وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷: خط ۱۷:
|برچسب پادگان=
|برچسب پادگان=
|نام مستعار=
|نام مستعار=
|پشتیبان=سازمان بسیج، نیروی انتظامی، ارتش، ولایت فقیه
|پشتیبان=سپاه پاسداران، سازمان بسیج، نیروی انتظامی، ارتش، ولایت فقیه
|شعار=
|شعار=
|رنگ ها=  
|رنگ ها=  
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
استادان دیگر عبارتند از: محمود سریع القلم، محمد امین، رضا عنایتی، رضا مقدسی، مصطفی نبوی، علی جاودان، سعید فاطمی، محمود پورسعیدی، عباس کوه پیما، اسماعیل دوستدار، امیرحسین لطیفی، مجتبی شایسته، میلاد نکویی
استادان دیگر عبارتند از: محمود سریع القلم، محمد امین، رضا عنایتی، رضا مقدسی، مصطفی نبوی، علی جاودان، سعید فاطمی، محمود پورسعیدی، عباس کوه پیما، اسماعیل دوستدار، امیرحسین لطیفی، مجتبی شایسته، میلاد نکویی


برخی از اعضای بلندپایه سابق نیز به این کار مشغولند که عبارتند از: غلامحسین محسنی اژه ای، محمدرضا تاجیک، مصطفی یونسی، سعید حمیدیان، مصطفی پورمحمدی، علی ربیعی، روح الله حسینیان، حسین بهمنیار، احمد شفیعی، بیژن کیانی
برخی از اعضای بلندپایه سابق نیز به این کار مشغولند که عبارتند از: غلامحسین محسنی اژه‌ای، محمدرضا تاجیک، مصطفی یونسی، سعید حمیدیان، مصطفی پورمحمدی، علی ربیعی، روح الله حسینیان، حسین بهمنیار، احمد شفیعی، بیژن کیانی


=== افراد سیلوی شنود ===
=== افراد سیلوی شنود ===
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
وزیر: محمد محمدی ری‌شهری
وزیر: محمد محمدی ری‌شهری


==== معاونتها ====
'''معاونتها'''
 
'''معاونت امنیت'''
'''معاونت امنیت'''


خط ۱۵۵: خط ۱۵۶:
مدیر کل: حسن والی، جانشین: حمید معتمدی (مستعار: فرشیدپور)
مدیر کل: حسن والی، جانشین: حمید معتمدی (مستعار: فرشیدپور)


'''معاونت فن آوری'''
'''معاونت فن‌آوری'''


معاون: سیدرضا سجادی (مستعار: فیروزآبادی)، جانشین: سیدمحمدحسین صالحی
معاون: سیدرضا سجادی (مستعار: فیروزآبادی)، جانشین: سیدمحمدحسین صالحی
خط ۱۸۱: خط ۱۸۲:
مدیر کل: حسین یاوری، جانشین: علی باقری
مدیر کل: حسین یاوری، جانشین: علی باقری


==== '''مراکز استان ها:''' ====
'''مراکز استان‌ها:'''
 
آذربایجان شرقی: رضا مصطفوی
آذربایجان شرقی: رضا مصطفوی


خط ۲۳۰: خط ۲۳۲:
یزد: عباس دبیری
یزد: عباس دبیری


=== مدیر کل‌ها ===
'''مدیر کل‌ها'''
 
'''مدیر کل حوزه وزارت''': (از سال ۱۳۶۵) مهدی نصیری، جانشین: پرویز رئوف منش
'''مدیر کل حوزه وزارت''': (از سال ۱۳۶۵) مهدی نصیری، جانشین: پرویز رئوف منش


خط ۱٬۰۹۲: خط ۱٬۰۹۵:
ناصر سرمدی پارسا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
ناصر سرمدی پارسا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲


ابراهیم علی پور ۱۳۷۲ – ۱۳۸٤
ابراهیم علی‌پور ۱۳۷۲ – ۱۳۸٤


کاظم شعله ور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
کاظم شعله‌ور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸


=== '''مدیران کل خاورمیانه از ابتدا تا کنون''' ===
=== '''مدیران کل خاورمیانه از ابتدا تا کنون''' ===
خط ۱٬۱۶۰: خط ۱٬۱۶۳:
علی ربیعی ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸
علی ربیعی ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸


جهانبخش محبی نیا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
جهانبخش محبی‌نیا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶


محمد حدادپور ۱۳۷۶ – ۱۳۸۸
محمد حدادپور ۱۳۷۶ – ۱۳۸۸
خط ۱٬۳۳۴: خط ۱٬۳۳۷:
'''مدیران کل عملیات'''
'''مدیران کل عملیات'''


مهرداد عالی خانی ۱۳۷۲ – ۱۳۷۸
مهرداد عالی‌خانی ۱۳۷۲ – ۱۳۷۸


منصور الهی (مستعار: ناصری) ۱۳۷۸ – ۱۳۸۸
منصور الهی (مستعار: ناصری) ۱۳۷۸ – ۱۳۸۸
خط ۱٬۳۴۶: خط ۱٬۳۴۹:
داریوش بابازاده ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
داریوش بابازاده ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶


احمد عباس پور ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤
احمد عباس‌پور ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤


مسعود پورعالی (مستعار: مجید علوی) ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
مسعود پورعالی (مستعار: مجید علوی) ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
خط ۱٬۳۶۶: خط ۱٬۳۶۹:
جواد مرعشی ۱۳۸۰ – ۱۳۸٤
جواد مرعشی ۱۳۸۰ – ۱۳۸٤


