فروغ فرخزاد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴۶: خط ۴۶:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
فروغ فرخزاد، (زاده‌ی ٨ دی ۱۳۱۳ – تهران- درگذشته در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)، ۱۷ ساله بود که اولین کتاب شعرش به نام اسیر، و پس از آن دفترهای دیوار و عصیان را منتشر کرد.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=Rqyp8DYa2y0 بیوگرافی فروغ فرخزاد]</ref> انتشار کتاب تولدی دیگر در سال ۱۳۴۲، سرفصل شکوفایی هنری فروغ فرخزاد بود. فروغ فرخزاد در ترکیب کلام و شناسایی زبان شعر از قدرتی بی‌مانند برخوردار بود. فروغ فرخزاد در شمار بزرگترین شاعران ایران معاصر ایران است که با وجود عمر هنری کوتاه توانست آثاری ماندنی در شعر فارسی خلق کند. وی پس از تولدی دیگر مجموعه‌ی «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد که  در نوع خود بی‌نظیر بود و با استقبال بسیاری مواجه شد. فروغ فرخزاد در زمینه‌ی تئاتر، فیلم‌سازی و نقاشی نیز فعالیت داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاری نیز از خود برجای گذاشت. خانه سیاه است، عنوان فیلم مستندی است از ساخته‌های فروغ که در زمستان سال ۱۳۴۲، از فستیوال جهانی اوبرهاووزن جایزه‌ی بهترین فیلم مستند را به‌دست آورد. بسیاری از اشعار فروغ فرخزاد به زبان‌ها مختلفی چون انگلیسی، فرانسوی، عربی، ترکی و... ترجمه شده است. سرانجام فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، در سن ۳۲ سالگی بر اثر تصادف رانندگی درگذشت.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE-%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ زندگینامه فروغ فرخزاد]</ref>
'''فروغ فرخزاد،''' (زاده‌ی ٨ دی ۱۳۱۳ – تهران- درگذشته در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)، ۱۷ ساله بود که اولین کتاب شعرش به نام اسیر، و پس از آن دفترهای دیوار و عصیان را منتشر کرد.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=Rqyp8DYa2y0 بیوگرافی فروغ فرخزاد]</ref> انتشار کتاب تولدی دیگر در سال ۱۳۴۲، سرفصل شکوفایی هنری فروغ فرخزاد بود. فروغ فرخزاد در ترکیب کلام و شناسایی زبان شعر از قدرتی بی‌مانند برخوردار بود. فروغ فرخزاد در شمار بزرگترین شاعران ایران معاصر ایران است که با وجود عمر هنری کوتاه توانست آثاری ماندنی در شعر فارسی خلق کند. وی پس از تولدی دیگر مجموعه‌ی «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد که  در نوع خود بی‌نظیر بود و با استقبال بسیاری مواجه شد. فروغ فرخزاد در زمینه‌ی تئاتر، فیلم‌سازی و نقاشی نیز فعالیت داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاری نیز از خود برجای گذاشت. خانه سیاه است، عنوان فیلم مستندی است از ساخته‌های فروغ که در زمستان سال ۱۳۴۲، از فستیوال جهانی اوبرهاووزن جایزه‌ی بهترین فیلم مستند را به‌دست آورد. بسیاری از اشعار فروغ فرخزاد به زبان‌های مختلفی چون انگلیسی، فرانسوی، عربی، ترکی و... ترجمه شده است. سرانجام فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، در سن ۳۲ سالگی بر اثر تصادف رانندگی درگذشت.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE-%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ زندگینامه فروغ فرخزاد]</ref>


== آثار فروغ فرخزاد ==
== آثار فروغ فرخزاد ==
فروغ فرخزاد در سن ۱۷ سالگی نخستین کتاب شعرش را با نام اسیر منتشر کرد. پس از آن دفتر شعر دیوار را در سال ۱۳۳۵، و عصیان را در سال ۱۳۳۶، انتشارداد. محتوای هر سه دفتر، «عصیان» زنی «اسیر» بود، زنی در حصار «دیوار» های کهن جامعه که زن را در زندان خانه و زندان سنت‌ها اسیر کرده است. فریادهایی که به قول خود فروغ، نقبی به سوی نور بود. روند شعر فروغ بعد از آگاهی عمیق‌تر به دنیای پیرامون و شرایط زمانی و مکانی به انتشار کتاب «تولدی دیگر» در سال ۱۳۴۲ انجامید که سرفصل شکوفایی هنری فروغ فرخزاد بود.  
فروغ فرخزاد در سن ۱۷ سالگی نخستین کتاب شعرش را با نام اسیر منتشر کرد. پس از آن دفتر شعر دیوار را در سال ۱۳۳۵، و عصیان را در سال ۱۳۳۶، انتشارداد. محتوای هر سه دفتر، «عصیان» زنی «اسیر» بود، زنی در حصار «دیوار» های کهن جامعه که زن را در زندان خانه و زندان سنت‌ها اسیر کرده است. فریادهایی که به قول خود فروغ، نقبی به سوی نور بود. روند شعر فروغ بعد از آگاهی عمیق‌تر به دنیای پیرامون و شرایط زمانی و مکانی به انتشار کتاب «تولدی دیگر» در سال ۱۳۴۲ انجامید که سرفصل شکوفایی هنری فروغ فرخزاد بود.  


