سازمان مجاهدین خلق ایران، در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان ازدانش‌آموختگان دانشگاه‌های تهران بنیان‌گذاری شد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از نیروهای محوری مبارزه با رژیم پهلوی بود.

سازمان مجاهدین خلق ایران
رهبرمسعود رجوی
بنیانگذارعلی اصغر بدیع زادگان، محمد حنیف‌نژاد، علی اصغر بدیع زادگان،
بنیانگذاری۱۳۴۴
مراماسلام
کشور ایران
وبگاه
وبگاه سازمان مجاهدین خلق ایران

این سازمان پس از بنیانگذاری به مدت ۶ سال به کار تدوین ایدئولوژی،استراتژی و تربیت کادرها پرداخت.

در شهریورماه ۱۳۵۰ بیش از ۹۰ درصد از کادرها و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان توسط ساواک دستگیر شدند، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و تعدادی از اعضای مرکزیت در سال‌های بعد توسط محمدرضا پهلوی اعدام شدند.

بعد از اعدام بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی رهبری سازمان را بدست گرفت، از شهریور ۱۳۵۰ تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران و بیشتر اعضا و کادرهای آن در زندان بودند.

پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سازمان مجاهدین خلق ایران مبارزه مسالمت آمیز وفعالیت‌های آگاهی بخش خود را آغاز کرد. این امر از جانب خمینی که در حال تثبیت حکومت خود بود، تحمل نمی‌شد. دفاتر، میتینگ‌ها و میزکتاب‌های این سازمان، بارها مورد حمله قرار گرفت.

از سال ۵۷ تا سال۶۰ نزدیک به ۷۰ نفر از اعضا وهواداران سازمان مجاهدین در این حملات کشته‌شده و صدها نفر مجروح شدند. سازمان مجاهدین خلق ایران تلاش می‌کرد در این برهه با خویشتن‌داری از آخرین قطرات آزادی برای ادامهٔ فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی استفاده کند.

سرانجام در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ راهپیمایی مسالمت آمیز نیم میلیون نفری مردم تهران توسط حکومت به گلوله بسته شد و برای سازمان مجاهدین راهی جز مقاومت قهرآمیز باقی نماند.

مجاهدین در سال ۱۳۶۶ در کنار مرزهای ایران ارتش آزادیبخش ملی ایران را تشکیل دادند، ارتش آزادیبخش ملی ایران صدها رشته عملیات علیه ماشین جنگی رژیم ایران انجام داد که مهمترین آنها عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان بود.

بعد از عملیات چلچراغ بود که خمینی آتش‌بس را پذیرفت و به تعبیرخودش جام زهر را سرکشید، در حالی که تا چند ماه قبل از آن صحبت از تعیین تکلیف جنگ می‌کرد.

در سال ۱۳۸۱ عراق توسط نیروهای ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی آمریکا به عراق حمله کرد و عراق را به اشغال خود درآورد، پس از اشغال عراق مجاهدین در ازاء پذیرفتن حفاظتشان توسط نیروهای آمریکایی و در احترام به قوانین حکومت نوپای عراق، جمع‌آوری سلاح‌هایشان را پذیرفتند.

در سال ۲۰۰۹ دولت آمریکا حفاظت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق سپرد. در آن زمان نشانه‌های آشکاری از وابستگی بخش عمده‌ای از دولت عراق به دولت ایران وجود داشت، علی‌رغم این، دولت آمریکا به تعهد خودش پشت کرد و سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق که پرو-ایران بود تحویل داد.

این تحویل دهی فهرستی از حملات نظامی و کشتار و قتل‌عام و انواع و اقسام جنگ‌های روانی و محاصره پزشکی و لجستیکی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه داشت.

در سال ۱۳۹۵ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۱۴ سال پایداری در اشرف و لیبرتی، توانستند، از عراق به آلبانی نقل مکان کنند. آنها در آلبانی استراتژی هزار اشرف را پایه‌ریزی کردند که مرحلهٔ جدیدی از مقاومت و مبارزهٔ آنها به حساب می‌آید.

تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران

یک نگاه تاریخی

قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالت‌های گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود.

دخالتهای انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، انگلیس در ایران قدرت برتر بود. پس از سقوط رضاشاه در سال۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود را نسبت به انگلیس و سیاست‌های استعماری‌اش و همچنین دولتهای دست نشانده آن در ایران، ابراز دارند. دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزه‌ای که اکثریت قاطع مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از مصدق حمایت می‌کردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، محمدرضا شاه به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخست‌وزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت ملی مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با توطئه‌های مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده گردید.

