۸٬۵۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
اواخر زمستان همین سال به عنوان عضو یکی از تیمهای چریکی سازمان، به همراه حسن نوروزی، با استفاده از نارنجک، به سفارت آمریکا در تهران حمله کرد و پس از انجام این عملیات به محل زندگی مخفی خود بازگشت. او همچنین در جریان حمله چریکها به کلانتری قلهک در تهران و ترور سرتیپ فرسیو، دادستان ارتش که به خونخواهی چریکهای جنگل انجام شد، شرکت کرد. پس از پایان این عملیات بود که عکس او از سوی ساواک به همراه ۸ نفر دیگر از چریکهای فدایی شامل امیرپرویز پویان، حمید اشرف، عباس مفتاحی، جواد سلاحی، رحمتالله پیرونذیری، منوچهر بهاییپور، محمد صفاری آشتیانی و اسکندر صادقینژاد با تعیین ۱۰۰ هزار تومان جایزه برای دستگیری هر یک از آنها، به طور گسترده در سراسر کشور منتشر شد. | اواخر زمستان همین سال به عنوان عضو یکی از تیمهای چریکی سازمان، به همراه حسن نوروزی، با استفاده از نارنجک، به سفارت آمریکا در تهران حمله کرد و پس از انجام این عملیات به محل زندگی مخفی خود بازگشت. او همچنین در جریان حمله چریکها به کلانتری قلهک در تهران و ترور سرتیپ فرسیو، دادستان ارتش که به خونخواهی چریکهای جنگل انجام شد، شرکت کرد. پس از پایان این عملیات بود که عکس او از سوی ساواک به همراه ۸ نفر دیگر از چریکهای فدایی شامل امیرپرویز پویان، حمید اشرف، عباس مفتاحی، جواد سلاحی، رحمتالله پیرونذیری، منوچهر بهاییپور، محمد صفاری آشتیانی و اسکندر صادقینژاد با تعیین ۱۰۰ هزار تومان جایزه برای دستگیری هر یک از آنها، به طور گسترده در سراسر کشور منتشر شد. | ||
[[پرونده:احمد زیبرم ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی احمد زیبرم''']] | |||
چاپ عکس او در روزنامهها با حمله ماموران ساواک به خانه پدریاش در انزلی همراه شد. ماموران در این یورش، ضمن اذیت و آزار خانواده احمد، با برهم ریختن خانه، کتابهای او را که به عنوان گنجی خانوادگی پاس داشته میشد، با خود بردند. برادر کوچکتر احمد درباره تلاش ساواک برای یافتن او در آن سالها میگوید: «ما بیخبر از دنیا، ساواک ولی جویای آلبوم عکس خانواده و فامیل و دوستان و دسترسی به آدرسها بود. همسایهها و فامیل هم از شبیخون ساواک در امان نمانده بودند و کل منطقه مشمول تجسس و تعقیب و گریز و مراقبت ویژه قرار گرفت.» | چاپ عکس او در روزنامهها با حمله ماموران ساواک به خانه پدریاش در انزلی همراه شد. ماموران در این یورش، ضمن اذیت و آزار خانواده احمد، با برهم ریختن خانه، کتابهای او را که به عنوان گنجی خانوادگی پاس داشته میشد، با خود بردند. برادر کوچکتر احمد درباره تلاش ساواک برای یافتن او در آن سالها میگوید: «ما بیخبر از دنیا، ساواک ولی جویای آلبوم عکس خانواده و فامیل و دوستان و دسترسی به آدرسها بود. همسایهها و فامیل هم از شبیخون ساواک در امان نمانده بودند و کل منطقه مشمول تجسس و تعقیب و گریز و مراقبت ویژه قرار گرفت.» | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۸: | ||
در این درگیری اسکندر صادقینژاد کشته میشود و شهین توکلی و سعید آرین در اثر اصابت گلوله زخمی و دستگیر میشوند. سعید آرین بعدها اعدام و شهین همسرش به زندان محکوم شد اما با پیروزی انقلاب ۵۷ از اسارت رهایی یافت. | در این درگیری اسکندر صادقینژاد کشته میشود و شهین توکلی و سعید آرین در اثر اصابت گلوله زخمی و دستگیر میشوند. سعید آرین بعدها اعدام و شهین همسرش به زندان محکوم شد اما با پیروزی انقلاب ۵۷ از اسارت رهایی یافت. | ||
تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع میشود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.<ref>درگیری در خانه تیمی خیابان طاووسی، محمدتقی سیداحمدی مجلهی آرش</ref> | تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع میشود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.<ref>درگیری در خانه تیمی خیابان طاووسی، محمدتقی سیداحمدی مجلهی آرش</ref>[[پرونده:احمد زیبرم ۹.JPG|بندانگشتی|کتاب جمعه، سال اول شماره ۳ صفحه ۶۲]]در خرداد ١٣٥٠ احمد زیبرم همراه با چهار رفیق دیگرش در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند و توانستند حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج میشود، اما کمی دورتر با ماموران امنیتی که در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد میشود. در ابتدا از زن صاحبخانه برای بستن زخمش یک چادر میگیرد و هنگامی که میخواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفتزده میشود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر میگیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین میبرد و با آخرین گلوله خود جان میبازد. | ||
