۸٬۶۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۷۰: | خط ۵۷۰: | ||
وی در سال ۷۳ پس از تحمل ۱۳ سال حبس، از زندان اوین آزاد شد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/iran-justice-former-official-nouri-sweden-17th-day-trial/6232710.html صدای آمریکا فارسی]</ref> | وی در سال ۷۳ پس از تحمل ۱۳ سال حبس، از زندان اوین آزاد شد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/iran-justice-former-official-nouri-sweden-17th-day-trial/6232710.html صدای آمریکا فارسی]</ref> | ||
== هجدهمین | == هجدهمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | ||
هجدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز چهارشنبه ۳۱ شهریور با ادامه پرسش و پاسخ از مسعود اشرف سمنانی، شاهد جلسه قبل دادگاه، برگزار شد. | |||
== نوزدهمین | دادستان اسامی بسیاری از زندانیان را که اشرف سمنانی قبلا در بازجوییها عنوان کرده، مطرح و یکبار دیگر برخی از مهمترین موارد را با شهادت امروز شاهد در دادگاه مورد مقایسه قرار داد. از جمله آنها اسامی افرادی مانند حمید نجاتی، ابراهیم اکبری صفت، و حجت نیکویی بود. | ||
شاهد ضمن شناسایی حمید نوری به عنوان حمید عباسی، با چشمانی اشکبار پرسید: «چگونه افرادی مانند حمید نوری میتوانستند این بچهها را اینطوری بکشند؟ این بچهها حکم داشتند. ما چرا برای ورزش دستهجمعی شکنجه میشدیم؟» | |||
آقای اشرف سمنانی شهادت داد که ۸ مرداد تاریخ شروع اعدامها بود. او از روزی گفت که پاسداری او را به اتاقی برد و ساکهایی را نشانش داد و از او در مورد هویت صاحبان آنها پرسید. شاهد گفت فکر میکند که این ساکها متعلق به زندانیان اعدام شده بود و میخواستند آنها را به خانوادههایشان تحویل بدهند. | |||
وکلای مدافع نوری از شاهد در مورد نقشههای زندان در کتاب ایرج مصداقی سوالات بسیاری را مطرح کردند. آقای اشرف سمنانی گفت که ۱۶ سال پیش نقشههای زندان را در کتابهای مصداقی کشیده بود. وکلای مدافع متهم همچنین مدعی شدند که تاریخهای اعلام شده توسط شاهد در دادگاه ایران تریبونال در مقایسه با دادگاه کنونی فرق دارند. | |||
شاهد در پاسخ به این ادعا و این که چرا در دادگاه نمادین ایران تریبونال اسمی از حمید نوری نیاورده است، گفت که در زمان شهادتش در دادگاه نمادین ایران تریبونال نسبت به تاریخها بیتوجه بوده و اضافه کرد: «آن دادگاه درباره اشخاص نبود. درباره روند اعدام ها بود.» | |||
مسعود اشرف سمنانی بارها در صحن دادگاه منقلب شد و به گریه افتاد. او گفت: «مگر ما چه کرده بودیم که باید شکنجه و اعدام می شدیم؟» او گفت که سالها است تحت درمان قرار دارد و به بیماری «اضطراب پس از سانحه» مبتلا شده است. | |||
شاهد گفت از دو سال پیش که ماجرای حمید نوری آغاز شده کابوسهای او برگشتهاند و شبی دو سه ساعت بیشتر نمیخوابد. او گفت یک انسان عادی است، اما با توجه به رنجی که کشیده نمیتواند بی طرف باشد و خواهان عدالت است. | |||
مسعود اشرف سمنانی در سال ۶۷ دو بار مقابل هیات مرگ از جمله اشراقی، نیری، و شوشتری قرار گرفت. سمنانی شهادت داد که پیش و پس از حضور در راهروی مرگ، توسط ناصریان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بیش از یکماه در انفرادی بود و با اعلام برائت از مجاهدین و آمادگی برای مصاحبه از اعدام نجات یافت. | |||
بنا به گفته شاهد، این مصاحبه پس از آزادی او در سال ۶۸ به مدت ۱۰ دقیقه توسط حمید نوری صورت گرفت. | |||
به دلیل طولانی شدن شهادت آقای اشرف سمنانی، جلسه ادای شهادت حمید نجاتی خلاق دوست از روز چهارشنبه به نوبت بعدی دادگاه موکول شد. | |||
بر اساس برنامه از پیش تنظیم شده، در جلسه بعدی دادگاه که قرار است روز پنج شنبه اول مهر برگزار شود سولماز علیزاده نیز شهادت خواهد داد. سولماز علیزاده، پدرش محمود علیزاده را در جریان اعدام های تابستان ۶۷ از دست داده است. شهادت او به زبان انگلیسی و به همراه مترجم خواهد بود.<ref>[https://ir.voanews.com/a/cort-humanrights-iran-mko-hamidnouri/6241375.html سایت صدای آمریکا فارسی]</ref> | |||
== نوزدهمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷ در بعد از ظهر پنجشنبه اول مهر ماه با یک شاهد دیگر و فضایی متفاوت برگزار شد. | نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷ در بعد از ظهر پنجشنبه اول مهر ماه با یک شاهد دیگر و فضایی متفاوت برگزار شد. | ||
خط ۵۹۵: | خط ۶۱۸: | ||
در این جلسه حمید نوری تقاضای تنفس کرد. وکیل او علت این درخواست را در میان گذاشتن سئوالات متهم با وکلایش عنوان کرد. رئیس دادگاه ختم نوزدهمین جلسه دادگاه را بلافاصله پس از پایان تنفس اعلام کرد.<ref>صدای آمریکا - گزارش نوزدهمین جلسه دادگاه حمید [https://ir.voanews.com/a/iran-justice-hamid-nouri-sweden-trail-19th-session/6244125.html نوری] </ref> | در این جلسه حمید نوری تقاضای تنفس کرد. وکیل او علت این درخواست را در میان گذاشتن سئوالات متهم با وکلایش عنوان کرد. رئیس دادگاه ختم نوزدهمین جلسه دادگاه را بلافاصله پس از پایان تنفس اعلام کرد.<ref>صدای آمریکا - گزارش نوزدهمین جلسه دادگاه حمید [https://ir.voanews.com/a/iran-justice-hamid-nouri-sweden-trail-19th-session/6244125.html نوری] </ref> | ||
== بیستمین | == بیستمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | ||
بیستمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷، روز سهشنبه ششم مهر در سالن شماره ۳۷ دادگاه استکهلم سوئد برگزار شد. این جلسه به شهادت احمد ابراهیمی، از هواداران سازمان مجاهدین خلق و یکی از شاکیان پرونده اختصاص داشت. | بیستمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷، روز سهشنبه ششم مهر در سالن شماره ۳۷ دادگاه استکهلم سوئد برگزار شد. این جلسه به شهادت احمد ابراهیمی، از هواداران سازمان مجاهدین خلق و یکی از شاکیان پرونده اختصاص داشت. | ||
خط ۶۳۷: | خط ۶۶۰: | ||
جلسه بعدی دادگاه روز پنجشنبه هشتم مهر خواهد بود. | جلسه بعدی دادگاه روز پنجشنبه هشتم مهر خواهد بود. | ||
== بیست و یکمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
در بیستمینویکمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم سوئد که روز پنجشنبه هشتم مهر برگزار شد، فریدون نجفی آریا به عنوان شاهد و شاکی گفت که حمید نوری را در اتاق هیات مرگ دیده است. | |||
آقای نجفی آریا در جلسه محاکمه حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدام چند هزار زندانی سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷، گفت که حمید عباسی (نوری) را در اتاق هیات مرگ دیده که پشت سر ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی نشسته و پرونده را آماده میکند و تحویل آنها میدهد. | |||
فریدون نجفی آریا که از سال ۱۳۶۰ به اتهام «هواداری از سازمان مجاهدین خلق» به مدت ده سال زندانی بوده گفت که در هنگام دستگیری، سرباز بوده و در اتاق هیات مرگ گفته است که به خاطر برادر و خواهرش بازداشت شده است. | |||
او گفت که هیچ ارتباط تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خلق نداشته و چون برادر و خواهرش طرفدار این سازمان بودند او را دستگیر کردند: «برای دستگیری خواهر و برادرم آمدند. نتوانستند آنها را دستگیر کنند. مرا گرفتند و ۱۵ سال حکم دادند». | |||
فریدون نجفی آریا اکنون ساکن استرالیا است و از طریق اسکایپ و به صورت ویدئویی در دادگاه حمید نوری شهادت داد. او پیش از این کتابی با عنوان «نتهای درخشان» درباره زندان نوشته است. | |||
وکیل مشاور آقای نجفی آریا در دادگاه توضیح داد که چون موکلش در زمان دستگیری در سال ۶۰ سرباز وظیفه بود او را به یک بازداشتگاه نظامی منتقل میکنند و سپس در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بوده است. او میگوید که آقای نجفی آریا پس از انتقال از زندان اوین به زندان گوهردشت بیش از دو سالونیم در سلولهای انفرادی زندانی بوده است.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/French-diplomat-observes-the-Iran-Iraq-war/31494311.html سایت رادیو فردا ۱۵ مهر ۱۴۰۰]</ref> | |||
== بیست و دومین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
