منوچهر آتشی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | نام = منوچهر آتشی | تصویر = م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴۵: خط ۴۵:
|امضا                    =
|امضا                    =
}}
}}
'''منوچهر آتشی'''، (زاده دوم مهرماه ۱۳۱۰، دهرود دشتستان – درگذشته ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبیات ایرانی است. وی فارغ‌التحصیل رشته زبان انگلیسی از دانشسرای عالی تهران با مدرک لیسانس بود. منوچهر آتشی پیش و پس از فارغ‌التحصیل شدن، در بوشهر به تدریس پرداخت؛ و هم‌چنین به کار ترجمه و روزنامه‌نگاری و رادیو تلویزیون اشتغال داشت. منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی و مشهور شد. آشنایی با '''[[حزب توده ایران]]''' تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‏‌های مستعار در روزنامه‌‏های آن روزها منتشر کرد. اما پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|'''کودتادی ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲''']]، به خاطر مسائلی که برای این حزب به وجود آمد از حزب توده فاصله گرفت و به نوعی به فعالیت سیاسیش پایان داد. زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است؛ و هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. از آثار منوچهر آتشی می‌توان به مجموعه شعر: آهنگ دیگر، آواز خاک، دیدار در فلق، ریشه‌های شب و… اشاره کرد. سرانجام منوچهر آتشی پس از جراحی کلیه در بیمارستان سینای تهران بستری و به‌خاطر ناراحتی قلبی در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. او بنابر وصیت خودش در بندر بوشهر به خاک سپرده شد. منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.
'''منوچهر آتشی'''، (زاده دوم مهرماه ۱۳۱۰، دهرود دشتستان – درگذشته ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبیات ایران است. وی فارغ‌التحصیل رشته زبان انگلیسی از دانشسرای عالی تهران با مدرک لیسانس بود. منوچهر آتشی پیش و پس از فارغ‌التحصیل شدن، در بوشهر به تدریس پرداخت؛ و هم‌چنین به کار ترجمه و روزنامه‌نگاری و رادیو تلویزیون اشتغال داشت. منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' به عنوان شاعری نوآور، جامعه‌گرا و پویا معرفی و مشهور شد. آشنایی با '''[[حزب توده ایران]]''' تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‏‌های مستعار در روزنامه‌‏های آن روزها منتشر کرد. اما پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|'''کودتادی ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲''']]، و عدم پشتیبانی این حزب از دکتر مصدق از این حزب فاصله گرفت و به نوعی به فعالیت سیاسی‌اش پایان داد. زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است. او هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر به شمار می‌رود. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. از آثار منوچهر آتشی می‌توان به مجموعه شعر آهنگ دیگر، آواز خاک، دیدار در فلق، ریشه‌های شب و… اشاره کرد. سرانجام منوچهر آتشی پس از جراحی کلیه در بیمارستان سینای تهران بستری شد و به‌خاطر ناراحتی قلبی در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. او بنابر وصیت خودش در بندر بوشهر به خاک سپرده شد. منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.


== کودکی و تحصیلات ==
== کودکی و تحصیلات ==
خط ۶۲: خط ۶۲:
منوچهر آتشی با سروده‌ی ”خنجرها، بوسه‌ها، پیمان‌ها” از کتاب آهنگ دیگر در سال ١٣٣٩، به شهرت رسید.<ref name=":2">[http://www.asemankafinet.ir/tag/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1+%D8%A7%D8%AA%D8%B4%DB%8C زندگینامه منوچهر آتشی - سایت آسمان]</ref>  
منوچهر آتشی با سروده‌ی ”خنجرها، بوسه‌ها، پیمان‌ها” از کتاب آهنگ دیگر در سال ١٣٣٩، به شهرت رسید.<ref name=":2">[http://www.asemankafinet.ir/tag/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1+%D8%A7%D8%AA%D8%B4%DB%8C زندگینامه منوچهر آتشی - سایت آسمان]</ref>  


زنده یاد '''[[فریدون مشیری]]''' نخستین بار از منوچهر آتشی چند شعر در صفحه ادبی مجله روشنفکر منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مرتجم و نویسنده معروف، رضا سیدحسینی در این باره در خاطره‌ای می‌گوید که او و فریدون مشیری کارمند وزارت پست و تلگراف بودند. رضا سیدحسینی می‌گوید که حدود سال ۱۳۳۹، روزی فریدون مشیری مجموعه‌ای از شعرهای یک شاعر جوان بوشهری را به من نشان داد. شعرها را خواندم و شیفته شدم. به آقای مشیری گفتم حاضرم با هزینه خودم آن‌ها را چاپ کنم. سپس هزار تومان همسرم را که برای خرید خانه پس‌انداز کرده بود، کتاب ''آهنگ دیگر'' منوچهر آتشی را چاپ کردیم. آقای آتشی هم مقدمه‌ای بر آن نوشت.<ref name=":3">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/417023-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/ دختری که منوچهر آتشی را عاشق و شاعر کرد - سایت سیمرغ]</ref>  
زنده یاد '''[[فریدون مشیری]]''' نخستین بار از منوچهر آتشی چند شعر در صفحه ادبی مجله روشنفکر منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مترجم و نویسنده معروف، رضا سیدحسینی در این باره در خاطره‌ای می‌گوید که او و فریدون مشیری کارمند وزارت پست و تلگراف بودند. رضا سیدحسینی می‌گوید که حدود سال ۱۳۳۹، روزی فریدون مشیری مجموعه‌ای از شعرهای یک شاعر جوان بوشهری را به من نشان داد. شعرها را خواندم و شیفته شدم. به آقای مشیری گفتم حاضرم با هزینه خودم آن‌ها را چاپ کنم. سپس هزار تومان همسرم را که برای خرید خانه پس‌انداز کرده بود، کتاب ''آهنگ دیگر'' منوچهر آتشی را چاپ کردیم. آقای آتشی هم مقدمه‌ای بر آن نوشت.<ref name=":3">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/417023-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/ دختری که منوچهر آتشی را عاشق و شاعر کرد - سایت سیمرغ]</ref>  


منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' خود را به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی کرد. در این مجموعه اشعار، نگرش غیر متعارف شاعر به ذات و هستی شعر و اشیاء جلوه می‌کند. بیان شعری منوچهر آتشی بیانی است نیرومند، پُرتنش، غنی و لبریز از عواطف گرم اقلیمی است. جانمایه‌ی بینش شاعرانه‌ی منوچهر آتشی همزیستی با طبیعت بومی و بدوی جنوب است.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C/ زندگینامه منوچهر آتشی - سایت مردان پارس]</ref>  
منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' خود را به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی کرد. در این مجموعه اشعار، نگرش غیر متعارف شاعر به ذات و هستی شعر و اشیاء جلوه می‌کند. بیان شعری منوچهر آتشی بیانی است نیرومند، پُرتنش، غنی و لبریز از عواطف گرم اقلیمی است. جانمایه‌ی بینش شاعرانه‌ی منوچهر آتشی همزیستی با طبیعت بومی و بدوی جنوب است.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C/ زندگینامه منوچهر آتشی - سایت مردان پارس]</ref>  
خط ۷۱: خط ۷۱:


=== ازدواج ===
=== ازدواج ===
منوچهر آتشی دوبار ازدواج کرد که هر دو بار بی‌ثمر بوده است. همسر اولش که دو فرزند از او داشت، به خاطر این‌که حاضر نشد با وی به آمریکا برود از منوچهر جدا شد. پسرش مانلی به علت بیماری که داشت فوت کرد؛ و دخترش شقایق نیز در حال حاضر در آلمان وکیل است. منوچهر آتشی در سال ۱۳۶۱، ازدواج دیگری داشت که آن‌هم به انجام نرسید؛ و یک دختر نیز از این ازدواج داشت.<ref name=":0" />  
منوچهر آتشی دوبار ازدواج کرد که هر دو بار بی‌ثمر بود. همسر اولش که دو فرزند از او داشت، به خاطر این‌که حاضر نشد با وی به آمریکا برود از منوچهر جدا شد. پسرش مانلی به علت بیماری که داشت فوت کرد؛ و دخترش شقایق نیز در حال حاضر در آلمان وکیل است. منوچهر آتشی در سال ۱۳۶۱، ازدواج دیگری داشت که آن‌هم به انجام نرسید؛ و یک دختر نیز از این ازدواج داشت.<ref name=":0" />  


