۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
او تا سن 40 سالگی با 5 فرزند بهعنوان یک زن خانهدار به زندگی عادی مشغول بود. در سال 1350 از طریق مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل، از اقوامشان بود، با ایدئولوژی مجاهدین آشنا شد. <ref name=":2">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://news.mojahedin.org/i/news/141027 معصومه شادمانی (مادر کبیری)]</ref> | او تا سن 40 سالگی با 5 فرزند بهعنوان یک زن خانهدار به زندگی عادی مشغول بود. در سال 1350 از طریق مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل، از اقوامشان بود، با ایدئولوژی مجاهدین آشنا شد. <ref name=":2">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://news.mojahedin.org/i/news/141027 معصومه شادمانی (مادر کبیری)]</ref> | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی در زمان شاه == | ||
از سنين جواني (حدود 16 سالگي) در پیشناخت اسلام راستين و انقلابي در محافل و مجالس مذهبي فعالانه شركت ميكرد. از حدود سال 50 با مجاهدين خلق آشنا شد. اسلام انقلابي را كه به دنبالش بو د در مجاهديني چون مصطفي جوان خوشدل كه با او آشنائي خانوادگي داشت فرایافت. ازاینپس فعاليت اجتماعی_سیاسیاش شكل گرفت. در اعتراضات افشاگرانهی خانوادههای مجاهدين اسير فعالانه شركت ميكرد. حکومت پهلوي قصد آن كرده بود كه رهبران سازمان مجاهدين خلق را تیرباران كند. در وحشت حكومت سرنيزه و شلاق كمتر كسي جرات اعتراض داشت. امادرهمين زمان بازار تهران بياد دارد كه مادران و خواهران پرشوري اللهاکبر گويان دست به افشاي رژيم زدند. خانم شادماني از عناصر فعال اين تظاهرات بود.<ref name=":0" /> | از سنين جواني (حدود 16 سالگي) در پیشناخت اسلام راستين و انقلابي در محافل و مجالس مذهبي فعالانه شركت ميكرد. از حدود سال 50 با مجاهدين خلق آشنا شد. اسلام انقلابي را كه به دنبالش بو د در مجاهديني چون مصطفي جوان خوشدل كه با او آشنائي خانوادگي داشت فرایافت. ازاینپس فعاليت اجتماعی_سیاسیاش شكل گرفت. در اعتراضات افشاگرانهی خانوادههای مجاهدين اسير فعالانه شركت ميكرد. حکومت پهلوي قصد آن كرده بود كه رهبران سازمان مجاهدين خلق را تیرباران كند. در وحشت حكومت سرنيزه و شلاق كمتر كسي جرات اعتراض داشت. امادرهمين زمان بازار تهران بياد دارد كه مادران و خواهران پرشوري اللهاکبر گويان دست به افشاي رژيم زدند. خانم شادماني از عناصر فعال اين تظاهرات بود.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
تشكيل محافل اجتماعي _مذهبي و شرکت در جلسات آموزش قرآن(بخصوص در ماه رمضان) همواره در متن فعاليتهايش جاي خاصي داشت.<ref name=":0" /> | تشكيل محافل اجتماعي _مذهبي و شرکت در جلسات آموزش قرآن(بخصوص در ماه رمضان) همواره در متن فعاليتهايش جاي خاصي داشت.<ref name=":0" /> | ||
== دستگیری و شکنجه توسط ساواک == | == دستگیری و شکنجه توسط ساواک == | ||
ششم مهر 53 بهمراه فرزند ديگرش دستگيرميشود. يازده ماه در کمیته مشترك ساواك و شهربانی توسط جلاداني چون تهراني و آرش و محمدی....وحشيانه شكنجه ميشود | ششم مهر 53 حین تردد در یک مأموریت سازمانی، زمانی که مشغول نقل و انتقال یک چمدان اسلحه و مهمات تیمهای عملیاتی مجاهدین بود بهمراه فرزند ديگرش دستگيرميشود. يازده ماه در کمیته مشترك ساواك و شهربانی توسط جلاداني چون تهراني و آرش و محمدی....وحشيانه شكنجه ميشود <ref name=":0" /> | ||
