۷٬۳۴۸
ویرایش
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
محمد سیدی کاشانی به عنوان یکی از اعضاء قدیمی سازمان مجاهدین خلق پس از آن نیز در بخشهای مختلف این سازمان مشغول به کار و فعالیت بود. وی پس از گردآوری سلاحهای [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش ملی ایران]] در جنگ آمریکا علیه عراق، به مدت ۱۴ سال در قرارگاه اشرف و سپس در پایگاهی به نام لیبرتی بوده و سرانجام به همراه دیگر اعضاء سازمان [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] خلق از عراق به آلبانی نقل مکان کرد. محمد سیدی کاشانی در تاریخ چهارشنبه ۲۸ آذرماه ۱۳۹۷ در آلبانی به دلیل بیماریهای ریوی ناشی از آثار جراحات پیشین درگذشت. | محمد سیدی کاشانی به عنوان یکی از اعضاء قدیمی سازمان مجاهدین خلق پس از آن نیز در بخشهای مختلف این سازمان مشغول به کار و فعالیت بود. وی پس از گردآوری سلاحهای [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش ملی ایران]] در جنگ آمریکا علیه عراق، به مدت ۱۴ سال در قرارگاه اشرف و سپس در پایگاهی به نام لیبرتی بوده و سرانجام به همراه دیگر اعضاء سازمان [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] خلق از عراق به آلبانی نقل مکان کرد. محمد سیدی کاشانی در تاریخ چهارشنبه ۲۸ آذرماه ۱۳۹۷ در آلبانی به دلیل بیماریهای ریوی ناشی از آثار جراحات پیشین درگذشت. | ||
== کودکی و تحصیلات == | == کودکی و تحصیلات محمد سیدی کاشانی == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی « بابا » در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی|بندانگشتی|250x250پیکسل|محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی « بابا » در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی|بندانگشتی|250x250پیکسل|محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی]] | ||
محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. محمد آگاهیهای سیاسی اولیه را از پدرش کسب نمود. او در سنین ۹ و ۱۰ سالگی به همراه پدرش در تظاهرات خیابانی که به طرفداری از [[مصدق]] | محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. محمد آگاهیهای سیاسی اولیه را از پدرش کسب نمود. او در سنین ۹ و ۱۰ سالگی به همراه پدرش در تظاهرات خیابانی که به طرفداری از [[مصدق]] برپا میگردید شرکت میکرد. از این رو او خیلی زود با شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران آشنا شد.محمد سیدی کاشانی به سرعت به جبهه مخالفان دیکتاتوری سلطنتی پیوست. از این رو بود که خیلی زود وارد تشکلهای سیاسی آن دوران شد و به مبارزه سیاسی پرداخت. او بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و به تحصیل ادامه داد. محمد سیدی کاشانی در کنار تحصیل به فعالیتهای سیاسی در [[جنبش نهضت آزادی]] روی آورد. | ||
== ورود به نهضت == | == ورود محمد سیدی کاشانی به نهضت آزادی == | ||
در سال ۱۳۳۸ در دوران خفقان پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]]، در اولین جنبش دانش آموزی بعد از کودتا یعنی جنبش ۲۰ دی شرکت کرد. با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۴۰ فعالیت سیاسی خود را | محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۳۸ در دوران خفقان پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]]، در اولین جنبش دانش آموزی بعد از کودتا یعنی جنبش ۲۰ دی شرکت کرد. او با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۴۰ فعالیت سیاسی خود را افزایش داد و پس از اعلام موجودیت [[نهضت آزادی]]، به عضویت آن درآمد. [[نهضت آزادی]] فعالترین جنبش آن زمان بود و عمدتا از جوانان مبارز مذهبی تشکیل میشد. | ||
