کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۸۷۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
دستاوردهای انقلاب فوریه بودند. رهنمود لنین برای بلشویکها در این مرحله عبارت بود از: نفوذ در شوراها، طرح شعارهای تند انقلابی، به دست گرفتن رهبری شوراها و هدایت آنها به سوی قیام مسلحانه.


فاطمه ( غزاله ) عليزاده
طی چند ماه بلشویکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گیرند. اقدامات دولت موقت به رهبری '''الکساندر کرنسکی''' برای رویارویی با اقدامات توطئه گرانه لنین و یاران بلشویک او ناکام ماند. کمونیست‌ها (حزب بلشویک) پرشمار نبودند، اما با تکیه بر شبکه فعالی از اعضای با ایمان، که لنین آنها را "انقلابیون حرفه ای" می‌خواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند.


تولد: 27 بهمن ماه 1325 مشهد
در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشویکها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دسته‌های مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف درآوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگیر کردند.


وفات ( خودكشي) : 22 ارديبهشت 1375 روستاي جنگلي جواهرده رامسر
در پاسخ به فراخوان لنین و بلشویکها که شعار "تمام قدرت به شوراها" را طرح کرده بودند، "کنگره سراسری شوراهای روسیه" با بلشویک‌ها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکمیت کشور را به "شورای کمیسرهای خلق" به رهبری لنین واگذار کرد. لنین در جلسه شورا نطقی هیجان انگیز ایراد نمود و به عنوان رئیس نخستین دولت سوسیالیستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را "حاکمیت کارگران و دهقانان" و برپایی نظام سوسیالیستی در روسیه اعلام کرد.


تحصيلات: ليسانس علوم سياسي
بلشویکها با قهر و خشونت، مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عین حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسیاری از روشنفکران و بخشی از لایه‌های محروم و ستم دیده را به سوی جنبش خود جلب کنند


مليت: ايراني
http://b-pak.org/2013/06/07/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%AA%D8%B1%D8%B2%D8%A8%D9%88%D8%B1%DA%AF-%D8%B1/


شغل: نويسنده
http://militaant.com/?p=8016


 فاطمه (غزاله) عليزاده در بهمن ماه 1325 در مشهد متولد و دامان مادري شاعر و نويسنده ( منيرالسادات سيدي ) پرورش يافت. تحصيلات متوسطه را در مشهد به پايان رساند و با قبول­شدن در كنكور رشته ادبيات در مشهد و رشته حقوق و فلسفه در تهران، به خواست مادر رشته حقوق را در دانشگاه تهران برگزيد. پس از اخذ ليسانس در زمينه حقوق سياسي به فرانسه رفت تا تحصيلات خود را در دكتراي همين رشته ادامه دهد اما مدتي بعد با تغيير رشته تحصيلي به فلسفه و سينما، در دانشگاه سوربن پاريس به تحصيل پرداخته و فلسفه اشراق را با هدف نگارش پايان نامه­اي درباره مولانا برگزيد كه اين رشته را نيز به علت فوت پدر نيمه كاره رها نموده  به تهران بازگشت.
شوراهای مردمی


اولين فعاليتهاي ادبي غزاله عليزاده به دهه چهل و فعاليت جدي او در همين زمينه به سال1356 با چاپ نخستين مجموعه داستاني­اش به نام ( سفر ناگذشتني ) در مشهد بر­ميگردد. شهرت غزاله عليزاده را اما بايد مديون رمان دوجلدي ( خانه ادريسيها ) دانست كه سال 1370چاپ و منتشر گرديد.  
شوراهای مردمی، به شوراهایی گفته می‌شود که توسط مردم بدون وابستگی به دولت تشکیل می‌شود و برای کمک به مردم به ویژه پس از فجایع طبیعی مانند سیل، زلزله، آتش‌سوزی و..می‌باشد.


روز جمعه 22 ارديبهشت ماه سال 1375 ساكنين محلي جواهرده، روستايي در جنگلهاي رامسر، جسدي را يافتند با لباسي ـ مانند هميشه ـ سياه، كاملاً آراسته، با قوطي خالي قرصي در جيب و طنابي بر گردن، آويزان بر درختي ميان دو صخره كوتاه. پيكر سياه­پوش آويخته بر درخت غزاله عليزاده بود، خالق خانه ارديسيها. دو روز پيش از مشهد عازم تهران شده و روستاي  جواهرده را براي مرگ خود برگزيده بود بي مقصردانستن كسي در اين اقدام.
قدمت شوراهای مردمی به انقلابات گذشته برمی‌گردد و در ایران در انقلاب مشروطه با نام مراکز غیبی فعالیت می‌کردند.


