۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
از جمله یکی از زندانیهای بهایی در اوین در مورد فروزان عبدی و جسارتش با وجود اینکه می دانست مواضع او برایش عواقب سختی داشت خاطرهای را چنین نقل میکند: | از جمله یکی از زندانیهای بهایی در اوین در مورد فروزان عبدی و جسارتش با وجود اینکه می دانست مواضع او برایش عواقب سختی داشت خاطرهای را چنین نقل میکند: | ||
[[پرونده:عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.JPG|جایگزین=عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.|بندانگشتی|عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.]]<blockquote>«در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم. مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم. ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. کاپیتان فروزان اهل نافرمانی بود. یک بار وقتی تواب مسئول اتاق به یک زندانی چپ دستور داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، فروزان که در طبقه بالای تخت نشسته بود، پرید پایین و به زندانی تواب گفت: «نجس و پاکی مساله توست و نه مساله همه؛ پس بهتر است تو ظرفت را از بقیه جدا کنی.»<ref>[ | [[پرونده:عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.JPG|جایگزین=عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.|بندانگشتی|عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.]]<blockquote>«در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم. مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم. ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. کاپیتان فروزان اهل نافرمانی بود. یک بار وقتی تواب مسئول اتاق به یک زندانی چپ دستور داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، فروزان که در طبقه بالای تخت نشسته بود، پرید پایین و به زندانی تواب گفت: «نجس و پاکی مساله توست و نه مساله همه؛ پس بهتر است تو ظرفت را از بقیه جدا کنی.»<ref>[http://noqtesarekhat.blogspot.com/2008/05/ خاطراتی از همزیستی با بهاییها در زندان]</ref></blockquote> | ||
== منابع == | == منابع == |