فروغ فرخزاد در رابطه با سرودن اشعارش در آغاز می‌گوید:
فروغ فرخزاد در رابطه با سرودن اشعارش در آغاز می‌گوید:
خط ۷۰: خط ۷۰:
می‌توان بر جای باقی ماند
می‌توان بر جای باقی ماند


در کنار پرده     اما کور، اما کر
در کنار پرده اما کور، اما کر


می‌توان فریاد زد با صدای سخت کاذب، سخت بیگانه
می‌توان فریاد زد با صدای سخت کاذب، سخت بیگانه
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
سال‌ها در لابلای تور و پولک خفت.   
سال‌ها در لابلای تور و پولک خفت.   


سیمای انسانی، صداقت و صمیمیت اشعار فروغ فرخزاد، یکی دیگر از ویژگی‌های این شعرهاست. او در شعرهایش انسان را به دوست داشتن انسان فرا می‌خواند.
سیمای انسانی، صداقت و صمیمیت اشعار فروغ فرخزاد، یکی دیگر از ویژگی‌های این شعرهاست. او در شعرهایش انسان را به دوست داشتن انسان فرا می‌خواند. درزمینه‌ی تکنیک و زبان شعر هم فروغ  کمک بسیاری به شعر نو ایران کرد. او به شاعران پس از خود آموخت که می‌توان با شجاعت، هرچه زائد و حشو و دست و پاگیر است را کنار بزنند تا بتوانند گوهر خالص شعر را هرچه نیالوده‌تر بنمایانند. او خود هم مثل کسی بود که داس به دست گرفته بود و هر چه مانع و حشو و زاید بر سر راه شعر ناب و حرف صریح شاعرانه بود درو و راه را برای شعر و ادبیات نوین هموار می‌کرد. هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:
درزمینه‌ی تکنیک و زبان شعر هم فروغ  کمک بسیاری به شعر نو ایران کرد. او به شاعران پس از خود آموخت که می‌توان با شجاعت، هرچه زائد و حشو و دست و پاگیر است را کنار بزنند تا بتوانند گوهر خالص شعر را هرچه نیالوده‌تر بنمایانند. او خود هم مثل کسی بود که داس به دست گرفته بود و هر چه مانع و حشو و زاید بر سر راه شعر ناب و حرف صریح شاعرانه بود درو و راه را برای شعر و ادبیات نوین هموار می‌کرد. هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:


«به هرحال شعر امروز ما یک شعری باید باشد که خصوصیت این دوره را داشته باشد، چون در عین حال سازنده‌ی این شاعر باید یک آدمی باشد که به یک حدی از تجربه و هوشیاری برسد که به محتوای شعرش یک ارزشی بدهد که بتواند در حد کارهایی که توی دنیا عرضه می‌شود، میان آن‌ها خودش را جا بدهد و اگر غیر از این باشد، دیگر همین چیزهایی می‌شود که همه می‌گویند».
«به هرحال شعر امروز ما یک شعری باید باشد که خصوصیت این دوره را داشته باشد، چون در عین حال سازنده‌ی این شاعر باید یک آدمی باشد که به یک حدی از تجربه و هوشیاری برسد که به محتوای شعرش یک ارزشی بدهد که بتواند در حد کارهایی که توی دنیا عرضه می‌شود، میان آن‌ها خودش را جا بدهد و اگر غیر از این باشد، دیگر همین چیزهایی می‌شود که همه می‌گویند».
خط ۱۲۶: خط ۱۲۵:
و پلک چشمم هی جفت می‌شوند
و پلک چشمم هی جفت می‌شوند


و کور شوم اگر فروغ بگویم
و کور شوم اگر دروغ بگویم


من خواب آن ستاره‌ی قرمز را
من خواب آن ستاره‌ی قرمز را
خط ۱۵۶: خط ۱۵۵:
فروغ فرخزاد در رابطه با کتاب‌هایش و روند تکامل اشعارش توضیح می‌دهد:
فروغ فرخزاد در رابطه با کتاب‌هایش و روند تکامل اشعارش توضیح می‌دهد:


