فریدون فروغی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۱۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:
فریدون فروغی در سال ۱۳۶۰، چند ترانه‌ی خود را هم‌راه با چند ترانه از کورش یغمایی در آلبومی با عنوان  ''سُلٰ'' جای داد؛ و طی سال‌های ۱۳۶۰ و ۶۱ آهنگ چهارقسمتی  ''چرا نه؟'' را ساخت و اجرا کرد. در همین سال‌ها فعالیت او ممنوع اعلام شد. فریدون فروغی در سال ۱۳۶۵، به دوبی سفر کرد؛ و این سفر او را تا مرز پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد؛ اما پیشنهادهای تهیه‌کنندگان خارج از کشور، او را به رفتن متقاعد نکرد.<ref name=":1" />  
فریدون فروغی در سال ۱۳۶۰، چند ترانه‌ی خود را هم‌راه با چند ترانه از کورش یغمایی در آلبومی با عنوان  ''سُلٰ'' جای داد؛ و طی سال‌های ۱۳۶۰ و ۶۱ آهنگ چهارقسمتی  ''چرا نه؟'' را ساخت و اجرا کرد. در همین سال‌ها فعالیت او ممنوع اعلام شد. فریدون فروغی در سال ۱۳۶۵، به دوبی سفر کرد؛ و این سفر او را تا مرز پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد؛ اما پیشنهادهای تهیه‌کنندگان خارج از کشور، او را به رفتن متقاعد نکرد.<ref name=":1" />  


فریدون فروغی در دهه ۶۰ دوبار به زندان افتاد؛ یک‌بار در قزل حضار و یک بار هم در زندان کچویی کرج بود؛ اما هیچ‌گاه علت زندانی شدن او مشخص و برملا نشد.<ref name=":3" />  
فریدون فروغی در دهه ۶۰ دوبار به زندان افتاد؛ یک‌بار در قزل حضار و یک بار هم در زندان کچویی کرج بود؛ اما هیچ‌گاه علت زندانی شدن او مشخص و برملا نشد.<ref name=":3" />
 
== کارگری ساختمان ==
پس از انقلاب او هرگز اجازه‌ کار نیافت. در این مدت به مشاغل بسیاری روزگار گذراند. زمانی به نجاری رو آورد و در دوره‌ای دیگر با نام مستعار «عباس نراقی» به کار در ساختمانی در اصفهان مشغول شد. از آن‌جا که پدر و مادرش اهل نراق بودند او نام‌ خانوادگی «نراقی» را به عنوان نام مستعار برگزیده بود. او در خاطره‌ این کار ساختمانی در اصفهان چنین می‌گوید: «مدت‌ها بود که به اين فکر می‌کردم که بايد اين منيت را در خودم بکشم. آن فريدون فروغی پر اسم‌و‌رسم را. بايد خود واقعی‌ام را محک می‌زدم. به ترمينال جنوب رفتم و بليتی برای اصفهان گرفتم. هوا هنوز تاريک بود که به اصفهان رسيدم. در سالن ترمينال منتظر ماندم تا کمی سپيده زد و پرسان‌ پرسان خود را به ميدانی که کارگران برای يافتن کار در آن‌جا تجمع می‌کردند، رساندم. همه تيپ آدمی از همه جا آمده بودند. با يکی دو نفر آشنا شدم که از شانس من به آن‌ها زودتر کار خورد و مرا هم با خودشان بردند. يکیشان آذری بود و ديگری اهل ميمه. پرسيدند چه کاری بلدی؟ گفتم کارگری ساده. يک کار ساختمانی بود ... سخت کار می‌کردم و شب‌ها ميوه و شيرينی می‌خريدم و با کارگرهايی که خانه نداشتند و شب را همان‌جا می‌ماندند، می‌خورديم و حرف می‌زديم. دست‌هايم پينه بسته بود، ولی خوشحال بودم که دارم ساخته می‌شوم. سرم را تراشيده بودم که از قيافه و حس جاه‌طلبانه‌ای که دشمن آدم است، رها شوم.»<ref name=":1" />  


== ازدواج دوم و از سرگیری فعالیت ==
== ازدواج دوم و از سرگیری فعالیت ==
۲۰۲

ویرایش