” خسته­ام. براي همين مي­روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر كليد را در قفل در بچرخانم و قدم بگذارم به خانه­اي تاريك. من غلام خانه­هاي روشنم..... جدايي پيش از آن كه مسجل شود روي مي­دهد. احساس غربت در هر شرايطي تسكين ناپذير بود چه در سرزمين خودم چه در آن سوي مرزها.
پس از فاجعه سیل سال ۱۳۹۸ در ایران، مردم به طور خودجوش اقدام به برپایی شوراهای مردمی کردند و کمک‌های خود را بدون کمک دولت، خودشان به دست مردم سیل‌زده رساندند.همچنین خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در فراخوان به مردم ایران از آنها خواست، شوراهای مردمی را برپا کنند و به یاری هم میهنان خود بشتابند.


غزاله عليزاده پيش از اقدام به خودكشي، طي يادداشتي رسيدگي به نوشته­هاي ناتمام خود را به گلشيري و براهني واگذاشته است: ” آقاي دكتر براهني، آقاي گلشيري و كوشان عزيز! رسيدگي به نوشته­هاي ناتمام خودم را به شما عزيزان واگذار مي­كنم. ساعت يك و نيم است. خسته­ام. بايد بروم. لطف كنيد و نگذاريد گم و گور شوند و در صورت امكان چاپ­شان كنيد. نمي­گويم بسوزانيد. از هيچ كس متنفر نيستم. براي دوست­داشتن نوشته­ام، نمي­خواهم، تنها و خسته­ام براي همين مي­روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر كليد را در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه­اي تاريك. من غلام خانه­هاي روشنم..... خداحافظ دوستان عزيزم “
https://www.mojahedin.org/i/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%DB%8C%D8%9B-%D9%81%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DB%8C


