۵٬۷۶۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = غلامرضا تختی | | نام = غلامرضا تختی | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
| جوایز =برنده یک طلا و دو نقره در المپیک - دو طلا و دو نقره در مسابقات جهانی-یک طلا در مسابقات آسیایی | | جوایز =برنده یک طلا و دو نقره در المپیک - دو طلا و دو نقره در مسابقات جهانی-یک طلا در مسابقات آسیایی | ||
}} | }} | ||
'''غلامرضا تختی''' (تولد ۵ شهریور ۱۳۰۹–مرگ ۱۷ دی ۱۳۴۶) مشهور به جهان پهلوان، کشتیگیر ایرانی است. تختی را در ورزش ایران بسیاری مردم به عنوان نماد پهلوانی میشناسند. او فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود. | '''غلامرضا تختی''' (تولد ۵ شهریور ۱۳۰۹–مرگ ۱۷ دی ۱۳۴۶) مشهور به جهان پهلوان، کشتیگیر ایرانی است. تختی را در ورزش ایران بسیاری مردم به عنوان نماد پهلوانی میشناسند. او یک فعال سیاسی مخالف حکومت پهلوی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود. | ||
تختی، با یک مدال طلا و دو مدال نقرهی المپیک، دو طلا و دو نقرهی قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. وی یکی از سه کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آنها در تالار افتخارات فیلا نصب شدهاست. | تختی، با یک مدال طلا و دو مدال نقرهی المپیک، دو طلا و دو نقرهی قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. وی یکی از سه کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آنها در تالار افتخارات فیلا نصب شدهاست. جسد غلامرضا تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در یک هتل پیدا شد. مأموران حکومتی اعلام کردند که وی خودکشی کرده است اما با توجه به روحیات مبارزهجویانه او این حرف توسط هیچ کس مورد قبول واقع نشد. اغلب روشنفکران عامل مرگ او را ساواک میدانستند. تختی که از مخالفان شاه بود با تبدیل شدن به یک قهرمان ملی میتوانست مشکلات زیادی برای حکومت ایجاد کند. | ||
== زندگی == | == زندگی == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۷: | ||
تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه ۱۳۳۳(۱۹۵۴) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود چند پیروزی با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر «وایکینگ پالم» سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد.<ref name=":1" /> | تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه ۱۳۳۳(۱۹۵۴) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود چند پیروزی با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر «وایکینگ پالم» سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد.<ref name=":1" /> | ||
== زندگی من: به قلم غلامرضا تختی == | |||
به نظر من تاریخ تولد و مرگ یك انسان، همه زندگی او را تشكیل نمیدهد. آنچه زندگی یك مرد را از لحظه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ میسازد، شخصیت، روحیه جوانمردی، صفا، انسانیت، و اخلاقیات اوست. اما چون شما از من با اصرار همه زندگیم را، از آغاز تولد تا امروز، خواستهاید، خواست شما را اجابت میكنم. اما اینكار در اعتقاد من تغییری نمیدهد. اسم من غلامرضا تختی است. در شهریورماه 1309 در خانیآباد تهران متولد شدم. خانوادهٌ ما از خانوادههای متوسط خانیآباد بود. پدرم غیر از من، دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت كه همه از من بزرگتر بودند.پدر بزرگم، حاجقلی، نخود لوبیا و بنشن میفروخت.