۱٬۰۴۴
ویرایش
(ابرابزار) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:قلمرو سامانيان.jpg|بندانگشتی|385x385پیکسل|'''قلمرو | [[پرونده:قلمرو سامانيان.jpg|بندانگشتی|385x385پیکسل|'''قلمرو سامانیان''']] | ||
'''سامانیان''' (۲۶۱ تا ۳۹۵ هجری قمری) یکی از دودمانهای ایران کهن بودند که بر قسمتی از [[ایران]] کنونی و بخش عمدهای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان دادند.<ref>ashwood - [http://ashwood.ir/سامانیان/ سامانیان]</ref><ref name=":0">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/9 سامانیان]</ref> | '''سامانیان''' (۲۶۱ تا ۳۹۵ هجری قمری) یکی از دودمانهای ایران کهن بودند که بر قسمتی از [[ایران]] کنونی و بخش عمدهای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان دادند.<ref>ashwood - [http://ashwood.ir/سامانیان/ سامانیان]</ref><ref name=":0">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/9 سامانیان]</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ تا ۲۹۵ هجری قمری) == | == امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ تا ۲۹۵ هجری قمری) == | ||
[[پرونده:بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|392x392پیکسل|'''بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان''']] | [[پرونده:بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|392x392پیکسل|'''بنای یادبود امیر اسماعیل سامانی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان''']] | ||
امیر اسماعیل بنیانگذار دولت سامانی است. وی درآغاز، پس از تصرّف کامل فرارود (ماوراءالنهر) که مرکز حکومت پدران و بستگانش بود، قلمرو خود را تا خراسان، سیستان، ری و قزوین گسترش داد. عَمرو لیث به دست او گرفتار و به بغداد فرستاده شد و سادات علوی طبرستان نیز به وسیله سرداران او از میان رفتند. | امیر اسماعیل بنیانگذار دولت سامانی است. وی درآغاز، پس از تصرّف کامل فرارود (ماوراءالنهر) که مرکز حکومت پدران و بستگانش بود، قلمرو خود را تا خراسان، سیستان، ری و قزوین گسترش داد. عَمرو لیث به دست او گرفتار و به بغداد فرستاده شد و سادات علوی طبرستان نیز به وسیله سرداران او از میان رفتند. | ||
سامانیان برخلاف صفّاریان و علویان طبرستان و آل زیار و تا اندازه ای آل بویه که همزمان به تشکیل حکومتهای مستقل درنواحی مختلف ایران توفیق یافته بودند، خلفای بغداد را از نظر مذهبی میپذیرفتند و از همین رو با دستگاه خلافت روابطی حسنه داشتند. خلفای عبّاسی نیز از ایشان حمایت میکردند. امیر اسماعیل مردی دلیر و پرهیزگار بود. وی پس از غلبه بر دشمنان داخلی، به جهاد با کفّار و جنگ با ترکان غیرمسلمان پرداخت. به این جهت او را در تاریخ سالارغازیان خواندهاند. امّا این امر در واقع به منظور جهان گشائی و سرکوب بود. امیر اسماعیل با این جنگها هم قوام مهاجم بیابانگرد را سرکوب میکرد و هم نیروی فزاینده بیکار را از روستاها و نواحی مختلف گرد میآورد و با شرکت دادن آنها در جنگها و سهیم کردنشان در غنایم، از مزاحمتشان برای دستگاه خلافت و حکومتهای داخلی میکاست. این جنگها و غَزَوات غنایم بسیار به درون ایران و از آن جا به دربار خلافت سرازیر میکرد. | سامانیان برخلاف صفّاریان و علویان طبرستان و آل زیار و تا اندازه ای آل بویه که همزمان به تشکیل حکومتهای مستقل درنواحی مختلف ایران توفیق یافته بودند، خلفای بغداد را از نظر مذهبی میپذیرفتند و از همین رو با دستگاه خلافت روابطی حسنه داشتند. خلفای عبّاسی نیز از ایشان حمایت میکردند. امیر اسماعیل مردی دلیر و پرهیزگار بود. وی پس از غلبه بر دشمنان داخلی، به جهاد با کفّار و جنگ با ترکان غیرمسلمان پرداخت. به این جهت او را در تاریخ سالارغازیان خواندهاند. امّا این امر در واقع به منظور جهان گشائی و سرکوب بود. امیر اسماعیل با این جنگها هم قوام مهاجم بیابانگرد را سرکوب میکرد و هم نیروی فزاینده بیکار را از روستاها و نواحی مختلف گرد میآورد و با شرکت دادن آنها در جنگها و سهیم کردنشان در غنایم، از مزاحمتشان برای دستگاه خلافت و حکومتهای داخلی میکاست. این جنگها و غَزَوات غنایم بسیار به درون ایران و از آن جا به دربار خلافت سرازیر میکرد. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
