غلامحسین ساعدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
}}
}}


'''غلامحسین ساعدی''' با نام مستعار گوهرمراد (زاده ۲۴ دی ماه ۱۳۱۴ - درگذشته در ۲ آذر ۱۳۶۴) رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس نامدار ایرانی بود. وی نویسنده داستان معروف«گاو» است. فیلم سینمایی گاو از فیلم‌های موج نو سینمای ایران به کارگردانی داریوش مهرجویی و با بازی علی نصیریان، عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنی‌زاده بر اساس همین داستان ساخته شده است.
'''غلامحسین ساعدی،''' با نام مستعار گوهرمراد (زاده ۲۴ دی ماه ۱۳۱۴ - درگذشته در ۲ آذر ۱۳۶۴) رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس نامدار ایرانی بود. وی نویسنده داستان عزاداران بیل است که تبدیل به فیلمنامه «گاو» شد. فیلم سینمایی گاو از فیلم‌های موج نو سینمای ایران به کارگردانی داریوش مهرجویی و با بازی علی نصیریان، عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنی‌زاده بر اساس همین داستان ساخته شده است.


غلامحسین ساعدی پزشک اعصاب و روان بود اما در زمینه نویسندگی بسیار پرکار بوده و تا پایان عمر پنجاه ساله‌اش آثار زیادی از خود به جا گذاشت.<ref>[http://www.dw.com/fa-ir/مرگ-در-آوارگی-۲۵-سال-از-مرگ-ساعدی-میگذرد/a-6257513 دویچه وله-مرگ در آوارگی ، ۲۵ سال از مرگ ساعدی می‌گذرد]</ref><ref>[http://www.parceh.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8 نگاه اجمالی به زندگینامه غلامحسین ساعدی-سایت پرسه]</ref>
غلامحسین ساعدی پزشک اعصاب و روان بود اما در زمینه نویسندگی بسیار پرکار بود و تا پایان عمر پنجاه ساله‌اش آثار زیادی از خود به جا گذاشت.<ref>[http://www.dw.com/fa-ir/مرگ-در-آوارگی-۲۵-سال-از-مرگ-ساعدی-میگذرد/a-6257513 دویچه وله-مرگ در آوارگی ، ۲۵ سال از مرگ ساعدی می‌گذرد]</ref><ref>[http://www.parceh.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8 نگاه اجمالی به زندگینامه غلامحسین ساعدی-سایت پرسه]</ref>


 
غلامحسین ساعدی فعالیت ادبی خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد و سپس پا به عرصه‌های دیگر گذاشت. او با [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. این فعالیت‌ها منجر به دستگیری چند ماهه‌ی او بعد از کودتای ۲۸ مرداد شد. او یک‌بار دیگر در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به مدت یک سال در زندان‌های [[ساواک]] زندانی و شکنجه شد.<ref>[http://msmorvarid.persianblog.ir/post/159 مروری بر زندگی غلامحسین‌ساعدی]</ref>
 
غلامحسین ساعدی فعالیت ادبی خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد و سپس پا به عرصه‌های دیگر گذاشت. او با [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. این فعالیت‌ها منجر به دستگیری چند ماهه‌ی او بعد از کودتای ۲۸ مرداد شد. او یک‌بار دیگر در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به مدت یک سال در زندان‌های [[ساواک]] زندانی و شکنجه شد.<ref>[http://msmorvarid.persianblog.ir/post/159 مروری بر زندگی غلامحسین‌ساعدی]</ref>  


غلامحسین ساعدی پس از انقلاب با سرکوب هنرمندان و دگراندیشان از ایران خارج شد و مواضع تندی نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرد.
غلامحسین ساعدی پس از انقلاب با سرکوب هنرمندان و دگراندیشان از ایران خارج شد و مواضع تندی نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرد.
خط ۴۹: خط ۴۷:
او در یکی از مقالات خود نوشت:
او در یکی از مقالات خود نوشت:


«شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مرده خواری قناعت می‌کند، ولی این یک، نه تنها به تناول زنده‌ها و مرده‌ها مشغول است که نفس زندگی را می‌خواهد نابود کند، شرف و حیثیت و فرهنگ انسانی را می‌خواهد به خاک بسپارد»
«شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مرده‌خواری قناعت می‌کند، ولی این یک، نه تنها به تناول زنده‌ها و مرده‌ها مشغول است که نفس زندگی را می‌خواهد نابود کند، شرف و حیثیت و فرهنگ انسانی را می‌خواهد به خاک بسپارد»


غلامحسین ساعدی همچنین به همه هنرمندانی که حاضر به همکاری با این رژیم شدند حمله کرد. وی همچنین از شورای ملی مقاومت حمایت کرد و درکنار آن‌ها قرار گرفت.
غلامحسین ساعدی همچنین به همه هنرمندانی که حاضر به همکاری با این رژیم شدند حمله کرد. وی همچنین از شورای ملی مقاومت حمایت کرد و درکنار آن‌ها قرار گرفت.


