موسی خیابانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱
متن کاملا بلحاظ انشایی و املایی تصحیح شد. سخنرانی برادر در سال ۵۸ در میتینگ انتخاباتی تبریز اضافه شد
بدون خلاصۀ ویرایش
(متن کاملا بلحاظ انشایی و املایی تصحیح شد. سخنرانی برادر در سال ۵۸ در میتینگ انتخاباتی تبریز اضافه شد)
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
موسی خیابانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین در زمین چمن دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۸ طی سخنانی گفت:
موسی خیابانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین در زمین چمن دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۸ طی سخنانی گفت:
[[پرونده:مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز.jpg|جایگزین=مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز|بندانگشتی|[[مسعود رجوی]] و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز]]
[[پرونده:مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز.jpg|جایگزین=مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز|بندانگشتی|[[مسعود رجوی]] و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز]]
<blockquote>«سازمان ما در این ۱۱ ماه نیز تا آنجایی که می‌توانست به وظایف و مسئولیت‌های خودش عمل کرد؛ و بر همین اساس هم بود که وقتی مسأله انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح شد، سازمان ما شروع به بررسی جوانب امر نمود و پس از بررسی‌های کافی به این نتیجه رسید که هر چه فعال‌تر در این جریان شرکت بکند. ما به این نتیجه رسیدیم که مسئولیت‌های ما، امروز ایجاب می‌کند که با نهایت توان که با تمام قدرت در این صحنه فعالیت جدید، در صحنه فعالیت برای انتخابات ریاست‌جمهوری وارد بشویم. طبیعی است اهداف و آرمان‌هایی که ما در این حرکت مشخص دنبال می‌کنیم، همان اهدافی است که از پیش آن را دنبال می‌کردیم اگر ما حاضر به گذشت از اصول خودمان بودیم طبیعتاًً اکنون شرایطی متفاوت‌تر از آنچه که داریم می‌داشتیم. اگر ما اهل چانه زدن و اهل گذشتن از اصول بودیم، دیگر لزومی نداشت که ما این همه رنج، این همه جنگ اعصاب و این همه فشار تحمل کنیم؛ و اکنون هم که ما وارد این میدان شده‌ایم، میدانی که قاعدتاً برای ما فشارهای دیگری به‌دنبال خواهد داشت، که شما آثار آن را همین الآن هم مشاهده می‌کنید، باز ما حاضر به گذشتن و عدول از اصول خودمان نه خواهیم بود. طبیعی است که ما برحسب مسئولیتها و وظایفمان وارد این صحنه شده‌ایم و نه از روی جاه‌طلبی. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، درها به روی ما بسته نبود. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، اکنون این همه منافق نثار ما نمی‌شد.</blockquote><blockquote>ما می‌دانیم چکار می‌کنیم. ما کور حرکت نمی‌کنیم. ما معنی حرف‌مان را می‌فهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص می‌دهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمی‌کند؛ و ما همه اینها را از درون ۱۴سال مبارزه بیرون آورده‌ایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر شده است و برادرمان [[مسعود رجوی|مسعود]] را به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری نامزد کردیم.</blockquote><blockquote>ما شایسته‌ترین، برجسته‌ترین، ما صالح‌ترین فردی را که به نظر مان می‌رسید از روی همان احساس مسئولیتی که داشتیم نامزد کرده‌ایم.</blockquote><blockquote>در مصاحبه‌یی که داشتیم من عرض کردم، که این کار برای ما مشکل است که بتوانیم از خودمان از اعضایمان و از سازمانمان تعریف و تمجید کنیم ولی بعضی وقت‌ها، مسئولیت‌ها اقتضا می‌کند، که واقعیت گفته شود.</blockquote><blockquote>در تمام این مدت ۱۴سال برادرمان [[مسعود رجوی|مسعود]] از همان اوایل بنیانگذاری سازمان از اوایل سال ۴۶، در کوران این مبارزات بوده است، از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. [[مسعود رجوی|مسعود]] تنها باقیمانده کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است.</blockquote>
<blockquote>«سازمان ما در این ۱۱ماه نیز تا آنجایی که می‌توانست به وظایف و مسئولیت‌های خودش عمل کرد، و بر همین اساس هم بود که وقتی مسأله‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح شد، سازمان ما شروع به بررسی جوانب امر نمود و پس از بررسی‌های کافی به این نتیجه رسید که هرچه فعال‌تر در این جریان شرکت بکند. ما به این نتیجه رسیدیم که مسئولیت‌های ما، امروز ایجاب می‌کند که با نهایت توان که با تمام قدرت در این صحنه‌ی فعالیت جدید، در صحنه‌ی فعالیت برای انتخابات ریاست‌جمهوری وارد بشویم. طبیعی است اهداف و آرمان‌هایی که ما در این حرکت مشخص دنبال می‌کنیم، همان اهدافی است که از پیش آن را دنبال می‌کردیم اگر ما حاضر به گذشت از اصول خودمان بودیم طبیعتاً اکنون شرایطی متفاوت‌تر از آنچه که داریم می‌داشتیم. اگر ما اهل چانه‌زدن و اهل گذشتن از اصول بودیم، دیگر لزومی نداشت که ما این همه رنج، این همه جنگ اعصاب و این همه فشار تحمل کنیم؛ و اکنون هم که ما وارد این میدان شده‌ایم، میدانی که قاعدتاً برای ما فشارهای دیگری به ‌دنبال خواهد داشت، که شما آثار آن را همین الآن هم مشاهده می‌کنید، باز ما حاضر به گذشتن و عدول از اصول خودمان نخواهیم بود. طبیعی است که ما برحسب مسئولیتها و وظایفمان وارد این صحنه شده‌ایم و نه از روی جاه‌طلبی. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، درها به روی ما بسته نبود. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، اکنون این همه منافق نثار ما نمی‌شد.</blockquote><blockquote>ما می‌دانیم چکار می‌کنیم. ما کور حرکت نمی‌کنیم. ما معنی حرف‌مان را می‌فهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص می‌دهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمی‌کند؛ و ما همه‌ی اینها را از درون ۱۴سال مبارزه بیرون آورده‌ایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر شده است و برادرمان [[مسعود رجوی|مسعود]] را بعنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری نامزد کردیم.</blockquote><blockquote>ما شایسته‌ترین، برجسته‌ترین، ما صالح‌ترین فردی را که به نظرمان می‌رسید از روی همان احساس مسئولیتی که داشتیم نامزد کرده‌ایم.</blockquote><blockquote>در مصاحبه‌یی که داشتیم من عرض کردم، که این کار برای ما مشکل است که بتوانیم از خودمان از اعضایمان و از سازمانمان تعریف و تمجید کنیم ولی بعضی وقت‌ها، مسئولیت‌ها اقتضا می‌کند، که واقعیت گفته شود.</blockquote><blockquote>در تمام این مدت ۱۴سال برادرمان [[مسعود رجوی|مسعود]] از همان اوایل بنیانگذاری سازمان از اوایل سال ۴۶، در کوران این مبارزات بوده است، از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. [[مسعود رجوی|مسعود]] تنها باقیمانده‌ی کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است.</blockquote>
