سامانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۵۸۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:


== وضعیت علمی و مذهبی بخارا ==
== وضعیت علمی و مذهبی بخارا ==
بخارا مهم‌ترین شهر ماوراءالنهر، از هر جهت، واز جمله در داشتن عالمان فراوان‌بنام بود. پس از برقراری ارتباط میان آن نواحی با عراق، دانش‌پژوهان علوم دینی، ازهر شهر به سوی بغداد روانه شدند وپس از تحصیل به بخارا بازگشتند. اندکی‌بعد، در اواخر قرن سوم، بخارا از لحاظ مذهبی در کنار نیشابور به مهم‌ترین‌شهر ماوراءالنهر تبدیل شد.
بخارا مهم‌ترین شهر ماوراءالنهر، از هر جهت، و از جمله در داشتن عالمان فراوان‌ بنام بود. پس از برقراری ارتباط میان آن نواحی با عراق، دانش‌پژوهان علوم دینی، از هر شهر به سوی بغداد روانه شدند و پس از تحصیل به بخارا بازگشتند. اندکی‌ بعد، در اواخر قرن سوم، بخارا از لحاظ مذهبی در کنار نیشابور به مهم‌ترین‌ شهر ماوراءالنهر تبدیل شد.


در قرن سوم، بخارا همانند سایر شهرهای اسلامی، گرایش‌های مذهبی مختلفی‌را در خود داشت. ماوراءالنهر از زمان فتح شدن، همواره تحت سیطره دولت‌های‌سنی بود وبه همین دلیل در بخارا نیز اهل سنت بر شهر غالب بودند. با این حال، میان‌خود آنان اختلاف‌های فراوانی در مسائل اعتقادی بود. مواردی وجود داشت که‌برخی از عالمان را به خاطر داشتن عقاید ویژه‌شان از شهر اخراج می‌کردند. برای نمونه یکی از عالمان شهر را با نام محمد بن احمد بخاری که شیخ بخارا بود، به دلیل‌داشتن عقایدش، به یکی از رباط‌های اطراف بخارا تبعید کردند.
در قرن سوم، بخارا همانند سایر شهرهای اسلامی، گرایش‌های مذهبی مختلفی‌ را در خود داشت. ماوراءالنهر از زمان فتح شدن، همواره تحت سیطره دولت‌های‌ سنی بود و به همین دلیل در بخارا نیز اهل سنت بر شهر غالب بودند. با این حال، میان‌ خود آنان اختلاف‌های فراوانی در مسائل اعتقادی بود. مواردی وجود داشت که‌برخی از عالمان را به خاطر داشتن عقاید ویژه‌شان از شهر اخراج می‌کردند. برای نمونه یکی از عالمان شهر را با نام محمد بن احمد بخاری که شیخ بخارا بود، به دلیل‌داشتن عقایدش، به یکی از رباط‌های اطراف بخارا تبعید کردند.


در قرن سوم مردم بخارا واصولا ماوراءالنهر، تابع مذهب ابوحنیفه شدند. عامل‌اصلی در حنفی شدن آنان، عالمی با نام ابوحفص احمد بن حفص بخاری (۱۵۰–۲۱۷) بود. وی از شاگردان محمد بن حسن شیبانی (م ۱۸۹) عالم عراقی بود که خوداز شاگردان ابوحنیفه به‌شمار می‌رفت. نرشخی دربارهٔ او نوشته‌است که «بخارابه‌سبب وی قُبّه الاسلام شده‌است و ائمه وعلما محترم گشتند، سببْ اوبوده‌است».
در قرن سوم مردم بخارا و اصولا ماوراءالنهر، تابع مذهب ابوحنیفه شدند. عامل‌ اصلی در حنفی شدن آنان، عالمی با نام ابوحفص احمد بن حفص بخاری (۱۵۰–۲۱۷) بود. وی از شاگردان محمد بن حسن شیبانی (متولد ۱۸۹) عالم عراقی بود که خود از شاگردان ابوحنیفه به‌شمار می‌رفت. نرشخی دربارهٔ او نوشته‌است که «بخارابه‌سبب وی قُبّه الاسلام شده‌است و ائمه وعلما محترم گشتند، سببْ اوبوده‌است».


