سعید محسن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۷۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۹
یک پاراگراف به میزان ۱۰ سطر به قسمت دفاعیات سعید محسن اضافه کردم. ادامه تصحیح و ویراستاری و رفع اشکالات املائی و نگارشی.
بدون خلاصۀ ویرایش
(یک پاراگراف به میزان ۱۰ سطر به قسمت دفاعیات سعید محسن اضافه کردم. ادامه تصحیح و ویراستاری و رفع اشکالات املائی و نگارشی.)
خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:


=== رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ===
=== رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ===
مورد دیگری که می‌توانم مطرح سازم در مورد اصلاحات ارضی است. البته باز سعی می‌شود از تجارب عینی مثال زده شود. در سال ۴۰ پیشروترین گروه‌ها از مسألهای به نام انقلاب ارضی یا تقسیم اراضی با احتیاط آمیخته به ترس صحبت می‌کردند. رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ولی در زمینه اصلی نسق زراعتی را تغییر نداد.
مورد دیگری که می‌توانم مطرح سازم در مورد اصلاحات ارضی است. البته باز سعی می‌شود از تجارب عینی مثال زده شود. در سال ۴۰ پیشروترین گروه‌ها از مسأله‌ای به نام انقلاب ارضی یا تقسیم اراضی با احتیاط آمیخته به ترس صحبت می‌کردند. رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ولی در زمینه اصلی نسق زراعتی را تغییر نداد.


در دهات فقط سایه ارباب از سر دهاتی برداشته شد. دهقان که در دو سال اول با نطق آقای ارسنجانی در رؤیایی از تخیلات فرورفته بود وقتی که ماشین اصلاحات ارضی به ده وارد شد مشاهده کرد که کدخدای قبلی به جای خود محفوظ است با همان مقدار زمین مرغوب و گاو و گوسفند و به پیرزن خوش نشین هم چیزی جز همان چادر شکسته قبلی و یک عدد بز و یک دیگ مسی چیزی نرسید.
در دهات فقط سایه ارباب از سر دهاتی برداشته شد. دهقان که در دو سال اول با نطق آقای ارسنجانی در رؤیایی از تخیلات فرورفته بود وقتی که ماشین اصلاحات ارضی به ده وارد شد مشاهده کرد که کدخدای قبلی به جای خود محفوظ است با همان مقدار زمین مرغوب و گاو و گوسفند و به پیرزن خوش نشین هم چیزی جز همان چادر شکسته قبلی و یک عدد بز و یک دیگ مسی چیزی نرسید.


البته زمین‌های مرغوب تر به عنوان کشت مکانیزه در اختیار مالک اصلی باقی ماند. (من خود در این مورد نمونه‌هایی از دهات زنجان دارم از جمله ذوالفقاری‌ها در ده به شاه نشین حتی برای کار در مزرعه از ده دیگر دهقان را می‌آوردند که کامل کار دهقان جنبه کارگری داشته باشد)
البته زمین‌های مرغوب‌تر به عنوان کشت مکانیزه در اختیار مالک اصلی باقی ماند. (من خود در این مورد نمونه‌هایی از دهات زنجان دارم از جمله ذوالفقاری‌ها در ده به شاه نشین حتی برای کار در مزرعه از ده دیگر دهقان را می‌آوردند که کامل کار دهقان جنبه کارگری داشته باشد)


بیهوده نیست که در بعضی دهات آرزوی مالکین قبلی را می‌نمایند زیرا در مواقع خشکسالی حداقل کمکی می‌کردند که از گرسنگی نجات یابند. البته مطمئنم که آمارگیران شما جزاین گزارش می‌دهند زیرا آنها وقتی به ده وارد می‌شوند در خانه کدخدا پذیرایی می‌شوند. آن وقت با تعریف‌ها و تمجیدها از وضع ده برمی گردند.
بیهوده نیست که در بعضی دهات آرزوی مالکین قبلی را می‌نمایند زیرا در مواقع خشکسالی حداقل کمکی می‌کردند که از گرسنگی نجات یابند. البته مطمئنم که آمارگیران شما جزاین گزارش می‌دهند زیرا آنها وقتی به ده وارد می‌شوند در خانه کدخدا پذیرایی می‌شوند. آن وقت با تعریف‌ها و تمجیدها از وضع ده برمی گردند.