[[پرونده:موسی خیابان در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین.PNG|جایگزین=موسی خیابانی در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین|بندانگشتی|موسی خیابانی در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین]]
[[پرونده:موسی خیابان در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین.PNG|جایگزین=موسی خیابانی در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین|بندانگشتی|موسی خیابانی در حال سخنرانی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین]]
<blockquote>به‌لحاظ ایدئولوژیک که رسالت ویژه سازمان ما بود، یک فرد صاحب‌نظر مکتبی است.</blockquote><blockquote>در گروه ایدئولوژی سازمان در کنار شهید حنیف‌نژاد، به کار تحقیق و تدوین ایدئولوژی مشغول بود و بعد از ۵۰ ضمن ۷ سال و نیم تحمل شکنجه و زندان رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نموده است. در این سال‌ها می‌توانم به‌جرأت بگویم که بیشترین فشارها را تحمل کرده و به‌خصوص بعد از سال ۵۳ بعد از ضربه اپورتونیست‌ها بیشترین فشارها و سختی‌ها را تحمل کرده تا از میراث ایدئولوژی سازمان که در معرض تهدید و خطر قرار گرفته بود حراست کند؛ بنابراین به‌علت عبور از این کوران مبارزاتی، او معنی حرف هایش را می‌فهمد. اگر برنامه‌یی دارد، معنی این برنامه را می‌فهمد؛ و به الزامات و مشکلات پیاده شدن این برنامه واقف است. سازمان ما افتخار می‌کند که در پیگیری خطوط انقلابی و مبارزاتی خودش در این مرحله شایسته‌ترین فرد خود را به‌عنوان نامزد ریاست‌جمهوری به خلق قهرمانمان معرفی کند؛ بنابراین من از همه شما می‌خواهم که اگر به این خطی که به اختصار تشریح کردم اعتقاد داشته باشید هرچه فعال‌تر با تمام قدرت و توان در این میدان وارد شوید. در میدان مبارزه برای انتخابات ریاست جمهوری. صحبت اصلی مال برادرم [[مسعود رجوی|مسعود]] است. من صحبتم را تمام می‌کنم. انقلاب مال شماست. بار اصلی انقلاب را شما به دوش کشیده‌اید. آنهایی را که سر سفره‌های حاضر و آماده آمده‌اند، کاری به آنها نداریم. آنهایی که بار اصلی انقلاب را به دوش کشیده‌اند، انقلاب مال آنهاست. انقلاب مال نسل جوان جامعه ماست. سازمان ما، [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] هم مال شماست. تا حالا با حمایت شما روی پای خودش ایستاده است. شما بو دید که وقتی ستاد ما مورد حمله قرار گرفت در پیرامون آن جمع شدید، دیوار گوشتی انسانی دورش ایجاد کردید. سازمان ما مال شماست. گفتم هیچ سازمانی نمی‌تواند جدا از توده‌های اجتماعیش به حیات خودش ادامه بدهد؛ و [[مسعود رجوی|مسعود]] کاندید شماست؛ و آینده، آینده مال شماست. به این نکته ایمان داشته باشید. یقین داشته باشید که آینده مال شماست. آینده مال انقلابیون است. نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد. پیروز باشید».<ref>[https://www.iranntv.com/2018/01/19/%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C/ سالروز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه]</ref></blockquote>
<blockquote>بلحاظ‌ ایدئولوژیک که رسالت ویژه‌ی سازمان ما بود، یک فرد صاحب‌نظر مکتبی است.</blockquote><blockquote>در گروه ایدئولوژی سازمان در کنار شهید حنیف‌نژاد، به کار تحقیق و تدوین ایدئولوژی مشغول بود و بعد از سال۵۰ ضمن ۷سال و نیم تحمل شکنجه و زندان رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نموده است. در این سال‌ها می‌توانم به‌جرأت بگویم که بیشترین فشارها را تحمل کرده و بخصوص بعد از سال ۵۳ بعد از ضربه‌ی اپورتونیست‌ها بیشترین فشارها و سختی‌ها را تحمل کرده تا از میراث ایدئولوژی سازمان که در معرض تهدید و خطر قرار گرفته بود حراست کند. بنابراین بعلت‌ عبور از این کوران مبارزاتی، او معنی حرف‌هایش را می‌فهمد. اگر برنامه‌یی دارد، معنی این برنامه را می‌فهمد؛ و به الزامات و مشکلات پیاده‌شدن این برنامه واقف است. سازمان ما افتخار می‌کند که در پیگیری خطوط انقلابی و مبارزاتی خودش در این مرحله شایسته‌ترین فرد خود را بعنوان نامزد ریاست‌جمهوری به خلق قهرمانمان معرفی کند. بنابراین من از همه‌ی شما می‌خواهم که اگر به این خطی که به اختصار تشریح کردم اعتقاد داشته باشید هرچه فعال‌تر با تمام قدرت و توان در این میدان وارد شوید. در میدان مبارزه برای انتخابات ریاست جمهوری. صحبت اصلی مال برادرم [[مسعود رجوی|مسعود]] است. من صحبتم را تمام می‌کنم. انقلاب مال شماست. بار اصلی انقلاب را شما به دوش کشیده‌اید. آنهایی را که سر سفره‌های حاضر و آماده آمده‌اند، کاری به آنها نداریم. آنهایی که بار اصلی انقلاب را به دوش کشیده‌اند، انقلاب مال آنهاست. انقلاب مال نسل جوان جامعه ماست. سازمان ما، [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] هم مال شماست. تا حالا با حمایت شما روی پای خودش ایستاده است. شما بودید که وقتی ستاد ما مورد حمله قرار گرفت در پیرامون آن جمع شدید، دیوار گوشتی انسانی دورش ایجاد کردید. سازمان ما مال شماست. گفتم هیچ سازمانی نمی‌تواند جدا از توده‌های اجتماعیش به حیات خودش ادامه بدهد و [[مسعود رجوی|مسعود]] کاندید شماست و آینده، آینده مال شماست. به این نکته ایمان داشته باشید. یقین داشته باشید که آینده مال شماست. آینده مال انقلابیون است. نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد. پیروز باشید».<ref>[https://www.iranntv.com/2018/01/19/%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C/ سالروز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه]</ref></blockquote>