محمد فرزند او هم شهرت علمی زیادی داشته وهموست که راه را برای آمدن‌اسماعیل سامانی به بخارا هموار کرد. با توجه به نفوذ فراوانی که علما در این شهرمذهبی داشته‌اند، فرزند ابوحفص، توانست دست به این اقدام بزند. به گزارش‌نرشخی، زمانی که اسماعیل نزدیک شهر رسید «پسر خواجه ابوحفص کبیر، بیرون‌آمد به استقبال، واشراف بخارا، از عرب وعجم همه با وی بودند تا به کرمینه. وابوعبدالله ـ یعنی همان پسر ابوحفص ـ بفرمود تا شهر را بیاراستند وامیر… چون‌ابوعبدالله بن خواجه ابوحفص بیرون آمد… دل وی قوی شد.»
محمد فرزند او هم شهرت علمی زیادی داشته و هموست که راه را برای آمدن‌ اسماعیل سامانی به بخارا هموار کرد. با توجه به نفوذ فراوانی که علما در این شهر مذهبی داشته‌اند، فرزند ابوحفص، توانست دست به این اقدام بزند. به گزارش‌ نرشخی، زمانی که اسماعیل نزدیک شهر رسید «پسر خواجه ابوحفص کبیر، بیرون‌آمد به استقبال، و اشراف بخارا، از عرب و عجم همه با وی بودند تا به کرمینه. وابوعبدالله ـ یعنی همان پسر ابوحفص ـ بفرمود تا شهر را بیاراستند و امیر… چون‌ابوعبدالله بن خواجه ابوحفص بیرون آمد… دل وی قوی شد.»


خاندن ابوحفص سبب شدند تا بخارا مرکز مذهب حنفی در شرق شود، به‌طوری که سامانیان وسلجوقیان بر همین مذهب رفتند وتعصب فراوانی نسبت به‌آن داشتند. شهرت خاندان ابوحفص به قدری بود که تا قرن هفتم هجری، هنوزمدرسه‌ای به نام مدرسه ابوحفص در بخارا وجود داشت که یکی از وابستگان آن‌خاندان، مدرسه مزبور را اداره می‌کرد.
خاندن ابوحفص سبب شدند تا بخارا مرکز مذهب حنفی در شرق شود، به‌طوری که سامانیان و سلجوقیان بر همین مذهب رفتند و تعصب فراوانی نسبت به‌ آن داشتند. شهرت خاندان ابوحفص به قدری بود که تا قرن هفتم هجری، هنوز مدرسه‌ای به نام مدرسه ابوحفص در بخارا وجود داشت که یکی از وابستگان آن‌ خاندان، مدرسه مزبور را اداره می‌کرد.


از سوی دیگر، سلاطین سامانی وعالمان بخارایی، همدوش هم در حفظ‌بنیادهای مذهبِ سنی از نوع حنفی آن سخت تلاش می‌کردند. آنها رساله‌های‌فراوانی را تألیف کردند که ضمن آنها، عقاید رسمی را مطرح کرده وهر کس که‌برخلاف آن عقاید می‌اندیشید، وی را منحرف وطرد می‌کردند.
از سوی دیگر، سلاطین سامانی و عالمان بخارایی، همدوش هم در حفظ‌ بنیادهای مذهبِ سنی از نوع حنفی آن سخت تلاش می‌کردند. آنها رساله‌های‌ فراوانی را تألیف کردند که ضمن آنها، عقاید رسمی را مطرح کرده و هر کس که‌برخلاف آن عقاید می‌اندیشید، وی را منحرف و طرد می‌کردند.
 
در اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم هجری، با توجه به رواج برخی ازمذاهب مخالف با مذهب رسمی حاکم بر ماوراءالنهر، با حمایت سلطان متنی به‌عنوان اعتقاد نامه تهیه شد که همه مردم عقاید خویش را با آن تطبیق داده و هر آنچه‌مخالف با آن است، به عنوان بدعت، طرد کنند. این اعتقادیه را سواد اعظم نامیدند. این متن در اواخر قرن سوم به عربی تألیف و در قرن چهارم به دستور نوح بن‌منصور به پارسی درآمد. نویسنده آن ابوالقاسم اسحاق بن محمد سمرقندی بود که‌آن را به عربی نوشت و در میانه قرن چهارم به پارسی درآمد. در مقدمه این کتاب‌آمده‌است:
 
اما بدانک سبب تصنیف این کتاب آن بود که بی‌راهان و مبتدعان و هواداران]هواپرستان[ به سمرقند و بخارا و ماوراءالنهر بسیار شدند. پس ائمه و فقها وعلمای سمرقند و بخارا و ماوراءالنهر گرد آمدند و گفتند آبای و اجداد تا بودند برطریق سنت و جماعت بوده‌اند؛ اکنون هواهای مختلف پیدا شده و ما را جای‌ترس است. این سخن را به امیر خراسان رسانیدند. امیر عادل اسماعیل بفرمودمر عبدالله بن ابی‌جعفر را و باقی فقها را که بیان کنید مذهب راست و طریق سنت وجماعت، آن که پدران ما بر آن بوده‌اند. پس ائمه اشارت کردند به خواجه‌ابوالقاسم سمرقندی... تصنیف کرد این کتاب را به تازی... پس امیرخراسان‌بفرمود که این کتاب را به پارسی گردانید تا چنان‌که خاص را بود، عام را نیز بود ومنفعت کند و مذهب نیکو بدانند و از هوا و بدعت دور باشند...
 
تسنن موجودِ آن زمان در ماوراءالنهر از نظر اعتقادی و فقهی، بر آیین حنفی بود. این‌حنفی گری در خراسان با عقاید شخصی به نام ابومنصور ماتُریدی شکل گرفته بود که‌موضع نسبتاً میانه‌ای داشت. آنها به معنای حقیقی کلمه مرجئی مذهب بودند گرچه‌بخاطر تنفر دیگر سنیان عراق  از این کلمه، آن را بکار نمی‌بردند و حتی در ظاهر ازآن بدگویی هم م کردند. این مذهب، همان‌طور که در جای دیگر گفته‌ایم، چنان بودکه ایمان را تنها عبارت از اقرار زبانی و نهایت اقرار دل می‌دانست؛ اما عمل انسان رادر آن دخیل نمی‌دانست. به این عبارت توجه کنید:
 
و مذهب سنت و جماعت آن است که اگر یک بنده همه گناهان تنها بکند، آن را ازرحمت حق تعالی نومید نباشد بود، قوله تعالی: لاتیأسوا من روح‌الله. الایه.واگر مؤمنی صد هزار مرد را بکشد، یا صد هزار زنا کند، یا صد هزار لواطی کند، یاصد هزار خمر بخورد، یا هیچ نماز نکند، یا مال مسلمانان ببرد، یا از جنابت غسل‌نکند، یا زکات ندهد، یا حج نکند، و اینها را گناه داند، مؤمن حقّانی بود؛ اگر توبه‌کند، حق تعالی بیامرزد و اگر بی‌توبه رود، آن در مشیّت حق تعالی باشد، خواهدبیامرزد به فضل خویش و خواهد عذاب کند به عدل خویش و باز به بهشت برد.وهر که گوید که بکردن اینها کافر شود، آن حروری ]از خوارج[ باشد.
 
