بیژن مفید: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ساخت}}
{{جعبه زندگینامه
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| اندازه جعبه      =
خط ۵: خط ۴:
| عنوان ۲          =
| عنوان ۲          =
| نام              =
| نام              =
| تصویر            =بیژن مفید.jpg
| تصویر            =بیژن_مفید.jpg
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =
| عنوان تصویر      =
خط ۷۶: خط ۷۵:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''بیژن مفید''' (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۱۴ در تهران - درگذشته در ۲۱ آبان ۱۳۶۳ در لس‌آنجلس) نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر اهل ایران بود. از او ۹ نمایشنامه انتشار یافته‌است. آثاری از او نیز به روی صحنه تئاتر رفته و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط او ترجمه و کارگردانی شده‌است.<ref name=":0">بی‌بی‌سی - [http://www.bbc.com/persian/arts/2012/11/121111_l44_mofid_anniversary بیژن مفید؛ راوی غصه‌دار شهر قصه‌ها]</ref>
'''بیژن مفید''' (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۱۴ در [[تهران]] - درگذشته در ۲۱ آبان ۱۳۶۳ در لس‌آنجلس) نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر اهل [[ایران]] بود. از او ۹ نمایشنامه انتشار یافته‌است. آثاری از او نیز به روی صحنه تئاتر رفته و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط او ترجمه و کارگردانی شده‌است.<ref name=":0">بی‌بی‌سی - [http://www.bbc.com/persian/arts/2012/11/121111_l44_mofid_anniversary بیژن مفید؛ راوی غصه‌دار شهر قصه‌ها]</ref>
 
[[پرونده:بیژن مفید در نوجوانی.jpg|جایگزین=نوجوانی بیژن مفید|بندانگشتی|نوجوانی بیژن مفید]]
[[پرونده:نوجوانی بیژن مفید.jpg|بندانگشتی|نوجوانی بیژن مفید]]


== کودکی و نوجوانی ==
== کودکی و نوجوانی ==
خط ۸۸: خط ۸۶:
سال‌های نوجوانی و جوانی بیژن مفید، در هنگامهٔ سال‌های پایانی دههٔ بیست، و جریان [[ملی شدن صنعت نفت|ملی شدن نفت]]، [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲|کودتا]] و بازگشت [[محمدرضا پهلوی|شاه]] به ایران گذشت. حوادث سیاسی این دوران در برخی نمایشنامه‌هایش نمود عینی یافت. برخی معتقدند او نمایشنامهٔ «ماه و پلنگ» را با نگاهی به دوران تبعید و خانه نشینی دکتر [[محمد مصدق]] نوشته‌است.
سال‌های نوجوانی و جوانی بیژن مفید، در هنگامهٔ سال‌های پایانی دههٔ بیست، و جریان [[ملی شدن صنعت نفت|ملی شدن نفت]]، [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲|کودتا]] و بازگشت [[محمدرضا پهلوی|شاه]] به ایران گذشت. حوادث سیاسی این دوران در برخی نمایشنامه‌هایش نمود عینی یافت. برخی معتقدند او نمایشنامهٔ «ماه و پلنگ» را با نگاهی به دوران تبعید و خانه نشینی دکتر [[محمد مصدق]] نوشته‌است.
[[پرونده:بیژن مفید و همسرش جمیله ندایی.jpg|بندانگشتی|بیژن مفید و همسرش جمیله ندایی]]
[[پرونده:بیژن مفید و همسرش جمیله ندایی.jpg|بندانگشتی|بیژن مفید و همسرش جمیله ندایی]]
او بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی، دوره هنرپیشگی را به‌پایان رساند و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به ادامه تحصیل پرداخت. در این دوران او علاوه بر دستیاری استادان و کارگردانان آمریکایی و اروپایی مانند پیتر بروک و …، دوره‌های آموزش تاتر و نمایشنامه نویسی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس و اداره می‌کرد. چندی بعد او وارد حلقه شاهین سرکیسیان (گروه هنر ملی بعدی) شد و چندی پس از مرگ سرکیسیان از این گروه جدا شد. در همین زمان کارگردانی چند نمایش را به عهده داشت و خود نیز در چند اثر از جمله نمایشنامه «باغ وحش شیشه‌ای» اثر «تنسی ویلیامز» به ایفای نقش پرداخت. «بیژن مفید» از همان سال‌های تحصِل در دبیرستان به فعالیت تئاتری پرداخت. بین سالهای۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ گروه تئاتری از اعضای کاملاً آماتور تشکیل داد و نام آن را «آتلیه تئاتر» گذاشت. از مهمترین اعضای این گروه که بعدها هرکدام هنرمندانی بزرگ شدند می‌توان به «بهمن مفید»، «محمود استادمحمد»، «جمیله ندایی» (همسر بیژن مفید) و «حسین والامنش» اشاره کرد.
او بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی، دوره هنرپیشگی را به پایان رساند و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به ادامه تحصیل پرداخت. در این دوران او علاوه بر دستیاری استادان و کارگردانان آمریکایی و اروپایی مانند پیتر بروک و …، دوره‌های آموزش تاتر و نمایشنامه نویسی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس و اداره می‌کرد. چندی بعد او وارد حلقه شاهین سرکیسیان (گروه هنر ملی بعدی) شد و چندی پس از مرگ سرکیسیان از این گروه جدا شد. در همین زمان کارگردانی چند نمایش را به عهده داشت و خود نیز در چند اثر از جمله نمایشنامه «باغ وحش شیشه‌ای» اثر «تنسی ویلیامز» به ایفای نقش پرداخت. «بیژن مفید» از همان سال‌های تحصِل در دبیرستان به فعالیت تئاتری پرداخت. بین سالهای۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ گروه تئاتری از اعضای کاملاً آماتور تشکیل داد و نام آن را «آتلیه تئاتر» گذاشت. از مهمترین اعضای این گروه که بعدها هرکدام هنرمندانی بزرگ شدند می‌توان به «بهمن مفید»، «محمود استادمحمد»، «جمیله ندایی» (همسر بیژن مفید) و «حسین والامنش» اشاره کرد.