احمد عباس پور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
احمد عباس‌پور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸


رضا معطر ۱۳۸۸ –
رضا معطر ۱۳۸۸ –
خط ۱٬۳۷۴: خط ۱٬۳۷۷:
هاشم علوی ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸
هاشم علوی ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸


احمد عباس پور ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
احمد عباس‌پور ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲


جمشید بابایی ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶
جمشید بابایی ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶
خط ۱٬۳۸۴: خط ۱٬۳۸۷:
رضا تقوی ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸
رضا تقوی ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸


حسن بنی عامری – ؟
حسن بنی‌عامری – ؟


'''مدیران کل التقاط'''
'''مدیران کل التقاط'''
خط ۱٬۳۹۴: خط ۱٬۳۹۷:
ناصر دستواره ۱۳۷۶ – ۱۳۸۸
ناصر دستواره ۱۳۷۶ – ۱۳۸۸


سبحان محبعلی زاده ۱۳۸۸ –
سبحان محبعلی‌زاده ۱۳۸۸ –


'''مدیران کل اروپا'''
'''مدیران کل اروپا'''
خط ۱٬۴۱۰: خط ۱٬۴۱۳:
مجید شهریاری ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸
مجید شهریاری ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸


رامین شب خیز ۱۳۸۸ –
رامین شب‌خیز ۱۳۸۸ –


'''جانشینان معاونت خارجی'''
'''جانشینان معاونت خارجی'''
خط ۱٬۴۱۸: خط ۱٬۴۲۱:
مسعود پورعالی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤
مسعود پورعالی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤


ابراهیم علی پور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
ابراهیم علی‌پور ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸


ناصر دستواره ۱۳۸۸ –
ناصر دستواره ۱۳۸۸ –
خط ۱٬۴۳۲: خط ۱٬۴۳۵:
معاون امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
معاون امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶


معاون بررسی ها و امور استراتژیک ۱۳۷۶ – ۱۳۷۷
معاون بررسی‌ها و امور استراتژیک ۱۳۷۶ – ۱۳۷۷


مدیر کل حوزه مشاوران ۱۳۷۷ – ۱۳۷۸
مدیر کل حوزه مشاوران ۱۳۷۷ – ۱۳۷۸
خط ۱٬۴۴۰: خط ۱٬۴۴۳:
جانشین مدیر کل امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
جانشین مدیر کل امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲


مدیر کل امنیت ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶
مدیر‌کل امنیت ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶


مدیر کل قاره آمریکا ۱۳۷۶ – ۱۳۸۰
مدیر‌کل قاره آمریکا ۱۳۷۶ – ۱۳۸۰


جانشین معاون امنیت ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸
جانشین معاون امنیت ۱۳۸۰ – ۱۳۸۸
خط ۱٬۴۴۸: خط ۱٬۴۵۱:
'''مسعود پورعالی (مستعار: مجید علوی)'''
'''مسعود پورعالی (مستعار: مجید علوی)'''


جانشین مدیر کل آمریکا ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸
جانشین مدیر‌کل آمریکا ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸


مدیر کل التقاط ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
مدیر‌کل التقاط ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶


جانشین معاون خارجی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤
جانشین معاون خارجی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤
خط ۱٬۵۵۶: خط ۱٬۵۵۹:
جانشین وزیر ۱۳۷۸ – ۱۳۸٤
جانشین وزیر ۱۳۷۸ – ۱۳۸٤


'''مهرداد عالی خانی'''
'''مهرداد عالی‌خانی'''


مدیر کل استان زنجان ۱۳۶۳ – ۱۳۷۲
مدیر‌کل استان زنجان ۱۳۶۳ – ۱۳۷۲


مدیر کل عملیات ۱۳۷۲ – ۱۳۷۸
مدیر‌کل عملیات ۱۳۷۲ – ۱۳۷۸


نشانی: اکباتان، فاز الف دو، بلوک سه، شماره پانصد و شصت و یک
نشانی: اکباتان، فاز الف دو، بلوک سه، شماره پانصد و شصت و یک
خط ۱٬۵۶۶: خط ۱٬۵۶۹:
'''احمد عباس پور'''
'''احمد عباس پور'''


مدیر کل تهران ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸
مدیر‌کل تهران ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸


مدیر کل امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
مدیر‌کل امنیت ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲


مدیر کل اروپا ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶
مدیر‌کل اروپا ۱۳۷۲ – ۱۳۷۶


معاون خارجی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤
معاون خارجی ۱۳۷۶ – ۱۳۸٤


مدیر کل حوزه مشاوران ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸
مدیر‌کل حوزه مشاوران ۱۳۸٤ – ۱۳۸۸


'''هاشم علوی'''
'''هاشم علوی'''
خط ۱٬۵۸۰: خط ۱٬۵۸۳:
کارمند اطلاعات نخست وزیری ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳
کارمند اطلاعات نخست وزیری ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳


مدیر کل امنیت ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸
مدیر‌کل امنیت ۱۳۶۳ – ۱۳۶۸


معاون سیاسی ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
معاون سیاسی ۱۳۶۸ – ۱۳۷۶
خط ۱٬۵۸۸: خط ۱٬۵۹۱:
معاون سیاسی ۱۳۷۸ – ۱۳۸۰
معاون سیاسی ۱۳۷۸ – ۱۳۸۰


'''ابراهیم علی پور'''
'''ابراهیم علی‌پور'''