=== گزارش شش‌ماه مبارزه‌ی مسلحانه موسی ===
=== گزارش شش‌ماه مبارزه‌ی مسلحانه موسی ===
موسی خیابانی در یک گزارش جمع‌بندی از مبارزه مسلحانه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در بخشی از یک نوار صوتی به مسعود رجوی می‌گوید: <blockquote>«مسعود سلام</blockquote><blockquote>انشاءالله که حالت کاملاً خوب است و همین‌طور حال بچه‌های دیگر. امیدوارم در دیار غربت برایتان زیاد سخت نگذرد. من و بچه‌های دیگر این‌جا به لطف خدا بد نیستیم و بچه‌ها همه به شما سلام می‌رسانند. اما امروز ۳۰ آذرماه است و دقیقاً ۶ ماه از روز تاریخی ۳۰ خرداد می‌گذرد. یعنی از روزی که دار و دسته‌ی ارتجاعی خمینی ماهیت ضدانقلابی و ضدخلقی خود را کاملاً بارز نمود؛ روزی که رژیم خمینی در آن در تعقیب سیاست تصفیه‌ی نیروهای انقلابی و به‌خصوص سازمان، به یک نقطه‌ی عطف رسید و رسماً و علناً به فاز سرکوب قهرآمیز و خونین قدم نهاد و متقابلاً ما را نیز از اتخاذ روش برخورد قهرآمیز و مبارزه‌ی مسلحانه ناگزیر نمود.</blockquote><blockquote>امروز که ۶ ماه از آن‌روز می‌گذرد، من خواستم که بوسیله‌ی این نوار، گزارش کوتاه و مختصری از این ۶ ماه برایت بفرستم. اگر چه می‌دانم که خودت بهتر از من به کلیه‌ی مسائل واقفی و از طریق گزارش‌های پراکنده‌ای هم که تا کنون برایت فرستاده‌ایم، اشراف نسبی لازم را به همه‌ی جوانب امور و اوضاع و احوال کنونی داری.</blockquote>
موسی خیابانی در یک گزارش جمع‌بندی از مبارزه‌ی مسلحانه پس از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ در بخشی از یک نوار صوتی به مسعود رجوی می‌گوید: <blockquote>«مسعود سلام</blockquote><blockquote>انشاءالله که حالت کاملاً خوب است و همین‌طور حال بچه‌های دیگر. امیدوارم در دیار غربت برایتان زیاد سخت نگذرد. من و بچه‌های دیگر اینجا به لطف خدا بد نیستیم و بچه‌ها همه به شما سلام می‌رسانند. اما امروز ۳۰آذرماه است و دقیقاً ۶ماه از روز تاریخی ۳۰خرداد می‌گذرد. یعنی از روزی که دار و دسته‌ی ارتجاعی خمینی ماهیت ضدانقلابی و ضدخلقی خود را کاملاً بارز نمود، روزی که رژیم خمینی در آن در تعقیب سیاست تصفیه‌ی نیروهای انقلابی و بخصوص سازمان، به یک نقطه‌ی عطف رسید و رسماً و علناً به فاز سرکوب قهرآمیز و خونین قدم نهاد و متقابلاً ما را نیز از اتخاذ روش برخورد قهرآمیز و مبارزه‌ی مسلحانه ناگزیر نمود.</blockquote><blockquote>امروز که ۶ماه از آن‌روز می‌گذرد، من خواستم که بوسیله‌ی این نوار، گزارش کوتاه و مختصری از این ۶ماه برایت بفرستم. اگرچه می‌دانم که خودت بهتر از من به کلیه‌ی مسائل واقفی و از طریق گزارش‌های پراکنده‌ای هم که تا کنون برایت فرستاده‌ایم، اشراف نسبی لازم را به همه‌ی جوانب امور و اوضاع و احوال کنونی داری.</blockquote>
[[پرونده:موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه.JPG|جایگزین=موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه|بندانگشتی|موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه]]
[[پرونده:موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه.JPG|جایگزین=موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه|بندانگشتی|موسی خیابانی در حال سخنرانی در یک جلسه]]
<blockquote>فکر می‌کنم ۶ ماه گذشته و کلاً مرحله‌ی کنونی که ما داریم از سر می‌گذرانیم، از هر نظر در تاریخ حیات و حرکت ۱۷ ساله‌ی سازمان، بی‌نظیر باشد و قطعاً ما در گذشته هرگز مقطعی بدین اهمیت و حساسیت و تا این اندازه خطیر و در عین‌حال شکوهمند نداشته‌ایم. </blockquote><blockquote>بدون شک ما در این ۶ ماه گذشته، به‌خصوص در اوایل آن که خودت هم این‌جا بودی، بزرگترین و خطرناک‌ترین آزمایش‌های تاریخ حیات سازمان را پشت سر گذاشته‌ایم و الحمدالله تا کنون از این آزمایشات سربلند و روسفید بیرون آمده‌ایم. اکنون در نقطه‌ای هستیم و موقعیتی داریم چنان شکوهمند و افتخارآفرین که به قول خودت طی قرن‌ها نصیب و نثار هیچ نیرویی نخواهد شد. در این نقطه و پس از گذراندن روزهای سخت و متلاطم و خطرناک و پشت سرگذشتن یک مرحله‌ی جنگ بی‌امان در یک رویارویی قهرآمیز با یکی از وحشی‌ترین و سفاک‌ترین و در عین‌حال فریبکارترین رژیم‌های تاریخ، ما اکنون در اوج شرف و افتخار به‌سر می‌بریم. مختصات نقطه‌ی کنونی سازمان بنظرم چنین است:</blockquote><blockquote>اولاً به‌لحاظ اصول و تعهدات ایدئولوژیک و رسالت تاریخی که سازمان ما بر دوش داشت ما توانسته‌ایم به وظیفه‌ی خود عمل و به عهد خودمان وفا کنیم. یعنی چیزی که گهگاه درباره‌ی آن نگران می‌شدیم که مبادا در لحظه‌ی تصمیم، از اقدام و عزیمت باز بمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل، به اصالت‌ها و رسالت‌ها و اصول و ارزش‌های خود پشت کنیم و ملعون و منفور تاریخ و نسل‌های آینده کشور شویم.</blockquote><blockquote>یادت هست که در مقطع ۳۰خرداد در حضور خودت تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم، نباید در روز موعود در انجام تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار شویم؟ و اکنون ما در شرایطی هستیم که در عین‌حالی که از آن آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته‌ایم و از این نظر برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده‌ایم، خوشبختانه نه این‌که از بین نرفته‌ایم، بلکه چنان‌که خودت در پیام دو ماه پیش‌ات گفته بودی حتی یک ضربه‌ی استراتژیک نیز نخورده‌ایم. در حالی که در همین مدت، ضربات مهلک استراتژیک به دشمن وارد کرده‌ایم…».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/150167 سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>