در این توطئه‌ها، انگلستان نقشی تعیین‌کننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، از هیچ خصومتی نسبت به دولت مصدق دریغ نکرد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز به انگلستان پیوست.

سرنگونی دولت مصدق با دخالت آمریکا در این کودتا، مردم ایران را به این نتیجه‌گیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام می‌کند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی مصطفی بزرگ نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی را به قتل رساند، این کشتار بیش از پیش این نتیجه‌گیری را در بین مردم تقویت کرد که آمریکا از حکومت شاه حمایت می‌کند.

در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمده‌است:

در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب می‌باشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه می‌شود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین می‌کند.

در کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمده‌است:

«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، شاه مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط می‌شد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کرده‌است. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته می‌شد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی می‌دیدند».

اما در سال ۱۳۳۹ با انتخاب جان اف کندی به ریاست‌جمهوری آمریکا ، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر ودموکراسی ر ا در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. اما در اواخر ۱۳۴۱ شاه به آمریکا سفر کرد، بعد از آن فشارها در داخل ایران بیشتر شد و ساواک و ارتش در ایجاد فشارها و دستگیرها فعالیت خود را افزایش دادند، شلیک به تظاهر کنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ این امید‌‌ها را از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:

«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بی تأثیراست». شائول بخاش «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحه ۱۰

محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را این‌طور توضیح می‌دهد:

«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشته های اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵خرداد)، پایان همزیستی مسالمت‌آمیز با شاه را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه می‌کند». محسن میلانی «شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷

در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد و ساواک به زودی به خاطر به‌کارگیری شیوه‌های خشونت‌آمیز در سرکوب و شکنجه‌های وحشیانه، بسیار مشهور شد. از آن زمان فساد دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه هزاران زندانی سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی،سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت شاه طی سال‌های ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود.

دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبش‌های ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبش‌ها، مارکسیسم بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبش‌های متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمت‌های وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم شاه، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که خمینی آن را نمایندگی می‌کرد، نمی‌توانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل می‌کرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش می‌داد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران متولد شد.

تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران 

سازمان مجاهدین خلق ايران در سال١٣۴۴، به وسيله محمد حنيف نژاد و همفكرانش سعيد محسن و علي‌اصغر بديع زادگان، به عنوان يك  سازمان مسلمان، انقلابی، ملی و دموكراتيك تأسيس شد. هرسه نفر فارغ‌التحصيل دانشـگاه بودنـد و از زمـان مصدق، جزو فعالان جنبش دموكراتیك و سپس در شمار اعضاي نهضت آزادي (مهندس مهدی بازرگان) بودند.

حنیف‌نژاد و سعید محسن به دلیل عضویت و فعالیت در نهضت آزادی، دستگیر و مدتی را در زندان بودند. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود.

در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه به مارکسیسم رو می‌آوردند، اما بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام ، می‌تواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل‌‌اشان انتخاب کردند.

اما قبل از آن باید یک سازمان رزمنده‌ی سیاسی ایجاد می‌کردند که می‌توانست در مقابل اختناق حاکم دوام بیاورد، و در عین حال بتواند پاسخگوی خواسته‌ها و نیازهای عامه مردم باشد، این راه سخت و دشوار بخصوص در شروع آن بود.

آنها برداشت سطحی از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوند‌ها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابل آنها با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود می‌دیدند، بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دست مطالعه قرار دادند، این امر آنها را قادر ساخت که با اشراف و آگاهی کامل‌‌تری، اسلام را به عنوان مکتبی که می‌تواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد، معرفی کردند،

این پیام بلافاصله در بین اقشار روشنفکر مسلمان وانقلابی جا باز کرد خیلی زود حمایت گسترده‌یی برای مجاهدین به ارمغان آورد.

البته در آن شرایط که هر مخالفتی با سرکوب شدید مواجه می‌شد، سازمان مجاهدین خلق ایران به این نتیجه رسید که تنها راه باقی مانده، سرنگون کردن رژیم شاه جهت برقراری دموکراسی می‌باشد، البته این کار به شیوه مسالمت‌آمیز امکان پذیر نبود، لذا سازمان مجاهدین خلق ایران باید خودش را برای یک رویارویی نظامی و مقاومت قهر‌آمیز آماده می‌کرد.

از طرفی به دلیل حمایت تمام عیار دولت ایالات متحده آمریکا از رژیم شاه، این سیاست بشدت مورد انتقاد سازمان مجاهدین خلق ایران بود، و قویاً‌ خواستار قطع این کمک‌ها و حمایت‌ها می‌شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران بعد آموز‌ش‌های ایدئولوژیک، تشکیلاتی و تعیین استراتژی که با آموزش کادرهایش همراه بود، مبارزه خودش علیه‌ رژیم شاه را شروع نمود.