امیر اسماعیل با عدل و انصاف و عطوفتی که از خود نشان میداد محبوب مردم بود. وی اسیران جنگی را بدون دریافت سربها آزاد میکرد و آنان را به کارهای لشکری یا کشاورزی و آبادانی میگماشت. اینسیاست، همراه با خصوصیات اخلاقی امیراسماعیل، موجب شد که در روزگار سامانیان، هرچند ایران هرگز از جنگ و ستیز دائم و توطئه وکشمکش داخلی در امان نماند، امّا آرامش و امنیتی نسبی فراهم آید و همراه با پیشرفت و آبادانی زمینهای مساعد برای علم وادب و شعر و هنر پدیدآورد. | امیر اسماعیل با عدل و انصاف و عطوفتی که از خود نشان میداد محبوب مردم بود. وی اسیران جنگی را بدون دریافت سربها آزاد میکرد و آنان را به کارهای لشکری یا کشاورزی و آبادانی میگماشت. اینسیاست، همراه با خصوصیات اخلاقی امیراسماعیل، موجب شد که در روزگار سامانیان، هرچند ایران هرگز از جنگ و ستیز دائم و توطئه وکشمکش داخلی در امان نماند، امّا آرامش و امنیتی نسبی فراهم آید و همراه با پیشرفت و آبادانی زمینهای مساعد برای علم وادب و شعر و هنر پدیدآورد. | ||
امیر | امیر اسماعیل سامانی کمی پس از غلبه بر ترکان درسال ۲۹۵ در بخارا که سخت مورد علاقه او بود درگذشت. آرامگاه او هنوز در شهر بخارا برجاست.<ref name=":3" /> | ||
== امیر نصر سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۳ هجری قمری) == | == امیر نصر سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۳ هجری قمری) == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
امیر نصر در اواخر دوران حکومت خود به اسماعیلیان گروید یا گرایش زیاد بدانها داشت و این امر موجب رنجش خلیفه بغداد و غلامان ترک او را که سنّی مذهب بودند، فراهم آورد. سرانجام بر اثر توطئه آنها، درحالی که بیمار بود ناچار از فرمانروایی کناره گرفت و پادشاهی را به پسر خود، نوح، واگذاشت. | امیر نصر در اواخر دوران حکومت خود به اسماعیلیان گروید یا گرایش زیاد بدانها داشت و این امر موجب رنجش خلیفه بغداد و غلامان ترک او را که سنّی مذهب بودند، فراهم آورد. سرانجام بر اثر توطئه آنها، درحالی که بیمار بود ناچار از فرمانروایی کناره گرفت و پادشاهی را به پسر خود، نوح، واگذاشت. | ||
امارت سی ساله امیر نصر نزدیک به یک سوّم از دوران صدساله حکومت سامانیان را در بر میگیرد، دورانی که بزرگترین وزیران و دانشمندان و شاعران و دهقانان ایرانی در عرصه تاریخ پدید آمدهاند. دربارهٔ شادکامی عمومی دوران نصر بن احمد سامانی درکتاب چهار مقاله نظامی عروضی توصیفی میخوانیم که نشان میدهد، حتی پس از دو قرن از گذشت آن روزگار هنوز مردم چگونه خاطرات خود از آن دوران را به یاد میآوردهاند. این توصیف از زبان مردمان عادی نقل شده و بنابراین تنها | امارت سی ساله امیر نصر نزدیک به یک سوّم از دوران صدساله حکومت سامانیان را در بر میگیرد، دورانی که بزرگترین وزیران و دانشمندان و شاعران و دهقانان ایرانی در عرصه تاریخ پدید آمدهاند. دربارهٔ شادکامی عمومی دوران نصر بن احمد سامانی درکتاب چهار مقاله نظامی عروضی توصیفی میخوانیم که نشان میدهد، حتی پس از دو قرن از گذشت آن روزگار هنوز مردم چگونه خاطرات خود از آن دوران را به یاد میآوردهاند. این توصیف از زبان مردمان عادی نقل شده و بنابراین تنها دربارهٔ شادکامی امیر نیست بلکه وضع عمومی مردم و وفور و تنوّع نعمت را تصویر میکند: «نصربن احمد… یکسال به بادغیس بود که خرّمترین چراخورهای خراسان و عراق است… چون ستوران بهار نیکو بخوردند، نصر بن احمد روی به هرات نهاد… انگور در غایت شیرینی در رسید… صد و بیست لون انگور، هریک از دیگری لطیف تر و لذیدتر، خوشهای پنج من، سیاه چون قیر و شیرین چون شکر… و از جانب سیستان نارنج آوردن گرفتند و از جانب مازندران تُرَنج رسیدن گرفت و زمستانی گذاشتند در غایت خوشی . . . و امیر گفت کجا رویم که از این خوشتر مقام گاه نباشد.» این همان سفری است که چهار سال پایید و در پایان آن رودکی با سردادن نغمهٔ «بوی جوی مولیان آید همی» امیر را راهی بخارا پایتخت سامانیان کرد. | ||