جمعه ۱ اکتبر / ۹ مهر، بیست و دومین جلسه دادگاه حمید نوری (بدون در نظر گرفتن جلسههای فوقالعاده) در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم برگزار شد. این جلسه ادامه (روز دوم) شهادت فریدون نجفی آریا، جانبهدربرده از اعدامهای ۶۷ اختصاص داشت. فریدون نجفی آریا از سیدنی استرالیا شهادت خود را به شکل ویدئویی و آنلاین ارائه داد. | |||
فریدون نجفی آریا بین سالهای ۶۰ تا ۷۰ خورشیدی، ۱۰ سال از زندگی خود را در زندان سپری کرد. او بیش از سه سال از این دوران را در انفرادیهای زندان گوهردشت، زندان قزلحصار و زندان اوین به سر برده است. | |||
فریدون نجفی آریا در جلسه بیست و دوم ابتدا به پرسشهای وکلای مشاور پاسخ داد و سپس پاسخگوی پرسشهای وکلای مدافع حمید نوری بود. فریدون نجفی آریا در آغاز صحبتهایش گفت که در سیدنی ساعت پنج بعدازظهر است و او تازه از سر کار برگشته است. | |||
وکیل مشاور نجفی آریا در آغاز جلسه از او خواست توضیح دهد چرا گفته است بعد از بازجویی پلیس دوباره به یادداشتهایش برگشته و خواسته آنها را مرور کند؟ | |||
فریدون نجفی آریا گفت: «وقتی حمید نوری دستگیر شد، زمانی بود که من -در طول سالهای گذشته- در تلاش بودم همه چیز را فراموش کنم. من فکر کردن به این ماجراها را کنار گذاشته بودم از ترس اینکه وحشت دوباره سراغم بیاید.» | |||
نجفی آریا در ادامه چنین توضیح داد:<blockquote>«اما من اطلاعات زیادی داشتم. از یک طرف میترسیدم و از طرف دیگر میخواستم درباره حمید نوری حرف بزنم. دوباره رفتم پیش روانشناسم و ماجرا را به او گفتم. او گفت که شاید بهتر باشد یک بار آن فایل را دقیق و کامل باز کنی و بعد ببندیاش. من هم بر همین اساس رفتم سراغ یادداشتها و خاطراتم و به آنها برگشتم اما بعد از پایان این دادگاه تلاش خواهم کرد تا باز این فایل را ببندم و همه چیز را فراموش کنم. البته باید اضافه کنم که من بیماری قلبی هم دارم و فکر کردن به آن ماجراها عملا بیماری من را تشدید میکند.»</blockquote>فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال وکیل مشاورش به موارد برخورد با حمید نوری پس از اعدامهای سال ۶۷ اشاره کرد: | |||
«حمید عباسی (نوری) در حسینیه زندان گوهردشت از بچهها مصاحبه میگرفت. ما بدون چشمبند در فاصله سه متری او مینشستیم و بسته به اینکه او با چند نفر مصاحبه کند، ممکن بود دو سه ساعتی آنجا بمانیم. همین وضعیت پس از انتقال ما به زندان اوین هم تکرار شد. حمید نوری در حسینیه از بچهها مصاحبه میکرد و ما تماشاچی بودیم. او میپرسید که آیا هنوز بر سر موضع و فعالیتهای خود هستید؟ بعد با خنده میگفت اگر بروید فعالیت سیاسی کنید و ما شما را بگیریم، این دفعه شما را میکشیم. او همیشه بچهها را مسخره میکرد.» | |||
فریدون نجفی آریا در ادامه گفت که دستکم سه بار در این جلسهها و مصاحبهها با زندانیان توسط حمید نوری حاضر بوده است. در ادامه جلسه، وکیل مشاور نجفی آریا از او خواست درباره برخی نامها توضیح دهد. او نام مسعود اشرف سمنانی را با فریدون نجفی آریا در میان گذاشت. | |||
فریدون نجفی آریا درباره او گفت: «مسعود اشرف سمنانی دوست خوب من است. من او را در راهروی مرگ دیدم ….» | |||
او سپس درباره مهدی برجسته گرمرودی صحبت کرد و گفت که پس از اعدامها با او همبند بوده تا وقتی که از زندان آزاد شده است. | |||
فریدون نجفی آریا از سیامک نادری هم یاد کرد. او گفت که سیامک نادری را از سال ۶۱ و از انفرادیها میشناسد و جز مدتی کوتاه، پیوسته با هم بودهاند. سیامک نادری در کنار مسعود اشرف سمنانی، مهدی برجسته گرمرودی و … از دیگر شاهدان و شاکیان دادگاه حمید نوری هستند. | |||
در ادامه جلسه، وکیل مشاور فریدون نجفی آریا از یک زندانی به نام اکبر صمدی نام برد. نجفی آریا گفت اکبر صمدی زندانی کم سن و سالی بود که آن زمان با ما در زندان بود. او درباره محمود رویایی هم گفت پس از اعدامها در زندان گوهردشت و زندان اوین او را دیده اما چیز درباره او یادش نمیآید که آیا در زمان اعدامها و در راهروی مرگ هم او را دیده است یا نه. | |||
فریدون نجفی آریا سپس به زمان شروع اعدامها از روز ۸ مرداد ۶۷ بازگشت و گفت: «ساعت سه بعدازظهر بود که ما دیدیم یک نفر از پنجره انفرادی روبهرو دستش را آورده بیرون و تکان میدهد. من دستم را بردم بیرون و با مورس زدم که: | |||
«چه میگویی؟ او مجید مشرف بود که قبلش از بند برده بودندش. او خبر داد که یک هیأت از طرف [روحالله] خمینی آمده و میخواهند همه را بکشند. این را همه دیدند. آنها که هوادار بودند گفتند که از اول میدانستند این رژیم آنها را میکشد. ما که کمتر طرفدار بودیم وحشت کردیم که چه خبر است و چرا باید ما را بکشند … من به فکر کسانی بودم که کمسن و سالتر از من بودند و قرار بود اعدام شوند. اگر به آشویتس رفته باشید بعد از ۵۰ سال آنجا هنوز بوی مرگ میدهد. وضعیت ما هم اینطور بود. یکی توی سرش میزد، یکی ناراحت بود و غصه میخورد، کسانی هم بودند که صدایشان درنمیآمد. این وضعیت ما بود ….» | |||
فریدون نجفی آریا در ادامه توضیح داد که چگونه ممکن است وقتی در حال راه رفتن در یک مرکز خرید یا غیره است، خاطرات زندان میآیند و او را با خودشان ببرند: «… ناگهان احساس فلج بودن و افسردگی میآید سراغت، یقهات را میگیرد و رهایت نمیکند. یک جوانی را میبینی یاد جوان همبندت میافتی که اعدامش کردند. چرا باید اعدام میشد؟ مگر چه کرده بود؟ من هنوز بعد از ۳۰ سال خواب میبینم که میخواهند اعدامم کنند اما کسی نیست که حکمم را اجرا کند... من بعد از اعدامها دچار افسردگی و بیماری قلبی شدهام. پزشکم به من گفت اگر بخواهی درگیر موضوع بمانی، پنج سال بیشتر دوام نمیآوری. من الان ۳۰ سال است زن و بچه دارم، کار دارم، دنبال زندگیام هستم اما این حکومت است که دست از سر ما برنمیدارد. هر بار باز دوباره خبری در ایران میشود من تا صبح خوابم نمیبرد که دارند کسانی را میکشند و اعدام میکنند...» | |||
در ادامه جلسه و با پایان سوالات وکیل مشاور فریدون نجفی آریا، دیگر وکلای مشاور سوالات خود را با او در میان گذاشتند. آنها درباره زندانیانی پرسیدند که در لیستهای خود دارند و از نجفی آریا خواستند اگر آنها را میشناسد دربارهشان توضیح دهد. در ادامه یکی از وکلای مشاور از دادگاه خواست تا دوربین را روی حمید نوری به عنوان متهم قرار دهند تا فریدون نجفی آریا در سیدنی او را ببیند و دربارهاش صحبت کند. نجفی آریا پس از دیدن تصویر نوری گفت: «این شخص ۱۰۰ درصد همان کسی است که من به عنوان حمید عباسی بارها و بارها در زندان گوهردشت و اوین او را دیدهام و با او برخورد داشتم.» | |||
در ادامه جلسه یکی دیگر از وکیلان مشاور از فریدون نجفی آریا پرسید که آیا به یاد دارد چه کسی برای سومین بار او را به راهروی مرگ برده است؟ نجفی آریا گفت که به خاطر نمیآورد چون همه پاسدارها آنجا میچرخیدند. | |||
وکیل مشاور گفت: «اما شما در بازجویی پلیس یک نام را آوردهاید. شاید اگر برگردیم به آنچه آنجا گفتهاید یادتان بیاید ….» وکیل مشاور با اجازه دادگاه آن بخش از اظهارات فریدون نجفی آریا را خواند که گفته است «پاسدار عادل» برای بار سوم او را به راهروی مرگ برده است. | |||
نجفی آریا گفت ممکن است اینطور بوده باشد اما مسأله مهم برای او این نبوده که چه کسی او را برای بار سوم به راهروی مرگ برده است. وکیل مشاور گفت که میخواهد بداند این پاسدارها در ارتباط با حمید نوری بودهاند یا نه؟ فریدون نجفی آریا در پاسخ گفت: «نوری هر وقت میآمد چند پاسدار هم دور و برش بودند...» | |||
به دنبال این پاسخ، وکیل مشاور از سوالش گذشت و به ذکر اسامی برخی زندانیان و اعدامشدگان پرداخت تا فریدون نجفی آریا در مورد آنان توضیح دهد. | |||
سپس نوبت به طرحهای وکلای مدافع حمید نوری از فریدون نجفی آریا رسید. یکی از وکلای حمید نوری در اولین سوال از نجفی آریا پرسید که آیا روند دادگاه را که به شکل زنده پخش میشود دنبال کرده است؟ نجفی آریا در پاسخ گفت گاهی و برخی از جلسات مثل «محمود اشرف» را به دلیل دوستی نزدیک دنبال کرده است، اما به این دلیل که حالش بد میشود، به ندرت و خیلی کم خود را در جریان قرار داده است. | |||
فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال وکیل حمید نوری گفت که اظهاراتش نزد پلیس را هم با وکیلش مرور و دوره دوباره نکرده است. او درباره آشناییاش با ایرج مصداقی هم چنین گفت: «ایرج مسئول بند بود و در زندان خیلی به من لطف داشت. ما به هم نزدیک بودیم.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری گفت که با دوران زندان کاری ندارد و منظورش در سالهای اخیر است. نجفی آریا گفت: «میدانم که ایرج در سوئد است، ازدواج کرده و بچه دارد، در مدیا میبینمش، اما من نمیخواهم درگیر مسائل سیاسی باشم.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه از فریدون نجفی آریا پرسید که عکس حمید نوری را پس از بازداشت در کجا دیده است؟ او گفت که دقیق یادش نمیآید و فکر میکند در «رادیو فردا» دیده است. در ادامه وکیل نوری پرسید که آیا عکس را در فیسبوک ایرج مصداقی ندیده است؟ فریدون نجفی آریا تاکید کرد که گمان نمیکند و یادش نمیآید. | |||
وکیل حمید نوری از قاضی خواست اظهارات نجفی آریا با حرفهایش در نزد پلیس سوئد تطابق داده شود. قاضی پذیرفت و وکیل نوری از روی اظهارات بازجویی پلیس خواند که نجفی آریا گفته است عکس را در فیسبوک ایرج مصداقی دیده است. | |||
فریدون نجفی آریا در پاسخ گفت که شاید اینگونه بوده باشد و او دقیق به خاطر نمیآورد: «من هزار و ۲۰۰ دوست فیسبوکی دارم. رادیو فردا را هم در فیسبوک دارم. شاید هم در فیسبوک ایرج مصداقی دیده باشم. یادم نمیآید و برایم هم مهم نبوده است که کجا دارم این عکس را میبینم.» | |||
نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان گفت که کتابها یا خاطرات مربوط به زندان را نخوانده است چون حالش را بد میکند. در این مورد هم وکیل حمید نوری به اظهارات فریدون نجفی آریا در نزد پلیس بازگشت که گفته است کتابها و خاطرات زندان را خوانده و پیگیری کرده است. | |||
نجفی آریا در پاسخ گفت:<blockquote>«من منظورم این بود که مطالب در ارتباط با حمید نوری را نخواندم و پیگیری نکردهام وگرنه قبلا کتابهای مربوط به زندان را خواندهام. مثلا کتاب ایرج مصداقی را دیدهام چون میخواستم ببینم که آیا اسم من را هم آورده یا نه که نیاورده بود.»</blockquote>در ادامه جلسه بیست و دوم دادگاه حمید نوری، وکیل مدافع نوری دیگر اظهارات فریدون نجفی آریا درباره زمان و مکان وقوع حوادث را به چالش کشید و درباره آنها سوال کرد و فریدون نجفی آریا به ابهامهای موجود پاسخ داد. وکیل مدافع نوری از جمله درباره اینکه نجفی آریا، حمید نوری را در اتاق هیأت مرگ دیده است پرسید و خواست که از روی اظهارات او در نزد پلیس بخواند، قاضی هم پذیرفت. | |||
وکیل مدافع حمید نوری از روی اظهارات فریدون نجفی آریا خواند که گفته است صدای «حمید عباسی» را میشنیده و چون چشمبند داشته، او را نمیدیده است: «بعد ارتباط با سیدنی قطع میشود و وقتی دوباره وصل میشود، شما باز اشاره نمیکنید که حمید نوری را دیدهاید ….» | |||
فریدون نجفی آریا گفت:<blockquote>«من وقتی با پلیس صحبت میکردم موضوع برایم خیلی جدی نبود و من کلیات را میگفتم. من حتی وقتی داشتم با پلیس حرف میزدم غذا میخوردم ….»</blockquote>رئیس دادگاه تاکید کرد لازم نیست وارد این جزییات بشوید. فریدون نجفی آریا در ادامه تأکید کرد که از آن زمان (بازجویی پلیس) تا امروز خیلی بیشتر به موضوع فکر کرده و جزییات بیشتری را به خاطر آورده است. | |||
او گفت: «اگر پلیس از من درباره جزییات سوال میکرد من حتما جواب میدادم.» | |||
نجفی آریا سپس و در پاسخ به وکیل مدافع حمید نوری درباره چشمبند و دیدن از پشت آن یا از زیر آن صحبت کرد. نجفی آریا گفت: «من هفت سال آن چشمبند را داشتم و هر کس که یک روز زندان رفته باشد میداند که میتواند از پشت چشمبند هم همه چیز را ببیند.» | |||
در ادامه دادگاه حمید نوری، وکیل مدافع او از فریدون نجفی آریا پرسید آیا در روز نهم مرداد، حمید نوری را دیده و صدای او را شنیده است؟ فریدون نجفی آریا گفت: «بله! هم او را دیدم و هم صدایش را شنیدم ….» | |||
وکیل حمید نوری بار دیگر به اظهارات فریدون نجفی آریا در نزد پلیس بازگشت و معتقد است که میان آنچه او اکنون میگوید و آنچه به پلیس گفته تناقض وجود دارد. فریدون نجفی آریا بار دیگر تأکید کرد که اظهاراتش در نزد پلیس بسیار کلی بوده و او از آن زمان با کمک روانشناس خیلی بیشتر به ماجراها فکر کرده است: «برای اینکه ماجراهای ۳۰ سال پیش را به یاد بیاوری باید خیلی فکر کنی و سراغ جزییات بروی تا یادت بیاید.» | |||
وکیل نوری اما در ادامه باز هم به زمانهای ذکر شده برای وقایع مرتبط با اعدامها بازگشت و گفت که میان زمانهای مطرح شده در دادگاه و در نزد پلیس تفاوت وجود دارد. او همچنین مدعی شد که در زمانهای مطرح شده از سوی فریدون نجفی آریا و آنچه ایرج مصداقی در کتابش آورده، تفاوت وجود دارد. | |||
فریدون نجفی آریا در پاسخ گفت: | |||
«من که در زندان ساعت و تقویم نداشتم. جریان هم که یک فیلم سینمایی نبود که من بتوانم ۱۰۰ بار تماشایش کنم. ضمنا ممکن است ایرج مصداقی هم اشتباه کرده باشد. کتاب او که قرآن نیست ….» | |||
سوالهای وکیل مدافع حمید نوری از فریدون نجفی آریا بر همین محور ادامه پیدا کرد و او با ذکر سوال درباره اظهارات نجفی آریا در دادگاه و مقایسه آن با گفتههایش در نزد پلیس، مواردی را به عنوان تفاوت و تناقض مطرح کرد. وکیل مدافع در ادامه سوالاتش به این بخش از اظهارات فریدون نجفی آریا پرداخت که در دادگاه گفت حمید عباسی (حمید نوری) را در اتاق هیأت مرگ دیده است. او میگوید که در اظهارات فریدون نجفی آریا در نزد پلیس این مورد نیامده است: «شما به پلیس گفتهاید ناصریان (محمد مقیسه) شما را پیش هیأت مرگ برده و نامی از حمید نوری نیاوردهاید. چطور این اتفاق افتاده است؟» | |||
فریدون نجفی آریا چنین توضیح داد: | |||
«کاملا درست است. ناصریان من را به اتاق هیأت مرگ برد و پشت سرم ایستاد. او بود که حرف میزد و من اصلا در گفتوگو با پلیس یادم نیامد که حمید عباسی (حمید نوری) را هم در اتاق دیدهام. او ساکت و در ردیف پشتی نشسته بود و من این تصویر را بعدا به خاطر آوردم ….» | |||
در ادامه همین جلسه، وکیل مدافع نوری درباره نوبت سوم و آخرین حضور فریدون نجفی آریا در راهروی مرگ پرسید: «شما یادتان میآید نوبت اول در تاریخ نهم و نوبت دوم در تاریخ دوازدهم مرداد به راهروی مرگ رفتهاید، اما بعد درباره نوبت سوم میگویید تاریخش اصلا یادتان نیست. این چگونه ممکن است؟» | |||
فریدون نجفی آریا در پاسخ به وکیل مدافع حمید نوری گفت که الان خیلی دقیق و مشخص پاسخ میدهد: | |||
«وقتی روز ۱۲ مرداد من را از راهروی مرگ برگرداندند، مستقیم به انفرادی بردند. وقتی شما را به انفرادی ببرند روز و ساعت و زمان را گم میکنید و دیگر نمیتوانید بگویید چند روز گذشته. به همین دلیل من نمیتوانم بگویم که بعد چند روز دوباره من را به راهروی مرگ بردهاند.» | |||
پس از این پاسخ فریدون نجفی آریا، وکیل مدافع حمید نوری گفت دیگر سوالی ندارد. او با حمید نوری هماهنگ کرد که آیا سوالی باقی مانده و او هم گفت که سوال دیگری ندارد. | |||
با پایان سوالات وکیل مدافع حمید نوری از فریدون نجفی آریا، دادستان اعلام کرد که چند سوال کوتاه از نجفی آریا دارد. او درباره حمیدرضا همتی از نجفی آریا سوال کرد و او در پاسخ گفت: | |||
«ما او را به نام حمید همتی میشناختیم. من با او آشنا بودم و با هم سربازی رفته بودیم. او در فرعی ما بود و ما را با هم آورده بودند به راهروی مرگ (دفعه اول، نهم مرداد). من الان یادم میآید که او را با زیدالله نورمحمدی با هم بردند و اعدام کردند.» | |||
دادستان از فریدون نجفی آریا پرسید که از کجا میداند او اعدام شده است؟ | |||
نجفی آریا گفت: «دیگر ندیدمش. بعد هم با مادرش صحبت کردم. از زندان به آنها گفته بودند که او اعدام شده است.» | |||
فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان درباره مسعود خستو صحبت کرد. او در میانه صحبت منقلب شد و با بغض گفت: | |||
«مسعود خستو بهترین دوست من بود. من مدت زیادی با او بودم. او را هم بردند و اعدام کردند. من این را به ایرج مصداقی گفتم …. هنوز با خانواده او ارتباط دارم و با خواهرش در فیسبوک دوستم.» | |||
دادستان در ادامه به نامهای دیگری از جمله مصطفی بابایی اشاره کرد. فریدون نجفی آریا گفت: «نام واقعی او مصطفی بابایی نبود. ما او را مصطفی بابایی صدا میکردیم، اما من هیچوقت نام واقعیاش را یاد نگرفتم. ایرج مصداقی اسمش را میداند. او را هم بردند اعدام کردند اما اینکه نهم بود یا دوازدهم یادم نیست.» | |||
نجفی آریا در ادامه (بار دیگر) در جریان اشاره به نمایشگاه کتاب و ملاقات با خانوادهها در حسینیه زندان گوهردشت (محل اعدامها)، گفت: | |||
