شکنجهها میپرداختیم؛ فردا جامعه، بستر مبارزه و تلاش ما خواهد بود. تصور نکنید که با خارج شدن از زندان شرایط سخت پایان مییابد. مبارزه در بیرون زندان، زحمت بیشتر و فداکاریهای بیشتری را طلب میکند. دستیابی بهگوهر آزادی، فداکاری مداوم و مستمر میطلبد و ما سوگند خوردهایم که این بها را همواره بپردازیم. بدانید که شرایط پرفتنهیی را در پیش داریم که البته با درایت و هوشیاری و ایمان عظیم برادرمان مسعود، همچنانکه تا اینجای راه را آمدهایم، بقیهٴ آنرا هم طی خواهیم کرد»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/149217 چرا آزاد میشویم -علی خدایی صفت]</ref></blockquote> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
"شب گذشته وزارت دادگستری شاهد عظیمترین و باشکوهترین مراسم استقبال از زندانیان سیاسی بود. از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل در ورودی دادگستری منتظر دیدار عزیزان خود بودند. ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب مینیبوس و اتوبوسهای حامل زندانیان آزاد شده مقابل در وزارتخانه رسیدند. مردم با دادن شعار با شور و هیجان بیسابقهای ابراز احساسات نموده، فرزندان خود را در آغوش گرفتند و حلقههای گل به گردنشان آویختند. مادران بسیاری از زندانیان با ناباوری فرزندان خود را نگاه میکردند و شعار مرگ بر شاه ـ اتحاد ـ اتحاد ضرورت انقلاب، اعتصاب ـ اعتصاب، در همه سو به گوش میخورد. تا ساعت ۱۰ و سی دقیقه، زندانیان به تدریج به جمع خانوادههای خود ملحق شدند و عدهای به ناچار برای اینکه با ساعت ممنوعه از سوی حکومت نظامی روبرو نشوند شب را همآنجا ماندند. خانوادهها به قدری خوشحال بودند که اکثرا شب را در کنار عزیزان آزاد شده خود بیدار به صبح رساندند."<ref>اطلاعات ۱ بهمن ۱۳۵۷</ref> | "شب گذشته وزارت دادگستری شاهد عظیمترین و باشکوهترین مراسم استقبال از زندانیان سیاسی بود. از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل در ورودی دادگستری منتظر دیدار عزیزان خود بودند. ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب مینیبوس و اتوبوسهای حامل زندانیان آزاد شده مقابل در وزارتخانه رسیدند. مردم با دادن شعار با شور و هیجان بیسابقهای ابراز احساسات نموده، فرزندان خود را در آغوش گرفتند و حلقههای گل به گردنشان آویختند. مادران بسیاری از زندانیان با ناباوری فرزندان خود را نگاه میکردند و شعار مرگ بر شاه ـ اتحاد ـ اتحاد ضرورت انقلاب، اعتصاب ـ اعتصاب، در همه سو به گوش میخورد. تا ساعت ۱۰ و سی دقیقه، زندانیان به تدریج به جمع خانوادههای خود ملحق شدند و عدهای به ناچار برای اینکه با ساعت ممنوعه از سوی حکومت نظامی روبرو نشوند شب را همآنجا ماندند. خانوادهها به قدری خوشحال بودند که اکثرا شب را در کنار عزیزان آزاد شده خود بیدار به صبح رساندند."<ref>اطلاعات ۱ بهمن ۱۳۵۷</ref> | ||
== سخنرانی مسعود رجوی | == سخنرانی مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران|بندانگشتی|مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران]] | [[پرونده:مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران|بندانگشتی|مسعود رجوی در مسجد دانشگاه تهران]] | ||
مسعود رجوی ۳ روز پس از آزادی از زندان قصر یعنی در ۴ بهمن ۱۳۵۷ در مسجد دانشگاه تهران سخنرانی داشت. او در این سخنرانی در مورد مبارزات گذشته و همچنین نگرانیهای سازمان مجاهدین خلق ایران در مورد آینده سخن گفت. وی از جمله گفت:<blockquote>«ما میگفتیم: « ”الیس صبح بقریب؟“ ... آیا صبح نزدیک نیست؟ مگر میشود خورشید را کشت؟ مگر میشود باد را از وزیدن بازداشت و باران را از باریدن. مگر میشود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت، مانع روییدن لالهها شد، مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیر نگه داشت؟ نه! این خواست خداست و ارادهٴ خلق است، سنت تاریخ است، قانون اجتماع است... بشارت همهٴ انبیا، پیامآوران، مصلحین و انقلابیون بزرگ جهان است که ”خلق پیروز میشود، آینده تابناک است“. همهٴ قوا و استعدادات فرزند انسان از ”شامگاه امکان“ ، قطعاً به ”بامداد تحقق“ خواهد پیوست.هنگامی که موج اعتصابات و آن اقدامات متهورانهٴ انقلابی، سراسر کشور را فرا گرفت، ما در زندان میشنیدیم، جانبازیها و فداکاریهای کارگران نفت، برق، مخابرات و همهٴ کارگران را، بازار را و دانشگاه را، این خلق بود و شما بودید که اسرایتان را میخواستید. مسأله، مسأله این یا آن اسیر نبود، ما بهخوبی میدانستیم که حرمت مردم و قداست آزادی خدشهدار شده بود، پس مردم اسرایشان را میخواستند و گرفتند.... بالاخره یک روز خواندیم و شنیدیم که بت شکسته شد، تندیسها فرو کشیده شدند و خلق قدم اول پیروزیش را برداشت...من به اینجا نیامدهام که فقط روند خود به خودی اوضاع را ستایش کنم. ما نیامدیم تا آنچه را که هست فقط تأیید کنیم. لختی هم باید اندیشید به اینکه چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما میخواهیم نسل ملعونی باشیم؟...مگرپیشوای ما نمیگفت (ان کان دین محمد لایستقم الابقتلی فیاسیوف خذینی ) ((شمشیرها، بگیریدم، اگر دین محمد (ص ) اگر کلمه توحید جز به این استوار نمیماند ). پس اگراعتلای کلمه توحید جز به این استوار نخواهد ماند، این را هم باید پذیرفت. والا تمام تحسینهائی که نثارما شده بر ما حرام باد، چون در آنصورت فرزند خلقمان نبودهایم.»</blockquote><blockquote><br> | مسعود رجوی ۳ روز پس از آزادی از زندان قصر یعنی در ۴ بهمن ۱۳۵۷ در مسجد دانشگاه تهران سخنرانی داشت. او در این سخنرانی در مورد مبارزات گذشته و همچنین نگرانیهای سازمان مجاهدین خلق ایران در مورد آینده سخن گفت. وی از جمله گفت:<blockquote>«ما میگفتیم: « ”الیس صبح بقریب؟“ ... آیا صبح نزدیک نیست؟ مگر میشود خورشید را کشت؟ مگر میشود باد را از وزیدن بازداشت و باران را از باریدن. مگر میشود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت، مانع روییدن لالهها شد، مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیر نگه داشت؟ نه! این خواست خداست و ارادهٴ خلق است، سنت تاریخ است، قانون اجتماع است... بشارت همهٴ انبیا، پیامآوران، مصلحین و انقلابیون بزرگ جهان است که ”خلق پیروز میشود، آینده تابناک است“. همهٴ قوا و استعدادات فرزند انسان از ”شامگاه امکان“ ، قطعاً به ”بامداد تحقق“ خواهد پیوست.هنگامی که موج اعتصابات و آن اقدامات متهورانهٴ انقلابی، سراسر کشور را فرا گرفت، ما در زندان میشنیدیم، جانبازیها و فداکاریهای کارگران نفت، برق، مخابرات و همهٴ کارگران را، بازار را و دانشگاه را، این خلق بود و شما بودید که اسرایتان را میخواستید. مسأله، مسأله این یا آن اسیر نبود، ما بهخوبی میدانستیم که حرمت مردم و قداست آزادی خدشهدار شده بود، پس مردم اسرایشان را میخواستند و گرفتند.... بالاخره یک روز خواندیم و شنیدیم که بت شکسته شد، تندیسها فرو کشیده شدند و خلق قدم اول پیروزیش را برداشت...من به اینجا نیامدهام که فقط روند خود به خودی اوضاع را ستایش کنم. ما نیامدیم تا آنچه را که هست فقط تأیید کنیم. لختی هم باید اندیشید به اینکه چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما میخواهیم نسل ملعونی باشیم؟...مگرپیشوای ما نمیگفت (ان کان دین محمد لایستقم الابقتلی فیاسیوف خذینی ) ((شمشیرها، بگیریدم، اگر دین محمد (ص ) اگر کلمه توحید جز به این استوار نمیماند ). پس اگراعتلای کلمه توحید جز به این استوار نخواهد ماند، این را هم باید پذیرفت. والا تمام تحسینهائی که نثارما شده بر ما حرام باد، چون در آنصورت فرزند خلقمان نبودهایم.»</blockquote><blockquote><br> |