با شکست نهضت در سال۱۳۴۲ و پس از دستگیری رهبران | با شکست نهضت آزادی در سال۱۳۴۲ و پس از دستگیری رهبران آن، محمد سیدی کاشانی پس از آشنایی با محمد حنیفنژاد به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پیوست و تحت مسؤلیت [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] قرار گرفت. [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] بر این عقیده بود که عصر رفرمیسم و اصلاحطلبی پایان یافته و روزگار مبارزه انقلابی و حرفهای و مسلحانه با استبداد دستنشانده سلطنتی فرا رسیدهاست. از این رو آنها با جمعبندی انقلابات گذشته و علت شکست و عدم موفقیت آنها به این نتیجه رسیدند که باید با شیوههای رفرمیستی مبارزه وداع کرد و اشکال متناسب مبارزه را برگزید. [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و تنی چند از دوستانش با بنیانگذاری [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به مبارزه سازمان یافته مسلحانه و مخفی روی آوردند. آنها پس از کشتار خونین در تظاهرات مسالمت آمیز [[۱۵ خرداد]] توسط [[محمد رضا شاه]] معتقد بودند که دوران مبارزه غیر مسلحانه به پایان رسیده و تنها مبارزه قهرآمیز پاسخ دیکتاتوری شاه است. از این پس فصل جدیدی از زندگی محمد سیدی کاشانی در کنار [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] آغاز میشود. | ||
== اولین دیدار با | == اولین دیدار محمد سیدی کاشانی با محمد حنیفنژاد == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد|بندانگشتی|300x300پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد|بندانگشتی|300x300پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد]] | ||
=== چیه این زندگی؟ === | === چیه این زندگی؟ === | ||
محمد سیدی کاشانی خود اولین دیدارش با [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] را چنین توصیف میکند: <blockquote>«با خوشحالی زیاد دعوت مسؤلم را پذیرفتم. درجلسه ای که تشکیل شد برای اولین بار با مجاهدین شهید [[محمد حنیفنژاد|حنیف نژاد]] و [[ناصر صادق]] آشنا شدم. حرفهای حنیف در آن شب هنوز هم الهام بخش من است او از بیارزشی زندگی در زیر سلطه ظلم و استبداد صحبت کرد و مسؤلیت ما را در برابر خدا و مردم یادآور شد او گفت تنها راهی است که برای ما باقی مانده این است: دست از جان برداشتن و به خدا پیوستن. [ [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]]] به قران استناد میکرد و از ضرورت احیای اسلام راستین در متن صحنه مبارزه و عمل صحبت میکرد و اینکه ما بایستی در کنار مبارزه با رژیم با مسؤلیت عظیم زدودن گرد و غبار از چهره اسلام را نیز بر دوش بگیریم. به این ترتیب او به مبارزه مکتبی و رسالت مکتبی تأکید مینمود. وقتی جلسه تمام شد در راه بازگشت به خانه حرفهای [[محمد حنیفنژاد|محمد]] شهید را در ذهنم مرور میکردم. ذوق و شوقی شیرین و عجیب سراپای وجودم راگرفته بود. با خودم میگفتم این حرفها، دیگر مثل حرفهای بی پشتوانه و ارضا کننده قبلیها نیست. جریانی که اینها [ [[سازمان مجاهدین خلق ایران|بنیانگذاران]]] بنا نهادهاند با جریانات سست بنیاد قبلی فرق دارد. این حرکت مسلماً به پیروزی خواهد رسید. بعداً چند جلسه دیگر با هم نشستیم. در این نشستها شهید [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] از رسالت مکتبی عظیمی صحبت میکرد او باز هم تأکید میکرد: بایستی زنگار ضخیم و عفن برداشتهای ارتجاعی را از چهره پاک و درخشان اسلام زدود. در عین حال خاطرنشان میکرد که این کاری است که فقط درجریان عمل و مبارزه انقلابی امکانپذیر خواهد بود.صحبتهای سهمگین [[محمد حنیفنژاد|محمد آقا]] و بهخصوص جملهٴ «چیه این زندگی؟» تکانم داد و فهمیدم جریان جدید، جریانی به کلی متفاوت از نهضت [است] و جدی و فداکار و هدفش سرنگونی رژیم شاه است. خیلی خوشحال شدم. بهرغم اینکه با همه چیز خداحافظی کردم، دوستان و رفقای قدیمی را رها کردم و از ازدواج چشم پوشیدم، با این حال خیلی شاد و سرحال بودم. تا ۶ماه، مسئولم [[محمد حنیفنژاد|حنیف کبیر]] بود. کلاس، ما مرکب بود از شهید [[ناصر صادق]]، شهید [[دکتر طباطبایی]]... و من.حنیف کلاس را با تفسیر آیات انتخاب شدهای از قرآن آغاز میکرد، سورهٴ توبه، سورهٴ محمد، سورهٴ صف. آیاتی دربارهٔ ضرورت مبارزه مسلحانه و انقلاب و پاکیزگی فردی و اجتماعی حاصل از آن و سپس وارد مباحث امنیتی و سیاسی میشد».</blockquote> | |||
== عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران == | |||
محمد سیدی کاشانی در کنار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پس از آشنایی با محمد حنیف نژاد، خط مشی و عقاید او را پذیرفته و در سال ۱۳۴۴ به عضویت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درآمد. او در کلاسهای آموزش ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و [[سعید محسن]] شرکت میکرد. محمد سیدی کاشانی در خاطرات خود در این رابطه مینویسد: <blockquote>«همانقدر که [[محمد حنیفنژاد|حنیف]] درمباحث ایدئولوژیک بیش از سایر مباحث مسلط و نوآور بود، [[سعید محسن|سعید]] [محسن] در مباحث و تحلیلهای اقتصادی ـ اجتماعی ـ و اقتصادی ـ سیاسی مبتکر و عمیق بود.» </blockquote> | |||
محمد سیدی کاشانی پس از عضو گیری در سال ۴۴ تحت مسؤلیت [[علی اصغر بدیع زادگان]] از بنیانگذاران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ـ فعالیت میکرد. او پس از عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران به دلیل صمیمیت و مهربانی به بابا شهرت یافت. نامی که تا پایان زندگیاش بر او باقی ماند. | |||
محمد سیدی کاشانی | |||
== آموزش | == آموزش در پایگاههای فلسطین == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی]] | ||
محمدسیدی کاشانی پس از عضو گیری توسط [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]]؛ به دلیل اینکه امکان آموزشهای نظامی در داخل کشور | محمدسیدی کاشانی (بابا) پس از عضو گیری توسط [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]]؛ به دلیل اینکه امکان آموزشهای نظامی در داخل کشور وجود نداشت، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران به فلسطین رفت. وی در سال ۱۳۴۹ به اردن اعزام شد و در یکی از پایگاههای الفتح در اردن به نام پایگاه شهید حسن سلامه (نام یکی از فداییان نامدار فلسطینی که در اردن قرار داشت)، به همراه [[اصغر بدیع زادگان]]، [[رضا رضایی]]، [[محمد بازرگانی]] و [[مسعود رجوی]] به کسب آموزشهای نظامی پرداخت. | ||
محمد سیدی کاشانی هم چنین از فعالیتهای خود در پایگاههای آموزشی الفتح | محمد سیدی کاشانی هم چنین از فعالیتهای خود در پایگاههای آموزشی الفتح چنین میگوید:<blockquote>به مدت ۲ هفته در این پایگاه نیمه علنی در شمال سوریه مشغول فراگیری آموزشهای نظامی شدیم. هر روزصبح ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار میشدیم. ۲ ساعت دو و ورزش داشتیم. جودو و تمرینات جودو داشتیم که این هم ۲ ساعت طول میکشید. بعد از آن برای ورزیده شدن عضلات دست تمرین سرنیزه داشتیم. بعد هم آشنایی با سلاحهای مختلف. هر شب هم دو بار و هر بار دو ساعت نگهبانی میدادیم. آموزشها نحوه ساخت و کاربرد و قدرت تخریبی مواد منفجره، تیراندازی با انواع سلاحهای سبک غربی و شرقی و آموزش رزم انفرادی بود. پس از ۳–۲هفته درگیریهای مقدماتی سپتامبر سیاه ۱۹۷۰ شروع شد و… پس از یک هفته به بیروت منتقل شدیم. پس از خروج ما تمام رزمندگان فلسطینی آن پایگاه در جریان جنگ بهشهادت رسیدند. در اوایل زمستان ۴۹، آموزشهای جدیدی که بیشتر حول رزم انفرادی بود در یک پایگاه نیمه مخفی در شمال لبنان به نام «نهرالبارد» شروع شد که دو ماه طول کشید. در این آموزشها، شهدا سردار خلق [[موسی خیابانی]] و [[محمود شامخی]] و [[نبی معظمی]] نیز شرکت داشتند. سپس با لو رفتن پایگاهمان به داخل خاک سوریه رفتیم و در پایگاه طرطوس آموزشها را ادامه دادیم. به آنها کاراته و جودو و بکس نیز افزوده شد. ما در مراسم شامگاه پایگاه شرکت میکردیم. آن زمان سرودهای فلسطینی خیلی رایج بودند و ما تمام آنها را میخواندیم».</blockquote>محمد سیدی کاشانی سپس به همراه [[رسول مشکینفام]]، [[محمد یقینی]] و [[محمود شامخی]] و عده ای دیگر از مجاهدین، درچند پایگاه دیگر فلسطینی به آموزش جنگ چریکی پرداختند. بعد از اتمام دورههای آموزشی، محمد سیدی کاشانی در اوایل سال ۱۳۵۰ به طور مخفیانه به ایران بازگشت. | ||
