منوچهر سخایی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مارس ۲۰۱۸
خط ۷۶: خط ۷۶:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''سید منوچهر سخایی کاشانی''' (زاده ۹ مهر ۱۳۱۴،‌ تهران - درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) معروف به '''منوچهر سخایی''' خواننده پاپ و روزنامه‌نگار در تهران و در خانواده‌ای فرهنگی و متمایل به سیاست دیده به جهان گشود. برادر بزرگ ترش سرگرد سید [[محمود سخایی]] رئیس شهربانی برگزیدهٔ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]] در کرمان بود که در جریان وقایع [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲|۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] در این شهر به شهادت رسید و جسدش را مثله کردند. منوچهر به یاد برادرش ترانهٔ «پرستو» را خواند. [[منوچهر سخایی]] تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در تهران ادامه داد و از همان دوران تحصیل به مقولات هنری بویژه موسیقی علاقه و اشتیاق نشان داد. با این وجود وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود برای مدتی در روزنامهٔ کیهان مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار پارلمانی در این روزنامه فعالیت کرد.
'''سید منوچهر سخایی کاشانی''' (زاده ۹ مهر ۱۳۱۴،‌ تهران - درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) معروف به '''منوچهر سخایی''' خواننده پاپ و روزنامه‌نگار در تهران و در خانواده‌ای فرهنگی و متمایل به سیاست دیده به جهان گشود. برادر بزرگ ترش سرگرد سید [[محمود سخایی]] رئیس شهربانی برگزیدهٔ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]] در کرمان بود که در جریان وقایع [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲|۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] در این شهر به شهادت رسید و جسدش را مثله کردند. منوچهر به یاد برادرش ترانهٔ «پرستو» را خواند.  
 
[[منوچهر سخایی]] تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در تهران ادامه داد و از همان دوران تحصیل به مقولات هنری بویژه موسیقی علاقه و اشتیاق نشان داد. با این وجود وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود برای مدتی در روزنامهٔ کیهان مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار پارلمانی در این روزنامه فعالیت کرد.


منوچهر سخایی از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانه‌های عاشقانه بر بستر ملودی‌های ایرانی، با ارکستراسیون غربی و کلام فارسی، در اواخر دههٔ ۳۰ خورشیدی، محبوبیت خیره کننده ای برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند.
منوچهر سخایی از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانه‌های عاشقانه بر بستر ملودی‌های ایرانی، با ارکستراسیون غربی و کلام فارسی، در اواخر دههٔ ۳۰ خورشیدی، محبوبیت خیره کننده ای برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند.
خط ۸۴: خط ۸۶:


برادرش سرگرد [[محمود سخایی]]، رئیس شهربانی در دورهٔ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]] در کرمان بود که در حوادث اتفاقات [[۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] به قتل رسید. گفته شده‌است که [[محمود سخایی|سرهنگ سخایی]] به دستور خود دکتر [[محمد مصدق]] به این سمت برگزیده شده بود. سرگرد [[محمود سخایی]] هم‌چنین محافظ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]]، نویسنده کتاب «[[محمد مصدق|مصدق]] و رستاخیز ملت»، یار [[خسرو روزبه]]، نفر اول مسابقات تیراندازی در کل کشور، رئیس شهربانی کرمان و فرمانده گارد محافظین [[اولین مجلس شورای ملی|مجلس شورای ملی]] بود.
برادرش سرگرد [[محمود سخایی]]، رئیس شهربانی در دورهٔ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]] در کرمان بود که در حوادث اتفاقات [[۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] به قتل رسید. گفته شده‌است که [[محمود سخایی|سرهنگ سخایی]] به دستور خود دکتر [[محمد مصدق]] به این سمت برگزیده شده بود. سرگرد [[محمود سخایی]] هم‌چنین محافظ دکتر [[محمد مصدق|مصدق]]، نویسنده کتاب «[[محمد مصدق|مصدق]] و رستاخیز ملت»، یار [[خسرو روزبه]]، نفر اول مسابقات تیراندازی در کل کشور، رئیس شهربانی کرمان و فرمانده گارد محافظین [[اولین مجلس شورای ملی|مجلس شورای ملی]] بود.
 
