سامانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۱۷۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
'''سامانیان''' (۲۶۱ تا ۳۹۵ هجری قمری) یکی از دودمان‌های ایران کهن بودند که بر قسمتی از [[ایران]] کنونی و بخش عمده‌ای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان دادند.<ref>ashwood - [http://ashwood.ir/سامانیان/ سامانیان]</ref><ref name=":0">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/9 سامانیان]</ref>
'''سامانیان''' (۲۶۱ تا ۳۹۵ هجری قمری) یکی از دودمان‌های ایران کهن بودند که بر قسمتی از [[ایران]] کنونی و بخش عمده‌ای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان دادند.<ref>ashwood - [http://ashwood.ir/سامانیان/ سامانیان]</ref><ref name=":0">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/9 سامانیان]</ref>


از بین رفتن حکومت [[طاهریان]] و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‌ساخت، سرزمین ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازه ای یافت.<ref name=":1">تاریخ و شاهان ایران - [http://kazemjamali.blogfa.com/category/7 تاریخ ایران، سلسله سامانیان]</ref>
سامانیان نزدیک به یک قرن بر مشرق ایران حکم راندند، امّا خود را شاه یا سلطان ننامیدند و تنها به عنوان امیر بسنده کردند. با این همه، شایسته‌ترین خاندانی بودند که پس از اسلام بر ایران فرمانروایی یافت. دوره آنان هم‌زمان با حکومت [[آل بویه]] در بخشی بزرگ از نواحی مرکز و غرب ایران بود که دامنه آن تا بغداد و دربار خلافت عبّاسی نیز می‌رسید. وجود هم‌زمان این دو خاندان بزرگ و مقتدر ایرانی، که در زنده ساختن زبان و آیین و فرهنگ ایران سعی بسیار داشتند، سبب شد که قرن چهارم هجری در تاریخ ایران وضعی استثنایی یابد و به قرن طلایی مشهور گردد.<ref name=":3" />
 
آخرین امیر سامانی به وسیلهٔ سلطان محمود غزنوی از میان رفت.<ref name=":3" />


== سامانیان ==
== سامانیان ==
«سامانیان فرزندان مردی ایرانی، از مُغان زَرتُشتی بودند که در دهستان سامان اطراف بلخ فرمانروایی داشت و سامان‌خداة نامیده می‌شد. در اواخر دوره بنی‌اُمَیّه وی مسلمان شد و بعدها به دربار مأمون که در زمان پدرش هارون الرشید در مَرو می‌زیست راه یافت. مأمون پس از رسیدن به خلافت، چهار پسر وی را به حکومت شهرهای بزرگ ماوراءالنهر و خراسان منصوب کرد.
از بین رفتن حکومت [[طاهریان]] و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‌ساخت، سرزمین ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازه‌ای یافت.


درسال ۲۷۹ه/۸۹۲م، امیراسماعیل، یکی از افراد این خاندان، پس از شکست دادن عَمرولیث بر خراسان، سیستان، ری، قزوین و سپس گرگان و طبرستان دست یافت و به خلاف صفّاریان با خلافت بغداد از در آشتی درآمد. خلفای عبّاسی نیز از او و خاندان سامانی حمایت کردند. سامانیان نزدیک به یک قرن بر مشرق ایران حکم راندند، امّا خود را شاه یا سلطان ننامیدند و تنها به عنوان امیر بسنده کردند. با این همه، شایسته‌ترین خاندانی بودند که پس از اسلام بر ایران فرمانروایی یافت. دوره آنان هم‌زمان با حکومت آل بویه در بخشی بزرگ از نواحی مرکز و غرب ایران بود که دامنه آن تا بغداد و دربار خلافت عبّاسی نیز می‌رسید. وجود هم‌زمان این دو خاندان بزرگ و مقتدر ایرانی، که در زنده ساختن زبان و آیین و فرهنگ ایران سعی بسیار داشتند، سبب شد که قرن چهارم هجری/دهم میلادی در تاریخ ایران وضعی استثنایی یابد و به قرن طلایی مشهور گردد. دراین میان سهم سامانیان در تجدید عظمت کشور و باززایش فرهنگ اصیل ایران شایان توجّه است*.
خاندان سامانی از مردم بلخ بوده و آیین زردشتی داشتند، سامان خدا بنیان‌گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود. اسد والی عربی خراسان با سامان دوست شد. سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت. پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در عهد مأمون عباسی به حکمرانی محلی ماورالنهر و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات. ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری افغانستان رسید. احمد حاکم فرغانه در ۲۶۰ هجری قمری فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۲۷۹ بعد از مرګ نصر ګرفت و در سمرقند پایه ګذاشت.<ref name=":1">تاریخ و شاهان ایران - [http://kazemjamali.blogfa.com/category/7 تاریخ ایران، سلسله سامانیان]</ref>


ضعف نسبی بغداد، صرف بخش بزرگی ازدرآمد خزانه در داخل سرزمین‌های ایران و اجرای قوانینی که آزادی عمل روستاییان و کشاورزان را تأمین می‌کرد، موجب شد که رفاه و امنیّت مادی و معنوی در کشور فراهم آید و زمینه پیشرفت کار و دانش مهیّا شود. این شکوفایی اجتماعی اگرچه دیر نپایید و عوامل فرصت طلب با تظاهر به دین‌داری و با روی کار آوردن غلامان ترک وارد میدان شدند، امّا پیشرفت و سرزندگی جامعه، چنان سریع و اوج گیرنده بود که فرمان‌روایان بعدی نیز تا زمانی دراز روش‌های حکومتی سامانیان را نگه داشتند و به احیاء فرهنگ ایران کوشیدند. برگزاری جشن‌های با شکوه ایرانی در زمان شاهان غزنوی و گردآوردن دانشمندان و شاعران بسیار در دربار، درواقع بازتاب درخشش آزادی در دوران سامانیان بود که راه خود را به تاریکی تعصب ترکان نیز می‌گشود.
درسال ۲۷۹ هجری قمری، امیر اسماعیل، یکی از افراد این خاندان، پس از شکست دادن عَمرو لیث بر خراسان، سیستان، ری، قزوین و سپس گرگان و طبرستان دست یافت و به خلاف صفّاریان با خلافت بغداد از در آشتی درآمد. خلفای عبّاسی نیز از او و خاندان سامانی حمایت کردند. سامانیان نزدیک به یک قرن بر مشرق ایران حکم راندند، امّا خود را شاه یا سلطان ننامیدند و تنها به عنوان امیر بسنده کردند. با این همه، شایسته‌ترین خاندانی بودند که پس از اسلام بر ایران فرمانروایی یافت. دوره آنان هم‌زمان با حکومت آل بویه در بخشی بزرگ از نواحی مرکز و غرب ایران بود که دامنه آن تا بغداد و دربار خلافت عبّاسی نیز می‌رسید. وجود هم‌زمان این دو خاندان بزرگ و مقتدر ایرانی، که در زنده ساختن زبان و آیین و فرهنگ ایران سعی بسیار داشتند، سبب شد که قرن چهارم هجری در تاریخ ایران وضعی استثنایی یابد و به قرن طلایی مشهور گردد. دراین میان سهم سامانیان در تجدید عظمت کشور و باززایش فرهنگ اصیل ایران شایان توجّه است.