جانشین اداره کل آمریکا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
جانشین اداره کل آمریکا ۱۳۶۸ – ۱۳۷۲
خط ۱٬۶۴۷: خط ۱٬۶۵۰:
افرادی که در سال ۱۳۸۰ بازنشسته شدند:
افرادی که در سال ۱۳۸۰ بازنشسته شدند:


هاشم علوی (منزل: قیطریه) / مهدی آزاد (منزل: شهرک صدر) / ناصر سرمدی پارسا / حجت میریان / خسرو کمالی (منزل: شهرک اندیشه) / ابراهیم متولیان / حسین یاوری / عباس اعرابی / علی پینه دوز
هاشم علوی (منزل: قیطریه) / مهدی آزاد (منزل: شهرک صدر) / ناصر سرمدی پارسا / حجت میریان / خسرو کمالی (منزل: شهرک اندیشه) / ابراهیم متولیان / حسین یاوری / عباس اعرابی / علی پینه‌دوز


== محل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی  ==
== محل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی  ==
[[پرونده:ساختمانهای ستادی وزارت اطلاعات در باغ مهران.JPG|جایگزین=ساختمان اصلی وزارت اطلاعات درمحل باغ مهران|بندانگشتی|ساختمان اصلی وزارت اطلاعات درمحل باغ مهران ساواک سلطنت آباد رژیم شاه]]
[[پرونده:ساختمانهای ستادی وزارت اطلاعات در باغ مهران.JPG|جایگزین=ساختمان اصلی وزارت اطلاعات درمحل باغ مهران|بندانگشتی|ساختمان اصلی وزارت اطلاعات درمحل باغ مهران ساواک سلطنت آباد رژیم شاه]]
فعالیت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مرزهای ایران را درنوردیده و تقریباً همه نقاط جهان را دربر می‌گیرد.<ref>دبی-العربیه.نت فارسی-اطلاعات ایران ۳۰ هزار کارمند دارد که بسیاری در عملیات خارجی شرکت می [http://www.alarabiya.net/articles/2013/01/04/258642.html کنند]</ref> با این‌حال محل کار این وزارتخانه با نام اختصاری «واجا» در هیچ منبعی به صورت رسمی ذکر نشده اما محوطه‌ای در تقاطع اتوبان همت تهران و ابتدای خیابان پاسداران (سلطنت آباد سابق) که به باغ مهران معروف است و در حکومت پهلوی مرکز استقرار ساواک سلطنت‌آباد بوده به عنوان دفتر مرکزی آن معرفی شده‌است. وزارت اطلاعات هنگام تأسیس فاقد هر گونه امکانات بود تنها جایی که این وزارت در اختیار داشت ساختمان مرکزی سازمان اطلاعات و امنیت رژیم گذشته بود. شیوه دسترسی به این وزارتخانه از طریق سایت آن است که آنهم به نوبه خود محدودیت‌هایی دارد.<ref>سایت وزارت [http://www.vaja.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=8e4e6da1-19ae-44ed-8fb1-60e104a04af4 اطلاعات]</ref>
فعالیت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مرزهای ایران را درنوردیده و تقریباً همه نقاط جهان را دربر می‌گیرد.<ref>دبی-العربیه.نت فارسی-اطلاعات ایران ۳۰ هزار کارمند دارد که بسیاری در عملیات خارجی شرکت می [http://www.alarabiya.net/articles/2013/01/04/258642.html کنند]</ref> با این‌حال محل کار این وزارتخانه با نام اختصاری «واجا» در هیچ منبعی به صورت رسمی ذکر نشده اما محوطه‌ای در تقاطع اتوبان همت تهران و ابتدای خیابان پاسداران (سلطنت آباد سابق) که به باغ مهران معروف است و در حکومت پهلوی مرکز استقرار ساواک سلطنت‌آباد بوده به عنوان دفتر مرکزی آن است. وزارت اطلاعات هنگام تأسیس فاقد هر گونه امکانات بود تنها جایی که این وزارت در اختیار داشت ساختمان مرکزی سازمان اطلاعات و امنیت رژیم گذشته بود. شیوه دسترسی به این وزارتخانه از طریق سایت آن است که آنهم به نوبه خود محدودیت‌هایی دارد.<ref>سایت وزارت [http://www.vaja.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=8e4e6da1-19ae-44ed-8fb1-60e104a04af4 اطلاعات]</ref>


== ماموریت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ==
== ماموریت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ==
خط ۱٬۶۵۷: خط ۱٬۶۶۰:
کریستف دولوار دبیر اول گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد اعترافات قربانیان که در اصل بخش‌هایی از بازجویی آنهاست و با بدرفتاری و اعمال فشار بدست آمده از شبکه‌های صدا وسیمای جمهوری اسلامی، شبکه انگلیسی زبان و شبکه عربی زبان آن پرس تی. وی و العالم پخش می‌شود.<ref>گزارش‌گران بدون مرز - [https://rsf.org/persan/news/-وزارت-اطلاعات-جمهوری-اسلامی-پروژه-اعتراف-گیری-و-ادامه-سرکوب-فعالان-رسانه‌ها-را-تائید-کرد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پروژه اعتراف گیری و ادامه سرکوب فعالان رسانه‌ها را تأیید کرد]</ref>
کریستف دولوار دبیر اول گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد اعترافات قربانیان که در اصل بخش‌هایی از بازجویی آنهاست و با بدرفتاری و اعمال فشار بدست آمده از شبکه‌های صدا وسیمای جمهوری اسلامی، شبکه انگلیسی زبان و شبکه عربی زبان آن پرس تی. وی و العالم پخش می‌شود.<ref>گزارش‌گران بدون مرز - [https://rsf.org/persan/news/-وزارت-اطلاعات-جمهوری-اسلامی-پروژه-اعتراف-گیری-و-ادامه-سرکوب-فعالان-رسانه‌ها-را-تائید-کرد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پروژه اعتراف گیری و ادامه سرکوب فعالان رسانه‌ها را تأیید کرد]</ref>