دژخیمان میدانستند که معصومه شادمانی اخبار زندان را به بیرون منتقل میکرده و دنبال اطلاعات او بودند. اما وی سخنی نگفت و اسرار مبارزاتیاش را حفظ کرد. از همین رو در دادگاه اول به اعدام محکوم شد، ولی این حکم در دادگاه دوم به حبس ابد تقلیل یافت. <ref name=":2" /> | |||
در زندان شاه با حفظ روحيه انقلابي خود در مبارزات سياسي زندانيان نظير اعتصاب ملاقات(نوروز57) و اعتصاب غذا براي اعتراض به كشتار مردم مبارز تهران در17 شهريور فعالانه شركت ميكند.<ref name=":0" /> | |||
معصومه شادمانی پس از پشت سرگذاشتن یک دوره سخت شکنجه به زندان قصر منتقل شد و مدت 5سال را در آنجا بهسر برد. دوران زندان سرفصل دیگری بود تا معصومه شادمانی (مادرکبیری) با آزمایشهای دشوارتری روبهرو شود. فتنه جریان اپورتونیستی در سال 1354 که سازمان پیشتاز مبارزه مسلحانه، یعنی مجاهدین خلق را متلاشی کرد و زمینه را برای روی کارآمدن دجالی چون خمینی فراهم نمود یکی از این آزمایشهای دشوار بود. اما معصومه شادمانی در پیمودن راهی که برگزیده بود تردیدی به خود راه نداد و همواره بر استواری خود افزود. عاقبت در زمستان سال1357 پس از تحمل چهار سال و شش ماه زندان و شکنجه مادر کبیری از جمله آخرین دسته زندانیان سیاسی بود که به همت خلق قهرمان ایران دروازه زندانها به رویشان گشوده شد و به میان مردم بازگشت. <ref name=":2" />[[پرونده:معصومه شادمانی پس از آزادی از زندان رژیم شاه.jpg|بندانگشتی|معصومه شادمانی پس از آزادی از زندان رژیم شاه]] | |||
[[پرونده:معصومه شادمانی پس از آزادی از زندان رژیم شاه.jpg|بندانگشتی|معصومه شادمانی پس از آزادی از زندان رژیم شاه]] | |||
== فعالیتهای سیاسی بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ == | == فعالیتهای سیاسی بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ == | ||
و سرانجام پس از تحمل چهار سال و چهار ماه زندان در روز 21دیماه 57 | و سرانجام پس از تحمل چهار سال و چهار ماه زندان در روز 21دیماه 57 جزء آخرین گروهها، از زندان آزاد ميشود. پس از آزادي از زندان بطور فعال در ارتباط با مجاهدین خلق مبارزات سياسي ــ اجتماعيش را ادامه میدهد.ودراين راه تمامي زندگي و امكاناتش را نثار ميكند. او و فرزندانش پيوسته مورد اذيت و آزار ارگانهای سركوب رژيم ضد خلقي خميني بودند پاسداران ارتجاع بارها به خانهی او ريخته و چندین بار نيز او را بازداشت نمودند.خانهی او را نيز باصطلاح مصادره نموده و بدين ترتیب پاسداران مزدور خميني آنرا غاصبانه به تصرف خود درآوردند.<ref name=":0" /> | ||
به این ترتیب معصومه شادمانی قهرمان بهمثابه یک مجاهد پیشتاز و شکافنده در تمام دوران مبارزه سیاسی با ارتجاع در تلاش و تکاپو بود. به یمن فعالیتهای معصومه شادمانی بود که بسیاری مادران دیگر در انجمن مادران مسلمان سازماندهی شدند و در مبارزه با ارتجاع راههای بس دشواری را پیمودند. معصومه شادمانی به علت شناختهشدگی و محبوبیتی که در میان مردم داشت در اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی بهعنوان یکی از کاندیداهای مجاهدین معرفی شد. <ref name=":2" /> | |||