در سال ۱۳۴۸ با تلاش «آربی آوانسیان» و «خجسته کیا» و همکاری و همت «ایرج انور»، «شهرو خردمند»، «عباس نعلبندیان» و «بیژن صفاری» و «محمد ژیان»، «کارگاه نمایش» در تهران بنیان گذاشته شد. مجتمعی که بسیاری از بهترین هنرپیشگان تاتر ایران در آنجا آموزش دیده‌اند. برای اولین بار در تاریخ تاتر ایران سه نسل بازیگر در برنامه‌های مختلف این مجموعه منسجم در عرصه نمایش و تاتر به فعالیت پرداختند.
در سال ۱۳۴۸ با تلاش «آربی آوانسیان» و «خجسته کیا» و همکاری و همت «ایرج انور»، «شهرو خردمند»، «عباس نعلبندیان» و «بیژن صفاری» و «محمد ژیان»، «کارگاه نمایش» در تهران بنیان گذاشته شد. مجتمعی که بسیاری از بهترین هنرپیشگان تاتر ایران در آنجا آموزش دیده‌اند. برای اولین بار در تاریخ تاتر ایران سه نسل بازیگر در برنامه‌های مختلف این مجموعه منسجم در عرصه نمایش و تاتر به فعالیت پرداختند.
خط ۹۴: خط ۹۲:
از بازیگران توانایی که در بازی آثاری که بر صحنه «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد نقش‌آفرین بودند می‌توان از «لرتا» [هاپرایتیان - نوشین] (همسر عبدالحسین نوشین)، «فردوس کاویانی»، «فهیمه راستکار»، «سوسن تسلیمی»، «شکوه نجم‌آبادی» «صدرالدین زاهد»، «هوشنگ توکلی»، «آتیلا پسیانی»، «پرویز پورحسینی»، «جمیله ندایی»، «رضا رویگری»، «محمد صالح‌علاء»، «فریده سپاه منصور» و «رضا ژیان» نام برد.
از بازیگران توانایی که در بازی آثاری که بر صحنه «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد نقش‌آفرین بودند می‌توان از «لرتا» [هاپرایتیان - نوشین] (همسر عبدالحسین نوشین)، «فردوس کاویانی»، «فهیمه راستکار»، «سوسن تسلیمی»، «شکوه نجم‌آبادی» «صدرالدین زاهد»، «هوشنگ توکلی»، «آتیلا پسیانی»، «پرویز پورحسینی»، «جمیله ندایی»، «رضا رویگری»، «محمد صالح‌علاء»، «فریده سپاه منصور» و «رضا ژیان» نام برد.


«بیژن مفید» نیز همراه با «آربی اوانسیان»، «ایرج انور»، «آشور بانی پال بابلا» و «اسماعیل خلج»، «عباس نعلبندیان» و «رضا قاسمی» از جمله نمایشنامه نویسان و کارگردان‌های ثابت نمایش‌هایی بودند که در این کارگاه به اجرا درمی‌آمد. اولین اثری که در «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد، نمایشنامه «[[شهر قصه]]» و «پژوهشی …» بود که شهر قصه به مدت نود و یک روز در تهران و دیگر شهرهای مختلف ایران از جمله آبادان و مسجدسلیمان به روی صحنه رفت.<ref name=":1">آتلیه تئاتر - [http://ateatr.blogfa.com/post-54.aspx <nowiki>[1]</nowiki>][http://ateatr.blogfa.com/post-54.aspx زندگینامه] بیژن مفید</ref>
«بیژن مفید» نیز همراه با «آربی اوانسیان»، «ایرج انور»، «آشور بانی پال بابلا» و «اسماعیل خلج»، «عباس نعلبندیان» و «رضا قاسمی» از جمله نمایشنامه نویسان و کارگردان‌های ثابت نمایش‌هایی بودند که در این کارگاه به اجرا درمی‌آمد. اولین اثری که در «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد، نمایشنامه «[[شهر قصه]]» و «پژوهشی …» بود که [[شهر قصه]] به مدت نود و یک روز در تهران و دیگر شهرهای مختلف ایران از جمله آبادان و مسجدسلیمان به روی صحنه رفت.<ref name=":1">آتلیه تئاتر - [http://ateatr.blogfa.com/post-54.aspx <nowiki>[1]</nowiki>][http://ateatr.blogfa.com/post-54.aspx زندگینامه] بیژن مفید</ref>


عمدهٔ فعالیت‌های نمایشی بیژن مفید پس از انحلال آتلیهٔ تئاتر در سال ۱۳۴۹ و از هم پاشیدن گروهش، به همکاری او با کارگاه نمایش، بازی در نمایش «ناگهان…» و نمایشنامه خوانی «ترس و نکبت رایش سوم» اثر برشت گذشت.
عمدهٔ فعالیت‌های نمایشی [[بیژن مفید]] پس از انحلال آتلیهٔ تئاتر در سال ۱۳۴۹ و از هم پاشیدن گروهش، به همکاری او با کارگاه نمایش، بازی در نمایش «ناگهان…» و نمایشنامه خوانی «ترس و نکبت رایش سوم» اثر برشت گذشت.