«این را همین حالا دارم میگویم. هر جا ناصریان (محمد مقیسه) بود، حمید نوری هم بود، داود لشکری هم بود، پاسدار فرج هم بود و پاسدارهای دیگر هم بودند. منظورم این است که اینها بودند و زیاد پیش میآمد که ما اینها را بدون چشمبند ببینیم.» | |||
دادستان از فریدون نجفی آریا خواست اگر ممکن است توضیح دقیقتری بدهد درباره اینکه کجا و در چه حالتی حمید نوری را دیده است. نجفی آریا در پاسخ گفت: | |||
«نمیتوانم بگویم کجا بود یا در کدام ضلع و زاویه ایستاده بود، اما میتوانم بگویم که در رفتوآمد بود و مثل همین حالا میخندید. آنها در میان خانوادهها که برای ملاقات آمده بودند میچرخیدند و حرفها را گوش میکردند تا ببینند میان زندانیان و خانوادهها چه در جریان است.» | |||
با پایان سوالات دادستان و با توجه به اینکه سوال دیگری از سوی دیگر وکیلان مشاور وجود نداشت جلسه بیست و دوم دادگاه حمید نوری به پایان رسید. | |||
رئیس دادگاه از فریدون نجفی آریا تشکر کرد که از سیدنی در جلسه شرکت کرده است. | |||
== بیست و سومین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
بیست و سومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدامهای تابستان ۶۷، روز دوشنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۰ با کمی تاخیر و با حضور دو شاهد برگزار شد. سارا روزدار، خواهر عادل روزدار، زندانی سیاسی اعدام شده در جلسه صبح و حسن گلزاری، از جان بدربردگان اعدامهای ۶۷ در جلسه بعدازظهر شرکت کردند. | |||
سارا روزدار شهادت داد که عادل روزدار، برادرش - دندانپزشک ۲۷ ساله ، ۳ سال قبل از انقلاب ۵۷ در دانشگاه جذب حزب توده شد و بعدا به شاخه مخفی آن پیوست. عادل در تیرماه ۱۳۶۲ به اتهام عضویت در حزب توده ایران دستگیر و به تحمل ۶ سال زندان محکوم شد. | |||
شاهد در جلسه امروز درباره چندین نامه از سوی عادل روزدار خطاب به برادرش - قبل از اعدام - توضیح داد. شاهد تحلیل کرد که این نامهها خطاب به او و همسرش نوشته شده بود. آنها نیز عضو حزب توده بودند و بعد از دستگیری عادل از ایران گریخته و از سال ۱۳۶۳ تاکنون در سوئد زندگی میکنند. | |||
سارا روزدار شهادت داد که در آستانه اعدام برادرش، جلسات دیدار هر دو هفته یکبار خانواده با او ناگهان قطع و پدرشان ۱۶ آذر به زندان فراخوانده میشود. در آنجا موارد اتهامی پسرش را برای او میخوانند و خبر اعدام عادل را میدهند. آنها ضمن تهدید جدی پدر به او میگویند که اجازه برگزاری هیچگونه مراسم یادبودی را برای عادل ندارد. سوال پدر در مورد پیکر پسرش باعث میشود که ماموران زندان از تحویل ساک اعدامی نیز خودداری کنند. خانواده هرگز پیکر عادل را تحویل نگرفت. آنها حدس میزنند که محل دفن عادل – مانند سایر هواداران و اعضاء گروههای چپ - خاوران باشد. | |||
پدر در دیدارهای خود با عادل در زندان با روحیه قوی و خنده همیشگی عادل روبرو میشد. پدر ارتباطاتی داشت که به او گفته بودند که اگر عادل در مورد ایدههایش انزجارنامه بنویسد و تعهد همکاری با حکومت جمهوری اسلامی را بدهد، برای آزادیاش کمک خواهیم کرد. پدر در آخرین دیدارش در زندان با عادل از او خواست تا این انزجارنامه را بنویسد. عادل در پاسخ گفته بود، «من کاری نکردم که بخواهم از آن پشیمان باشم. من بیشتر محکومیتم را گذراندهام و بقیه آن را هم خواهم گذراند.» | |||
او در یکی از نامههایش خطاب به خانواده نوشت: «فشارها به حدی زیاد است که آدم احساس میکند کمرش در حال خم شدن است. اشک پاکی است که جاری است، ولی ما همچنان به شرافت و انسانیت وفادار ماندهایم.» | |||
بنا به شهادت هم بندیهای عادل از جمله امیرحسین بهبودی، نویسنده کتابی به نام «یک جنگل ستاره»، اسم عادل و چند نفر دیگر در ۵ شهریور خوانده شد. آنها را با چشمبند بردند و هرگز بازنگشتند. دکتر عادل روزدار در زمان اعدام، ۳۲ سال داشت و در حال گذران محکومیت ۶ ساله خود بود. | |||
شاهد دیگر جلسه بیست و سوم نوری، حسن گلزاری بود که بصورت مجازی از کانادا در جلسه شرکت کرد. حسن در ۱۹ سالگی به اتهام فروش نشریه و پخش اعلامیه سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به دو سال زندان محکوم شد. حکم او بعدها و بخاطر سرپیچی از جاسوسی علیه زندانیان - بدون حضور خودش - به ۱۲ سال افزایش یافت. این حکم در حضور ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران و دادستان وقت کرج در آن زمان به او ابلاغ شد. البته این حکم بعدها به هشت سال تغییر کرد. | |||
حسن گلزاری شهادت داد که از دریچه دستکاری شده در کرکره پنجره سلول انفرادی، چرخ و فلکی را در خارج از فضای زندان میدید و در داخل فضای باز زندان شاهد بود که هر دو سه شب یکبار کامیون یخچالدار میآمد و افراد چیزهایی را با فرستادن صلوات و درود بر خمینی جابهجا میکردند. گلزاری بعدها حدس زد که این چیزها، جنازه بچههای اعدام شده بود. | |||
او یکبار در روز دیدار با خانوادهاش به دلیل صحبت در مورد شرایط بد زندان، پدر و مادر و خواهرش دستگیر شدند. گلزاری خود نیز منتقل و شش ماه را در انفرادی گذراند. او بارها حمید نوری را در سلولها و بندهای مختلف و حتی در سلول انفرادی هم دیده بود. حسن گلزاری شاهد ضرب و شتم حمید شمس، زندانی دیگری توسط حمید نوری هم بود. او خود نیز چندین بار در مناسبتهای مختلف توسط حمید نوری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. | |||
حسن گلزاری یکبار توسط حمید نوری در دهم مرداد ۶۷ به همراه حدود ۱۹ نفر – اکثرا از بچههای کرج و هوادار مجاهدین - و چند هوادار چپ، به «اتاقی» در راهروی مرگ برده شدند. از آن گروه تعدادی از جمله علی شاکری، محمد فرمانی، موسی کریم خواه، مهران صمدزاده، محمود نوروزی، مهران بی غم، احمد نعلبندی که اکثرا از بچههای کرج بودند، بعداً اعدام شدند. | |||
شاهد از تعدادی که زنده ماندند به انوشیروان رستم پور، کمال، احمد جعفری، حسن فرمانی اشاره کرد. شاهد بعدازظهر آن روز بدون چشم بند در برابر هیئت مرگ شامل ابراهیم رئیسی، دادستان وقت کرج و رئیس جمهور فعلی ایران، نیری، پورمحمدی، مقتدایی، شوشتری، نادری و چند پاسدار دیگر قرار گرفت. | |||
حسن گلزاری با ضرب و شتم توسط شوشتری و نوشتن کلمه «منافقین» و انزجار از سازمان مجاهدین از اعدام نجات یافت. او را همان روز بلافاصله به سلول انفرادی بردند و حدودا ۲ ماه را در انفرادی گذراند. | |||
شاهد در انفرادی نیز یکبار با لشکری، نوری، فرج و جواد دیدار داشت و بخاطر پاسخ منفی به انجام مصاحبه تلویزیونی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. حسن گلزاری بعداً در بیستم شهریور ۶۸ از زندان آزاد شد. | |||
لازم به ذکر است که حسن گلزاری، دومین شاهد چند بار از طرف وکلای مدافع نوری متهم شد که از روی نوشته شهادت میدهد. دادگاه از پلیس مستقر در آنجا خواست که تایید کند شاهد بدون نوشته شهادت میدهد. پلیس شهادت داد که حسن گلزاری از جریان شهادتش نت برمیدارد اما نوشتهای ندارد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/session-23-hamid-nouri-trial/6256732.html سایت صدای آمریکا فارسی]</ref> | |||
== بیست و چهارمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
با آغاز جلسه ۲۴ دادستان اعلام کرد که همچنان از حسن گلزاری سوال دارد. گلزاری گفت که آماده است تا به سوالها پاسخ دهد. دادستان درباره انتقال گلزاری به سلول انفرادی بعد از حضور در مقابل هیأت مرگ اشاره کرد. گلزاری این مساله را تأیید کرد و سپس دادستان به نوبت دوم حضور گلزاری در مقابل هیأت مرگ پرداخت و از او خواست تا درباره آن توضیح دهد. | |||
حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«من را با چشمبند بردند به یک اتاقی که مطمئنم [داود] لشکری و حمید عباسی (نوری) هم بودند. من را نشاندند روی یک صندلی که بغلش دسته داشت برای اینکه کاغذ بگذاری و بنویسی... طبق معمول درباره اطلاعات فردی و که هستی و اتهامت چیست و … را پرسیدند و من نوشتم. گفتند که “منافقین” را محکوم میکنی؟ گفتم بله. اما سوال کلیدی آن روز این بود که چه کسانی علیه ما هستند؟ به ما اسم بده …. که من اینجا گفتم کسی را نمیشناسم. لشکری بالای سرم بود و با کابل (که همیشه دستشان بود) زد توی سرم و هی میگفت بنویس و باید بنویسی. بعد او رفت و حمید عباسی (نوری) آمد بالای سرم و او هم همین رفتارها را تکرار کرد، دستم را کوبید روی میز و …. اینجا و این جلسه فقط صداست اما من چهار سال با اینها بودم و صدایشان را کاملا میشناختم.» | |||
