۸٬۶۹۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=هدی صابر|تصویر=هدی صابر.JPG|توضیح تصویر=|نام ا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=هدی صابر|تصویر=هدی صابر.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=هدی رضازاده صابر|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد= | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=هدی صابر|تصویر=هدی صابر.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=هدی رضازاده صابر|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=۲۴ اسفند ۱۳۳۸|محل تولد=تهران|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۱ خرداد ۱۳۹۰|محل مرگ=تهران|علت مرگ=قتل در اثر ضرب و شتم نیروهای امنیتی در زندان اوین|محل زندگی=تهران|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=معلم|سالهای نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتابها=|مقالهها=|نمایشنامهها=|فیلمنامهها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=حنیف و|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=فعال ملیمذهبی|تأثیرگذاشته بر=مبارزان و قیام کنندگان ایران|تأثیرپذیرفته از=دکتر محمد مصدق، محمد حنیفنژاد، نهضت آزادی|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}} | ||
هدی رضازاده صابر (زادهٔ | هدی رضازاده صابر (زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۳۳۸ – درگذشتهٔ ۲۱ خرداد ۱۳۹۰) روزنامهنگار، مترجم، و فعال ملی-مذهبی، زندانی سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شدهی «ايران فردا» بود. هدی صابر اولین بار در بهمن ماه سال ۱۳۷۹ بازداشت و به زندان ۵۹ سپاه منتقل شد. او تا پایان عمر چندین بار دستگیر شده و زیر فشار قرار داشت. | ||
هدی صابر در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از مرگ هاله سحابی بر اثر ضربه مشت یک عنصر اطلاعاتی، در مراسم تشییع جنازه پدرش عزتالله سحابی، اعتصاب غذا کرد. وی اعلام کرده بود «در اعتراض به مرگ هاله سحابی و برای جلوگیری از تکرار این بیدادگریها علیه | هدی صابر در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از مرگ هاله سحابی بر اثر ضربه مشت یک عنصر اطلاعاتی، در مراسم تشییع جنازه پدرش عزتالله سحابی، اعتصاب غذا کرد. وی اعلام کرده بود «در اعتراض به مرگ هاله سحابی و برای جلوگیری از تکرار این بیدادگریها علیه انسانهای بیدفاع» دست به اعتصاب غذای تر میزند. به نوشته رسانهها، هدی صابر در۲۱ خرداد ۱۳۹۰به دلیل ایست قبلی ناشی از اعتصاب غذا و سهلانگاری مسئولین زندان برای انتقال وی دربيمارستان مدرس تهران درگذشت. زندانیان دیگر گزارش کردهاند که او در بهداری اوین توسط مامورانی که لباس پرستار پوشیده بودند مورد ضرب وشتم واقع شده و بر اثر آن جان باخت. | ||
== گاهشمار زندگی هدی صابر == | == گاهشمار زندگی هدی صابر == | ||
=== دوران کودکی === | === دوران کودکی === | ||
هدی صابر در محلهی دروس تهران | [[پرونده:هدی صابر ۷.JPG|بندانگشتی|'''تصویر دوران کودکی هدی صابر''']] | ||
هدی صابر در محلهی دروس تهران به دنیا آمد و در مدرسه خشایار این محله تحصیل کرد. هدی کودکی پر جنب و جوش و اهل بازی و ورزش بود. | |||
خواهرش فیروزه صابر از این دوران میگوید:<blockquote>... برخلاف من که بسیار حاضرجواب و زبل بودم، او گاهی خیلی هم مظلوم بود. ما ضمن اینکه یکدیگر را بسیار دوست داشتیم و همبازی بودیم، اما دعوا هم میکردیم. بعضی وقتها که سخت با هم دعوا میکردیم با چشمانی مظلوم به من نگاه میکرد. چندین بار بعد از دعوا برای این مظلومیت هدی از دست خودم ناراحت میشدم و گریه میکردم.</blockquote><blockquote>[[پرونده:هدی صابر ۶.JPG|بندانگشتی|'''تصویر دیگری از دوران کودکی هدی صابر''']]هدی از همان کودکی بینهایت به فوتبال علاقه داشت و ما همیشه در حیاط خانه با هم دریبل بازی میکردیم. در دوره نوجوانی علاقه هدی به فوتبال جدیتر شد و به باشگاههای فوتبال مربوط به نوجوانان میرفت. هدی در آن زمان آلبومی از عکسهای فوتبالیستها داشت و هرکس هم از آشنایان به خارج میرفت، برای هدی امضای فوتبالیستهای خارجی را میآورد...هدی از همان کودکی فرد بسیار منظمی بود که البته این نظم دقیق را به تأثیر از پدرم داشت. پدر من در زمانی که هدی تنها ۱۱ سال داشت و من ۹ ساله بودم فوت کرد. او خیلی با سواد بود و اطلاعات عمومی زیادی داشت و بسیار منظم بود. هدی بسیار از او متأثر بود. هدی از کودکی هم بسیار اخلاقگرا و هم بسیار متعصب بود. در دوران نوجوانیاش اگر در خیابان میدید یک آقا مزاحم یک خانم میشود، به سمت او میرفت و با او درگیر میشد.<ref>یادنامه سالگشت صابر، گفتگو با فیروزه صابر</ref></blockquote> | |||
