|
|
خط ۴۶: |
خط ۴۶: |
|
| |
|
| == شهریار جدید == | | == شهریار جدید == |
| شهریار جدید از رسالههای مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعتگونه از رسالهی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، دربارهی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقهکارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمیتواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط میتواند سازوارهای باشد، یعنی مجموعهای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن ارادهای دستهجمعی شکل میگیرد. مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که میتواند هژمونی آلترناتیوی در جامعهی مدنی ایجاد کند. (چه گندهگوییهای فریبنده و منحرف کنندهای!) | | شهریار جدید از رسالههای مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه از رسالهی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، دربارهی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقهکارگر نهاده بود. این شهزاده نمیتواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط میتواند سازوارهای باشد، یعنی مجموعهای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن ارادهای دستهجمعی شکلمیگیرد. مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که میتواند هژمونی آلترناتیوی در جامعهی مدنی ایجاد کند. |
|
| |
|
| گرامشی به سبب نظریهاش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعههای سرمایهداری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریهپردازان مارکسیست دورههای بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسیهای لیبرال یا آزادیخواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند. | | گرامشی با نظریهاش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعههای سرمایهداری میشود و نظریات او دربارهی هژمونی در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شخصیت او را شکل میدهد. آثار گرامشی زمینهساز نظریهپردازان مارکسیستی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا کارکردهای دولت در دموکراسیهای لیبرال یا آزادیخواه را مورد بررسی قرار دهند. |
|
| |
|
| در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... میپردازد. در باب ماکیاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی میکند؛ ژرژ سورلیای که نظریهپرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمدهای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول میپردازد و آن را این چنین می سشهریار جدید از رسالههای مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعتگونه از رسالهی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، دربارهی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقهکارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمیتواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط میتواند سازوارهای باشد، یعنی مجموعهای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن ارادهای دستهجمعی شکل میگیرد. مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که میتواند هژمونی آلترناتیوی در جامعهی مدنی ایجاد کند. (چه گندهگوییهای فریبنده و منحرف کنندهای!) | | در "شهریار جدید" او اثر شهریار ماکیاول را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی میکند؛ ژرژ سورلیای که نظریهپرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم و موسولینی اثر عمدهای داشت.گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیالآباد بی روح یا نظریهبافی عالمانه ارائه نمیشود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر میکند و اراده جمعی آنها را برمیانگیزد و سازمان میبخشد." |
| | |
| گرامشی به سبب نظریهاش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعههای سرمایهداری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریهپردازان مارکسیست دورههای بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسیهای لیبرال یا آزادیخواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.
| |
| | |
| | |
| | |
| در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می پردازد. در باب مایاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی میکند؛ ژرژ سورلیای که نظریه پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمدهای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد و آن را این چنین میستاید:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیالآباد بی روح یا نظریهبافی عالمانه ارائه نمیشود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر میکند و اراده جمعی آنها را برمیانگیزد و سازمان میبخشد."
| |
|
| |
|
| == سخنان گرامشی == | | == سخنان گرامشی == |