۱٬۱۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
میرزا رضا کرمانی (متولد ۱۲۲۶ خورشیدی کرمان – ۲۲ مرداد ۱۲۷۵ خورشیدی تهران) از شاگردان سید جمالالدین اسدآبادی و قاتل ناصرالدین شاه بود. | میرزا رضا کرمانی (متولد ۱۲۲۶ خورشیدی کرمان – ۲۲ مرداد ۱۲۷۵ خورشیدی تهران) از شاگردان سید جمالالدین اسدآبادی و قاتل ناصرالدین شاه بود.{{جعبه زندگینامه | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = میرزا رضا کرمانی | | عنوان = میرزا رضا کرمانی | ||
خط ۱۹: | خط ۱۳: | ||
| تاریخ مرگ = ۲۲ مرداد ۱۲۷۵ خورشیدی تهران | | تاریخ مرگ = ۲۲ مرداد ۱۲۷۵ خورشیدی تهران | ||
| مکان مرگ = تهران | | مکان مرگ = تهران | ||
| | |=|طول جغرافیایی محل دفن= | ||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |latd=|latm=|lats=|latNS=N | ||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |longd=|longm=|longs=|longEW=E | ||
خط ۸۰: | خط ۷۳: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
== زندگی نامه == | == زندگی نامه == | ||
خط ۹۲: | خط ۸۸: | ||
== شرح حال == | == شرح حال == | ||
<blockquote>میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: “وقت ظهر ناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند دیگر زیارت کنندگان را بیرون کرده چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم.</blockquote><blockquote>شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد. تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت «حاجی حسنعلیخان مرا بگیر» حاج حسینعلیخان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بیحس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید…</blockquote> | <blockquote>میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: “وقت ظهر ناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند دیگر زیارت کنندگان را بیرون کرده چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم.</blockquote><blockquote>شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد. تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت «حاجی حسنعلیخان مرا بگیر» حاج حسینعلیخان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بیحس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید…</blockquote> | ||
[[پرونده:میرزا رضای کرمانی.jpg|بندانگشتی|[https://www.balatarin.com/tag/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%20%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C میرزا رضای کرمانی]]] | |||
== اعدام == | == اعدام == |
ویرایش