غلامحسین ساعدی تا پایان عمر داستانها و نمایشنامه‌های زیادی نوشت که از جمله می‌توان به آثاری چون گاو، عزاداران بیل، چوب به دست‌های ورزیل اشاره کرد. وی پس از انقلاب مقالات و آثار زیادی در اعتراض به سرکوب و اختناق در ایران نوشت که از جمله‌ی آنها «اتللو در سرزمین عجایب» است.<ref>[http://www.parceh.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8 نگاه اجمالی به زندگینامه غلامحسین ساعدی]</ref>  
غلامحسین ساعدی تا پایان عمر داستانها و نمایشنامه‌های زیادی نوشت که از جمله می‌توان به آثاری چون، عزاداران بیل، چوب به دست‌های ورزیل اشاره کرد. وی پس از انقلاب مقالات و آثار زیادی در اعتراض به سرکوب و اختناق در ایران نوشت که از جمله‌ی آنها «اتللو در سرزمین عجایب» است.<ref>[http://www.parceh.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8 نگاه اجمالی به زندگینامه غلامحسین ساعدی]</ref>  


== تولد و جوانی ==
== تولد و جوانی ==
خط ۸۵: خط ۸۳:
<blockquote>«آن‌چه را که خلق‌های ستم کشیده‌ی ایران تصور نمی‌کردند به این زودی دچارش خواهند شد، فضای ترس و ارعاب و تهدیدی است که سال‌های سال، به هزاران شکل و رنگ، زیر تسلط ایادی و جلادان شاه، آزموده بودند… دستگاه قدرت امروزی نیز از همان وسایل و لوازمی که دستگاه استبدادی بدان متوسل می‌شد، یاری می‌گیرد… آن‌هایی که جان برکف، با شجاعت کامل، درمقابل هیچ نوع تهدیدی مرعوب نمی‌شدند و تیره‌ترین سیاه‌چال‌ها را به سرخم کردن و پوزه بر خاک مالیدن درمقابل قدرت ترجیح می‌دادند و هر خطری را به جان می‌خریدند… دیگر در مقابلِ هیچ ارعابی جاخالی نخواهندکرد و این داستانی است نه تازه… دستگاهی که به ارعاب متوسل شود، خود مرعوب‌تر از همه است؛ یادتان نرود».<ref>[https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین به نقل از سایت هم بستگی ملی-بعداز انقلاب، ارعاب؟]</ref></blockquote>او پس از تصویب قانون مطبوعات در جمهوری اسلامی در روز ۱۵ مرداد ۱۳۵۸، در اعتراض به آن، در مقاله‌ای با عنوان «شاه هم نتوانست» نوشت:<blockquote>قدرت حاکم فعلی، با به بندکشیدن مطبوعات بی‌طرف و مترقی، ماهیت اصلی خود را، با وقاحت کامل، نشان داد؛ نشان داد دولتی که خود را دولت انقلاب می‌نامد، چه فاشیست و ضدانسانی است و چگونه برای تسلط اختناق، دسیسه‌ها می‌چیند…» </blockquote>[[پرونده:غلامحسین ساعدی و احمد شاملو.jpg|بندانگشتی|
<blockquote>«آن‌چه را که خلق‌های ستم کشیده‌ی ایران تصور نمی‌کردند به این زودی دچارش خواهند شد، فضای ترس و ارعاب و تهدیدی است که سال‌های سال، به هزاران شکل و رنگ، زیر تسلط ایادی و جلادان شاه، آزموده بودند… دستگاه قدرت امروزی نیز از همان وسایل و لوازمی که دستگاه استبدادی بدان متوسل می‌شد، یاری می‌گیرد… آن‌هایی که جان برکف، با شجاعت کامل، درمقابل هیچ نوع تهدیدی مرعوب نمی‌شدند و تیره‌ترین سیاه‌چال‌ها را به سرخم کردن و پوزه بر خاک مالیدن درمقابل قدرت ترجیح می‌دادند و هر خطری را به جان می‌خریدند… دیگر در مقابلِ هیچ ارعابی جاخالی نخواهندکرد و این داستانی است نه تازه… دستگاهی که به ارعاب متوسل شود، خود مرعوب‌تر از همه است؛ یادتان نرود».<ref>[https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین به نقل از سایت هم بستگی ملی-بعداز انقلاب، ارعاب؟]</ref></blockquote>او پس از تصویب قانون مطبوعات در جمهوری اسلامی در روز ۱۵ مرداد ۱۳۵۸، در اعتراض به آن، در مقاله‌ای با عنوان «شاه هم نتوانست» نوشت:<blockquote>قدرت حاکم فعلی، با به بندکشیدن مطبوعات بی‌طرف و مترقی، ماهیت اصلی خود را، با وقاحت کامل، نشان داد؛ نشان داد دولتی که خود را دولت انقلاب می‌نامد، چه فاشیست و ضدانسانی است و چگونه برای تسلط اختناق، دسیسه‌ها می‌چیند…» </blockquote>[[پرونده:غلامحسین ساعدی و احمد شاملو.jpg|بندانگشتی|
غلامحسین ساعدی و احمد شاملو
غلامحسین ساعدی و احمد شاملو
]]غلامحسین ساعدی سه سال پس از انقلاب در اثر فشارهای وارده از طرف جمهوری اسلامی ناچار به خروج از ایران شد. ساعدی در این رابطه نوشت:<blockquote>«من به هیچ صورت نمی‌خواستم کشور خودم را ترک کنم، ولی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی که همه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی و فرهنگی را به شدت سرکوب می‌کرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول انقلاب ایران، بیش‌تر از داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامه‌ی معتبر و عمده‌ی کشور مقاله بنویسم. یک هفته‌نامه هم به نام آزادی مسئولیت عمده‌اش با من بود. در تک‌تک مقاله‌ها من، رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامه‌ها، بعد از نشر هر مقاله، تلفن‌های تهدیدآمیزی می‌شد، تا آن‌جا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمه‌مخفی داشتیم و باز مأموران رژیم