ابوعبدالله جیهانی، وزیر نصربن احمد، از بزرگان تاریخ ایران است. وی مردی بود عاقل و جهاندیده. در دوران وزارت خود به همه جا نامه نوشت تا کتابهایی درآیین مملکت داری و آداب و رسوم پادشاهی برای او بفرستند. از میان آنها آنچه را نیکوتر بود برمیگزید و در دربار بخارا معمول میکرد. وی کتابی دربارهٔ جغرافیای سرزمینهای همسایه نوشت و به مطالعه در باب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت. این امر جهانگردان بسیاری را به دربار بخارا کشاند و شهرت و آوازه پایتخت سامانیان را در سراسر جهان و کشورهای اسلامی به بالاترین حد رساند. در همین زمان بود که بین بخارا، دربار ابونصر سامانی، و پایتخت خاقان چین روابط نزدیک برقرار گردید و دربارهٔ ازدواج دختر خاقان با پسر امیرسامانی سخنها گفته شد. بعد از جیهانی، ابوالفضل بَلعَمی به وزارت امیر نصر رسید و مقام بخارا را تا حدّ شکوه دربار بغداد بالا برد. ابوالفضل و پسرش ابوعلی بَلعَمی مردمی دانا و هنرپرور و ادبدوست بودند. ابوعلی بَلعَمی تاریخ | ابوعبدالله جیهانی، وزیر نصربن احمد، از بزرگان تاریخ ایران است. وی مردی بود عاقل و جهاندیده. در دوران وزارت خود به همه جا نامه نوشت تا کتابهایی درآیین مملکت داری و آداب و رسوم پادشاهی برای او بفرستند. از میان آنها آنچه را نیکوتر بود برمیگزید و در دربار بخارا معمول میکرد. وی کتابی دربارهٔ جغرافیای سرزمینهای همسایه نوشت و به مطالعه در باب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت. این امر جهانگردان بسیاری را به دربار بخارا کشاند و شهرت و آوازه پایتخت سامانیان را در سراسر جهان و کشورهای اسلامی به بالاترین حد رساند. در همین زمان بود که بین بخارا، دربار ابونصر سامانی، و پایتخت خاقان چین روابط نزدیک برقرار گردید و دربارهٔ ازدواج دختر خاقان با پسر امیرسامانی سخنها گفته شد. بعد از جیهانی، ابوالفضل بَلعَمی به وزارت امیر نصر رسید و مقام بخارا را تا حدّ شکوه دربار بغداد بالا برد. ابوالفضل و پسرش ابوعلی بَلعَمی مردمی دانا و هنرپرور و ادبدوست بودند. ابوعلی بَلعَمی تاریخ طبری را که نخستین و بزرگترین تاریخ کامل جهان بود به فارسی برگرداند. | ||
شعر در آن روزگار وسیله تبلیغات مهمّی بود و سامانیان فرهنگ دوست، شاعران طراز اوّل بسیار به دور خود گرد آورده بودند. در دربار امیرنصر سامانی، علاوه بر رودکی، که پدر شعر فارسی خوانده شدهاست، شاعران نامآور دیگری نیز رفت و آمد میکردند. یکی از آنان، دقیقی طوسی، نظم شاهنامه منثور ابومنصوری را آغاز کرد. امّا کارش ناتمام ماند تا پس از او فردوسی به آن کار خطیر دست یازید. بخشی را که دقیقی به نظم آورده بود فردوسی درشاهنامه خویش گنجاند و نام او را نیز در کنار نام خود جاودان ساخت.»<ref name=":3" /> | شعر در آن روزگار وسیله تبلیغات مهمّی بود و سامانیان فرهنگ دوست، شاعران طراز اوّل بسیار به دور خود گرد آورده بودند. در دربار امیرنصر سامانی، علاوه بر رودکی، که پدر شعر فارسی خوانده شدهاست، شاعران نامآور دیگری نیز رفت و آمد میکردند. یکی از آنان، دقیقی طوسی، نظم شاهنامه منثور ابومنصوری را آغاز کرد. امّا کارش ناتمام ماند تا پس از او فردوسی به آن کار خطیر دست یازید. بخشی را که دقیقی به نظم آورده بود فردوسی درشاهنامه خویش گنجاند و نام او را نیز در کنار نام خود جاودان ساخت.»<ref name=":3" /> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
سامانیان ایجادگر دومین نوایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند. | سامانیان ایجادگر دومین نوایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند. | ||
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در ۳۲۹» و دقیقی | در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در ۳۲۹» و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژههای عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بودهاست.<ref name=":1" /> | ||
رشد زبان فارسی دری، در زمان سامانیان و در مشرق اسلامی صورت گرفت. | رشد زبان فارسی دری، در زمان سامانیان و در مشرق اسلامی صورت گرفت. عوفی نوشتهاست: «چون نوبت دولت آلسامان درآمد، رایت سخن بالا گرفت و شعرایبزرگ پدید آمدند و بساط فضائل را بسط کردند و عالم نظم را نظامی دادند و شاعری را شعاری ساختند.» | ||
تا این زمان، متون پهلوی قدیم به عربی ترجمه میشد و زبان عربی به عنوان | تا این زمان، متون پهلوی قدیم به عربی ترجمه میشد و زبان عربی به عنوان یک زبان اسلامی وبزرگ، زبان تفهیم و تفاهم همه ملتهایی شده بود که در اسلام با یکدیگر اشتراک داشتند. | ||