ایدئولوژی مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب می‌کردند، اما بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران با مطالعه فراوان اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها دریافتند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بسیار بردبار است و می‌توان در زیر سایه‌ی آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام انقلابی را به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند.

بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمت‌آمیز و بیان خواسته‌‌های مردم وجود ندارد، باید دست به مبارزه مسلحانه زد. این ایدئولوژی آنها بود که به آنها این توان را می‌‌داد که دست به مبارزه آزادیخواهانه بزنند، در اثر آموزش‌های ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران نتایج زیر را مدون کردند:

  • مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بی‌‌خدا نیست بلکه این مرز از میان استثمار کننده و استثمار شونده عبور می‌کند.
  • در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمت‌آمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده می‌شود، تنها راه برای مقابله با ظلم، راه مبارزه مسلحانه است.
  • در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم می‌کند، مبارزه به‌ صورت کار فرعی و نیمه‌وقت دیگر کافی و جوابگو نیست و نیاز به اعضای حرفه‌یی دارد که در یک سازمان و یک تشکیلات به‌طور جمعی مبارزه را پیش ببرند.

ضربه شهریور ۱۳۵۰

در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبت‌های سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار می‌گیرد، این فرد که از اعضای حزب توده بود، با ساواک همکاری داشت، و ساواک از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید.

بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانه‌ی ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیان‌گذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام شدند و مابقی به زندان‌های طولانی مدت محکوم شدند.

کودتای اپورتونیستی در درون سازمان در سال ۱۳۵۴

ضربه سال ۱۳۵۰به سازمان مجاهدین خلق پیامد‌های زیادی به همراه داشت، در خلأ نبود رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، و دستگیری اکثر اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن سازمان مجاهدین خلق ایران شد. این کودتا در سال ۱۳۵۴ رخ داد.

این کودتا توسط عده‌ای انجام شد که به درون سازمان مجاهدین خلق ایران نفوذ کرده بودند، آنها اعضا و مسؤلان باقی‌مانده در بیرون زندان را کشتند و سپس آیه قرآن را از آرم سازمان پاک کردند و اعلام نمودند که ایدئولوژی آنها ارتقا پیدا کرده و مارکسیست شده‌اند.

سازمان مجاهدین خلق ایران که بسیاری از اعضا و مسؤلان آن در زندان بودند، به رهبری مسعود رجوی، به مقابله با این کودتا پرداختند. حرف آنها  این بود که هر کسی می‌تواند مارکسیسم را انتخاب کند، اما باید سازمان و گروه خودش را تشکیل بدهد، و باید از آرم و اسم سازمان مجاهدین خلق ایران دست بکشد و ما این آرم و اسم را از آنان پس خواهیم گرفت.

سپس مسعود رجوی بیانیه‌‌ای ۱۲ ماده‌ای صادر کرد، و طی آن تمام خط و خطوط سازمان مجاهدین خلق ایران را تعیین کرد، اما مبارزه با این جریان انحرافی تا سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد.

تا آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران توانسته بود با برداشتی دموکراتیک از اسلام، رهبری مبارزه با رژیم شاه را در دست بگیرد و در موضوع اسلام، آخوند‌های سنتی را کنار بزند، بسیاری از آخوندها و مسؤلین فعلی رژیم ایران از جمله رفسنجانی و خامنه‌ای ادعای هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران را داشتند، حتی شخص خمینی به رغم مخالفتش با سازمان مجاهدین خلق ایران به دلیل محبوبیتش قادر به موضع‌گیری علیه سازمان مجاهدین خلق ایران نبود، و برای حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران تحت فشار اطرافیانش بود، هر چند که هیچ گاه این کار را نکرد اما فتوایی صادر کرد که یک سوم وجوه شرعی به «جوانان مسلمان و مبارز» در آن روزگار اشاره به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، پرداخت شود.

این کودتا در درون سازمان مجاهدین خلق ایران به اعتماد مردم ضربه زد، این امر در موضوع زندانی بودن رهبران سازمان مجاهدین و دیگر گروه‌‌‌های مترقی ضرب شد و باعث شد که خلأیی در رهبری اپوزیسیون ضد شاه ایجاد شود، این خلأ باعث شد که رهبری قیام ضد سلطنتی در دست آخوندهای سنتی بخصوص شخص خمینی بیفتد و خواسته‌‌‌های مردم که استقلال و آزادی بود، هرگز جامه عمل نپوشید.