تشکیلات دیوانی سامانی تا حدّی به تقلید از دیوان خلفای عبّاسی، ترتیب داده شده بود، که آن نیز خود به دست ایرانیان و براساس آیین مملکت داری و سازمان‌های دیوانی شاهنشاهی ساسانی قرار داشت. این تشکیلات چنان استوار بود که بعدها غزنویان و سلجوقیان و دیگر امرای ترک نیز تا حمله مغول به همان ترتیب حکومت کردند.
ضعف نسبی بغداد، صرف بخش بزرگی از درآمد خزانه در داخل سرزمین‌های ایران و اجرای قوانینی که آزادی عمل روستاییان و کشاورزان را تأمین می‌کرد، موجب شد که رفاه و امنیّت مادی و معنوی در کشور فراهم آید و زمینه پیشرفت کار و دانش مهیّا شود. این شکوفایی اجتماعی اگرچه دیر نپایید و عوامل فرصت‌طلب با تظاهر به دین‌داری و با روی کار آوردن غلامان ترک وارد میدان شدند، امّا پیشرفت و سرزندگی جامعه، چنان سریع و اوج گیرنده بود که فرمان‌روایان بعدی نیز تا زمانی دراز روش‌های حکومتی سامانیان را نگه داشتند و به احیاء فرهنگ ایران کوشیدند. برگزاری جشن‌های با شکوه ایرانی در زمان شاهان غزنوی و گردآوردن دانشمندان و شاعران بسیار در دربار، درواقع بازتاب درخشش آزادی در دوران سامانیان بود که راه خود را به تاریکی تعصب ترکان نیز می‌گشود.


امیران سامانی در آبادانی قلمرو خود بسیارکوشیدند. کندن کاریزها وانتقال آب به نواحی مختلف از جمله کارهای سودمند آنان در این زمینه بود که در حدّ وسیعی انجام گرفت و به زندگی کشاورزان و روستاییان رونق بخشید. *در دوره امارت سامانیان زبان دَری در ماوراءالنهر و خراسان به کمال رسید و این منطقه، که دور از سرزمین خلافت اعراب بود، فرصت یافت که زمینه پیدایش شاهکار زبان فارسی یعنی شاهنامه را فراهم آورد. آخرین امیر سامانی به وسیلهٔ سلطان محمود غزنوی از میان رفت.<ref name=":3">تاریخ ایران - [http://tarikhirantarikh.blogfa.com/post-51.aspx حکومت سامانیان در یک نگاه]</ref>
تشکیلات دیوانی سامانی تا حدّی به تقلید از دیوان خلفای عبّاسی، ترتیب داده شده بود، که آن نیز خود به دست ایرانیان و براساس آیین مملکت‌داری و سازمان‌های دیوانی شاهنشاهی ساسانی قرار داشت. این تشکیلات چنان استوار بود که بعدها غزنویان و سلجوقیان و دیگر امرای ترک نیز تا حمله مغول به همان ترتیب حکومت کردند.


انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمین‌های شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‌ساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان (گرگان)، طبرستان (مازندران)، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.<ref name=":0" />
امیران سامانی در آبادانی قلمرو خود بسیار کوشیدند. کندن کاریزها و انتقال آب به نواحی مختلف از جمله کارهای سودمند آنان در این زمینه بود که در حدّ وسیعی انجام گرفت و به زندگی کشاورزان و روستاییان رونق بخشید. در دوره امارت سامانیان زبان دَری در ماوراءالنهر و خراسان به کمال رسید و این منطقه، که دور از سرزمین خلافت اعراب بود، فرصت یافت که زمینه پیدایش شاهکار زبان فارسی یعنی شاهنامه را فراهم آورد. آخرین امیر سامانی به وسیلهٔ سلطان محمود غزنوی از میان رفت.<ref name=":3">تاریخ ایران - [http://tarikhirantarikh.blogfa.com/post-51.aspx حکومت سامانیان در یک نگاه]</ref>
 
خاندان سامانی از مردم بلخ بوده و آیین زردشتی داشتند، سامان خدا بنیان‌گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود. اسد والی عربی خراسان در نیمه قرن هشتم با سامان دوست شد. سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت. پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در قرن نهم عهد مأمون عباسی به حکمرانی محلی ماورالنهر و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات. ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری افغانستان رسید. احمد حاکم فرغانه در ۸۷۴ فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۸۹۲ بعد از مرګ نصر ګرفت و در سمرقند پایه ګذاشت.<ref name=":1" />


== پادشاهان سلسله سامانی ==
== پادشاهان سلسله سامانی ==
خط ۳۵: خط ۳۵:
== امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ تا ۲۹۵ هجری قمری) ==
== امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ تا ۲۹۵ هجری قمری) ==
[[پرونده:بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|392x392پیکسل|'''بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان''']]
[[پرونده:بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|392x392پیکسل|'''بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان''']]
امیراسماعیل بنیان‌گذار دولت سامانی است. وی درآغاز، پس از تصرّف کامل فرارود (ماوراءالنهر) که مرکز حکومت پدران و بستگانش بود، قلمرو خود را تا خراسان، سیستان، ری و قزوین گسترش داد. عَمرولیث به دست او گرفتار و به بغداد فرستاده شد و سادات علوی طبرستان نیز به وسیله سرداران او از میان رفتند.
امیر اسماعیل بنیان‌گذار دولت سامانی است. وی درآغاز، پس از تصرّف کامل فرارود (ماوراءالنهر) که مرکز حکومت پدران و بستگانش بود، قلمرو خود را تا خراسان، سیستان، ری و قزوین گسترش داد. عَمرو لیث به دست او گرفتار و به بغداد فرستاده شد و سادات علوی طبرستان نیز به وسیله سرداران او از میان رفتند.  
 