این زمان، در کنار زبان عربی، در شرق اسلامی، زبان دیگری هم رشد کرد که بهنوعی ادامه فارسی میانه یا پهلوی بود و تحت تأثیر زبان اسلامی جدید، رشد کردهبود. این زبان که فارسیِ دری بود، علاقمندان فراوانی داشت و همین امر سبب شد تا حرکت فرهنگی دیگری بهتدریج شکل بگیرد. این حرکت فرهنگی، ترجمه متونعربی به فارسی بود که با حمایت سامانیان دنبال شد. کلیله و دمنه که متن عربی آن را عبدالله بن مُقفّع در قرن دوم آماده کرده بود، به فارسی دری ترجمه شد. | این زمان، در کنار زبان عربی، در شرق اسلامی، زبان دیگری هم رشد کرد که بهنوعی ادامه فارسی میانه یا پهلوی بود و تحت تأثیر زبان اسلامی جدید، رشد کردهبود. این زبان که فارسیِ دری بود، علاقمندان فراوانی داشت و همین امر سبب شد تا حرکت فرهنگی دیگری بهتدریج شکل بگیرد. این حرکت فرهنگی، ترجمه متونعربی به فارسی بود که با حمایت سامانیان دنبال شد. کلیله و دمنه که متن عربی آن را عبدالله بن مُقفّع در قرن دوم آماده کرده بود، به فارسی دری ترجمه شد. ابوالفضل بلعمی به سفارش امیر نصر بن احمد سامانی، رودکی را برآن داشت تا کلیه و دمنه را به نظم فارسی درآورد. به مرور ترجمه متون عربی دیگر نیز پیگرفتهشد. | ||
مهمترین نقش را در این باره، دربار نصر بن احمد (۳۰۱–۳۳۱) بر عهده داشت. چنانکه فردوسی میگوید: | مهمترین نقش را در این باره، دربار نصر بن احمد (۳۰۱–۳۳۱) بر عهده داشت. چنانکه فردوسی میگوید: | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
به تازی همی بود تا گاه نصر / بدان گه که شد در جهان شاه نصر | به تازی همی بود تا گاه نصر / بدان گه که شد در جهان شاه نصر | ||
گرانمایه بوالفضل دُستورِ | گرانمایه بوالفضل دُستورِ اوی / که اندر سخن بود گنجور اوی | ||
بفرمود تا پارسی | بفرمود تا پارسی دری / نبشتند و کوتاه شد داوری | ||
یکی از کارهای مهمی که در روزگار سامانیان به انجام رسید، ترجمه تفسیر بزرگ | یکی از کارهای مهمی که در روزگار سامانیان به انجام رسید، ترجمه تفسیر بزرگ طبری بود. این متن که در چهل مصحف به زبان عربی بود، به بیست مصحف فارسی ـ با حذف سند نقلها ـ ترجمه شد. متأسفانه از آن ترجمه اثری نمانده و تنها متن تلخیصگونهای از آن با افزودههای فراوان در هفت مجلد برجای مانده که به چاپ رسیدهاست. عبارتی که مترجم متن عربی در علت ترجمه آوردهاست، چنین است: | ||
این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری، ترجمه کرده بهزبانپارسیِ دری راهِ راست… پس دشخوار آمذ بر وی خواندن این کتاب و عبارت کردن بهزبان تازی؛ و چنان خواست کی مر این را ترجمه کنند به زبان پارسی. | این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری، ترجمه کرده بهزبانپارسیِ دری راهِ راست… پس دشخوار آمذ بر وی خواندن این کتاب و عبارت کردن بهزبان تازی؛ و چنان خواست کی مر این را ترجمه کنند به زبان پارسی. | ||
منصور بن نوح (۳۵۰–۳۶۵)، اصرار بر ترجمه تاریخ طبری داشت که این مهم، همانگونه که در مقدمه کتاب مزبور آمده در سال ۳۵۲ انجام گرفتهاست. دلیل آن نیز در همان مقدمه، استفاده عموم مردم از متن فارسی یاد شدهاست. البته | منصور بن نوح (۳۵۰–۳۶۵)، اصرار بر ترجمه تاریخ طبری داشت که این مهم، همانگونه که در مقدمه کتاب مزبور آمده در سال ۳۵۲ انجام گرفتهاست. دلیل آن نیز در همان مقدمه، استفاده عموم مردم از متن فارسی یاد شدهاست. البته مترجم شناخته شده نیست؛ گرچه از همان اوان، به نام بلعمی، وزیر دولت سامانی منسوب شدهاست. درمقدمه ترجمه فارسی کتاب آمدهاست: | ||
بدان که این تاریخنامه بزرگ است که گرد آورد ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید الطبری رحمه الله علیه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمان داد دستور خویش را، ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله البعلمی را، که این | بدان که این تاریخنامه بزرگ است که گرد آورد ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید الطبری رحمه الله علیه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمان داد دستور خویش را، ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله البعلمی را، که این نامه تاریخ تازی را پسر جریر کردهاست، پارسی گردان هرچه نیکوتر، چنانکه اندر وی نقصانی نیوفتد. | ||
جالب آن که از همین منصور بن نوح، دو بیت شعر به پارسی نیز برجای ماندهاست: | جالب آن که از همین منصور بن نوح، دو بیت شعر به پارسی نیز برجای ماندهاست: | ||
