سعید محسن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۲۵: خط ۳۲۵:


== متن نامه سعید محسن خطاب به خواهرش ==
== متن نامه سعید محسن خطاب به خواهرش ==
«خواهرم گفتی باز چیزی بنویسم و بر دفتر نو که از تراوشات پاک احساساتت و از قطعات زیبای دوستانت مرشح است نظری بنگارم. قلمی به دستم دادی و خواستی که بر لوحه‌ای نفتی مصور کنم، ولی نمی‌دانم که با تو از چه سخن گویم، از دنیای دلدادگان، از فراق و جدایی، از نگاه معصوم دخترک زیبای دهاتی بر لباس زرین آن پسرک هوسران شهری، یا از طبیعت زیبا و زیبایی‌های آن، ولی با تو من سخن از آن دنیایی می‌گویم که شاید در آن از همه جا سخن گفته باشم. از دنیایی که انسان‌ها به خاطر سکه‌های زر و نقره، شکم نمی‌درند و به خاطر خودکامی و خودخواهی انسان‌ها را به قید بندگی مقید نمی‌سازند. دنیایی که هوس‌ها بر انسان‌ها حکومت نمی‌کند، عشق‌ها به هوس‌ها آلوده نمی‌شود و زیبایی طبیعت را مصنوعات بشری محو نمی‌کند. کاخ ستمگران و ثروتمندان سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمی‌سازد. انسان‌ها درنهاد واقعی متجلی می‌شوند. نه گرگی درلباس میش، میدانی، آزادی و مساوات و برابری تمام مزایای جاهلیت را محکوم می‌کند. میدانی، برای انسان سیاه ارزش انسانیت قائل است، دنیایی که شیفتگان تمدن مسخره‌آمیز قرن بیستم را محکوم می‌نماید، آری، آنجا نه چون آمریکای به اصطلاح مترقی، بشری را به خاطر پوست زرد یا سیاهش از ورود به دانشگاه محروم می‌نماید، نه چون نویسندگان حقوق بشر (فرانسه مادر آزادیخواهی) مال وجان وناموس فرزندان دلیر آفریقا و قهرمانان حماسه‌ای الجزایر رابه یغما می‌برد. دنیایی که انسان‌ها به همدیگر به چشم انسانیت می‌نگرند. چپاولگری و غارتگری چنگیزی را در لباس تمدن جلوه می‌دهند. مرزهای اقتصادی مشخص می‌کنند، و در استعمار جدید خون ملت‌ها را می‌مکند. آری از چنین تمدنی که نرون خونخوار شهر، روم را سپیدرو کرده‌است. از این تمدنی که ومکبث‌ها و چنگیزها درچپاولگری به گردش نمی‌رسند، بیزارم. دلم می‌خواهد دنیایی بوجود آید که احساسات پاک و لطیف بشری جلوه نماید و انسانیت تجلی کند و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد. ارزش انسان‌ها به فضیلت و کار آن‌ها باشد. فروردین ۱۳۴۲ '
سعید محسن قبل از اعدام به خواهرش این چنین نوشته است:<blockquote>«خواهرم گفتی باز چیزی بنویسم و بر دفتر نو که از تراوشات پاک احساساتت و از قطعات زیبای دوستانت مرشح است نظری بنگارم. قلمی به دستم دادی و خواستی که بر لوحه‌ای نفتی مصور کنم، ولی نمی‌دانم که با تو از چه سخن گویم، از دنیای دلدادگان، از فراق و جدایی، از نگاه معصوم دخترک زیبای دهاتی بر لباس زرین آن پسرک هوسران شهری، یا از طبیعت زیبا و زیبایی‌های آن، ولی با تو من سخن از آن دنیایی می‌گویم که شاید در آن از همه جا سخن گفته باشم. از دنیایی که انسان‌ها به خاطر سکه‌های زر و نقره، شکم نمی‌درند و به خاطر خودکامی و خودخواهی انسان‌ها را به قید بندگی مقید نمی‌سازند. دنیایی که هوس‌ها بر انسان‌ها حکومت نمی‌کند، عشق‌ها به هوس‌ها آلوده نمی‌شود و زیبایی طبیعت را مصنوعات بشری محو نمی‌کند. کاخ ستمگران و ثروتمندان سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمی‌سازد. انسان‌ها درنهاد واقعی متجلی می‌شوند. نه گرگی درلباس میش، میدانی، آزادی و مساوات و برابری تمام مزایای جاهلیت را محکوم می‌کند. میدانی، برای انسان سیاه ارزش انسانیت قائل است، دنیایی که شیفتگان تمدن مسخره‌آمیز قرن بیستم را محکوم می‌نماید، آری، آنجا نه چون آمریکای به اصطلاح مترقی، بشری را به خاطر پوست زرد یا سیاهش از ورود به دانشگاه محروم می‌نماید، نه چون نویسندگان حقوق بشر (فرانسه مادر آزادیخواهی) مال وجان وناموس فرزندان دلیر آفریقا و قهرمانان حماسه‌ای الجزایر رابه یغما می‌برد. دنیایی که انسان‌ها به همدیگر به چشم انسانیت می‌نگرند. چپاولگری و غارتگری چنگیزی را در لباس تمدن جلوه می‌دهند. مرزهای اقتصادی مشخص می‌کنند، و در استعمار جدید خون ملت‌ها را می‌مکند. آری از چنین تمدنی که نرون خونخوار شهر، روم را سپیدرو کرده‌است. از این تمدنی که ومکبث‌ها و چنگیزها درچپاولگری به گردش نمی‌رسند، بیزارم. دلم می‌خواهد دنیایی بوجود آید که احساسات پاک و لطیف بشری جلوه نماید و انسانیت تجلی کند و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد. ارزش انسان‌ها به فضیلت و کار آن‌ها باشد. فروردین ۱۳۴۲ '</blockquote>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
[[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]]
* [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]]
 
* [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]]
[[علی اصغر بدیع زادگان]]
* [[علی اصغر بدیع زادگان]]


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
۱٬۶۵۱

ویرایش