در ادامه دادستان از حسن گلزاری پرسید که اگر چشمبند داشتی پس چگونه جواب سوالها را مینوشتی؟ گلزاری در پاسخ نشان داد که چگونه باید چشمبند را بالا میزده و از زیر چشمبند مینوشته است. | |||
دادستان در ادامه پرسید با وجود اینکه چشمبند داشتید چگونه مطمئنید که حمید نوری بالای سرتان بوده است؟ حسن گلزاری در پاسخ گفت که از روی صدای او. | |||
گلزاری سپس از دادگاه اجازه خواست تا یک مورد را توضیح بدهد. او گفت که در جلسه قبل به اشتباه نام کسی را گفته که در اتاق هیأت مرگ به او میزده و میگفته که بنویسد؛ او گفت که شخص مورد اشاره او اشراقی بوده است و نه شوشتری. او گفت که او این نام را به اشتباه شوشتری گفته اما اشراقی نام صحیح است. | |||
حسن گلزاری در ادامه و در پاسخ به سوالهای دادستان درباره وقایع بعد از اعدامهای سال ۶۷ صحبت کرد. او گفت که پس از اعدامها حدود ۳۰ زندانی کرجی را با هم در یک بند کردهاند. او در ادامه به ماجرای مصاحبه گرفتن حمید نوری از کاوه بهآذین اشاره کرد و گفت: | |||
«ما را بردند به یک سالن بزرگی که من آنجا دیدم حمید عباسی (نوری) دارد از کاوه بهآذین، فرزند بهآذین معروف حزب توده مصاحبه میگیرد. من کاملا یادم است که حتی حمید عباسی چه سوالهایی از او پرسید که اگر بخواهید میتوانم جزییاتش را برایتان بگویم.» | |||
در ادامه دادستان در پرسشی که مشابه آن را از دیگر شاهدان و شاکیان این پرونده نیز داشت، از حسن گلزاری پرسید که چگونه از دستگیری نوری در سوئد باخبر شده است؟ گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«این را شادی امین و شادی صدر که از مدیران سازمان عدالت برای ایران هستند با من تماس گرفتند و به من گفتند.» | |||
دادستان سپس پرسیدآیا از طریق مطبوعات و فضای مجازی هم فهمیدید که چنین کسی دستگیر شده است؟ حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«بله! اکثر سایتهای ایرانی از جمله رادیو فردا و بیبیسی زدند این خبر را اما الان یادم نمیآید که خبر را دقیقا کجا دیدم.» | |||
دادستان درباره عکس حمید نوری هم پرسید و اینکه آیا حسن گلزاری عکس او را هم همراه خبر دیده است؟ گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«بله! عکس هم منتشر شده بود که خود حمید عباسی (حمید نوری) بود فقط کمی پیرتر شده بود. عکس اینطور بود که کمی تهریش داشت و همان چشمها را دیدم که چهار سال در زندان گوهردشت دیده بودم. من تا عکس را دیدم بلافاصله شناختمش.» | |||
دادستان در ادامه سوال و جواب از حسن گلزاری از او پرسید: «یادتان میآید کی فهمیدید نام اصلی او حمید نوری است؟» گلزاری در پاسخ گفت که یادش نمیآید و شاید به دنبال انتشار خبر، در همین سایتها خوانده باشد. | |||
دادستان سپس پرسید: «پس اگر من درست متوجه شده باشم، شما تا زمانی که خبر را میخواندید نمیدانستید نام فرد بازداشتشده در سوئد، حمید نوری است.» حسن گلزاری پاسخ کثبت داد و در ادامه دادستان پرسید: «آیا او را در دادگاه امروز میبینید؟» گلزاری گفت: «نه! من او را ندیدم.» در اینجا دادستان از دادگاه خواست صورت و تصویر حمید نوری (عباسی) در دادگاه را به حسن گلزاری نشان دهند. | |||
به دنبال نمایش تصویر حمید نوری برای حسن گلزاری، او خطاب به دادگاه گفت: | |||
«بله! خودش است. ۱۰۰ درصد. لازم هم نیست من زیاد تلاش کنم برای شناختنش ….» | |||
دادستان در ادامه از حسن گلزاری خواست تا درباره صورت و سیمایی که از حمید نوری در زندان گوهردشت به خاطر دارد توضیح دهد. | |||
حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«آنچه من یادم میآید این است که او پیراهن بدون یقه و از اینها که یقه ندارند (یقه آخوندی) میپوشید. پیراهنش را هم میانداخت روی شلوارش اما تا جایی که یادم است شلوارش شلوار پاسداری بود …. این چیزیست که من یادم میآید.» | |||
دادستان از گلزاری پرسید: «منظورتان از شلوار پاسداری چیست؟» و حسن گلزاری در پاسخ گفت: «شلوارهایی که یک رنگ سبز تیرهای داشتند و پاسدارها میپوشیدند.» دادستان در ادامه درباره تفاوت لباس ناصریان (محمد مقیسه)، [داود] لشکری و حمید عباسی (نوری) سوال کرد. گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«ناصریان هم اکثرا لباس شخصی تنش میکرد تا جایی که یادم است. لشکری را شلوارش قشنگ یادم است که شلوار سبز پاسداری تن میکرد اما پیراهنش را واقعا یادم نمیآید.» | |||
دادستان پرسید که منظور از لباس شخصی در مورد ناصریان (محمد مقیسه) چیست؟ و حسن گلزاری در جواب گفت: «یعنی لباس فرم نبود. پاسدارها لباس فرم میپوشیدند. مثل عادل، علی و دیگر پاسدارها.» دادستان برای بخش آخر سوالهایش گفت قصد دارد به یک فیلم مستند اشاره کند که در مدارک دادگاه هم آمده است. او گفت که میخواهد دو بخش از این فیلم را نشان دهد: «فیلم به فارسی است و زیرنویس انگلیسی دارد.» | |||
این فیلم در واقع خود حسن گلزاری را نشان میدهد. دادستان گفت نام فیلم «ماه خونین» است و گلزاری در آن به وقایع زندان گوهردشت در جریان اعدامهای سال ۶۷ اشاره میکند. او از گلزاری پرسید این مصاحبه چه زمانی انجام شده است؟ گلزاری در پاسخ گفت که ماجرا احتمالا به حدود سه سال پیش و قبل از همهگیری کرونا برمیگردد؛ یعنی سال ۲۰۱۸. صدایی که از فیلم شنیده میشود صدای گلزاری است که میگوید: | |||
«من حسن گلزاری هستم، متولد سال ۱۳۴۱. سال ۱۳۶۰، شهریور ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین دستگیر شدم. داخل زندان تغییر عقیده دادم. چپ و کمونیست شدم ….» | |||
حسن گلزاری در لحظاتی از این مصاحبه به شرایط زندان گوهردشت اشاره میکند و از سه نفر نام میبرد: ناصریان (محمد مقیسه)، [داود] لشکری و حمید. پس از اینکه دادستان روند نمایش فیلم (مصاحبه) را متوقف کرد، از گلزاری میخواهد که درباره آن توضیح دهد. گلزاری گفت که این مصاحبه با شادی امین و «سازمان عدالت برای ایران» انجام شده است. او سپس در پاسخ به این سوال دادستان که منظورت از حمید که بود (درباره آن سه اسم که گلزاری ذکر کرده)، گفت: | |||
«منظورم حمید عباسی (نوری) بود. من نام کوچک ناصریان و لشکری را نمیدانم اما در زندان معمولا نام کوچک عباسی را میگفتیم. میگفتیم حمید. همانطور که نمیگفتیم روحالله خمینی، میگفتیم خمینی.» | |||
دادستان از حسن گلزاری پرسید: «یعنی در زمان مصاحبه نمیدانستید که نام خانوادگی او عباسی است؟» گلزاری در پاسخ گفت: «چرا. ۱۰۰ درصد میدانستم اما این یک گفتوگوی کلی بود...» دادستان ادامه داد: «اما شما تا حالا در این دادگاه نام او را به صورت حمید یا عباسی نگفتهاید و همیشه گفتهاید حمید عباسی (نوری) و حسن گلزاری در پاسخ گفت: «برای اینکه اینجا دادگاه است و من باید کامل و دقیق پاسخ بدهم.» در ادامه جلسه دادگاه بخش دیگری از این مصاحبه پخش شد که حسن گلزاری در آن میگوید: | |||
«… بعد روزنامهها جمع شد، تلویزیون جمع شد … و بعد ما را بردند و نشاندند در راهروی مرگ …. فاتحی [دادستان کرج] که [اسدالله] لاجوردی کرج بود آمد و دستش را انداخت در یقه من که پاشو کثافت! دیگر لحظات آخر است ….» | |||
حسن گلزاری در ادامه شهادت خود گفت که در اتاق هیأت مرگ او را “پسرم” خطاب میکردهاند: | |||
«نیری گفت پسرم اسمت چیست؟ - حسن. - فامیلیات چیست پسرم؟ - گلزاری. - اتهامت چیست پسرم؟ … من فکر میکردم که این سوال و جوابها برای آزادی است ….» | |||
دادستان در ادامه گفت که شما اینجا از “فاتحی” نام میبرید و نه [حمید] عباسی. حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«من نام خیلیهای دیگر را هم اینجا نیاوردهام. فاتحی همهکاره کرج بود و من برای همین او را خیلی دقیقتر به خاطر دارم اما حمید عباسی هم آنجا بود و او بود که نام ما را صدا زده بود و با خود به راهروی مرگ برده بود ….» | |||
در اینجا رئیس دادگاه از دادستان خواست که سوالش را روشن و دقیق کند تا نقش حمید عباسی (نوری) مشخص شود. دادستان گفت که چنین کرده است. رئیس دادگاه اما خود وارد روند بازپرسی شد و خطاب به حسن گلزاری گفت: | |||
«من از شما سوال میکنم. شما نام حمید عباسی را نیاوردید [به عنوان کسی که شما را نزد هیأت مرگ برده است]؟ | |||
حسن گلزاری در پاسخ گفت: «نه! من نام عباسی را نیاوردم.» | |||
در اینجا وکیل مشاور گلزاری نسبت به آنچه رئیس دادگاه گفت نظر داد که این موضوع با اعتراض رئیس دادگاه روبهرو شد. رئیس دادگاه گفت که «میکروفون شما باز است و شاهد صدای شما را میشنود. من از او سوال میکنم و شما هم در وقت خودتان میتوانید از او سوال کنید.» | |||