درمان عاشقی | درمان عاشقی چیست پایان سوره العصر | ||
با زر برو | با زر برو نبشته منصور نوح بن نصر | ||
به عقیده وی، درمان عاشقی تنها کلمه «صبر» است که در پایان سوره و العصرآمدهاست. | به عقیده وی، درمان عاشقی تنها کلمه «صبر» است که در پایان سوره و العصرآمدهاست. | ||
با این همه باید توجه داشت که در بیشتر روزگار سامانیان، زبان دیوانی، | با این همه باید توجه داشت که در بیشتر روزگار سامانیان، زبان دیوانی، زبان عربی بود، گرچه زبان عمومی تکلم، زبان فارسی و در برخی از مناطق خراسانزبانهای محلی مانند سُغْدی و غیره رواج داشت. با این حال نوشتهاند که اسماعیل، از زبان فارسی در کارها استفاده میکرد؛ اما فرزندش احمد، بار دیگر، زبان عربی را جایگزین زبان فارسی کرد. | ||
نکته مهم آن که توجه به زبان فارسی، به معنای ایرانیگری و دوری از | نکته مهم آن که توجه به زبان فارسی، به معنای ایرانیگری و دوری از اسلام نبودهاست؛ چرا که سامانیان سخت تحت تأثیر عالمان دینی بوده و به عنوان سنّیان متعصب و پیروان راستین خلفای عباسی شناختهمیشوند. | ||
گفتنی است که رواج فارسی دری در خراسان، مانع رشد زبان عربی به | گفتنی است که رواج فارسی دری در خراسان، مانع رشد زبان عربی به عنوان زبان فرهنگی وعلمی در این دیار نبود. حتی مهمتر از آن نفوذ زبان عربی در میان کتیبههای سفالینه است که نشان از عمق این نفوذ دارد. نویسنده کتاب کتیبههای سفال نیشابور ثابت کردهاست که در میان حدود یک صد و چهل ظرف سفالین نیشابوری باقی مانده از قرون نخست اسلامی، حتی یک کتیبه فارسی وجودندارد، بلکه روی تمامی آنها عبارات و اشعار عربی آمدهاست. جالبتر آنکه ابناثیر دو بیت شعر عربی از اسماعیل بن احمد سامانی نقل کردهاست. | ||
مهمترین نقش را در رواج زبان فارسی در این عهد، شاعران بر عهده داشتند. شاعران این دوره که بهطور معمول در دربار سامانی بودند، نخستین شاعران | مهمترین نقش را در رواج زبان فارسی در این عهد، شاعران بر عهده داشتند. شاعران این دوره که بهطور معمول در دربار سامانی بودند، نخستین شاعران بنام و شناختهشده زبان فارسی هستند که اشعار نسبتاً مفصلی از آنها برجای ماندهاست. مسعودی مروزی نخستین کسی است که تاریخ را به نظم درآورده و در اصل، کارش، درآمدی بر کار سترگ فردوسی بودهاست. | ||
شخصیت مهمی که سرآغاز شعر فارسی است، رودکی است که نام | شخصیت مهمی که سرآغاز شعر فارسی است، رودکی است که نام اصلیش جعفر بن محمد است. وی از منطقه رودک سمرقند بوده و وفاتش در سال ۳۲۹ رخ دادهاست. او از شاعران دربار سامانی است و مبالغ هنگفتی به عنوان صِلِه و انعام از آنان دریافت کرده و ثروتی عظیم انباشتهاست. به همین دلیل اشعاری که وی داشته و آنها را بالغ بر یک صد هزار بیت دانستهاند، بیشتر در مدح امیران سامانی بودهاست. البته شاعر معاصر وی بلخی (متولد ۳۲۵) شعری گفته که نشان از تمایلات اسماعیلی ـ یا علاقه به علویان ـ رودکی دارد: | ||
از رودکی شنیدم سلطان | از رودکی شنیدم سلطان شاعران کاندر جهان بکس مگرو جز به فاطمی | ||
گفته شد که از مهمترین کارهای شاعرانه رودکی، منظوم کردن متن ترجمه شده | گفته شد که از مهمترین کارهای شاعرانه رودکی، منظوم کردن متن ترجمه شده کلیه و دمنه به دستور امیر سامانی است که تنها برخی از اشعار آن برجای ماندهاست. ویبر نصر بن احمد سامانی تأثیر خاصی داشته وزمانی که امیر برای چند سال به عنوان ییلاق در هرات ماند و همه درباریان خسته شدند، او ضمن شعری، امیر را به یاد بخارا و جوی مولیان انداخت و امیر بیاختیار و حتی بدون آن که اسبش را زین کند، شتابان به سوی بخارا بازگشت. اشعار رودکی که امیر را آنچنان به وجد آورد، چنینبود: | ||
بوی جوی مولیان آید | بوی جوی مولیان آید همی / بوی یار مهربان آید همی | ||
ای بخارا شاد باش و دیر | ای بخارا شاد باش و دیر زی / میر زی تو شادمان آید همی | ||
میرْ ماهست و بخارا | میرْ ماهست و بخارا آسمان / ماه سوی آسمان آید همی | ||
میر سرو است و بخارا | میر سرو است و بخارا بوستان / سرو سوی بوستان آید همی | ||
