سرهنگ خلبان بهزاد معزی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:
}}
}}


'''سرهنگ خلبان بهزاد معزی''' یکی از خلبانان ایران است. سرهنگ بهزاد معزی در سال ۱۳۵۰ از تهران به شیراز منتقل شد. طبق گفته خلبان بهروز مدرسی او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی - ۱۳۰ در پایگاه هفتم ترابری منصوب شده بود. به گفته‌ی دوستانش او افسری منظم سخت گیر و با سواد بود.
'''سرهنگ خلبان بهزاد معزی''' یکی از خلبانان مشهور ایران است. او در زمان حکومت سلطنتی خلبان اختصاصی شاه بود. سرهنگ خلبان بهزاد معزی همچنین فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی - ۱۳۰ در پایگاه هفتم ترابری بود. سرهنگ معزی پیش از سال  ۱۳۵۲ برای تکمیل آموزش‌های خود به ایران برگشته و در ستاد کل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش " یکنواختی " مشغول به خدمت شد. سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان کارشناس مطلع به کشورهای اروپایی سفر می‌کرد. سلامت نفس و رشوه ناپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود. با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان ۷۰۷ او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت. وی خلبان هواپیمایی بود که در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ شاه با آن از ایران خارج شد.  


سرهنگ بهزاد معزی سپس برای طی دوره فرماندهی ستاد به کشور آمریکا اعزام می شود و در سال ۱۳۵۲ به ایران برگشته و در ستاد کل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش " یکنواختی " مشغول به خدمت شد. سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان کارشناس مطلع به کشورهای اروپایی سفر می‌کرد. سلامت نفس و رشوه ناپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود. با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان ۷۰۷ او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت.
سرهنگ بهزاد معزی، پس از انقلاب در زمره‌ی یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد. او در سال ۱۳۶۰، طی عملیاتی که مجاهدین خلق آن را طراحی کرده‌بودند، مسعود رجوی (رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران) و ابوالحسن بنی صدر (نخستین رئیس جمهوری اسلامی) را با هواپیما از ایران خارج کرد. سرهنگ خلبان بهزاد معزی پس از آن به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و تا پایان عمر از هوادران سازمان مجاهدین خلق بود.


وی خلبان همان هواپیمایی بود که در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ شاه با آن از ایران خارج شد. سرهنگ معزی، هنگامی که شاه در مراکش بود، به اتفاق چند تن از افسران و خدمه زیر دست خود نزد شاه رفت و گفت: ما می‌خواهیم به ایران برگردیم. «شاه که گویی انتظار چنین حرکتی را داشت، بدون کمترین مقاومت و اعتراضی، تقاضای آن‌ها را پذیرفت.
سرهنگ خلبان بهزاد معزی در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۹ بر اثر سرطان خون درگذشت.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%B2%DB%8C-%D8 درگذشت سرهنگ خلبان بهزاد معزی]</ref>


سرهنگ بهزاد معزی، پس از بازگشت به تهران، در جریان فعالیت‌های سیاسی در زمره‌ی یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد. او در سال ۱۳۶۰، با ربودن یک هواپیمای نظامی، ابوالحسن بنی صدر (نخستین رئیس جمهوری اسلامی) و مسعود رجوی (رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران) را با خود از ایران خارج کرد.
او خودش زندگی‌اش را این‌گونه شرح می‌دهد:
 
سرهنگ خلبان بهزاد معزی هم‌اکنون به‌عنوان یکی از اعضای شورای ملی مقاومت ایران در اروپا زندگی‌ می‌کند.
 
== بهزاد معزی از بدو تولد ==
او خودش زندگی‌اش را اینگونه شرح می‌دهد:


من در ۱۷ بهمن ۱۳۱۶ در یک خانه قدیمی در محلة منیریة تهران، خیابان امیریه، به دنیا آمدم. فرزند دوم خانواده هستم. برادر بزرگترم، مسعود، الان بیش از ۵۰ سال است در آمریکا زندگی می‌کند. خواهری دارم به نام شیرین که یکسال و نیم از من کوچکتر است. برادر دیگری داشتم به نام تورج که دو سال کوچکتر از خواهرم بود که در همان خانه قلعه وزیر افتاد توی حوض و خفه شد. بعدها برادر دیگری پیدا کردم به نام ایرج. پدرم سپهبد محمود معزی بود و مادرم نزهت معزی. آنها با هم دخترعمو، پسرعمو و از خانوادة قاجار بودند. پدرم تحصیلاتش را در دانشکده افسری فرانسه تمام کرده بود. به زبان فرانسه کاملاً مسلط بود. ما را روی زانوانش می‌نشاند و برایمان رمانهای فرانسوی می‌خواند و ترجمه می‌کرد.
من در ۱۷ بهمن ۱۳۱۶ در یک خانه قدیمی در محلة منیریة تهران، خیابان امیریه، به دنیا آمدم. فرزند دوم خانواده هستم. برادر بزرگترم، مسعود، الان بیش از ۵۰ سال است در آمریکا زندگی می‌کند. خواهری دارم به نام شیرین که یکسال و نیم از من کوچکتر است. برادر دیگری داشتم به نام تورج که دو سال کوچکتر از خواهرم بود که در همان خانه قلعه وزیر افتاد توی حوض و خفه شد. بعدها برادر دیگری پیدا کردم به نام ایرج. پدرم سپهبد محمود معزی بود و مادرم نزهت معزی. آنها با هم دخترعمو، پسرعمو و از خانوادة قاجار بودند. پدرم تحصیلاتش را در دانشکده افسری فرانسه تمام کرده بود. به زبان فرانسه کاملاً مسلط بود. ما را روی زانوانش می‌نشاند و برایمان رمانهای فرانسوی می‌خواند و ترجمه می‌کرد.