معصومه شادمانی علاوه بر آن که خودش تمام وقت در انجمنها و ستادهای متعلق به سازمان مشغول مبارزه بود، خانهاش را نیز بهعنوان یکی از پایگاههای مخفی برای پیشبرد امر مبارزه با آخوندها در اختیار سازمان قرار داده بود. خانه او محل انتشار نشریه مجاهد بود که در آن زمان بهصورتی مخفی منتشر میشد. <ref name=":2" /> | معصومه شادمانی علاوه بر آن که خودش تمام وقت در انجمنها و ستادهای متعلق به سازمان مشغول مبارزه بود، خانهاش را نیز بهعنوان یکی از پایگاههای مخفی برای پیشبرد امر مبارزه با آخوندها در اختیار سازمان قرار داده بود. خانه او محل انتشار نشریه مجاهد بود که در آن زمان بهصورتی مخفی منتشر میشد. <ref name=":2" /> | ||
خاطرهیی از | خاطرهیی از یکی از همرزمانش در دوره چاپ مخفی نشریهٴ مجاهد: <blockquote>«ما مجبور بودیم نشریه مجاهد را در محل امنی تحریر و صفحهبندی و آماده چاپ کنیم. برای این کار چند پایگاه در نظر گرفته شد که مقر اصلیمان خانه «مادر کبیری» در خیابان مبارزان بود. ناشناخته ماندن این خانه برایمان بسیار مهم بود. اما به علت ترددهای ناگزیری که داشتیم عاقبت این پایگاه مورد شک واقع شد و یک روز پاسداران کمیته مرکزی به آن حمله کردند. ما برای از بین نرفتن اموال و دستگاههایی که با هزار دردسر تهیه کرده بودیم مجبور به مقاومت بودیم. در این میان مادر کبیری مثل شیر میغرید و یک لحظه آرام و قرار نداشت. او آن چنان به مزدوران کمیتهچی حمله میکرد که آنان کاملاً در لاک دفاعی فرو رفته بودند. مادر کبیری برای جمعیت انبوهی از اهالی محل که در حمایت از ما جمع شده بودند، سخنرانی کرد و آنچنان آبرویی از مزدوران برد که حمله آنان تبدیل به یک افشاگری بزرگ سیاسی شد. در پرتو افشاگریهای مادر کبیری بود که ما نیز موفق شدیم با استفاده از فرصت، دستگاههای چاپ نشریه را از معرکه خارج کنیم. پس از آن نیز معصومه شادمانی با شجاعت غیرقابل وصفی به کمیته مرکزی رفت و با فرمانده آنجا به نام عزت شاهی ـ با نام مستعار مطهری ـ که از زمان شاه او را میشناخت برخورد کرد. برخورد مادر کبیری طوری بود که فردایش مجبور شدند کلیه اموالی را هم که به غارت برده بودند برگردانند». </blockquote> | ||
یکی از | |||
== دستگیری مجدد و شکنجه == | == دستگیری مجدد و شکنجه == | ||
سرانجام مادر مجاهد معصومه شادماني(كبيري) چند ماه پيش دستگير و روانه شکنجهگاه و قتلگاه اوين شد واينبار توسط ددمنشترین مزدوران خميني تحت شدیدترین و ضد انسانیترین شکنجهها قرار گرفت. اما او كه آزمايش شكنجه را در ساواك شاه نيز باافتخار تمام پشت سر گذرانده بود، اين بار نيز در برابر دژخيمان خميني خونآشام قهرمانانه مقاومت كرد وهيچيك از اسرار خلق و سازمانش را فاش نساخت<ref name=":0" /> | سرانجام مادر مجاهد معصومه شادماني(كبيري) چند ماه پيش دستگير و روانه شکنجهگاه و قتلگاه اوين شد واينبار توسط ددمنشترین مزدوران خميني تحت شدیدترین و ضد انسانیترین شکنجهها قرار گرفت. اما او كه آزمايش شكنجه را در ساواك شاه نيز باافتخار تمام پشت سر گذرانده بود، اين بار نيز در برابر دژخيمان خميني خونآشام قهرمانانه مقاومت كرد وهيچيك از اسرار خلق و سازمانش را فاش نساخت<ref name=":0" /> | ||