سامانیان برخلاف صفّاریان و علویان طبرستان و آل زیار و تا اندازه ای آل بویه که هم‌زمان به تشکیل حکومت‌های مستقل درنواحی مختلف ایران توفیق یافته بودند، خلفای بغداد را از نظر مذهبی می‌پذیرفتند و از همین رو با دستگاه خلافت روابطی حسنه داشتند. خلفای عبّاسی نیز از ایشان حمایت می‌کردند. امیر اسماعیل مردی دلیر و پرهیزگار بود. وی پس از غلبه بر دشمنان داخلی، به جهاد با کفّار و جنگ با ترکان غیرمسلمان پرداخت. به این جهت او را در تاریخ سالارغازیان خوانده‌اند. امّا این امر در واقع به منظور جهان گشائی و سرکوب بود. * امیر اسماعیل با این جنگ‌ها هم قوام مهاجم بیابان‌گرد را سرکوب می‌کرد و هم نیروی فزاینده بیکار را از روستاها و نواحی مختلف گرد می‌آورد و با شرکت دادن آن‌ها در جنگ‌ها و سهیم کردنشان در غنایم، از مزاحمتشان برای دستگاه خلافت و حکومت‌های داخلی می‌کاست. این جنگ‌ها و غَزَوات غنایم بسیار به درون ایران و از آن جا به دربار خلافت سرازیر می‌کرد.


امیر اسماعیل با عدل و انصاف و عطوفتی که از خود نشان می‌داد محبوب مردم بود. وی اسیران جنگی را بدون دریافت سربها آزاد می‌کرد و آنان را به کارهای لشکری یا کشاورزی و آبادانی می‌گماشت. این‌سیاست، همراه با خصوصیات اخلاقی امیراسماعیل، * موجب شد که در روزگار سامانیان، هرچند ایران هرگز از جنگ و ستیز دائم و توطئه وکشمکش داخلی در امان نماند، امّا آرامش و امنیتی نسبی فراهم آید و همراه با پیشرفت و آبادانی زمینه‌ای مساعد برای علم وادب و شعر و هنر پدیدآورد.
سامانیان برخلاف صفّاریان و علویان طبرستان و آل زیار و تا اندازه ای آل بویه که هم‌زمان به تشکیل حکومت‌های مستقل درنواحی مختلف ایران توفیق یافته بودند، خلفای بغداد را از نظر مذهبی می‌پذیرفتند و از همین رو با دستگاه خلافت روابطی حسنه داشتند. خلفای عبّاسی نیز از ایشان حمایت می‌کردند. امیر اسماعیل مردی دلیر و پرهیزگار بود. وی پس از غلبه بر دشمنان داخلی، به جهاد با کفّار و جنگ با ترکان غیرمسلمان پرداخت. به این جهت او را در تاریخ سالارغازیان خوانده‌اند. امّا این امر در واقع به منظور جهان گشائی و سرکوب بود. امیر اسماعیل با این جنگ‌ها هم قوام مهاجم بیابان‌گرد را سرکوب می‌کرد و هم نیروی فزاینده بیکار را از روستاها و نواحی مختلف گرد می‌آورد و با شرکت دادن آن‌ها در جنگ‌ها و سهیم کردنشان در غنایم، از مزاحمتشان برای دستگاه خلافت و حکومت‌های داخلی می‌کاست. این جنگ‌ها و غَزَوات غنایم بسیار به درون ایران و از آن جا به دربار خلافت سرازیر می‌کرد.


امیراسماعیل‌سامانی کمی پس از غلبه بر ترکان درسال ۲۹۵ه/۹۰۷م در بخارا که سخت مورد علاقه او بود درگذشت. آرامگاه او هنوز در شهربخارا برجاست.<ref name=":3" />
امیر اسماعیل با عدل و انصاف و عطوفتی که از خود نشان می‌داد محبوب مردم بود. وی اسیران جنگی را بدون دریافت سربها آزاد می‌کرد و آنان را به کارهای لشکری یا کشاورزی و آبادانی می‌گماشت. این‌سیاست، همراه با خصوصیات اخلاقی امیراسماعیل، موجب شد که در روزگار سامانیان، هرچند ایران هرگز از جنگ و ستیز دائم و توطئه وکشمکش داخلی در امان نماند، امّا آرامش و امنیتی نسبی فراهم آید و همراه با پیشرفت و آبادانی زمینه‌ای مساعد برای علم وادب و شعر و هنر پدیدآورد.


== امیرنصر سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۳ هجری قمری) ==
امیر اسماعیل‌ سامانی کمی پس از غلبه بر ترکان درسال ۲۹۵ در بخارا که سخت مورد علاقه او بود درگذشت. آرامگاه او هنوز در شهر بخارا برجاست.<ref name=":3" />
نصربن احمد سامانی پس از پدر بزرگ خویش، امیر اسماعیل مؤسس سلسله سامانی، مشهورترین فرد این خاندان است. وی پس از پدرش که به دست غلامان خود کشته شده بود به امارت رسید. درآن هنگام نصر تنها هشت سال داشت. امّا وزیر او ابوعبدالله جیهانی، که از دبیران و دانشمندان آزاداندیش آن روزگار بود، کارها را به نیکوترین صورت به انجام می‌رساند. نصربن احمد از آغاز قرن چهارم هجری/ دهم‌میلادی به‌مدّت سی‌سال در شکوفاترین و پُربارترین و شادترین دوران تاریخ ایران پس از اسلام فرمان‌روایی کرد. آغاز حکومت او با طغیان مدّعیان بسیار همراه بود. امّا شجاعت و دلاوری سپهسالار و تدبیر وزیران و مشاوران بزرگ او جیهانی و ابوالفضل بَلعَمی، به زودی همه مشکلات را فرونشاند.


امیر نصر در اواخر دوران حکومت خود به اسماعیلیان گروید یا گرایش زیاد بدان‌ها داشت و این امر موجب رنجش خلیفه بغداد و غلامان ترک او را که سنّی مذهب بودند، فراهم آورد. سرانجام بر اثر توطئهٔ آن‌ها، درحالی که بیمار بود ناچار از فرمانروایی کناره گرفت و پادشاهی را به پسر خود، نوح، واگذاشت.
== امیر نصر سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۳ هجری قمری) ==
نصربن احمد سامانی پس از پدر بزرگ خویش، امیر اسماعیل مؤسس سلسله سامانی، مشهورترین فرد این خاندان است. وی پس از پدرش که به دست غلامان خود کشته شده بود به امارت رسید. درآن هنگام نصر تنها هشت سال داشت. امّا وزیر او ابوعبدالله جیهانی، که از دبیران و دانشمندان آزاداندیش آن روزگار بود، کارها را به نیکوترین صورت به انجام می‌رساند. نصربن احمد از آغاز قرن چهارم هجری به‌مدّت سی‌سال در شکوفاترین و پُربارترین و شادترین دوران تاریخ ایران پس از اسلام فرمان‌روایی کرد. آغاز حکومت او با طغیان مدّعیان بسیار همراه بود. امّا شجاعت و دلاوری سپهسالار و تدبیر وزیران و مشاوران بزرگ او جیهانی و ابوالفضل بَلعَمی، به زودی همه مشکلات را فرونشاند.


