۸٬۶۹۲
ویرایش
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
مبارزات اقوام و ملیتهای مختلف در طول تاریخ همواره شاهد پیروزیها و شکستهای متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظامهای دیکتاتوری، مبارزه را به سطح یک دانش پیشرفته ارتقاء دادهاست. در واقع مبارزه یک علم است که باید آنرا آموخت. مبارزه دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنها هر جریان اجتماعی و سیاسی را دچار شکست میکند. این قوانین و اصول برآمده از قانونمندیهای جامعه است و نیروی انقلابی که علیه دیکتاتوری مبارزه میکند، باید این قوانین را کشف کرده و بر طبق آن عمل کند. | مبارزات اقوام و ملیتهای مختلف در طول تاریخ همواره شاهد پیروزیها و شکستهای متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظامهای دیکتاتوری، مبارزه را به سطح یک دانش پیشرفته ارتقاء دادهاست. در واقع مبارزه یک علم است که باید آنرا آموخت. مبارزه دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنها هر جریان اجتماعی و سیاسی را دچار شکست میکند. این قوانین و اصول برآمده از قانونمندیهای جامعه است و نیروی انقلابی که علیه دیکتاتوری مبارزه میکند، باید این قوانین را کشف کرده و بر طبق آن عمل کند. | ||
تسلط بر قوانین مبارزه مستلزم مطالعه عمیق و علمی تاریخ یک جامعه است که در سایه یک کار حرفهای و شبانه روزی میسر میشود. به | تسلط بر قوانین مبارزه مستلزم مطالعه عمیق و علمی تاریخ یک جامعه است که در سایه یک کار حرفهای و شبانه روزی میسر میشود. به دلیل پیشرفت جامعه و پیچیدگی های آن، مبارزه نیازمند عناصر حرفهای است که خود را وقف مبارزه کنند و به صورت حرفهای به مطالعه و تحقیق و سپس عمل بپردازند. پیچیدگی شرایط اجتماعی و سنگینی بار مبارزه انقلابی ایجاب میکند که افراد درگیر، مبارزه را به طور حرفهای انتخاب کنند. در ادامه تجمع افراد حرفهای مبارزه ضرورت ایجاد یک تشکیلات انقلابی را الزام آور میکند. زیرا مناسبات درونی افراد حرفهای درگیر در یک مبارزه، باید تعریف شود. همچنین مناسبات و روابط آنان با نیروهای دیگر نیز باید تعریف شود. مبارزه حرفهای باید استراتژی مشخص داشته باشد. | ||
اشکال مبارزه در دورانهای مختلف تفاوت دارد. در صورتی که در حکومت دیکتاتوری شکاف وجود داشته باشد و دیکتاتور نتواند به صورت یکدست و بیشکاف دست به سرکوب بزند و امکان مبارزه سیاسی و پارلمانی از طریق مراجعه به آراء عمومی وجود داشته باشد راه درست مبارزه تشکیل حزب و پیروزی در انتخابات است. نمونهی این نوع مبارزات در تاریخ ایران مبارزهی [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] بود. | اشکال مبارزه در دورانهای مختلف تفاوت دارد. در صورتی که در حکومت دیکتاتوری شکاف وجود داشته باشد و دیکتاتور نتواند به صورت یکدست و بیشکاف دست به سرکوب بزند و امکان مبارزه سیاسی و پارلمانی از طریق مراجعه به آراء عمومی وجود داشته باشد راه درست مبارزه تشکیل حزب و پیروزی در انتخابات است. نمونهی این نوع مبارزات در تاریخ ایران مبارزهی [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] بود. | ||
اما زمانیکه دیکتاتوری حاکمیت خود را یکپایه کرد و تمام راههای مسالمت را بر روی مردم بست، دیگر مبارزه مسالمت آمیز کارساز نخواهد بود و باید به مبارزه قهر آمیز روی آورد. در تاریخ ایران میتوان به دو نمونه آن در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و جمهوری اسلامی اشاره کرد. در سال ۱۳۴۲ شاه دیکتاتوری خود را یکپایه کرد و تمام راههای مسالمت را مسدود کرد. پس از آن بود که سازمانهای چریکی مسلحانه مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|چریکهای فدایی خلق]] به وجود آمدند. در زمان جمهوری اسلامی نیز تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مبارزه مسالمت آمیز میسر یود، اما بعد از آن که [[روحالله خمینی|خمینی]] حاکمیت خود را از عناصر لیبرال تصفیه نمود دیگر امکان مبارزه مسالمت آمیز میسر نبود و مجاهدین خلق به [[مبارزه مسلحانه]] روی آوردند. | اما زمانیکه دیکتاتوری حاکمیت خود را یکپایه کرد و تمام راههای مسالمت را بر روی مردم بست، دیگر مبارزه مسالمت آمیز کارساز نخواهد بود و باید به مبارزه قهر آمیز روی آورد. این نظام حاکم است که راه هرگونه دیالوگ و صحبت و تغییر را می بندد و حرفش با توده مردم جز با سلاح و سرکوب چیز دیگری نیست و کسانی را که خواستار تغییر در وضع موجود هستند را وادار به انتخاب نوع مبارزه، سیاسی یا مسلحانه می کند. در تاریخ ایران میتوان به دو نمونه آن در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و جمهوری اسلامی اشاره کرد. در سال ۱۳۴۲ شاه دیکتاتوری خود را یکپایه کرد و تمام راههای مسالمت را مسدود کرد. پس از آن بود که سازمانهای چریکی مسلحانه مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|چریکهای فدایی خلق]] به وجود آمدند. در زمان جمهوری اسلامی نیز تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مبارزه مسالمت آمیز میسر یود، اما بعد از آن که [[روحالله خمینی|خمینی]] حاکمیت خود را از عناصر لیبرال تصفیه نمود دیگر امکان مبارزه مسالمت آمیز میسر نبود و مجاهدین خلق به [[مبارزه مسلحانه]] روی آوردند. | ||