جاسوسی و نفوذ در گروه های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ماموریت‌های عام و مهم این وزارتخانه است<ref>ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان [https://www.iran-efshagari.com/اداره-امنیت-داخلی-آلمان-وزارت-اطلاعات/ هستند]</ref>و<ref>سایت ایران افشاگر-گزارشی از کتاب منتشر شده توسط کمیته بین‌المللی در جستجوی عدالت: «وزارت اطلاعات رژیم ایران فعال در اروپا»[https://www.iran-efshagari.com/گزارشی-از-کتاب-منتشر-شده-توسط-کمیته-بین/]</ref>
جاسوسی و نفوذ در گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ماموریت‌های عام و مهم این وزارتخانه است<ref>ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان [https://www.iran-efshagari.com/اداره-امنیت-داخلی-آلمان-وزارت-اطلاعات/ هستند]</ref>و<ref>سایت ایران افشاگر-گزارشی از کتاب منتشر شده توسط کمیته بین‌المللی در جستجوی عدالت: «وزارت اطلاعات رژیم ایران فعال در اروپا»[https://www.iran-efshagari.com/گزارشی-از-کتاب-منتشر-شده-توسط-کمیته-بین/]</ref>


اختلاف افکنی و بدنام کردن اپوزیسیون شگردی دیگر است که در این وزارتخانه رایج است.<ref>ایران افشاگر- جنایت انفجار حرم امام رضا (ع) و نسبت دادن آن به مجاهدین، یک نمونه از جنگ روانی اطلاعات آخوندی علیه [https://www.iran-efshagari.com/جنایت-انفجار-حرم-امام-رضا-ع-و-نسبت-دادن/ مجاهدین]</ref>
اختلاف افکنی و بدنام کردن اپوزیسیون شگردی دیگر است که در این وزارتخانه رایج است.<ref>ایران افشاگر- جنایت انفجار حرم امام رضا (ع) و نسبت دادن آن به مجاهدین، یک نمونه از جنگ روانی اطلاعات آخوندی علیه [https://www.iran-efshagari.com/جنایت-انفجار-حرم-امام-رضا-ع-و-نسبت-دادن/ مجاهدین]</ref>
خط ۱٬۶۶۷: خط ۱٬۶۷۰:
کشتار زندانیان سیاسی در ایران که در سال ۱۳۶۷خورشیدی (۱۹۸۸میلادی) به فتوای [[روح‌الله خمینی]] انجام شد، نیز با همکاری این وزارتخانه بوده‌است. در جریان این قتل‌عام، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را سپری می‌کردند با فتوای خمینی اعدام شدند. اغلب این افراد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.<ref>مجله هفته- متن فرمان خمینی و دستور قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان [https://mejalehhafteh.com/2012/08/22/متن-فرمان-خمینی-و-دستور-قتل-عام-زندانیا/]</ref><ref>ایران سکولاریسم- اعضای هیئت مرگ در سال ٦٠و٦٧ چه کسانی بودند؟[https://iransecularismblog.wordpress.com/2016/08/31/اعضاي-هيئت-مرگ-در-سال-٦٠و٦٧-چه-كساني-بو/]</ref>
کشتار زندانیان سیاسی در ایران که در سال ۱۳۶۷خورشیدی (۱۹۸۸میلادی) به فتوای [[روح‌الله خمینی]] انجام شد، نیز با همکاری این وزارتخانه بوده‌است. در جریان این قتل‌عام، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را سپری می‌کردند با فتوای خمینی اعدام شدند. اغلب این افراد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.<ref>مجله هفته- متن فرمان خمینی و دستور قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان [https://mejalehhafteh.com/2012/08/22/متن-فرمان-خمینی-و-دستور-قتل-عام-زندانیا/]</ref><ref>ایران سکولاریسم- اعضای هیئت مرگ در سال ٦٠و٦٧ چه کسانی بودند؟[https://iransecularismblog.wordpress.com/2016/08/31/اعضاي-هيئت-مرگ-در-سال-٦٠و٦٧-چه-كساني-بو/]</ref>


بازجویی و اعتراف گیری و قتل مخالفان در خانه های امن
بازجویی و اعتراف‌گیری و قتل مخالفان در خانه‌های امن<ref>[http://www.piroozdavani.com/Mataleb_About_Pirooz/AmirFarshad_HowtheyKilled_Pirooz.pdf یادداشت‌های امیرفرشاد ابراهیمی]</ref>