پساز 30خرداد 60 این زن قهرمان دوشادوش مجاهدین و در متن مقاومت انقلابی مسلحانه، در جریان یک مأموریت سازمانی دستگیر و بهشکنجهگاه اوین منتقل شد.مقاومت حماسی مادر کبیری در زیر شکنجه های وحشیانه وکینه توزانه دژخیم لاجوردی زبانزد همه زندانیان سیاسی آن دوران است <ref name=":1" /> | پساز 30خرداد 60 این زن قهرمان دوشادوش مجاهدین و در متن مقاومت انقلابی مسلحانه، در جریان یک مأموریت سازمانی دستگیر و بهشکنجهگاه اوین منتقل شد.مقاومت حماسی مادر کبیری در زیر شکنجه های وحشیانه وکینه توزانه دژخیم لاجوردی زبانزد همه زندانیان سیاسی آن دوران است <ref name=":1">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://martyrs.mojahedin.org/martyrs/17920/%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%87-(%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C)-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-(%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C) مشخصات شهید معصومه (مادر کبیری) شادمانی (کبیری)]</ref> | ||
پس از آغاز مبارزه مسلحانه در 30خرداد 1360، مادر کبیری با رشادت و قاطعیت تمام در صحنه مقدم نبرد حضور یافت. او با شوری انقلابی در مأموریتهای سازمانی شرکت میکرد. عاقبت در جریان یکی از همین مأموریتها بود دستگیر و به شکنجهگاه اوین منتقل شد. لاجوردی جلاد که مادر را به خوبی میشناخت و از مواضع قاطع او علیه ارتجاع خبر داشت کینه عمیقی از او به دل داشت. به همین دلیل با شقاوت و رذالت بیمانندی به شکنجه معصومه شادمانی پرداخت. کسانی که در زندان با معصومه شادمانی بودهاند از مقاومتهای حماسی او خاطرهها دارند. یکی از آنها نوشته است: «شدت شکنجهها به حدی بود که بر اثر شلاقها گوشت و پوست هر دو پای مادر معصومه شادمانی از ساق به پایین ریخته بود و استخوانهای کف پایش دیده میشد. او به حدی لاغر شده بود که عینک او بر صورتش قرار نمیگرفت». اما معصومه شادمانی قهرمان با همان شجاعت و قاطعیت همیشگی خود تمامی شکنجهها را تحمل کرد. همچنان که در ادامه همین گزارش آمده است: «معصومه شادمانی در هر جا که فرصتی به دست میآورد، سایرین را به مقاومت تشویق میکرد. او بارها فریاد برآورده بود: ”بچهها مقاومت کنید. پیروزی از آن ما و مردم است. خمینی رفتنی است“ ». <ref name=":2" /> | پس از آغاز مبارزه مسلحانه در 30خرداد 1360، مادر کبیری با رشادت و قاطعیت تمام در صحنه مقدم نبرد حضور یافت. او با شوری انقلابی در مأموریتهای سازمانی شرکت میکرد. عاقبت در جریان یکی از همین مأموریتها بود دستگیر و به شکنجهگاه اوین منتقل شد. لاجوردی جلاد که مادر را به خوبی میشناخت و از مواضع قاطع او علیه ارتجاع خبر داشت کینه عمیقی از او به دل داشت. به همین دلیل با شقاوت و رذالت بیمانندی به شکنجه معصومه شادمانی پرداخت. کسانی که در زندان با معصومه شادمانی بودهاند از مقاومتهای حماسی او خاطرهها دارند. یکی از آنها نوشته است: «شدت شکنجهها به حدی بود که بر اثر شلاقها گوشت و پوست هر دو پای مادر معصومه شادمانی از ساق به پایین ریخته بود و استخوانهای کف پایش دیده میشد. او به حدی لاغر شده بود که عینک او بر صورتش قرار نمیگرفت». اما معصومه شادمانی قهرمان با همان شجاعت و قاطعیت همیشگی خود تمامی شکنجهها را تحمل کرد. همچنان که در ادامه همین گزارش آمده است: «معصومه شادمانی در هر جا که فرصتی به دست میآورد، سایرین را به مقاومت تشویق میکرد. او بارها فریاد برآورده بود: ”بچهها مقاومت کنید. پیروزی از آن ما و مردم است. خمینی رفتنی است“ ». <ref name=":2" /> |
ویرایش