پدرم تعریف میكرد كه حاجقلی توی دكانش روی تخت بلندی مینشست و به همین جهت مردم خانیآباد اسمش را گذاشتند حاجقلی تختی وهمین اسم به ماهم منتقل شد و نام خانوادگی من نیزهمین است. حاجقلی تختی در راه مكه ناجوانمردانه بهدست راهزنان كشته شد و از ماترك او میراثی به همهٌ فرزندانش، از جمله رجبخان پدرم، رسید. پدرم، با پولی كه در دست داشت، در محل فعلی انبار راهآهن، زمین خرید و یخچال طبیعی درست كرد. پدرم، روی اصل اعتقادات مذهبیاش و ارادت خالصانهای كه به امام هشتم داشت، نام غلامرضا را برمن گذاشت. نخستین واقعهای كه به یاد دارم و ضربهای بزرگ بر روح من زد، حادثهای بود كه در كودكی برای من پیش آمد. پدرم برای تأمین معاش خانوادهٌ پراولادش مجبور شد كه خانهٌ مسكونی خودرا گرو گذارد؛ یك روز طلبكاران به خانه ما آمدند واثاثیه خانه و ساكنانش را به كوچه ریختند. مامجبور شدیم كه دو شب را توی كوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانه همسایهها و دو اتاق اجاره كردیم. چندی بعد، روزگارعرصه را بیشتر بر پدرم تنگ كرد، تا اینكه مجبور شد یخچال طبیعیش را بفروشد. این حوادث تأثیرفراوانی در روحیه پدرم كرد و باعث اختلال دماغی اودر سالهای آخرعمر شد. مدت 9سال در دبستان و دبیرستان منوچهری، كه در همان خانیآباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطرهای که ازدوران تحصیل دارم، این است كه هیچوقت شاگرد اول نشدم. اما زندگی در میان مردم وبرای مردم، درسهایی به من آموخت كه فكرمیكنم هرگزنمیتوانستم در معتبرترین دانشگاهها كسب كنم. همچنین زندگی به من آموخت كه مردم را دوست بدارم و تا آنجا كه در حد توانایی من است، به آنان كمك كنم. حال این كمكها از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست.هركس به قدرتواناییش... ورزش ابتدا برای من نوعی سرگرمی وتفنن بود.مدتی خیال قهرمان شدن، مرا به وسوسه انداخت.اما همیشه معتقد بودم كه ورزش برای تندرستی و سلامتی جان و تن باهم لازم است.با آنكه علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم در جستجوی كار برآیم. زندگی نان وآب لازم داشت. مدتی به خوزستان رفتم. و با مزد روزی هفت، هشت تومان كاركردم. دنیادر حال جنگ بود.زندگی به سختی میگذشت. آشنایی حقیقی من با ورزش وكشتی درباشگاه پولاد شروع شد. پیش ازاین گودها و زورخانههای فراوانی دیده بودم. پهلوانان نامآوری را به چشم دیده بودم كه در عین قدرت، افتاده بودند. 17سال پیش به باشگاه پولاد رفتم. درآنجا از رضیخان، صاحب باشگاه، صمیمیت و صفای بسیاردیدم. رضیخان آدم خوبی بود. اگر كسی را نشان میكرد و میدید كه استعداد كشتی دارد، دست از سرش برنمیداشت. در گرمای تابستان لخت میشدیم وهرروز از ساعت دو بعد ازظهر تا چندین ساعت كشتی میگرفتیم. از دوش آب گرم و حمام خبری نبود. كشتیگیران برای وزن كم كردن به خزینه میرفتند. تشكهای كشتی را با پنبه پرمیكردند. اما خاك و خاشاك آن بیش از پنبه بود. بگذریم، تمرینهای جدی را در سربازخانه شروع كردیم. وقتی در سال 1328 در نخستین مسابقه بزرگ ورزشی شركت كردم، در همان اولین دوره ضربه فنی شدم. اما تمرینهای جدید و جدی و سختی كه در پیش گرفتم، مرا یاری كرد تا حقیقت مبارزه رادرك كنم. اگرچه شور پیروزی در سر داشتم، اما كار و كوشش را سرآغاز پیروزی میدانستم.عاقبت این كار و كوشش باعث شد كه همراه تیم ایران در وزن ششم به هلسینكی بروم. در مسابقات جهانی هلسینكی كه در سال1951 برگزار شد، من با 6 كشتیگیر روبرو شدم و مقام دوم جهان را بدست آوردم. این نخستین سفر من به خارج از ایران بود. و تجربههای تازه، چشمان مرا به حقایق تازهای گشود. بعد از مسابقات جهانی، دیگر مسابقات و المپیك بود كه لزومی به بازگفتن آنها نمیبینم. نتایج این مسابقات را هركسی میداند. فكرمیكنم كه نتایج این مسابقات به من تعلق ندارد، بلكه متعلق به ورزش وبه مردم ایران است. اصولا زندگی داخلی من، با آرامش و سكوت میگذرد. باهمسرم كه درآبانماه گذشته باهم ازدواج كردیم، یك زندگی راحت و بی دردسرداریم، بابك، پسركوچكم، روشنایی خانواده ما است.<ref>کتاب شکستناپذیران نوشته حسن نایبآقا صفحات ۱۸، ۱۹ و ۲۰</ref> | |||