=== اصلاحات ارضی در ایران یک زمینه ضدانگیزه ای داشت ===
=== اصلاحات ارضی در ایران یک زمینه ضدانگیزه‌ای داشت ===
کار اصلاحات ارضی سبب شده‌است که فقط در دهات کدخدا مالک‌الرقاب باشد این داستان نیز برای من ارزش عینی دارد زیرا یک دهاتی خود در ماشین برایم تعریف می‌کرد در یکی ازدهات قزوین کدخدا تنها مغازه دار ده است هر پیت نفت را به قیمت بیست لیتر از قرار هر لیتری ۳ ریال می‌فروشد و اضافه پیت نفت را ۲۲ ریال حساب می‌کند، به ازای ۲۰ لیتر نفت ۸۲ ریال
کار اصلاحات ارضی سبب شده‌است که فقط در دهات کدخدا مالک‌الرقاب باشد این داستان نیز برای من ارزش عینی دارد زیرا یک دهاتی خود در ماشین برایم تعریف می‌کرد در یکی ازدهات قزوین کدخدا تنها مغازه‌دار ده است هر پیت نفت را به قیمت بیست لیتر از قرار هر لیتری ۳ ریال می‌فروشد و اضافه پیت نفت را ۲۲ ریال حساب می‌کند، به ازای ۲۰ لیتر نفت ۸۲ ریال می‌گیرد. توجه نمایید پیت خالی را شرکت نفت ۱۸ ریال حساب می‌نماید ولی کدخدا ۲۲ ریال می‌فروشد.
 
می‌گیرد. توجه نمایید پیت خالی را شرکت نفت ۱۸ ریال حساب می‌نماید ولی کدخدا ۲۲ ریال می‌فروشد.


آن وقت پیت خالی را پس نمی‌گیرد و نفت بدون پیت هم فروخته نمی‌شود. با چنین وضعی تعریف می‌کرد در هر خانه تعدادی پیت خالی موجود است. فقط بعضی از دهاتی‌ها که پیت‌ها را به خود شهر برمی‌گردانند هرعدد ۱۸ ریال تحویل شرکت نفت می‌دهند.
آن وقت پیت خالی را پس نمی‌گیرد و نفت بدون پیت هم فروخته نمی‌شود. با چنین وضعی تعریف می‌کرد در هر خانه تعدادی پیت خالی موجود است. فقط بعضی از دهاتی‌ها که پیت‌ها را به خود شهر برمی‌گردانند هرعدد ۱۸ ریال تحویل شرکت نفت می‌دهند.
خط ۲۶۶: خط ۲۶۴:
نتیجه اینکه دهقان درعرض هر سال به مقادیر بیشتری از زندگی خود را ازدست می‌دهد و اغلب با رها کردن خانه و زندگیشان به بیکاران شهری اضافه می‌شوند. این وضع به تحریک ناهماهنگی در تغییرات زیربنای تولیدی و زیربنای فرهنگی اصلاحات ارضی است.
نتیجه اینکه دهقان درعرض هر سال به مقادیر بیشتری از زندگی خود را ازدست می‌دهد و اغلب با رها کردن خانه و زندگیشان به بیکاران شهری اضافه می‌شوند. این وضع به تحریک ناهماهنگی در تغییرات زیربنای تولیدی و زیربنای فرهنگی اصلاحات ارضی است.


اصلاحات ارضی در ایران یک زمینه ضدانگیزه ای داشت بدون اینکه سرعت رشد تولید را فزونی بخشیده باشد
اصلاحات ارضی در ایران یک زمینه ضدانگیزه‌ای داشت بدون اینکه سرعت رشد تولید را فزونی بخشیده باشد.


=== در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نشده‌است ===
=== در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نشده‌است ===
خط ۲۷۵: خط ۲۷۳:
نتیجه اینکه در طرح اصلاحات ارضی:
نتیجه اینکه در طرح اصلاحات ارضی:


۱ـ تغییر روبنایی بوده و ضدانگیزه ای نه زیربنایی که قدرت تولید را فزونی بخشد.
۱ـ تغییر روبنایی بوده و ضدانگیزه‌ای نه زیربنایی که قدرت تولید را فزونی بخشد.


۲ـ حتی در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نگردیده‌است.
۲ـ حتی در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نگردیده‌است.


در اثر عدم رعایت دو اصل فوق، دهاتی امروز بسیار ناراضی تر از دهقان سال ۱۳۴۱ می‌باشد. از نظر آگاهی در سال ۴۱ اگر پیشروترین افراد نمی‌توانست ازاصلاحات ارضی صحبتی بنماید
در اثر عدم رعایت دو اصل فوق، دهاتی امروز بسیار ناراضی تر از دهقان سال ۱۳۴۱ می‌باشد. از نظر آگاهی در سال ۴۱ اگر پیشروترین افراد نمی‌توانست از اصلاحات ارضی صحبتی بنماید، امروز هر دهقانی در دورافتاده‌ترین نقاط آذربایجان و سیستان به سادگی صحبت از مساوات و از بین بردن اختلاف‌ها را می‌نماید.