== علم مبارزه == | == علم مبارزه == | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در طی مطالعهی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد و نتایج این مطالعات جمعبندی و آنالیز شود. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیبهایی داشته است. چه شکستها و پیروزیهایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید تشخیص داد که بر چه پایههایی استوار است. منبع درآمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطهای قرار دارد. | در طی مطالعهی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد و نتایج این مطالعات جمعبندی و آنالیز شود. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیبهایی داشته است. چه شکستها و پیروزیهایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید تشخیص داد که بر چه پایههایی استوار است. منبع درآمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطهای قرار دارد. | ||
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران میتوان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواستهها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد متفاوت است. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] مبارزه شکل خاص خود را داشت، زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایهداری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. این رژیم خود را نماینده خدا میداند و استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربهی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع میکند. [[روحالله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه چنین دست بازی در سرکوب نداشت زیرا وابسته به دنیای | به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران میتوان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواستهها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد متفاوت است. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] مبارزه شکل خاص خود را داشت، زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایهداری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. این رژیم خود را نماینده خدا میداند و استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربهی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع میکند. | ||
چرا این اعتقاد از روز اول در بین بعضی از گروههای ایرانی و بعضی از روشنفکران وجود داشت که رژیم ولایت فقیه در ایران ماندگار نیست و عمر کمی خواهد داشت؟ | |||
این سوال بیانگر شناختی واقعی از جامعه ایران است، زیرا سلطنت پهلوی نمایندهی سیستم اقتصادی بورژوا کمپرادور (اقتصاد وابسته به سرمایه داری جهانی و امریکا ) بود، در نتیجه حکومت بعدی که با تغییر این رژیم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ بوجود آمد، باید به دنبالش یک سیستم اقتصادی متکاملتر و پیشروتر جایگزین آن میکرد ولی رژیم ولایت فقیه در واقع بازگشت اقتصادی جامعه به قبل از بورژوازی و به دوران فئودالی بود و این پسرفت نشاندهنده شکاف بین بالاییها و پایینیها یعنی جامعه است، چون مردم ایران یک سیستم بورژوازی وابسته را پشت سر گذاشته بودند و انقلاب آنها برای آزادی و برابری بود، در حالیکه در رژیم ولایت فقیه آخوندها و شخص خمینی خواهان حاکمیتی مطلقه بودند. نقطه شروع تضاد این دو گرایش با سخنرانی خمینی در سال ۱۳۵۷ علیه بی حجابی و اجباری کردن حجاب و با شعار یا روسری یا توسری، بارز شد. | |||
[[روحالله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه چنین دست بازی در سرکوب نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایهداری بود. | |||
همچنین در دوران حکومت ولایت فقیه در سه سال اول که فضای باز سیاسی وجود داشت مبارزه به یک شکل و بعد از ۳۰ خرداد به شکل دیگری درآمد. مجاهدین خلق پیش از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز سیاسی]] و پس از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] مینامند. | همچنین در دوران حکومت ولایت فقیه در سه سال اول که فضای باز سیاسی وجود داشت مبارزه به یک شکل و بعد از ۳۰ خرداد به شکل دیگری درآمد. مجاهدین خلق پیش از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز سیاسی]] و پس از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] مینامند. | ||
خط ۸۷: | خط ۹۰: | ||
=== تمرکز روی دشمن اصلی === | === تمرکز روی دشمن اصلی === | ||
یکی دیگر از قوانین یک مبارزهی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی میتواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، میتوان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبشها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی میتواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود. | یکی دیگر از قوانین یک مبارزهی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی میتواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، میتوان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبشها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی میتواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود. | ||
هر جریان مبارزاتی با یک تضاد اصلی درگیر است و یک تهدید اصلی. | |||
تضاد اصلی: آن چیزی است که باید عمده قوا را برای تغییر و سرنگونی آن گذاشت، مثل دیکتاتوری حاکم بر یک کشور که همیشه تضاد اصلی میباشد. | |||
تهدید اصلی : نیرویی است که ظرفیت مبارزاتی مردم را به سمتی غیر از سرنگونی منحرف کند. | |||
یک نیروی انقلابی تنها باید با یک تضاد اصلی درگیر شود و از هر گونه انحراف و پرداختن به موضوعات فرعی باید پرهیز کند. | |||
یک مثال تاریخی : | یک مثال تاریخی : |
ویرایش