درضربه نظامی اول شهریور سال ۱۳۵۰ [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] تمامی اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. به همین خاطر محمد سیدی کاشانی و دیگر یارانش اقدام به دو رشته عملیات علیه حکومت سلطنتی نمودند. این دو طرح که به فرماندهی محمد سیدی کاشانی انجام میشد، طرحی برای گروگانگیری شهرام (فرزند [[اشرف پهلوی|اشرف پهلوی]]) بود که به منظور آزاد ساختن رهبران و اعضای بازداشت شده سازمان طراحی شد. عملیات دیگر عملیات انفجار دکل برق در آستانه [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله|جشنهای ۲۵۰۰ ساله]] شاهنشاهی بود. .هدف از این اقدام برهم زدن جشنها و رساندن صدای مخالفت به گوش جهان ذکر شده است. | |||
اما عملیات انفجار دکل برق با شکست روبه رو شد و آنها هنگام ورود به منطقه، به محاصره نیروهای نظامی حکومت سلطنتی که از قبل آنجا را تحت کنترل داشتند، درآمدند و محمد سیدی کاشانی و دیگر اعضاء تیم آنها دستگیر شدند. پس از دستگیری هنگامی که آنها را در یک اتومبیل به [[ساواک]] منتقل میکردند محمد سیدی کاشانی برای فرار اقدام کرده اما مجروح شده و از ناحیه ریه مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او پس از آن به بیمارستان انتقال یافت ولی پس از چندی او را در حالی که یک ریه اش ناقص شده بود و هنوز جراحاتش بهبود نیافته بود به زندان اوین منتقل شده و تحت شکنجه قرار گرفت. | |||
او | == دوران زندان و شکنجه == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا .JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا |بندانگشتی|299x299پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا]] | |||
محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۵۱ در یک دادگاه نظامی محاکمه شد. او در این دادگاه از ایدئولوژی و خط مشی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دفاع کرد و به حکومت سلطنتی را به شدت زیر سوال برد. محمد سیدی کاشانی در این دادگاه به دوبار اعدام محکوم شد. با این همه رژیم شاه پس از اعدام اعضای مرکزیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در [[چهار خرداد ۱۳۵۱]] به دلیل ترس از واکنشهای بین المللی از اعدام سایر محکومین از جمله محمد سیدی کاشانی صرفنظر نمود. | |||
محمد سیدی کاشانی ۷ سال تا زمان آزادیاش در سال ۱۳۵۷ در زندان بود. او در زندان علیرغم جراحات ناشی از تیرخوردگی و عوارض جسمی شدید دیگری که داشت به طور منظم ورزش میکرد و هم سلولی های وی از روحیه ستیزه جو و بشاش وی در زندان سخن میگویند. | |||
محمد سیدی کاشانی در کتاب سمفونی مقاومت در این رابطه مینویسد: | |||
«''دانشجویان و جوانان به زندان میآمدند و طی چند ماه، انواع آموزشها را فرا میگرفتند و آن را به بیرون و به جامعه منتقل میکردند و بدین ترتیب جبهه مقاومت مسلحانه را تقویت میکردند. طبیعی بود که رژیم شاه نمیتوانست این وضع را تحمل کند، بنابراین در مهر ۵۱ تصمیم گرفت این جمع بزرگ را از هم بپاشد. در ۴ آبان ۵۱ اولین دسته زندانیان را به زندان مشهد فرستاد. چند روز بعد عده ای را به زندان عادل آباد شیراز و شماری را به زندان تبریز و اندکی بعد، بخشی را به زندان اصفهان و گروهی را هم به زندان برازجان که شرایط دشوار تری داشت، فرستاد. در جریان این انتقالها، من هم همراه با شماری از مجاهدین و قداییها، روز ۵ آبان ۵۱ به زندان مشهد منتقل شدیم».''<ref>سمفونی مقاومت- محمد سیدی کاشانی</ref> | |||