امروز هر دهقانی در دورافتاده‌ترین نقاط آذربایجان و سیستان به سادگی صحبت از مساوات و از بین بردن اختلاف‌ها را می‌نماید.
مسأله‌ای که بیشتر دهاتی را تحت فشار قرارمی دهد صعود قیمت‌ها است. درعرض چند سال گذشته شاخص واقعی هزینه زندگی حداقل ۱۵ درصد بالا رفته‌است. در سال جاری تا حال این مقدار بدون شک از ۲۰٪ گذشته‌است.
 
مسألهای که بیشتر دهاتی را تحت فشار قرارمی دهد صعود قیمت‌ها است. درعرض چند سال گذشته شاخص واقعی هزینه زندگی حداقل ۱۵ درصد بالارفته است. در سال جاری تا حال این مقدار بدون شک از ۲۰٪ گذشته‌است.


وقتی افزایش قیمت مواد اولیه تولید دهاتی تفاوت زیادی نکرده‌است هنوز او مجبور است محصولات میوه ـ حبوبات - غلات خود را به واسطه بفروشد و واسطه‌ها هم با همان سیستم قدیمی با توجه به احتیاج مبرم آنها به پول، رفتار دزد سرگردنه را دارند.
وقتی افزایش قیمت مواد اولیه تولید دهاتی تفاوت زیادی نکرده‌است هنوز او مجبور است محصولات میوه ـ حبوبات - غلات خود را به واسطه بفروشد و واسطه‌ها هم با همان سیستم قدیمی با توجه به احتیاج مبرم آنها به پول، رفتار دزد سرگردنه را دارند.
خط ۲۹۸: خط ۲۹۴:
هرکس وقتی صحبت ازاصلاحات می‌شود با کمال بی‌اعتمادی می‌گوید تنها راه، راه ویتنامی‌ها یا فلسطینی‌ها است.
هرکس وقتی صحبت ازاصلاحات می‌شود با کمال بی‌اعتمادی می‌گوید تنها راه، راه ویتنامی‌ها یا فلسطینی‌ها است.


این طرزفکر را در توده مردم شما در میان حتی بارفروشان می‌توانید بیایید. به این طریق کلیه قسمت‌ها را به شرح ذیل خلاصه می‌نمایم.
این طرز فکر را در توده مردم شما در میان حتی بارفروشان می‌توانید بیایید. به این طریق کلیه قسمت‌ها را به شرح ذیل خلاصه می‌نمایم.


=== خلاصه ===
=== خلاصه ===
خط ۳۰۶: خط ۳۰۲:


=== مسائلی که رژیم نمی‌تواند حل نماید. ===
=== مسائلی که رژیم نمی‌تواند حل نماید. ===
۱ـ تغییر در هر قسمت جامعه مستلزم تغییر افراد و عناصر متشکله فعال آن قسمت است، برای چنین تغییری باید فرد دارای هدفی باشد چون در درون رژیم هرکس به خاطر هدف‌های خویش
۱ـ تغییر در هر قسمت جامعه مستلزم تغییر افراد و عناصر متشکله فعال آن قسمت است، برای چنین تغییری باید فرد دارای هدفی باشد چون در درون رژیم هرکس به خاطر هدف‌های خویش می‌کوشد پس امید به تغییرات بنیادی در درون رژیم بیشتر واهی است تا واقعیت، به نظر [ می‌رسد] شما نمی‌توانید به افراد هدف بدهید.
 
می‌کوشد پس امید به تغییرات بنیادی در درون رژیم بیشتر واهی است تا واقعیت، به نظر [ می‌رسد] شما نمی‌توانید به افراد هدف بدهید.