پس از رودکی، سیل شاعران در دنیای ادب پارسی پدید میآیند و اشعار زیبایی را که برخی به تقلید از اشعار عربی و برخی با آفرینش مفاهیم و فضاهای جدید است، پدیدمیآوردند. بیشتر این شاعران، بلخی و بخاری و مروزی و هروی و | پس از رودکی، سیل شاعران در دنیای ادب پارسی پدید میآیند و اشعار زیبایی را که برخی به تقلید از اشعار عربی و برخی با آفرینش مفاهیم و فضاهای جدید است، پدیدمیآوردند. بیشتر این شاعران، بلخی و بخاری و مروزی و هروی و بادغیسی و… به هر روی خراسانیاند و این نشان از آن دارد که آن دیار، مهد ادبیات ارجمند پارسی بودهاست. برخی از محققان، منطقی رازی را که در میان سالهای ۳۶۷ – ۳۸۰ درگذشته، نخستین شاعر پارسیگوی عراقی ـ عراق عجم ـ دانستهاند. | ||
از سوی دیگر حضور این همه شاعر در دربار سامانی، نشان از توجه تام و | از سوی دیگر حضور این همه شاعر در دربار سامانی، نشان از توجه تام و تمام این سلسله به ادب فارسی و زنده کردن آن دارد. | ||
از اقدامات مورد توجه این شاعران منظوم کردن متون تاریخی بودهاست. | از اقدامات مورد توجه این شاعران منظوم کردن متون تاریخی بودهاست. این اقدام سبب شد تا بخشی از تاریخ دوران اساطیری ایران که متون اصلی آن به تدریج رو به نابودی بود، محفوظ بماند. احمد بن منصور، مشهور به دقیقی که در نیمه قرن چهارم زندگی میکرده شاهنامه ابومنصوری را به نظم درآورده است.<ref name=":2">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/mazhab-va-farhang-samanian مذهب و فرهنگ سامانیان]</ref> | ||
== وضعیت علمی و مذهبی بخارا == | == وضعیت علمی و مذهبی بخارا == | ||
بخارا مهمترین شهر ماوراءالنهر، از هر جهت، و از جمله در داشتن عالمان | بخارا مهمترین شهر ماوراءالنهر، از هر جهت، و از جمله در داشتن عالمان فراوان بنام بود. پس از برقراری ارتباط میان آن نواحی با عراق، دانشپژوهان علوم دینی، از هر شهر به سوی بغداد روانه شدند و پس از تحصیل به بخارا بازگشتند. اندکی بعد، در اواخر قرن سوم، بخارا از لحاظ مذهبی در کنار نیشابور به مهمترین شهر ماوراءالنهر تبدیل شد. | ||
در قرن سوم، بخارا همانند سایر شهرهای اسلامی، گرایشهای مذهبی | در قرن سوم، بخارا همانند سایر شهرهای اسلامی، گرایشهای مذهبی مختلفی را در خود داشت. ماوراءالنهر از زمان فتح شدن، همواره تحت سیطره دولتهای سنی بود و به همین دلیل در بخارا نیز اهل سنت بر شهر غالب بودند. با این حال، میان خود آنان اختلافهای فراوانی در مسائل اعتقادی بود. مواردی وجود داشت کهبرخی از عالمان را به خاطر داشتن عقاید ویژهشان از شهر اخراج میکردند. برای نمونه یکی از عالمان شهر را با نام محمد بن احمد بخاری که شیخ بخارا بود، به دلیلداشتن عقایدش، به یکی از رباطهای اطراف بخارا تبعید کردند. | ||
در قرن سوم مردم بخارا و | در قرن سوم مردم بخارا و اصولاً ماوراءالنهر، تابع مذهب ابوحنیفه شدند. عامل اصلی در حنفی شدن آنان، عالمی با نام ابوحفص احمد بن حفص بخاری (۱۵۰–۲۱۷) بود. وی از شاگردان محمد بن حسن شیبانی (متولد ۱۸۹) عالم عراقی بود که خود از شاگردان ابوحنیفه بهشمار میرفت. نرشخی دربارهٔ او نوشتهاست که «بخارابهسبب وی قُبّه الاسلام شدهاست و ائمه وعلما محترم گشتند، سببْ اوبودهاست». | ||
محمد فرزند او هم شهرت علمی زیادی داشته و هموست که راه را برای | محمد فرزند او هم شهرت علمی زیادی داشته و هموست که راه را برای آمدن اسماعیل سامانی به بخارا هموار کرد. با توجه به نفوذ فراوانی که علما در این شهر مذهبی داشتهاند، فرزند ابوحفص، توانست دست به این اقدام بزند. به گزارش نرشخی، زمانی که اسماعیل نزدیک شهر رسید «پسر خواجه ابوحفص کبیر، بیرونآمد به استقبال، و اشراف بخارا، از عرب و عجم همه با وی بودند تا به کرمینه. وابوعبدالله ـ یعنی همان پسر ابوحفص ـ بفرمود تا شهر را بیاراستند و امیر… چونابوعبدالله بن خواجه ابوحفص بیرون آمد… دل وی قوی شد.» | ||
خاندن ابوحفص سبب شدند تا بخارا مرکز مذهب حنفی در شرق شود، بهطوری که سامانیان و سلجوقیان بر همین مذهب رفتند و تعصب فراوانی نسبت | خاندن ابوحفص سبب شدند تا بخارا مرکز مذهب حنفی در شرق شود، بهطوری که سامانیان و سلجوقیان بر همین مذهب رفتند و تعصب فراوانی نسبت به آن داشتند. شهرت خاندان ابوحفص به قدری بود که تا قرن هفتم هجری، هنوز مدرسهای به نام مدرسه ابوحفص در بخارا وجود داشت که یکی از وابستگان آن خاندان، مدرسه مزبور را اداره میکرد. | ||
از سوی دیگر، سلاطین سامانی و عالمان بخارایی، همدوش هم در | از سوی دیگر، سلاطین سامانی و عالمان بخارایی، همدوش هم در حفظ بنیادهای مذهبِ سنی از نوع حنفی آن سخت تلاش میکردند. آنها رسالههای فراوانی را تألیف کردند که ضمن آنها، عقاید رسمی را مطرح کرده و هر کس کهبرخلاف آن عقاید میاندیشید، وی را منحرف و طرد میکردند. | ||