=== مجموعه‌ی شعر اسیر، ۱۳۳۱ ===
=== مجموعه‌ی شعر اسیر ===
«یک سال است که به‌طور مداوم شعر می‌گویم. پیش از آن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر از همه‌ی روزهای عمرم کتاب‌های سودمند و مفید خوانده‌ام؛ و سه سال است که اصولاً شاعر شده‌ام. یعنی روحیه‌ی شاعرانه پیدا کرده‌ام.»
«یک سال است که به‌طور مداوم شعر می‌گویم. پیش از آن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر از همه‌ی روزهای عمرم کتاب‌های سودمند و مفید خوانده‌ام؛ و سه سال است که اصولاً شاعر شده‌ام. یعنی روحیه‌ی شاعرانه پیدا کرده‌ام.»


=== مجموعه‌ی شعر عصیان، ۱۳۳۵و۱۳۳۶ ===
=== مجموعه‌ی شعر عصیان ===
«دیوار و عصیان در واقع دست و پا زدنی مأیوسانه در میان دو مرحله‌ی زندگی است. آخرین نفس‌زدن‌های پیش از یک نوع رهایی است. آدم به مرحله‌ی تفکر می‌رسد. درجوانی احساسات ریشه‌های سستی دارند. فقط جذبه‌شان بیشتر است. اگر بعداً به وسیله‌ی فکر رهبری نشوند، یا نتیجه‌ی تفکر نباشند خشک می‌شوند و تمام می‌شوند. من به دنیای اطرافم به اشیای اطرافم و آدم‌های اطرافم و خطوط اصلی این دنیا نگاه کردم. آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. کلمه را وارد کردم. به من چه که این کلمه هنوز شاعرانه نشده است. جان که دارد! شاعرانه‌اش می‌کنیم!».
«دیوار و عصیان در واقع دست و پا زدنی مأیوسانه در میان دو مرحله‌ی زندگی است. آخرین نفس‌زدن‌های پیش از یک نوع رهایی است. آدم به مرحله‌ی تفکر می‌رسد. درجوانی احساسات ریشه‌های سستی دارند. فقط جذبه‌شان بیشتر است. اگر بعداً به وسیله‌ی فکر رهبری نشوند، یا نتیجه‌ی تفکر نباشند خشک می‌شوند و تمام می‌شوند. من به دنیای اطرافم به اشیای اطرافم و آدم‌های اطرافم و خطوط اصلی این دنیا نگاه کردم. آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. کلمه را وارد کردم. به من چه که این کلمه هنوز شاعرانه نشده است. جان که دارد! شاعرانه‌اش می‌کنیم!».