گزارش امیرفرشاد ابراهیمی درمورد خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ به نقل از شهروند:<blockquote>ساختمان ۱۶۰۰ این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام “پاتوق” میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی می‌شد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید‌ امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی می‌دیدم زیرش خط می‌کشیدم و اشاره ای می‌نوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط “کار بررسی فرهنگی”! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: “مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمی‌خواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!</blockquote><blockquote>او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن می‌کردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم می‌شد و هر بار که من می‌گفتم این چه وضعیتی است وعده می‌دادند که تمام می‌شود، تمام می‌شود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبه‌اش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید‌ امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده «مصباح» را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام می‌شود.</blockquote><blockquote>داشتند سوار ماشینش می‌کردند که من باید می‌رفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان می‌رفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.</blockquote>زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتل‌های زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید ‌امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجویی‌های ۹۷۰صفحه ای اش که در ۱۸ جلد توسط‌ کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین می‌گوید:
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی درمورد خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ به نقل از شهروند:<blockquote>ساختمان ۱۶۰۰ این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام “پاتوق” میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی می‌شد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید‌ امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی می‌دیدم زیرش خط می‌کشیدم و اشاره ای می‌نوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط “کار بررسی فرهنگی”! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: “مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمی‌خواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!</blockquote><blockquote>او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن می‌کردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم می‌شد و هر بار که من می‌گفتم این چه وضعیتی است وعده می‌دادند که تمام می‌شود، تمام می‌شود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبه‌اش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید‌ امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده «مصباح» را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام می‌شود.</blockquote><blockquote>داشتند سوار ماشینش می‌کردند که من باید می‌رفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان می‌رفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.</blockquote>زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتل‌های زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید ‌امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجویی‌های ۹۷۰صفحه‌ای اش که در ۱۸ جلد توسط‌ کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین می‌گوید:
[[پرونده:نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی.JPG|جایگزین=نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی|بندانگشتی|نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی]]<blockquote>«مدت‌ها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیت‌های تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروه‌های به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیت‌های رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه‌ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه‌های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط می‌کرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه‌ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . »(ص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)</blockquote>بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتل‌های زنجیره‌ای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه ۶۶ سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رسانده‌اند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده اند. از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانی‌ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه‌ای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمی‌شود؟ آقای محسنی اژه‌ای هم در مصاحبه با ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد‌ که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد! و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/108132 مصاحبه امیر فرشاد ابراهیمی با تریبون زمانه]</ref>
[[پرونده:نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی.JPG|جایگزین=نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی|بندانگشتی|نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی]]<blockquote>«مدت‌ها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیت‌های تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروه‌های به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیت‌های رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه‌ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه‌های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط می‌کرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه‌ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . »(ص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی‌های سعید امامی)</blockquote>بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتل‌های زنجیره‌ای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه ۶۶ سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رسانده‌اند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده‌اند. از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانی‌ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه‌ای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمی‌شود؟ آقای محسنی اژه‌ای هم در مصاحبه با ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد‌ که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد! و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/108132 مصاحبه امیر فرشاد ابراهیمی با تریبون زمانه]</ref>


== کارنامه‌ی وزارت اطلاعات ==
== کارنامه‌ی وزارت اطلاعات ==


=== قتل‌های زنجیره‌ای ===
=== ترور‌های مخالفین  ===


=== ترور‌های مخالفین ===
==== برخی از ترورهای وزارت اطلاعات  ====
۳۰ آبان‌ماه ۱۳۶۸،دکتر کاظم سامی، دبیرکل جاما (جنبش انقلابی مردم ایران) در تهران توسط مأموران وزارت اطلاعات در محل کار با ضربات متعدد چاقو به سر به قتل رسید.


==== برخی از ترورهای وزارت اطلاعات  ====
۲۹ شهریور ۱۳۶۹، عبدالله بیژن‌فر اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در رانیه.
۲۹ شهریور ۱۳۶۹، عبدالله بیژن‌فر اهل مهاباد، حزب دموکرات، ترور در رانیه.


خط ۲٬۰۲۶: خط ۲٬۰۲۹:


۲ مهر ۱۳۷۹، رسول خدرزاده، حزب دموکرات، ترور در کویه.
۲ مهر ۱۳۷۹، رسول خدرزاده، حزب دموکرات، ترور در کویه.
=== قتل‌های زنجیره‌ای  ===
۱- دکتر [[کاظم سامی|'''کاظم سامی''']]، دبیرکل جاما (جنبش انقلابی مردم ایران) در ۳۰ آبان‌ماه ۱۳۶۸، در تهران توسط مأموران '''[[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]]''' در محل کار و در برابر چشمان همسرش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.
۲- دکتر تقی تفتی یا دکتر فلاح تفتی، همراه با همسر و دو فرزندش در سال ۱۳۷۲، در خیابان پاسداران و در منزل شخصی خود با ضربات کارد به قتل رسیدند.
۳- علی‌اکبر سیرجانی، نویسنده معروف و خالق ''ضحاک ماردوش'' در ۲۲ اسفندماه ۱۳۷۲، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد؛ و در ۶ آذرماه ۱۳۷۳، در زندان اطلاعات موسوم به توحید به وسیله‌ی شیاف پتاسیم به قتل رسید.
۴- شمس‌الدین امیرعلایی، (مرداد ۷۳) هم‌کار زنده‌یاد '''[[دکتر محمد مصدق]]''' و نخستین سفیر جمهوری اسلامی پس از '''[[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]''' در فرانسه و هم‌چنین از رهبران [[جبهه ملی ایران|'''جبهه ملی''' '''ایران''']] در مرداد سال ۱۳۷۳، در اثر یک تصادف مشکوک به قتل رسید.
۵ و ۶- کشیش مهدی دیباج و کشیش طاوس میکائیلیان در مردادماه ۱۳۷۳، پس از ربوده شدن به قتل رسیدند؛ و پیکر قطعه قطعه شده‌ی آن‌ها که در یک فریزر نگهداری می‌شد، بعدها کشف شد. رژیم ایران با ترتیب دادن یک نمایش امنیتی سه دختر عضو '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]]''' را مسئول این قتل‌ها اعلام کرد!.
۷- محمدتقی زهتابی، مورخ و زبان‌شناس در دی‌ماه ۱۳۷۷، به قتل رسید.
۸- معصومه مصدق نوه‌ی دکتر محمد مصدق، در پاییز ۱۳۷۷، قاتلان در منزل او دست‌بسته شکنجه‌اش کردند؛ و سپس با فرو کردن پارچه‌ای به حلقش، او را به قتل رساندند. چمدان معصومه مصدق و مدارک شخصی دکتر محمد مصدق، پس از قتل او ناپدید شد.
۹- زهره ایزدی، از دانشجویان پزشکی دانشگاه تهران به خاطر دگراندیشی به قتل رسید.
۱۱- احمد میرعلایی، نویسنده و مترجم و روشنفکر منتقد حکومت، در دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴، هنگام رفتن به کتاب‌فروشی محل کارش، توسط مأموران وزارت اطلاعات ربوده شد؛ و به قتل رسید. پیکر او ساعت ۱۰ شب در یکی از کوچه‌های شهر اصفهان کشف شد. احمد میرعلایی را با تزریق انسولین که منجر به ایست قلبی وی شده بود، به قتل رساندند.
۱۲- اشرف‌السادات برقعی، معلم اهل قم در اسفندماه ۱۳۷۴، در منزلش با پیچاندن سیم به دور گردنش به قتل رسید. علت قتل وی داشتن اطلاعات خطرناک ذکر شده است.
۱۳ و ۱۴- مولوی عبدالملک ملازاده و مولوی جمشیدزهی که هر دو سنی مذهب و از متفکران اهل سنت بودند، در ۱۴ اسفندماه ۱۳۷۴، در کراچی پاکستان با تیراندازی مأموران وزارت اطلاعات که سوار یک تاکسی بودند به قتل رسیدند. مولوی عبدالملک ملازاده، رئیس سازمان اسلامی محمدی اهل سنت، و مولوی عبدالناصر جمشیدزهی عضو مجلس اعلای اهل سنت ایران بودند که پس از آزادی از زندان، در تبعید در پاکستان به سر می‌بردند.
۱۵ و ۱۶- ماموستا فاروق فرساد، شخصیت مذهبی اهل سنت کُرد که دوران تبعید خود را در اردبیل می‌گذراند، در ۲۸ بهمن‌ماه ۱۳۷۴، با تزریق پتاسیم به قتل رسید؛ و پیکر او در یکی از کوچه‌های خلوت شهر اردبیل پیدا شد. هم‌چنین ماموستا محمد ربیعی امام جمعه کرمانشاه نیز در ۱۲ آذرماه ۱۳۷۵، با تزریق آمپول هوا به قتل رسید.
۱۷- دکتر احمد صیاد، از متفکران اهل سنت و شخصیت مذهبی بلوچ، معروف به مولوی احمد میرین در ۱۲ بهمن‌ماه ۱۳۷۴، پس از بازگشت از سفر دُبی در فرودگاه بندرعباس توسط دو تن دست‌گیر و پس از چند روز جسد او در فلکه‌ی میناب این شهر پیدا شد که به‌وسیله‌ی تزریق آمپول هوا به قتل رسیده بود.
۱۸- دکتر عبدالعزیز مجد، استاد دانشگاه زاهدان و شخصیت سنی‌مذهب بود که در ۱۶ آبان‌ماه ۱۳۷۵، پس از سخنرانی انتقادی از سریال تلویزیونی امام علی ربوده شد. خودروی او در کنار اداره اطلاعات زاهدان و جنازه‌اش را در حاشیه شهر یافتند در حالی که با شلیک به صورتش به قتل رسیده بود.
۱۹ تا ۲۴- جواد سنا، جلال متین، زهرا افتخاری در شهریورماه ۱۳۷۵، و سیدمحمود میدانی به همراه دو تن دیگر در فروردین ۱۳۷۶، که همگی ساکن مشهد و از زندانیان پیشین دهه ۱۳۶۰ بودند، پس از خارج شدن از منزل یا محل کار به قتل رسیدند.