امارت سی ساله امیر نصر نزدیک به یک سوّم از دوران صدساله حکومت سامانیان را در بر می‌گیرد، دورانی که بزرگ‌ترین وزیران و دانشمندان و شاعران و دهقانان ایرانی در عرصه تاریخ پدید آمده‌اند. دربارهٔ شادکامی عمومی دوران نصر بن احمد سامانی درکتاب چهار مقاله نظامی عروضی توصیفی می‌خوانیم که نشان می‌دهد، * حتی پس از دو قرن ازگذشت آن روزگار هنوز مردم چگونه خاطرات خود از آن دوران را به یاد می‌آورده‌اند. این توصیف از زبان مردمان عادی نقل شده و بنابراین تنها درباره شادکامی امیر نیست بلکه وضع عمومی مردم و وفور و تنوّع نعمت را تصویر می‌کند: «نصربن احمد. . . یکسال به بادغیس بود که خرّم‌ترین چراخورهای خراسان و عراق است. . . چون ستوران بهار نیکو بخوردند، نصر بن احمد روی به هرات نهاد. . . انگور در غایت شیرینی در رسید. . . صد و بیست لون انگور، هریک از دیگری لطیف تر و لذیدتر، خوشه ای پنج من، سیاه چون قیر و شیرین چون شکر. . . و از جانب سیستان نارنج آوردن گرفتند و از جانب مازندران تُرَنج رسیدن گرفت و زمستانی گذاشتند در غایت خوشی . . . و امیر گفت کجا رویم که از این خوش تر مقام گاه نباشد.» این همان سفری است که چهارسال پایید و در پایان آن رودکی با سردادن نغمهٔ «بوی جوی مولیان آید همی» امیر را راهی بخارا پایتخت سامانیان کرد.
امیر نصر در اواخر دوران حکومت خود به اسماعیلیان گروید یا گرایش زیاد بدان‌ها داشت و این امر موجب رنجش خلیفه بغداد و غلامان ترک او را که سنّی مذهب بودند، فراهم آورد. سرانجام بر اثر توطئه آن‌ها، درحالی که بیمار بود ناچار از فرمانروایی کناره گرفت و پادشاهی را به پسر خود، نوح، واگذاشت.


ابوعبدالله جیهانی، وزیر نصربن احمد، از بزرگان تاریخ ایران است. وی مردی بود عاقل و جهان‌دیده. در دوران وزارت خود به همه جا نامه نوشت تا کتاب‌هایی درآیین مملکت داری و آداب و رسوم پادشاهی برای او بفرستند. * از میان آن‌ها آنچه را نیکوتر بود برمی‌گزید و در دربار بخارا معمول می‌کرد. وی کتابی دربارهٔ جغرافیای سرزمین‌های همسایه نوشت و به مطالعه درباب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت. این امر جهان گردان بسیاری را به دربار بخارا کشاند و شهرت و آوازه پایتخت سامانیان را در سراسر جهان و کشورهای اسلامی به بالاترین حد رساند. درهمین زمان بود که بین بخارا، دربار ابونصر سامانی، و پایتخت خاقان چین روابط نزدیک برقرار گردید و دربارهٔ ازدواج دختر خاقان با پسر امیرسامانی سخن‌ها گفته شد. بعد از جیهانی، ابوالفضل بَلعَمی به وزارت امیر نصر رسید ومقام بخارا را تا حدّ شکوه دربار بغداد بالا برد. ابوالفضل و پسرش ابوعلی بَلعَمی مردمی دانا و هنرپرور و ادب دوست بودند. ابوعلی بَلعَمی تاریخ طبری‌ را که نخستین و بزرگ‌ترین تاریخ کامل جهان بود به فارسی برگرداند.
امارت سی ساله امیر نصر نزدیک به یک سوّم از دوران صدساله حکومت سامانیان را در بر می‌گیرد، دورانی که بزرگ‌ترین وزیران و دانشمندان و شاعران و دهقانان ایرانی در عرصه تاریخ پدید آمده‌اند. دربارهٔ شادکامی عمومی دوران نصر بن احمد سامانی درکتاب چهار مقاله نظامی عروضی توصیفی می‌خوانیم که نشان می‌دهد، حتی پس از دو قرن از گذشت آن روزگار هنوز مردم چگونه خاطرات خود از آن دوران را به یاد می‌آورده‌اند. این توصیف از زبان مردمان عادی نقل شده و بنابراین تنها درباره شادکامی امیر نیست بلکه وضع عمومی مردم و وفور و تنوّع نعمت را تصویر می‌کند: «نصربن احمد... یکسال به بادغیس بود که خرّم‌ترین چراخورهای خراسان و عراق است... چون ستوران بهار نیکو بخوردند، نصر بن احمد روی به هرات نهاد... انگور در غایت شیرینی در رسید... صد و بیست لون انگور، هریک از دیگری لطیف تر و لذیدتر، خوشه‌ای پنج من، سیاه چون قیر و شیرین چون شکر... و از جانب سیستان نارنج آوردن گرفتند و از جانب مازندران تُرَنج رسیدن گرفت و زمستانی گذاشتند در غایت خوشی . . . و امیر گفت کجا رویم که از این خوشتر مقام گاه نباشد.» این همان سفری است که چهار سال پایید و در پایان آن رودکی با سردادن نغمهٔ «بوی جوی مولیان آید همی» امیر را راهی بخارا پایتخت سامانیان کرد.