خط ۲۰۸: خط ۲۰۷:
=== نقد اشعار فروغ فرخزاد از زبان خودش ===
=== نقد اشعار فروغ فرخزاد از زبان خودش ===
[[پرونده:فروغ فرخزاد.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:فروغ فرخزاد.jpg|بندانگشتی]]
«من درمورد کار خودم قاضی ظالمی هستم. وقتی به کتاب تولدی دیگر نگاه میکنم متأسف می‌شوم. حاصل چهار سال زندگی!؟ خیلی کم است. من ترازو دست نگرفته‌ام و شعرهایم را وزن نمی‌کنم. اما از خودم انتظار بیش‌تری داشتم و دارم. من سی‌ساله هستم و سی‌سالگی برای زن سن کمال است. به هرحال یک جور کمال. اما محتوای شعر من سی‌ساله نیست. جوا‌‌ن‌تر است. این بزرگ‌ترین عیب است در کتاب من. باید با آگاهی و شعور زندگی کرد. من مغشوش بودم. تربیت فکری از روی یک اصول صحیح نداشتم. همین‌طور پراکنده خوانده‌ام؛ و تکه‌تکه زندگی کرده‌ام. و نتیجه‌اش این است که دیر بیدار شده‌ام. البته اگر بشود اسم این حرف‌ها را بیداری گذاشت! من همیشه به آخرین شعرم بیش‌تر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا می‌کنم. دوره‌ی این اعتقاد هم  خیلی کوتاه است. بعد زده می‌شوم و به نظرم همه چیز ساده‌لوحانه می‌آید. افسوس می‌خورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکرده‌ام. شعر من با من پیش آمده است. در کتاب‌های شعر اسیر، و دیوار و عصیان، من فقط یک بیان کننده‌ی ساده از دنیای بیرونی‌ام. درآن زمان، شعر هنوز در من حلول نکرده بود. بلکه با من هم‌خانه بود. مثل همه‌ی آدم‌هایی که چند مدتی با آدم هستند. اما بعداً شعر در من ریشه گرفت و به همین دلیل موضوع شعر برایم عوض شد. دیگر من شعر را تنها در بیان یک احساس منفرد درباره‌ی خودم نمی‌دانستم. بلکه هر چه شعر در من بیش‌تر رسوخ کرد، من پراکنده‌تر شدم و دنیاهای تازه‌تری را کشف کردم. یک زمانی بود که نزدیک بود نیما مرا غرق کند. اما حالا احساس می‌کنم از غرق شدن نجات یافته‌ام؛ و اگر نیما راه را پیش از من رفته است، من می‌خواهم آن راهی را که او درنیمه‌اش ایستاد و نتوانست و مجال نیافت که ناهمواری‌ها و سنگلاخ‌هایش را هموار کند ادامه بدهم و به همواری‌اش بکوشم.»
«من درمورد کار خودم قاضی ظالمی هستم. وقتی به کتاب تولدی دیگر نگاه میکنم متأسف می‌شوم. حاصل چهار سال زندگی!؟ خیلی کم است. من ترازو دست نگرفته‌ام و شعرهایم را وزن نمی‌کنم. اما از خودم انتظار بیش‌تری داشتم و دارم. من سی‌ساله هستم و سی‌سالگی برای زن سن کمال است. به هرحال یک جور کمال. اما محتوای شعر من سی‌ساله نیست. جوا‌‌ن‌تر است. این بزرگ‌ترین عیب است در کتاب من. باید با آگاهی و شعور زندگی کرد. من مغشوش بودم. تربیت فکری از روی یک اصول صحیح نداشتم. همین‌طور پراکنده خوانده‌ام؛ و تکه‌تکه زندگی کرده‌ام. و نتیجه‌اش این است که دیر بیدار شده‌ام. البته اگر بشود اسم این حرف‌ها را بیداری گذاشت! من همیشه به آخرین شعرم بیش‌تر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا می‌کنم. دوره‌ی این اعتقاد هم  خیلی کوتاه است. بعد زده می‌شوم و به نظرم همه چیز ساده‌لوحانه می‌آید. افسوس می‌خورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکرده‌ام. شعر من با من پیش آمده است. در کتاب‌های شعر اسیر، و دیوار و عصیان، من فقط یک بیان‌کننده‌ی ساده از دنیای بیرونی‌ام. درآن زمان، شعر هنوز در من حلول نکرده بود. بلکه با من هم‌خانه بود. مثل همه‌ی آدم‌هایی که چند مدتی با آدم هستند. اما بعداً شعر در من ریشه گرفت و به همین دلیل موضوع شعر برایم عوض شد. دیگر من شعر را تنها در بیان یک احساس منفرد درباره‌ی خودم نمی‌دانستم. بلکه هر چه شعر در من بیش‌تر رسوخ کرد، من پراکنده‌تر شدم و دنیاهای تازه‌تری را کشف کردم. یک زمانی بود که نزدیک بود نیما مرا غرق کند. اما حالا احساس می‌کنم از غرق شدن نجات یافته‌ام؛ و اگر نیما راه را پیش از من رفته است، من می‌خواهم آن راهی را که او درنیمه‌اش ایستاد و نتوانست و مجال نیافت که ناهمواری‌ها و سنگلاخ‌هایش را هموار کند ادامه بدهم و به همواری‌اش بکوشم.»


این کیست؟ این کسی که روی جاده‌ی ابدیت
این کیست؟ این کسی که روی جاده‌ی ابدیت
خط ۳۳۳: خط ۳۳۲:
طنین آتشین آواز خود را.<ref name=":0" />
طنین آتشین آواز خود را.<ref name=":0" />


