عطار نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴۵: خط ۴۵:
|امضا                    =
|امضا                    =
}}
}}
'''عطار نیشابوری''' ، با نام اصلی، فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، زاده‌ی ۵۴۰ هجری قمری – کدکن نیشابور، عارف و شاعر شهیر ایرانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است. او پس از این‌که انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف رکن‌الدین رفت؛ و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد. عطار نیشابوری سفرهای زیادی کرد؛ و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد. در یکی از این سفرها به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. از عطار  نیشابوری آثاری به‌جا مانده است که شامل دیوان اشعار و مثنویات است. معروف‌ترین مثنویات وی منطق‌الطیر است. تذکرةالاولیاء معروف‌ترین کتاب نثر عطار نیشابوری است. وی در سال ۶۱۸ هجری قمری، به‌هنگام حمله‌ی مغولان در شادیاخ نیشابور، به قتل رسید. از تاریخ تولد و مرگ او روایت‌های مختلفی نقل شده است.
'''عطار نیشابوری'''، با نام اصلی، فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم‌بن اسحاق عطار نیشابوری، زاده‌ی ۵۴۰ هجری قمری – کدکن نیشابور، عارف و شاعر شهیر ایرانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بود. پس از این‌که انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف رکن‌الدین رفت؛ و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد. عطار نیشابوری سفرهای زیادی کرد؛ و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد. در یکی از این سفرها به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. از عطار  نیشابوری آثاری به‌جا مانده است که شامل دیوان اشعار و مثنویات است. معروف‌ترین مثنویات وی منطق‌الطیر است. تذکرةالاولیاء معروف‌ترین کتاب نثر عطار نیشابوری است. وی در سال ۶۱۸ هجری قمری، به‌هنگام حمله‌ی مغولان در شادیاخ نیشابور، به قتل رسید. از تاریخ تولد و مرگ او روایت‌های مختلفی نقل شده است.


== انقلاب روحی عطار ==
== انقلاب روحی عطار ==
عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایت‌های مختلفی بیان شده که معروف‌ترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آن‌جا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست؛ ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چه‌گونه می‌خواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همان‌گونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید.<ref name=":0">[https://www.parvaresheafkar.com/biography/attar-poet/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت پرورش افکار]</ref>  
عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بود تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایت‌های مختلفی بیان شده که معروف‌ترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آن‌جا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست؛ ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چه‌گونه می‌خواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همان‌گونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید.<ref name=":0">[https://www.parvaresheafkar.com/biography/attar-poet/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت پرورش افکار]</ref>  


برخی می‌گویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آن‌که عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوست‌دار آن‌ها بوده است؛ و این مطلب را می‌توان از مقدمه تذکرةالاولیاء نتیجه گرفت. دوم این‌که عطار مصیبت‌نامه و الهی‌نامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:
برخی می‌گویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آن‌که عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوست‌دار آن‌ها بوده است؛ و این مطلب را می‌توان از مقدمه تذکرةالاولیاء نتیجه گرفت. دوم این‌که عطار مصیبت‌نامه و الهی‌نامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:


مصیبت نامه که‌اندوه جهان است          الهی‌نامه که‌اسرار عیان است
مصیبت‌نامه که‌ اندوه جهان است          الهی‌نامه که‌ اسرار عیان است


به داروخانه کردم هر دو آغاز              چه گویم زود رَستم ز این و آن باز  
به داروخانه کردم هر دو آغاز              چه گویم زود رَستم ز این و آن باز  
خط ۶۰: خط ۶۰:
اما می‌توان گفت که این اتفاق در عطار تأثیر عمیقی داشته است.  
اما می‌توان گفت که این اتفاق در عطار تأثیر عمیقی داشته است.  


پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن‌الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکن‌الدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید.<ref name=":0" />  
پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف رکن‌الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکن‌الدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید.<ref name=":0" />  


== آثار عطار نیشابوری ==
== آثار عطار نیشابوری ==
در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شده‌است. به‌طوری‌که عده‌ای آثار او را به تعداد سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشته‌اند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهش‌های محمدرضا شفیعی‌کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب شامل این کتاب‌ها است: اسرارنامه، الهی نامه، منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار.
در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شده‌ است. به‌طوری‌که عده‌ای آثار او را به تعداد سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشته‌اند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهش‌های محمدرضا شفیعی‌کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب شامل این کتاب‌ها است: اسرارنامه، الهی‌نامه، منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار.