در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود:

  •   رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی و تلاش‌های ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت
  •   آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمی‌توانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نماینده‌ی اسلام معرفی می‌نمودند. حتی برخی از آخوند‌ها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان راهم صادر کردند.
  •  برخی از مارکسیست‌ها که سازمان مجاهدین خلق ایران  را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار می‌دادند.

مسعود رجوی مبارزه با این سه جبهه را از سالهای مابین ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ بر عهده داشت، و درست به همین دلیل چندین بار به شکنجه‌گاه کمیته منتقل گردید و چند نوبت د رآستانه‌ی مرگ قرار گرفت. وی ضرورت مبارزه با رژیم شاه را مورد تأکید قرار می‌داد و تهدید اصلی درونی جنبش مردم ایران را آخوندهایی عنوان کرد که مذهب سنتی اسلام را نمایندگی می‌کردند، و به ظهور خمینی به عنوان نماینده‌ی این قشر هشدار می‌داد.

در تحلیل‌های سازمان مجاهدین خلق ایران آمده بود که تهدید آینده ایران سرکار آمدن استبداد مذهبی است، بعدها آخوندها و بخصوص رفسنجانی با اشاره به همین موضوع نیروهای حزب‌اللهی خودشان را به حمله به مجاهدین تشویق می‌نمود.

فعالیت‌های سازمان بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی

در سال ۱۳۵۷ رژیم شاه تحت فشار‌های بین‌المللی زندانیان سیاسی را آزاد کرد، آخرین دسته از زندانیان سیاسی که عمده‌ی مجاهدین را شامل می‌شد، يك هفته پس از فرار شاه از ايران و ١٢روز قبل از ورود خمینی، در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان‌های شاه آزاد شدند. به دلیل ضربه‌‌ی کودتای اپورتونیستی سازمان مجاهدین خلق ایران متلاشی شده بود، در چنین فضایی بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی سازمان مجاهدین خلق ایران به بازسازی خودش پرداخت.

مسعود رجوی در اولین سخنرانی خودش پس از آزادی از زندان، در ۴ بهمن ۱۳۵۷ بر ضرورت آزادی به عنوان مهمتر‌ین دستاورد انقلاب ضد سلطنتی تأکید کرد، وی از این که قیام ضد سلطنتی را «انقلاب اسلامی» بخواند خود‌داری کرد و خواهان یک انقلاب دموکراتیک شد. همچنین وی از تأیید مطلق خمینی خودداری کرد. مسعود رجوی در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بر سر مزار دکتر محمد مصدق سخنرانی کرد و در آنجا هم به خواسته‌های مجاهدین اشاره کرد، وی گفت:

«این جمهوری (جمهوری اسلامی) بایستی حافظ حق و حقوق تمامی مردم باشد که در سراسر کشور زندگی می‌کنند، این جمهوری بخصوص باید در نهایت عدل و بلکه بیشتر، در نهایت قسط، تمام آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در مورد طبقات و نیروهای مختلف مردم اعاده کند».(۱۴ اسفند ۱۳۵۷)

سازمان مجاهدين خلق ایران همچنين خواستار مشاركت مردم برای برقراری يك حاكمیت ملی و دموكراتیك گرديدند و استراتژی خود را نيـز بـر این اساس استوار نمودند.

سازمان مجاهدین خلق ایران در این دوران به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرداخت، نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که تیراژ آن تا ۵۰۰ هزار نسخه رسید، که رکوردی در تاریخ ایران محسوب می‌شود.

در سال ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین خلق ایران

گسترش مجاهدین علی‌رغم سرکوب

شروع مبارزه قهرآمیز

تشکیل شورای ملی مقاومت

انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق ایران

رفتن مجاهدین به عراق

جنگ ایران و عراق

بیانیه صلح و طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران

عزیمت رهبر مقاومت به عراق

تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران

منابع تسلیحاتی مجاهدین

جنگ اول خلیج فارس

عملیات مروارید

لیست تروریستی

حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق در سال ۱۳۸۱

بمباران مقرهای مجاهدین

خلع سلاح مجاهدین مابازای حفاظت

تحویل‌دهی حفاظت مجاهدین به دولت عراق در سال ۲۰۰۹

حملات نظامی به اشرف

جنگ روانی علیه ساکنین اشرف

حمله نظامی علیه ساکنین اشرف

انتقال از اشرف به لیبرتی

حملات به اشرف و لیبرتی

انتقال به آلبانی

مسؤلین اول سازمازمان مجاهدین خلق ایران