=== دوران دانشجویی هدی صابر === | === دوران دانشجویی هدی صابر === | ||
...در سالهای پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک میرفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفلهای دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقهمندیاش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذارسانی و... فعالیت میکرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانوادههای محروم میرفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سالهای اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیتهایی داشت. | خواهر هدی صابر دوران دانشجویی وی را اینچنین توصیف میکند<blockquote>...در سالهای پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک میرفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفلهای دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقهمندیاش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذارسانی و... فعالیت میکرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانوادههای محروم میرفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سالهای اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیتهایی داشت.</blockquote> | ||
=== اشتغال در صدا و سیما === | === اشتغال در صدا و سیما === | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
<blockquote> </blockquote> | <blockquote> </blockquote> | ||
== سخنان هدی صابر == | == سخنان هدی صابر == | ||
بخشی از سخنان هدی صابر در بارهی اصلاحطلبان درون حکومت جمهوری اسلامی،<blockquote>به نظر من اخلاق و سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخير، خصوصا در دوران اصلاحات فعاليت سياسى مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل | بخشی از سخنان هدی صابر در بارهی اصلاحطلبان درون حکومت جمهوری اسلامی،<blockquote>به نظر من اخلاق و سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخير، خصوصا در دوران اصلاحات فعاليت سياسى مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزیسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصى كه بايد شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپهای اخلاقی خاص خودش باشد، تبديل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزیسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.<ref>سخنرانی هدی صابر در حسینیه ارشاد تحت عنوان هشت فراز، هزار نیاز ۱۳۸۷</ref></blockquote> | ||
== هدی صابر از نگاهی دیگر == | == هدی صابر از نگاهی دیگر == | ||
مجتبی نجفی تصویری دیگر از هدی صابر را به ما معرفی میکند.<blockquote>اهمیت هدی صابر در تاکید او بر مَنِش گم گشته عنصر مدعی آزادیخواهی است و جالب است بدانید در این مورد خود او منتقد هم کیشانش بود. تجربه این چند ساله نشان داده نگرانی او بیراه نبوده. بسیاری مدعیان در شرایط حتی نه چندان سخت، سپر میاندازند و به بهانههای رنگین در خدمت دستگاه قدرت در میآیند و همفکرانشان یا توجیه میکنند یا زیر سبیلی رد میکنند. </blockquote><blockquote>اگر تصور شما از دستگاه قدرت فقط جمهوری اسلامی است سخت در اشتباهید. وقتی از استیلای قدرت بر کنشگر آزادیخواه حرف میزنیم از حاکم شدن نظامی از روابط مبتنی بر رانت و پول بادآورده بدون زحمت حرف میزنیم. اینجا خطر نابودی استقلال فرد است که به جای بسط آزادی در اندیشه تصاحب قدرت است.</blockquote><blockquote>اهمیت صابر در تعریف گونهای از اپوزیسیون است که سهمخواه قدرت نیست، نقاد رادیکال قدرت است. اپوزیسیونی که در عرصه عمومی رشد میکند بحثهای عمومی را سازماندهی میکند، نهادساز است، برای کاهش رنج انسان با تاکید بر دموکراسی تلاش میکند. فقدان این نگاه از آنجا بر میآید که در فقدان کنشکر عرصه عمومی که توامان آرمان و تخصص را با هم داشته باشد هر قدرتی تمایل به خودسری و بلعیدن عرصه عمومی دارد. پس ایده محوری کنشهای هدی صابر از آنجا ناشی میشد که ایفای نقش موثر در عرصه عمومی هم انگیزه و شور میخواهد هم تخصص و کاردانی. فداکاری برای به رسمیت شناختن "دیگری "میخواهد. برای همین است که تمام تلاش او دوری از هر فرم رانت بود تا اصالت کنشگر عرصه عمومی حفظ شود و تمام تلاش او بر تقویت بُعد کارشناسی و تخصصیاش بود تا از کلیگویی و چرت و پرتگویی پرهیز کند.