<blockquote>فکر می‌کنم ۶ماه گذشته و کلاً مرحله‌ی کنونی که ما داریم از سر می‌گذرانیم، از هر نظر در تاریخ حیات و حرکت ۱۷ساله‌ی سازمان، بی‌نظیر باشد و قطعاً ما در گذشته هرگز مقطعی بدین اهمیت و حساسیت و تا این اندازه خطیر و در عین‌حال شکوهمند نداشته‌ایم. </blockquote><blockquote>بدون شک ما در این ۶ماه گذشته، بخصوص در اوایل آن که خودت هم اینجا بودی، بزرگترین و خطرناک‌ترین آزمایش‌های تاریخ حیات سازمان را پشت سر گذاشته‌ایم و الحمدالله تاکنون از این آزمایشات سربلند و روسفید بیرون آمده‌ایم. اکنون در نقطه‌ای هستیم و موقعیتی داریم چنان شکوهمند و افتخارآفرین که به قول خودت طی قرن‌ها نصیب و نثار هیچ نیرویی نخواهد شد. در این نقطه و پس از گذراندن روزهای سخت و متلاطم و خطرناک و پشت سرگذاشتن یک مرحله‌ی جنگ بی‌امان در یک رویارویی قهرآمیز با یکی از وحشی‌ترین و سفاک‌ترین و در عین‌حال فریبکارترین رژیم‌های تاریخ، ما اکنون در اوج شرف و افتخار بسر می‌بریم. مختصات نقطه‌ی کنونی سازمان بنظرم چنین است:</blockquote><blockquote>اولاً به‌لحاظ اصول و تعهدات ایدئولوژیک و رسالت تاریخی که سازمان ما بر دوش داشت ما توانسته‌ایم به وظیفه‌ی خود عمل و به عهد خودمان وفا کنیم. یعنی چیزی که گهگاه درباره‌ی آن نگران می‌شدیم که مبادا در لحظه‌ی تصمیم، از اقدام و عزیمت باز بمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل، به اصالت‌ها و رسالت‌ها و اصول و ارزش‌های خود پشت کنیم و ملعون و منفور تاریخ و نسل‌های آینده کشور شویم.</blockquote><blockquote>یادت هست که در مقطع ۳۰خرداد در حضور خودت تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم، نباید در روز موعود در انجام تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار شویم؟ و اکنون ما در شرایطی هستیم که در عین‌حالی که از آن آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته‌ایم و از این نظر برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده‌ایم، خوشبختانه نه اینکه از بین نرفته‌ایم، بلکه چنانکه خودت در پیام ۲ماه پیش‌ات گفته بودی حتی یک ضربه‌ی استراتژیک نیز نخورده‌ایم. در حالیکه در همین مدت، ضربات مهلک استراتژیک به دشمن وارد کرده‌ایم…».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/150167 سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>


== شهادت موسی خیابانی ==
== شهادت موسی خیابانی ==
سرانجام موسی خیابانی در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در یک درگیری نظامی بسیارسنگین، در خانه‌ای در زعفرانیه‌ی تهران، به همراه ۱۰ عضو دیگر مجاهدین از جمله [[اشرف ربیعی|اشرف رجوی]] همسر [[مسعود رجوی]] و آذر رضایی همسر موسی خیابانی به شهادت رسید.
سرانجام موسی خیابانی در تاریخ ۱۹بهمن ۱۳۶۰ در یک درگیری نظامی بسیارسنگین، در خانه‌ای در زعفرانیه‌ی تهران، به همراه ۱۰عضو دیگر مجاهدین از جمله [[اشرف ربیعی|اشرف رجوی]] همسر [[مسعود رجوی]] و همسر خودش یعنی آذر رضایی به شهادت رسید.


آذر رضایی همسر موسی در حالی جان باخت که باردار بود. [[پرونده:اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند.jpg|جایگزین=اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند|بندانگشتی|اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند]]
آذر رضایی همسر موسی در حالی جان باخت که باردار بود. [[پرونده:اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند.jpg|جایگزین=اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند|بندانگشتی|اعضای مجاهدین که بعد از احترام به اجساد موسی و اشرف اعدام شدند]]
بعد از درگیری سنگین ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، اسدالله لاجوردی دادستان وقت ایران، اجساد جان باختگان را به زندان اوین منتقل کرد و از زندانیان مجاهدین خواست تا با حضور بر سر اجساد موسی خیابانی و اشرف رجوی به آن‌ها توهین کنند. این کار برای خرد کردن روحیه‌ی هواداران مجاهدین بود بسیاری از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] به اجساد ادای احترام کردند. بیش از ۱۰۰ نفر از کسانی که به اجساد احترام گذاشته بودند، اعدام شدند.
بعد از درگیری سنگین ۱۹بهمن ۱۳۶۰، اسدالله لاجوردی دادستان وقت ایران، اجساد جان‌باختگان را به زندان اوین منتقل کرد و از زندانیان مجاهدین خواست تا با حضور بر سر اجساد موسی خیابانی و اشرف رجوی به آنها توهین کنند. این کار برای خُردکردن روحیه‌ی هواداران مجاهدین بود بسیاری از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] به اجساد ادای احترام کردند. بیش از ۱۰۰نفر از کسانی که به اجساد احترام گذاشته بودند، اعدام شدند.


مهندس محمد علی متقی مدیر عامل ذوب آهن اصفهان، عنایت سلطان زاده، محمد رضا صادقی، افسانه افضل‌نیا، ژیلا نقی‌زاده، کبری اسدی، ناصر قلعه‌ای بیژن کامیاب شریفی، داوود رحیمی، سید هاشم طباطبایی، احمد کهنی خشک‌بیجاری، حسین سنجری، محمدرضا صادقی، فرح حق‌نویس، علی مقدم و [[مسعود رجوی|مسعود]] ایجادی از جمله اعدام شدگان بودند.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/%D8%BA%D9%88%D8%BA%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86 غوغای عاشقان در اوین]</ref>
مهندس محمدعلی متقی مدیر عامل ذوب آهن اصفهان، عنایت سلطان‌زاده، محمدرضا صادقی، افسانه افضل‌نیا، ژیلا نقی‌زاده، کبری اسدی، ناصر قلعه‌ای بیژن کامیاب شریفی، داوود رحیمی، سیدهاشم طباطبایی، احمد کهنی خشک‌بیجاری، حسین سنجری، محمدرضا صادقی، فرح حق‌نویس، علی مقدم و [[مسعود رجوی|مسعود]] ایجادی از جمله اعدام‌شدگان بودند.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/%D8%BA%D9%88%D8%BA%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86 غوغای عاشقان در اوین]</ref>


== خاطره محسن سیاه کلاه ==
== خاطره‌ی محسن سیاه‌کلا در مورد موسی خیابانی ==
