مبارزه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۵۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۳
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶۹: خط ۶۹:
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد متفاوت است. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]]  مبارزه شکل خاص خود را داشت، زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. این رژیم خود را نماینده خدا می‌داند و استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربه‌ی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند.  
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد متفاوت است. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]]  مبارزه شکل خاص خود را داشت، زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. این رژیم خود را نماینده خدا می‌داند و استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربه‌ی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند.  
چرا این اعتقاد از روز اول در  بین بعضی از گروههای ایرانی و بعضی از روشنفکران وجود داشت که رژیم ولایت فقیه در ایران ماندگار نیست و عمر کمی خواهد داشت؟
چرا این اعتقاد از روز اول در  بین بعضی از گروههای ایرانی و بعضی از روشنفکران وجود داشت که رژیم ولایت فقیه در ایران ماندگار نیست و عمر کمی خواهد داشت؟
این سوال بیانگر شناختی واقعی از جامعه ایران است، زیرا سلطنت پهلوی نماینده‌ی سیستم اقتصادی بورژوا کمپرادور (اقتصاد وابسته به سرمایه داری جهانی و امریکا ) بود، در نتیجه حکومت بعدی که با تغییر این رژیم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ بوجود آمد، باید به دنبالش یک سیستم اقتصادی متکاملتر و پیشروتر جایگزین آن می‌کرد ولی رژیم ولایت فقیه در واقع بازگشت اقتصادی جامعه به قبل از بورژوازی و به دوران فئودالی بود و این پسرفت نشاندهنده شکاف بین بالایی‌ها و پایینی‌ها یعنی جامعه است، چون مردم ایران یک سیستم بورژوازی وابسته را پشت سر گذاشته بودند و انقلاب آنها برای آزادی و برابری بود، در حالیکه در رژیم ولایت فقیه آخوندها و شخص خمینی خواهان حاکمیتی مطلقه بود. نقطه شروع تضاد این دو گرایش با سخنرانی خمینی در سال ۱۳۵۷ علیه بی حجابی و اجباری کردن حجاب و با شعار یا روسری یا توسری، بارز شد.
این سوال بیانگر شناختی واقعی از جامعه ایران است، زیرا سلطنت پهلوی نماینده‌ی سیستم اقتصادی بورژوا کمپرادور (اقتصاد وابسته به سرمایه داری جهانی و امریکا ) بود، در نتیجه حکومت بعدی که با تغییر این رژیم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ بوجود آمد، باید به دنبالش یک سیستم اقتصادی متکاملتر و پیشروتر جایگزین آن می‌کرد ولی رژیم ولایت فقیه در واقع بازگشت اقتصادی جامعه به قبل از بورژوازی و به دوران فئودالی بود و این پسرفت نشاندهنده شکاف بین بالایی‌ها و پایینی‌ها یعنی جامعه است، چون مردم ایران یک سیستم بورژوازی وابسته را پشت سر گذاشته بودند و انقلاب آنها برای آزادی و برابری بود، در حالیکه در رژیم ولایت فقیه آخوندها و شخص خمینی خواهان حاکمیتی مطلقه بودند. نقطه شروع تضاد این دو گرایش با سخنرانی خمینی در سال ۱۳۵۷ علیه بی حجابی و اجباری کردن حجاب و با شعار یا روسری یا توسری، بارز شد.
[[روح‌الله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه چنین دست بازی در سرکوب نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود.  
[[روح‌الله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه چنین دست بازی در سرکوب نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه‌داری بود.  


همچنین در دوران حکومت ولایت فقیه در سه سال اول که فضای باز سیاسی وجود داشت مبارزه به یک شکل و بعد از ۳۰ خرداد به شکل دیگری درآمد. مجاهدین خلق پیش از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز سیاسی]] و پس از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] می‌‌نامند.
همچنین در دوران حکومت ولایت فقیه در سه سال اول که فضای باز سیاسی وجود داشت مبارزه به یک شکل و بعد از ۳۰ خرداد به شکل دیگری درآمد. مجاهدین خلق پیش از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز سیاسی]] و پس از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] می‌‌نامند.
خط ۹۰: خط ۹۰:
=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
یکی دیگر از قوانین یک مبارزه‌ی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی می‌تواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، می‌توان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبش‌ها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی می‌تواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود.
یکی دیگر از قوانین یک مبارزه‌ی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی می‌تواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، می‌توان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبش‌ها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی می‌تواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود.
 
هر جریان مبارزاتی با یک تضاد اصلی درگیر است و یک تهدید اصلی.
نکته دیگر این است که در هر دوران یک سازمان انقلابی تنها باید با یک تضاد اصلی درگیر شود و هر گونه انحراف و پرداختن به موضوعات فرعی پرهیز کند.  
تضاد اصلی: آن چیزی است که باید عمده قوا را برای تغییر و سرنگونی آن گذاشت، مثل دیکتاتوری حاکم بر یک کشور که همیشه تضاد اصلی می‌باشد.
تهدید اصلی : نیرویی است که ظرفیت مبارزاتی مردم را به سمتی غیر از سرنگونی منحرف کند.
یک نیروی انقلابی تنها باید با یک تضاد اصلی درگیر شود و از هر گونه انحراف و پرداختن به موضوعات فرعی باید پرهیز کند.  


یک مثال تاریخی :
یک مثال تاریخی :
۸٬۶۹۲

ویرایش