پاورقی۱: از آنجا كه این مطلب در نشریات حکومت محمدرضا شاه چاپ شد، جهانپهلوان از ذكر علت اصلی بدبختیهای پدرش صحبتی نكرده است. رضاخان كلیهٌ داراییهای پدر تختی راگرفت و او را بیخانمان كرد. پس از این واقعه زندگی بر پدر تختی سیاه شد و سرانجام از سختی وغصه مرد. | |||
== افتخارات غلامرضا تختی == | == افتخارات غلامرضا تختی == | ||
خط ۸۴: | خط ۸۸: | ||
ابوالفضل حسین پور، از کشتی گیران پیشکسوت ایران که در ۸۶ سالگی بسیار سرحال و پرانرژی است، اینها را در حالی میگوید که با انگشت اشاره عکس بزرگ آویخته به دیوار اتاق را نشان مان میدهد؛ عکسی که همه حاضران در قاب آن از دنیا رفتهاند و او تنها بازمانده آن جمع است. با این دوست سالیان جهان پهلوان «تختی» فردای زلزله جانکاه کرمانشاه در منزلش در دردشت به گفت و گو نشستیم و فرصت را غنیمت دانستیم تا از او دربارهٔ حضور پرمهر «غلامرضا تختی» در زلزله بویین زهرا بپرسیم. از شهریور ماه سال ۱۳۴۱ و همراهی اش با جهان پهلوان در یاری رسانی به آسیب دیدگان زلزله پرآسیب بویین زهرا خاطرات دست اول ناگفته ای بازگو میکند که جز از زبان او، نمیشد از فرد دیگری شنید. | ابوالفضل حسین پور، از کشتی گیران پیشکسوت ایران که در ۸۶ سالگی بسیار سرحال و پرانرژی است، اینها را در حالی میگوید که با انگشت اشاره عکس بزرگ آویخته به دیوار اتاق را نشان مان میدهد؛ عکسی که همه حاضران در قاب آن از دنیا رفتهاند و او تنها بازمانده آن جمع است. با این دوست سالیان جهان پهلوان «تختی» فردای زلزله جانکاه کرمانشاه در منزلش در دردشت به گفت و گو نشستیم و فرصت را غنیمت دانستیم تا از او دربارهٔ حضور پرمهر «غلامرضا تختی» در زلزله بویین زهرا بپرسیم. از شهریور ماه سال ۱۳۴۱ و همراهی اش با جهان پهلوان در یاری رسانی به آسیب دیدگان زلزله پرآسیب بویین زهرا خاطرات دست اول ناگفته ای بازگو میکند که جز از زبان او، نمیشد از فرد دیگری شنید. | ||
==== | ==== کمک تختی به زلزلهزدگان بوئین زهرا ==== | ||
خبرش خیلی زود به تهران رسید، اما خبری از هیاهوی مردم برای امدادرسانی نبود، غلامرضا که آن روزها جوانی ۳۱ ساله بود نتوانست این سکوت را تحمل کند به همین خاطر اعلام کرد که میخواهد دست به کار شود و برای کمک به زلزله زدگان بویین زهرا وارد میدان شود. این موضوع توسط کیهان ورزشی آن دوران اطلاعرسانی شد و به کمک آقای مصباح زاده (مدیر وقت مؤسسه کیهان) یک وانت سفیدرنگ و بلندگو در اختیارمان قرار دادند. من، مرحوم ملاقاسمی و سروری و چند نفر دیگر از کشتی گیران آن زمان به همراه غلامرضا تختی بازوبند به بازوهایمان بسته بودیم و راهی بازار و خیابانهای تهران شدیم. از میدان توپخانه اعلام کردیم که برای زلزله زدههای بویین زهرا کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم را جمعآوری میکنیم. جوش و خروشی به پا شده بود. غلامرضا که کشکول به دست داشت جلو میرفت و سیل جمعیت در خیابان نادری دنبالش به راه میافتاد. انگار مردم تازه به خودشان آمده بودند و با دیدن اینکه پهلوان محبوب شان به میدان کمک آمده، با اطمینان از اینکه کمکهایشان در مسیر درستی هزینه میشود، از جان و دل مایه گذاشتند و اتفاق مهمی را در تهران رقم زدند<ref name=":4" /> | خبرش خیلی زود به تهران رسید، اما خبری از هیاهوی مردم برای امدادرسانی نبود، غلامرضا که آن روزها جوانی ۳۱ ساله بود نتوانست این سکوت را تحمل کند به همین خاطر اعلام کرد که میخواهد دست به کار شود و برای کمک به زلزله زدگان بویین زهرا وارد میدان شود. این موضوع توسط کیهان ورزشی آن دوران اطلاعرسانی شد و به کمک آقای مصباح زاده (مدیر وقت مؤسسه کیهان) یک وانت سفیدرنگ و بلندگو در اختیارمان قرار دادند. من، مرحوم ملاقاسمی و سروری و چند نفر دیگر از کشتی گیران آن زمان به همراه غلامرضا تختی بازوبند به بازوهایمان بسته بودیم و راهی بازار و خیابانهای تهران شدیم. از میدان توپخانه اعلام کردیم که برای زلزله زدههای بویین زهرا کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم را جمعآوری میکنیم. جوش و خروشی به پا شده بود. غلامرضا که کشکول به دست داشت جلو میرفت و سیل جمعیت در خیابان نادری دنبالش به راه میافتاد. انگار مردم تازه به خودشان آمده بودند و با دیدن اینکه پهلوان محبوب شان به میدان کمک آمده، با اطمینان از اینکه کمکهایشان در مسیر درستی هزینه میشود، از جان و دل مایه گذاشتند و اتفاق مهمی را در تهران رقم زدند<ref name=":4" /> | ||