وی در سال ۵۰ اولین تئاتر خود را اجرا کرد.
وی در سال ۵۰ اولین تئاتر خود را اجرا کرد.
خط ۱۰۴: خط ۱۰۲:
بیژن مفید از سال ۱۳۵۰ به مدت ده سال همکاری اش را با مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان نمایشنامه نویس کودکان ایران آغاز کرد. وی در این مدت نمایشنامه‌های «ترب»، «کوتی و موتی»، «شاپرک خانوم»، «بزک نمیر، بهار میاد» را نوشت و به صحنه برد. هر یک از این نمایش‌ها بیش از دو سال در مراکز مختلف کانون بر صحنه بود.
بیژن مفید از سال ۱۳۵۰ به مدت ده سال همکاری اش را با مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان نمایشنامه نویس کودکان ایران آغاز کرد. وی در این مدت نمایشنامه‌های «ترب»، «کوتی و موتی»، «شاپرک خانوم»، «بزک نمیر، بهار میاد» را نوشت و به صحنه برد. هر یک از این نمایش‌ها بیش از دو سال در مراکز مختلف کانون بر صحنه بود.


مفید در سال ۱۳۵۶ نمایش «سهراب، اسب، سنجاقک» را به مدت ۶ شب در کارگاه نمایش به صحنه برد. این نمایش با الگو قرار دادن تم پسرکُشی در داستان رستم و سهراب، به نمایش نمونه‌های مشابه آن در کشورها ی دیگر و موقعیت‌های مختلف می‌پرداخت.
وی در سال ۱۳۵۶ نمایش «سهراب، اسب، سنجاقک» را به مدت ۶ شب در کارگاه نمایش به صحنه برد. این نمایش با الگو قرار دادن تم پسرکُشی در داستان [[رستم]] و سهراب، به نمایش نمونه‌های مشابه آن در کشورها ی دیگر و موقعیت‌های مختلف می‌پرداخت.


پس از انقلاب، وی در سال ۱۳۵۹سرپرست مؤسسه ای شد به نام چهل طوطی، که در زمینهٔ ضبط و تکثیر نوار صوتی نمایش‌های سابقش و همچنین چند نمایش دیگر از جمله " آخرین پرواز"، " شازده کوچولو "، " خاموشی دریا " فعالیت می‌کرد.<ref name=":0" />
پس از انقلاب، وی در سال ۱۳۵۹سرپرست مؤسسه ای شد به نام چهل طوطی، که در زمینهٔ ضبط و تکثیر نوار صوتی نمایش‌های سابقش و همچنین چند نمایش دیگر از جمله " آخرین پرواز"، " شازده کوچولو "، " خاموشی دریا " فعالیت می‌کرد.<ref name=":0" />
خط ۱۱۲: خط ۱۱۰:
وی در کنار نوشتن نمایشنامه و کارگردانی تئاتر و نمایش‌های رادیویی، دستی در ترجمه نیز داشت. چند ترجمه که بیشتر شامل کتاب‌های اطلاعات عمومی برای جوانان می‌شود از آن جمله‌است. او در ضمن شعر هم می‌سرود و از سروده‌های او غزلیاتی وجود دارد که هنوز به‌طور رسمی انتشار نیافته‌است.
وی در کنار نوشتن نمایشنامه و کارگردانی تئاتر و نمایش‌های رادیویی، دستی در ترجمه نیز داشت. چند ترجمه که بیشتر شامل کتاب‌های اطلاعات عمومی برای جوانان می‌شود از آن جمله‌است. او در ضمن شعر هم می‌سرود و از سروده‌های او غزلیاتی وجود دارد که هنوز به‌طور رسمی انتشار نیافته‌است.


«بیژن مفید» صدای خوشی هم داشت. ترانه‌هایی که در نمایشنامه «شهر قصه» خوانده می‌شود، به جز آخرین ترانه [حمومی که باصدای بهمن مفید است] از سروده‌ها و با صدای خود اوست. از آن جمله می‌شود به ترانه‌های «نه دیگه این واسه ما دل نمیشه»، «کجا میری فلونی» و «گندم گل گندم» که بر مبنای ترانه‌ای قدیمی تنظیم و اجرا شده، اشاره کرد. همچنین ترانه‌ای در بزرگداشت «ستارخان سردار ملی» که با تلفیق ابیاتی از یکی از سروده‌های «نیمایوشیج» آن را با صدای خود خوانده‌است.
«بیژن مفید» صدای خوشی هم داشت. ترانه‌هایی که در نمایشنامه «[[شهر قصه]]» خوانده می‌شود، به جز آخرین ترانه [حمومی که باصدای بهمن مفید است] از سروده‌ها و با صدای خود اوست. از آن جمله می‌شود به ترانه‌های «نه دیگه این واسه ما دل نمیشه»، «کجا میری فلونی» و «گندم گل گندم» که بر مبنای ترانه‌ای قدیمی تنظیم و اجرا شده، اشاره کرد. همچنین ترانه‌ای در بزرگداشت «ستارخان سردار ملی» که با تلفیق ابیاتی از یکی از سروده‌های «[[نیما یوشیج]]» آن را با صدای خود خوانده‌است.