عده‌ای از پژوهش‌گران معتقدند که کتاب‌های بی‌سرنامه، خسرونامه، بلبل‌نامه، پسرنامه، حیدری‌نامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج نامه، سیاه‌نامه، اشترنامه، لسان‌الغیب، مظهرالذات، معراج‌نامه، مفتاح‌الفتوح، نزهت‌نامه، وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شده‌اند. پس از حمله‌ی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حمله‌ی مغول، به سایر شهرها برده شده‌بودند.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/atare-neyshabouri/ تحقیق در مورد زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت دانش‌چی]</ref>  
عده‌ای از پژوهش‌گران معتقدند که کتاب‌های بی‌سرنامه، خسرونامه، بلبل‌نامه، پسرنامه، حیدری‌نامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج‌نامه، سیاه‌نامه، اشترنامه، لسان‌الغیب، مظهرالذات، معراج‌نامه، مفتاح‌الفتوح، نزهت‌نامه، وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شده‌اند. پس از حمله‌ی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حمله‌ی مغول، به سایر شهرها برده شده‌ بودند.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/atare-neyshabouri/ تحقیق در مورد زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت دانش‌چی]</ref>  
[[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]]
[[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]]
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:
عطار نیشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:


{{شعر}}{{ب|مصیبت‌نامه که اندوه جهان است|الهی‌نامه که اسرار عیان است}}
{{شعر}}{{ب|مصیبت‌نامه که اندوه جهان است|الهی‌نامه که اسرار عیان است}}
خط ۸۸: خط ۸۸:
ز نور عشق شمع جان برافروز      زبور عشق از جانان درآموز<ref name=":2" />
ز نور عشق شمع جان برافروز      زبور عشق از جانان درآموز<ref name=":2" />


=== الهی نامه ===
=== الهی‌نامه ===
الهی‌نامه سرشار از داستان‌های دل‌کش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند. این کتاب مانند کتاب‌های دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند.<ref name=":2" />  
الهی‌نامه سرشار از داستان‌های دلکش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند. این کتاب مانند کتاب‌های دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند.<ref name=":2" />  


این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصه‌های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمده‌اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می‌فهمند تفاوت دارد.<ref name=":4">[https://majaletime.com/2018/07/05/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مجله تایم]</ref>  
این منظورمه در واقع مجموعه‌ای است از قصه‌های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمده‌اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می‌فهمند تفاوت دارد.<ref name=":4">[https://majaletime.com/2018/07/05/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مجله تایم]</ref>  


=== منطق الطیر ===
=== منطق الطیر ===
مقامات‌الطیور که با نام منطق الطیر خوانده می‌شود، شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانی‌ترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دل‌دادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان می‌نماید.<ref name=":2" />  
مقامات‌الطیور که با نام منطق‌الطیر خوانده می‌شود، شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانی‌ترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دل‌دادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان می‌نماید.<ref name=":2" />  
[[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطق‌الطیر]]
[[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطق‌الطیر]]
مثنوی منطق‌الطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهم‌ترین و برجسته‌ترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنوی‌های تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می‌توان آن را حماسه‌ای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ  که پادشاه آن‌هاست به راهنمایی هدهد به راه می‌افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می‌گذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می‌مانند و یا به بهانه‌هایی پس می‌کشند؛ تا این که، پس از عبور از این مراحل هفت‌گانه که بی‌شباهت به هفت خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سی‌مرغ باقی می‌مانند و چون به خود می‌نگرند در می‌یابند که آن‌چه بیرون از خود می‌جسته‌اند، سیمرغ اینک در وجود خود آن‌هاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سی‌مرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت‌گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می‌کنند.<ref name=":4" />  
مثنوی منطق‌الطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهم‌ترین و برجسته‌ترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنوی‌های تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می‌توان آن را حماسه‌ای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ  که پادشاه آن‌هاست به راهنمایی هدهد به راه می‌افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می‌گذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می‌مانند و یا به بهانه‌هایی پس می‌کشند؛ تا این که، پس از عبور از این مراحل هفت‌گانه که بی‌شباهت به هفت‌خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سی‌مرغ باقی می‌مانند و چون به خود می‌نگرند در می‌یابند که آن‌چه بیرون از خود می‌جسته‌اند، سیمرغ اینک در وجود خود آن‌هاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سی‌مرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت‌گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می‌کنند.<ref name=":4" />  


این منظومه‌ی عالی و کم‌نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به‌کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحث‌ها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کننده‌ی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت می‌افکند و بدین نکته اقرار می‌دهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او می‌گفته‌اند، از مقوله‌ی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بی‌هوده گویند. این شاعر چیره‌دست توانا و این عارف و اصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک می‌کرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تأییدات بی‌منتهی داشت، به نظم در می‌آورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزله‌ی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومه‌ی عالی و کم‌نظیری است که ما را از قبول منظومه‌ی سست و بی‌مایه‌ای مانند مظهرالعجائب و لسان‌الغیب که منسوب به عطار است باز می‌دارد. غالب منظومه‌های عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آن‌ها مکرر چاپ شده است.<ref name=":3" />
این منظومه‌ی عالی و کم‌نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به‌کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحث‌ها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کننده‌ی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت می‌افکند و بدین نکته اقرار می‌دهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او می‌گفته‌اند، از مقوله‌ی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بی‌هوده گویند. این شاعر چیره‌دست توانا و این عارف واصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک می‌کرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تأییدات بی‌منتهی داشت، به نظم در‌می‌آورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزله‌ی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومه‌ی عالی و کم‌نظیری است که ما را از قبول منظومه‌ی سست و بی‌مایه‌ای مانند مظهرالعجائب و لسان‌الغیب که منسوب به عطار است باز می‌دارد. غالب منظومه‌های عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آن‌ها مکرر چاپ شده است.<ref name=":3" />