== آخرین دیدار محمد سیدی کاشانی با بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران == | == آخرین دیدار محمد سیدی کاشانی با بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران == | ||
محمد در روزهایی که | محمد سیدی کاشانی در آخرین روزهایی که تصور میکرد بزودی اعدام خواهد شد، موفق شد با [[اصغر بدیع زادگان]] و [[محمود عسگریزاده|محمود عسگری زاده]] در زندان دیدار کند.محمد سیدی کاشانی خاطرات خود از این دیدارها را چنین نقل میکند:<blockquote>« از دعاهای خالصانهٔ [[اصغر بدیع زادگان|اصغر]] پس از نماز و از سرود فلسطینی [[محمود عسکریزاده|محمود]] که این فرازش را دائماً تکرار میکرد'': قطرات دمی خیط فی الرایت وطنی (قطرات خون من خطی است بر روی پرچم وطنم)'' و از فریادهای حسینی جلاد که از سرسختیهای این دو مجاهد بزرگ به ستوه آمده بود و … او این خروش مجاهدین را به هنگام رفتن به سوی جوخه اعدام و مخصوصاً آخرین فریادهای شهید [[اصغر بدیع زادگان]] که شعار میداد: مرگ بر امپریالیسم زنده باد اسلام و … را شنید و پیام آنان را به سایر مجاهدان وخلق قهرمان رساند»</blockquote> | ||
== آزادی از زندان شاه == | == آزادی از زندان شاه == | ||
محمد سیدی کاشانی سرانجام در ۳۰ دی ۵۷ پس از ۷ سال و نیم (از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷) به همراه [[مسعود رجوی]]، [[موسی خیابانی]]، [[اشرف رجوی]] و سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. او پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، بهعنوان نماینده و سخنگوی سازمان مسئولیتهایی را عهدهدار شد. اما مسئولیت اصلی او بازسازی سرودها و ترانههای ساخته شده و تولید سرودهای جدید بود. | |||
== فعالیتهای محمد سیدی کاشانی بعد از انقلاب ضد سلطنتی == | == فعالیتهای محمد سیدی کاشانی بعد از انقلاب ضد سلطنتی == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق]] | ||
محمد سیدی کاشانی | محمد سیدی کاشانی پس از انقلاب ضدسلطنتی مسئولیت گروه ترانه و سرود [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را به عهده داشت و اغلب سرودهای سازمان مجاهدین با مدیریت او تولید شدهاست. وی در خاطرات خود از نقش خود در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بعد از انقلاب ضد سلطنتی مینویسد: «''در انتخابات مجلس در سال ۵۸ یکی از کاندیداهای سازمان بودم. پس از سی خرداد مخفی شدم و در دوم مهر ۶۰ مخفیانه به خارج اعزام گردیدم و'' به برادر ''[[مسعود رجوی]] و سایر برادرانم پیوستم. طی سالهای ۶۰ تا ۶۵ کار اصلیم تولید سرودها و ترانهها سرودهها بود. در واقع مسئولیت همآهنگ سازی محتوایی آنها با آرمانهای سازمان و همآهنگ نمودن دستاندرکاران آنها یعنی شاعر – آهنگساز و اجرا کننده با من بود. مجموعهٴ این قطعات در ۱۰ نوار تدریجاً منتشر گشت و از رادیو و تلویزیون به سمع و نظر خلق قهرمان ایران رسید.»'' | ||
به دنبال تشکیل [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] در نوار مرزی ایران و عراق، محمد سیدی کاشانی در نوروز ۱۳۶۶به عراق عزیمت کرد و مسؤلیتهای دیگری را نیز برعهده گرفت. او در مرداد ۶۷ در [[عملیات فروغ جاویدان]] شرکت کرد و از ناحیه سینه مجروح شد. در اثر همین جراحت قسمت دیگری از ریه او خارج شد و او تا آخر عمر از این جراحت رنج میبرد. | به دنبال تشکیل [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] در نوار مرزی ایران و عراق، محمد سیدی کاشانی در نوروز ۱۳۶۶به عراق عزیمت کرد و مسؤلیتهای دیگری را نیز برعهده گرفت. او در مرداد ۶۷ در [[عملیات فروغ جاویدان]] شرکت کرد و از ناحیه سینه مجروح شد. در اثر همین جراحت قسمت دیگری از ریه او خارج شد و او تا آخر عمر از این جراحت رنج میبرد. |