== قسمت‌هایی از یک نامه‌ی فروغ فرخزاد ==
== نامه‌ای از فروغ فرخزاد ==
[[پرونده:فروغ9.JPG|بندانگشتی]]
[[پرونده:فروغ9.JPG|بندانگشتی]]
«در اولین مرحله آرزویم این است که شما را با مطالعه‌ی نامه‌ی طولانی‌ام خسته نکنم. من عادت ندارم زیاد حاشیه بروم و حتی تعارفات معمولی را بلد نیستم. به همین جهت منظورم را بدون هیچ تشریفاتی بیان می‌کنم. من در دی ماه ۱۳۱۳، درتهران متولد شدم. راجع به پدر و مادر و میزان تحصیلاتم بهتر است صحبتی نشود. شاید پدرم از این‌که دختر پر رو و خودسری مثل من دارد، زیاد خشنود نباشد. یک ‌سال است که به ‌طور مداوم شعر می‌گویم پیش ازآن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر ازهمه‌ی روزهای عمرم کتاب‌های سودمند خوانده‌ام، ۳ سال است که اصولاً روحیه‌ی شاعرانه پیدا کرده‌ام. راجع به راهی که در شعر انتخاب کرده‌ام؛ به نظر من شعر شعله‌ای از احساس است و تنها چیزی است که مرا در هر حال که باشم می‌تواند به یک دنیای رؤیایی و زیبا ببرد. من عقیده دارم هر احساسی را بدون هیچ قید و شرطی باید بیان کرد. اصولاً برای هنر نمی‌شود حدی قائل شد و اگر جز این باشد هنر روح اصلی خود را از دست می‌دهد. روی همین طرز فکر شعر می‌گویم. من زندگی خود را وقف هنرم و حتی می‌توانم بگویم فدای هنرم کرده‌ام. من زندگی را برای هنرم می‌خواهم. می‌دانم این راهیست که سر و صدا و مخالفین زیادی برایم دست و پا کرده است؛ ولی عقیده دارم بالاخره باید سدها شکسته شود. یک نفر باید این راه را می‌رفت و من چون درخودم گذشت و شهامت را می‌بینم، پیش‌قدم شدم. تنها نیرویی که پیوسته مرا امید می‌دهد تشویق مردم روشن‌فکر و هنرمندان واقعی کشور است. من از آن مردم زاهدنمایی که همه کار می‌کنند و باز هم دم ازتهذیب اخلاق جامعه می‌زنند بیزارم و به علاوه من انتقاد صحیح را با کمال میل قبول می‌کنم، نه انتقادی که از روی نهایت خودپرستی و ظاهرسازی و فقط به منظور از میدان به در بردن طرف و بدنام کردن او می‌شود، می‌دانم که خیلی صحبت راجع به من می‌شود، می‌دانم که خیلی اشعار مرا تعبیر و تفسیر می‌کنند؛ ولی با همه‌ی این‌ها از میدان به در نمی‌روم. من شکست نمی‌خورم و همه چیز را در نهایت خون‌سردی تحمل می‌کنم همان‌طور که تا به حال کرده‌ام. بزرگ‌ترین آرزوی من این ‌است که یک هنرمند واقعی باشم و همیشه سعی می‌کنم به این آرزو برسم و چون کتاب را خیلی دوست دارم باز هم آرزو می‌کنم سطح فرهنگ مملکت بالا برود و مردم هنر و ارزش حقیقی آن را درک کنند و آن‌قدر فهمیده و روشن‌فکر بشوند که دیگر به تحریک زاهدنماها تسلیم نشوند و به آن‌ها اجازه‌ی دخالت درکاری را که صلاحیت قضاوت ندارند، ندهند.
«در اولین مرحله آرزویم این است که شما را با مطالعه‌ی نامه‌ی طولانی‌ام خسته نکنم. من عادت ندارم زیاد حاشیه بروم و حتی تعارفات معمولی را بلد نیستم. به همین جهت منظورم را بدون هیچ تشریفاتی بیان می‌کنم. من در دی ماه ۱۳۱۳، درتهران متولد شدم. راجع به پدر و مادر و میزان تحصیلاتم بهتر است صحبتی نشود. شاید پدرم از این‌که دختر پر رو و خودسری مثل من دارد، زیاد خشنود نباشد. یک ‌سال است که به ‌طور مداوم شعر می‌گویم پیش ازآن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر ازهمه‌ی روزهای عمرم کتاب‌های سودمند خوانده‌ام، ۳ سال است که اصولاً روحیه‌ی شاعرانه پیدا کرده‌ام. راجع به راهی که در شعر انتخاب کرده‌ام؛ به نظر من شعر شعله‌ای از احساس است و تنها چیزی است که مرا در هر حال که باشم می‌تواند به یک دنیای رؤیایی و زیبا ببرد. من عقیده دارم هر احساسی را بدون هیچ قید و شرطی باید بیان کرد. اصولاً برای هنر نمی‌شود حدی قائل شد و اگر جز این باشد هنر روح اصلی خود را از دست می‌دهد. روی همین طرز فکر شعر می‌گویم. من زندگی خود را وقف هنرم و حتی می‌توانم بگویم فدای هنرم کرده‌ام. من زندگی را برای هنرم می‌خواهم. می‌دانم این راهیست که سر و صدا و مخالفین زیادی برایم دست و پا کرده است؛ ولی عقیده دارم بالاخره باید سدها شکسته شود. یک نفر باید این راه را می‌رفت و من چون درخودم گذشت و شهامت را می‌بینم، پیش‌قدم شدم. تنها نیرویی که پیوسته مرا امید می‌دهد تشویق مردم روشن‌فکر و هنرمندان واقعی کشور است. من از آن مردم زاهدنمایی که همه کار می‌کنند و باز هم دم ازتهذیب اخلاق جامعه می‌زنند بیزارم و به علاوه من انتقاد صحیح را با کمال میل قبول می‌کنم، نه انتقادی که از روی نهایت خودپرستی و ظاهرسازی و فقط به منظور از میدان به در بردن طرف و بدنام کردن او می‌شود، می‌دانم که خیلی صحبت راجع به من می‌شود، می‌دانم که خیلی اشعار مرا تعبیر و تفسیر می‌کنند؛ ولی با همه‌ی این‌ها از میدان به در نمی‌روم. من شکست نمی‌خورم و همه چیز را در نهایت خون‌سردی تحمل می‌کنم همان‌طور که تا به حال کرده‌ام. بزرگ‌ترین آرزوی من این ‌است که یک هنرمند واقعی باشم و همیشه سعی می‌کنم به این آرزو برسم و چون کتاب را خیلی دوست دارم باز هم آرزو می‌کنم سطح فرهنگ مملکت بالا برود و مردم هنر و ارزش حقیقی آن را درک کنند و آن‌قدر فهمیده و روشن‌فکر بشوند که دیگر به تحریک زاهدنماها تسلیم نشوند و به آن‌ها اجازه‌ی دخالت درکاری را که صلاحیت قضاوت ندارند، ندهند.
خط ۳۴۶: خط ۳۴۵:
«درآن روزها تصور نمی‌کردم که سفر به ایتالیا و آلمان این قدر در روحیه‌ی من می‌تواند مؤثر باشد؛ و تا این درجه سلامت و آرامش از دست رفته‌ام را به من بازگرداند؛ ولی در این لحظه که این‌جا نشسته‌ام و مشغول نوشتن این سطور هستم اعتراف می‌کنم که هیچ وقت در زندگی، خود را این‌قدر امیدوار و آرام و نیرومند حس نکرده‌ام و هیچ وقت تا این درجه به هدف‌هایم و آن‌چه که در زندگی، «زندگی» مرا تشکیل می‌دهد علاقه‌مند و مؤمن ندیده‌ام. درآن روزها به پرنده‌ی دورپروازی شباهت داشتم که در آسمان‌های تاریک و محدود وفضاهای خالی بال‌گشوده و اوج گرفته، می‌خواستم به طرف چشمه‌ی روشنایی و نور پرواز کنم؛ و در راهم ابریشم باران‌ها به پایم می‌پیچیدند و نفس بادها مسیر پروازم را درخود می‌کشیدند و دود ابرها در چشمانم می‌دویدند و من بال می‌زدم. پیوسته بال می‌زدم و راه من راه دوری بود.<ref>[https://poemp3.blogspot.com/2017/07/blog-post_5.html سفر به ایتالیا]</ref>
«درآن روزها تصور نمی‌کردم که سفر به ایتالیا و آلمان این قدر در روحیه‌ی من می‌تواند مؤثر باشد؛ و تا این درجه سلامت و آرامش از دست رفته‌ام را به من بازگرداند؛ ولی در این لحظه که این‌جا نشسته‌ام و مشغول نوشتن این سطور هستم اعتراف می‌کنم که هیچ وقت در زندگی، خود را این‌قدر امیدوار و آرام و نیرومند حس نکرده‌ام و هیچ وقت تا این درجه به هدف‌هایم و آن‌چه که در زندگی، «زندگی» مرا تشکیل می‌دهد علاقه‌مند و مؤمن ندیده‌ام. درآن روزها به پرنده‌ی دورپروازی شباهت داشتم که در آسمان‌های تاریک و محدود وفضاهای خالی بال‌گشوده و اوج گرفته، می‌خواستم به طرف چشمه‌ی روشنایی و نور پرواز کنم؛ و در راهم ابریشم باران‌ها به پایم می‌پیچیدند و نفس بادها مسیر پروازم را درخود می‌کشیدند و دود ابرها در چشمانم می‌دویدند و من بال می‌زدم. پیوسته بال می‌زدم و راه من راه دوری بود.<ref>[https://poemp3.blogspot.com/2017/07/blog-post_5.html سفر به ایتالیا]</ref>