صدای او در دکلمه‌ای از بیست رباعی از سروده‌های «ابوسعید ابوالخیر» به همراه موسیقی « کامبیز روشن‌روان» یکی دیگر از آثار این هنرمند است. این صدا و دکلمه آن رباعیات در سال ۱۳۵۴ و از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» انتشار یافته‌است.<ref name=":1" />
صدای او در دکلمه‌ای از بیست رباعی از سروده‌های «[[ابوسعید ابوالخیر]]» به همراه موسیقی « کامبیز روشن‌روان» یکی دیگر از آثار این هنرمند است. این صدا و دکلمه آن رباعیات در سال ۱۳۵۴ و از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» انتشار یافته‌است.<ref name=":1" />


«بیژن مفید» در عرصه سینما نیز حضور داشت. صدای او در ترانهٔ متن فیلم «طوطی» ساختهٔ «ذکریا هاشمی» شنیده می‌شود. صدایی در اجرای سروده‌ای از «بابا طاهر» نشسته بر آهنگی از ساخته‌های «اسفندیار منفردزاده».
«بیژن مفید» در عرصه سینما نیز حضور داشت. صدای او در ترانهٔ متن فیلم «طوطی» ساختهٔ «ذکریا هاشمی» شنیده می‌شود. صدایی در اجرای سروده‌ای از «[[بابا طاهر]]» نشسته بر آهنگی از ساخته‌های «اسفندیار منفردزاده».


همچنین ترانه‌ای در بزرگداشت «ستارخان سردار ملی» که با تلفیق ابیاتی از سروده‌های «نیمایوشیج» آن را با صدای خود برای فیلمی به همین نام به کارگردانی «علی حاتمی» خوانده‌است.<ref>راوی حکایت باقی - بیژن مفید (مجموعه ترانه‌ها)[http://parand.se/?p=5742 <nowiki>[2]</nowiki>]</ref>
همچنین ترانه‌ای در بزرگداشت «[[ستارخان|ستارخان سردار ملی]]» که با تلفیق ابیاتی از سروده‌های «[[نیما یوشیج]]» آن را با صدای خود برای فیلمی به همین نام به کارگردانی «علی حاتمی» خوانده‌است.<ref>راوی حکایت باقی - بیژن مفید (مجموعه ترانه‌ها)[http://parand.se/?p=5742 <nowiki>[2]</nowiki>]</ref>


== مهاجرت به خارج از کشور ==
== مهاجرت به خارج از کشور ==
بیژن مفید سال ۱۳۶۰ خورشیدی از ایران به قصد رفتن به فرانسه خارج شد که به او ویزا داده نشد. وی سپس برای دیدن برادرش به آمریکا رفت و و در لس آنجلس اقامت گزید و تلاش کرد به کار هنری و تئاتر ادامه دهد. ابتدا «شهرقصه» و «جان نثار» را به صحنه برد و سپس «سهراب، اسب، سنجاقک» را به زبان انگلیسی برگرداند و با گروهی آمریکایی با نام Dragon fly به اجرا درآورد، ماه و پلنگ را در لس آنجلس به صحنه برد و قصد داشت آن را در چند شهر دیگر نیز اجرا کند که بیماری اجازه فعالیت بیشتر را به او نداد.
[[بیژن مفید]] سال ۱۳۶۰ خورشیدی از ایران به قصد رفتن به فرانسه خارج شد که به او ویزا داده نشد. وی سپس برای دیدن برادرش به آمریکا رفت و و در لس آنجلس اقامت گزید و تلاش کرد به کار هنری و تئاتر ادامه دهد. ابتدا «شهرقصه» و «جان نثار» را به صحنه برد و سپس «سهراب، اسب، سنجاقک» را به زبان انگلیسی برگرداند و با گروهی آمریکایی با نام Dragon fly به اجرا درآورد، ماه و پلنگ را در لس‌آنجلس به صحنه برد و قصد داشت آن را در چند شهر دیگر نیز اجرا کند که بیماری اجازه فعالیت بیشتر را به او نداد.


== فعالیت سیاسی ==
== فعالیت سیاسی ==
بیژن مفید در خارج از کشور با [[شورای ملی مقاومت ایران]] رابطه داشت. او در ژانویه سال ۱۹۸۴ (بهمن۱۳۶۲)، به دعوت شورای متخصصین ایرانی هوادار شورای ملی مقاومت ایران، در لس‌آنجلس، تحت عنوان «هنر ایران، قبل و بعد از انقلاب» سخنرانی کرد که بخشی از آن در مجلهٌ این شورا، دورهٌ اول، شمارهٌ ۲۵، آمده‌است.<ref>نشریه ایران‌زمین شماره ۲۵ - مقاله «یادی از بیژن مفید» نوشته عبدالعلی معصومی</ref>
بیژن مفید در خارج از کشور با [[شورای ملی مقاومت ایران]] رابطه داشت. او در ژانویه سال ۱۹۸۴ (بهمن۱۳۶۲)، به دعوت شورای متخصصین ایرانی هوادار [[شورای ملی مقاومت ایران]]، در لس‌آنجلس، تحت عنوان «هنر ایران، قبل و بعد از انقلاب» سخنرانی کرد که بخشی از آن در مجلهٌ این شورا، دورهٌ اول، شمارهٌ ۲۵، آمده‌است.<ref>نشریه ایران‌زمین شماره ۲۵ - مقاله «یادی از بیژن مفید» نوشته عبدالعلی معصومی</ref>