محسن سیاه‌کلا از مسؤلان [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درباره‌ی موسی نوشته است:<blockquote>«.. فقط کافی بود که چند دقیقه‌یی او را زیرنظر داشته باشی و به او نگاه کنی تا «ایمان و یقین» در وجودت جاری شود و در مسیر «قطعیت و ثبات» گام بگذاری و با «صلابت و سرسختی» همراز شوی. من این «تغذیه غنی و سرشار» را بارها در او و با او تجربه کرده بودم. حالا نیز نگاه کردن به عکس او و به‌خاطر آوردن نگاه‌های شفاف، معصوم و نافذ او، شنیدن صدای او و تمرکز در مفاهیم و جملاتی که می‌گوید، همان اوج و عروج را برایم به ارمغان می‌آورد. بی‌تردید که سردار زنده است. زیرا فقط عنصر «زنده» است که می‌تواند تأثیر بگذارد، تغییر بدهد و به اوج یگانه پرستی ببرد. این کاری است که موسی هم‌چنان با همه آنان که در سر شور آزادی دارند، انجام می‌دهد. به چند جمله از سخنرانیهای او دل بسپارید. حتماً شما نیز قله «یقین» را تجربه می‌کنید:</blockquote>
محسن سیاه‌کلا از مسؤلان [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درباره‌ی موسی نوشته است:<blockquote>«... فقط کافی بود که چنددقیقه‌ای او را زیرنظر داشته باشی و به او نگاه کنی تا «ایمان و یقین» در وجودت جاری شود و در مسیر «قطعیت و ثبات» گام بگذاری و با «صلابت و سرسختی» هم‌راز شوی. من این «تغذیه‌ی غنی و سرشار» را بارها در او و با او تجربه کرده بودم. حالا نیز نگاه کردن به عکس او و بخاطر آوردن نگاه‌های شفاف، معصوم و نافذ او، شنیدن صدای او و تمرکز در مفاهیم و جملاتی که می‌گوید، همان اوج و عروج را برایم به ارمغان می‌آورد. بی‌تردید که سردار زنده است. زیرا فقط عنصر «زنده» است که می‌تواند تأثیر بگذارد، تغییر بدهد و به اوج یگانه‌پرستی ببرد. این کاری است که موسی هم‌چنان با همه‌ی آنانی که در سر شور آزادی دارند، انجام می‌دهد. به چندجمله از سخنرانیهای او دل بسپارید. حتماً شما نیز قله «یقین» را تجربه می‌کنید:</blockquote>
[[پرونده:تصویری از موسی خیابانی.JPG|جایگزین=موسی خیابانی |بندانگشتی|موسی خیابانی]]
[[پرونده:تصویری از موسی خیابانی.JPG|جایگزین=موسی خیابانی |بندانگشتی|موسی خیابانی]]
<blockquote>موسی در آخرین جملات یکی از سخنرانیهایش می‌گوید که: «آینده، آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید، یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد»</blockquote><blockquote>... در اواخر سال ۱۳۵۳ دستگیر شدم. یک دوره پرتنش و سنگین بازجویی را از سر گذراندم. در این دوران علاوه بر فشارهای بازجویی و شکنجه، شاهد خیانتهای سنگین تعدادی از همان اپورتونیستهایی که کباده کش دروغین پرولتاریا شده بودند، نیز بودم. در چنین وضعیتی در اواخر سال ۵۴ از انفرادی زندان کمیته و سرانجام به بند ۲ زندان اوین منتقل شدم و با کوله بار سنگینی از مشکلات به‌نحوی که دیگر پاهایم کشش راه رفتن معمولی را هم نداشت، به موسی رسیدم. چند روز بعد از ورود با مهربانی و لطفی مسؤلانه و عمیق به سراغم آمد. سفره دلم را برایش گشودم. آن‌روز فقط این من بودم که برایش حرف زدم. روز بعد و در دومین جلسه صحبت با موسی، این بار او بود که صحبت می‌کرد. مانند یک معمار ماهر و خلاق دوباره آجرهای وجود مجاهدی مرا روی هم چید. ساختمان را بر پا کرد و من در ناباوری کامل نسبت به خودم، بار دیگر خودم را یافتم. تقریباً تمام حرفهایش هنوز به یادم هست. او مرا از یقین و ایمان خود سرشار کرده بود. یقین به قانونمند بودن جهان، یقین به آینده‌یی روشن، یقین به حقانیت خودمان و این‌که هیچ گام صدقی در جهان «گم» نمی‌شود. احساس پاسخگو بودن، زنده شدن و ایمان به یگانگی خدا آن‌قدر شیرین و زیبا بود که من هنوز بعد از گذشت قریب به ۴۰سال هرگز آن را فراموش نکرده‌ام… و آنگاه، در آخرین کلمات آن روزش – در حالی‌که دستش را به گردن من انداخته و مشتاقانه به من نگاه می‌کرد، برایم این آیه را خواند که: فأمّا الزّبد فیذهب جفاء وأمّا ما ینفع النّاس فیمکث فی‌الأرض. کف روی آب به کناری می‌رود و آنچه که به مردم منفعت می‌رساند، در زمین پایدار می‌ماند. گویی درباره خودش سخن می‌گفت با صلابت و سرسختی تمام، پایدار و جاودانه خواهد شد. زیرا با تمام وجودش منافع مردم را دنبال می‌کرد.</blockquote><blockquote>موسی آن‌قدر قوی و سرشار بود که برادر [[مسعود رجوی|مسعود]] از او با صفت «لنگر تشکیلات» نام می‌برد. یک روز در سال ۵۵ که به‌دلیل ضربه اپورتونیستها به سازمان و به راه افتادن جریان راست ارتجاعی در زندان، بعضی مرزبندیها مخدوش به‌نظر می‌رسید یک از برادران به‌نام حسن، در همان بند ۲ اوین سراغ موسی آمد و خطاب به او گفت که: آقا موسی، راستها شایع کرده‌اند که: بین موسی و [[مسعود رجوی|مسعود]] هم اختلاف افتاده و موسی حرفهای خودش را دارد. موسی که از شنیدن این جملات برافروخته شده بود پاسخ داد که برو به همه و به هرکس که این حرف را زده است بگو که: [[مسعود رجوی|مسعود]] رهبر ماست و تا هرکجا که برود پشت سر او حرکت خواهیم کرد. در یک مورد مشابه دیگر نیز موسی گفت که بروید به همه بگویید که موسی در مقابل [[مسعود رجوی|مسعود]] زانوی ایدئولوژیک می‌زند. وقتی این جملات به گوش همان راستها و اپورتونیستها رسید، بازار شایعه‌سازی برای همیشه تعطیل شد. راستی که او به‌حق لنگر تشکیلات بود؛ و به قول قرآن: وبذلک أمرت وأنا أوّل المسلمین ﴿انعام-۱۶۳﴾</blockquote><blockquote>در اولین روزهایی که از زندان آزاد شده بودیم، یک روز بعدازظهر درب اتاق را باز کرد و به من گفت بلند شو با هم به بهشت زهرا برویم برای زیارت مزار محمد آقا. بدون معطلی حرکت کردیم و رفتیم… .. در برگشت حال و هوای موسی سخت دگرگون شده بود. بدون این‌که من را خطاب قرار بدهد شروع کرد به سخن گفتن و آخرین دیدارش را با محمد آقا تعریف کرد. داشت بلند بلند با خودش صحبت می‌کرد و من می‌شنیدم. موسی گفت که صبح روز اعدام که می‌خواستند محمد آقا را از اوین ببرند، صبح بیدار شد و در حالی‌که تکبیر می‌گفت، راهرو سلولها را طی می‌کرد که برود وضو بگیرد. من که صدای او را شنیدم بلافاصله به کمک هم سلولیها از دیوار بالا رفته و از پنجره کوچک بالای سلول به تماشای او رفتم. محمد آقا تکبیر گویان از جلوی سلول من رد شد و برای وضو گرفتن رفت. بعد از وضو برگشت و دوباره از جلوی سلول من عبور کرد و من تمام این مدت از پنجره کوچک بالای سلول و بر روی دوش بقیه به تماشای او مشغول بودم و همین‌طور که از جلوی سلول من عبور می‌کرد من سعی می‌کردم او را دنبال کنم و تا آخرین نقطه‌یی که ممکن بود از پنجره او را دنبال کردم… و بعد او رفت. موسی سکوتی کرد آنگاه این شعر را خواند:</blockquote><blockquote>در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن </blockquote><blockquote>من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود</blockquote><blockquote>بعد موسی در سکوتی عمیق فرو رفت و مدتی طولانی دیگر سخن نگفت…»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/150169 موسی «یقین برتر» ما بود - محسن سیاه‌کلاه]</ref></blockquote>