۲ـ محو یا حداقل کم کردن بهره‌کشی و استثمار و تعدیل ثروت‌ها و از بین‌بردن تبعیض‌ها.
۲ـ محو یا حداقل کم کردن بهره‌کشی و استثمار و تعدیل ثروت‌ها و از بین‌بردن تبعیض‌ها.
خط ۳۲۸: خط ۳۲۲:
امضاء: سعید محسن
امضاء: سعید محسن


== دفاعیات ==
== بخش‌هایی از دفاعیات سعید محسن ==
سعید محسن در دادگاه شاه چنین گفت:<blockquote>«مطمئنم که در این‌جا نیز فاتح اصلی مائیم نه شما؛ و بالاخره ماییم که شما را با مسلسل‌هایمان به خاک و خون خواهیم کشید؛ و از هر قطره خون ما هزاران جوان اسلحه به دست خواهد جوشید و قصرهای فرعونی و سلطنت و حاکمیت دروغین شما را درهم خواهند کوبید. حرکت تاریخ عالی‌ترین گواه ماست».<ref name=":05">پاسارگاد سیتی- [https://www.articles.pasargadcity.com/maghalat-montakhab/17267-2017-05-26-12-05-12 مجاهد بنیانگذار سعید محسن: آن‌که در کنار حنیف، راه جهاد را گشود]</ref></blockquote>متن دفاعیات سعید محسن که آن را در زندان روی کاغذ سیگار نوشته‌است<ref>پیکار - [http://passthrough.fw-notify.net/download/367326/http://peykar.info/PeykarArchive/Mojahedin/defaiiat-saiid-mohsen-be-khat-khodash.pdf دفاعیات سعید محسن]</ref>
سعید محسن در دادگاه شاه چنین گفت:<blockquote>«ملت ایران ملزم نیست از یک فکر ارتجاعی تبعیت نماید.‌این قوانین اصولاً معلول دوران دیکتاتوری است و برای ملت مورد قبول نمی‌باشد. نفس تکامل ایجاب می‌کند که هر چه پوسیده است دور انداخته شود. اگر سیستم شما سیستم مترقی است چه ترسی از توطئه و تحریک مردم به قیام مسلحانه دارید؟ در محیطی که حقوق مردم به‌حق پرداخته شود مگر مردم دیوانه‌اند که اسلحه به دست گیرند. اسلحه برای ما وسیله دفاع از شرف انسان است.‌کارگر وقتی اسلحه به دست می‌گیرد که به شرافت وی که کار او و حیات اوست تجاوز شود.‌ ما نیز برای دفاع از جان و مال و ناموس مردم اسلحه به دست گرفته‌ایم. ‌یک عده تحصیل‌کرده روشنفکر نه سادیسم دارند و نه دزد سرگردنه‌اند که اسلحه به دست گیرند. ‌مگر برادران سیاهکل،‌ بهترین و پاکترین جوانان جامعه نبودند. شما با تمام تلاشتان نتوانستید در بین ۱۷۰نفر گروه ما (مجاهدین) فردی که از نظر اخلاقی و انسانی دارای عالی‌ترین مزایای اخلاقی نباشد پیدا کنید. ما بدین جهت سلاح به دست گرفته‌ایم که شرافت انسانی جامعه خودمان را در خطر تهدید دزدان سر گردنه دیده‌ایم».</blockquote><blockquote>«مطمئنم که در این‌جا نیز فاتح اصلی مائیم نه شما؛ و بالاخره ماییم که شما را با مسلسل‌هایمان به خاک و خون خواهیم کشید؛ و از هر قطره خون ما هزاران جوان اسلحه به دست خواهد جوشید و قصرهای فرعونی و سلطنت و حاکمیت دروغین شما را درهم خواهند کوبید. حرکت تاریخ عالی‌ترین گواه ماست».<ref name=":05">پاسارگاد سیتی- [https://www.articles.pasargadcity.com/maghalat-montakhab/17267-2017-05-26-12-05-12 مجاهد بنیانگذار سعید محسن: آن‌که در کنار حنیف، راه جهاد را گشود]</ref></blockquote>متن دفاعیات سعید محسن که آن را در زندان روی کاغذ سیگار نوشته‌است<ref>پیکار - [http://passthrough.fw-notify.net/download/367326/http://peykar.info/PeykarArchive/Mojahedin/defaiiat-saiid-mohsen-be-khat-khodash.pdf دفاعیات سعید محسن]</ref>


== تیرباران ==
== تیرباران ==
تا این‌که در شهریور سال ۱۳۵۰ بر اثر ضربه ساواک شاه، بنیانگذاران سازمان و اکثر کادرها و اعضای آن دستگیر شدند. سعید محسن از جمله دستگیرشدگان بود. ساواک که از موضع او در بالای سازمان اطلاع داشت، در ۴ خرداد۱۳۵۱، به‌همراه محمد حنیف نژاد، علی اصغر بدیع زادگان و اعضای مرکزیت سازمان محمود عسگری زاده و رسول مشکین‌فام به‌جوخه‌اعدام سپرده شدمحل دفن وی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا در تهران است.
در شهریور سال ۱۳۵۰ بر اثر ضربه ساواک شاه، بنیانگذاران سازمان و اکثر کادرها و اعضای آن دستگیر شدند. سعید محسن از جمله دستگیرشدگان بود. ساواک که از موضع او در رأس سازمان اطلاع داشت، در ۴ خرداد۱۳۵۱، او را به‌همراه محمد حنیف‌نژاد، علی اصغر بدیع‌زادگان و اعضای مرکزیت سازمان، محمود عسگری‌زاده و رسول مشکین‌فام به‌جوخه‌اعدام سپرد. محل دفن وی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا در تهران است.