بیژن مفید ترانه «وا دل من» را براساس شعری از [[مولوی|مولانا]] برای هدیه به [[مرضیه]] ساخت.<ref>نشریه ایران‌زمین شماره ۱۴۹ - مقاله «مرضیه در جشنوارهٌ «سنت»، بار دیگر درخشید»</ref>
بیژن مفید ترانه «وا دل من» را براساس شعری از [[مولوی|مولانا]] برای هدیه به [[مرضیه]] ساخت.<ref>نشریه ایران‌زمین شماره ۱۴۹ - مقاله «مرضیه در جشنوارهٌ «سنت»، بار دیگر درخشید»</ref>
خط ۱۳۱: خط ۱۲۹:
وی که از ناراحتی کبد رنج می‌برد و خون در ریه اش جمع می‌شد در بیمارستان بستری شد و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفت. زمانی که در بیمارستان بود به خانواده‌اش اجازه ورود به آمریکا و ملاقات با وی داده نشد.<ref>بی‌بی‌سی - شهر قصه، بیژن مفید و حرفهای نگفته و عکسهای [http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/11/041127_she-shahre-gheseh.shtml ندیده]</ref>
وی که از ناراحتی کبد رنج می‌برد و خون در ریه اش جمع می‌شد در بیمارستان بستری شد و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفت. زمانی که در بیمارستان بود به خانواده‌اش اجازه ورود به آمریکا و ملاقات با وی داده نشد.<ref>بی‌بی‌سی - شهر قصه، بیژن مفید و حرفهای نگفته و عکسهای [http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/11/041127_she-shahre-gheseh.shtml ندیده]</ref>


وی ساعتی پس از آخرین عمل جراحی و دو سال بعد از ورودش به آمریکا، در بیست و یکم آبان ماه سال ۱۳۶۳ در لوس آنجلس در گذشت.
وی ساعتی پس از آخرین عمل جراحی و دو سال بعد از ورودش به آمریکا، در بیست و یکم آبان ماه سال ۱۳۶۳ در لس‌آنجلس در گذشت.


«اردوان مفید» برادر و میزبان او در ایامی که در آمریکا سکونت داشت دربارهٔ وضعیت ناخوشایند وی نوشته‌است:
«اردوان مفید» برادر و میزبان او در ایامی که در آمریکا سکونت داشت دربارهٔ وضعیت ناخوشایند وی نوشته‌است:


«. . . بعد از یک ماه انتظار و نگرانی به فرودگاه لوس آنجلس رفتم که محموله [در تهران که به من تلفن می‌شد از او به‌عنوان «محموله» یاد می‌شد] را بگیرم. آنقدر رنجور و شکسته بود که باورم نمی‌شد . . . از هفته دوم ورودش که همه باخبر شدند، خانه کوچک ما پایگاه چهره‌های آشنا و قدیمی شد که همه پروانه‌وار دورش می‌چرخیدند . . .
«. . . بعد از یک ماه انتظار و نگرانی به فرودگاه لس‌آنجلس رفتم که محموله [در تهران که به من تلفن می‌شد از او به‌عنوان «محموله» یاد می‌شد] را بگیرم. آنقدر رنجور و شکسته بود که باورم نمی‌شد . . . از هفته دوم ورودش که همه باخبر شدند، خانه کوچک ما پایگاه چهره‌های آشنا و قدیمی شد که همه پروانه‌وار دورش می‌چرخیدند . . .


ساعت حدود سه صبح است، همه رفته‌اند و او تنها نشسته‌است. گویی چون همیشه با خواب قهر است. سیگار، این آشنای دیرین در لابلای انگشتان استخوانی‌ش جابجا می‌شود. عینکی بدقوراه به چشم دارد. به‌طوری که نیم‌رخش را رنجورتر نشان می‌دهد؛ ولی هنوز استوار و محکم می‌نماید. تلویزیون مثل همیشه روشن است. وقتی وارد اتاق می‌شوم مرا نمی‌بیند. حرف‌های روز را مرور می‌کند. تشویق دوستان به نوشتن و کار کردن و اینکه مردم تشنه آثارش هستند. کنارش می‌نشینم. می‌پرسم: چرا نمی‌خوابی؟ می‌گوید: نه، تو برو بخواب. فردا کارگری. . . قبل از آنکه با اصرار او به خواب بروم، صدای نوشیدن جرعه‌ای مشروب و بوی سیگاری تازه در اتاق می‌پیچد. . .
ساعت حدود سه صبح است، همه رفته‌اند و او تنها نشسته‌است. گویی چون همیشه با خواب قهر است. سیگار، این آشنای دیرین در لابلای انگشتان استخوانی‌ش جابجا می‌شود. عینکی بدقوراه به چشم دارد. به‌طوری که نیم‌رخش را رنجورتر نشان می‌دهد؛ ولی هنوز استوار و محکم می‌نماید. تلویزیون مثل همیشه روشن است. وقتی وارد اتاق می‌شوم مرا نمی‌بیند. حرف‌های روز را مرور می‌کند. تشویق دوستان به نوشتن و کار کردن و اینکه مردم تشنه آثارش هستند. کنارش می‌نشینم. می‌پرسم: چرا نمی‌خوابی؟ می‌گوید: نه، تو برو بخواب. فردا کارگری. . . قبل از آنکه با اصرار او به خواب بروم، صدای نوشیدن جرعه‌ای مشروب و بوی سیگاری تازه در اتاق می‌پیچد. . .
خط ۱۴۹: خط ۱۴۷:
معروف‌ترین اثر و نمایشنامه‌ای است که از او برجای مانده‌است. این نمایشنامه برگرفته از ترانه‌ها، متل و ضرب‌المثل‌های قدیمی ایرانی و حاوی کنایه و اشارات و تشبیهات و اصطلاحاتی است که در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار رواج دارد.<ref>بیژن [https://www.goodreads.com/author/show/161849._ مفید]</ref>
معروف‌ترین اثر و نمایشنامه‌ای است که از او برجای مانده‌است. این نمایشنامه برگرفته از ترانه‌ها، متل و ضرب‌المثل‌های قدیمی ایرانی و حاوی کنایه و اشارات و تشبیهات و اصطلاحاتی است که در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار رواج دارد.<ref>بیژن [https://www.goodreads.com/author/show/161849._ مفید]</ref>