<blockquote>موسی در آخرین جملات یکی از سخنرانیهایش می‌گوید که: «آینده، آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید، یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد»</blockquote><blockquote>... در اواخر سال ۱۳۵۳ دستگیر شدم. یک دوره‌ی پرتنش و سنگین بازجویی را از سر گذراندم. در این دوران علاوه بر فشارهای بازجویی و شکنجه، شاهد خیانتهای سنگین تعدادی از همان اپورتونیستهایی که کباده‌کش دروغین پرولتاریا شده بودند، نیز بودم. در چنین وضعیتی در اواخر سال ۵۴ از انفرادی زندان کمیته و سرانجام به بند۲ زندان اوین منتقل شدم و با کوله‌بار سنگینی از مشکلات به‌ نحوی که دیگر پاهایم کشش راه رفتن معمولی را هم نداشت، به موسی رسیدم. چندروز بعد از ورود با مهربانی و لطفی مسئولانه و عمیق به سراغم آمد. سفره‌ی دلم را برایش گشودم. آن‌ روز فقط این من بودم که برایش حرف زدم. روز بعد و در دومین جلسه صحبت با موسی، اینبار او بود که صحبت می‌کرد. مانند یک معمار ماهر و خلاق دوباره آجرهای وجود مجاهدی مرا روی هم چید. ساختمان را بر پا کرد و من در ناباوری کامل نسبت به خودم، بار دیگر خودم را یافتم. تقریباً تمام حرفهایش هنوز به یادم هست. او مرا از یقین و ایمان خود سرشار کرده بود. یقین به قانونمند بودن جهان، یقین به آینده‌یی روشن، یقین به حقانیت خودمان و اینکه هیچ گام صدقی در جهان «گم» نمی‌شود. احساس پاسخگو بودن، زنده‌شدن و ایمان به یگانگی خدا آنقدر شیرین و زیبا بود که من هنوز بعد از گذشت قریب به ۴۰سال هرگز آن را فراموش نکرده‌ام… و آنگاه، در آخرین کلمات آن روزش – در حالیکه‌ دستش را به گردن من انداخته و مشتاقانه به من نگاه می‌کرد، برایم این آیه را خواند که: فأمّا الزّبد فیذهب جفاء وأمّا ما ینفع النّاس فیمکث فی‌الأرض. کف روی آب به کناری می‌رود و آنچه که به مردم منفعت می‌رساند، در زمین پایدار می‌ماند. گویی درباره خودش سخن می‌گفت با صلابت و سرسختی تمام، پایدار و جاودانه خواهد شد. زیرا با تمام وجودش منافع مردم را دنبال می‌کرد.</blockquote><blockquote>موسی آنقدر‌ قوی و سرشار بود که برادر [[مسعود رجوی|مسعود]] از او با صفت «لنگر تشکیلات» نام می‌برد. یک روز در سال ۵۵ که بدلیل‌ ضربه‌ی اپورتونیستها به سازمان و به‌راه افتادن جریان راست ارتجاعی در زندان، بعضی مرزبندیها مخدوش بنظر‌ می‌رسید یکی از برادران بنام‌ حسن، در همان بند۲ اوین سراغ موسی آمد و خطاب به او گفت که: آقا موسی، راستها شایع کرده‌اند که بین موسی و [[مسعود رجوی|مسعود]] هم اختلاف افتاده و موسی حرفهای خودش را دارد. موسی که از شنیدن این جملات برافروخته شده بود پاسخ داد که برو به همه و به هرکس که این حرف را زده است بگو که: [[مسعود رجوی|مسعود]] رهبر ماست و تا هرکجا که برود پشت سر او حرکت خواهیم کرد. در یک مورد مشابه دیگر نیز موسی گفت که بروید به همه بگویید که موسی در مقابل [[مسعود رجوی|مسعود]] زانوی ایدئولوژیک می‌زند. وقتی این جملات به گوش همان راستها و اپورتونیستها رسید، بازار شایعه‌سازی برای همیشه تعطیل شد. راستی که او به‌حق لنگر تشکیلات بود و به قول قرآن: و بذلک أمرت و أنا أوّل المسلمین ﴿انعام-۱۶۳﴾</blockquote><blockquote>در اولین روزهایی که از زندان آزاد شده بودیم، یک‌روز بعدازظهر درب اتاق را باز کرد و به من گفت بلندشو با هم به بهشت زهرا برویم برای زیارت مزار محمدآقا. بدون معطلی حرکت کردیم و رفتیم… در برگشت حال و هوای موسی سخت دگرگون شده بود. بدون اینکه من را خطاب قرار بدهد شروع کرد به سخن گفتن و آخرین دیدارش را با محمدآقا تعریف کرد. داشت بلندبلند با خودش صحبت می‌کرد و من می‌شنیدم. موسی گفت که صبح روز اعدام که می‌خواستند محمدآقا را از اوین ببرند، صبح بیدار شد و در حالیکه تکبیر می‌گفت، راهروی سلولها را طی می‌کرد که برود وضو بگیرد. من که صدای او را شنیدم بلافاصله به کمک هم سلولیها از دیوار بالا رفته و از پنجره‌ی کوچک بالای سلول به تماشای او رفتم. محمدآقا تکبیرگویان از جلوی سلول من رد شد و برای وضو گرفتن رفت. بعد از وضو برگشت و دوباره از جلوی سلول من عبور کرد و من تمام این‌مدت از پنجره‌ی کوچک بالای سلول و بر روی دوش بقیه به تماشای او مشغول بودم و همین‌طور که از جلوی سلول من عبور می‌کرد من سعی می‌کردم او را دنبال کنم و تا آخرین نقطه‌یی که ممکن بود از پنجره او را دنبال کردم… و بعد او رفت. موسی سکوتی کرد آنگاه این شعر را خواند:</blockquote><blockquote>در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن </blockquote><blockquote>من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود</blockquote><blockquote>بعد موسی در سکوتی عمیق فرو رفت و مدتی طولانی دیگر سخن نگفت…»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/150169 موسی «یقین برتر» ما بود - محسن سیاه‌کلاه]</ref></blockquote>


== سخنرانی های مسعود رجوی ==
== سخنرانی های مسعود رجوی ==