شعر در آن روزگار وسیله تبلیغات مهمّی بود و سامانیان فرهنگ دوست، شاعران طراز اوّل بسیار به دور خود گرد آورده بودند. در دربار امیرنصر سامانی، علاوه بر رودکی، که پدرشعر فارسی خوانده شده‌است، شاعران نام‌آور دیگری نیز رفت و آمد می‌کردند. * یکی از آنان، دقیقی طوسی، نظم شاهنامه منثور ابومنصوری را آغاز کرد. امّا کارش ناتمام ماند تا پس از او فردوسی به آن کار خطیر دست یازید. بخشی را که دقیقی به نظم آورده بود فردوسی درشاهنامه خویش گنجاند و نام او را نیز درکنار نام خود جاودان ساخت.»<ref name=":3" />
ابوعبدالله جیهانی، وزیر نصربن احمد، از بزرگان تاریخ ایران است. وی مردی بود عاقل و جهان‌دیده. در دوران وزارت خود به همه جا نامه نوشت تا کتاب‌هایی درآیین مملکت داری و آداب و رسوم پادشاهی برای او بفرستند. از میان آن‌ها آنچه را نیکوتر بود برمی‌گزید و در دربار بخارا معمول می‌کرد. وی کتابی دربارهٔ جغرافیای سرزمین‌های همسایه نوشت و به مطالعه در باب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت. این امر جهانگردان بسیاری را به دربار بخارا کشاند و شهرت و آوازه پایتخت سامانیان را در سراسر جهان و کشورهای اسلامی به بالاترین حد رساند. در همین زمان بود که بین بخارا، دربار ابونصر سامانی، و پایتخت خاقان چین روابط نزدیک برقرار گردید و دربارهٔ ازدواج دختر خاقان با پسر امیرسامانی سخن‌ها گفته شد. بعد از جیهانی، ابوالفضل بَلعَمی به وزارت امیر نصر رسید و مقام بخارا را تا حدّ شکوه دربار بغداد بالا برد. ابوالفضل و پسرش ابوعلی بَلعَمی مردمی دانا و هنرپرور و ادب‌دوست بودند. ابوعلی بَلعَمی تاریخ طبری‌ را که نخستین و بزرگ‌ترین تاریخ کامل جهان بود به فارسی برگرداند.


== نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی ==
شعر در آن روزگار وسیله تبلیغات مهمّی بود و سامانیان فرهنگ دوست، شاعران طراز اوّل بسیار به دور خود گرد آورده بودند. در دربار امیرنصر سامانی، علاوه بر رودکی، که پدر شعر فارسی خوانده شده‌است، شاعران نام‌آور دیگری نیز رفت و آمد می‌کردند. یکی از آنان، دقیقی طوسی، نظم شاهنامه منثور ابومنصوری را آغاز کرد. امّا کارش ناتمام ماند تا پس از او فردوسی به آن کار خطیر دست یازید. بخشی را که دقیقی به نظم آورده بود فردوسی درشاهنامه خویش گنجاند و نام او را نیز در کنار نام خود جاودان ساخت.»<ref name=":3" />
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به‌شمار می‌رفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‌های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‌کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیینآناتولی به دست نمی‌آمد. در ماوراءالنهر و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‌گرفت؛ که از این میان تنها بهره عمده‌ای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گؤچ‌تؤرک‌ها (=کوچ‌تؤرک‌ها، ترک‌های کوچنده) به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره‌پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.<ref name=":1" />


== زبان فارسی در دوره سامانیان ==
== زبان فارسی در دوره سامانیان ==
'''ادبیات در عهد سامانیان:''' اهمیت سامانیان در آن است که از خاندانی ایرانی بودند و به نژاد خود انسجام دادند. به تشویق شاعران پرداختند و نویسندگان را به ترجمة کتاب‌های معتبر واداشتند. توجه آنان سبب شد ادبیات فارسی که از زمان طاهریان و صفاریان پا گرفته بود، سریع‌تر راه کمال را بپیماید و شاعران و نویسندگانی چون ابوشکور بلخی، رودکی سمرقندی، دقیقی طوسی و ابوعلی بلعمی به ظهور رسید. حتی تألیف شناسنامه استاد طوس فردوسی که بعدها به نام غزنویان رقم خورده‌است، در زمان این سلسله آغاز شد.
اهمیت سامانیان در آن است که از خاندانی ایرانی بودند و به نژاد خود انسجام دادند. به تشویق شاعران پرداختند و نویسندگان را به ترجمة کتاب‌های معتبر واداشتند. توجه آنان سبب شد ادبیات فارسی که از زمان طاهریان و صفاریان پا گرفته بود، سریع‌تر راه کمال را بپیماید و شاعران و نویسندگانی چون ابوشکور بلخی، رودکی سمرقندی، دقیقی طوسی و ابوعلی بلعمی به ظهور رسید. حتی تألیف شناسنامه استاد طوس فردوسی که بعدها به نام غزنویان رقم خورده‌است، در زمان این سلسله آغاز شد.


ویژگی‌های این عهد که باید مورد توجه قرار گیرد در آن بود که پادشاهان مزاحمتی به ارباب فرقه‌ها و مذاهب گوناگون ایجاد نمی‌کردند. در دوره آنان کسی به دلیل اظهار عقیدة علمی و دینی خود دچار آن مضیقه‌هایی که نویسندگان و اندیشمندان دورة غزنوی و سلجوقی با آن مواجه بودند، نشدند.<ref>ایران شناسی - [http://iransair.blogsky.com/1387/09/12/post-3/ طاهریان-صفاریان-سامانیان]</ref>
ویژگی‌های این عهد که باید مورد توجه قرار گیرد در آن بود که پادشاهان مزاحمتی به ارباب فرقه‌ها و مذاهب گوناگون ایجاد نمی‌کردند. در دوره آنان کسی به دلیل اظهار عقیدة علمی و دینی خود دچار آن مضیقه‌هایی که نویسندگان و اندیشمندان دورة غزنوی و سلجوقی با آن مواجه بودند، نشدند.<ref>ایران شناسی - [http://iransair.blogsky.com/1387/09/12/post-3/ طاهریان-صفاریان-سامانیان]</ref>


سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکل‌گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند.
سامانیان ایجادگر دومین نوایران‌گرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکل‌گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند.


در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دریهمچون رودکی «وفات در ۳۲۹ ق / ۹۴۰–۱ م» و دقیقی «حدود ۳۲۵–۷۰ ق / ۹۳۵–۸۰ م» از نخستین کسانی باشند که با گونه‌ای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه‌های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژه‌های عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده‌است.<ref name=":1" />
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری هم‌چون رودکی «وفات در ۳۲۹» و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونه‌ای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه‌های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژه‌های عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده‌است.<ref name=":1" />


رشد زبان فارسی دری، در زمان سامانیان ودر مشرق اسلامی صورت گرفت. عوفی‌نوشته‌است: «چون نوبت دولت آل‌سامان درآمد، رایت سخن بالا گرفت و شعرای‌بزرگ پدید آمدند و بساط فضائل را بسط کردند و عالم نظم را نظامی دادندوشاعری را شعاری ساختند.»
رشد زبان فارسی دری، در زمان سامانیان و در مشرق اسلامی صورت گرفت. عوفی‌ نوشته‌است: «چون نوبت دولت آل‌سامان درآمد، رایت سخن بالا گرفت و شعرای‌بزرگ پدید آمدند و بساط فضائل را بسط کردند و عالم نظم را نظامی دادند و شاعری را شعاری ساختند.»