در رساله اعتقادیه پیشگفته، یعنی همان سواد اعظم اطاعت از سلاطین نیز به عنوان‌یک اقدام شرعی لازم مورد توجه قرار گرفته و در جای جای آن، بر آن تکیه و تأکیدشده است. به یک نمونه توجه کنید:
 
مسئله هفتم آن است که از پسِ هر امیری، جابر باشد یا عادل، نماز روا بود؛ زیرا که‌طاعت داشتن سلطان فریضه است و ترک وی، عاصی شدن و معصیت است‌وبدعت. و هر که سلطان را طاعت ندارد، آن هوادار ]هواپرست[ باشد؛ زیرا که‌حق تعالی فرموده‌است در کتاب خود که: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوا الله‌واطیعواالرسول و اولی الامر منکم. ای مؤمنان! خدای عزّوجل را طاعت‌دارید و رسول را طاعت دارید و امیران را طاعت دارید... و باید که چون رافضیان]شیعیان[ نباشی که ایشان بر سلطان بیرون آیند و شمشیر کشند. و به هیچ وجه برسلطان عاصی نباشد شد؛ اگر عدل کند مزد و ثواب یابد و اگر ظلم کند، بزه وعذاب آن را کشد. به همه وجه سلطان را طاعت باید داشت و هر که سلطان راطاعت ندارد آن از خوارج باشد؛ این مقدار بس بود خردمند را.


علما در روزگار سامانیان منزلت اجتماعی وسیاسی بالایی داشتند. زمانی که‌صحبت از روی کار آمدن امیر جدیدی بود «سپهسالاران، امراء، قائدان واشراف» به‌اتفاق  «علما» تصمیم می‌گرفتند.
علما در روزگار سامانیان منزلت اجتماعی وسیاسی بالایی داشتند. زمانی که‌صحبت از روی کار آمدن امیر جدیدی بود «سپهسالاران، امراء، قائدان واشراف» به‌اتفاق  «علما» تصمیم می‌گرفتند.


جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به صحیح‌بخاری، از بغداد به این شهر آمد. گویا فرزندِ ابوحفص، وی را از فتوا دادن منع‌کرد؛اما او درماندن سماجت کرد تا آن که بخاری فتوای عجیبی درباره احکام‌شیردادن گوسفندان ـ در ممنوعیت ازدواج میان گوسفندانی که خواهر و برادررضاعی هستند! ـ داد. پس از آن مردم بر او شوریدند ووی را از بخارا بیرون کردند.
جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به صحیح‌ بخاری، از بغداد به این شهر آمد. گویا فرزندِ ابوحفص، وی را از فتوا دادن منع‌ کرد؛ اما او در ماندن سماجت کرد تا آن که بخاری فتوای عجیبی درباره احکام‌ شیر دادن گوسفندان ـ در ممنوعیت ازدواج میان گوسفندانی که خواهر و برادر رضاعی هستند! ـ داد. پس از آن مردم بر او شوریدند و وی را از بخارا بیرون کردند.<ref name=":2" />


== موقعیت علمی و مذهبی نیشابور ==
== موقعیت علمی و مذهبی نیشابور ==
نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. دردوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند واز این رهگذر ونیزنزدیکی آن به سرزمین‌های اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو کتاب‌حدیثی مهم اهل سنت یکی از محمد بن اسماعیل بخاری (م ۲۵۷) است و دومی ازمسلم بن حجاج نیشابوری (م ۲۶۲). افزون بر آن، کتاب پر ارج المستدرک علی‌الصحیحَیْن که در تکمیل دو کتابِ بالاست، از حاکم نیشابوری (م ۴۰۵) است.بدین‌ترتیب دانش حدیث وعالمان مُحدّث در این خطه، از جایگاه بلندی‌برخورداربوده‌اند؛ گرچه بیش‌تر اینان، کتاب‌های حدیثی خود را در بغداد فراهم‌آورده‌اند.
نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. در دوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند و از این رهگذر و نیز نزدیکی آن به سرزمین‌های اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو کتاب‌ حدیثی مهم اهل سنت یکی از محمد بن اسماعیل بخاری (متولد ۲۵۷) است و دومی از مسلم بن حجاج نیشابوری (متولد ۲۶۲). افزون بر آن، کتاب پر ارج المستدرک علی‌الصحیحَیْن که در تکمیل دو کتابِ بالاست، از حاکم نیشابوری (متولد ۴۰۵) است. بدین‌ترتیب دانش حدیث و عالمان مُحدّث در این خطه، از جایگاه بلندی‌ برخورداربوده‌اند؛ گرچه بیش‌تر اینان، کتاب‌های حدیثی خود را در بغداد فراهم‌آورده‌اند.