عصر دوشنبه ۱۹بهمن ۱۳۶۰، خبرگزاری‌ها ورادیو تلویزیون‌های جهان به نقل از رادیو و خبرگزاری دولتی ایران، خبر درگیری ۱۹ بهمن را به همه جا مخابره کردند، [[مسعود رجوی]] همان روز در یک مصاحبه‌ی تلفنی گفت:<blockquote>بنام خدا وبنام خلق قهرمان ایران </blockquote><blockquote>شهادت مجاهد کبیر موسی خیابانی البته ضربه‌ی بسیار بزرگی به تمام خلق وبه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] است. اما مجاهدین طی ۱۷ سال مبارزات عادلانه ی خود علیه شاه وعلیه خمینی از این گونه ضربات بسیار تحمل کرده اند. در سال ۱۹۷۲شاه ۹ تن از ۱۰ تن اعضاء کمیته مرکزی سازمان ما من جمله سه تن از بنیانگذاران این سازمان را اعدام کرد. اما [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] برغم تمامی ضربات توانست براه خود و به نبرد عادلانه اش برای دمکراسی و استقلال و محو هرگونه استثمار  ادامه دهد. مجاهد کبیر موسی خیابانی اگر چه توسط شاه محکوم به اعدام شده بود اما این خمینی بود که با کشتن او، ماموریت ناتمام شاه را به اتمام رساند. امروز نیز خمینی البته خوشحال است و اما خوشحالی او دیری نخواهد پائید. چرا که اگر چه مجاهد کبیری چون موسی خیابانی وهمسرش آذر رضائی (پنجمین شهید از خانواده ی رضایی) و چند تن دیگر از مجاهدین مانند همسر قهرمانم اشرف را که در دوران رژیم شاه توسط بیدادگاه ها وساواکش محکوم به اعدام شده بود به قتل رساند، اما مقاومت مردم ایران همچنان زنده واستوار تا سقوط خمینی ادامه خواهد یافت. صبح ایران نزدیک است وهمه‌ی این خون‌ها نشان پیروزی آزادی براستبداد وارتجاع است وهیچ ضربه ای قادر به انهدام سازمان ما نیست؛ بنابراین همه‌ی دولت‌های جهان بایستی به این حقیقت اجتناب‌ناپذیر توجه کننند که ملت ایران وفرزندان مجاهد او هرگز خمینی را تحمل نخواهند کرد وایران با این همه خون وشهید جز آلترناتیو دمکراتیک ما را نخواهد پذیرفت. جانشین مجاهد کبیر موسی خیابانی از پیش معین شده واکنون قائم مقام همه‌ی مسئولیتهای من در داخل ایران می باشد. </blockquote>
عصر دوشنبه ۱۹بهمن ۱۳۶۰، خبرگزاری‌ها و رادیو تلویزیون‌های جهان به نقل از رادیو و خبرگزاری دولتی ایران، خبر درگیری ۱۹بهمن را به همه‌جا مخابره کردند، [[مسعود رجوی]] همان‌روز در یک مصاحبه‌ی تلفنی گفت:<blockquote>«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران </blockquote><blockquote>شهادت مجاهد کبیر موسی خیابانی البته ضربه‌ی بسیار بزرگی به تمام خلق و به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] است. اما مجاهدین طی ۱۷سال مبارزات عادلانه‌ی خود علیه شاه و علیه خمینی از اینگونه ضربات بسیار تحمل کرده‌اند. در سال ۱۹۷۲شاه ۹تن از ۱۰تن اعضاء کمیته مرکزی سازمان ما من‌جمله ۳تن از بنیانگذاران این سازمان را اعدام کرد. اما [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] برغم تمامی ضربات توانست به راه خود و به نبرد عادلانه‌اش برای دمکراسی و استقلال و محو هرگونه استثمار  ادامه دهد. مجاهد کبیر موسی خیابانی اگرچه توسط شاه محکوم به اعدام شده بود اما این خمینی بود که با کشتن او، ماموریت ناتمام شاه را به اتمام رساند. امروز نیز خمینی البته خوشحال است و اما خوشحالی او دیری نخواهد پائید. چراکه، اگرچه مجاهد کبیری چون موسی خیابانی و همسرش آذر رضائی (پنجمین شهید از خانواده‌ی رضایی) و چندتن دیگر از مجاهدین مانند همسر قهرمانم اشرف را که در دوران رژیم شاه توسط بیدادگاه‌ها و ساواکش محکوم به اعدام شده بود به قتل رساند، اما مقاومت مردم ایران همچنان زنده و استوار تا سقوط خمینی ادامه خواهد یافت. صبح ایران نزدیک است و همه‌ی این خون‌ها نشان پیروزی آزادی بر استبداد و ارتجاع است و هیچ ضربه‌ای قادر به انهدام سازمان ما نیست. بنابراین همه‌ی دولت‌های جهان بایستی به این حقیقت اجتناب‌ناپذیر توجه کننند که ملت ایران و فرزندان مجاهد او هرگز خمینی را تحمل نخواهند کرد و ایران با اینهمه خون و شهید جز آلترناتیو دمکراتیک ما را نخواهد پذیرفت. جانشین مجاهد کبیر موسی خیابانی از پیش معین شده و اکنون قائم مقام همه‌ی مسئولیتهای من در داخل ایران می‌باشد». </blockquote>
==== پیام مسعود رجوی در ۱۹بهمن ۶۲ ====
[[مسعود رجوی]] در دومین سالگرد جان‌باختن موسی خیابانی و اشرف رجوی در پیامی گفت:<blockquote>«براستی موسی ”شیرآهن کوهمردی” بود سرسخت و استوار و سازش‌ناپذیر که حقاً در یکی از سیاه‌ترین اَدوار تاریخ ایران غیرت و غرور و بی‌باکی و عزمِ‌جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می‌کرد. با اعتماد به نفس و با آنچنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی‌ترین شرایط بازهم صبور و آرام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهیش را حفظ می‌نمود. از آنگونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه‌ای ندارند، اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم‌آوری، آنچنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پرطوفانند. مردانی با یک‌دریا از پاکترین، بی‌آلایش ‌رین و معصومانه‌ترین عواطف شفاف و زلال انسانی که هر ظلمت و تیرگی را در امواج نگاه نجیب خود شستشو داده و محو می‌کنند و یا در اعماق جنگل بردباری و حِلم خود، مخفی می‌نمایند. مردانی که البته دیرجوشند و از آنجا که هیچ نیازی به مخفی‌کردن عواطفشان نمی‌بینند، چه‌بسا اگر بی‌جهت مزاحم آنها بشوید، ابتدا کمی سرد و تندخو جلوه کنند. اما از آنهایی هستند که می‌توان یک‌عمر به آنها تکیه و اعتماد نمود. به سادگی ”آری” و ”نه” نمی‌گویند و هرگز پرچانگی نمی‌کنند. گاه حتی باید با تأکید و اصرار آنها را به سخن گفتن و ابراز نظر واداشت.</blockquote><blockquote>اما ”آری” و ”نه” آنها را، باید بسیار جدی گرفت و بر روی آن تا پایان یک‌مسیر حساب باز کرد. معلم کبیر و شهید بنیانگذار ما محمد حنیف نژاد از سالها پیش، بر روی خصایص موسی تکیه می‌کرد. بنحوی که در اول دستگیری موسی در شهریور سال ۵۰، او (موسی) را در مواجهه با تمامی آزمایشات شکنجه و زندان، صراحتا تضمین کرده و به سایر برادران گفته بود که او (موسی) از پس همه‌ی آزمایشات برخواهد آمد».<ref>پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد ۱۹ بهمن</ref></blockquote>


==== پیام مسعود رجوی در ۱۹ بهمن ۶۲ ====
==== سخنرانی مسعود رجوی در ۱۹بهمن ۶۴ ====