تا این زمان، متون پهلوی قدیم به عربی ترجمه می‌شد وزبان عربی به عنوان یک‌زبان اسلامی وبزرگ، زبان تفهیم وتفاهم همه ملت‌هایی شده بود که در اسلام بایکدیگر اشتراک داشتند.
تا این زمان، متون پهلوی قدیم به عربی ترجمه می‌شد و زبان عربی به عنوان یک‌ زبان اسلامی وبزرگ، زبان تفهیم و تفاهم همه ملت‌هایی شده بود که در اسلام با یکدیگر اشتراک داشتند.


این زمان، در کنار زبان عربی، در شرق اسلامی، زبان دیگری هم رشد کرد که به‌نوعی ادامه فارسی میانه یا پهلوی بود وتحت تأثیر زبان اسلامی جدید، رشد کرده‌بود. این زبان که فارسیِ دری بود، علاقمندان فراوانی داشت وهمین امر سبب شد تاحرکت فرهنگی دیگری به‌تدریج شکل بگیرد. این حرکت فرهنگی، ترجمه متون‌عربی به فارسی بود که با حمایت سامانیان دنبال شد. کلیله ودمنه که متن عربی آن راعبدالله بن مُقفّع در قرن دوم آماده کرده بود، به فارسی دری ترجمه شد. ابوالفضل‌بلعمی به سفارش امیر نصر بن احمد سامانی، رودکی را برآن داشت تاکلیه و دمنه را به نظم فارسی درآورد. به مرور ترجمه متون عربی دیگر نیز پی‌گرفته‌شد.
این زمان، در کنار زبان عربی، در شرق اسلامی، زبان دیگری هم رشد کرد که به‌نوعی ادامه فارسی میانه یا پهلوی بود و تحت تأثیر زبان اسلامی جدید، رشد کرده‌بود. این زبان که فارسیِ دری بود، علاقمندان فراوانی داشت و همین امر سبب شد تا حرکت فرهنگی دیگری به‌تدریج شکل بگیرد. این حرکت فرهنگی، ترجمه متون‌عربی به فارسی بود که با حمایت سامانیان دنبال شد. کلیله و دمنه که متن عربی آن را عبدالله بن مُقفّع در قرن دوم آماده کرده بود، به فارسی دری ترجمه شد. ابوالفضل‌ بلعمی به سفارش امیر نصر بن احمد سامانی، رودکی را برآن داشت تا کلیه و دمنه را به نظم فارسی درآورد. به مرور ترجمه متون عربی دیگر نیز پی‌گرفته‌شد.


مهم‌ترین نقش را در این باره، دربار نصر بن احمد (۳۰۱–۳۳۱) بر عهده داشت. چنان‌که فردوسی می‌گوید:
مهم‌ترین نقش را در این باره، دربار نصر بن احمد (۳۰۱–۳۳۱) بر عهده داشت. چنان‌که فردوسی می‌گوید:


به تازی همی بود تا گاه نصربدان گه که شد در جهان شاه نصر
به تازی همی بود تا گاه نصر / بدان گه که شد در جهان شاه نصر


گرانمایه بوالفضل دُستورِ اوی‌که اندر سخن بود گنجور اوی
گرانمایه بوالفضل دُستورِ اوی‌ / که اندر سخن بود گنجور اوی


بفرمود تا پارسی دری‌نبشتند وکوتاه شد داوری
بفرمود تا پارسی دری‌ / نبشتند و کوتاه شد داوری


یکی از کارهای مهمی که در روزگار سامانیان به انجام رسید، ترجمه تفسیر بزرگ طبری‌بود. این متن که در چهل مصحف به زبان عربی بود، به بیست مصحف فارسی ـ باحذف سند نقل‌ها ـ ترجمه شد. متأسفانه از آن ترجمه اثری نمانده وتنها متن‌تلخیص‌گونه‌ای از آن با افزوده‌های فراوان در هفت مجلد برجای مانده که به چاپ‌رسیده‌است. عبارتی که مترجم متن عربی در علت ترجمه آورده‌است، چنین است:
یکی از کارهای مهمی که در روزگار سامانیان به انجام رسید، ترجمه تفسیر بزرگ طبری‌ بود. این متن که در چهل مصحف به زبان عربی بود، به بیست مصحف فارسی ـ با حذف سند نقل‌ها ـ ترجمه شد. متأسفانه از آن ترجمه اثری نمانده و تنها متن‌ تلخیص‌گونه‌ای از آن با افزوده‌های فراوان در هفت مجلد برجای مانده که به چاپ‌ رسیده‌است. عبارتی که مترجم متن عربی در علت ترجمه آورده‌است، چنین است:


این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری، ترجمه کرده به‌زبان‌پارسیِ دری راهِ راست… پس دشخوار آمذ بر وی خواندن این کتاب وعبارت کردن به‌زبان تازی؛ وچنان خواست کی مر این را ترجمه کنند به زبان پارسی.
این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری، ترجمه کرده به‌زبان‌پارسیِ دری راهِ راست… پس دشخوار آمذ بر وی خواندن این کتاب و عبارت کردن به‌زبان تازی؛ و چنان خواست کی مر این را ترجمه کنند به زبان پارسی.