در تلقی رمزباورانه‌ی عطار نشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق‌الطیر در کسوت پرنده‌ای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین می‌یابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را به‌صورت خدا- شاه عیان می‌کند؛ و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه‌ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشه‌ی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنان‌که پیشینیان می‌پنداشتند، چین دورترین نقطه‌ی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کننده‌ی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را می‌توان در این بیت زیبای حافظ دید:
در تلقی رمزباورانه‌ی عطار نیشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق‌الطیر در کسوت پرنده‌ای بزرگ و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین می‌یابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را به‌صورت خدا - فرمانروا عیان می‌کند؛ و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه‌ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشه‌ی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنان‌که پیشینیان می‌پنداشتند، چین دورترین نقطه‌ی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کننده‌ی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را می‌توان در این بیت زیبای حافظ دید:


تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او        زین سفر دراز خود عزم سفر نمی‌کند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او        زین سفر دراز خود عزم سفر نمی‌کند
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء  ضمن شرح احوال حلاج، آخرین روزها و ساعات پیش از به‌دار آویخته شدن منصور حلاج را شرح داده است:
عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء  ضمن شرح احوال حلاج، آخرین روزها و ساعات پیش از به‌دار آویخته شدن منصور حلاج را شرح داده است:


نقل است که درزندان، حلاج  را سیصد چوب بزدند. هرچند می‌زدند آوازی فصیح می‌آمد که، مترس ای ابن منصور!. پس دیگر بار حلاج را بردند  تا بکشند. درویشی درآن میان از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا. آنروزش بکشتند، دیگرروز سوختند و سوم روزش به باد دادند. یعنی عشق این است. پس در راه که می‌رفت می‌خرامید. دست‌اندازان و عیاروار می‌رفت با ۱۳ بندِ گران. گفتند این خرامیدن از چیست؟ گفت زیرا که به کشتنگاه می‌روم و نعره می‌زد و می‌گفت که چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تموز خَمر کهن خورد. چون به زیر طاقش بردند پای به نردبان نهاد. گفتند، حال چیست؟ گفت معراج مردان، سرِ دار است. پس دستش جدا کردند، خنده‌ای بزد. گفتند خنده چیست؟ گفت دست از آدمی رسته، جدا کردن آسان است… پس پاهایش ببریدند. تبسمی کرد و گفت، بدین پای سفرِ خاک می‌کردم. قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کنم. اگر توانید آن قدم ببُرید. پس دو دست بریده خون‌آلود برروی درمالید و روی و ساعد را خون‌آلود کرد. گفتند چرا کردی؟ گفت خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده‌باشد. شما پندارید که زردی من از ترس است. خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ‌روی باشم؛ که گلگونه‌ی مردان، خون ایشان است. گفتند اگر روی به‌خون سرخ کردی ساعد را باری چرا آلودی؟ گفت وضو می‌سازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دورکعت است که وضو درست نیاید الا به‌خون.  
نقل است که درزندان، حلاج  را سیصد چوب بزدند. هرچند می‌زدند آوازی فصیح می‌آمد که، مترس ای ابن منصور!. پس دیگر بار حلاج را بردند  تا بکشند. درویشی درآن میان از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا. آنروزش بکشتند، دیگرروز سوختند و سوم روزش به باد دادند. یعنی عشق این است. پس در راه که می‌رفت می‌خرامید. دست‌اندازان و عیاروار می‌رفت با ۱۳ بندِ گران. گفتند این خرامیدن از چیست؟ گفت زیرا که به کشتنگاه می‌روم و نعره می‌زد و می‌گفت که چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تموز خَمر کهن خورد. چون به زیر طاقش بردند پای به نردبان نهاد. گفتند، حال چیست؟ گفت معراج مردان، سرِ دار است. پس دستش جدا کردند، خنده‌ای بزد. گفتند خنده چیست؟ گفت دست از آدمی رسته، جدا کردن آسان است… پس پاهایش ببریدند. تبسمی کرد و گفت، بدین پای سفرِ خاک می‌کردم. قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کنم. اگر توانید آن قدم ببُرید. پس دو دست بریده خون‌آلود برروی درمالید و روی و ساعد را خون‌آلود کرد. گفتند چرا کردی؟ گفت خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده‌ باشد. شما پندارید که زردی من از ترس است. خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ‌روی باشم؛ که گلگونه‌ی مردان، خون ایشان است. گفتند اگر روی به‌خون سرخ کردی ساعد را باری چرا آلودی؟ گفت وضو می‌سازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دورکعت است که وضو درست نیاید الا به‌خون.  


ذکر حسن بصری ـ گفتند ای شیخ! دل‌های ما خفته است! که سخن تو در وی اثر نمی‌کند. چه کنیم؟
ذکر حسن بصری ـ گفتند ای شیخ! دل‌های ما خفته است! که سخن تو در وی اثر نمی‌کند. چه کنیم؟


گفت، کاش خفته بودی، که خفته را بجنبانی بیدار شود. دل‌های شما مرده است.
گفت، کاش خفته بودی، که خفته را بجنبانی بیدار شود. دل‌های شما مرده است.
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
گفت، نان خدای می‌خورم و فرمان شیطان می‌برم!  
گفت، نان خدای می‌خورم و فرمان شیطان می‌برم!  