۲۵- کشیش محمد باقر یوسفی ملقب به روان‌بخش یوسفی، در۷ مهرماه ۱۳۷۵، در شهر ساری به قتل رسید. وی در حالی‌که برای مراسم دعا از منزلش خارج شده بود، ربوده و سپس به قتل رسید. غروب آن روز پیکر حلق‌آویز شده‌ی کشیش یوسفی در جنگل‌های حومه ساری پیدا شد.
۲۶- غفار حسینی، استاد دانشگاه، شاعر، مترجم و عضو کانون نویسندگان در ۲۰ آبان‌ماه ۱۳۷۵، در آپارتمانش در تهران با تزریق آمپول پتاسیم به قتل رسید. غفار حسینی تلاش نظام جمهوری اسلامی برای کشتن دسته‌جمعی نویسندگان را در سفر به ارمنستان پیش‌بینی و از پذیرش دعوت سفر به ارمنستان خودداری کرده بود. غفور به دوستان خود گفته بود: همه‌تان را به ته دره می‌اندازند.
۲۷- سیامک سنجری، نمایشگاه اتومبیل داشت؛ و در آستانه‌ی ازدواجش در سن ۲۸ سالگی در ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۷۵، با ضربات چاقو به قتل رسید. سیامک سنجری به خاطر معاملات اتومبیل با خانواده‌ی علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات، ارتباط داشت. همسر فلاحیان از آقای سنجری درباره‌ی روابط خصوصی علی فلاحیان اطلاعاتی می‌گیرد، فلاحیان وقتی از موضوع با خبر می‌شود، دستور قتل سنجری را صادر می‌کند. در اعترافات خسرو براتی درباره‌ی قتل سیامک سنجری آمده است:
۲۸- دکتر احمد تفضلی، محقق، نویسنده و استاد زبان‌های باستانی دانشگاه بود که در ۲۴ دی‌ماه ۱۳۷۵، در راه رفتن از محل کار به منزلش، وی را ربودند؛ و به قتل رساندند. پیکر او ساعت ۹ همان شب در کنار اتومبیلش پیدا شد، درحالی که جمجمه‌اش را شکسته و استخوان‌های پا و دستش را از جا درآورده بودند.
۲۹ و ۳۰- منوچهر صانعی و همسرش فیروزه کلانتری، در ۲۸ بهمن ۱۳۷۵، ربوده شدند؛ و پیکر کاردآجین شده‌ی آنان در اول اسفند حوالی لشکرک و پل تهران‌پارس پیدا شد که به هرکدام ۱۳ ضربه چاقو زده و به قتل رسانده بودند. منوچهر صانعی با بنیاد مستضعفان هم‌کاری داشت و پیش از مرگ نیز چندین بار به وزارت اطلاعات احضار شده بود.
۳۱- ابراهیم زال‌زاده، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و مدیر انتشارات ابتکار، در پنجم اسفندماه ۱۳۷۵، در مسیر بازگشت به منزلش ربوده شد؛ و در فروردین‌ماه ۱۳۷۶، به قتل رسید. پشت و سینه‌ی وی را با ۱۵ ضربه‌ی چاقو پاره کرده بودند. زال‌زاده پیش از مرگش از تهدید و فشارهای مأموران امنیتی خبر داده بود. او کتابی درباره‌ی به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان در دست انتشار داشت.
۳۲ و ۳۳- فرزین مقصودلو و خواهرزاده‌اش شبنم حسینی، در اول آبان‌ماه ۱۳۷۵، در آپارتمانی در محله‌ی گرگان‌پارس شهر گرگان که با چند تن از مقامات امنیتی دیدار داشتند، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. فرزین مقصودلو از خانواده‌ای ثروتمند بود که پس از انقلاب ضدسلطنتی بخش عمده‌ای از اموال آن‌ها توقیف شد. وی که برای بازپس‌گیری اموالش به ایران بازگشته بود، به اتهام ارتباط با سازمان جاسوسی انگلیس ممنوع‌الخروج شد. به نقل از یکی از مسئولان سابق وزارت اطلاعات، شب قتل فرزین مقصودلو و خواهرزاده‌اش شبنم، سعید امامی که از گرگان به تهران بازگشته بود، به وزیر اطلاعات گفته بود: «الحمدلله مشکل گرگان هم حل شد.»
۳۴- پیروز دوانی، نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، در سوم شهریور ۱۳۷۷، در مسیر رفتن به خانه‌ی خواهرش، توسط مأموران وزارت اطلاعات ربوده شده و به قتل می‌رسد. بنابر اعترافات افرادی از عاملان قتل‌های زنجیره‌ای، پیروز دوانی بلافاصله پس از ربوده شدنش به قتل رسیده و پیکرش نیز در کنار خطوط راه‌آهن سوزانده و دفن می‌شود.
۳۵ و ۳۶- حمید حاجی‌زاده، روشنفکر و نویسنده‌ی اهل کرمان و کارون پسر ۹ ساله‌اش در ۳۱ شهریورماه ۱۳۷۷، در سن ۴۷ سالگی به خاطر سرودن اشعار ملی، در حالی که پسرش را در آغوش داشت، او را به طرز فجیعی با ۲۷ ضربه چاقو سلاخی کرده و به قتل رساندند. به پسرش کارون نیز ۱۶ ضربه کارد وارد کرده بودند. خانواده‌ی حمید حاجی‌زاده پس از پیگیری بسیار، سرانجام مأموران وزارت اطلاعات به آن‌ها گفته‌اند که کشتن حمید و کارون ۹ ساله، یک اشتباه ساده‌ی اداری بوده است.
