واروژان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۷۹۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی « {{Infobox person | honorific_prefix = | name = واروژان | honorific_suffix = | image = پرونده:Loris Tjeknavorian-20180131 0859...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۱: خط ۶۱:
}}
}}


'''واروژ هاخباندیان''' (به نوشتار ارمنی: Վարուժան Հախբանդյան‎) با نام هنری '''واروژان''' (زادهٔ ۱۳ آذر ۱۳۱۵ – درگذشتهٔ ۲۶ شهریور ۱۳۵۶) «واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیان‌گذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را به‌طور خاص در عرصه‌ی ترانه و سینما به پویائی و حرکت وا‌داشت. از او  به همراه [[آندرانیک آساتوریان|آندرانیک آساطوریان]] را پدران موسیقی پاپ ایرانی می‌دانند. بسیاری از زیباترین ترانه‌ها پاپ فارسی ساخته‌ی اوست. او اولین ترانه‌های خوانندگانی چون داریوش،‌ ابی، گوگوش، فرهاد و ویگن را ساخته است. دوستانش او را فردی مردم‌دوست و مهربان توصیف می‌کنند. ترانه‌ی «بوی گندم» که از ترانه‌های سیاسی  اجتماعی آن زمان است از ساخته‌های اوست. واروژان در ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ در حین ساخت موسیقی یک فیلم دچار سکته شد و پس از دو هفته درگذشت. موسیقی نیمه‌تمام او توسط دوست صمیمی‌اش آندرانیک به اتمام رسید.
== زندگی‌نامه واروژان ==
«واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیان‌گذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را به‌طور خاص در عرصه‌ی ترانه و سینما به پویائی و حرکت وا‌داشت.
«واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیان‌گذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را به‌طور خاص در عرصه‌ی ترانه و سینما به پویائی و حرکت وا‌داشت.
«واروژان» در قزوین به‌دنیا آمد. در ۲سالگی بی‌مادر شد و تحت سرپرستی مادربرزگ در تهران قرار گرفت، سپس مادربزرگ را هم از دست داد و در ۷سالگی به مدرسه-پانسیونی تحت مدیریت ایتالیائی‌ها سپرده شد. «واروژان» کوچک روزانه در این مدرسه باشنیدن صدای ساز که با خواندن دعا هم‌راه بود به موسیقی علاقه‌ئی فزاینده پیدا کرد.  
«واروژان» در قزوین به‌دنیا آمد. در ۲سالگی بی‌مادر شد و تحت سرپرستی مادربرزگ در تهران قرار گرفت، سپس مادربزرگ را هم از دست داد و در ۷سالگی به مدرسه-پانسیونی تحت مدیریت ایتالیائی‌ها سپرده شد. «واروژان» کوچک روزانه در این مدرسه باشنیدن صدای ساز که با خواندن دعا هم‌راه بود به موسیقی علاقه‌ئی فزاینده پیدا کرد.  
خط ۸۲: خط ۸۵:
«واروژان» در شهریور ۱۳۵۶ هنگام ضبط موسیقی فیلم «بر فراز آسمان‌ها» ساخته‌ی «محمدعلی فردین» دچار حمله‌ی قلبی شده و پس از ۱۳روز دوره‌ی بستری، صبح شنبه ۲۶شهریور ۱۳۵۶ در بیمارستان جم تهران درگذشت.
«واروژان» در شهریور ۱۳۵۶ هنگام ضبط موسیقی فیلم «بر فراز آسمان‌ها» ساخته‌ی «محمدعلی فردین» دچار حمله‌ی قلبی شده و پس از ۱۳روز دوره‌ی بستری، صبح شنبه ۲۶شهریور ۱۳۵۶ در بیمارستان جم تهران درگذشت.