از خطه نیشابور، عالمانی برخاستند که گاه مذهب آنها تا قرن‌ها نفوذ خود را درشهرهای مختلف ماوراءالنهر وایران حفظ کرد. از آن جمله محمد بن کرّام ـ یا کرام،بدون تشدید ـ سیستانی نیشابوری (م ۲۵۵) است که بنیادگذار مذهب کرامیه‌می‌باشد. مذهب کرامیه برای قرن‌ها، به رغم دشمنی فراوان سنیان اهل حدیثیِخراسان با آن، مذهبِ بسیاری از مردمان آن خطّه وسایر مناطق بود. این مذهب‌بیش‌تر گرایش عرفانی داشت وبعدها خانقاه‌هایی را در دنیای اسلام پدیدآورد.صوفیان کرّامی مذهب، نقش مهمی در رشد اسلام در نقاط دوردست ماوراءالنهروخوارزم داشته‌اند. نوشته‌اند که تنها به دست اسحاق بن مَحْمشاد کرامی، پنج هزارنفر اسلام آوردند. گفتنی است که کرامیه نیز از گرایش‌های انحرافی بی‌بهره نبوده و بیشتر حزبی و گروهی می‌اندیشیدند و به داشتن عقایدی چون تشبیه در مسئله‌توحید متهم بودند.
از خطه نیشابور، عالمانی برخاستند که گاه مذهب آنها تا قرن‌ها نفوذ خود را درشهرهای مختلف ماوراءالنهر و ایران حفظ کرد. از آن جمله محمد بن کرّام ـ یا کرام، بدون تشدید ـ سیستانی نیشابوری (متولد ۲۵۵) است که بنیادگذار مذهب کرامیه‌ می‌باشد. مذهب کرامیه برای قرن‌ها، به رغم دشمنی فراوان سنیان اهل حدیثیِ خراسان با آن، مذهبِ بسیاری از مردمان آن خطّه و سایر مناطق بود. این مذهب‌ بیش‌تر گرایش عرفانی داشت و بعدها خانقاه‌هایی را در دنیای اسلام پدیدآورد. صوفیان کرّامی مذهب، نقش مهمی در رشد اسلام در نقاط دوردست ماوراءالنهر و خوارزم داشته‌اند. نوشته‌اند که تنها به دست اسحاق بن مَحْمشاد کرامی، پنج هزار نفر اسلام آوردند. گفتنی است که کرامیه نیز از گرایش‌های انحرافی بی‌بهره نبوده و بیشتر حزبی و گروهی می‌اندیشیدند و به داشتن عقایدی چون تشبیه در مسئله‌ توحید متهم بودند.