۳۷ و ۳۸- داریوش و پروانه فروهر، دبیرکل و از رهبران حزب ملت ایران در اول آذرماه ۱۳۷۷، در منزل خود در خیابان هدایت تهران توسط مأموران وزارت اطلاعات با ۲۵ و ۱۸ ضربه چاقو سلاخی شدند و به قتل رسیدند. لوازم شخصی و مدارک این زوج فعال سیاسی توسط وزارت اطلاعات برده شد. قاتلان و مجریان این قتل، هم‌چنان‌که در اعترافات خود گفته‌اند، بابت این قتل‌ها که خود قتل تمیز وصفش کرده‌اند، از وزارت اطلاعات حق اضافه‌کاری دریافت نموده‌اند. برخی از قاتلان حتی زندان نرفتند؛ و به سر کار خود در وزارت اطلاعات برگشتند؛ و برخی دیگر پس از مدت کوتاه زندان، آزاد شدند.
۳۹- محمد مختاری، شاعر، نویسنده، مترجم و از فعالان کانون نویسندگان و عضو هیئت دبیران این کانون، در ۱۲ آذرماه ۱۳۷۷، که برای خرید از منزل خارج شده بود، پس از ربوده شدن توسط مأموران اطلاعاتی با پیچاندن طناب به دور گردنش به قتل رسید؛ و جسدش را در بیابان‌های امین آباد، حوالی کارخانه‌ی سیمان ری انداخته بودند.
۴۰- محمد جعفر پوینده، نویسنده، مترجم، جامعه‌شناس و از فعالان کانون نویسندگان بود. او نیز مانند محمد مختاری که عازم محل کارش بود، در ۱۸ آذرماه ۱۳۷۷، توسط مأموران وزارت اطلاعات در خیابان ایرانشهر ربوده شد؛ و در اتومبیلش با پیچاندن طناب به دور گردنش به قتل رسید. جسد وی در حوالی روستای بادامک شهریار کرج پیدا شد. قاتل محمدجعفر پوینده به حبس ابد محکوم شد؛ اما هم‌چون متهامان و عاملان چهار قتل پاییز سال ۱۳۷۷، آزاد است.
۴۱- احمد میرین صیاد، استاد دانشگاه نیز در دی‌ماه ۱۳۷۷، به قتل رسید.
۴۲- حسین شاه‌جمالی، که تازه مسیحی شده بود، در مردادماه ۱۳۷۳، ربوده شد و سپس به قتل رسید.
۴۳- کشیش هاپیک هوسپیان‌مهر، اسقف ارمنی‌تبار کلیسای جماعت ربانی و هم‌چنین شاعر مذهبی بود که برای دفاع از حقوق اقلیت‌های دینی و مذهبی و نجات جان زندانیان سیاسی-عقیدتی فعالیت می‌کرد. وی در مردادماه ۱۳۷۲، که برای آزادی مهدی دیباج ۳ روز تلاش کرده و به نتیجه‌ای نرسیده بود؛ در حالی که عازم فرودگاه مهرآباد بود، ربوده شد؛ و پس از چند روز جسدش در یک منطقه‌ی جنگلی نزدیک تهران پیدا شد که با ۲۶ ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
۴۴- شیخ محمد ضیایی، امام‌جمعه بندرعباس در دی‌ماه ۱۳۷۷، به قتل رسید.
۴۵- دکتر جمشید پرتوی، متخصص بیماری‌های قلبی و به‌قولی پزشک ویژه‌ی احمد خمینی بود که در دهم دی‌ماه ۱۳۷۷، در منزلش که در همسایگی رئیس جمهور قرار داشت به قتل رسید.
۴۶ و ۴۷- جواد امامی و سونیا آل‌یاسین، در دی‌ماه ۱۳۷۷، به قتل رسیدند.
۴۸ و ۴۹- مهندس کریم جلی و فاطمه امامی نیز در دی‌ماه ۱۳۷۷، به قتل رسیدند.
۵۰- فاطمه قائم مقامی، سرمهمان‌دار هواپیمای آسمان در چهارم دی‌ماه ۱۳۷۶، در خیابان پاسداران در خودروی شخصی خود با شلیک گلوله به قتل رسید. براساس تحقیقات انتشار یافته، خانم قائم‌مقامی به فرمان علی فلاحیان به قتل رسیده است. فاطمه قائم مقامی روابط نزدیک با فلاحیان داشت و اطلاعاتی از فعالیت‌های او به‌دست آورده بود که برای فلاحیان خطر امنیتی محسوب می‌شد و به همین خاطر به قتل رسید.
۵۱- دکتر فلاح یزدی، پزشک ویژه آیت‌الله منتظری که در زمستان ۱۳۷۷، در جلوی چشمان فرزندش به قتل رسید.
۵۲- سعید قیدی، از پرسنل نیروی هوایی که با ۳۰ ضربه چاقو به قتل رسید؛ و جسد مثله شده‌ی او در سعادت‌آباد تهران پیدا شد.
۵۳- حسین سرشار، خواننده‌ی ایرانی به جرم خواندن سرود ''ای ایران ای مرز پرگهر'''''،''' و دوستی با سعیدی سیرجانی دست‌گیر و تحت شکنجه قرار گرفت؛ و حافظه خود را از دست داد. او را در آبادان در یک تصادف ساختگی به قتل رساندند.
۵۴- خسرو بشارتی، از شخصیت‌های مذهبی بود که درباره‌ی برخی از باورهای شیعه، مثل زیارت و شفاعت، نظرهای انتقادی داشت. وی در پاییز ۱۳۶۹، به اداره اطلاعات در تهران احضار شده بود که دیگر باز نگشت. جسد خسرو بشارتی در سولقان کن درحالی پیدا شد که با شلیک گلوله به مغزش به قتل رسیده بود.
۵۵- مهندس حسین برازنده، مدرس قرآن بود که تملق مقامات حکومت را رفتاری شرک‌آلود می‌دانست. وی در ۱۳ دی‌ماه ۱۳۷۳، پس از خروج از جلسه‌ی قرآن در مسیر منزل ربوده شد و به قتل رسید. جنازه‌ی وی سه روز بعد در حوالی خیابان فلسطین مشهد پیدا شد. در دست او آثار دستبند و بر بدنش آثار ضربه دیده می‌شد. عبدالله نوری از متهمان قبل‌های زنجیره‌ای در دفاعیات خود در دادگاه، قتل حسین برازنده توسط مأموران وزارت اطلاعات را تأیید کرد.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۸٬۶۷۵

ویرایش