اولین بار شهر قصه در سال ۱۳۴۵ با نقش آفرینی بیژن مفید، هومن مفید، بهمن مفید، مریم مدنی و جمیله ندایی به صورت یک نسخه ۴ ساعته با گروه نمایش برنامه دوم رادیو تهران ضبط و اجرا شد. البته نسخه‌های بعدی اجرای نمایش کوتاه‌تر بودند بود.
اولین بار [[شهر قصه]] در سال ۱۳۴۵ با نقش آفرینی بیژن مفید، هومن مفید، [[بهمن مفید]]، مریم مدنی و جمیله ندایی به صورت یک نسخه ۴ ساعته با گروه نمایش برنامه دوم رادیو تهران ضبط و اجرا شد. البته نسخه‌های بعدی اجرای نمایش کوتاه‌تر بودند بود.


این نخستین نمایش ایرانی بود که از پخش صدای ضبط شده (Playback) برای اجرای تئاتر استفاده می‌شد. این نمایش با همان صداهای رادیویی، یک سال در خانه پیش‌آهنگی اجرا شد. اما پس از یک سال به پیشنهاد خود بازیگران، هر یک از آنها به جای کارکتر خود حرف زدند.
این نخستین نمایش ایرانی بود که از پخش صدای ضبط شده (Playback) برای اجرای تئاتر استفاده می‌شد. این نمایش با همان صداهای رادیویی، یک سال در خانه پیش‌آهنگی اجرا شد. اما پس از یک سال به پیشنهاد خود بازیگران، هر یک از آنها به جای کارکتر خود حرف زدند.
خط ۱۵۵: خط ۱۵۳:
با جا افتادن کار در خانه پیش‌آهنگی ناحیه پنج تهران، خیابان شهباز که آتلیه تئاتر نامیده شده بود، حدود یک سال هر هفته با تماشاچیان دعوتی اجرا می‌شد.
با جا افتادن کار در خانه پیش‌آهنگی ناحیه پنج تهران، خیابان شهباز که آتلیه تئاتر نامیده شده بود، حدود یک سال هر هفته با تماشاچیان دعوتی اجرا می‌شد.


شهر قصه در سال ۱۳۴۷ در نخستین جشن هنر شیراز اجرایی بسیار موفق داشت. گروه بازیگری این نمایش محمود استادمحمد، عباس جاویدان، جمیله ندایی، حسین والامنش، اردوان مفید، هومن مفید، فرخ صوفی، تهمینه مدنی، سهیل سوزنی، فرهاد صوفی، رشید کنعانی بودند. این نمایش به همراه نمایشنامه «پژوهشی ژرف و سترگ و نوین در سنگواره‌های دوره بیست و پنجم زمین‌شناسی…» نوشته عباس نعلبندیان مقام نخست نمایشنامه نویسی این جشنواره را از آن خود کرد.
[[شهر قصه]] در سال ۱۳۴۷ در نخستین جشن هنر شیراز اجرایی بسیار موفق داشت. گروه بازیگری این نمایش محمود استادمحمد، عباس جاویدان، جمیله ندایی، حسین والامنش، اردوان مفید، هومن مفید، فرخ صوفی، تهمینه مدنی، سهیل سوزنی، فرهاد صوفی، رشید کنعانی بودند. این نمایش به همراه نمایشنامه «پژوهشی ژرف و سترگ و نوین در سنگواره‌های دوره بیست و پنجم زمین‌شناسی…» نوشته عباس نعلبندیان مقام نخست نمایشنامه نویسی این جشنواره را از آن خود کرد.


پس از جشن هنر شیراز مسئولان وقت تصمیم به قرار دادن کارگاه نمایش تهران در اختیار گروه بیژن مفید گرفتند. با اینکه تالار رودکی (تالار وحدت) برای اجرای عمومی این نمایش در نظر گرفته شده بود اما خود مفید تماشاخانه سنگلج را برای اجرای نمایش انتخاب کرد. زیرا ورود زنان با چادر و ورود آقایان بدون کراوات به تالار رودکی ممنوع بود. از سوی دیگر تماشاگر معماری تالار و نورپردازی آن شده و خود تئاتر برای او معنا پیدا نمی‌کند. این نمایش سه ماه در تماشاخانه سنگلج اجرا شد.
پس از جشن هنر شیراز مسئولان وقت تصمیم به قرار دادن کارگاه نمایش تهران در اختیار گروه [[بیژن مفید]] گرفتند. با اینکه تالار رودکی (تالار وحدت) برای اجرای عمومی این نمایش در نظر گرفته شده بود اما خود مفید تماشاخانه سنگلج را برای اجرای نمایش انتخاب کرد. زیرا ورود زنان با چادر و ورود آقایان بدون کراوات به تالار رودکی ممنوع بود. از سوی دیگر تماشاگر معماری تالار و نورپردازی آن شده و خود تئاتر برای او معنا پیدا نمی‌کند. این نمایش سه ماه در تماشاخانه سنگلج اجرا شد.


نمایش شهر قصه پس از آن به مدت نه ماه نیز در سالن انجمن دوشیزگان و بانوان اجرا شد. این نمایش در ۱۳۴۶ در استودیو یازده توسط منوچهر انور ضبط تلویزیونی شد.
نمایش [[شهر قصه]] پس از آن به مدت نه ماه نیز در سالن انجمن دوشیزگان و بانوان اجرا شد. این نمایش در ۱۳۴۶ در استودیو یازده توسط منوچهر انور ضبط تلویزیونی شد.