[[مسعود رجوی]] در دومین سالگرد جان باختن موسی خیابانی و اشرف رجوی در پیامی گفت:<blockquote>«براستی موسی ”شیرآهن کوهمردی” بود سرسخت و استوار و سازش ناپذیر که حقاً در یکی از سیاه‌ترین ادوار تاریخ ایران غیرت و غرور و بی باکی و عزمِ جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می‌کرد. با اعتماد به نفس و با آن چنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی ترین شرایط باز هم صبور و آرام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهیش را حفظ می‌نمود. از آن گونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه ای ندارند، اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم آوری، آن چنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پرطوفانند. مردانی با یک دریا از پاکترین، بی آلایش ترین و معصومانه‌ترین عواطف شفاف و زلال انسانی که هر ظلمت و تیرگی را در امواج نگاه نجیب خود شستشو داده و محو میکنند و یا در اعماق جنگل بردباری و حِلم خود، مخفی می نمایند. مردانی که البته دیرجوشند و از آنجا که هیچ نیازی به مخفی کردن عواطفشان نمی‌بینند، چه بسا اگر بی جهت مزاحم آنها بشوید، ابتدا کمی سرد و تندخو جلوه کنند. اما از آنهایی هستند که میتوان یک عمر به آنها تکیه و اعتماد نمود. به سادگی ”آری” و ”نه” نمیگویند و هرگز پرچانگی نمی‌کنند. گاه حتی باید با تاکید و اصرار آنها را به سخن گفتن و ابراز نظر واداشت.</blockquote><blockquote>اما ”آری” و ”نه” آنها را، باید بسیار جدی گرفت و بر روی آن تا پایان یک مسیر حساب باز کرد. معلم کبیر و شهید بنیانگذار ما محمد حنیف نژاد، از سالها پیش بر روی خصایص موسی تکیه می‌کرد. بنحوی که در اول دستگیری موسی در شهریور سال ۵۰، او (موسی) را در مواجهه با تمامی آزمایشات شکنجه و زندان، صراحتا تضمین کرده و به سایر برادران گفته بود که او (موسی) از پس همه آزمایشات برخواهد آمد».<ref>پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد ۱۹ بهمن</ref></blockquote>
[[مسعود رجوی]] در ۱۹بهمن ۱۳۶۴ در پاریس در یک‌سخنرانی در مورد حادثهٔ ۱۹بهمن می‌گوید:
 
==== سخنرانی مسعود رجوی در ۱۹ بهمن ۶۴ ====
[[مسعود رجوی]] در ۱۹ بهمن ۱۳۶۴ در پاریس در یک سخنرانی در مورد حادثهٔ ۱۹ بهمن می‌گوید:
[[پرونده:پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد.JPG|جایگزین=پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد|بندانگشتی|پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد]]
[[پرونده:پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد.JPG|جایگزین=پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد|بندانگشتی|پیکر موسی خیابانی که به زندان اوین منتقل شد]]
<blockquote>«السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله. سلام برتو ای اشرف و سلام بر توای موسی و سلام برهرمجاهدی که امروزبا شما و در رکاب شما خنده به لب به خاک وخون بیجان شد. به ابی انتم و امی تبتم. پدر و مادرم به فدایتان باد؛ و تابت الارض آلتی فیها دفنتم؛ و چه پاک و پاکیزه شد خاکی که شما در آن مدفون شدید؛ و فزتُ فوزاً عظیما؛ و رستگار شدید رستگاری بزرگ. فیا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما. کاش با شما می‌بودم، کاش با شما می‌بودم و رستگار می‌شدم. شعار جمعیت. به نام خدا وبنام خلق قهرمان ایران. بنام اشرف و بنام موسی. بنام شهدای عاشورای مجاهدین، عاشورای ۱۹بهمن. از اینجا به خلق قهرمان ایران تا هرکجا که صدای من برسد… جنگ با خمینی جنگی تمام عیاربود نه فقط ازنظرنظامی بلکه قبل ازهرچیزجنگ ایدئولوژیک. داستان آغشته به خون نسلی است که دائماً بایستی بپردازد دائماً بایستی فدا کند پیوسته باید ازعزیزانش دل بکند وپیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزه. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی ویکتا پرستی است. تا رسیدیم به روز موسی واشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ اما اما چه باک برای این نسل چه باک بقول قرآن. مثل آنهایی که درراه خدا انفاق می‌کنند دارایی‌ها وسرمایه‌هایشان را مثل دانه ای است که درخاک کشته باشید ازیک دانه هفت خوشه ودرهرخوشه صد دانه واگرخدا بخواهد درمواردی بازهم افزوده ترو مضاعف خواهد کرد چرا که خدا فزونی بخش وگسترش دهنده است وداناست»<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=OTgOYOWTYXE سخنرانی مسعود رجوی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۴]</ref></blockquote>
<blockquote>«السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله. سلام بر تو ای اشرف و سلام بر تو ای موسی و سلام بر هر مجاهدی که امروز با شما و در رکاب شما خنده به لب به خاک و خون بیجان شد. {به ابی انتم و امی تبتم = پدر و مادرم به فدایتان باد، و تابت الارض آلتی فیها دفنتم = و چه‌پاک و پاکیزه شد خاکی که شما در آن مدفون شدید. و فزتُ فوزاً عظیما = و رستگار شدید رستگاری بزرگ. فیا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما = کاش با شما می‌بودم، کاش با شما می‌بودم و رستگار می‌شدم.} شعار جمعیت.</blockquote><blockquote>بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران. بنام اشرف و بنام موسی. بنام شهدای عاشورای مجاهدین، عاشورای ۱۹بهمن. از اینجا به خلق قهرمان ایران تا هرکجا که صدای من برسد… جنگ با خمینی جنگی تمام‌عیار بود نه فقط از نظر نظامی بلکه قبل از هرچیز جنگ ایدئولوژیک. داستان آغشته به خون نسلی است که دائماً بایستی بپردازد دائماً بایستی فدا کند پیوسته باید از عزیزانش دل بکند و پیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزد. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی و یکتاپرستی است. تا رسیدیم به روز موسی و اشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ اما اما چه‌باک برای این نسل چه‌باک بقول قرآن. مثل آنهایی که در راه خدا انفاق می‌کنند دارایی‌ها و سرمایه‌هایشان را مثل دانه‌ای است که در خاک کِشته باشید از یک‌دانه هفت‌خوشه و در هر خوشه صددانه و اگرخدا بخواهد در مواردی بازهم افزوده‌تر و مضاعف خواهد کرد چراکه خدا فزونی‌بخش و گسترش‌دهنده است و داناست»<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=OTgOYOWTYXE سخنرانی مسعود رجوی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۴]</ref></blockquote>


== پانویس ==
== پانویس ==


{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
۲۱

ویرایش