منصور بن نوح (۳۵۰–۳۶۵)، اصرار بر ترجمه تاریخ طبری داشت که این مهم، همان‌گونه که در مقدمه کتاب مزبور آمده در سال ۳۵۲ انجام گرفته‌است. دلیل آن نیزدر همان مقدمه، استفاده عموم مردم از متن فارسی یاد شده‌است. البته مترجم‌شناخته شده نیست؛ گرچه از همان اوان، به نام بلعمی، وزیر دولت سامانی منسوب‌شده‌است. درمقدمه ترجمه فارسی کتاب آمده‌است:
منصور بن نوح (۳۵۰–۳۶۵)، اصرار بر ترجمه تاریخ طبری داشت که این مهم، همان‌گونه که در مقدمه کتاب مزبور آمده در سال ۳۵۲ انجام گرفته‌است. دلیل آن نیز در همان مقدمه، استفاده عموم مردم از متن فارسی یاد شده‌است. البته مترجم‌ شناخته شده نیست؛ گرچه از همان اوان، به نام بلعمی، وزیر دولت سامانی منسوب‌ شده‌است. درمقدمه ترجمه فارسی کتاب آمده‌است:


بدان که این تاریخنامه بزرگ است که گرد آورد ابوجعفر محمد بن جریر بن یزیدالطبری رحمه الله علیه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمان داددستور خویش را، ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله البعلمی را، که این نامه‌تاریخ تازی را پسر جریر کرده‌است، پارسی گردان هرچه نیکوتر، چنان‌که اندروی نقصانی نیوفتد.
بدان که این تاریخنامه بزرگ است که گرد آورد ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید الطبری رحمه الله علیه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمان داد دستور خویش را، ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله البعلمی را، که این نامه‌ تاریخ تازی را پسر جریر کرده‌است، پارسی گردان هرچه نیکوتر، چنان‌که اندر وی نقصانی نیوفتد.


جالب آن که از همین منصور بن نوح، دو بیت شعر به پارسی نیز برجای مانده‌است:
جالب آن که از همین منصور بن نوح، دو بیت شعر به پارسی نیز برجای مانده‌است:


درمان عاشقی چیست‌پایان سوره العصر
درمان عاشقی چیست‌ پایان سوره العصر


با زر برو نبشته‌منصور نوح بن نصر
با زر برو نبشته‌ منصور نوح بن نصر


به عقیده وی، درمان عاشقی تنها کلمه «صبر» است که در پایان سوره و العصرآمده‌است.
به عقیده وی، درمان عاشقی تنها کلمه «صبر» است که در پایان سوره و العصرآمده‌است.


با این همه باید توجه داشت که در بیش‌تر روزگار سامانیان، زبان دیوانی، زبان‌عربی بود، گرچه زبان عمومی تکلم، زبان فارسی ودر برخی از مناطق خراسان‌زبان‌های محلی مانند سُغْدی وغیره رواج داشت. با این حال نوشته‌اند که اسماعیل، از زبان فارسی در کارها استفاده می‌کرد؛ اما فرزندش احمد، بار دیگر، زبان عربی راجایگزین زبان فارسی کرد.
با این همه باید توجه داشت که در بیش‌تر روزگار سامانیان، زبان دیوانی، زبان‌ عربی بود، گرچه زبان عمومی تکلم، زبان فارسی و در برخی از مناطق خراسان‌زبان‌های محلی مانند سُغْدی و غیره رواج داشت. با این حال نوشته‌اند که اسماعیل، از زبان فارسی در کارها استفاده می‌کرد؛ اما فرزندش احمد، بار دیگر، زبان عربی را جایگزین زبان فارسی کرد.


نکته مهم آن که توجه به زبان فارسی، به معنای ایرانی‌گری ودوری از اسلام‌نبوده‌است؛ چرا که سامانیان سخت تحت تأثیر عالمان دینی‌بوده وبه عنوان سنّیان‌متعصب وپیروان راستین خلفای عباسی شناخته‌می‌شوند.
نکته مهم آن که توجه به زبان فارسی، به معنای ایرانی‌گری و دوری از اسلام‌ نبوده‌است؛ چرا که سامانیان سخت تحت تأثیر عالمان دینی‌ بوده و به عنوان سنّیان‌ متعصب و پیروان راستین خلفای عباسی شناخته‌می‌شوند.


گفتنی است که رواج فارسی دری در خراسان، مانع رشد زبان عربی به عنوان‌زبان فرهنگی وعلمی در این دیار نبود. حتی مهم‌تر از آن نفوذ زبان عربی در میان‌کتیبه‌های سفالینه است که نشان از عمق این نفوذ دارد. نویسنده کتاب‌کتیبه‌های سفال‌نیشابور ثابت کرده‌است که در میان حدود یک صد وچهل ظرف‌سفالین نیشابوری‌باقی مانده از قرون نخست اسلامی، حتی یک کتیبه فارسی‌وجودندارد، بلکه روی‌تمامی آنها عبارات واشعار عربی آمده‌است. جالب‌تر آن‌که‌ابن‌اثیردو بیت شعرعربی از اسماعیل بن احمد سامانی نقل کرده‌است.
گفتنی است که رواج فارسی دری در خراسان، مانع رشد زبان عربی به عنوان‌ زبان فرهنگی وعلمی در این دیار نبود. حتی مهم‌تر از آن نفوذ زبان عربی در میان‌ کتیبه‌های سفالینه است که نشان از عمق این نفوذ دارد. نویسنده کتاب‌ کتیبه‌های سفال‌ نیشابور ثابت کرده‌است که در میان حدود یک صد و چهل ظرف‌ سفالین نیشابوری‌ باقی مانده از قرون نخست اسلامی، حتی یک کتیبه فارسی‌ وجودندارد، بلکه روی‌ تمامی آنها عبارات و اشعار عربی آمده‌است. جالب‌تر آن‌که‌ ابن‌اثیر دو بیت شعر عربی از اسماعیل بن احمد سامانی نقل کرده‌است.


مهم‌ترین نقش را در رواج زبان فارسی در این عهد، شاعران بر عهده داشتند. شاعران این دوره که به‌طور معمول در دربار سامانی بودند، نخستین شاعران بنام‌وشناخته شده زبان فارسی هستند که اشعار نسبتاً مفصلی از آنها برجای مانده‌است. مسعودی مروزی نخستین کسی است که تاریخ را به نظم درآورده ودر اصل، کارش، درآمدی بر کار سترگ فردوسی بوده‌است.
مهم‌ترین نقش را در رواج زبان فارسی در این عهد، شاعران بر عهده داشتند. شاعران این دوره که به‌طور معمول در دربار سامانی بودند، نخستین شاعران بنام‌ و شناخته‌شده زبان فارسی هستند که اشعار نسبتاً مفصلی از آنها برجای مانده‌است. مسعودی مروزی نخستین کسی است که تاریخ را به نظم درآورده و در اصل، کارش، درآمدی بر کار سترگ فردوسی بوده‌است.