اردیبهشت ۱۳۴۷ فرخ غفاری، خجسته کیا و رضا قطبی شهر قصه را به جشن هنر دوم دعوت کردند. شهر قصه چهار شب در جشن هنر شیراز، «دانشگاه پهلوی» (دانشگاه شیراز)، شش ماه در انجمن اطلاعات بانوان و چند شب در شهرهای جنوب ایران (آبادان، مسجدسلیمان، آغاجاری) اجرا شد.
اردیبهشت ۱۳۴۷ فرخ غفاری، خجسته کیا و رضا قطبی شهر قصه را به جشن هنر دوم دعوت کردند. [[شهر قصه]] چهار شب در جشن هنر شیراز، «دانشگاه پهلوی» (دانشگاه شیراز)، شش ماه در انجمن اطلاعات بانوان و چند شب در شهرهای جنوب ایران (آبادان، مسجدسلیمان، آغاجاری) اجرا شد.


بیژن مفید در کالانمای شهر قصه نوشته‌است:
[[بیژن مفید]] در کالانمای شهر قصه نوشته‌است:


«شهر قصه حکایت انسان‌های ساخته ذهن یک قصه‌گوست؛ انسان‌هایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفته‌اند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد می‌شود و به رنگ آنها درمی‌آید و هویت خود را از دست می‌دهد.»
«[[شهر قصه]] حکایت انسان‌های ساخته ذهن یک قصه‌گوست؛ انسان‌هایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفته‌اند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد می‌شود و به رنگ آنها درمی‌آید و هویت خود را از دست می‌دهد.»


بیژن مفید در مورد شهر قصه در مصاحبه‌ای در جواب این سؤال که «پرسوناژهای شما در طول نمایش به بهره‌کشی و سودجویی از هم می‌پردازند. چه نیرویی این روابط را برپا نگه داشته‌است؟» می‌گوید: «بحث تلخی‌ست. در حقیقت، شهر قصه، قصه گرگ‌هاست. روایت است در شب‌های سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به هم می‌رسند. از ترس روبروی هم می‌نشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم‌کم گرگان دیگر می‌رسند و همه دور هم می‌نشینند و مواظب یکدیگر پلک نمی‌زنند. هر بار یکی خسته می‌شود و پلک می‌زند، بقیه بر سرش می‌ریزند و پاره‌پاره‌اش می‌کنند و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر، شاید شکارهایی رد شده‌اند و آنها ندیده‌اند. شهر قصه، حکایت حلقه گرگ‌هاست و تراژدی نکبت‌بار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی می‌کردند، وضعشان این‌همه دردناک نبود.»
[[بیژن مفید]] در مورد شهر قصه در مصاحبه‌ای در جواب این سؤال که «پرسوناژهای شما در طول نمایش به بهره‌کشی و سودجویی از هم می‌پردازند. چه نیرویی این روابط را برپا نگه داشته‌است؟» می‌گوید: «بحث تلخی‌ست. در حقیقت، شهر قصه، قصه گرگ‌هاست. روایت است در شب‌های سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به هم می‌رسند. از ترس روبروی هم می‌نشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم‌کم گرگان دیگر می‌رسند و همه دور هم می‌نشینند و مواظب یکدیگر پلک نمی‌زنند. هر بار یکی خسته می‌شود و پلک می‌زند، بقیه بر سرش می‌ریزند و پاره‌پاره‌اش می‌کنند و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر، شاید شکارهایی رد شده‌اند و آنها ندیده‌اند. شهر قصه، حکایت حلقه گرگ‌هاست و تراژدی نکبت‌بار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی می‌کردند، وضعشان این‌همه دردناک نبود.»


و چند خط بعد می‌گوید: «نکته اینکه این کار کمک زیادی به پُر شدن فاصله فکری بین روشن‌فکر و مردم عادی می‌کند. این دو دسته در عصر ما روزبه‌روز از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پُر کردن این خندق ذهنی بین روشن‌فکر و مردم.»<ref>نمایشنامه رادیویی شهر قصه / بیژن [http://www.aghalliat.com/نمایشنامه-رادیویی-شهر-قصه-بیژن-مفید/ مفید]</ref>
و چند خط بعد می‌گوید: «نکته اینکه این کار کمک زیادی به پُر شدن فاصله فکری بین روشن‌فکر و مردم عادی می‌کند. این دو دسته در عصر ما روزبه‌روز از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پُر کردن این خندق ذهنی بین روشن‌فکر و مردم.»<ref>نمایشنامه رادیویی شهر قصه / بیژن [http://www.aghalliat.com/نمایشنامه-رادیویی-شهر-قصه-بیژن-مفید/ مفید]</ref>