دربه‌در دنبال من بودند…»<ref>غلام‌حسین ساعدی، واهمهٔ بی‌نشان-[https://tavaana.org/fa/Gholamhossein_Saedi سایت توانا]</ref></blockquote>غلامحسین ساعدی از طریق پاکستان و از راه کوه و دره از مرز خارج شد و از طریق سازمان ملل و چند حقوق‌دان فرانسوی به پاریس رفت. او در پاریس رنج غربت را به تمام معنا در خود احساس کرد. و در این رابطه گفت:<blockquote>«الان نزدیک به دو سال است که در این‌جا آواره‌ام و هر چند روز را در خانه یکی از دوستانم به سر می‌برم. احساس می‌کنم که از ریشه کنده شده‌ام. هیچ چیز را واقعی نمی‌بینم. تمام ساختمان‌های پاریس را عین دکور تئاتر می‌بینم. خیال می‌کنم که داخل کارت پستال زندگی می‌کنم. از دو چیز می‌ترسم: یکی از خوابیدن و دیگری از بیدار شدن. سعی می‌کنم تمام شب را بیدار بمانم و نزدیک صبح بخوابم و در فاصله‌ی چند ساعت خواب، مدام کابوس‌های رنگی می‌بینم. مدام به فکر وطنم هستم. مواقع تنهایی، نام کوچه پس کوچه‌های شهرهای ایران را با صدای بلند تکرار می‌کنم که فراموش نکرده باشم. حس مالکیت را به طور کامل از دست داده‌ام. نه جلوی مغازه‌ای می‌ایستم، نه خرید می‌کنم؛ پشت و رو شده‌ام. در عرض این مدت یک بار خواب پاریس را ندیده‌ام. تمام وقت خواب وطنم را می‌بینم. چند بار تصمیم گرفته بودم از هر راهی شده برگردم به داخل کشور. حتی اگر به قیمت اعدامم تمام شود. دوستانم مانعم شده‌اند. همه چیز را نفی می‌کنم. از روی لج حاضر نیستم زبان فرانسه یاد بگیرم و این حالت را یک مکانیسم دفاعی می‌دانم. حالت آدمی که بی‌قرار است و هرلحظه ممکن است به خانه‌اش برگردد. بودن در خارج بدترین شکنجه‌هاست. هیچ چیزش متعلق به من نیست و من هم متعلق به آن‌ها نیستم؛ و این چنین زندگی‌کردن برای من بدتر از سال‌هایی بود که در سلول انفرادی زندان به سر می‌بردم…»<ref>غلام‌حسین ساعدی، واهمهٔ بی‌نشان-[https://tavaana.org/fa/Gholamhossein_Saedi سایت توانا]</ref></blockquote>
]]غلامحسین ساعدی سه سال پس از انقلاب در اثر فشارهای وارده از طرف جمهوری اسلامی ناچار به خروج از ایران شد. ساعدی در این رابطه نوشت:<blockquote>«من به هیچ صورت نمی‌خواستم کشور خودم را ترک کنم، ولی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی که همه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی و فرهنگی را به شدت سرکوب می‌کرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول انقلاب ایران، بیش‌تر از داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامه‌ی معتبر و عمده‌ی کشور مقاله بنویسم. یک هفته‌نامه هم به نام آزادی مسئولیت عمده‌اش با من بود. در تک‌تک مقاله‌ها من، رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامه‌ها، بعد از نشر هر مقاله، تلفن‌های تهدیدآمیزی می‌شد، تا آن‌جا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمه‌مخفی داشتیم و باز مأموران رژیم دربه‌در دنبال من بودند…»<ref>غلام‌حسین ساعدی، واهمهٔ بی‌نشان-[https://tavaana.org/fa/Gholamhossein_Saedi سایت توانا]</ref></blockquote>غلامحسین ساعدی از طریق پاکستان و از راه کوه و دره از مرز خارج شد و از طریق سازمان ملل و چند حقوق‌دان فرانسوی به پاریس رفت. او در پاریس رنج غربت را به تمام معنا در خود احساس کرد. و در این رابطه گفت:<blockquote>«الان نزدیک به دو سال است که در این‌جا آواره‌ام و هر چند روز را در خانه یکی از دوستانم به سر می‌برم. احساس می‌کنم که از ریشه کنده شده‌ام. هیچ چیز را واقعی نمی‌بینم. تمام ساختمان‌های پاریس را عین دکور تئاتر می‌بینم. خیال می‌کنم که داخل کارت‌پستال زندگی می‌کنم. از دو چیز می‌ترسم: یکی از خوابیدن و دیگری از بیدار شدن. سعی می‌کنم تمام شب را بیدار بمانم و نزدیک صبح بخوابم و در فاصله‌ی چند ساعت خواب، مدام کابوس‌های رنگی می‌بینم. مدام به فکر وطنم هستم. مواقع تنهایی، نام کوچه پس کوچه‌های شهرهای ایران را با صدای بلند تکرار می‌کنم که فراموش نکرده باشم. حس مالکیت را به طور کامل از دست داده‌ام. نه جلوی مغازه‌ای می‌ایستم، نه خرید می‌کنم؛ پشت و رو شده‌ام. در عرض این مدت یک بار خواب پاریس را ندیده‌ام. تمام وقت خواب وطنم را می‌بینم. چند بار تصمیم گرفته‌بودم از هر راهی شده برگردم به داخل کشور. حتی اگر به قیمت اعدامم تمام شود. دوستانم مانعم شده‌اند. همه چیز را نفی می‌کنم. از روی لج حاضر نیستم زبان فرانسه یاد بگیرم و این حالت را یک مکانیسم دفاعی می‌دانم. حالت آدمی که بی‌قرار است و هرلحظه ممکن است به خانه‌اش برگردد. بودن در خارج بدترین شکنجه‌هاست. هیچ چیزش متعلق به من نیست و من هم متعلق به آن‌ها نیستم؛ و این چنین زندگی‌کردن برای من بدتر از سال‌هایی بود که در سلول انفرادی زندان به سر می‌بردم…»<ref>غلام‌حسین ساعدی، واهمهٔ بی‌نشان-[https://tavaana.org/fa/Gholamhossein_Saedi سایت توانا]</ref></blockquote>