آقای [[محمد سیدی کاشانی]] می‌گوید:
آقای [[محمد سیدی کاشانی]] می‌گوید:
[[پرونده:مزار بنیانگذار سعید محسن.jpg|جایگزین=بهشت زهرا|بندانگشتی|مزار بینانگذار سعید محسن]]
[[پرونده:مزار بنیانگذار سعید محسن.jpg|جایگزین=بهشت زهرا|بندانگشتی|مزار بینانگذار سعید محسن]]
<blockquote>«سعید تو هیچ شرایطی مضطرب و پریشان نمی‌شد. نشاط و سرزندگی همیشگی‌اش رو از دست نمی‌داد. یادم می‌آید اردیبهشت ۵۱ که دادگاه شاه بنیانگذاران و اعضای مرکزیت و کادرهای سازمان رو محاکمه می‌کرد، من با اون و دو نفر دیگه از بچه‌ها هم سلول بودیم. وضع روحی‌اش هیچ تفاوتی با شرایط قبل از دستگیری و خارج از زندان نداشت. همونطور شوخ و با نشاط برامون شعر می‌خوند و شوخی می‌کرد. افسرای زندان رو که برای بازدید سلول‌ها می‌آمدند دست می‌انداخت؛ ولی در عین‌حال از وظایف خودش هیچ غافل نبود. ارتباطات مخفیانه‌اش رو با بقیه سلول‌ها به‌خصوص با محمد حنیف نژاد برقرار می‌کرد، پیام‌ها رو می‌فرستاد و می‌گرفت. با محمد حنیف نژاد در مورد مسائل مختلف مشورت می‌کرد. اطلاعیه مشترکشون رو با محمد حنیف نژاد تو همین شرایط صادر کردند و به بیرون زندان فرستادند.<ref name=":06">پاسارگاد سیتی- [https://www.articles.pasargadcity.com/maghalat-montakhab/17267-2017-05-26-12-05-12 مجاهد بنیانگذار سعید محسن: آن‌که در کنار حنیف، راه جهاد را گشود]</ref></blockquote>آقای [[عباس داوری]] خاطره‌ای از بنیانگذار سازمان، سعید محسن را نقل می‌کند و می‌گوید:<blockquote>«یک روز احتمالاً همان عصر روز سی فروردین بود، برای ما از طریق ملاقات خبر اومد که چهارتا از بچه‌ها را اعدام کردند. یعنی علی میهندوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی باکری. وقتی این خبر را سعید شنید، یک حالت خوشحالی در او دیدم. اول برای من نامفهوم بود. بعد دیدم بلند باخودش میگه، خوب شد مسعود رو اعدام نکردند. مسعود موند. یعنی خوشحالی خودش رو به این صورت بیان می‌کرد. بلافاصله به من گفت که خوب تو را هم از اینجا می‌برند به احتمال زیاد. یعنی قطعاً ما را اعدام خواهند کرد. من پیامی دارم که برای مسعود برسونی زیرا این پیام خیلی مهمه، بایستی به دست او برسه. بعد شروع کرد به گفتن.</blockquote><blockquote>سعید گفت:</blockquote><blockquote>«سلام مرا به مسعود برسان. به او بگو که مسئولیتهای تو خیلی سنگین شده و تنها فردی هستی که از کمیته مرکزی باقی ماندی. تمامی تجربیات سازمان در وجود تو متبلوره. بار امانتی‌ست که در این مرحله به تو سپرده شده. کوران حوادث زیادی را خواهی دید. فتنه‌های زیادی خواهد افتاد. تمامی تمجیدها نثار ما خواهد شد، چون ما شهید می‌شویم، و تمام تهمتها نثار تو خواهد شد، چون می‌دانم به مبارزه خودت ادامه خواهی داد و وارد مراحلی می‌شوی که خیلی خیلی بالاتر از ماها قرار خواهی گرفت. زیرا تو هر روز و هر ساعت شهید خواهی شد. یک شهید مجسم.'