</blockquote><blockquote>این نه به معنای عدم نقد به دستگاه فکری صابر است که اتفاقا نقدها کم نیستند اما بیشتر از هر چیز تاکید بر تیزهوشی صابر در گمشدههای اپوزیسیون است که بسیاری شبیه آنچه که نقد میکنند شدهاند، بسیاری مخالفت را راه کسب نان و نام گرفتهاند و بسیاری حال کسب تخصص و نهادسازی را ندارند و پشت واژههای پرطمطراق زندانی سیاسی پنهان شدهاند. طبیعی است در انبوه این گمشدههای اپوزیسیونی، صابر ابزار خاطرهگویی سست عنصران به ظاهر همدل شود یا تصویرش در انبوه بیماران فرصتطلب که برای دیده شدن دست به هر اقدامی میزنند و کاسه گدایی را پیش هر عنصر قدرتی دراز میکنند گم شود. تصویر کسی که ایران را با "روسپیان سیزده ساله "، " زنان سرپرست خانواده "" مردان از فقر شرمنده " دوست داشت. به عبارتی ایران | مجتبی نجفی تصویری دیگر از هدی صابر را به ما معرفی میکند.<blockquote>اهمیت هدی صابر در تاکید او بر مَنِش گم گشته عنصر مدعی آزادیخواهی است و جالب است بدانید در این مورد خود او منتقد هم کیشانش بود. تجربه این چند ساله نشان داده نگرانی او بیراه نبوده. بسیاری مدعیان در شرایط حتی نه چندان سخت، سپر میاندازند و به بهانههای رنگین در خدمت دستگاه قدرت در میآیند و همفکرانشان یا توجیه میکنند یا زیر سبیلی رد میکنند. </blockquote><blockquote>اگر تصور شما از دستگاه قدرت فقط جمهوری اسلامی است سخت در اشتباهید. وقتی از استیلای قدرت بر کنشگر آزادیخواه حرف میزنیم از حاکم شدن نظامی از روابط مبتنی بر رانت و پول بادآورده بدون زحمت حرف میزنیم. اینجا خطر نابودی استقلال فرد است که به جای بسط آزادی در اندیشه تصاحب قدرت است.</blockquote><blockquote>اهمیت صابر در تعریف گونهای از اپوزیسیون است که سهمخواه قدرت نیست، نقاد رادیکال قدرت است. اپوزیسیونی که در عرصه عمومی رشد میکند بحثهای عمومی را سازماندهی میکند، نهادساز است، برای کاهش رنج انسان با تاکید بر دموکراسی تلاش میکند. فقدان این نگاه از آنجا بر میآید که در فقدان کنشکر عرصه عمومی که توامان آرمان و تخصص را با هم داشته باشد هر قدرتی تمایل به خودسری و بلعیدن عرصه عمومی دارد. پس ایده محوری کنشهای هدی صابر از آنجا ناشی میشد که ایفای نقش موثر در عرصه عمومی هم انگیزه و شور میخواهد هم تخصص و کاردانی. فداکاری برای به رسمیت شناختن "دیگری "میخواهد. برای همین است که تمام تلاش او دوری از هر فرم رانت بود تا اصالت کنشگر عرصه عمومی حفظ شود و تمام تلاش او بر تقویت بُعد کارشناسی و تخصصیاش بود تا از کلیگویی و چرت و پرتگویی پرهیز کند.</blockquote><blockquote>این نه به معنای عدم نقد به دستگاه فکری صابر است که اتفاقا نقدها کم نیستند اما بیشتر از هر چیز تاکید بر تیزهوشی صابر در گمشدههای اپوزیسیون است که بسیاری شبیه آنچه که نقد میکنند شدهاند، بسیاری مخالفت را راه کسب نان و نام گرفتهاند و بسیاری حال کسب تخصص و نهادسازی را ندارند و پشت واژههای پرطمطراق زندانی سیاسی پنهان شدهاند. طبیعی است در انبوه این گمشدههای اپوزیسیونی، صابر ابزار خاطرهگویی سست عنصران به ظاهر همدل شود یا تصویرش در انبوه بیماران فرصتطلب که برای دیده شدن دست به هر اقدامی میزنند و کاسه گدایی را پیش هر عنصر قدرتی دراز میکنند گم شود. تصویر کسی که ایران را با "روسپیان سیزده ساله "، " زنان سرپرست خانواده "" مردان از فقر شرمنده " دوست داشت. به عبارتی ایران حاشیهنشینان و نادیده شدگان در وطن به تعبیر او آرش ـ مصدقی. این چنین است در میدانداری سست عنصران به ظاهر همدل، تصویر کسی که معتقد بود باید خود را بازسازی کرد، شناخت، پروراند و در خدمت "دیگری " قرار داد گم میشود. تصویر کنشگری رادیکال که نقد تمام عیار قدرت را نه صرفا در اعتراض به قدرت خودسر و تعدیهایش که در نگاه داشتن خویشتن در انبوه مرارتهای تحمیل شده از سوی استبداد میدانست.</blockquote> | ||
== نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیمزاده == | == نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیمزاده == |
ویرایش