== فعالیت سیاسی و ادبی درخارج از ایران ==
== فعالیت سیاسی و ادبی درخارج از ایران ==
خط ۹۲: خط ۹۰:
«رژیم جمهوری اسلامی… هرکسی را که طرفدار زندگی بود و زندگی را می‌ستود، دهانش را با گلوله می‌بست و این راه و روش، هم چنان، ادامه دارد. در ایران امروز، تنها کسی حق زندگی دارد که طرفدار و مداح مرگ باشد. رژیم جمهوری اسلامی، عملا، زندگی را تعطیل کرده‌است. حال، برای رودررویی با این ابوالهولی که تیماج آغشته به خونش را بر سراسر وطن ما گسترده و به جای پرسش، فقط حکم صادر می‌کند، چه باید کرد؟... الفبا، به همین نیت، منتشر می‌شود»<ref>[https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین سایت همبستگی ملی-به نقل از نشریه الفبا به قلم غلامحسین ساعدی]</ref>
«رژیم جمهوری اسلامی… هرکسی را که طرفدار زندگی بود و زندگی را می‌ستود، دهانش را با گلوله می‌بست و این راه و روش، هم چنان، ادامه دارد. در ایران امروز، تنها کسی حق زندگی دارد که طرفدار و مداح مرگ باشد. رژیم جمهوری اسلامی، عملا، زندگی را تعطیل کرده‌است. حال، برای رودررویی با این ابوالهولی که تیماج آغشته به خونش را بر سراسر وطن ما گسترده و به جای پرسش، فقط حکم صادر می‌کند، چه باید کرد؟... الفبا، به همین نیت، منتشر می‌شود»<ref>[https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین سایت همبستگی ملی-به نقل از نشریه الفبا به قلم غلامحسین ساعدی]</ref>