== ساخت فیلم خانه سیاه است ==
== فیلم خانه سیاه است ==
[[پرونده:فروغ و فرزندش.JPG|جایگزین=فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش|بندانگشتی|فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش]]
[[پرونده:فروغ و فرزندش.JPG|جایگزین=فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش|بندانگشتی|فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش]]
توانایی و استعداد فروغ فرخزاد تنها به محدوده‌ی شعر ختم نمی‌شد. او در زمینه‌ی تئاتر، فیلم‌سازی و نقاشی نیز نبوغی در خور تحسین داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاری نیز از خود برجای گذاشت.
توانایی و استعداد فروغ فرخزاد تنها به محدوده‌ی شعر ختم نمی‌شد. او در زمینه‌ی تئاتر، فیلم‌سازی و نقاشی نیز نبوغی در خور تحسین داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاری نیز از خود برجای گذاشت.
خط ۳۵۶: خط ۳۵۵:
== سال‌شمار زندگی فروغ فرخزاد ==
== سال‌شمار زندگی فروغ فرخزاد ==
*  ۱۳۳۶ سفر به آلمان و ایتالیا
*  ۱۳۳۶ سفر به آلمان و ایتالیا
*  ۱۳۳۸ سفر به انگلیس جهت مطالعه‌ی سینما و امور تشکیلاتی فیلم.
*  ۱۳۳۸ سفر به انگلیس جهت مطالعه‌ی سینما و امور تشکیلاتی فیلم
*  ۱۳۳۹ بازی در فیلمی مستند درباره‌ی مراسم خواستگاری، به سفارش مؤسسه‌ی ملی فیلم کانادا.
*  ۱۳۳۹ بازی در فیلمی مستند درباره‌ی مراسم خواستگاری، به سفارش مؤسسه‌ی ملی فیلم کانادا
*  ۱۳۳۹ تهیه‌ی سومین قسمت فیلم آب و گرما.
*  ۱۳۳۹ تهیه‌ی سومین قسمت فیلم آب و گرما
*  ۱۳۴۰ سفر مجدد به انگلیس جهت مطالعه‌ی امور سینمایی – بازگشت به ایران و تهیه‌ی یک فیلم کوتاه برای مؤسسه‌ی کیهان با هم‌کاری سهراب سپهری.
*  ۱۳۴۰ سفر مجدد به انگلیس جهت مطالعه‌ی امور سینمایی – بازگشت به ایران و تهیه‌ی یک فیلم کوتاه برای مؤسسه‌ی کیهان با هم‌کاری سهراب سپهری
*  ۱۳۴۱ سفر به تبریز جهت فراهم آوردن مقدمات ساخت فیلمی درباره‌ی جذامی‌ها.
*  ۱۳۴۱ سفر به تبریز جهت فراهم آوردن مقدمات ساخت فیلمی درباره‌ی جذامی‌ها
*  ۱۳۴۱ سفر مجدد به تبریز همراه سه تن، اقامت در تبریز به مدت ۱۲ روز و تهیه‌ی فیلم خانه سیاه است، درباره‌ی بیماران جذامی.
*  ۱۳۴۱ سفر مجدد به تبریز همراه سه تن، اقامت در تبریز به مدت ۱۲ روز و تهیه‌ی فیلم خانه سیاه است، درباره‌ی بیماران جذامی
*  ۱۳۴۲ تهیه‌ی فیلم‌نامه برای فیلمی که هرگز ساخته نشد.
*  ۱۳۴۲ تهیه‌ی فیلم‌نامه برای فیلمی که هرگز ساخته نشد.
*  ۱۳۴۳ هم‌کاری در فیلم خشت و آینه ساخته‌ی ابراهیم گلستان.
*  ۱۳۴۳ هم‌کاری در فیلم خشت و آینه ساخته‌ی ابراهیم گلستان
*  ۱۳۴۳ ترجمه‌ی نمایشنامه‌ی ژان مقدس، اثر برنارد شاو درباره‌ی زندگی ژاندارک که قرار بود در آن خودش نقش ژاندارک را بر عهده بگیرد.
*  ۱۳۴۳ ترجمه‌ی نمایشنامه‌ی ژان مقدس، اثر برنارد شاو درباره‌ی زندگی ژاندارک که قرار بود در آن خودش نقش ژاندارک را بر عهده بگیرد.
*  ۱۳۴۳ ترجمه‌ی سیاحت‌نامه‌ی هنری میلر در یونان به نام ستون سنگی ماروسی که چاپ نشد.  
*  ۱۳۴۳ ترجمه‌ی سیاحت‌نامه‌ی هنری میلر در یونان به نام ستون سنگی ماروسی که چاپ نشد.  
*  ۱۳۴۳ چاپ برگزیده‌ی اشعار فروغ.
*  ۱۳۴۳ چاپ برگزیده‌ی اشعار فروغ
*  ۱۳۴۵ سفر مجدد به ایتالیا و شرکت در دومین فستیوال.<ref name=":2">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/407488-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ بیوگرافی فروغ فرخزاد - سایت سیمرغ]</ref>
*  ۱۳۴۵ سفر مجدد به ایتالیا و شرکت در دومین فستیوال<ref name=":2">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/407488-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ بیوگرافی فروغ فرخزاد - سایت سیمرغ]</ref>