.<ref name=":06" /></blockquote>آقای [[مهدی ابریشمچی]] درباره او می‌گوید: <blockquote>«سعید محسن سمبل بسیار برجسته‌یی از تواضع و فروتنی انقلابی بود. اگر کسی سعید را نمی‌شناخت و در‌ جریان کارها و مسئولیتهای او در سازمان نبود، از خلال رفتارش کمترین اشعه‌یی نمی‌گرفت که او در مقام و موضع رهبری‌کننده و بالاترین مدارج سازمان است. نشاط و سرزندگی و تلاش برای ارتقای این روحیه و گسترش آن از کارکردهای دائمی سعید بود. شادابی و سرزندگی او بسیار برجسته بود. سرشار از انگیزه انقلابی بود و واقعاً هیچ لحظه‌یی در زندگیش را هدر نمی‌داد. تا آخرین ساعتهای روز قبل از شهادتش، که او را دیده بودم، بسیار مسلط بود و تمام کارهایش را انجام می‌داد، همان کلاسها و بحثهای آموزشی را در زندان ادامه می‌داد. اصلاً در چهره و رفتارش ذره‌یی از این‌که گویا فردا تیرباران می‌شود و نگرانی و دغدغه‌یی در او نمی‌دیدیم. </blockquote><blockquote>هنگامی که در زندان خبر شهادت [[احمد رضایی]] را به ما دادند، من برق شگفتی در چشمان سعید دیدم و خودش توضیح داد که: شهادت احمد، به‌خصوص با این قهرمانی و پاکبازی، یک پیروزی بزرگ ایدئولوژیک بود و ما از یک‌ مرحله گذشتیم و آنچه را که می‌خواستیم به‌دست آوردیم و احمد کار را برای همه ساده کرد. یعنی سعید لحظه‌شماری می‌کرد که این تضاد در مسیر رشد سازمان حل بشود. آن برق شعفی را که من آن روز در چشمان سعید دیدم، امروز به‌صورت احساس غرور و سربلندی هر مجاهد خلق در ابعاد صدها‌هزار تکثیر شده است. اما سعید از پیش آن را دیده بود». <ref name=":2" /></blockquote>
<blockquote>«سعید در هیچ شرایطی مضطرب و پریشان نمی‌شد. نشاط و سرزندگی همیشگی‌اش رو از دست نمی‌داد. یادم می‌آید اردیبهشت ۵۱ که دادگاه شاه، بنیانگذاران و اعضای مرکزیت و کادرهای سازمان رو محاکمه می‌کرد، من با اون و دو نفر دیگه از بچه‌ها هم‌سلول بودیم. وضع روحی‌اش هیچ تفاوتی با شرایط قبل از دستگیری و خارج از زندان نداشت. همونطور شوخ و با نشاط برامون شعر می‌خوند و شوخی می‌کرد. افسرای زندان رو که برای بازدید سلول‌ها می‌آمدند دست می‌انداخت؛ ولی در عین‌حال از وظایف خودش هیچ غافل نبود. ارتباطات مخفیانه‌اش رو با بقیه سلول‌ها به‌خصوص با محمد حنیف نژاد برقرار می‌کرد، پیام‌ها رو می‌فرستاد و می‌گرفت. با محمد حنیف نژاد در مورد مسائل مختلف مشورت می‌کرد. اطلاعیه مشترکشون رو با محمد حنیف نژاد تو همین شرایط صادر کردند و به بیرون زندان فرستادند.