غلامحسین ساعدی در سومین شماره از الفبا چنین نوشت:<blockquote>«وقتی در هر شهر و ده‌کوره‌ی وطن ما، حوزه فیضیه می‌سازند که حاکم شرع تربیت کنند؛ آداب کشتن و کشتار و رسوم سنگسار یاد دهند؛ دانشگاه‌ها را می‌بندند، ذهن‌ها را کور می‌کنند، هنر را به صلابه می‌کشند، علم را می‌کشند، آیا آوارگان امروزی باید دست روی دست بگذارند و ساکت بنشینند؟ مسئولیت همه ما بیشتر از آن است که فکر می‌کنیم… ما نباید ساکت و خاموش در گوشه‌ای بنشینیم و خفه بشویم»<ref>الفبا-غلامحسین ساعدی-تابستان62-نقل از [https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین سایت همبستگی]</ref></blockquote>ساعدی در مقالات خود به شدت، جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار می‌داد. او هم‌چنین به [[روح‌الله خمینی]] حمله می‌کرد و در اعتراض به کشتار زندانیان و روشنفکران در مقاله‌ای تحت عنوان «نوروز امسال اسفناک‌تر است» در مورد او چنین نوشت:<blockquote>«شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مرده خواری قناعت می‌کند، ولی این یک، نه تنها به تناول زنده‌ها و مرده‌ها مشغول است که نفس زندگی را می‌خواهد نابود کند، شرف و حیثیت و فرهنگ انسانی را می‌خواهد به خاک بسپارد»<ref>شورا، ش ۶ و ۷, ص ۳۳, مقاله «نوروز امسال اسفناک تر است</ref> </blockquote>او همچنین در مورد رسالت روشنفکر گفت:
غلامحسین ساعدی در سومین شماره از الفبا چنین نوشت:<blockquote>«وقتی در هر شهر و ده‌کوره‌ی وطن ما، حوزه فیضیه می‌سازند که حاکم شرع تربیت کنند؛ آداب کشتن و کشتار و رسوم سنگسار یاد دهند؛ دانشگاه‌ها را می‌بندند، ذهن‌ها را کور می‌کنند، هنر را به صلابه می‌کشند، علم را می‌کشند، آیا آوارگان امروزی باید دست روی دست بگذارند و ساکت بنشینند؟ مسئولیت همه ما بیشتر از آن است که فکر می‌کنیم… ما نباید ساکت و خاموش در گوشه‌ای بنشینیم و خفه بشویم»<ref>الفبا-غلامحسین ساعدی-تابستان62-نقل از [https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ویژه/طبله-عطار/72095-از-بهار-آزادی-تا-آخرین سایت همبستگی]</ref></blockquote>ساعدی در مقالات خود به شدت، جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار می‌داد. او هم‌چنین به [[روح‌الله خمینی]] حمله می‌کرد و در اعتراض به کشتار زندانیان و روشنفکران در مقاله‌ای تحت عنوان «نوروز امسال اسفناک‌تر است» در مورد او چنین نوشت:<blockquote>«شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مرده‌خواری قناعت می‌کند، ولی این یک، نه تنها به تناول زنده‌ها و مرده‌ها مشغول است که نفس زندگی را می‌خواهد نابود کند، شرف و حیثیت و فرهنگ انسانی را می‌خواهد به خاک بسپارد»<ref>شورا، ش ۶ و ۷, ص ۳۳, مقاله «نوروز امسال اسفناک تر است</ref> </blockquote>او همچنین در مورد رسالت روشنفکر گفت:


«روشنفکر آرام نمی‌گیرد، متحجر نمی‌شود… مدام درحال گشودن گره‌های تازه‌ای است… روشنفکر ایرانی هرچه داشته در طبق اخلاص گذاشته، تن به چیزی نسپرده… اگر گوشه‌ی عزلت نگزیده و پا به میدان مبارزه گذاشته هیچ وقت پا پس نکشیده‌است. شکرالله پاک‌نژاد نمونه‌ی برجسته‌ای است و دیدید که چگونه پای دیوار اعدام سوراخ سوراخش کردند؟»<ref>«ایرانشهر»، دوره پنجم، ش ۸, مصاحبه با دکتر ساعدی</ref>
«روشنفکر آرام نمی‌گیرد، متحجر نمی‌شود… مدام درحال گشودن گره‌های تازه‌ای است… روشنفکر ایرانی هرچه داشته در طبق اخلاص گذاشته، تن به چیزی نسپرده… اگر گوشه‌ی عزلت نگزیده و پا به میدان مبارزه گذاشته هیچ وقت پا پس نکشیده‌است. شکرالله پاک‌نژاد نمونه‌ی برجسته‌ای است و دیدید که چگونه پای دیوار اعدام سوراخ سوراخش کردند؟»<ref>«ایرانشهر»، دوره پنجم، ش ۸, مصاحبه با دکتر ساعدی</ref>
خط ۱۰۹: خط ۱۰۷:
== آثار<ref>[http://iranncr.org/یادواره‌ها/446-یادنامه-دکتر-غلامحسین-ساعدی.html یادنامه دکتر غلامحسین ساعدی]</ref> ==
== آثار<ref>[http://iranncr.org/یادواره‌ها/446-یادنامه-دکتر-غلامحسین-ساعدی.html یادنامه دکتر غلامحسین ساعدی]</ref> ==
الف ـ تک نگاریها
الف ـ تک نگاریها
# ایلچی ـ انتشارات مطالعات و تحقیقات اجتماعی، دفترهای مونوگرافی، تهران ۱۳۴۲.
# ایلچی ـ انتشارات مطالعات و تحقیقات اجتماعی، دفترهای مونوگرافی، تهران ۱۳۴۲
# خیاو یا مشکین شهر ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۴.
# خیاو یا مشکین شهر ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۴
# اهل هوا ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۵.
# اهل هوا ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۵
ب ـ داستانها
ب ـ داستانها
# مرغ انجیر ـ سخن، تیرماه ۱۳۳۵.
# مرغ انجیر ـ سخن، تیرماه ۱۳۳۵
# خانه‌های شهر ری ـ چاپ تبریز، ۱۳۳۶.
# خانه‌های شهر ری ـ چاپ تبریز، ۱۳۳۶
# گدا ـ سخن، ۲ آذر۱۳۴۱.
# گدا ـ سخن، ۲ آذر۱۳۴۱
# عزاداران بَیل (۸داستان پیوسته) ـ نیل، تهران ۱۳۴۳.
# عزاداران بَیل (۸داستان پیوسته) ـ نیل، تهران ۱۳۴۳
# واهمه‌های بی‌نام و نشان (دو برادر، سعادتنامه، آرامش در حضور دیگران) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۶.
# واهمه‌های بی‌نام و نشان (دو برادر، سعادتنامه، آرامش در حضور دیگران) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۶
# ترس و لرز (داستانهای پیوسته) ـ کتاب زمان، تهران ۱۳۴۷.
# ترس و لرز (داستانهای پیوسته) ـ کتاب زمان، تهران ۱۳۴۷
# توپ (داستان کوتاه) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۷.
# توپ (داستان کوتاه) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۷
# شب‌نشینی باشکوه (شب‌نشینی باشکوه، چتر، مراسم معارفه، خوابهای پدرم، حدیث بی خاطری فرزندان، ظهر که شد، مفتّش، دایره درگذشتگان، سرنوشت محتوم، مسخره نوانخانه، مجلس تودیع) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۰.
# شب‌نشینی باشکوه (شب‌نشینی باشکوه، چتر، مراسم معارفه، خوابهای پدرم، حدیث بی خاطری فرزندان، ظهر که شد، مفتّش، دایره درگذشتگان، سرنوشت محتوم، مسخره نوانخانه، مجلس تودیع) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۰
# دندیل (عافیت گاه، آتش، من و کچل و کیکاووس) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۶.
# دندیل (عافیت گاه، آتش، من و کچل و کیکاووس) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۶
# گور و گهواره (زنبورکخانه، سیاه با سیاه، آشغالدونی) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۶/
# گور و گهواره (زنبورکخانه، سیاه با سیاه، آشغالدونی) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۶
پ ـ نمایشنامه‌ها، فیلمنامه‌ها و پانتومیم‌ها
پ ـ نمایشنامه‌ها، فیلمنامه‌ها و پانتومیم‌ها
# لیلاج (نمایشنامه) ـ سخن، آذر ۱۳۳۶.
# لیلاج (نمایشنامه) ـ سخن، آذر ۱۳۳۶
# قاصدکها (نمایشنامه) ـ صدف، ۱۳۳۸.
# قاصدکها (نمایشنامه) ـ صدف، ۱۳۳۸
# کاربافکها در سنگر (نمایشنامه) ـ کتابفروشی تهران، ۱۳۳۹.
# کاربافکها در سنگر (نمایشنامه) ـ کتابفروشی تهران، ۱۳۳۹
# شبان فریبک (نمایشنامه) ـ صدف، ۱۳۴۰.
# شبان فریبک (نمایشنامه) ـ صدف، ۱۳۴۰
# کلاته گل (نمایشنامه) ـ تهران، ۱۳۴۰.
# کلاته گل (نمایشنامه) ـ تهران، ۱۳۴۰
# عروسی (نمایشنامه) ـ آرش، اردیبهشت۱۳۴۱.
# عروسی (نمایشنامه) ـ آرش، اردیبهشت۱۳۴۱
# ده لال بازی (پوپک سیاه، دشت پیما، فقیر دعوت، ظلمات شفاعت، ضیافت، شهادت، جنگل، طالع).
# ده لال بازی (پوپک سیاه، دشت پیما، فقیر دعوت، ظلمات شفاعت، ضیافت، شهادت، جنگل، طالع)
# انتظار (پانتومیم) ـ آرش، تیر۱۳۴۳.
# انتظار (پانتومیم) ـ آرش، تیر۱۳۴۳
# بهترین بابای دنیا (نمایشنامه) ـ شفق، تهران ۱۳۴۴.
# بهترین بابای دنیا (نمایشنامه) ـ شفق، تهران ۱۳۴۴
# چوب به دستان وَرزیل (نمایشنامه) ـ مروارید، تهران، ۱۳۴۴.
# چوب به دستان وَرزیل (نمایشنامه) ـ مروارید، تهران، ۱۳۴۴
# پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت (ازپانیفتاده‌ها، گرگها، ننه انسی، خانه‌ها را خراب کنید، بامها و زیربامها) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۵.
# پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت (ازپانیفتاده‌ها، گرگها، ننه انسی، خانه‌ها را خراب کنید، بامها و زیربامها) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۵
# خانه روشنی (خانه روشنی، دعوت، دست بالای دست، خوشا به حال بردباران، پیام زن دانا) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۶.
# خانه روشنی (خانه روشنی، دعوت، دست بالای دست، خوشا به حال بردباران، پیام زن دانا) ـ اشرفی، تهران، ۱۳۴۶
# دیکته و زاویه (دیکته، زاویه) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۷.
# دیکته و زاویه (دیکته، زاویه) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۷
# فصل گستاخی (فیلمنامه) ـ نیل، تهران ۱۳۴۸.
# فصل گستاخی (فیلمنامه) ـ نیل، تهران ۱۳۴۸
# پرواربندان (نمایشنامه) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۸.
# پرواربندان (نمایشنامه) ـ نیل، تهران، ۱۳۴۸
# وای بر مغلوب (نمایشنامه) ـ نیل، تهران ۱۳۴۹.
# وای بر مغلوب (نمایشنامه) ـ نیل، تهران ۱۳۴۹
# چشم در برابر چشم (نمایشنامه) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۰.
# چشم در برابر چشم (نمایشنامه) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۰
# گاو (فیلمنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۰.
# گاو (فیلمنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۰
# عاقبت قلمفرسایی (عاقبت قلمفرسایی، این به آن در) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۴.
# عاقبت قلمفرسایی (عاقبت قلمفرسایی، این به آن در) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۴
# آی با کلاه، آی بی کلاه (نمایشنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۷.
# آی با کلاه، آی بی کلاه (نمایشنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۷
# جانشین (نمایشنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۷.
# جانشین (نمایشنامه) ـ آگاه، تهران، ۱۳۵۷
# ما نمی‌شنویم (ما نمی‌شنویم، از همه جا می‌شود شروع کرد، محال ممکن) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷.
# ما نمی‌شنویم (ما نمی‌شنویم، از همه جا می‌شود شروع کرد، محال ممکن) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷
# ماه عسل (نمایشنامه) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷.
# ماه عسل (نمایشنامه) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷
ت ـ ترجمه‌ها
ت ـ ترجمه‌ها