== فروغ فرخزاد از نگاه دیگران ==
== فروغ فرخزاد از نگاه دیگران ==
[[مهدی اخوان ثالث]] شاعر هم‌عصر فروغ فرخزاد، درباره‌ی او گفته‌است:  
[[مهدی اخوان ثالث]] شاعر هم‌عصر فروغ فرخزاد، درباره‌ی او گفته‌ است:  
[[پرونده:شاعران3.JPG|جایگزین=احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، شفیعی کدکنی|بندانگشتی|احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، شفیعی کدکنی]]
[[پرونده:شاعران3.JPG|جایگزین=احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، شفیعی کدکنی|بندانگشتی|احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، شفیعی کدکنی]]
«او زنی معترض به ستمی که بر زنان می‌رفت بود و می‌خواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه می‌شد اعتراض کند. این را در کتاب‌هایش می‌توانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامی‌اش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازه‌ای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر می‌گفت. او شاعر خوبی بود، به‌ویژه شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود».
«او زنی معترض به ستمی که بر زنان می‌رفت بود و می‌خواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه می‌شد اعتراض کند. این را در کتاب‌هایش می‌توانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامی‌اش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازه‌ای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر می‌گفت. او شاعر خوبی بود، به‌ویژه شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود».
خط ۳۷۶: خط ۳۷۵:
[[احمد شاملو]] شاعر معاصر درباره‌ی فروغ فرخزاد می‌گوید:  
[[احمد شاملو]] شاعر معاصر درباره‌ی فروغ فرخزاد می‌گوید:  


