ثریا ابوالفتحی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۱: خط ۵۱:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''ثریا ابوالفتحی''' (زاده‌ی۱۳۴۰–اعدام ۲ مهر۱۳۶۰در تبریز) در خانواده‌ای مرفه در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر او از طرفداران دکتر [[محمد مصدق]] بود و به همین دلیل زندانی شد. ثریا در دو سالگی پدرش را از دست داد و مادرش به تنهایی او را بزرگ کرد. ثریا ابوالفتحی ثریا در سنین رشد، گام به گام با فقر مردم پیرامونش آشنا می‌شد، و همواره بدنبال راه برون رفت جامعه از آن شرائط بود. ثریا ابوالفتحی در این باره گفته‌است: "از سال‌های دبیرستان بود که بین خودم و سایر افرادی که راحت به زندگی ادامه می‌دادند تفاوت احساس می‌کردم و می‌دیدم که روحم تحمل چنان فضایی را ندارد و چیز دیگری می‌خواهد ."
'''ثریا ابوالفتحی،''' (زاده‌ی۱۳۴۰–اعدام ۲ مهر۱۳۶۰در تبریز) در خانواده‌ای مرفه در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر او از طرفداران دکتر [[محمد مصدق]] بود و به همین دلیل زندانی شد. ثریا در دو سالگی پدرش را از دست داد و مادرش به تنهایی او را بزرگ کرد. ثریا ابوالفتحی ثریا در سنین رشد، گام به گام با فقر مردم پیرامونش آشنا می‌شد، و همواره بدنبال راه برون رفت جامعه از آن شرائط بود. ثریا ابوالفتحی در این باره گفته‌است: "از سال‌های دبیرستان بود که بین خودم و سایر افرادی که راحت به زندگی ادامه می‌دادند تفاوت احساس می‌کردم و می‌دیدم که روحم تحمل چنان فضایی را ندارد و چیز دیگری می‌خواهد ."