دانش اسلامی در نیشابور، در قرن سوم، به‌ویژه قرن چهارم، بسیار گسترده شد.تاریخی که در قرن چهارم برای این شهر نوشته شد، نام نزدیک به سه هزار تن ازعالمان این شهر را دربرداشته است. مؤلف این کتاب عالم برجسته نیشابوری‌محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (۳۲۱ ـ ۴۰۵) است. حاکم آثار حدیثی‌چندی نیز نگاشت که مهم‌ترین آنها، کتاب المستدرک است که تکمیل دو کتاب‌حدیثی معروف بخاری ومسلمِ پیشگفته است.
دانش اسلامی در نیشابور، در قرن سوم، به‌ویژه قرن چهارم، بسیار گسترده شد. تاریخی که در قرن چهارم برای این شهر نوشته شد، نام نزدیک به سه هزار تن ازعالمان این شهر را دربرداشته است. مؤلف این کتاب عالم برجسته نیشابوری‌ محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (۳۲۱ ـ ۴۰۵) است. حاکم آثار حدیثی‌ چندی نیز نگاشت که مهم‌ترین آنها، کتاب المستدرک است که تکمیل دو کتاب‌ حدیثی معروف بخاری و مسلم پیشگفته است.


وی از علاقمندان به امیرمؤمنان علیه السلام وبرخلاف اهل سنت آن روزگاروزمان ما، از دشمنان سرسخت معاویه بود. وی مقام امام را برتر از همه صحابه‌می‌دانست. همو کتابی نیز با نام مفاخر الرضا درباره حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام نوشت.<ref name=":2" />
وی از علاقمندان به امیرمؤمنان علیه السلام وبرخلاف اهل سنت آن روزگار و زمان ما، از دشمنان سرسخت معاویه بود. وی مقام امام را برتر از همه صحابه‌ می‌دانست. همو کتابی نیز با نام مفاخر الرضا درباره حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام نوشت.<ref name=":2" />


== عوامل سقوط سلسله سامانی ==
== عوامل سقوط سلسله سامانی ==
خط ۱۷۱: خط ۱۵۹:
# اختلاف سران سپاه و بزرگان دربار سامانی . تحریک پی در پی روسای دیوان‌ها و حکام ولایات .
# اختلاف سران سپاه و بزرگان دربار سامانی . تحریک پی در پی روسای دیوان‌ها و حکام ولایات .
# حمله قراختائیان و ضعف حکومت سامانی ، که باعث سقوط سامانیان گردید.
# حمله قراختائیان و ضعف حکومت سامانی ، که باعث سقوط سامانیان گردید.
# مالیات‌های روزافزون (مالیات خراج ) به شدت تضادها را افزایش داد.
# مالیات‌های روزافزون (مالیات خراج) به شدت تضادها را افزایش داد.
۹- کودتای درباری بخارا، که طی آن ، منصور دوم در نتیجه ی توطئه ی اشراف به رهبری بکتوزن و فائق ، توقیف و نابینا گردید (۳۸۹ ه / ۹۹۹ م )؛ و این فرصت خوبی برای محمود بود.
# 9- کودتاى دربارى بخارا، که طى آن ، منصور دوم در نتیجه ى توطئه ى اشراف به رهبرى بکتوزن و فائق ، توقیف و نابینا گردید (389 ه / 999 م )؛ و این فرصت خوبى براى محمود بود. 10 - اختلاف سامانیان و آل بویه ، که علت آن ، سیاست خارجى این دو سلسله بود. 11 - صدور سکه هاى بخارا توام با درهم هاى اسلامى ، که از یک طرف مواجه با کاهش وسعت قلمرو سامانیان و نرخ سکه هاى بخارا (خدات ها) نیز کاهش یافت و از طرف دیگر، مقدار سرب و فلزهاى دیگر آن ها بیش تر گردید، سودمند نبود. 12 - بحران نقره قرن یازدهم م . نیز، از جمله عوامل زمینه ساز ضعف سامانیان به حساب مى آید. 13 - نزاع بر سر آب ، همراه با پایین رفتن سطح آب هاى زیرزمینى در واحه ى بخارا، که کشاورزان این ناحیه را با مشکلات و مشقات اقتصادى مواجه ساخته بود. گسترش ریگزارها و پیشروى بیابان ها، به زبان اراضى زراعتى ، علاوه بر آن قسمت عمده آبى که از رودخانه ها بسوى واحه ى بخارا جریان مى یافت ، به اراضى دولتى مى رفت . قطع اشجار، از بین رفتن جنگل ها و درختزارها نیز، به بحران اقتصادى و فقر بیش تر روستاییان دامن مى زد. 14 - زوال طبقه دهگانان در قرن چهارم و پنجم هجرى ، در سراسر ایران و نیز ماوراء النهر که این خود عامل مهمى در تضعیف سامانیان بود زیرا که انقراض این طبقه ، باعث به انقیاد درآمدن و خدمت فرمانروایان ترک گردید. با انقراض حکومت سامانیان ، ایران بارها مورد تهاجم ترکان زردپوست آسیاى مرکزى قرار گرفت و طى آن ، نه قرن ، ترکان سلجوقى ، غز، قبچاق و غیره براى استفاده از منابع طبیعى و اقتصادى به مملکت ایران حمله ور شدند و به تدریج ، خلق و خوى وحشیانه دیرین را از دست دادند و راه و رسم مملکت دارى را از مطلعین و خبرگان ایرانى فراگرفتند<ref>قفسه - [http://ghafase.blogsky.com/1390/06/04/post-1106/ حکومت سامانیان]</ref>
 