در خرداد ١٣٥٠ احمد زیبرم همراه با چهار رفیق دیگرش در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند و توانستند حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج میشود، اما کمی دورتر با ماموران امنیتی که در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد میشود. در ابتدا از زن صاحبخانه برای بستن زخمش یک چادر میگیرد و هنگامی که میخواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفتزده میشود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر میگیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین میبرد و با آخرین گلوله خود جان میبازد. | |||
=== پایان یک گریز یک ساله === | === پایان یک گریز یک ساله === | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۶: | ||
محله نازیآباد تهران از زمین و هوا به محاصره پلیس در آمد. زیبرم موتور را رها میکند و به طرف کوچهای فرعی میدود. ماموران ساواک داد میزنند که این «خرابکار» را بگیرید. پیرمردی او را بغل میکند. زیبرم میگوید «ول کن پدر». ماموران ساواک نزدیکتر میشوند. زیبرم با شلیک تیری هوایی خود را رها کرده و وارد کوچهای دیگر میشود. کوچه بنبست است. آخرین در نیمه باز است و او به سرعت وارد حیاط خانه میشود. | محله نازیآباد تهران از زمین و هوا به محاصره پلیس در آمد. زیبرم موتور را رها میکند و به طرف کوچهای فرعی میدود. ماموران ساواک داد میزنند که این «خرابکار» را بگیرید. پیرمردی او را بغل میکند. زیبرم میگوید «ول کن پدر». ماموران ساواک نزدیکتر میشوند. زیبرم با شلیک تیری هوایی خود را رها کرده و وارد کوچهای دیگر میشود. کوچه بنبست است. آخرین در نیمه باز است و او به سرعت وارد حیاط خانه میشود. | ||
[[پرونده:احمد زیبرم | [[پرونده:احمد زیبرم ۷.JPG|بندانگشتی|'''روزنامه اطلاعات سال ۱۳۵۱''']] | ||
ادامه ماجرا به روایت محمد بلوری: «میبیند زن خانواده دم حوض نشسته رخت میشوید، همسرش هم در ایوان خوابیده. زیبرم میداند که ماموران محل مخفی شدنش را یافتهاند. ابتدا مرد خانواده که مریض بوده را به داخل میبرد، بعد هرچه مهمات داشته میخواسته به کمرش ببندد، به زن میگوید چادرش را به او بدهد. حتی پول چادر زن را هم میدهد. به زن هم میگوید با بچهاش به زیرزمین برود تا وقتی تیراندازی میشود به آنها آسیبی نرسد...» | ادامه ماجرا به روایت محمد بلوری: «میبیند زن خانواده دم حوض نشسته رخت میشوید، همسرش هم در ایوان خوابیده. زیبرم میداند که ماموران محل مخفی شدنش را یافتهاند. ابتدا مرد خانواده که مریض بوده را به داخل میبرد، بعد هرچه مهمات داشته میخواسته به کمرش ببندد، به زن میگوید چادرش را به او بدهد. حتی پول چادر زن را هم میدهد. به زن هم میگوید با بچهاش به زیرزمین برود تا وقتی تیراندازی میشود به آنها آسیبی نرسد...» | ||
زیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی میشود. ماموران ساواک که روی پشت بامها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش میبرند. گلولههای فراوانی از هر دو سو شلیک میشود و احمد زیبرم در نبردی نابرابر تمامی فشنگهایش را شلیک میکند. برخی روایتها میگویند او پس از اتمام گلولههایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگران از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور میگویند. اما تمام روایتها حاکی از مرگ احمد زیبرم در همان بالاخانه نازیآباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشتهاند. پیکر احمد زیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازیآباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. | زیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی میشود. ماموران ساواک که روی پشت بامها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش میبرند. گلولههای فراوانی از هر دو سو شلیک میشود و احمد زیبرم در نبردی نابرابر تمامی فشنگهایش را شلیک میکند. برخی روایتها میگویند او پس از اتمام گلولههایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگران از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور میگویند. اما تمام روایتها حاکی از مرگ احمد زیبرم در همان بالاخانه نازیآباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشتهاند. پیکر احمد زیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازیآباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. | ||
چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد زیبرم در روزنامه کیهان آن روزها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریکهایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ | چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد زیبرم در روزنامه کیهان آن روزها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریکهایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ | ||
میشد، در هم شکست. | میشد، در هم شکست. | ||
ویرایش