«واروژان» از زبان دیگران
== واروژان از زبان دیگران ==
«ایرج جنتی عطائی»:
ایرج جنتی عطائی : <blockquote>«در روزهای اول كه با او و كارش آشنا شدم، در زمینه‌ی آهنگ‌سازی هنرمند موفقی نبود، ولی از آن‌جائی كه در تنظیم و اركستراسیون بی‌هم‌تا بود، خیلی زود به یك آهنگ‌ساز و تنظیم‌كننده‌ی بی‌نظیر بدل شد. در واقع می‌توان گفت «واروژان»، اعتبار ترانه‌ی نوین ایران بود.»</blockquote>
«در روزهای اول كه با او و كارش آشنا شدم، در زمینه‌ی آهنگ‌سازی هنرمند موفقی نبود، ولی از آن‌جائی كه در تنظیم و اركستراسیون بی‌هم‌تا بود، خیلی زود به یك آهنگ‌ساز و تنظیم‌كننده‌ی بی‌نظیر بدل شد. در واقع می‌توان گفت «واروژان»، اعتبار ترانه‌ی نوین ایران بود.»
[[پرونده:1811961 948.jpg|جایگزین=واروژان، داریوش و شهریار قنبری|بندانگشتی|واروژان، داریوش و شهریار قنبری]]
«شهیار قنبری»:
شهیار قنبری:
 
«او با زبان موسیقی روز جهان به‌خوبی آشنا بود. با او، موسیقی مردمی سرزمین ما رنگ تازه‌ئی می‌گیرد، رنگ موسیقی روز دنیا را»
«او با زبان موسیقی روز جهان به‌خوبی آشنا بود. با او، موسیقی مردمی سرزمین ما رنگ تازه‌ئی می‌گیرد، رنگ موسیقی روز دنیا را»
«داریوش اقبالی»:
«با آهنگ‌های او ترانه‌های بسیاری خواندم و از او چیزهای زیادی آموختم، یك روز برای تمرین ترانه‌ی «بوی خوب گندم» به منزل او رفته بودم و در حالی كه پیانو می‌نواخت، چشمم به قاب عكسی افتاد كه بالای پیانو بود. عكس یك پسر بچه‌ئی كه با چشمان گریان به اطراف خود خیره شده بود نظرم را جلب كرد.
و به او گفتم:
- واروژ! ببین این بچه هم از نواختن تو به گریه افتاده
كه او در پاسخ گفت:
- اتفاقاً این آهنگ از گریه‌های او ساخته شده.
و واقعاً موسیقی پاپ به او بدهكار است و به راستی كه جایش خالی است.»


«بابک بیات»:
داریوش اقبالی<blockquote>«با آهنگ‌های او ترانه‌های بسیاری خواندم و از او چیزهای زیادی آموختم، یك روز برای تمرین ترانه‌ی «بوی خوب گندم» به منزل او رفته بودم و در حالی كه پیانو می‌نواخت، چشمم به قاب عكسی افتاد كه بالای پیانو بود. عكس یك پسر بچه‌ئی كه با چشمان گریان به اطراف خود خیره شده بود نظرم را جلب كرد.و به او گفتم:واروژ! ببین این بچه هم از نواختن تو به گریه افتادهكه او در پاسخ گفت:اتفاقاً این آهنگ از گریه‌های او ساخته شده.و واقعاً موسیقی پاپ به او بدهكار است و به راستی كه جایش خالی است.»</blockquote>بابک بیات
 
«به‌جرأت می‌‏توانم بگویم که «واروژان» یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه‌‏ئی مملکت ما، لحظه‏‌های زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیم‌‏کنندگان موسیقی ایران که بعد از «واروژان» شروع به کار کردند، راه «واروژان» را ادامه دادند. او آن‌قدر بی‌‏عقده بود که پیش‌رفت هر هنرمندی، او را خشنود می‌‏کرد. یادم می‌‏آید وقتی موسیقی فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» را به تنهائی می‌‏ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت:
«به‌جرأت می‌‏توانم بگویم که «واروژان» یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه‌‏ئی مملکت ما، لحظه‏‌های زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیم‌‏کنندگان موسیقی ایران که بعد از «واروژان» شروع به کار کردند، راه «واروژان» را ادامه دادند. او آن‌قدر بی‌‏عقده بود که پیش‌رفت هر هنرمندی، او را خشنود می‌‏کرد. یادم می‌‏آید وقتی موسیقی فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» را به تنهائی می‌‏ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت:
- معلوم است که خیلی زحمت کشیده‏‌ای!
- معلوم است که خیلی زحمت کشیده‏‌ای!
و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»
و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»
«آندرانیک آساطوریان»:
 