در ادامه جلسه حسن گلزاری گفت که حمید عباسی (نوری) کسیاست که او و دیگر زندانیان را صدا زده و به راهروی مرگ برده است اما فاتحی کسی بوده که او را درون اتاق و نزد هیأت مرگ برده است. رئیس دادگاه در پاسخ و در واکنش به ادامه اعتراض وکیل مشاور گفت که برایش سوءتفاهم ایجاد شده و از این بابت عذرخواهی میکند. او خطاب به وکیل مشاور حسن گلزاری گفت: | |||
«فکر میکنم اینکه من به عنوان قاضی میگویم برایم سوءتفاهم پیش آمده و عذرخواهی میکنم برای شما کافی باشد ….» | |||
با پایان سوالهای دادستان و قاضی، وکیل مشاور حسن گلزاری گفت که چند سوال کوتاه دارد. او از گلزاری پرسید: «شما از پاسداری به نام عادل نام بردید. سرنوشت او چه شد؟» حسن گلزاری در جواب گفت: | |||
«عادل همسایه پدر و مادر من بود. رفته بود و پاسدار شده بود. بعد از آزادی، من چند باری او را دیدم اما نمیدانم که چه اتفاقی برایش افتاد.» | |||
وکیل مشاورپرسید: «شما از پاسدار دیگری به نام تورج هم نام بردید ….» و حسن گلزاری گفت: «من بعد از زندان و آزادی از سرنوشت او هیچ خبری ندارم.» سپس وکیل مشاور گفت: «در مورد مسألهای که درباره اشراقی و شوشتری اصلاح کردید، من پیشدستی میکنم و قبل از وکیلان مدافع حمید نوری از شما میپرسم. شما این مورد را اصلاح کردید اما یادتان میآید که در بازجویی پلیس چه گفته بودید؟» حسن گلزاری گفت: | |||
«من اشتباها گفتم شوشتری اما در بازجویی پلیس گفتم اشراقی. همچنین به “شادی امین”اینها هم گفتم اشراقی. شوشتری هم در هیأت مرگ بود اما آنکه میزد توی سر من و میگفت باید بنویسی …، باید بنویسی، اشراقی بود نه شوشتری.» | |||
وکیل مشاور در ادامه به حسن گلزاری گفت: «وکیلان مدافع حمید نوری میگویند او در استخدام زندان اوین بوده است. آیا شما هیچوقت در اوین زندانی بودهاید؟» گلزاری در پاسخ گفت: «نه! من هیچوقت اوین نبودم.» | |||
وکیل مشاور درباره همین مسأله سوال دیگری پرسید بر این مبنا که «شما گفتید آقای حمید نوری را بارها در زندان گوهردشت دیدهاید. فقط در گوهردشت؟» پاسخ گلزاری اینچنین بود که: «بله! فقط در گوهردشت». حسن گلزاری در ادامه درباره توضیحش در مورد نحوه لباس پوشیدن حمید عباسی هم گفت تنها آنچه را دیده و به خاطر دارد، میگوید. | |||
وکیل مشاور سپس درباره حال روحی و روانی حسن گلزاری در مقطع اعدامها از او پرسید. گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«سعی میکنم کوتاه حسم را بگویم چون نمیخواهم خودم را به آن فضا ببرم: یک حسم این بود که این چه سلاخی انسانیای است که من دارم میبینم و همه دنیا دارند تماشا میکنند...نه خدایی، نه پدر و مادری، نه دوستی … هیچکس نیست که به داد این بچهها برسد. حسی بسیار استثنایی و غمگینی بود …. یک احساس کامل بیپناهی. تنها چیزی که میتواند در آن لحظات به شما کمک کند، باید عشق عمیقت به انسانیت باشد. همین و همین. من هیچ توضیح دیگری در این مورد ندارم ….» | |||
وکیل مشاور از حسن گلزاری سوال کرد که آیا بعد از اینکه از زندان آزاد شده است، به لحاظ روحی و روانی کمکی گرفته و دریافت کرده است؟ گلزاری در جواب گفت: | |||
«بله، در ایران پیش یک روانشناس میرفتم و در کانادا هم همچنان میروم. در کانادا قرصهای قویای گرفتهام که مصرف میکنم.به من گفتهاند که “نرو”هایم آسیب دیده است ….» | |||
با پایان سوالهای وکیل مشاور حسن گلزاری و در ادامه بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری، یکی دیگر از وکیلان مشاور شاکیان به طرح سوال از او پرداخت و پرسید: «آیا شما شاهد بودید که حمید عباسی افراد دیگری را بزند و شکنجه کند؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«بله! دوست خود من مجید شمس را شاید هفت هشت دقیقه زد …. من چشمبند داشتم اما نخش را کشیده بودم و از زیر چشمبند میدیدم.» | |||
گلزاری گفت که مورد مشخص دیگری را در ذهن ندارد اما: | |||
«میریختند توی بند و با کابل بچهها را میزدند. غذاهای ما را پخش زمین میکردند و میزدند …. اکثرا کابل به دست داشتند. بیشتر وقتها کابل دست [داود] لشکری بود. خود همین آقای حمید عباسی (نوری) هم داشت. بقیه پاسدارها هم داشتند و ما را میزدند.» | |||
وکیل مشاور در ادامه پرسید: «یعنی شما کابل را در دست اینها میدیدید؟ و اینکه دیدید که بزنند؟» | |||
حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«بله! وقتی وارد بند میشدند یا وقتی ما ورزش دستهجمعی میکردیم میآمدند و میزدند …. سعی میکردند به صورت نخورد اما غیر از آن هر جا میرسید میزدند ….» | |||
وکیل مشاور در ادامه نامهایی را با حسن گلزاری در میان گذاشت و سوالاتش را به پایان برد. | |||
وکیل مشاور بعدی که به طرح سوال از حسن گلزاری پرداخت، از او درباره «گروه عیاران» پرسید که گلزاری پیشتر به اعدام آنان اشاره کرده بود. گلزاری گفت آنها ۱۲ نفر بودهاند که مهر سال ۶۷ غیر از دو سه نفر، بقیه آنان را اعدام میکنند. وکیل مشاور گفت: «ما تا به حال در این دادگاه نام این گروه را نشنیده بودیم.» حسن گلزاری پاسخ داد: | |||
«اینها یک گروه بودند در شهر سرخهحصار کرج. یک جمعی بودند که پول جمعآوری میکردند و تقسیم میکردند میان فقرا. بیشتر از این من اطلاعی دربارهشان ندارم چون کم با ایشان بودم اما میدانم دهها هزار نفر پیرو داشتند در ایران.» | |||
وکیل مشاور پرسید: «یعنی نمیدانید دلیل بازداشت و اعدام شدن آنها چه بوده؟» حسن گلزاری پاسخ داد: «نه! اینها را من نمیدانم اما بعد از آزادی رفتم و محل دفنشان را هم دیدم. در بهشت سکینه در کرج دفنشان کردهاند.» | |||
وکیل مشاور سپس به ماجرای بردن زندانیان به حسینیه، پس از اعدامها پرداخت. او گفت: | |||
«فکر میکنم گفتید ماه شهریور بوده و میرفتید به سمت حسینیه اما گویا همهتان آنجا جا نمیشوید. فکر میکنم شما اینطور گفتید که فکر میکردید قرار است این بار شماها را هم اعدام کنند اما دوستتان به شما میگوید که اعدامی در کار نیست. شما گفتید زندانیان در گروههای کوچک شعر میخوانند. یادتان میآید چه شعرهایی خوانده میشد؟» | |||
حسن گلزاری در پاسخ به سوال وکیل مشاور گفت: | |||
«شعرهایی درباره انسان و مقاومت و …. راستش من حافظه خوبی در شعر ندارم و برای همین یادم نمیآید که دقیقا چه شعرهایی خوانده میشد ….» | |||
وکیل مشاور سپس از حسن گلزاری درباره روایتش از نماز جمعهای که [عبدالکریم] موسوی اردبیلی امامش بوده پرسید. گلزاری گفت که امام جمعه موسوی اردبیلی بوده و علیه مجاهدین صحبتهای تندی کرده است. او گفت که حرفهای اردبیلی را با چشمهای خودش دیده و با گوشهای خودش شنیده است. وکیل مشاور پرسید: «تو شنیدی که بگوید مجاهدین (منافقین) باید از بین بروند؟» و حسن گلزاری گفت: «بله بله، شنیدم.» وکیل مشاور پرسید: «پس آنها خیلی زیاد به شما میگفتند که میکشیمتان و از بین میبریمتان و ….» و حسن گلزاری پاسخ داد: | |||
«بله! آنها در آن هشت سال همیشه از این حرفها میزدند ولی-آنچه انجام شد در تاریخ بینظیر است چون به ما حکم داده بودند پنج سال، شش سال، هشت سال اما بعد آمدند همه را اعدام کردند. مسأله این است ….» | |||
وکیل مشاور در ادامه چندین نام را با حسن گلزاری در میان گذاشت، از جمله نام رضا زند را. گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«رضا زند را میشناسم …ما محمد زند داشتیم و رضا زند. محمد زند فکر کنم اعدام شد اما رضا زند … یادم نمیآید …. نامش خیلی آشناست اما دقیق دقیق یادم نمیآید.» | |||
در ادامه جلسه دادگاه، هیأت رئیسه درباره نماز جمعه مورد اشاره حسن گلزاری سوال کرد و گلزاری توضیح تکمیلی داد. | |||
پس از ۱۵ دقیقه تنفس و شروع دوباره دادگاه اینبار وکیلان مدافع حمید نوری به بازپرسی از حسن گلزاری پرداختند. وکیل مدافعی که با گلزاری صحبت میکرد، خود و همکارش را معرفی و طبق روال معمول در طرح سوال از شاکیان و شاهدان، از گلزاری پرسید: «آیا شما روند دادگاه را به شکل زنده پیگرفتهاید، آن را شنیدهاید و در جریان آن هستید؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «نه! شاید به اندازه ۱۰ درصد دنبال کرده باشم.» وکیل مدافع نوری پرسید: «آیا کتاب یا کتابهایی درباره اعدامها خواندهاید؟» گلزاری گفت: «کمی از کتابی را خواندهام که دوستم ایرج مصداقی نوشته. راستش زیاد نمیخوانم چون اذیت میشوم.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه گفت که ممکن است یکسری از سوالها تکراری باشد اما «شما هم صبور باشید و همراهی کنید لطفا!» او سپس درباره روسای زندان و اعضای هیأت مرگ پرسید و خطاب به حسن گلزاری گفت: «شما در جلسه قبل گفتید که در درجهبندی روسای زندان اول ناصریان بوده و بعد هم لشکری و اینکه شما سال ۱۳۶۴ به زندان گوهردشت منتقل شدهاید. در این زمان روسای زندان گوهردشت چه کسانی بودند؟» حسن گلزاری پاسخ داد: | |||