ذکر حبیب عجمی ـ پس حبیب را دید، گفت، این درجه و مرتبت به‌چه یافتی؟  
ذکر حبیب عجمی ـ پس حبیب را دید، گفت، این درجه و مرتبت به‌چه یافتی؟  


گفت، بدان که من دل سپید می‌کنم و تو کاغذ سیاه می‌کنی!
گفت، بدان که من دل سپید می‌کنم و تو کاغذ سیاه می‌کنی!


ذکر فضیل عیاض ـ وقتی بود که آن‌چه می‌کردند، به ریا می‌کردند! اکنون بدان‌چه نمی‌کنند، ریا می‌کنند.
ذکر فضیل عیاض ـ وقتی بود که آن‌چه می‌کردند، به ریا می‌کردند! اکنون بدان‌چه نمی‌کنند، ریا می‌کنند.


ذکر ابراهیم ادهم ـ گفت، سنگی دیدم در راهی افکنده و برآن نبشته، برگردان و بخوان! گفت برگردانیدم. نوشته بود، چون تو عمل نمی‌کنی بدان‌چه می‌دانی، چه‌گونه می‌طلبی آن‌چه نمی‌دانی؟!
ذکر ابراهیم ادهم ـ گفت، سنگی دیدم در راهی افکنده و برآن نبشته، برگردان و بخوان! گفت برگردانیدم. نوشته بود، چون تو عمل نمی‌کنی بدان‌چه می‌دانی، چه‌گونه می‌طلبی آن‌چه نمی‌دانی؟!


ذکر بایزید بسطامی ـ گفت، به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان‌که پای به برف فرو شود، به عشق فرو می‌شد!
ذکر بایزید بسطامی ـ گفت، به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان‌که پای به برف فرو شود، به عشق فرو می‌شد!


گفت، می‌خواهم که زودتر قیامت برخاستی، تا من خیمه‌ی خود بر طرْف دوزخ زدمی! که چون دوزخ مرا بیند، پست شود، تا من سببِ راحتِ خلق شوم.  
گفت، می‌خواهم که زودتر قیامت برخاستی، تا من خیمه‌ی خود بر طرْف دوزخ زدمی! که چون دوزخ مرا بیند، پست شود، تا من سببِ راحتِ خلق شوم.  
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:


== دیدار عطار با مولوی ==
== دیدار عطار با مولوی ==
بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، به‌همراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخه‌ای از کتاب اسرارنامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶ ساله‌ای بیشتر نبود، تقدیم کرد و درباره‌ی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیش‌بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد.<ref name=":1" />  
بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال‌الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، به‌همراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخه‌ای از کتاب اسرارنامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶ ساله‌ای بیشتر نبود، تقدیم کرد و درباره‌ی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیش‌بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد.<ref name=":1" />  


== ویژگی سخن عطار ==
== ویژگی سخن عطار ==
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از شاعران بزرگ عرفان و از مردان مشهور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و جذاب است. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب کرده است. عطار نیشابوری اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود، آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی هم‌چون سنایی را ندارد؛ اما آن گفتار ساده از سوخته‌دلی هم‌چون او، باعث شده که خواننده را مجذوب نماید. هم‌چنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان‌ها و حکایات مختلف، یکی دیگر از جاذبه‌های آثار او است؛ و او سرمشق عرفای نامی پس از خود، هم‌چون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این عارف بزرگ پرداخته‌اند.<ref name=":6">[https://seemorgh.com/culture/literature/poetry/228312-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C/ ماجرای مرگ عم‌انگیزعطار نیشابوری - سایت سیمرغ]</ref>  
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از شاعران بزرگ عرفان و از مردان مشهور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و جذاب است. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی‌پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب کرده است. عطار نیشابوری اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود، آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی هم‌چون سنایی را ندارد؛ اما آن گفتار ساده از سوخته‌دلی هم‌چون او، باعث شده که خواننده را مجذوب نماید. هم‌چنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان‌ها و حکایات مختلف، یکی دیگر از جاذبه‌های آثار او است؛ و او سرمشق عرفای نامی پس از خود، هم‌چون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این عارف بزرگ پرداخته‌اند.<ref name=":6">[https://seemorgh.com/culture/literature/poetry/228312-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C/ ماجرای مرگ عم‌انگیزعطار نیشابوری - سایت سیمرغ]</ref>  