# اختلاف سامانیان و آل بویه ، که علت آن ، سیاست خارجی این دو سلسله بود.
# صدور سکه‌های بخارا توأم با درهم‌های اسلامی ، که از یک طرف مواجه با کاهش وسعت قلمرو سامانیان و نرخ سکه‌های بخارا (خدات‌ها) نیز کاهش یافت و از طرف دیگر، مقدار سرب و فلزهای دیگر آن‌ها بیش تر گردید، سودمند نبود.
# بحران نقره قرن یازدهم م . نیز، از جمله عوامل زمینه ساز ضعف سامانیان به حساب می‌آید.
# نزاع بر سر آب ، همراه با پایین رفتن سطح آب‌های زیرزمینی در واحه ی بخارا، که کشاورزان این ناحیه را با مشکلات و مشقات اقتصادی مواجه ساخته بود.
گسترش ریگزارها و پیشروی بیابان‌ها، به زبان اراضی زراعتی ، علاوه بر آن قسمت عمده آبی که از رودخانه‌ها بسوی واحه ی بخارا جریان می‌یافت ، به اراضی دولتی می‌رفت . قطع اشجار، از بین رفتن جنگل‌ها و درختزارها نیز، به بحران اقتصادی و فقر بیش تر روستاییان دامن می‌زد.
 
۱۴ - زوال طبقه دهگانان در قرن چهارم و پنجم هجری ، در سراسر ایران و نیز ماوراء النهر که این خود عامل مهمی در تضعیف سامانیان بود زیرا که انقراض این طبقه ، باعث به انقیاد درآمدن و خدمت فرمانروایان ترک گردید.
 
با انقراض حکومت سامانیان ، ایران بارها مورد تهاجم ترکان زردپوست آسیای مرکزی قرار گرفت و طی آن ، نه قرن ، ترکان سلجوقی ، غز، قبچاق و غیره برای استفاده از منابع طبیعی و اقتصادی به مملکت ایران حمله‌ور شدند و به تدریج ، خلق و خوی وحشیانه دیرین را از دست دادند و راه و رسم مملکت داری را از مطلعین و خبرگان ایرانی فراگرفتند.<ref>قفسه - [http://ghafase.blogsky.com/1390/06/04/post-1106/ حکومت سامانیان]</ref>
 
علل سقوط سامانیان در جای دیگری به دو جنبه درونی و بیرونی تقسیم شده‌است:
علل سقوط سامانیان در جای دیگری به دو جنبه درونی و بیرونی تقسیم شده‌است:


۱٬۰۴۴

ویرایش