<ref name=":06">پاسارگاد سیتی- [https://www.articles.pasargadcity.com/maghalat-montakhab/17267-2017-05-26-12-05-12 مجاهد بنیانگذار سعید محسن: آن‌که در کنار حنیف، راه جهاد را گشود]</ref></blockquote>آقای [[عباس داوری]] خاطره‌ای از بنیانگذار سازمان، سعید محسن را نقل می‌کند و می‌گوید:<blockquote>«یک روز احتمالاً همان عصر روز سی فروردین بود، برای ما از طریق ملاقات خبر اومد که چهارتا از بچه‌ها را اعدام کردند. یعنی علی میهندوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی باکری. وقتی این خبر را سعید شنید، یک حالت خوشحالی در او دیدم. اول برای من نامفهوم بود. بعد دیدم بلند باخودش میگه، خوب شد مسعود رو اعدام نکردند. مسعود موند. یعنی خوشحالی خودش رو به این صورت بیان می‌کرد. بلافاصله به من گفت که خوب تو را هم از اینجا می‌برند به احتمال زیاد. یعنی قطعاً ما را اعدام خواهند کرد. من پیامی دارم که برای مسعود برسونی زیرا این پیام خیلی مهمه، بایستی به دست او برسه. بعد شروع کرد به گفتن. سعید گفت:</blockquote><blockquote>«سلام مرا به مسعود برسان. به او بگو که مسئولیت‌های تو خیلی سنگین شده و تنها فردی هستی که از کمیته مرکزی باقی ماندی. تمامی تجربیات سازمان در وجود تو متبلوره. بار امانتی‌ست که در این مرحله به تو سپرده شده. کوران حوادث زیادی را خواهی دید. فتنه‌های زیادی خواهد افتاد. تمامی تمجیدها نثار ما خواهد شد، چون ما شهید می‌شویم، و تمام تهمت‌ها نثار تو خواهد شد، چون می‌دانم به مبارزه خودت ادامه خواهی داد و وارد مراحلی می‌شوی که خیلی خیلی بالاتر از ماها قرار خواهی گرفت. زیرا تو هر روز و هر ساعت شهید خواهی شد. یک شهید مجسم.'.<ref name=":06" /></blockquote>آقای [[مهدی ابریشمچی]] درباره سعید محسن می‌گوید: <blockquote>«سعید محسن سمبل بسیار برجسته‌یی از تواضع و فروتنی انقلابی بود. اگر کسی سعید را نمی‌شناخت و در‌ جریان کارها و مسئولیتهای او در سازمان نبود، از خلال رفتارش کمترین اشعه‌یی نمی‌گرفت که او در مقام و موضع رهبری‌کننده و بالاترین مدارج سازمان است. نشاط و سرزندگی و تلاش برای ارتقای این روحیه و گسترش آن از کارکردهای دائمی سعید بود. شادابی و سرزندگی او بسیار برجسته بود. سرشار از انگیزه انقلابی بود و واقعاً هیچ لحظه‌یی در زندگیش را هدر نمی‌داد. تا آخرین ساعت‌های روز قبل از شهادتش، که او را دیده بودم، بسیار مسلط بود و تمام کارهایش را انجام می‌داد، همان کلاس‌ها و بحث‌های آموزشی را در زندان ادامه می‌داد. اصلاً در چهره و رفتارش ذره‌یی از این‌که گویا فردا تیرباران می‌شود و نگرانی و دغدغه‌یی در او نمی‌دیدیم. </blockquote><blockquote>هنگامی که در زندان خبر شهادت [[احمد رضایی]] را به ما دادند، من برق شگفتی در چشمان سعید دیدم و خودش توضیح داد که: شهادت احمد، به‌خصوص با این قهرمانی و پاکبازی، یک پیروزی بزرگ ایدئولوژیک بود و ما از یک‌ مرحله گذشتیم و آنچه را که می‌خواستیم به‌دست آوردیم و احمد کار را برای همه ساده کرد. یعنی سعید لحظه‌شماری می‌کرد که این تضاد در مسیر رشد سازمان حل بشود. آن برق شعفی را که من آن روز در چشمان سعید دیدم، امروز به‌صورت احساس غرور و سربلندی هر مجاهد خلق در ابعاد صدها‌هزار تکثیر شده است. اما سعید از پیش آن را دیده بود». <ref name=":2" /></blockquote>