== اندیشه و سبک شعری ==
== اندیشه و سبک شعری ==
[[پرونده:جعبه اطلاعات منوچ.JPG|بندانگشتی|235x235پیکسل]]
[[پرونده:جعبه اطلاعات منوچ.JPG|بندانگشتی|235x235پیکسل]]
منوچهر آتشی یکی از فعالان و ستون‌های اصلی ادبیات فارسی است. وی شاعری والا و پژوهشگری برجسته است. منوچهر آتشی علاوه بر فعالیت‌های ادبی، در کار ترجمه از خبرگان است. وی بیش از هر قالب ادبی، به شعر پرداخته است. فرم اشعار او، به نیما یوشیج بسیار نزدیک است. در واقع وی آخرین شاعری است که بسیار وفادارانه سبک نیما را دنبال می‌کند. اما محتوای آثار منوچهر آتشی بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت و ماندگاری او در دنیای ادبیات شده است. او شاعر روستاست. عمده‌ی اشعار وی به موضوعاتی در باب روستا و اتفاقاتی که در آن جاری است می‌پردازد. او به زندگی روستایی در اشعارش نیز بسیار پرداخته است. نگاه روستایی‌گری، چیزی است که منوچهر آتشی همیشه به دنبال آن بوده است. از نگاه او ریشه‌ی فرهنگ و مدنیت نیز حتی از دل روستا نشأت گرفته است؛ و روستا در طول تاریخ همیشه دچار یک نادیده انگاری بوده است. او به نقش روستاییان می‌پردازد؛ و معتقد است که روستاییان همیشه مبدأ تحولات بزرگ در طول تاریخ بوده اند. مثلاً بسیاری از شورش‌ها، انقلاب‌ها و خیزش‌های اجتماعی همگی از دل روستا نشأت گرفته شده‌اند.<ref name=":1" />  
منوچهر آتشی یکی از فعالان و ستون‌های اصلی ادبیات فارسی است. وی شاعری والا و پژوهشگری برجسته است. منوچهر آتشی علاوه بر فعالیت‌های ادبی، در کار ترجمه از خبرگان است. وی بیش از هر قالب ادبی، به شعر پرداخته است. فرم اشعار او، به نیما یوشیج بسیار نزدیک است. در واقع وی آخرین شاعری است که بسیار وفادارانه سبک نیما را دنبال می‌کند. اما محتوای آثار منوچهر آتشی بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت و ماندگاری او در دنیای ادبیات شده است. او شاعر روستاست. عمده‌ی اشعار وی به موضوعاتی در باب روستا و اتفاقاتی که در آن جاری است می‌پردازد. او به زندگی روستایی در اشعارش نیز بسیار پرداخته است. نگاه روستایی‌گری، چیزی است که منوچهر آتشی همیشه به دنبال آن بوده است. از نگاه او ریشه‌ی فرهنگ و مدنیت نیز حتی از دل روستا نشأت گرفته است؛ و روستا در طول تاریخ همیشه دچار یک نادیده انگاری بوده است. او به نقش روستاییان می‌پردازد؛ و معتقد است که روستاییان همیشه مبدأ تحولات بزرگ در طول تاریخ بوده‌اند. مثلاً بسیاری از شورش‌ها، انقلاب‌ها و خیزش‌های اجتماعی همگی از دل روستا نشأت گرفته‌اند.<ref name=":1" />  


صاحب‌نظران منوچهر آتشی را از نمایندگان سبک  ''شعر حجم،'' می‌دانند. این سبک با استفاده از واژه‌های کم، فضاهای خاص شعری را ایجاد می‌کند.
صاحب‌نظران منوچهر آتشی را از نمایندگان سبک  ''شعر حجم،'' می‌دانند. این سبک با استفاده از واژه‌های کم، فضاهای خاص شعری را ایجاد می‌کند.
خط ۹۰: خط ۹۰:


=== پاسخ به منتقدین ===
=== پاسخ به منتقدین ===
[[پرونده:منوچه‌آ2.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل]]
[[پرونده:منوچه‌آ2.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل|جایگزین=تندیس منوچهر آتشی]]
در آغاز کار شعری منوچهر آتشی، نقد نویسان آن دوران و هم‌چنین بسیاری از شاعران شهرنشین، شعر او را زیر سؤال بردند؛ و وی را محصور در حصاری بسته، فاقد جهان‌بینی کافی، روستایی و انزوا طلب خواندند. فرخ تمیمی در کتاب
در آغاز کار شعری منوچهر آتشی، نقد‌نویسان آن دوران و هم‌چنین بسیاری از شاعران شهرنشین، شعر او را زیر سؤال بردند؛ و وی را محصور در حصاری بسته، فاقد جهان‌بینی کافی، روستایی و انزوا طلب خواندند. فرخ تمیمی در کتاب ''پلنگ دره‌ی دیزاشکن'' (زندگی وشعر منوچهر آتشی) بر وجه عاطفی و روستایی منوچهر آتشی تأکید می‌کند؛ و از شورش او علیه مظاهر شهری سخن می‌گوید. منوچهر آتشی در دوره‌ی فعالیتش در دوران شاعری با نقدهای بسیاری روبرو شده است، از این میان بعضی از آنان در جدال گفتگوهای شاعرانه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمونه‌ی بارز آن را می توان در گفتگوی محمدعلی سپانلو (شاعر، منتقد ادبی و مترجم) و منوچهر آتشی مشاهده کرد. سپانلو درباره‌ی اشعار منوچهر آتشی می‌گوید که:<blockquote>«آتشی صاحب یک رمانتیسم مردانه است. اما درباره‌ی طبیعت و زمان، ذوق رمانتیک دارد؛ و در مسائلی چون عشق جسمانی، ذوقی ندارد. آتشی درنتیجه‌ی شهرنشینی، کفاره‌ی نامنصفانه‌ای پرداخته و حتی روستایی‌گری سابق خود رادر تغزل از دست داده است.»</blockquote>  جواد مجابی (شاعر، نویسند و منتقد ادبی) نیز گفت است:<blockquote>«…داشتن تفکر روستایی، با استفاده از فضای روستایی در شعر، تفاوت دارد. نگاه آتشی، نگاه یک تهران‌نشین به تهران نیست. نگاه یک روستایی است که به خاطر عقیده‌ای که دارد، می‌ترسد. روابط شهری برایش ناشناخته است. قابل تشخیص نیست. درحالی که شاعری که شهرنشین باشد، از سطحی فراتر به مظاهر می‌نگرد…»</blockquote>منوچهر آتشی در پاسخ این منتقدان گفت:<blockquote>'''«'''…نیمای بزرگ سروده:


''پلنگ دره‌ی دیزاشکن'' (زندگی وشعر منوچهر آتشی) بر وجه عاطفی و روستایی منوچهر آتشی تأکید می‌کند؛ و از شورش او علیه مظاهر شهری سخن می‌گوید. منوچهر آتشی در دوره‌ی فعالیتش در دوران شاعری با نقدهای بسیاری روبرو شده است، از این میان بعضی از آنان در جدال گفتگوهای شاعرانه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمونه‌ی بارز آن را می توان در گفتگوی محمدعلی سپانلو (شاعر، منتقد ادبی و مترجم) و منوچهر آتشی مشاهده کرد. سپانلو درباره‌ی اشعار منوچهر آتشی می‌گوید که: <blockquote>«آتشی صاحب یک رمانتیسم مردانه است. اما درباره‌ی طبیعت و زمان، ذوق رمانتیک دارد؛ و در مسائلی چون عشق جسمانی، ذوقی ندارد. آتشی درنتیجه‌ی شهرنشینی، کفاره‌ی نامنصفانه‌ای پرداخته و حتی روستایی‌گری سابق خود رادر تغزل از دست داده است.»</blockquote>  جواد مجابی (شاعر، نویسند و منتقد ادبی) نیز گفت است:<blockquote>«…داشتن تفکر روستایی، با استفاده از فضای روستایی در شعر، تفاوت دارد. نگاه آتشی، نگاه یک تهران‌نشین به تهران نیست. نگاه یک روستایی است که به خاطر عقیده‌ای که دارد، می‌ترسد. روابط شهری برایش ناشناخته است. قابل تشخیص نیست. درحالی که شاعری که شهرنشین باشد، از سطحی فراتر به مظاهر می‌نگرد…»</blockquote>منوچهر آتشی در پاسخ این منتقدان گفت:<blockquote>'''«'''…نیمای بزرگ سروده: </blockquote><blockquote>ازپس پنجاه و اندی زعمر </blockquote><blockquote>نعره بر می‌آیدم از هر رگی</blockquote><blockquote>کاش بودم باز دور از هرکسی</blockquote><blockquote>چادری و گوسفندی و سگی</blockquote><blockquote>و یا در جای دیگر باز هوای فضای روستانشینی خود را کرده و سروده:</blockquote><blockquote>من از آن دونان شهرستان نیم</blockquote><blockquote>خاطر پردرد کوهستانی‌ام.</blockquote><blockquote>نیما مثل من روستایی کامل بوده، یا من مثل او… کسانی که در نقد شعرهای من فقط یک بُعد یا یک وجه عاطفی به قول خودشان ”''شورش”'' علیه مظاهر شهری‌گری را وجهه‌ی مطالعه و بررسی شعر من گرفته‌اند، یک صدا نوشته‌اند که فلانی سراسر نوستالژی گذشته و روستاست! ولی هیچ‌کدام درباره‌ی نیما چنین نگفته‌اند. همین مطلب به ظاهر نوستالژی روستا یا در واقع ”شورش” علیه وضع موجود آیا آن قدر اهمیت ندارد که مورد بازبینی و بررسی دقیق‌تر قرار گیرد؟ آیا حضور مستمر این  ”به ظاهر” غم غربت روستا در شعر یک شاعر، نشانه‌ی طبیعی بودن و حقیقی بودن حضور او درمقایسه با حضور ژورنالیستی بسیاری دیگر، حتی از معاریف در عرصه ادبیات مدرن ایران نیست؟ …»<ref name=":1" /></blockquote>
ازپس پنجاه و اندی زعمر  
 
نعره بر می‌آیدم از هر رگی  
 
کاش بودم باز دور از هرکسی  
 
چادری و گوسفندی و سگی  
 
و یا در جای دیگر باز هوای فضای روستانشینی خود را کرده و سروده:  
 
من از آن دونان شهرستان نیم  
 
خاطر پردرد کوهستانی‌ام. </blockquote><blockquote>نیما مثل من روستایی کامل بوده، یا من مثل او… کسانی که در نقد شعرهای من فقط یک بُعد یا یک وجه عاطفی به قول خودشان ”''شورش”'' علیه مظاهر شهری‌گری را وجهه‌ی مطالعه و بررسی شعر من گرفته‌اند، یک صدا نوشته‌اند که فلانی سراسر نوستالژی گذشته و روستاست! ولی هیچ‌کدام درباره‌ی نیما چنین نگفته‌اند. همین مطلب به ظاهر نوستالژی روستا یا در واقع ”شورش” علیه وضع موجود آیا آن قدر اهمیت ندارد که مورد بازبینی و بررسی دقیق‌تر قرار گیرد؟ آیا حضور مستمر این  ”به ظاهر” غم غربت روستا در شعر یک شاعر، نشانه‌ی طبیعی بودن و حقیقی بودن حضور او درمقایسه با حضور ژورنالیستی بسیاری دیگر، حتی از معاریف در عرصه ادبیات مدرن ایران نیست؟ …»<ref name=":1" /></blockquote>


== درگذشت ==
== درگذشت ==
خط ۱۰۷: خط ۱۱۹:


== منوچهر آتشی از نگاه دیگران ==
== منوچهر آتشی از نگاه دیگران ==
[[پرونده:منوچهرآ05.JPG|بندانگشتی|260x260پیکسل|تندیس منوچهر آتشی]]
[[پرونده:منوچهرآ05.JPG|بندانگشتی|260x260پیکسل|تندیس منوچهر آتشی|جایگزین=تندیس منوچهر آتشی]]
دکتر رضا براهنی درباره درگذشت منوچهر آتشی می گوید: <blockquote>«درگذشت منوچهر آتشی'''،''' نیمای جنوب ایران، ضایعه‌ای است جبران ناپذیر برای شعر فارسی. تصویرسازی بی‌همتا، نزدیک به روح شاعرانه اشیای بومی، شاعری عاشق، خطرکننده در بکارگیری واژه‌های جدید، شکننده وزن‌های جامد در جهت سطرهایی انعطاف‌پذیر و عاشق وارد کردن واژه‌های بومی به زبان شعر.» </blockquote>'''[[فروغ فرخزاد]]''' گفته است که به منوچهر آتشی حسودیم می‌شود. کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب اول من و به مراتب بهتر از کتاب بسیاری از شاعران بود.
دکتر رضا براهنی درباره درگذشت منوچهر آتشی می گوید: <blockquote>«درگذشت منوچهر آتشی'''،''' نیمای جنوب ایران، ضایعه‌ای است جبران ناپذیر برای شعر فارسی. تصویرسازی بی‌همتا، نزدیک به روح شاعرانه اشیای بومی، شاعری عاشق، خطرکننده در بکارگیری واژه‌های جدید، شکننده وزن‌های جامد در جهت سطرهایی انعطاف‌پذیر و عاشق وارد کردن واژه‌های بومی به زبان شعر.» </blockquote>'''[[فروغ فرخزاد]]''' گفته است که به منوچهر آتشی حسودیم می‌شود. کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب اول من و به مراتب بهتر از کتاب بسیاری از شاعران بود.


'''[[سیمین بهبهانی]]''' نیز پس از درگذشت منوچهر آتشی گفت که او از شاعران طراز اول ایران است به ویژه در کار نوآوری و نگاه شاعرانه. آتشی شاگرد خلف نیما و محبوب بسیاری از مردم بود. امیدوارم مردم وی را از یاد نبرند؛ و در جایی که شایسته‌ی او است به خاک بسپارند.
'''[[سیمین بهبهانی]]''' نیز پس از درگذشت منوچهر آتشی گفت که او از شاعران طراز اول ایران است به ویژه در کار نوآوری و نگاه شاعرانه. آتشی شاگرد خلف نیما و محبوب بسیاری از مردم بود. امیدوارم مردم وی را از یاد نبرند؛ و در جایی که شایسته‌ی او است به خاک بسپارند.


'''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''' در وصف منوچهر آتشی می‌گوید: او با نخستین کتابش در صدر شاعران نسل خویش قرار گرفت؛ و طبیعت   جنوب ایران را در شعر خود به زیباترین صورت‌ها جلوه داد. آتشی همان قدر که هیکل و اندامی ستبر و پلنگ‌وار داشت، دلی کودکانه هم در سینه‌اش می‌تپید.  
'''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''' در وصف منوچهر آتشی می‌گوید: او با نخستین کتابش در صدر شاعران نسل خویش قرار گرفت؛ و طبیعت جنوب ایران را در شعر خود به زیباترین صورت‌ها جلوه داد. آتشی همان قدر که هیکل و اندامی ستبر و پلنگ‌وار داشت، دلی کودکانه هم در سینه‌اش می‌تپید.  


درباره‌ی آثار منوچهر آتشی دو کتاب نوشته شده است؛ یکی با عنوان “''منوچهر آتشی''“ به قلم محمد مختاری و دیگری  “''پلنگ دره‌ی دیزاشکن''“ از فرخ تمیمی.<ref name=":2" />  
درباره‌ی آثار منوچهر آتشی دو کتاب نوشته شده است؛ یکی با عنوان “''منوچهر آتشی''“ به قلم محمد مختاری و دیگری  “''پلنگ دره‌ی دیزاشکن''“ از فرخ تمیمی.<ref name=":2" />  
خط ۱۶۳: خط ۱۷۵:
==== دیداردر فلق ====
==== دیداردر فلق ====
دفتر شعر دیدار فلق، مشتمل بر ۳۹ شعر:  
دفتر شعر دیدار فلق، مشتمل بر ۳۹ شعر:  
[[پرونده:منوچ4.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر دیدار در فلق]]
[[پرونده:منوچ4.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر دیدار در فلق|جایگزین=دیدار در فلق منوچهر آتشی]]
غزل کوهی، بزم، وسوسه، وسوسه، در انتهای دهلیز، پاداش، نیمروز، تصویر، یک روز، سرود، بررواق شب، گل و  تفنگ  و سر اسب، من کولی، بر جاده های اطلس، سیمرغ، با آن‌که پشت پنجره خواندم، غزل شهری، دیداردرفلق، فریاد آفتاب را شب، سواری در فلق، در رگ  اسب و دل من، یاد و باد، شکار نی، شکار، تشویش‌ها، شروه، شروه، کاغذ، گر من مسیح بودم، پاداش‌ها، شاید، در آشیانه ی  منقار اگر نبودی تو، با دوستم  آن نی‌زن قدیمی، شوریده‌واری، شوریده واری دیگر، شوریده واری دیگر، این، سخنی  فتوایی، چند و چونی با فایز، جاده یعنی.  
غزل کوهی، بزم، وسوسه، وسوسه، در انتهای دهلیز، پاداش، نیمروز، تصویر، یک روز، سرود، بررواق شب، گل و  تفنگ  و سر اسب، من کولی، بر جاده های اطلس، سیمرغ، با آن‌که پشت پنجره خواندم، غزل شهری، دیداردرفلق، فریاد آفتاب را شب، سواری در فلق، در رگ  اسب و دل من، یاد و باد، شکار نی، شکار، تشویش‌ها، شروه، شروه، کاغذ، گر من مسیح بودم، پاداش‌ها، شاید، در آشیانه ی  منقار اگر نبودی تو، با دوستم  آن نی‌زن قدیمی، شوریده‌واری، شوریده واری دیگر، شوریده واری دیگر، این، سخنی  فتوایی، چند و چونی با فایز، جاده یعنی.  