[[پرونده:جوانی منوچهر سخایی.jpg|بندانگشتی|جوانی منوچهر سخایی]]
[[منوچهر سخایی|منوچهر]] در مقاله ای با قلم خود به شرح واقعه کشته شدن برادرش پرداخته‌است. او بعدها ترانه پرستو را - که بر اساس یک ترانه ای محلی است - به درخواست مادر داغدارشان در رثای برادرش خواند و او را ستود. افسری که تا پای جان در مقابل حکومت کودتا ایستادگی کرد. همانها که بدستور تیمسار فضل اله امانپور فرمانده لشکر کرمان او را با دشنه مجروح کرده و سپس از بالای عمارت شهربانی کرمان به خیابان پرتاب کرده و با چوب و چماق و قمه پیکر نیمه جانش را زیر ضربات خود گرفتند و به آن هم اکتفا نکردند و با جیپ نظامی جناب تیمسار از روی او عبور کردند. قاتلان پای او را با طنابی به ته خودروی جیپ نظامی بستند و پیکر [[محمود سخایی|سرگرد سخایی]] را تا میدان شهر کرمان (مشتاقیه فعلی) بر زمین کشیدند و بر تیرکی چوبی آویختند و «جاوید [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و مرگ بر [[محمد مصدق|مصدق]]» گویان، و در حالیکه چوب و چماق‌هایشان را در هوا می‌چرخاندند، بدنبال جیپ ویلیس نظامی راه افتادند. آنجا جسد را کاملاً برهنه کردند و با توهین و اعمال ناشایست آنرا در میدان مشتاق که یک‌صد سال پیش، «مشتاقعلیشاه اصفهانی» سنگسار شده بود به دار آویختند.<ref name=":4">شورای ملی مقاومت ایران - نغمه خوان آزادی، منوچهر [https://iranncr.org/یادواره‌ها/453-نغمه-خوان-آزادی،-منوچهر-سخایی.html سخایی]</ref>
[[منوچهر سخایی|منوچهر]] در مقاله ای با قلم خود به شرح واقعه کشته شدن برادرش پرداخته‌است. او بعدها ترانه پرستو را - که بر اساس یک ترانه ای محلی است - به درخواست مادر داغدارشان در رثای برادرش خواند و او را ستود. افسری که تا پای جان در مقابل حکومت کودتا ایستادگی کرد. همانها که بدستور تیمسار فضل اله امانپور فرمانده لشکر کرمان او را با دشنه مجروح کرده و سپس از بالای عمارت شهربانی کرمان به خیابان پرتاب کرده و با چوب و چماق و قمه پیکر نیمه جانش را زیر ضربات خود گرفتند و به آن هم اکتفا نکردند و با جیپ نظامی جناب تیمسار از روی او عبور کردند. قاتلان پای او را با طنابی به ته خودروی جیپ نظامی بستند و پیکر [[محمود سخایی|سرگرد سخایی]] را تا میدان شهر کرمان (مشتاقیه فعلی) بر زمین کشیدند و بر تیرکی چوبی آویختند و «جاوید [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و مرگ بر [[محمد مصدق|مصدق]]» گویان، و در حالیکه چوب و چماق‌هایشان را در هوا می‌چرخاندند، بدنبال جیپ ویلیس نظامی راه افتادند. آنجا جسد را کاملاً برهنه کردند و با توهین و اعمال ناشایست آنرا در میدان مشتاق که یک‌صد سال پیش، «مشتاقعلیشاه اصفهانی» سنگسار شده بود به دار آویختند.<ref name=":4">شورای ملی مقاومت ایران - نغمه خوان آزادی، منوچهر [https://iranncr.org/یادواره‌ها/453-نغمه-خوان-آزادی،-منوچهر-سخایی.html سخایی]</ref>


خط ۱۲۱: خط ۱۲۳:


او هم‌چنین برای دیدار با رزمندگان مجاهد به [[قرارگاه اشرف|اشرف]] رفت. در اجلاس رسمی [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] بعنوان یک ناظر در کنار خانواده‌های شهیدان، در کنار پدر رضایی‌های شهید و سایر هنرمندان از جمله زنده‌یاد [[عماد رام]] حضور یافت. آقای [[مسعود رجوی]] مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] با احترام بسیار با او برخورد کرد. از او دعوت کرد که در کنارش در مسند مسئول اجلاس بنشیند و شاهد اداره جلسه باشد. این رفتار [[مسعود رجوی|مسعود]]، منوچهر را دگرگون کرد. بعدها دراین‌باره گفت: «هرگز انتظار چنین استقبال و بزرگواری از ایشان را نداشتم و بکلی شیفته [[مسعود رجوی|مسعود]] شده‌ام».
او هم‌چنین برای دیدار با رزمندگان مجاهد به [[قرارگاه اشرف|اشرف]] رفت. در اجلاس رسمی [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] بعنوان یک ناظر در کنار خانواده‌های شهیدان، در کنار پدر رضایی‌های شهید و سایر هنرمندان از جمله زنده‌یاد [[عماد رام]] حضور یافت. آقای [[مسعود رجوی]] مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] با احترام بسیار با او برخورد کرد. از او دعوت کرد که در کنارش در مسند مسئول اجلاس بنشیند و شاهد اداره جلسه باشد. این رفتار [[مسعود رجوی|مسعود]]، منوچهر را دگرگون کرد. بعدها دراین‌باره گفت: «هرگز انتظار چنین استقبال و بزرگواری از ایشان را نداشتم و بکلی شیفته [[مسعود رجوی|مسعود]] شده‌ام».
 
[[پرونده:منوچهر سخایی در جلسه شورای ملی مقاومت ایران.jpg|بندانگشتی|منوچهر سخایی در جلسه شورای ملی مقاومت ایران]]
او پس از چندی بدرخواست خویش به عضویت [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] درآمد و تا آخرین لحظه زندگی بر اتحاد با این [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] و مجاهدان و بویژه اشرفیان پای فشرد. منوچهر به کرّات مواضع سیاسی خود را در سلسه مقالاتی که در نشریات مقاومت ایران به چاپ می‌رسید به اطلاع مردم ایران می‌رساند. دفاع او از زنان و مردان شهر [[قرارگاه اشرف|اشرف]] و علاقه‌اش به مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] را حتی در برخی ترانه‌هایش متجلی است.
او پس از چندی بدرخواست خویش به عضویت [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] درآمد و تا آخرین لحظه زندگی بر اتحاد با این [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] و مجاهدان و بویژه اشرفیان پای فشرد. منوچهر به کرّات مواضع سیاسی خود را در سلسه مقالاتی که در نشریات مقاومت ایران به چاپ می‌رسید به اطلاع مردم ایران می‌رساند. دفاع او از زنان و مردان شهر [[قرارگاه اشرف|اشرف]] و علاقه‌اش به مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورا]] را حتی در برخی ترانه‌هایش متجلی است.


۱٬۰۴۴

ویرایش