«ناصریان بود آن زمان و یک کس دیگری هم بود به نام مرتضوی که البته من در موردش کاملا مطمئن نیستم متأسفانه.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری از گلزاری پرسید: «[داود] لشکری کی به زندان گوهردشت آمد؟ وقتی شما در این زندان بودید؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«او را هم آنجا میدیدم …. یک دوره اول را البته زیاد خاطرم نیست که بوده باشد اما ناصریان و لشکری آنجا بودند و میدیدمشان.» | |||
وکیل مدافع نوری پرسید: «یعنی مرتضوی از سال ۱۳۶۷ که میشود ۱۹۸۸ دیگر آنجا نبود؟» | |||
و حسن گلزاری گفت: من دیگر ندیدمش …. | |||
و در ادامه پرسش و پاسخ وکیل مدافع نوری و حسن گلزاری بدین ترتیب پیش رفت: | |||
وکیل- شاهدان دیگر از فردی به نام عرب نام بردهاند. آیا شما هم او را میشناسید و او را دیده بودید؟ | |||
گلزاری - بله، من هم نام عرب را میشنیدم. در موردش حضور ذهن ندارم اما اسمش آشناست. | |||
وکیل- درباره حاج حسن هم شنیدهاید؟ | |||
گلزاری- نه! | |||
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه پرسید: «حالا اینها را بگذاریم کنار و برویم سراغ عباسی. شما خودت گفتی که عکسش را در مطبوعات و فضای مجازی دیدهای. آیا میتوانی اطلاعات بیشتری درباره او بدهی؟ موهاش چه رنگی بود؟ پوستش چه رنگی بود؟ …» | |||
گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«پوستش روشن بود در مقایسه با ناصریان. همینطور لاغر اندام بود و کشیده … اما در مورد موی سرش چیزی یادم نمیآید و نمیتوانم توضیحی بدهم.» | |||
وکیل نوری پرسید: «یادت میآید که به فارسی در توصیف او چه گفته بودی؟» و حسن گلزاری پاسخ داد: | |||
«ما در فارسی میگوییم بور. یعنی نمیگوییم سفید است، میگوییم بور است ….» | |||
وکیل مشاور در ادامه پرسید: «شما گفتید سال ۱۳۶۴ شما را به زندان گوهردشت آوردند. شاید گفته باشید و من به خاطر نداشته باشم اما در سال ۶۴ چه زمانی شما به گوهردشت رفتید؟ ابتدای سال، وسط سال، آخر سال؟» | |||
گلزاری پاسخ داد: «اوایل سال ۱۳۶۴ بود که ما را بردند به زندانگوهردشت اما زمان دقیقش را یادم نمیآید.» | |||
وکیل نوری خطاب به گلزاری گفت :«بعد شما گفتید صدها بار عباسی را دیدهاید که آمده است توی بندی که شما در آن زندانی بودهاید. اگر از اول سال ۶۴ در نظر بگیریم، شما کی عباسی را دیدید؟ اوایل سال ۶۴، اواسط سال … کی؟» | |||
گلزاری در جواب او گفت: «من را برای شش ماه بردند انفرادی و بعد از آن من زیاد او را میدیدم. یعنی شاید از اوایل ۶۵ دیگر بارها و بارها او را دیده باشم.» | |||
وکیل نوری گفت «احتمالا برای من سوءتفاهم شده است چون من نوشته بودم که شما یک ماه در انفرادی بودید...» حسن گلزاری در پاسخ به وکیل حمید نوری گفت: | |||
«وقتی من را از زندان قرلحصار به زندان گوهردشت آوردند، یک ماه به انفرادی بردند. بعد چهار ماه در بند هشت زندان گوهردشت بودم. بعد از این چهار ماه، دوباره من را برای شش ماه بردند انفرادی. بعد من را آوردند به بند ۹ و من از آن به بعد مکرر حمید عباسی (نوری) را میدیدم.» | |||
وکیل مدافع نوری سپس به روایت حسن گلزاری از یک “اتاق گاز” پرداخت اما گلزاری گفت که دو اتاق گاز وجود داشته است که او باید درباره آنها توضیح بدهد. وکیل مدافع حمیدنوری اما گفت: «… نیازی به توضیح نیست و پاسخ بله یا نه بدهید.» در ادامه این سوال و جواب حسن گلزاری گفت: «یک اتاق گاز بود که حوله میکشیدند دور در و بعد از ورزش، ما را میکردند توی آن. این قبل از اعدامها بود اما اتاق گازی که بعد از اعدامها بچههای کرج را توی آن میانداختند، در آن بوی گاز میآمد.» وکیل مدافع حمید نوری پرسید: «اتاق گاز قبل از اعدامها کجا واقع شده بود؟» و حسن گلزاری پاسخ داد: «اتاق گاز قبل اعدامها را یادم نمیآید از نظر جغرافیایی کجا بود.» | |||
وکیل مدافع نوری در ادامه از اندازه این اتاق پرسید: «اندازه این اتاق چقدر بود؟ چقدر آنجا میماندید و چند نفر بودید؟» گلزاری پاسخ داد: | |||
«اتاق بزرگی بود اما ما که ۱۰۰-۱۵۰ نفر بودیم را میانداختند آنجا یعنی میریختند روی هم و پر میشد. نیم ساعتی ما را آنجا نگه میداشتند که چون هوا نمیآمد و اکسیژن نبود، ما از حال میرفتیم و بعد میآمدند ما را میبردند و باز میزدند.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری با اشاره به مقطع اعدامها گفت: «شما در جلسه دوشنبه گفتید با پدر و مادرتان ملاقات کردید، بعد شما را بردند کرج، چند روز شما را آنجا زدند، بعد دوباره آوردند به گوهردشت و انفرادی، بعد شما را بردند به بند یک …» حسن گلزاری به میان صحبت او آمد و گفت: «نه! بردند بند ۹ و بعد بند یک …. بعد از آنجا به بند روبهروی جهاد … حدود ۱۰ روز پیش از اعدامها ….» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «شما به پلیس گفتهاید که درست قبل از اعدامها شما را بردهاند به بند روبهروی جهاد.» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «بله … شش هفت روز قبل از اعدامها بود ….» وکیل مدافع نوری گفت: «اما برداشت من از حرفهای شما این نیست و حرفهایتان با آنچه به پلیس گفتهاید متفاوت است.» گلزاری به او پاسخ داد: «سند حرفهای من در نزد پلیس موجود است.» وکیل نوری ادامه داد: «شما به پلیس گفتهاید حمید عباسی آمده است و افراد را از بند روبهروی جهاد صدا کرده است ….» و حسن گلزاری این موضوع را تایید کرد: «بله، همینطور است ….» وکیل مدافع نوری در ادامه پرسید: «شما به پلیس گفتهاید جنگ ایران و عراق ۱۰ مرداد تمام شد ….» و حسن گلزاری گفت: «نه! من گفتم ۲مرداد.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری در اینجا با اجازه رئیس دادگاه از روی اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس خواند و از گلزاری خواست که اجازه بدهد او حرفش را تمام کند و بعد پاسخ بدهد. وکیل نوری گفت: «بعد شما گفتهاید که حمید عباسی با عدهای از پاسدارهای انقلابی آمدند به بند یک و نگفتید بند روبهروی جهاد.» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «خب ما هم میگفتیم بند یک هم میگفتیم بند روبهروی جهاد ….» وکیل مدافع حمید نوری در مقابل گفت: «در صفحه ۱۱۷ [اشاره به مدارک دادگاه] هم شما نگفتهاید بند یک یا بند جهاد. شما آنجا هم در مورد بندها دقیق نبودهاید.» گلزاری پرسید: «کجا بوده است که من دقیق نبودهام؟» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «شما گفتهاید که من را چند بار از این بند به آن بند بردهاند. من را بردند بند یک. بعد بردند انفرادی. بعد بردند یک بند دیگر. اسم بندها را هم مدام عوض میکردهاند …. اما دلیل اصلی این سوال این است که شاهدان دیگری در دادگاه گفتهاند بند یک با بند روبهروی جهاد متفاوت است. آیا شما با توجه به آن ۱۰ درصدی که از دادگاه شنیدهاید به دنبال تغییر دادن اظهاراتتان نیستید؟» و حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«من مطلقا به دنبال تغییر دادن اظهاراتم نیستم. من هشت سال از زندگیام را دادهام. ممکن است من بعد از این همه سال که هرگز فکر نمیکردم قرار است روزی بنشینم به چنین سوالاتی پاسخ بدهم، در روزها دچار فراموشی شده باشم اما دنبال تغییر دادن اظهاراتم نیستم.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه درباره تاریخی که حسن گلزاری به اتاق هیأت مرگ رفته است پرسید و به اینکه او اکنون از این تاریخها مطمئن نیست ایراد وارد کرد. وکیل مدافع نوری گفت میان آنچه حسن گلزاری در مورد تاریخ شروع اعدامها و رفتن به نزد هیأت مرگ به پلیس گفته است با آنچه در دادگاه گفته، تناقض وجود دارد. او خواست تا اظهارات گلزاری در نزد پلیس را از رو بخواند اما رئیس دادگاه گفت که در این مورد تناقضی نمیبیند و اجازه رجوع به اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس را نداد. وکیل مدافع حمید نوری هم از این موضوع گذشت و در ادامه گفت: «شما گفتید حمید عباسی اسامی را خواند و ۲۰ نفر را از بند جهاد بردند ….» در اینجا حسن گلزاری وکیل مدافع نوری را تصحیح کرد: «بند روبهروی جهاد!» او در ادامه گفت: «شما همین الان اشتباه کردید، بعد آنوقت در مورد اشتباه من موضوع میشود دروغ؟!» وکیل مدافع حمید نوری سپس از زندانیای به نام “مهران صمدزاده” نام برد. حسن گلزاری گفت: «بله! من هفت سال با او بودم.» وکیل نوری گفت: «در مقایسه با آنچه در کتاب ایرج مصداقی آمده، تاریخی که شما در مورد اعدام مهران صمدزاده میگویید فرق میکند.» حسن گلزاری پاسخ داد: «… من آنچه را که دیدم میگویم.» او در ادامه درباره فاتحی صحبت کرد و گفت: «فاتحی، دادیار کرج، با من به اتاق هیأت مرگ آمد ….» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «در کتاب ایرج مصداقی هم این آمده. ایرج مصداقی از او با عنوان فاتحی یاد کرده اما شما گفتید فاتح.» حسن گلزاری گفت: «من هم گفتم فاتحی نه فاتح. من سالها به دست او شکنجه شدم. مگر میشود فراموشش کنم؟» او درباره اعضای هیأت مرگ هم گفت: | |||