==== اتفاق آخر ====
==== اتفاق آخر ====
کتاب شعر اتاق آخر دارای ۷۴ شعر است:
کتاب شعر اتاق آخر دارای ۷۴ شعر است:
[[پرونده:منوچ1.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر اتاق آخر]]
[[پرونده:منوچ1.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر اتاق آخر|جایگزین=منوچهر آتشی]]
از زیر سنگ، چکامه ی  تصویرهای بندری، خواب کوه، شش غروب فردا، تمنای ابری، غزل‌های مکالمه، ؟، الله گفت برهما گفت ما هم، دل بیدار و جهان مرده، غزل غزل‌های سورنا، مگر نمی دانستید؟، میخانه  کشف من است، مهره و خنجر، آخرین مکالمه با، بی‌سیب بی‌سلام، درس مشق، قوقولی قو، سنفونی دهم، امرویان پیروز، شکل؟، باقی افسانه دروغ است، و عشق، چکامه‌ی ۷۷، جنین سیلی‌خورده، پیام خصوصی، حالا که ملال، می‌خواهم دوباره، زن چهارم، بالای سر تو، تاریخ تبعید، زنی فرازمان و زمین، سوگوار خفته، شال برای گردن من، از سرد به سنگ، خمار شب‌نشینی کوتاه، سوشون، رؤیا در رؤیا، نامی تازه یا انگشتی بر لبان، زمرد، Stop! it is re،  
از زیر سنگ، چکامه ی  تصویرهای بندری، خواب کوه، شش غروب فردا، تمنای ابری، غزل‌های مکالمه، ؟، الله گفت برهما گفت ما هم، دل بیدار و جهان مرده، غزل غزل‌های سورنا، مگر نمی دانستید؟، میخانه  کشف من است، مهره و خنجر، آخرین مکالمه با، بی‌سیب بی‌سلام، درس مشق، قوقولی قو، سنفونی دهم، امرویان پیروز، شکل؟، باقی افسانه دروغ است، و عشق، چکامه‌ی ۷۷، جنین سیلی‌خورده، پیام خصوصی، حالا که ملال، می‌خواهم دوباره، زن چهارم، بالای سر تو، تاریخ تبعید، زنی فرازمان و زمین، سوگوار خفته، شال برای گردن من، از سرد به سنگ، خمار شب‌نشینی کوتاه، سوشون، رؤیا در رؤیا، نامی تازه یا انگشتی بر لبان، زمرد، Stop! it is re،  


خط ۱۷۸: خط ۱۹۰:


دوره‌گرد، های  معمولی…، شعر دوباره‌ها، با نوح  ناامید، ترجیح بندی برای…، فراقی، فراقی، و هم‌سنگ، شعر، وصف، شعری بی‌ژرفا، شروه، از جگری یگانه با نهاد جهان، از برج یخ، بامداد، تأمل تهمتن بر منازل، مه دریاها چشم مرا به دوش می‌برند، زنی با چهار نام، گل‌های تابستانی، عقاب‌ها و خطابه حلاج، دلی اندوهناک، بر احتمال و بر وحشت، حرام است عشق، گورستانی در جان، چگونه دوست بدارم، صبح اردوگاه، غزلی برای چشم‌ها، معارفه، با آخرین قدم‌ها، باری آری و هزار بار نه، بیگانه، فراقی، فراقی، واقعه،، اندیشه است نه تردید، همین‌جا، غزل تقدیر، سایه سایه… سایه، چکامه بازگشت سوگمندانه، آواز کودک گستاخ، چکامه مشعل‌ها، حدی، خطابه انکار، آواز گازاران، یادگاری، در گذر حرامیان، شوری کوچک، به شعر نشستن در آهن‌ها، آمده‌ایم عاشق شویم، تصویر، یشنهاد، مرکب‌خوانی، شور، زائر، غزل اطلسی ارغوانی، کشتی شکستگانیم، خیال نیست، جوی نازک، کنون که تابستان در گذر است، وسوسه، درس، مهمان‌سرای حرامی‌ها، آسانسور، بانوی گیلاس و گندم.  
دوره‌گرد، های  معمولی…، شعر دوباره‌ها، با نوح  ناامید، ترجیح بندی برای…، فراقی، فراقی، و هم‌سنگ، شعر، وصف، شعری بی‌ژرفا، شروه، از جگری یگانه با نهاد جهان، از برج یخ، بامداد، تأمل تهمتن بر منازل، مه دریاها چشم مرا به دوش می‌برند، زنی با چهار نام، گل‌های تابستانی، عقاب‌ها و خطابه حلاج، دلی اندوهناک، بر احتمال و بر وحشت، حرام است عشق، گورستانی در جان، چگونه دوست بدارم، صبح اردوگاه، غزلی برای چشم‌ها، معارفه، با آخرین قدم‌ها، باری آری و هزار بار نه، بیگانه، فراقی، فراقی، واقعه،، اندیشه است نه تردید، همین‌جا، غزل تقدیر، سایه سایه… سایه، چکامه بازگشت سوگمندانه، آواز کودک گستاخ، چکامه مشعل‌ها، حدی، خطابه انکار، آواز گازاران، یادگاری، در گذر حرامیان، شوری کوچک، به شعر نشستن در آهن‌ها، آمده‌ایم عاشق شویم، تصویر، یشنهاد، مرکب‌خوانی، شور، زائر، غزل اطلسی ارغوانی، کشتی شکستگانیم، خیال نیست، جوی نازک، کنون که تابستان در گذر است، وسوسه، درس، مهمان‌سرای حرامی‌ها، آسانسور، بانوی گیلاس و گندم.  
[[پرونده:منوچ3.JPG|بندانگشتی|195x195پیکسل|مجموعه شعر حادثه در بامداد]]
[[پرونده:منوچ3.JPG|بندانگشتی|195x195پیکسل|مجموعه شعر حادثه در بامداد|جایگزین=منوچهر آتشی]]


==== حادثه در بامداد ====
==== حادثه در بامداد ====
خط ۱۸۴: خط ۱۹۶:


حادثه در بامداد:
حادثه در بامداد:
[[پرونده:خلیج و خزر آتشی.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|مجموعه شعر خلیج و خزر]]
[[پرونده:خلیج و خزر آتشی.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|مجموعه شعر خلیج و خزر|جایگزین=منوچهر آتشی]]
در گرگ و میش  ذهن، برگی از تقویم، در صدای فاخته، زنی  سراسیمه‌ی رؤیاها، نون والقلم، ثعلب‌ها  و سیاووش، جنگ و پرنده، یک شهر و دو چشم، با سایه‌ای یگانه، زنجیر عدل و سگ‌ها، از برج یخ، شقایق و پل، دو سوی پرده، لب گریه‌ی جانور تبعیدی، باغ مشروط، به مسافر دور رفته، کابوس در پارک، از آنچه هست، حادثه در بامداد، چادرهای آه، دریا دیگر، هدیه به نور شجاع، دو طرح، آواز آخری هابیل، شاهدان غیب، وست وود، خواب مجوس، آواز درختی، عاج و لعل۷ شاعر، ایکار، فرصت، نرم و سبز و سرخ، پشت در، ماه کنار خوابم، شعر بی‌نام، پرسش پاسخ، سرود راهزن پیر، خوابی در خواب، فصل بانوی بی‌هنگام، تنها همین خسوف، گروه گور سامسا، گنجور، تعبیر خواب دلقک شهر، نامه، تشییع، دیوانه، تمشیت، بمان و ببین، صدا و سکوت، سه پرسش، پاسخ، ترانه، کنار واقعه، سایه پروانه، به سمت ژرفاها، چه بود نام تو، مال کوچک، پنداشتی چه؟، شکلک بزم، مناظره‌ی دو سنگ، به فاصله‌ی یک سکوت، یک مرغ مرغی نیست، به سرعت سنگ، لا لا، پرنده بر حنجره، بازگشت، نه به نه از، حکایتی است، عشق یعنی، غزل مکالمه ۳، شعر بی‌تاریخ، دل‌تنگی، در امتداد نی‌لبک و خدا.   
در گرگ و میش  ذهن، برگی از تقویم، در صدای فاخته، زنی  سراسیمه‌ی رؤیاها، نون والقلم، ثعلب‌ها  و سیاووش، جنگ و پرنده، یک شهر و دو چشم، با سایه‌ای یگانه، زنجیر عدل و سگ‌ها، از برج یخ، شقایق و پل، دو سوی پرده، لب گریه‌ی جانور تبعیدی، باغ مشروط، به مسافر دور رفته، کابوس در پارک، از آنچه هست، حادثه در بامداد، چادرهای آه، دریا دیگر، هدیه به نور شجاع، دو طرح، آواز آخری هابیل، شاهدان غیب، وست وود، خواب مجوس، آواز درختی، عاج و لعل۷ شاعر، ایکار، فرصت، نرم و سبز و سرخ، پشت در، ماه کنار خوابم، شعر بی‌نام، پرسش پاسخ، سرود راهزن پیر، خوابی در خواب، فصل بانوی بی‌هنگام، تنها همین خسوف، گروه گور سامسا، گنجور، تعبیر خواب دلقک شهر، نامه، تشییع، دیوانه، تمشیت، بمان و ببین، صدا و سکوت، سه پرسش، پاسخ، ترانه، کنار واقعه، سایه پروانه، به سمت ژرفاها، چه بود نام تو، مال کوچک، پنداشتی چه؟، شکلک بزم، مناظره‌ی دو سنگ، به فاصله‌ی یک سکوت، یک مرغ مرغی نیست، به سرعت سنگ، لا لا، پرنده بر حنجره، بازگشت، نه به نه از، حکایتی است، عشق یعنی، غزل مکالمه ۳، شعر بی‌تاریخ، دل‌تنگی، در امتداد نی‌لبک و خدا.   