[[پرونده:تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا.jpg|جایگزین=تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا|بندانگشتی|تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا]] | [[پرونده:تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا.jpg|جایگزین=تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا|بندانگشتی|تختی در میان زلزله زدگان بویین زهرا]] | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۶: | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
[[پرونده:درگذشت تختی.gif|جایگزین=صحنه بعد از درگذشت|بندانگشتی|222x222px|جسد تختی]] | [[پرونده:درگذشت تختی.gif|جایگزین=صحنه بعد از درگذشت|بندانگشتی|222x222px|جسد تختی]] | ||
تاریخ ایرانی در این باره مینویسد: ۵۱ سال از مرگِ غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران میگذرد اما هنوز هم در سالمرگِ او پرسشی به قدمتِ ۵۱سال تکرار میشود. پرسشهایی که مرگِ رازآلودِ او در دیماه ۱۳۴۶ را در هالهای از ابهام فرو میبرد. روزنامهها هنوز هم از «راز» مرگ او مینویسند، اما چیزی که مهم است مرام و مردانگی این قهرمان مردمی است و این که چرا از میان این همه قهرمان تنها تختی است که نامش ماندگار شده؟ | تاریخ ایرانی در این باره مینویسد: ۵۱ سال از مرگِ غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران میگذرد اما هنوز هم در سالمرگِ او پرسشی به قدمتِ ۵۱سال تکرار میشود. پرسشهایی که مرگِ رازآلودِ او در دیماه ۱۳۴۶ را در هالهای از ابهام فرو میبرد. روزنامهها هنوز هم از «راز» مرگ او مینویسند، اما چیزی که مهم است مرام و مردانگی این قهرمان مردمی است و این که چرا از میان این همه قهرمان تنها تختی است که نامش ماندگار شده؟ | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۲: | ||
غلامرضا تختی چنین جایگاهی داشت که وقتی خبر مرگ رازآلودش که برخی حتی گفتند خودکشی کرده در هتل آتلانتیک تهران دهان به دهان گشت و راهی به صفحاتِ نشریات گشود، کمتر کسی باورش کرد. کسانی که او را در قوارهٔ قهرمانِ ملت دیده بودند، باور نمیکردند قهرمان خود دست به خودکشی بزند و آنچه نَقل رسانهها و نُقل محافل بود خبر از «قتل» قهرمان به دستِ «بدخواهان» میداد، آنچنان که حبیبالله بلور، قهرمان کشتی ایران در اولین سخنانش پس از انتشار خبر مرگ تختی گفته بود: «به خدا قسم باور نمیکنم، این یک فاجعه بود. تختی سمبل ورزش ایران بود؛ ولی بدانید او همیشه زنده است<ref name=":2" /> | غلامرضا تختی چنین جایگاهی داشت که وقتی خبر مرگ رازآلودش که برخی حتی گفتند خودکشی کرده در هتل آتلانتیک تهران دهان به دهان گشت و راهی به صفحاتِ نشریات گشود، کمتر کسی باورش کرد. کسانی که او را در قوارهٔ قهرمانِ ملت دیده بودند، باور نمیکردند قهرمان خود دست به خودکشی بزند و آنچه نَقل رسانهها و نُقل محافل بود خبر از «قتل» قهرمان به دستِ «بدخواهان» میداد، آنچنان که حبیبالله بلور، قهرمان کشتی ایران در اولین سخنانش پس از انتشار خبر مرگ تختی گفته بود: «به خدا قسم باور نمیکنم، این یک فاجعه بود. تختی سمبل ورزش ایران بود؛ ولی بدانید او همیشه زنده است<ref name=":2" /> | ||