شخصیت مهمی که سرآغاز شعر فارسی است، رودکی است که نام اصلیش‌جعفر بن محمد است. وی از منطقه رودک سمرقند بوده ووفاتش در سال ۳۲۹ رخ‌داده‌است. او از شاعران دربار سامانی است ومبالغ هنگفتی به عنوان صِلِه وانعام ازآنان دریافت کرده وثروتی عظیم انباشته‌است. به همین دلیل اشعاری که وی داشته‌وآنها را بالغ بر یک صد هزار بیت دانسته‌اند، بیش‌تر در مدح امیران سامانی بوده‌است. البته شاعر معاصر وی بلخی (م ۳۲۵) شعری گفته که نشان از تمایلات‌اسماعیلی ـ یا علاقه به علویان ـ رودکی دارد:
شخصیت مهمی که سرآغاز شعر فارسی است، رودکی است که نام اصلیش‌ جعفر بن محمد است. وی از منطقه رودک سمرقند بوده و وفاتش در سال ۳۲۹ رخ‌ داده‌است. او از شاعران دربار سامانی است و مبالغ هنگفتی به عنوان صِلِه و انعام از آنان دریافت کرده و ثروتی عظیم انباشته‌است. به همین دلیل اشعاری که وی داشته‌ و آنها را بالغ بر یک صد هزار بیت دانسته‌اند، بیش‌تر در مدح امیران سامانی بوده‌است. البته شاعر معاصر وی بلخی (متولد ۳۲۵) شعری گفته که نشان از تمایلات‌ اسماعیلی ـ یا علاقه به علویان ـ رودکی دارد:


از رودکی شنیدم سلطان شاعران‌کاندر جهان بکس مگرو جز به فاطمی
از رودکی شنیدم سلطان شاعران‌ کاندر جهان بکس مگرو جز به فاطمی


گذشت که از مهم‌ترین کارهای شاعرانه رودکی، منظوم کردن متن ترجمه شده کلیه‌ودمنه به دستور امیر سامانی است که تنها برخی از اشعار آن برجای مانده‌است. وی‌بر نصر بن احمد سامانی تأثیر خاصی داشته وزمانی که امیر برای چند سال به عنوان‌ییلاق در هرات ماند وهمه درباریان خسته شدند، او ضمن شعری، امیر را به یادبخارا وجوی مولیان انداخت وامیر بی‌اختیار وحتی بدون آن که اسبش را زین کند، شتابان به سوی بخارا بازگشت. اشعار رودکی که امیر را آنچنان به وجد آورد، چنین‌بود:
گفته شد که از مهم‌ترین کارهای شاعرانه رودکی، منظوم کردن متن ترجمه شده کلیه‌ و دمنه به دستور امیر سامانی است که تنها برخی از اشعار آن برجای مانده‌است. وی‌بر نصر بن احمد سامانی تأثیر خاصی داشته وزمانی که امیر برای چند سال به عنوان‌ ییلاق در هرات ماند و همه درباریان خسته شدند، او ضمن شعری، امیر را به یاد بخارا و جوی مولیان انداخت و امیر بی‌اختیار و حتی بدون آن که اسبش را زین کند، شتابان به سوی بخارا بازگشت. اشعار رودکی که امیر را آن‌چنان به وجد آورد، چنین‌بود:


بوی جوی مولیان آید همی‌بوی یار مهربان آید همی
بوی جوی مولیان آید همی‌ / بوی یار مهربان آید همی


ای بخارا شاد باش ودیر زی‌میر زی تو شادمان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی‌ / میر زی تو شادمان آید همی


میرْ ماهست وبخارا آسمان‌ماه سوی آسمان آید همی
میرْ ماهست و بخارا آسمان‌ / ماه سوی آسمان آید همی


میر سرو است وبخارا بوستان‌سرو سوی بوستان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان‌ / سرو سوی بوستان آید همی


پس از رودکی، سیل شاعران در دنیای ادب پارسی پدید می‌آیند واشعار زیبایی راکه برخی به تقلید از اشعار عربی وبرخی با آفرینش مفاهیم وفضاهای جدید است، پدیدمی‌آوردند. بیش‌تر این شاعران، بلخی وبخاری ومروزی و هروی وبادغیسی‌و… به هر روی خراسانی‌اند واین نشان از آن دارد که آن دیار، مهد ادبیات‌ارجمندپارسی بوده‌است. برخی از محققان، منطقی رازی را که در میان سالهای ۳۶۷–۳۸۰درگذشته، نخستین شاعر پارسی‌گوی عراقی ـ عراق عجم ـ دانسته‌اند.
پس از رودکی، سیل شاعران در دنیای ادب پارسی پدید می‌آیند و اشعار زیبایی را که برخی به تقلید از اشعار عربی و برخی با آفرینش مفاهیم و فضاهای جدید است، پدیدمی‌آوردند. بیش‌تر این شاعران، بلخی و بخاری و مروزی و هروی و بادغیسی‌ و… به هر روی خراسانی‌اند و این نشان از آن دارد که آن دیار، مهد ادبیات‌ ارجمند پارسی بوده‌است. برخی از محققان، منطقی رازی را که در میان سالهای ۳۶۷ – ۳۸۰ درگذشته، نخستین شاعر پارسی‌گوی عراقی ـ عراق عجم ـ دانسته‌اند.


از سوی دیگر حضور این همه شاعر در دربار سامانی، نشان از توجه تام وتمام‌این سلسله به ادب فارسی وزنده کردن آن دارد.
از سوی دیگر حضور این همه شاعر در دربار سامانی، نشان از توجه تام و تمام‌ این سلسله به ادب فارسی و زنده کردن آن دارد.


از اقدامات مورد توجه این شاعران منظوم کردن متون تاریخی بوده‌است. این‌اقدام سبب شد تا بخشی از تاریخ دوران اساطیری ایران که متون اصلی آن به تدریج‌رو به نابودی بود، محفوظ بماند. احمد بن منصور، مشهور به دقیقی که در نیمه قرن‌چهارم زندگی می‌کرده شاهنامه ابومنصوری را به نظم درآورده است.<ref name=":2">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/mazhab-va-farhang-samanian مذهب و فرهنگ سامانیان]</ref>
از اقدامات مورد توجه این شاعران منظوم کردن متون تاریخی بوده‌است. این‌ اقدام سبب شد تا بخشی از تاریخ دوران اساطیری ایران که متون اصلی آن به تدریج‌ رو به نابودی بود، محفوظ بماند. احمد بن منصور، مشهور به دقیقی که در نیمه قرن‌ چهارم زندگی می‌کرده شاهنامه ابومنصوری را به نظم درآورده است.<ref name=":2">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/mazhab-va-farhang-samanian مذهب و فرهنگ سامانیان]</ref>


== وضعیت علمی و مذهبی بخارا ==
== وضعیت علمی و مذهبی بخارا ==
۱٬۰۴۴

ویرایش