با شروع انقلاب ضد سلطنتی ایران ثریا ابولفتحی فعالانه وارد تظاهرات‌ اعتراضی شد و همزمان با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا گردید و با ورود به دانشگاه تبریز در سال ۱۳۵۸، به عضویت انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین خلق درآمد. با شروع سرکوب احزاب سیاسی خانه‌‌ی ثریا ابوالفتحی و همسرش مورد حمله پاسداران قرار گرفت. ثریا در این حمله دستگیر شد. وی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۶۰ به همراه کودک به دنیا نیامده‌اش تیرباران شد.<ref name=":1">[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/322 به یاد ثریا ابوالفتحی - سایت مجاهدین خلق] </ref>
با شروع انقلاب ضد سلطنتی ایران ثریا ابولفتحی فعالانه وارد تظاهرات‌ اعتراضی شد و همزمان با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا گردید و با ورود به دانشگاه تبریز در سال ۱۳۵۸، به عضویت انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین خلق درآمد. با شروع سرکوب احزاب سیاسی خانه‌‌ی ثریا ابوالفتحی و همسرش مورد حمله پاسداران قرار گرفت. ثریا در این حمله دستگیر شد. وی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۶۰ به همراه کودک به دنیا نیامده‌اش تیرباران شد.<ref name=":1">[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/322 به یاد ثریا ابوالفتحی - سایت مجاهدین خلق] </ref>
خط ۷۹: خط ۷۹:
هر وقت خواستی به یاد من باشی به ستاره پرنوری که در آسمون نشونت دادم نگاه کن و بگو این ستاره، ثریاس. ازت میخوام وقتی آزاد شدی به بچه‌ها بگی که سلاح من را زمین نگذارند و راهم رو ادامه بدهند. با ایمانی راسختر از همیشه. چرا که پیروزی از آن ماست. به مادرم هم سر بزنید و او را تنها نگذارید.
هر وقت خواستی به یاد من باشی به ستاره پرنوری که در آسمون نشونت دادم نگاه کن و بگو این ستاره، ثریاس. ازت میخوام وقتی آزاد شدی به بچه‌ها بگی که سلاح من را زمین نگذارند و راهم رو ادامه بدهند. با ایمانی راسختر از همیشه. چرا که پیروزی از آن ماست. به مادرم هم سر بزنید و او را تنها نگذارید.
====انتقال برای اعدام ====
====انتقال برای اعدام ====
(طبق گزارش اول در همان روز دادگاه یعنی روز ۲ مهر ثریا اعدام شده است ولی در گزارش دیگری بجای ۲ مهر روز اعدام ثریا ۵ مهر گفته شده و آمده است:) ساعت ۹ شب ۵ مهر ۱۳۶۰ بود که ثریا ابوالفتحی را از سلول بردند برای نوشتن وصیتنامه و بعد هم اعدام. بند زنان کنار بند بهداری بود. کنار بهداری نیز میدان تیر بود. وقتی بچه‌ها را برای اعدام می‌بردند از جلوی بند ما رد می‌شدند و می‌توانستیم چهره آنها را از پنجره ببینیم. آن شب من پشت پنجره نشسته بودم. صف برادران اعدامی دسته‌دسته عبور می‌کردند و با صدای بلند شعار می‌دادند و یا با هم شوخی میکردند. حداقل چهل برادر مجاهد را آن شب تیرباران کردند. ساعت ۱۱ شب، نوبت آخرین نفر بود. ثریا! وقتی به جلوی بند ما رسید با صدای بلند فریاد زد:  
در خبر دیگری از زندانیان چنین آمده‌است: ساعت ۹ شب ۵ مهر ۱۳۶۰ بود که ثریا ابوالفتحی را از سلول بردند برای نوشتن وصیتنامه و بعد هم اعدام. بند زنان کنار بند بهداری بود. کنار بهداری نیز میدان تیر بود. وقتی بچه‌ها را برای اعدام می‌بردند از جلوی بند ما رد می‌شدند و می‌توانستیم چهره آنها را از پنجره ببینیم. آن شب من پشت پنجره نشسته بودم. صف برادران اعدامی دسته‌دسته عبور می‌کردند و با صدای بلند شعار می‌دادند و یا با هم شوخی می‌کردند. حداقل چهل برادر مجاهد را آن شب تیرباران کردند. ساعت ۱۱ شب، نوبت آخرین نفر بود. ثریا! وقتی به جلوی بند ما رسید با صدای بلند فریاد زد:  


«بچه‌ها من رفتم، خداحافظ.»
«بچه‌ها من رفتم، خداحافظ.»


سپس شروع به شعار دادن کرد: «حنیف‌نژاد دییپدی اعدام میدانیندا، یاشاسین اسلام (حنیف‌نژاد در صحنه اعدام گفته‌است زنده باد اسلام) مرگ بر خمینی، درود بر رجوی، درود بر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران - انا لله و انا الیه راجعون»
سپس شروع به شعار دادن کرد: <blockquote>«حنیف‌نژاد دییپدی اعدام میدانیندا، یاشاسین اسلام (حنیف‌نژاد در صحنه اعدام گفته‌است زنده باد اسلام) مرگ بر خمینی، درود بر رجوی، درود بر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران - انا لله و انا الیه راجعون»</blockquote>وقتی به میدان تیر رسید دوباره شعارها را تکرار کرد اما اینبار فریاد انا لله او با صدای گلوله‌ها درهم‌آمیخت.   
 
وقتی به میدان تیر رسید دوباره شعارها را تکرار کرد اما اینبار فریاد انا لله او با صدای گلوله‌ها درهم‌آمیخت.   


== سیلی زدن ثریا ابوالفتحی به دادستان ==
== سیلی زدن ثریا ابوالفتحی به دادستان ==
۸٬۶۹۲

ویرایش