با توجه به محال بودن خودکشی تختی اغلب روشنفکران عامل مرگ او را ساواک میدانستند. تختی که از مخالفان شاه بود با تبدیل شدن به یک قهرمان ملی میتوانست مشکلات زیادی برای حکومت ایجاد کند. | |||
== خودکشی هواداران == | == خودکشی هواداران == | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۲۰: | ||
میزان محبوبیت تختی را شاید بتوان از آن جا نشانه زد که با انتشار خبر مرگ او هفت تن در شهرهای مختلف کشور خود را کشتند که از همه فجیع تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه اش گذاشت که «جهان بی جهان پهلوان ماندنی نیست.» | میزان محبوبیت تختی را شاید بتوان از آن جا نشانه زد که با انتشار خبر مرگ او هفت تن در شهرهای مختلف کشور خود را کشتند که از همه فجیع تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه اش گذاشت که «جهان بی جهان پهلوان ماندنی نیست.» | ||
در همان زمان یک قهرمان بوکس از شهرری تحت تأثیر اطلاعاتی که در روزنامهها چاپ شد به قصد قتل شهلا توکلی همسر تختی به خانه وی حمله برد که چون ناکام ماند و دریافت که تختی در وصیت نامه خود با محبت از وفاداری او یاد کرده و تنها یادگار خود را به او سپرده، همان شب در حمامی در | در همان زمان یک قهرمان بوکس از شهرری تحت تأثیر اطلاعاتی که در روزنامهها چاپ شد به قصد قتل شهلا توکلی همسر تختی به خانه وی حمله برد که چون ناکام ماند و دریافت که تختی در وصیت نامه خود با محبت از وفاداری او یاد کرده و تنها یادگار خود را به او سپرده، همان شب در حمامی در شهر ری خود را کشت. او که با یک روز تأخیر با تختی مرده بود، در چند قدمی غلامرضا تختی دفن شدهاست. | ||
بدین گونه است که مردم ایران هنوز هم بعد از ۵۱ سال قهرمان ملی و محبوب خود را فراموش نکردهاند و هر ساله با حضور بر سر مزار تختی در ابن بابویه شهرری یاد و خاطره این پهلوان بزرگ را گرامی میدارند و در آن قصیده بلند سیاوش کسرائی شاعر نامدار ایران را میخوانند که گفت «جهان پهلوانا صفای تو باد.»<ref>بیبیسی پرسان - خودکشی هواداران و دفن [http://www.bbc.com/persian/iran/story/2008/01/printable/080107_shr-mb-takhti.shtml تختی]</ref> | بدین گونه است که مردم ایران هنوز هم بعد از ۵۱ سال قهرمان ملی و محبوب خود را فراموش نکردهاند و هر ساله با حضور بر سر مزار تختی در ابن بابویه شهرری یاد و خاطره این پهلوان بزرگ را گرامی میدارند و در آن قصیده بلند سیاوش کسرائی شاعر نامدار ایران را میخوانند که گفت «جهان پهلوانا صفای تو باد.»<ref>بیبیسی پرسان - خودکشی هواداران و دفن [http://www.bbc.com/persian/iran/story/2008/01/printable/080107_shr-mb-takhti.shtml تختی]</ref> | ||
== خاطره | == خاطره نبی سروری از تختی == | ||
[[پرونده:مرحوم نبی سروری و تختی.jpg|alt=غلامرضا تختی در تیم منتخب برای مسابقات المپیک|بندانگشتی|288x288پیکسل|تیم ایران در مسابقات المپیک]] | [[پرونده:مرحوم نبی سروری و تختی.jpg|alt=غلامرضا تختی در تیم منتخب برای مسابقات المپیک|بندانگشتی|288x288پیکسل|تیم ایران در مسابقات المپیک]] | ||
گفتههای مرحوم نبی سروری که خود از دلاوران کشتی و هم تیمی تختی بود. سروری در این باره میگوید: " در آستانه سفر به تولیدو آمریکا (۱۹۶۶) قرار داشتیم که مهدی تختی از وضع غلامرضا از من پرسید، در پاسخش گفتم: تختی در سن و سالی نیست که بتوان انتظارات گذشته را از او داشت؛ ولی اگر قرعه چنان باشد که در دوره مقدماتی به آئیک و مدوید برخورد نکند میتوان انتظاراتی از او داشت… | گفتههای مرحوم نبی سروری که خود از دلاوران کشتی و هم تیمی تختی بود. سروری در این باره میگوید: " در آستانه سفر به تولیدو آمریکا (۱۹۶۶) قرار داشتیم که مهدی تختی از وضع غلامرضا از من پرسید، در پاسخش گفتم: تختی در سن و سالی نیست که بتوان انتظارات گذشته را از او داشت؛ ولی اگر قرعه چنان باشد که در دوره مقدماتی به آئیک و مدوید برخورد نکند میتوان انتظاراتی از او داشت… |
ویرایش