نمایشنامه «شهر قصه» در بخش‌های چهارگانه خود، به نوعی روایت‌گر مسخ شدن و بی‌هویتی آدمی‌ست در غربت که در این حکایت «فیل» نماد آن است. در «شهر قصه» همانگونه که داستان‌سرای آن در آغاز می‌گوید، حیوانات مختلفی زندگی می‌کنند و هر کدام نیز صاحبِ شعلی و به کاری مشغول. تا در غروب روزی که فیل در گذر خود، گذارش به آنجا می‌افتد و از بدِ روزگار هنگام خوردن آب از گدار، می‌افتد و دندانش می‌شکند. این حادثه برای اهالی «شهر قصه» که هر کس سر در کار و زندگی خود دارد، بهانه‌ای می‌شود تا از یک‌نواختگی و تکرار مکرر روزمره‌گی زندگی در آن شهر لحظه‌ای فارغ شوند و ورودِ تازه‌واردی را که از بابت شکستن داندان و درد ناشی از آن محتاج و نیازمندِ کمک است را به شکل و شیوه خود برگزار کنند.
نمایشنامه «[[شهر قصه]]» در بخش‌های چهارگانه خود، به نوعی روایت‌گر مسخ شدن و بی‌هویتی آدمی‌ست در غربت که در این حکایت «فیل» نماد آن است. در «شهر قصه» همانگونه که داستان‌سرای آن در آغاز می‌گوید، حیوانات مختلفی زندگی می‌کنند و هر کدام نیز صاحبِ شعلی و به کاری مشغول. تا در غروب روزی که فیل در گذر خود، گذارش به آنجا می‌افتد و از بدِ روزگار هنگام خوردن آب از گدار، می‌افتد و دندانش می‌شکند. این حادثه برای اهالی «[[شهر قصه]]» که هر کس سر در کار و زندگی خود دارد، بهانه‌ای می‌شود تا از یک‌نواختگی و تکرار مکرر روزمره‌گی زندگی در آن شهر لحظه‌ای فارغ شوند و ورودِ تازه‌واردی را که از بابت شکستن داندان و درد ناشی از آن محتاج و نیازمندِ کمک است را به شکل و شیوه خود برگزار کنند.


بخش دوم نمایشنامه «شهر قصه» همان‌طور که گفته شد با مونولوگ یا تک‌گویی «خر» شروع می‌شود و تا پایان آن با زبانی غنی و کلامی برگرفته از گفتار مردم عادی کوچه و بازار و ترانه‌ها و متل و ضرب‌المثل‌های معروف و جاری و ساری در فرهنگ عامه مردم ایران ادامه می‌یابد. در جایی از این بخش، ترانه بسیار مشهور و قدیمی «مادرم زینب خاتون، گیس داره قدِ کمون، به کس کسونم نمیده، به همه کسونم نمیده» را می‌شنویم. این ترانه سالها پیش در اولین کوشش جدی و پیگیری که در جهت جمع‌آوری ترانه‌ها و متل‌های رایج در فرهنگ فولکور مردم ایران توسط «صادق هدایت» و با انتشار مجموعه «اوسانه» انجام شد، مکتوب شده و به چاپ رسیده‌است. در نمونه‌ای که «بیژن مفید» از این ترانه قدیمی در نمایشنامه «شهر قصه» خود ارائه می‌دهد اما، از «مستشار فرنگ» و «فشنگ‌های دویست میلیون مگاتونی عمو سام برای پاپتی‌های ویتنام» هم گفته می‌شود و سخن می‌رود.<ref name=":1" />
بخش دوم نمایشنامه «[[شهر قصه]]» همان‌طور که گفته شد با مونولوگ یا تک‌گویی «خر» شروع می‌شود و تا پایان آن با زبانی غنی و کلامی برگرفته از گفتار مردم عادی کوچه و بازار و ترانه‌ها و متل و ضرب‌المثل‌های معروف و جاری و ساری در فرهنگ عامه مردم ایران ادامه می‌یابد. در جایی از این بخش، ترانه بسیار مشهور و قدیمی «مادرم زینب خاتون، گیس داره قدِ کمون، به کس کسونم نمیده، به همه کسونم نمیده» را می‌شنویم. این ترانه سالها پیش در اولین کوشش جدی و پیگیری که در جهت جمع‌آوری ترانه‌ها و متل‌های رایج در فرهنگ فولکور مردم ایران توسط «صادق هدایت» و با انتشار مجموعه «اوسانه» انجام شد، مکتوب شده و به چاپ رسیده‌است. در نمونه‌ای که «بیژن مفید» از این ترانه قدیمی در نمایشنامه «شهر قصه» خود ارائه می‌دهد اما، از «مستشار فرنگ» و «فشنگ‌های دویست میلیون مگاتونی عمو سام برای پاپتی‌های ویتنام» هم گفته می‌شود و سخن می‌رود.<ref name=":1" />
[[پرونده:Shahreh Qesseh-Theater Group.jpg|بندانگشتی|گروه بازیگران شهرقصه]]
[[پرونده:Shahreh Qesseh-Theater Group.jpg|بندانگشتی|گروه بازیگران شهرقصه]]
'''گویندگان شهرقصه:'''
'''گویندگان [[شهر قصه]]:'''


قصه گو – جمیله ندایی (همسر بیژن مفید)
قصه گو – جمیله ندایی (همسر [[بیژن مفید]])


ملا – غلامعلی خسروی سهل آبادی
ملا – غلامعلی خسروی سهل آبادی
خط ۱۹۳: خط ۱۹۱:
سگ – عطّار- فرهاد صوفی
سگ – عطّار- فرهاد صوفی


بز – بزاز- بیژن مفید
بز – بزاز- [[بیژن مفید]]


موش – جوان عاشق – هومن مفید
موش – جوان عاشق – هومن مفید
خط ۲۱۹: خط ۲۱۷:
* خاله سوسکه: مرضیه برومند
* خاله سوسکه: مرضیه برومند
نوار کاست شاپرک: اجرای اول: جمیله ندایی. اجرای دوم سوسن مقصودلو
نوار کاست شاپرک: اجرای اول: جمیله ندایی. اجرای دوم سوسن مقصودلو
* عنکبوت: بهمن مفید
* عنکبوت: [[بهمن مفید]]
* ملخ: بیژن مفید
* ملخ: [[بیژن مفید]]
* سوسکی: تامی
* سوسکی: تامی
* موسکی: سحر
* موسکی: سحر
۱٬۰۴۴

ویرایش