۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{عکس-نیاز|تاریخ=آوریل ۲۰۱۸}} | |||
{{ویرایش}} | |||
'''محمد بازرگانی''' (تولد: 1325- تیرباران: 30 فروردین 1351) وی در رضاییه متولد شد. دو ساله بود که پدرش را از دست داد؛ در سالهای بعد وی به تهران آمد و دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی شد.در سال 1345 هنگامي كه دوران دانشجوئي را در مدرسه عالي بازرگاني ميگذراند به عضويت سازمان مجاهدين درآمد و در سال 1349وارد مركزيت سازمان شد.<ref name=":0">نشریه مجاهد شماره 44- 30فروردین 1359</ref> | '''محمد بازرگانی''' (تولد: 1325- تیرباران: 30 فروردین 1351) وی در رضاییه متولد شد. دو ساله بود که پدرش را از دست داد؛ در سالهای بعد وی به تهران آمد و دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی شد.در سال 1345 هنگامي كه دوران دانشجوئي را در مدرسه عالي بازرگاني ميگذراند به عضويت سازمان مجاهدين درآمد و در سال 1349وارد مركزيت سازمان شد.<ref name=":0">نشریه مجاهد شماره 44- 30فروردین 1359</ref> | ||
== فعالیتهای محمد بازرگانی در دوران دبیرستان == | == فعالیتهای محمد بازرگانی در دوران دبیرستان == | ||
محمد در دوره دبیرستان هم جوانی بود پرتحرک، و پرشور . او در هر کار پیشقدم میشد. درد محرومان جامعه همیشه او را آزار میدادو دیدن اینهمه تبعیض و ستم او را هرگز آرام نمیگذاشت. همواره مترصد آن بود که کاری برای محرومان انجام دهد. دریکی دو سالی که جنبش مسلحانه خلق کرد علیه رژیم | محمد در دوره دبیرستان هم جوانی بود پرتحرک، و پرشور . او در هر کار پیشقدم میشد. درد محرومان جامعه همیشه او را آزار میدادو دیدن اینهمه تبعیض و ستم او را هرگز آرام نمیگذاشت. همواره مترصد آن بود که کاری برای محرومان انجام دهد. دریکی دو سالی که جنبش مسلحانه خلق کرد علیه رژیم شاه جریان داشت و کمتر اخبار آن بگوش مردم شهرها میرسید، محمد بازرگانی کوشید خود را بکردستان برساند بقصد آنکه بجنبش مزبور بپیوندد ولی وقتی بدانجا رسید متأسفانه جنبش کردستان موقتأ شکستخورده بود.<ref name=":0" /> | ||
== اعزام به فلسطين == | == اعزام به فلسطين == | ||
خط ۱۵: | خط ۱۷: | ||
== مرگ == | == مرگ == | ||
محمد بازرگانی در سیام فروردین 51 همراه سه تن دیگر از همرزمانش اعدام شد. | محمد بازرگانی در سیام فروردین 51 همراه سه تن دیگر از همرزمانش اعدام شد.<ref name=":0" /> | ||
== شعری از محمد بازرگانی == | |||
این شعر را محمد در زندان اوین در آستانه تیربارانش سروده است. | |||
٭٭٭ | |||
'''پیروزی''' | |||
درون سلولم، در انتظار روز موعودم | |||
دلم بس تنگ گشته است. | |||
زخود پرسم ،بگو فردا چه خواهدشد. ؟ | |||
جوانانی دلیر و پاکتر ازمن | |||
برون آیند و رزم خلق را، ره بپیمایند | |||
ومردم را به سوی فتح میخوانند | |||
وخون من ز دشمن باز بستانند | |||
و من با این ژرف تنهایم | |||
همی در انتظار روز موعودم | |||
که تیری درسحرگاهی | |||
درون سینه ام را باز شکافد | |||
و خونم را روان سازد | |||
وشب پایان مییابد | |||
فروغ آفتاب صبح میتابد | |||
فروغی گرم وجان افزا | |||
به خاک ما وبر ویرانه تبهکاران و مردم شادمان گردند و | |||
پرچم ها برافرازند | |||
مرا از هر گناهی پاک گرداند | |||
وفردایش | |||
شفق یک ذره رنگش سرختر میگردد | |||
چراغ دیگری درراه | |||
روشن مینماید خلق | |||
وزآن پس سربلند و روسپیدم من | |||
که بر عهدم وفاکردم | |||
وگوی نیک میبینم، به دنبالم | |||
خروش خشم مردم را | |||
که چون موجی بپاخیزند و بخروشند و مشت آهنین | |||
بر پیکر فرسوده و لرزان شب کوبند | |||
و در فرجام، ظلمت محو میگردد | |||
این است ویکبار دیگر اثبات میگردد | |||
سر انجام نبرد تودهها | |||
پیروزی | |||
ومن بااین امید ژرف تنهایم کنون، | |||
درانتظار روز موعودم <ref name=":0" /> | |||
جستارهای وابسته | جستارهای وابسته | ||
منابع | منابع | ||
<references /> | <references /> |