واروژان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۴: خط ۷۴:
و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»</blockquote>
و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»</blockquote>


آندرانیک آساطوریان<blockquote>«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائی‌ام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به هم‌کاری کرد. از آن به بعد، می‌توانم بگویم جز یک دوره‌ی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازنده‌ی پیانو و بعضی وقت‌ها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کرده‌ام ...بعد از آهنگ «نمی‌آد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کرده بودیم، آهنگ «کج‌کلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاه‌به‌گاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این هم‌کاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمان‌ها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظه‌های آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخ‌ترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظه‌به‌لحظه‌ی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا می‌داند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوش‌وبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً می‌شد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمی‌رسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمی‌کرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت می‌کرد و کارهائی که نیمه‌تمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا می‌داند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های زندگی‌ام بود. زندگی و کار با «واروژان» همه‌اش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم می‌آید من گاهی در قسمت‌هائی از ملودی‌هائی که او برای پیانو می‌ساخت، دست‌کاری‌هائی می‌کردم و به‌اصطلاح به آن شاخ و برگ می‌دادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش می‌داد با شک می‌گفت: «یادم نمی‌آید این تیکه‌ها را من نوشته باشم!»حساب تک‌تک نت‌ها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدم‌به‌قدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگ‌ترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگ‌هائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاه‌کاری بود، برای نمونه ترانه‌ی «پل»، یکی از زیباترین آهنگ‌هائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی به‌پا کرد. این حرف را نه‌فقط من که آهنگ‌ساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید می‌کنند. واروژان آرامش‌طلب و پاک‌دل ... از بحث‌وجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعین‌حال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگی‌اش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیط‌های روشن‌فکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمی‌رفت و این‌جور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. موسیقی همه‌چیز او بود. روحیه‌ی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگ‌هائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگه‌هائی از آرامش دیده می‌شود. او با سازهای خشن اصولاً میانه‌ئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقه‌مند بود. به ملودی‌های رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را هم‌چنان در خاطره‌ها ماندگار کرده است. روحش شاد!»</blockquote>
آندرانیک آساطوریان<blockquote>«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائی‌ام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به هم‌کاری کرد. از آن به بعد، می‌توانم بگویم جز یک دوره‌ی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازنده‌ی پیانو و بعضی وقت‌ها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کرده‌ام ...بعد از آهنگ «نمی‌آد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کرده بودیم، آهنگ «کج‌کلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاه‌به‌گاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این هم‌کاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمان‌ها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظه‌های آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخ‌ترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظه‌به‌لحظه‌ی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا می‌داند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوش‌وبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً می‌شد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمی‌رسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمی‌کرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت می‌کرد و کارهائی که نیمه‌تمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا می‌داند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های زندگی‌ام بود. زندگی و کار با «واروژان» همه‌اش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم می‌آید من گاهی در قسمت‌هائی از ملودی‌هائی که او برای پیانو می‌ساخت، دست‌کاری‌هائی می‌کردم و به‌اصطلاح به آن شاخ و برگ می‌دادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش می‌داد با شک می‌گفت: «یادم نمی‌آید این تیکه‌ها را من نوشته باشم!»حساب تک‌تک نت‌ها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدم‌به‌قدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگ‌ترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگ‌هائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاه‌کاری بود، برای نمونه ترانه‌ی «پل»، یکی از زیباترین آهنگ‌هائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی به‌پا کرد. این حرف را نه‌فقط من که آهنگ‌ساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید می‌کنند. واروژان آرامش‌طلب و پاک‌دل ... از بحث‌وجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعین‌حال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگی‌اش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیط‌های روشن‌فکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمی‌رفت و این‌جور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. موسیقی همه‌چیز او بود. روحیه‌ی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگ‌هائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگه‌هائی از آرامش دیده می‌شود. او با سازهای خشن اصولاً میانه‌ئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقه‌مند بود. به ملودی‌های رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را هم‌چنان در خاطره‌ها ماندگار کرده است. روحش شاد!» </blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۸٬۶۹۲

ویرایش