یکی از ویژگی‌هایی که در زبان عارفان و صوفیان دیده می‌شود استفاده از رمز است. بسیاری از مفاهیم و جهان‌بینی‌های صوفیان با آن‌چه که در باور توده‌های مردم عامی و معمولی است، متفاوت است. بنابراین برای آنان روشن شده بود که بیان صریح و بی‌پرده‌ی این باورها، بی‌گمان آنان را در گرفتاری و دردسر خواهد انداخت. از این روی سخنان خود را رمزگونه بیان می‌کردند و در پیچیده کردن آن رمزها تا آن‌جا که ممکن بود می‌کوشیدند، تا کسی نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چیزها بفهمد. این آثار و نوشته‌های مرموز را جز خودشان کس دیگری نمی‌توانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پیام‌های خود را در ضمن داستان‌ها و افسانه‌های منظومی که می‌ساختند، بیان می کردند. بعضی از این داستان‌ها را از زبان حیوانات و پرندگان بیان کرده و برخی را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت داده‌اند. اما در واقع منظور آن‌ها داستان سرایی نبوده است؛ بلکه هدف آن‌ها این بود که پیام خود را در خلال آن امثال و داستان‌ها بیان کنند، تا مخالفان مدعی نتوانند منظور آن‌ها را بفهمند. آن‌ها که اهل بودند و از راز و رمزهای صوفیانه باخبر بودند، مطلب را فهمیده و پیام را دریافت می‌کردند. اما اغیار و مدعیان نااهل، که معمولاً مردم عادی بودند، هم‌چون کودکان، تنها به خواندن داستان‌ها کفایت نموده و می‌پنداشتند که همه‌ی مطلب همین است. از آن‌جایی که این داستان‌ها معمولاً بر ساخته‌ی ذهن خود صوفیان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر می‌رفت، از این روی عامه‌ی مردم گاهی اوقات دچار حیرت شده و به صورت و ظاهر داستان ایراد می‌گرفتند. داستان‌های دیوانگان عطار نیز بدین گونه‌اند و عطار بیشترین اهداف معنایی خویش را در قالب این داستان‌ها با زبان رمز آورده است.<ref name=":1" />  
یکی از ویژگی‌هایی که در زبان عارفان و صوفیان دیده می‌شود استفاده از رمز است. بسیاری از مفاهیم و جهان‌بینی‌های صوفیان با آن‌چه که در باور توده‌های مردم عامی و معمولی است، متفاوت است. بنابراین برای آنان روشن شده بود که بیان صریح و بی‌پرده‌ی این باورها، بی‌گمان آنان را در گرفتاری و دردسر خواهد انداخت. از این روی سخنان خود را رمزگونه بیان می‌کردند و در پیچیده کردن آن رمزها تا آن‌جا که ممکن بود می‌کوشیدند، تا کسی نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چیزها بفهمد. این آثار و نوشته‌های مرموز را جز خودشان کس دیگری نمی‌توانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پیام‌های خود را در ضمن داستان‌ها و افسانه‌های منظومی که می‌ساختند، بیان می کردند. بعضی از این داستان‌ها را از زبان حیوانات و پرندگان بیان کرده و برخی را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت داده‌اند. اما در واقع منظور آن‌ها داستان سرایی نبوده است؛ بلکه هدف آن‌ها این بود که پیام خود را در خلال آن امثال و داستان‌ها بیان کنند، تا مخالفان مدعی نتوانند منظور آن‌ها را بفهمند. آن‌ها که اهل بودند و از راز و رمزهای صوفیانه باخبر بودند، مطلب را فهمیده و پیام را دریافت می‌کردند. اما اغیار و مدعیان نااهل، که معمولاً مردم عادی بودند، هم‌چون کودکان، تنها به خواندن داستان‌ها کفایت نموده و می‌پنداشتند که همه‌ی مطلب همین است. از آن‌جایی که این داستان‌ها معمولاً برساخته‌ی ذهن خود صوفیان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر می‌رفت، از این روی عامه‌ی مردم گاهی اوقات دچار حیرت شده و به صورت و ظاهر داستان ایراد می‌گرفتند. داستان‌های دیوانگان عطار نیز بدین گونه‌اند و عطار بیشترین اهداف معنایی خویش را در قالب این داستان‌ها با زبان رمز آورده است.<ref name=":1" />  


== عطار فارغ از مدح شاهان ==
== عطار فارغ از مدح شاهان ==
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
عطار در جای دیگر می‌گوید:
عطار در جای دیگر می‌گوید:


پای درنه راه را پایان مجوی            زان که راه عشق بی پایان بود
پای درنه راه را پایان مجوی            زان که راه عشق بی‌پایان بود


در اندیشه‌ی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پرده‌ی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانه‌ی راه بی‌پایان عشق و رهایی قرار می‌گیرد:
در اندیشه‌ی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پرده‌ی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانه‌ی راه بی‌پایان عشق و رهایی قرار می‌گیرد:
خط ۲۷۶: خط ۲۷۶:


{{ب|ساقیا خون جگر در جام کن|گر نداری درد از ما وام کن}}{{پایان شعر}}
{{ب|ساقیا خون جگر در جام کن|گر نداری درد از ما وام کن}}{{پایان شعر}}
و اما اندیشه‌ی وحدت شهودی در عرفان عطار نیشابوری؛ عارف وحدت وجودی، عالم را عین خدا و خدا را عین عالم می‌داند، به بیان دیگر وحدت، برای عارف وحدت وجودی امری آفاقی یا عینی و وجود شناختی است. خدا نزد این دسته از عرفا، نه امر یگانه، بلکه یگانگی امور است. اینان در پی آن هستند که با کشف و شهود به نور و نیاز خدا معرفت یابند. اما عارف وحدت شهودی، عالم را تجلی پرتو حُسن خدا می‌داند، نه عین خدا. به بیان دیگر وحدت، برای عارف وحدت شهودی، امری انفسی یا شناخت شناسی و روان شناختی است. این گروه از عرفا در پی آن هستند که با کشف و شهود به نار و ناز خدا عشق بورزند. بنابر این شیخ عطار نیشابوری، عارفی وحدت وجودی نیست، بلکه عارفی وحدت شهودی است؛ چنان‌که خود در داستان طیور و سیمرغ در کتاب منطق‌الطیر آورده‌است:
و اما اندیشه‌ی وحدت شهودی در عرفان عطار نیشابوری؛ عارف وحدت وجودی، عالم را عین خدا و خدا را عین عالم می‌داند، به بیان دیگر وحدت، برای عارف وحدت وجودی امری آفاقی یا عینی و وجود شناختی است. خدا نزد این دسته از عرفا، نه امر یگانه، بلکه یگانگی امور است. اینان در پی آن هستند که با کشف و شهود به نور و نیاز خدا معرفت یابند. اما عارف وحدت شهودی، عالم را تجلی پرتو حُسن خدا می‌داند، نه عین خدا. به بیان دیگر وحدت، برای عارف وحدت شهودی، امری انفسی یا شناخت شناسی و روان شناختی است. این گروه از عرفا در پی آن هستند که با کشف و شهود به نار و ناز خدا عشق بورزند. بنابر این شیخ عطار نیشابوری، عارفی وحدت وجودی نیست، بلکه عارفی وحدت شهودی است؛ چنان‌که خود در داستان طیور و سیمرغ در کتاب منطق‌الطیر آورده‌ است:
{{شعر}}{{ب|ابتدای کار سیمرغ ای عجب|جلوه‌گر شد در چین نیم شب}}
{{شعر}}{{ب|ابتدای کار سیمرغ ای عجب|جلوه‌گر شد در چین نیم شب}}


خط ۲۸۷: خط ۲۸۷:
{{ب|گر نگشتی نقش پر او عیان|این همه غوغا نبودی در جهان}}
{{ب|گر نگشتی نقش پر او عیان|این همه غوغا نبودی در جهان}}


{{ب|این همه آثار صنع از فَر اوست|جمله انمودار نقش پَر اوست}}{{پایان شعر}}موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعه‌ی آثار عطار نشابوری است که هرجا که از قلم‌رو معشوق سخن به میان می‌آید، عقل در آن‌جا تحقیر می‌شود. در این قلم‌رو عقل دود است و عشق آتش، چنان‌که عطار خود می‌گوید: {{شعر}}{{ب|ماهی از دریا چو به صحرا فتد|می‌تپد تا بوک در دریا فتد}}
{{ب|این همه آثار صنع از فَر اوست|جمله انمودار نقش پَر اوست}}{{پایان شعر}}موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعه‌ی آثار عطار نیشابوری است که هرجا که از قلمرو معشوق سخن به میان می‌آید، عقل در آن‌جا تحقیر می‌شود. در این قلم‌رو عقل دود است و عشق آتش، چنان‌که عطار خود می‌گوید: {{شعر}}{{ب|ماهی از دریا چو به صحرا فتد|می‌تپد تا بوک در دریا فتد}}


{{ب|عشق این‌جا آتش است و عقل دود|عشق کامد در گریزد عقل زود}}{{پایان شعر}}
{{ب|عشق این‌جا آتش است و عقل دود|عشق کامد در گریزد عقل زود}}{{پایان شعر}}
خط ۳۱۸: خط ۳۱۸:
{{ب|علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث|هر که خواند غیر این گردد خبیث}}{{پایان شعر}}<ref name=":5" />
{{ب|علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث|هر که خواند غیر این گردد خبیث}}{{پایان شعر}}<ref name=":5" />


عطار نیشابوری معراج پیامبر اسلام را محصول تکامل بشر و به‌دنبال رنج و خون بسیار می‌داند که سرانجام در حضرت محمّد (ص) به رهایی و وصل انجامید و از طریق او بشر به خدا وصل شدند. عطار میگوید:  
عطار نیشابوری معراج پیامبر اسلام را محصول تکامل بشر و به‌دنبال رنج و خون بسیار می‌داند که سرانجام در حضرت محمّد (ص) به رهایی و وصل انجامید و از طریق او بشر به خدا وصل شدند. عطار می‌گوید:  


صدهزاران جان و دل تاراج رفت          تا محمد یک شبی معراج رفت
صدهزاران جان و دل تاراج رفت          تا محمد یک شبی معراج رفت


عطار نیشابور در ابیاتی که علاوه بر جنبه‌ی انگیزاننده آن، اشارهای آموزنده به چه‌گونگی شناخت و درک حقیقت هم دارد. تأکیدی بر این حقیقت که فهم و نزدیک شدن به حقیقت، قدم به قدم از عمل صادقانه در مسیر رهایی ناشی میشود:
عطار نیشابور در ابیاتی که علاوه بر جنبه‌ی انگیزاننده آن، اشاره‌ای آموزنده به چگونگی شناخت و درک حقیقت هم دارد. تأکیدی بر این حقیقت که فهم و نزدیک شدن به حقیقت، قدم به قدم از عمل صادقانه در مسیر رهایی ناشی می‌شود:


گرمرد رهی میان خون باید رفت                    از پای فتاده سرنگون باید رفت
گرمرد رهی میان خون باید رفت                    از پای فتاده سرنگون باید رفت
خط ۳۳۵: خط ۳۳۵:
لیک  اگر  دیوانه  آیی  در  شمار          هیچ‌کس را با تو نبود هیچ کار<ref name=":5" />
لیک  اگر  دیوانه  آیی  در  شمار          هیچ‌کس را با تو نبود هیچ کار<ref name=":5" />


با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، می‌توان دریافت که این دیوانگان بیش‌تر در قبرستان‌ها و بر سر گورها، در ویرانه‌ها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه به‌دست، بر روی پل و معابر دیده می‌شوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی می‌نمایند. گورستان نماد و رمز این است که سرانجام کشتی تن خواهد شکست؛ و انسان چون به این نقطه رسد کار او تسلیم است و جز تسلیم چاره‌ای ندارد. گورستان نقطه‌ی جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادی است. این مرحله، برای دیوانه‌ی عطار نیشابوری، مرحله‌ای با ارزش و دوست داشتنی است. چرا که جان او که از تعلقات مادی به دور بوده است، فقط در این مرحله است که به سوی جانان پرواز خواهد کرد. دیوانه‌ی عطار معتقد است حتی از قبرستان به سوی شهر رفتن، کار بیهوده ای است؛ چرا که سبب درازی راه و مسیر بازگشت خواهد شد. مگر نه این است که عاقبت این‌جا باید برگشت و مگر نه این است که تنها این نقطه، سکوی پرواز به سوی جانان است. دیوانه‌ی عطار نیشابوری به‌دور از تعلقات و وابستگی‌های دنیوی، در این نقطه منتظر نشسته است.
با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، می‌توان دریافت که این دیوانگان بیش‌تر در قبرستان‌ها و بر سر گورها، در ویرانه‌ها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه به‌دست، بر روی پل و معابر دیده می‌شوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی می‌نمایند. گورستان نماد و رمز این است که سرانجام کشتی تن خواهد شکست؛ و انسان چون به این نقطه رسد کار او تسلیم است و جز تسلیم چاره‌ای ندارد. گورستان نقطه‌ی جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادی است. این مرحله، برای دیوانه‌ی عطار نیشابوری، مرحله‌ای با ارزش و دوست داشتنی است. چرا که جان او که از تعلقات مادی به دور بوده است، فقط در این مرحله است که به سوی جانان پرواز خواهد کرد. دیوانه‌ی عطار معتقد است حتی از قبرستان به سوی شهر رفتن، کار بیهوده‌ای است؛ چرا که سبب درازی راه و مسیر بازگشت خواهد شد. مگر نه این است که عاقبت این‌جا باید برگشت و مگر نه این است که تنها این نقطه، سکوی پرواز به سوی جانان است. دیوانه‌ی عطار نیشابوری به‌دور از تعلقات و وابستگی‌های دنیوی، در این نقطه منتظر نشسته است.
{{شعر}}{{ب|آن یکی دیوانه بر گوری بخفت|از سر آن گور یک دم می نرفت}}
{{شعر}}{{ب|آن یکی دیوانه بر گوری بخفت|از سر آن گور یک دم می نرفت}}


خط ۳۵۳: خط ۳۵۳:
در بیشتر حکایت‌ها دیوانگان را بر روی پل در حالت نشسته مشاهده می‌کنیم. پل در این گونه حکایت‌ها سمبل و رمز این دنیای فانی و گذرا است، که هرگز بر آن، ایمن نتوان بود.
در بیشتر حکایت‌ها دیوانگان را بر روی پل در حالت نشسته مشاهده می‌کنیم. پل در این گونه حکایت‌ها سمبل و رمز این دنیای فانی و گذرا است، که هرگز بر آن، ایمن نتوان بود.


بهلول روزی از شراب عشق، مست در مسیری بر روی پُلی نشسته بود؛ هارون‌الرشید که از آن‌جا عبور می‌کرد، به بهلول گفت: ای بهلولِ مست، خیز از این‌جا چون توان بر پل نشست؟ بهلول جواب می دهد:
بهلول روزی از شراب عشق، مست در مسیری بر روی پُلی نشسته بود؛ هارون‌الرشید که از آن‌جا عبور می‌کرد، به بهلول گفت: ای بهلولِ مست، خیز از این‌جا چون توان بر پل نشست؟ بهلول جواب می‌دهد:


این با  خویشتن گو ای امیر        تا چرا بر پل بماندی جای‌گیر
این با  خویشتن گو ای امیر        تا چرا بر پل بماندی جای‌گیر
خط ۳۹۱: خط ۳۹۱:
{{ب|آن من بین و آن خود، عدل این بود|این چنین عدلی کجا آیین بود}}{{پایان شعر}}<ref name=":5" />  
{{ب|آن من بین و آن خود، عدل این بود|این چنین عدلی کجا آیین بود}}{{پایان شعر}}<ref name=":5" />  