خط ۲۲۳: خط ۲۳۵:
گاهی که توفان می‌درد پرهایشان را
گاهی که توفان می‌درد پرهایشان را


از خاک می گویم سخن، از خار بدنام
از خاک می‌گویم سخن، از خار بدنام


با نیش‌های طعنه در جانش شکسته
با نیش‌های طعنه در جانش شکسته


از زرد می گویم سخن، این رنگ مطرود
از زرد می‌گویم سخن، این رنگ مطرود


از گرگ این آزاده‌ی از بند رسته
از گرگ این آزاده‌ی از بند رسته


من دیوها را می ستایم
من دیوها را می‌ستایم


از خوان رنگین سلیمان
از خوان رنگین سلیمان
خط ۲۳۸: خط ۲۵۰:


من باده می‌نوشم به محراب معابد
من باده می‌نوشم به محراب معابد
[[پرونده:منوچهرآ1.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:منوچهرآ1.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]
من با خدایان می ستیزم
من با خدایان می‌ستیزم


من از بهار دیگران غمگین و از پاییزشان شاد
من از بهار دیگران غمگین و از پاییزشان شاد
خط ۲۵۳: خط ۲۶۵:
ترکان سمرقند
ترکان سمرقند


ابن یمینم پنجه زن در چشم اختر
ابن یمینم پنجه‌زن در چشم اختر


مسعود سعدم، روزنی را آرزومندم
مسعود سعدم، روزنی را آرزومندم
خط ۲۷۱: خط ۲۸۳:
بماناد
بماناد


کز شعله ی نام بلندش نام‌ها سوخت
کز شعله‌ی نام بلندش نام‌ها سوخت


من می‌روم تا شاخه‌ی دیگر بروید
من می‌روم تا شاخه‌ی دیگر بروید
خط ۲۷۷: خط ۲۸۹:
هستی مرا این بخشش مردانه آموخت
هستی مرا این بخشش مردانه آموخت


ای نخل های سوخته در ریگزاران
ای نخل‌های سوخته در ریگزاران


حسرت می‌اندوزید از دشنام هر باد
حسرت می‌اندوزید از دشنام هر باد
خط ۳۰۴: خط ۳۱۶:


انعام من کند است و زنجیر است و شلاق
انعام من کند است و زنجیر است و شلاق
[[پرونده:منوچهرآ5.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|منوچهر آتشی]]
[[پرونده:منوچهرآ5.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|منوچهر آتشی|جایگزین=منوچهر آتشی]]
'''***'''
'''***'''


خط ۳۷۳: خط ۳۸۵:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهرآ04.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:منوچهرآ04.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]


=== اسب سفید وحشی ===
=== اسب سفید وحشی ===
خط ۴۶۳: خط ۴۷۵:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهرآ8.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:منوچهرآ8.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]


=== بانوی گیلاس و گندم ===
=== بانوی گیلاس و گندم ===
خط ۴۸۴: خط ۴۹۶:
به آینه تقدیم می‌کند
به آینه تقدیم می‌کند


سبز رفته و گلگون برمی گردد
سبز رفته و گلگون برمی‌گردد


از میانه گیلاس‌ها
از میانه گیلاس‌ها
خط ۵۳۲: خط ۵۴۴:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهراا.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:منوچهراا.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]


=== دیدار دوم ===
=== دیدار دوم ===
خط ۵۷۰: خط ۵۸۲:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:آتشی منوچ.JPG|بندانگشتی|214x214پیکسل]]
[[پرونده:آتشی منوچ.JPG|بندانگشتی|214x214پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]


=== سلام به پوست سبز آب ===
=== سلام به پوست سبز آب ===
خط ۶۲۸: خط ۶۴۰:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچ آتشی.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:منوچ آتشی.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جایگزین=منوچهر آتشی]]


=== جاده یعنی… ===
=== جاده یعنی… ===
۸٬۶۹۴

ویرایش