۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوان ۲ = | | عنوان ۲ = | ||
| نام = شیرین علمهولی | | نام = شیرین علمهولی | ||
| تصویر = | | تصویر = شیرین علم هولی مبارز کرد.JPG | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = 300px | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = ۱۳۶۰ | | زادروز = ۱۳۶۰ | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''شیرین علم هولی''' (زاده ۱۳ خرداد ۱۳۶۰ - اعدام ۱۹ اردیبهشت ۸۹ در زندان اوین) در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو به دنیا آمد. شیرین علم هولی در سال ۱۳۸۴ در زمره هواداران حزب حیات آزاد کردستان به فعالیتهای | '''شیرین علم هولی''' (زاده ۱۳ خرداد ۱۳۶۰ - اعدام ۱۹ اردیبهشت ۸۹ در زندان اوین) در خانوادهای فقیر در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو به دنیا آمد. شیرین علم هولی به دلیل فقر شدید خانواده فرصت تحصیل نداشت و دختری بیسواد بود و تنها در زندان توانست پنج کلاس درس بخواند. با این همه شیرین علم هولی از ابتدا با فرهنگ مبارزاتی و ظلمستیزی مردم کردستان آشنا بود. شیرین علم هولی در سال ۱۳۸۴ در زمره هواداران حزب حیات آزاد کردستان به فعالیتهای پرداخت. او در اردیبهشت سال ۱۳۸۷ توسط اطلاعات [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] بازداشت و به اتهام عضویت در این حزب و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شد. این در حالی بود که وی در دوران بازجویی بدلیل ندانستن زبان فارسی قادر به دفاع از خود و حتی پاسخگویی درست به بازجو نبود. شیرین علم هولی در بامداد ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به همراه علی حیدریان، [[فرزاد کمانگر]]، فرهاد وکیلی و علی اسلامیان اعدام شد.<ref>[http://shahrvand.com/archives/6138 آخرین نامه شیرین علم هولی از زندان اوین - وب سایت شهروند]</ref> | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
سیلوا هاراتونیان، آمریکایی ایرانی تباری که نزدیک به یک سال زندانی بوده و از زندان آزاد و به آمریکا رفتهاست، دربارهی مدت همبند بودنش با شیرین علم هولی میگوید: | سیلوا هاراتونیان، آمریکایی ایرانی تباری که نزدیک به یک سال زندانی بوده و از زندان آزاد و به آمریکا رفتهاست، دربارهی مدت همبند بودنش با شیرین علم هولی میگوید: | ||
<blockquote>«من پس از گذراندن دورهی انفرادی، در بند ۲۰۹ با اولین کسی که ملاقات کردم شیرین بود. شیرین اولین همسلولی من در سلولهای تنگ و تاریک بند ۲۰۹ بود. روزهایی که با هم در ۲۰۹ بودیم دقیقاً به خاطر ندارم چون آنجا روزها و شبها شمرده نمیشود، ولی حدود ۴۰ روز با هم بودیم و بعد ما را از هم جدا کردند و شیرین را به بند عمومی بردند. من پس از گذراندن ۲۴۹ روز در بند ۲۰۹ بالاخره به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شدم؛ و آنجا دوباره شیرین را دیدم و تا لحظهای که از زندان بیرون آمدم و تا لحظهای که از ایران خارج شدم با هم در تماس بودیم. شیرین در زندان نزدیکترین آدم زندگیم بود و به قول زندانیها هم سفره من بود. از صبح تا شب با هم بودیم و برای من مثل یک خواهر بود، در واقع شیرین فرشته نگهبان من در دوران اسارتم بود.» <ref>[https://www.radiofarda.com/a/f35_Haratounian_AlamHuli/2043625.html شیرین علم هولی به روایت همبندش، سیلوا هاراتونیان - سایت رادیو فردا]</ref></blockquote> | <blockquote>«من پس از گذراندن دورهی انفرادی، در بند ۲۰۹ با اولین کسی که ملاقات کردم شیرین بود. شیرین اولین همسلولی من در سلولهای تنگ و تاریک بند ۲۰۹ بود. روزهایی که با هم در ۲۰۹ بودیم دقیقاً به خاطر ندارم چون آنجا روزها و شبها شمرده نمیشود، ولی حدود ۴۰ روز با هم بودیم و بعد ما را از هم جدا کردند و شیرین را به بند عمومی بردند. من پس از گذراندن ۲۴۹ روز در بند ۲۰۹ بالاخره به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شدم؛ و آنجا دوباره شیرین را دیدم و تا لحظهای که از زندان بیرون آمدم و تا لحظهای که از ایران خارج شدم با هم در تماس بودیم. شیرین در زندان نزدیکترین آدم زندگیم بود و به قول زندانیها هم سفره من بود. از صبح تا شب با هم بودیم و برای من مثل یک خواهر بود، در واقع شیرین فرشته نگهبان من در دوران اسارتم بود.» <ref>[https://www.radiofarda.com/a/f35_Haratounian_AlamHuli/2043625.html شیرین علم هولی به روایت همبندش، سیلوا هاراتونیان - سایت رادیو فردا]</ref></blockquote> | ||
== دفاعیات == | == دفاعیات == | ||
از دفاعیات شیرین علمهولی در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. گویا وی ارتباط با پژاک را قبول نداشتهاست. خود وی و وکلا، و همچنین جوامع حقوق بشری دلایل زیر را در دفاع از وی مطرح مینمایند: | از دفاعیات شیرین علمهولی در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. گویا وی ارتباط با پژاک را قبول نداشتهاست. خود وی و وکلا، و همچنین جوامع حقوق بشری دلایل زیر را در دفاع از وی مطرح مینمایند:[[پرونده:شکنجه زندان.JPG|جایگزین=شیرین در دوران زندان|بندانگشتی|261x261پیکسل|شیرین علمهولی در دوران زندان]]۱. اعترافات شیرین علم هولی بدون قصد و اراده وی و زیر شکنجه صورت گرفتهاست: خانم علم هولی اظهار داشته که در زمان اعتراف از خود ارادهای نداشته و تحت تأثیر دارو بودهاست، شیرین علمهولی در مورد نحوهی اعترافگیری از خود گفتهاست: | ||
۱. اعترافات شیرین علم هولی بدون قصد و اراده وی و زیر شکنجه صورت گرفتهاست: خانم علم هولی اظهار داشته که در زمان اعتراف از خود ارادهای نداشته و تحت تأثیر دارو بودهاست، شیرین علمهولی در مورد نحوهی اعترافگیری از خود گفتهاست: | |||
«در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخمهایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتکها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در اینجا معالجه نمیشود؟ دکتر گفت: برایمعالجه نمیگویم، من در بیمارستان برایتان کاری میکنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند. فردای آن روز مرا با چشمبند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بیخود شده بودم و به هر آنچه را که میپرسیدند، پاسخ میدادم و جوابهایی که آنها میخواستند را همانگونه که میخواستند به آنها میدادم و آنها هم از این جریان فیلم میگرفتند.» | «در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخمهایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتکها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در اینجا معالجه نمیشود؟ دکتر گفت: برایمعالجه نمیگویم، من در بیمارستان برایتان کاری میکنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند. فردای آن روز مرا با چشمبند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بیخود شده بودم و به هر آنچه را که میپرسیدند، پاسخ میدادم و جوابهایی که آنها میخواستند را همانگونه که میخواستند به آنها میدادم و آنها هم از این جریان فیلم میگرفتند.» |