«ابراهیم رئیسی که الان رئیس جمهور است دادستان کرج بود. حکم ۱۲ سال حبس من را او داد. من او را از سال ۵۹ میشناختم. من آن زمان هم یک ماه بازداشت شده بودم. الان بدانید که بعد نگویید چرا این یک ماه را نگفته بودی. سال ۶۲ ابراهیم رئیسی، نیری و پورمحمدی آمده بودند بند ما در زندان قزلحصار. لطفا بنویسد که بعد نگویید من نگفتم. ما ۳۰-۳۵ نفر زندانی را ریخته بودند توی یک اتاق سه متری. همین نیری رد شد و گفت همهتان شبیه میمون میمانید ….» | |||
گلزاری در ادامه درباره برخوردش با دیگر اعضای هیأت مرگ در طول دورهای که در زندان بوده از جمله در زندان قزلحصار توضیح داد. | |||
سپس وکیل مدافع حمید نوری گفت که میخواهد سوال نهایی خود را بپرسد: | |||
«شما در دادگاه دوشنبه گفتید که شوشتری میآید و میگوید که بنویس …. بعد امروز گفتید که شوشتری نبود و اشراقی بود …. بعد وکیل مشاور شما از شما پرسید که آیا یادتان میآید به پلیس چه گفتهاید. پاسخ شما چیست؟» | |||
حسن گلزاری گفت: «من به پلیس هم گفتم اشراقی.» | |||
وکیل مدافع حمید نوری گفت: «اما من فکر نمیکنم که شما به پلیس گفته باشید اشراقی...». وکیل مدافع نوری با ارجاع به اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس ادامه داد: «شما به پلیس گفتهاید دادستان تهران که اسمش شوشتریست آمده سمت شما و گفته که بنویس منافقین…، بنویس که محکوم میکنی منافقین را…، بنویس که جمهوری اسلامی را قبول دارید... شما گفتهاید که نمینویسید. او گفته که باید بنویسی. بعد او ۳۰-۴۰ ثانیه به شما لگد زده...» | |||
حسن گلزاری در پاسخ گفت: | |||
«من اگر به پلیس هم گفتهام شوشتری، تصحیح میکنم چون خوب یادم است که اشراقی بود، چون او بود که لباس شخصی به تن داشت. لطفا حتما نوار گفتههای من را هم گوش کنید چون ممکن است که اشتباه شده باشد.» | |||
به دنبال این پاسخ، وکیل مدافع حمید نوری گفت که سوال دیگری ندارد. | |||
پس از پایان سوالهای وکیل نوری، وکیل مشاور حسن گلزاری خواست طرح پرسش کند. | |||
وکیل مشاور از حسن گلزاری پرسید: «شما میدانید دادستان تهران چه کسی بود آن زمان؟» حسن گلزاری متقابل پرسید: «چه زمانی؟» وکیل مشاور در توضیح گفت: «در زمان اعدامها. شما گفتید کسی که شما را زدشوشتری نبود بلکه اشراقی بود. حالا سوال این است که دادستان تهران آن زمان چه کسی بود؟» حسن گلزاری پاسخ داد: | |||
«من واقعا یادم نمیآید. اگر هم چیزی گفتهام حدسم است. شوشتری و اشراقی چون هر دو “ش” دارند من اشتباه میکنم معمولا اما فکر میکنم که دادستان در آن زمان اشراقی بود.» | |||
با این پاسخِ حسن گلزاری، بازپرسی از او به پایان رسید. رئیس دادگاه از او به دلیل حضور در جلسه تشکر و با او خداحافظی کرد. حسن گلزاری هم ضمن تشکر متقابل گفت: | |||
«من هم عمیقا از شما و پروسه دادگاه ممنونم، جدا از نتیجه آن که امیدوارم عدالت باشد. این پروسه به نظر من عادلانه است و من به همین خاطر از شما تشکر میکنم.»<ref>[https://www.radiozamaneh.com/688225/ سایت رادیو زمانه] </ref> | |||
== بیست و پنجمین جلسهٔ دادگاه حمید نوری == | |||
بیست و پنجمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷ روز پنجشنبه ۱۵ مهر به شهادت مجید جمشیدیت، یکی از نجات یافتگان آن اعدام ها اختصاص داشت. | |||
مجید جمشیدیت در دادگاه گفت هشتم شهریور ۱۳۶۰ در حالی دستگیر شد که ۱۷ ساله بود. او دو ماه قبل از دستگیری، ارتباطش را با سازمان مجاهدین خلق قطع کرده بود. جمشیدیت بار اول به پنج سال و در نوبت دوم به ده سال زندان محکوم شد. | |||
اولین دیدار شاهد با حمید نوری در سال ۱۳۶۲ در زندان اوین بود. حمید نوری حدود پنج ماه در زندان اوین «پاسدار» بندی به نام بند «آموزشگاه»بود. شاهد گفت زندانیان را در آن بند در اتاق های دربسته نگهداری می کردند. پاسدار شیفت بند برای بازجویی یا استفاده از دستشویی یا حمام، درها را به روی زندانیان باز می کرد. شاهد به یاد آورد که حمید نوری رفتاری تمسخرآمیز داشت و از کلید یا شلنگی برای جلب توجه آنها و هدایت شان از اتاق ها به بیرون استفاده می کرد. | |||
شاهد گفت از این که حمید نوری از یک پاسدار ساده در زندان اوین به دادیار زندان گوهردشت ارتقاء یافت تعجب نکرد. او گفت در جمهوری اسلامی «به میزانی که خود را به سیستم می فروشید» می توانید پیشرفت کنید. | |||
مجید جمشیدیت از سال ۱۳۶۵ به بعد و در جریان اعدام های ۶۷ در گوهردشت بارها با حمید نوری برخورد کرده بود. شاهد از ۷ مرداد ۶۷ به عنوان شب آغاز اعدام ها نام برد؛ شبی که با رامین قاسمی و مهدی وثوق شاهد جابجایی فرغونی پر از طناب و وجود سوله یا کانتینر در حیاط بودند و صدای خوشحالی و صلوات را شنیدند. رامین قاسمی و مهدی وثوق بعدا اعدام شدند. | |||
شاهد یکی از کسانی بود که در زندان از سیستم مُورس برای برقراری ارتباط و خبررسانی استفاده می کرد. او چندین بار مورد در دوره های مختلف مورد بازجویی و پرسش قرار گرفت. جمشیدیت گفت در این بازجویی ها ناصریان می پرسید آیا حاضرید منافقین را محکوم کنید؟ آیا حاضرید مصاحبه کنید؟ | |||
مجید جمشیدیت گفت: «همیشه از این می ترسیدم که مرحله بعد از این سئوالات، همکاری اطلاعاتی یا کمک به اعدام دوستان مان باشد. برای این که این کار را در سال ۶۰ بارها و بارها کرده بودند. [آن زمان] از زندانیان می خواستند که در اعدام دوستان شان شرکت کنند. البته تا جایی که می دانم در سال ۶۷ این اتفاق نیافتاد، ولی بخشی از ترس های من بود.» | |||
در دادگاه از مجید جمشیدیت درباره معنی کلمه «محارب و منافق» و مقایسه آنها سئوال شد. او گفت: «[منافقین] لغتی بود که خمینی برای مجاهدین استفاده کرد ... منافقین ریشه در - به اصطلاح - مذهب اینها دارد و در واقع برمی گردد به ۱۴۰۰ سال پیش. دوستان من تاوان و تقاص ۱۴۰۰ سال پیش را دادند.» | |||
مجید جمشیدیت یک بار در مقابل هیات مرگ شامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران، نیری، اشراقی و پورمحمدی قرار گرفت. شاهد در راهروی مرگ حمید نوری را می بیند که جلو آمده و روی شانه او می زند و می گوید که بالاخره نوبت تو هم شد و فاتحه ات را بخوان. شاهد گفت فاصله بین مرگ و زندگی در آنجا مثل «یک مو» بود. | |||
مجید جمشیدیت با نوشتن «انزجارنامه» از اعدام جان سالم بدر برد. شاهد گفت پس از بازگشت از نزد هیات مرگ، از زندانبانی که او را به سلول انفرادی می برد شنید که شانس آورده و از مرگ نجات پیدا کرده است. زندانبان به او گفته بود آنهایی را که قبول نکردند برای اعدام بردند. مجید جمشیدیت در سال ۷۰ از زندان آزاد شد. | |||
مجید جمشیدیت پس از آزادی یک بار نیز به طور تصادفی حمید نوری را در خیابان عباس آباد تهران در نیم متری خود دید. حمید نوری با دستپاچگی به او گفته بود که دیگر در زندان نیست و در کار معدن است. | |||
شاهد ضمن تشکر از دادگاه و مقایسه آن با آنچه که او و دیگر زندانیان از دادگاه و عدالت در ایران تجربه کرده اند، گفت حسینعلی نیری در حالی حکم ده سال حبس او و اعدام یک زندانی به نام مجید کوچک پور را صادر کرد که پای تلفن در حال خرید برنج بود. | |||
شاهد در قسمتی از شهادتش گفت: «این مردهای ۵۰ – ۶۰ ساله که بارها در حضور شما اینجا گریه کرده اند و با عجله تلاش می کنند که حرف بزنند، برای این است که داغ بزرگی ۳۳ سال مدفون شده است، و دادگاه سوئد دریچه ای باز کرد تا این داغ گفته شود.» | |||
جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز سه شنبه ۲۰ مهرماه برگزار خواهد شد. | |||
== انعکاسات دادگاه حمید نوری == | == انعکاسات دادگاه حمید نوری == |
ویرایش