در رابطه با مردم‌گریزی، نویسندگان و شُعرایی که در آثار خود به وصف احوال دیوانگان پرداخته‌اند، عموماً از یک صفت خاص در آن‌ها یاد کرده‌اند و آن مردم‌گریزی است. آن‌ها به مردم و جامعه پشت، و مردم نیز آن‌ها را از خود طرد می‌کرده‌اند. اگر گه‌گاهی به میان مردم می‌آمدند، مورد استهزاء و اذیت و آزار قرار می گرفتند. در بسیاری از داستان‌ها و اخبار دیوانگان، وقتی از رابطه و نسبت آن‌ها با خلق سخن به میان می آید، این حالت مردم‌گریزی و انزوا در آنان دیده می‌شود. عطار نیشابوری نیز در داستان‌های خود به این صفت اشاره کرده است. دیوانگان او اساساً به جامعه تعلق ندارند اما عطار نسبت دیوانگان و مردم را، به نحو خاصی در نظر می‌گیرد.<ref name=":1" />  
در رابطه با مردم‌گریزی، نویسندگان و شُعرایی که در آثار خود به وصف احوال دیوانگان پرداخته‌اند، عموماً از یک صفت خاص در آن‌ها یاد کرده‌اند و آن مردم‌گریزی است. آن‌ها به مردم و جامعه پشت، و مردم نیز آن‌ها را از خود طرد می‌کرده‌اند. اگر گه‌گاهی به میان مردم می‌آمدند، مورد استهزاء و اذیت و آزار قرار می‌گرفتند. در بسیاری از داستان‌ها و اخبار دیوانگان، وقتی از رابطه و نسبت آن‌ها با خلق سخن به میان می‌آید، این حالت مردم‌گریزی و انزوا در آنان دیده می‌شود. عطار نیشابوری نیز در داستان‌های خود به این صفت اشاره کرده است. دیوانگان او اساساً به جامعه تعلق ندارند اما عطار نسبت دیوانگان و مردم را، به نحو خاصی در نظر می‌گیرد.<ref name=":1" />  


== عطار از نگاه دیگران ==
== عطار از نگاه دیگران ==
خط ۴۱۹: خط ۴۱۹:


== مذهب عطار نیشابوری ==
== مذهب عطار نیشابوری ==
عده‌ای عطار نیشابوری را، سنی‌مذهب دانسته اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوست‌دار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمه‌ی منطق‌الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کرده‌است که هم محب اهل بیت باشند و هم دوست‌دار خلفای راشدین.<ref name=":1" />  
عده‌ای عطار نیشابوری را، سنی‌مذهب دانسته‌اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوست‌دار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمه‌ی منطق‌الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کرده‌ است که هم محب اهل بیت باشند و هم دوست‌دار خلفای راشدین.<ref name=":1" />  


== مرگ عطار نیشابوری ==
== مرگ عطار نیشابوری ==
خط ۴۳۶: خط ۴۳۶:


=== تربت عطار نیشابوری ===
=== تربت عطار نیشابوری ===
تربت عطار نیشابوری، عارف بزرگ اواخر قرن ششم ایران، که دراوایل قرن هفتم هجری در حمله‌ی مغولان به‌قتل رسید، به روایت دولتشاه سمرقندی در تذکره‌ی خود، پیش از قرن نهم، زاویه‌ای مختصر و ویران بود. در اواخر قرن نهم، امیرعلیشیر نوایی، وزیر دانش‌پرور سطان گورگانی، حسین میرزای بایقرا، بر روضهٌ شیخ عطار، بنایی شایسته بر آورد که از بقایای آن عمارت اکنون فقط لوحی از سنگ باقی است و اشعاری مفصل بر آن نوشته است. این اشعار که بر سنگ کنده شده، از کوشش امیرعلیشیر در تجدید بنای آرامگاه در تاریخ ۸۹۱ هجری حکایت می‌کند.<ref name=":7" />
تربت عطار نیشابوری، عارف بزرگ اواخر قرن ششم ایران، که دراوایل قرن هفتم هجری در حمله‌ی مغولان به‌قتل رسید، به روایت دولتشاه سمرقندی در تذکره‌ی خود، پیش از قرن نهم، زاویه‌ای مختصر و ویران بود. در اواخر قرن نهم، امیرعلیشیر نوایی، وزیر سطان گورگانی، حسین میرزای بایقرا، بر روضهٌ شیخ عطار، بنایی شایسته بر آورد که از بقایای آن عمارت اکنون فقط لوحی از سنگ باقی است و اشعاری مفصل بر آن نوشته است. این اشعار که بر سنگ کنده شده، از کوشش امیرعلیشیر در تجدید بنای آرامگاه در تاریخ ۸۹۱ هجری حکایت می‌کند.<ref name=":7" />


== گزیده‌ای از دیوان عطار نیشابوری ==
== گزیده‌ای از دیوان عطار نیشابوری ==
۸٬۶۷۶

ویرایش