علما در روزگار سامانیان منزلت اجتماعی وسیاسی بالایی داشتند. زمانی کهصحبت از روی کار آمدن امیر جدیدی بود «سپهسالاران، امراء، قائدان واشراف» بهاتفاق | علما در روزگار سامانیان منزلت اجتماعی وسیاسی بالایی داشتند. زمانی کهصحبت از روی کار آمدن امیر جدیدی بود «سپهسالاران، امراء، قائدان واشراف» بهاتفاق «علما» تصمیم میگرفتند. | ||
جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به | جالب آن که زمانی محمد بن اسماعیل بخاری، نویسنده کتاب معروف به صحیح بخاری، از بغداد به این شهر آمد. گویا فرزندِ ابوحفص، وی را از فتوا دادن منع کرد؛ اما او درماندن سماجت کرد تا آن که بخاری فتوای عجیبی دربارهٔ احکام شیر دادن گوسفندان ـ در ممنوعیت ازدواج میان گوسفندانی که خواهر و برادر رضاعی هستند! ـ داد. پس از آن مردم بر او شوریدند و وی را از بخارا بیرون کردند.<ref name=":2" /> | ||
== موقعیت علمی و مذهبی نیشابور == | == موقعیت علمی و مذهبی نیشابور == | ||
نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. در دوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند و از این رهگذر و نیز نزدیکی آن به سرزمینهای اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو | نیشابور پایتخت نخستِ خراسان بود که در پرتو حکومت طاهریان آباد شد. در دوره سامانیان، سپهسالاران سامانی در نیشابور اقامت داشتند و از این رهگذر و نیز نزدیکی آن به سرزمینهای اصلی اسلام، بر آبادی آن شهر افزوده شد. دو کتاب حدیثی مهم اهل سنت یکی از محمد بن اسماعیل بخاری (متولد ۲۵۷) است و دومی از مسلم بن حجاج نیشابوری (متولد ۲۶۲). افزون بر آن، کتاب پر ارج المستدرک علیالصحیحَیْن که در تکمیل دو کتابِ بالاست، از حاکم نیشابوری (متولد ۴۰۵) است. بدینترتیب دانش حدیث و عالمان مُحدّث در این خطه، از جایگاه بلندی برخورداربودهاند؛ گرچه بیشتر اینان، کتابهای حدیثی خود را در بغداد فراهمآوردهاند. | ||
از خطه نیشابور، عالمانی برخاستند که گاه مذهب آنها تا قرنها نفوذ خود را درشهرهای مختلف ماوراءالنهر و ایران حفظ کرد. از آن جمله محمد بن کرّام ـ یا کرام، بدون تشدید ـ سیستانی نیشابوری (متولد ۲۵۵) است که بنیادگذار مذهب | از خطه نیشابور، عالمانی برخاستند که گاه مذهب آنها تا قرنها نفوذ خود را درشهرهای مختلف ماوراءالنهر و ایران حفظ کرد. از آن جمله محمد بن کرّام ـ یا کرام، بدون تشدید ـ سیستانی نیشابوری (متولد ۲۵۵) است که بنیادگذار مذهب کرامیه میباشد. مذهب کرامیه برای قرنها، به رغم دشمنی فراوان سنیان اهل حدیثیِ خراسان با آن، مذهبِ بسیاری از مردمان آن خطّه و سایر مناطق بود. این مذهب بیشتر گرایش عرفانی داشت و بعدها خانقاههایی را در دنیای اسلام پدیدآورد. صوفیان کرّامی مذهب، نقش مهمی در رشد اسلام در نقاط دوردست ماوراءالنهر و خوارزم داشتهاند. نوشتهاند که تنها به دست اسحاق بن مَحْمشاد کرامی، پنج هزار نفر اسلام آوردند. گفتنی است که کرامیه نیز از گرایشهای انحرافی بیبهره نبوده و بیشتر حزبی و گروهی میاندیشیدند و به داشتن عقایدی چون تشبیه در مسئله توحید متهم بودند. | ||
دانش اسلامی در نیشابور، در قرن سوم، بهویژه قرن چهارم، بسیار گسترده شد. تاریخی که در قرن چهارم برای این شهر نوشته شد، نام نزدیک به سه هزار تن ازعالمان این شهر را دربرداشته است. مؤلف این کتاب عالم برجسته | دانش اسلامی در نیشابور، در قرن سوم، بهویژه قرن چهارم، بسیار گسترده شد. تاریخی که در قرن چهارم برای این شهر نوشته شد، نام نزدیک به سه هزار تن ازعالمان این شهر را دربرداشته است. مؤلف این کتاب عالم برجسته نیشابوری محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (۳۲۱–۴۰۵) است. حاکم آثار حدیثی چندی نیز نگاشت که مهمترین آنها، کتاب المستدرک است که تکمیل دو کتاب حدیثی معروف بخاری و مسلم پیشگفته است. | ||
وی از علاقمندان به امیرمؤمنان علیه السلام وبرخلاف اهل سنت آن روزگار و زمان ما، از دشمنان سرسخت معاویه بود. وی مقام امام را برتر از همه | وی از علاقمندان به امیرمؤمنان علیه السلام وبرخلاف اهل سنت آن روزگار و زمان ما، از دشمنان سرسخت معاویه بود. وی مقام امام را برتر از همه صحابه میدانست. همو کتابی نیز با نام مفاخر الرضا دربارهٔ حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام نوشت.<ref name=":2" /> | ||