«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائی‌ام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به هم‌کاری کرد. از آن به بعد، می‌توانم بگویم جز یک دوره‌ی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازنده‌ی پیانو و بعضی وقت‌ها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کرده‌ام ...
آندرانیک آساطوریان<blockquote>«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائی‌ام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به هم‌کاری کرد. از آن به بعد، می‌توانم بگویم جز یک دوره‌ی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازنده‌ی پیانو و بعضی وقت‌ها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کرده‌ام ...بعد از آهنگ «نمی‌آد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کرده بودیم، آهنگ «کج‌کلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاه‌به‌گاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این هم‌کاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمان‌ها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظه‌های آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخ‌ترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظه‌به‌لحظه‌ی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا می‌داند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوش‌وبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً می‌شد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمی‌رسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمی‌کرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت می‌کرد و کارهائی که نیمه‌تمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا می‌داند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های زندگی‌ام بود. زندگی و کار با «واروژان» همه‌اش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم می‌آید من گاهی در قسمت‌هائی از ملودی‌هائی که او برای پیانو می‌ساخت، دست‌کاری‌هائی می‌کردم و به‌اصطلاح به آن شاخ و برگ می‌دادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش می‌داد با شک می‌گفت: «یادم نمی‌آید این تیکه‌ها را من نوشته باشم!»حساب تک‌تک نت‌ها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدم‌به‌قدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگ‌ترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگ‌هائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاه‌کاری بود، برای نمونه ترانه‌ی «پل»، یکی از زیباترین آهنگ‌هائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی به‌پا کرد. این حرف را نه‌فقط من که آهنگ‌ساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید می‌کنند. واروژان آرامش‌طلب و پاک‌دل ... از بحث‌وجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعین‌حال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگی‌اش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیط‌های روشن‌فکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمی‌رفت و این‌جور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. موسیقی همه‌چیز او بود. روحیه‌ی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگ‌هائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگه‌هائی از آرامش دیده می‌شود. او با سازهای خشن اصولاً میانه‌ئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقه‌مند بود. به ملودی‌های رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را هم‌چنان در خاطره‌ها ماندگار کرده است. روحش شاد!»</blockquote>
بعد از آهنگ «نمی‌آد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کرده بودیم، آهنگ «کج‌کلاه خان» را-که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاه‌به‌گاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این هم‌کاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمان‌ها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظه‌های آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخ‌ترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظه‌به‌لحظه‌ی کار، صدای واروژان-که ضبط شده بود-در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا می‌داند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم.
 
آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوش‌وبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً می‌شد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمی‌رسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمی‌کرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت می‌کرد و کارهائی که نیمه‌تمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا می‌داند که چه حالی پیدا کردم ...
== منابع ==
قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های زندگی‌ام بود.
<references />
زندگی و کار با «واروژان» همه‌اش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت.
یادم می‌آید من گاهی در قسمت‌هائی از ملودی‌هائی که او برای پیانو می‌ساخت، دست‌کاری‌هائی می‌کردم و به‌اصطلاح به آن شاخ و برگ می‌دادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش می‌داد با شک می‌گفت:
- «یادم نمی‌آید این تیکه‌ها را من نوشته باشم!»
حساب تک‌تک نت‌ها را داشت.
“واروژان» اولین کسی بود که فن تنظیم را قدم‌به‌قدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگ‌ترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگ‌هائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاه‌کاری بود، برای نمونه ترانه‌ی «پل»، یکی از زیباترین آهنگ‌هائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی به‌پا کرد. این حرف را نه‌فقط من که آهنگ‌ساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید می‌کنند.
“واروژان» آرامش‌طلب و پاک‌دل ... از بحث‌وجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعین‌حال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگی‌اش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیط‌های روشن‌فکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمی‌رفت و این‌جور چیزها برایش جاذبه نداشت.
او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. موسیقی همه‌چیز او بود. روحیه‌ی «واروژان» از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگ‌هائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگه‌هائی از آرامش دیده می‌شود. او با سازهای خشن اصولاً میانه‌ئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقه‌مند بود. به ملودی‌های رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که «واروژان» را هم‌چنان در خاطره‌ها ماندگار کرده است. روحش شاد!»