«شاعری که پس از تولد دوباره‌ی خویش بیش از ۵ یا ۶ سال نزیست، اما با مجالی که بی‌رحمانه اندک بود، توانست به صورت یکی از درخشان ترین چهره‌های شعر امروز تثبیت شود. با مرگ او موسیقی درخشانی که خاص شعر معصومانه‌اش بود، غیرقابل تقلید ماند و از گسترش بازایستاد».
«شاعری که پس از تولد دوباره‌ی خویش بیش از ۵ یا ۶ سال نزیست، اما با مجالی که بی‌رحمانه اندک بود، توانست به صورت یکی از درخشان‌ترین چهره‌های شعر امروز تثبیت شود. با مرگ او موسیقی درخشانی که خاص شعر معصومانه‌اش بود، غیرقابل تقلید ماند و از گسترش بازایستاد».


[[احمد شاملو]] بعد از مرگ فروغ فرخزاد در رثای او این شعر را سروده است:
[[احمد شاملو]] بعد از مرگ فروغ فرخزاد در رثای او این شعر را سروده است:
خط ۴۱۴: خط ۴۱۳:
متبرک باد نام تو! ـ..
متبرک باد نام تو! ـ..


دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی پژوهش‌گر و شاعر معاصر ایران می‌گوید:  
دکتر [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] پژوهش‌گر و شاعر معاصر ایران می‌گوید:  


«می‌بینیم که فروغ با گسترشی که در کیفیت افاعیل قائل شده‌است بیش‌تر از نیما که اغلب به توسعه کمی افاعیل گراییده بود، وزن شعر را گسترش داده است و یکی از خصوصیات فراموش شده‌ی شعر قرن چهارم را که به علت کلیشه‌وار شدن زبان شعری در دوره‌های بعد فراموش شده بود زنده کرد و از حد رایج و مشخص آن هم توسعه بیش‌تری بخشید».<ref name=":2" />
«می‌بینیم که فروغ با گسترشی که در کیفیت افاعیل قائل شده‌است بیش‌تر از نیما که اغلب به توسعه کمی افاعیل گراییده بود، وزن شعر را گسترش داده است و یکی از خصوصیات فراموش شده‌ی شعر قرن چهارم را که به علت کلیشه‌وار شدن زبان شعری در دوره‌های بعد فراموش شده بود زنده کرد و از حد رایج و مشخص آن هم توسعه بیش‌تری بخشید».<ref name=":2" />
۸٬۶۸۰

ویرایش