۱ـ پیک مالیون ـ تهران، ۱۳۳۵.
۱ـ پیک مالیون ـ تهران، ۱۳۳۵


۲ـ خودشناسی (با نقی براهنی).
۲ـ خودشناسی (با نقی براهنی)


۳ـ قلب، بیماریهای قلبی و فشار خون (با م. نقشینه) ـ تبریز، ۱۳۴۲/
۳ـ قلب، بیماریهای قلبی و فشار خون (با م. نقشینه) ـ تبریز، ۱۳۴۲


ث ـ مقاله‌ها و نوشته‌های دیگر
ث ـ مقاله‌ها و نوشته‌های دیگر


۱ـ آفتاب و مهتاب ـ سخن، ۱۳۳۴.
۱ـ آفتاب و مهتاب ـ سخن، ۱۳۳۴


۲ـ خانه برف ـ اندیشه و هنر، ۱۳۳۴.
۲ـ خانه برف ـ اندیشه و هنر، ۱۳۳۴


۳ـ تجزیه و تحلیلی از آل و امّ الصبیان برمبنای روانشناسی ـ سخن، ۱۳۴۴.
۳ـ تجزیه و تحلیلی از آل و امّ الصبیان برمبنای روانشناسی ـ سخن، ۱۳۴۴


۴ـ سایه‌های خوش در حاشیه خلیج (سفرنامه) ـ تهران، ۱۳۴۵.
۴ـ سایه‌های خوش در حاشیه خلیج (سفرنامه) ـ تهران، ۱۳۴۵


۵ـ کلیبر ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰.
۵ـ کلیبر ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰


۶ـ مرند ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰.
۶ـ مرند ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰


۷ـ مقتل (دو فصل از یک داستان بلند) ـ نگین، ۱۳۴۹.
۷ـ مقتل (دو فصل از یک داستان بلند) ـ نگین، ۱۳۴۹


۸ـ موجودات خیالی در افسانه‌های ایرانی ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰.
۸ـ موجودات خیالی در افسانه‌های ایرانی ـ نوجوانان، ۱۳۴۹یا۱۳۵۰


۹ـ شاملوها ـ سهند، شماره ۱, ۱۳۴۹.
۹ـ شاملوها ـ سهند، شماره ۱, ۱۳۴۹


۱۰ـ هواشناسی عامیانه ایران ـ سالنامه هواشناسی، تهران ۱۳۵۰.
۱۰ـ هواشناسی عامیانه ایران ـ سالنامه هواشناسی، تهران ۱۳۵۰


۱۱ـ طرح پیشنهاد برای تهیه یک گزارش کامل از تبریز (با جلال آل احمد) ـ سهند، ش۱, ۱۳۴۹.
۱۱ـ طرح پیشنهاد برای تهیه یک گزارش کامل از تبریز (با جلال آل احمد) ـ سهند، ش۱, ۱۳۴۹


۱۲ـ بازی تمام شد ـ الفبا، شماره ۱, امیرکبیر، ۱۳۵۲.
۱۲ـ بازی تمام شد ـ الفبا، شماره ۱, امیرکبیر، ۱۳۵۲


۱۳ـ رگ و ریشه دربه دری ـ الفبا، شماره ۶, امیرکبیر، ۱۳۵۶
۱۳ـ رگ و ریشه دربه دری ـ الفبا، شماره ۶, امیرکبیر، ۱۳۵۶


۱۴ـ مدخلی بر یک داستان بلند ـ نگین، ش۱۴۶,تیرماه ۱۳۵۶.
۱۴ـ مدخلی بر یک داستان بلند ـ نگین، ش۱۴۶,تیرماه ۱۳۵۶


۱۵ ـ شبه هنرمند (در کتاب ده شب) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷.
۱۵ ـ شبه هنرمند (در کتاب ده شب) ـ امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷


۱۶ـ سخنرانی در انجمن ناشران آمریکا ـ نیویورک، ۱۵ژوئن۱۹۷۸.
۱۶ـ سخنرانی در انجمن ناشران آمریکا ـ نیویورک، ۱۵ژوئن۱۹۷۸


۱۷ـ «فکر مقیّد» ـ نیویورک تایمز، ۲۱ژوییه۱۹۷۸.
۱۷ـ «فکر مقیّد» ـ نیویورک تایمز، ۲۱ژوییه۱۹۷۸


۱۸ـ رو در رو و دوش به دوش ـ کتاب جمعه، ش۶, ۱۳۵۸.
۱۸ـ رو در رو و دوش به دوش ـ کتاب جمعه، ش۶, ۱۳۵۸


۱۹ـ در آغاز سفره ـ آرش، ۵, شماره ۱, اسفند ۱۳۵۹.
۱۹ـ در آغاز سفره ـ آرش، ۵, شماره ۱, اسفند ۱۳۵۹


۲۰ـ ای وای تو هم؟ ـ آرش، ۵, شماره ۲, اردیبهشت ۱۳۶۰.
۲۰ـ ای وای تو هم؟ ـ آرش، ۵, شماره ۲, اردیبهشت ۱۳۶۰


۲۱ـ آشفته حال بیداربخت ـ آرش، ۵, شماره ۳, خرداد۱۳۶۰.
۲۱ـ آشفته‌حال بیداربخت ـ آرش، ۵, شماره ۳, خرداد۱۳۶۰


۲۲ـ جاروکش سقف آسمان ـ آرش، ۵, شماره ۶, شهریور۱۳۶۰/
۲۲ـ جاروکش سقف آسمان ـ آرش، ۵, شماره ۶, شهریور۱۳۶۰


ج ـ نوشته‌های دوران تبعید
ج ـ نوشته‌های دوران تبعید


۱ـ فرهنگ کشی و هنرزدایی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۱, پاریس، زمستان ۱۳۶۱.
۱ـ فرهنگ‌کشی و هنرزدایی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۱, پاریس، زمستان ۱۳۶۱


۲ـ سه‌گانه ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۱, پاریس، زمستان ۱۳۶۱.
۲ـ سه‌گانه ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۱, پاریس، زمستان ۱۳۶۱


۳ـ دگردیسی آواره‌ها ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۲, پاریس، بهار۱۳۶۲.
۳ـ دگردیسی آواره‌ها ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۲, پاریس، بهار۱۳۶۲


۴ـ در سراچه دبّاغان ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۲, پاریس، بهار۱۳۶۲.
۴ـ در سراچه دبّاغان ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۲, پاریس، بهار۱۳۶۲


۵ـ رودررویی با خودکشی فرهنگی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲.
۵ـ رودررویی با خودکشی فرهنگی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲


۶ـ کلاس درس ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲.
۶ـ کلاس درس ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲


۷ـ اگر مرا بزنند ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲.
۷ـ اگر مرا بزنند ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲


۸ـ غمباد ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲.
۸ـ غمباد ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، تابستان ۱۳۶۲


۹ـ یکی یک دانه ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، پاییز ۱۳۶۲.
۹ـ یکی یک دانه ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۳, پاریس، پاییز ۱۳۶۲


۱۰ـ نمایش در حکومت نمایشی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۵, پاریس، زمستان ۱۳۶۲.
۱۰ـ نمایش در حکومت نمایشی ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۵, پاریس، زمستان ۱۳۶۲


۱۱ ـ تصویر جمهوری اسلامی در آیینه قصه‌ها ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۶, پاریس، پاییز ۱۳۶۴/
۱۱ ـ تصویر جمهوری اسلامی در آیینه قصه‌ها ـ الفبا، دوره جدید، شماره ۶, پاریس، پاییز ۱۳۶۴


مقاله‌های دکتر ساعدی در ماهنامه «شورا»
مقاله‌های دکتر ساعدی در ماهنامه «شورا»


۱ـ دربارهٔ عکسهای ژیل پرس از «ایران ملاها» ـ ماهنامه شورا، دوره اول، شماره ۱.
۱ـ دربارهٔ عکسهای ژیل پرس از «ایران ملاها» ـ ماهنامه شورا، دوره اول، شماره ۱


۲ـ بهرام صادقی ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۳و۴.
۲ـ بهرام صادقی ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۳و۴


۳ ـ نوروز امسال اسفناکتر است ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۶و۷.
۳ ـ نوروز امسال اسفناکتر است ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۶و۷


۴ـ رودررویی جمهوری اسلامی با هنر تئاتر ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره۹.
۴ـ رودررویی جمهوری اسلامی با هنر تئاتر ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره۹


۵ـ اقتصاد صلواتی ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۱۱.
۵ـ اقتصاد صلواتی ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۱۱


۶ـ پناهنده سیاسی کیست؟ ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۱۲/
۶ـ پناهنده سیاسی کیست؟ ـ ماهنامه «شورا»، دوره اول، شماره ۱۲


== منابع ==
== منابع ==
۸٬۶۹۴

ویرایش