== متن نامه سعید محسن درفروردین ۴۲ خطاب به خواهرش ==
== متن نامه سعید محسن درفروردین ۱۳۴۲ خطاب به خواهرش ==
خواهرم گفتنی بسیار چیزی بنویسم، و بر دفتر نو که از تراوشات پاک احساساتت و ازقطعات زیبای دوستانت مرشح است نظری بنگارم. قلمی به دستم دادی و خواستی که بر لوحه ای نفتی مصور کنم، ولی نمی‌دانم که با تو از چه سخن گویم، از دنیای دلدادگان، از فراق و جدایی، از نگاه معصوم دخترک زیبای دهاتی بر لباس زرین آن پسرک هوسران شهری، یا از طبیعت زیبا و زیبایی‌های آن، ولی با تو من سخن از آن دنیایی می‌گویم که شاید در آن از همه جا سخن گفته باشم. از دنیایی که انسان‌ها به خاطر سکه‌های زرو نقره، شکم نمی درند و به خاطر خودکامی و خودخواهی انسان‌ها را به قید بندگی مقید نمی‌سازند. دنیایی که هوس‌ها بر انسان‌ها حکومت نمی‌کنند، عشق‌ها به هوس‌ها آلوده نمی‌شود و زیبایی طبیعت را مصنوعات بشری محو نمی‌کند. کاخ ستمگران و ثروتمندان سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمی‌سازد. انسان‌ها درنهاد واقعی متجلی می‌شوند. به گرگی درلباس میش، میدانی، آزادی ومساوات و برابری تمام مزایای جاهلیت را محکوم می‌کند. میدانی، برای انسان سماه ارزش انسانیت قائل است، دنیایی که شیفتگان تمدن مسخره آمیز قرن بیستم را محکوم می‌نماید، آری، آنجا نه چون آمریکای به اصطلاح مترقی، بشری را به خاطر پوست زرد یا سیاهش از ورود به دانشگاه محروم می‌نماید، نه چون نویسندگان حقوق بشر (فرانسه مادر آزادیخواهی) مال وجان وناموس فرزندان دلیر آفریقا و قهرمانان حماسه ای الجزایر رابه یغما می‌برد. دنیایی که انسان‌ها به همدیگر به چشم انسانیت می‌نگرند. چپاولگری وغارتگری چنگیزی را در لباس تمدن جلوه می‌دهند. مرزهای اقتصادی مشخص می‌کنند، و دراستعمار جدید رخون ملت‌ها را می‌مکند، آری تاز چنین تمدنی که نرون خونخوار شهر، روی دارو سپید کرده‌است، از این تمدنی که ابلاها و مکنت‌ها و چنگیزها درچپاولگری به گردش نمی‌رسند، بیزارم. دلم می‌خواهد دنیایی بوجود آید که احساسات پاک ولطیف بشری جلوه نماید و انسانیت تجلی کند و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد. ارزش انسان‌ها به فضیلت و کار آنها باشد. فروردین ۱۳۴۲ '
«خواهرم گفتی باز چیزی بنویسم و بر دفتر نو که از تراوشات پاک احساساتت و از قطعات زیبای دوستانت مرشح است نظری بنگارم. قلمی به دستم دادی و خواستی که بر لوحه‌ای نفتی مصور کنم، ولی نمی‌دانم که با تو از چه سخن گویم، از دنیای دلدادگان، از فراق و جدایی، از نگاه معصوم دخترک زیبای دهاتی بر لباس زرین آن پسرک هوسران شهری، یا از طبیعت زیبا و زیبایی‌های آن، ولی با تو من سخن از آن دنیایی می‌گویم که شاید در آن از همه جا سخن گفته باشم. از دنیایی که انسان‌ها به خاطر سکه‌های زر و نقره، شکم نمی‌درند و به خاطر خودکامی و خودخواهی انسان‌ها را به قید بندگی مقید نمی‌سازند. دنیایی که هوس‌ها بر انسان‌ها حکومت نمی‌کند، عشق‌ها به هوس‌ها آلوده نمی‌شود و زیبایی طبیعت را مصنوعات بشری محو نمی‌کند. کاخ ستمگران و ثروتمندان سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمی‌سازد. انسان‌ها درنهاد واقعی متجلی می‌شوند. نه گرگی درلباس میش، میدانی، آزادی و مساوات و برابری تمام مزایای جاهلیت را محکوم می‌کند. میدانی، برای انسان سیاه ارزش انسانیت قائل است، دنیایی که شیفتگان تمدن مسخره‌آمیز قرن بیستم را محکوم می‌نماید، آری، آنجا نه چون آمریکای به اصطلاح مترقی، بشری را به خاطر پوست زرد یا سیاهش از ورود به دانشگاه محروم می‌نماید، نه چون نویسندگان حقوق بشر (فرانسه مادر آزادیخواهی) مال وجان وناموس فرزندان دلیر آفریقا و قهرمانان حماسه‌ای الجزایر رابه یغما می‌برد. دنیایی که انسان‌ها به همدیگر به چشم انسانیت می‌نگرند. چپاولگری و غارتگری چنگیزی را در لباس تمدن جلوه می‌دهند. مرزهای اقتصادی مشخص می‌کنند، و در استعمار جدید خون ملت‌ها را می‌مکند. آری از چنین تمدنی که نرون خونخوار شهر، روم را سپیدرو کرده‌است. از این تمدنی که ومکبث‌ها و چنگیزها درچپاولگری به گردش نمی‌رسند، بیزارم. دلم می‌خواهد دنیایی بوجود آید که احساسات پاک و لطیف بشری جلوه نماید و انسانیت تجلی کند و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد. ارزش انسان‌ها به فضیلت و کار آنها باشد. فروردین ۱۳۴۲ '


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
۳۷۴

ویرایش