== عوامل سقوط سلسله سامانی == | == عوامل سقوط سلسله سامانی == | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
این عوامل را میتوان چنین جمعبندی کرد: | این عوامل را میتوان چنین جمعبندی کرد: | ||
# تضاد شدید طبقاتی، بین طبقه زحمتکش - دهقانان و صنعتگران - از یک طرف و طبقه حاکمه و فئودالها از طرف دیگر که به صورت چالش درآمده بود، یکی از عوامل عمده محسوب میشد. | # تضاد شدید طبقاتی، بین طبقه زحمتکش - دهقانان و صنعتگران - از یک طرف و طبقه حاکمه و فئودالها از طرف دیگر که به صورت چالش درآمده بود، یکی از عوامل عمده محسوب میشد. | ||
# بی کفایتی ابوالفضل محمد بن احمد فقیه، وزیر نوح بن نصر، را میتوان یکی از عوامل مهم انقراض سامانیان دانست. | # بی کفایتی ابوالفضل محمد بن احمد فقیه، وزیر نوح بن نصر، را میتوان یکی از عوامل مهم انقراض سامانیان دانست. | ||
# افزایش اهمیت فرماندهان گاردهای ترک، که باعث گردید امور حکومتی به دست آنان بیفتد. (در این زمان نقش الپتگین بسیار حساس بود، زیرا به مقام حاجب کل ارتقا یافته و به ریاست گارد ترک رسیده بود). | # افزایش اهمیت فرماندهان گاردهای ترک، که باعث گردید امور حکومتی به دست آنان بیفتد. (در این زمان نقش الپتگین بسیار حساس بود، زیرا به مقام حاجب کل ارتقا یافته و به ریاست گارد ترک رسیده بود). | ||
# مبارزات داخلی بین درباریان و دیوانیان شدت | # مبارزات داخلی بین درباریان و دیوانیان شدت یافت، قیام فئودالهای داخلی که طالب استقلال و خودمختاری بودند، گسترش یافت. | ||
# عایدات | # عایدات دولتی، در اثر لشکرکشی و قیام فئودالها بیش از پیش نقصان یافت. | ||
# اختلاف سران سپاه و بزرگان دربار سامانی . تحریک پی در پی روسای دیوانها و حکام ولایات . | # اختلاف سران سپاه و بزرگان دربار سامانی. تحریک پی در پی روسای دیوانها و حکام ولایات. | ||
# حمله قراختائیان و ضعف حکومت | # حمله قراختائیان و ضعف حکومت سامانی، که باعث سقوط سامانیان گردید. | ||
# مالیاتهای روزافزون (مالیات خراج) به شدت تضادها را افزایش داد. | # مالیاتهای روزافزون (مالیات خراج) به شدت تضادها را افزایش داد. | ||
# | # ۹- کودتای درباری بخارا، که طی آن، منصور دوم در نتیجهٔ توطئهٔ اشراف به رهبری بکتوزن و فائق، توقیف و نابینا گردید (۳۸۹ ه / ۹۹۹ م)؛ و این فرصت خوبی برای محمود بود. ۱۰ - اختلاف سامانیان و آل بویه، که علت آن، سیاست خارجی این دو سلسله بود. ۱۱ - صدور سکههای بخارا توأم با درهمهای اسلامی، که از یک طرف مواجه با کاهش وسعت قلمرو سامانیان و نرخ سکههای بخارا (خداتها) نیز کاهش یافت و از طرف دیگر، مقدار سرب و فلزهای دیگر آنها بیش تر گردید، سودمند نبود. ۱۲ - بحران نقره قرن یازدهم م. نیز، از جمله عوامل زمینه ساز ضعف سامانیان به حساب میآید. ۱۳ - نزاع بر سر آب، همراه با پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی در واحهٔ بخارا، که کشاورزان این ناحیه را با مشکلات و مشقات اقتصادی مواجه ساخته بود. گسترش ریگزارها و پیشروی بیابانها، به زبان اراضی زراعتی، علاوه بر آن قسمت عمده آبی که از رودخانهها بسوی واحهٔ بخارا جریان مییافت، به اراضی دولتی میرفت. قطع اشجار، از بین رفتن جنگلها و درختزارها نیز، به بحران اقتصادی و فقر بیش تر روستاییان دامن میزد. ۱۴ - زوال طبقه دهگانان در قرن چهارم و پنجم هجری، در سراسر ایران و نیز ماوراء النهر که این خود عامل مهمی در تضعیف سامانیان بود زیرا که انقراض این طبقه، باعث به انقیاد درآمدن و خدمت فرمانروایان ترک گردید. با انقراض حکومت سامانیان، ایران بارها مورد تهاجم ترکان زردپوست آسیای مرکزی قرار گرفت و طی آن، نه قرن، ترکان سلجوقی، غز، قبچاق و غیره برای استفاده از منابع طبیعی و اقتصادی به مملکت ایران حملهور شدند و به تدریج، خلق و خوی وحشیانه دیرین را از دست دادند و راه و رسم مملکت داری را از مطلعین و خبرگان ایرانی فراگرفتند<ref>قفسه - [http://ghafase.blogsky.com/1390/06/04/post-1106/ حکومت سامانیان]</ref> | ||
علل سقوط سامانیان در جای دیگری به دو جنبه درونی و بیرونی تقسیم شدهاست: | علل سقوط سامانیان در جای دیگری به دو جنبه درونی و بیرونی تقسیم شدهاست: | ||
ویرایش