هوشنگ گلشيري طي مصاحبه­اي درباره غزاله عليزاده گفته است: ” صاحب و سازنده همين خانه ادريسيها، دور از همه هياهوها، كاتب كلماتي بود كه چشم بسته به منشي­اش املا مي­كرد و او مي­نوشت. در فيلمي كه از زندگي او ساخته شده اين مراسم شخصي را مي­بينيم كه عليزاده اصولاً اهل نوشتن نبود. چشم­بندي مي­گذاشت روي چشم و در لايه­هاي ذهنش فرو­مي­رفت و آنچه را مي­ديد براي كسي مي­گفت و او انشا مي­كرد. انگار كه در تاريكخانه­اي بنويسد و نور بتاباند روي شخصيتها و داستانها.
تباهی حاصل از سیل ویرانگر در کشور که محصول بلاواسطه عملکرد نظام جمهوری اسلامی طی سال‌ها اشغال ایران است بسیار فراتر از آن چیزی است که در تصور بگنجد یا در کادر دوربین گزارشگران مردمی حاضر در صحنه جای بگیرد. جدای از خسارات مادی فراوان که جبران آن در نظام جمهوری اسلامی ایران غیرممکن و در یک حکومت دموکراتیک و برآمده از اراده مردم زمان بر است، جان باختن شمار زیادی از هموطنان را در پی داشت که متأسفانه هیچوقت جبران پذیر نیست. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که آنچه باران چند دقیقه‌ای در شیراز را به سیلی مهلک با بیش از ۲۰۰کشته تبدیل کرد و گلستان، لرستان، ایلام، کرمانشاه و خوزستان را به زیر آب برد، نتیجه غارت و جنایت چند ساله دولت و نیروی تروریستی سپاه پاسداران آن بوده‌است. البته این فاجعه امری تازه در ایران تحت اشغال ملایان نبوده و نیست. از جنگ ۸ساله ضدمیهنی خمینی ساخته با تلفات سرسام آورش و کشتار و شکنجه و ترور به‌ویژه در دهه ۶۰ و سرکوب وحشیانه و خونبار قیام‌های مردمی طی دهه‌های ۷۰، ۸۰و ۹۰ که بگذریم، رویدادهای طبیعی هم‌چون زلزله و سیل در سال‌های گذشته نیز پیوسته فاجعه به بار آورده‌است. و هیچگاه خسارات و صدمات ناشی از این فجایع ظاهراً طبیعی توسط جمهوری اسلامی ترمیم و جبران نشد. بلکه جمهوری اسلامی بر رویهٔ ویرانگرش بیش‌ازپیش پای فشرد. از دلایل آشکار حساسیت و هوشیاری مردم نسبت به این فجایع و نقش مخرب جمهوری اسلامی  در بروز آنها طی بیش از یک سال گذشته و به‌ویژه از زلزله سرپل‌ذهاب تا سیل اخیر، یکی گسست تمام‌عیار پیوندهای حاکمیت و ملت از طریق فقدان مشروعیت جمهوری اسلامی  و دیگری رشد چشمگیر شبکه‌های اجتماعی و اعتبار و جایگاه آنها در برابر بی‌اعتباری رسانه‌های حکومتی و رسانه‌های یاری‌گرش در خارج کشور و البته روشنگریهای مقاومت ایران بوده‌است. از زمان شروع فاجعه سیل در گلستان، انگشت اتهام جامعه به سمت نیروی تروریستی سپاه و سیاست‌های جمهوری اسلامی در زمینه جنگل خواری نشانه رفت و هر چند در ابتدا رسانه‌های جمهوری اسلامی و رسانه‌های یاری‌گرش در خارج کشور سعی کردند با نادیده گرفتن قضایا وضعیت را عادی جلوه دهند اما بازتاب ابعاد فاجعه توسط رسانه‌های مقاومت ایران و نیز نیروهای مردمی حاضر در صحنه، جمهوری اسلامی و حامیانش را بعد یک هفته ناگزیر به واکنش کرد. اما ورود مضحک و مشمئز کننده مهره‌های جمهوری اسلامی به مسئله و گرفتن عکسهای یادگاری تنها بر خشم مردم دامن زد و هر چه رسانه‌های حکومتی و حامیانشان در خارج کشور تلاش کردند ولی‌فقیه و پاسداران تروریستش را از سیبل اتهام خارج کنند نتیجه معکوس بود به‌طوریکه به دفعات شاهد بودیم که ورود هر یک از کارگزاران جمهوری اسلامی و پاسداران به مناطق سیل‌زده در گلستان و لرستان و خوزستان با واکنش خشم آلود مردم همراه بود. اما در مقابل بی‌تفاوتی ولی‌فقیه و جمهوری اسلامیش در قبال این فاجعه ملی، موج درخشانی از همیاری ملی در کمک‌رسانی و انعکاس واقعیتهای فاجعه شکل گرفت که نشان داد آنچه که جمهوری اسلامی ولایت فقیه طی چند دهه در ایجاد تفرقه و رواج بی‌اعتمادی میان مردم ایران انجام داده بود، باد هوا بوده‌است. از این‌رو ناگزیر شد با گسیل نیروهای سرکوب به مناطق سیل‌زده به جای کمک به مردم در روند همیاریهای مردمی نیز خلل ایجاد کند. 


غزاله عليزاده چندين ماه قبل از مرگ در مصاحبه­اي با مجله گردون درباره خود مي­گويد: ” دوازده سيزده ساله بودم دنيا را نمي­شناختم، كي دنيا را مي­شناسد؟ اين توده بي شكل مدام در حال تغيير را كه دور خودش مي­پيچد و از يك تاريكي مي­رود به طرف تاريكي ديگر. در اين فاصله ما بيش و كم رؤيا مي­بافيم، فكر مي­كنيم مي­شود سرنوشت انسان را عوض كرد، آن مايه حيرت­انگيز از حيوانيت در خود و ديگران را. ما نسلي بوديم آرمان­خواه. به رستگاري اعتقاد داشتيم. هيچ تأسفي ندارم. از نگاه خالي نوجوانان فارغ از كابوس و رؤيا حيرت مي­كنم، تا اين درجه وابستگي به ماديت اگر هم نشانه عقل معيشت باشد باز حاكي از زوال است. ما واژه­هاي مقدس داشتيم: آزادي، وطن، عدالت، فرهنگ، زيبايي و تجلي. تكان هر برگ بر شاخه معنايي نهفته داشت... اغلب دراز مي­كشيدم روي چمن مرطوب و خيره مي­شدم به آسمان. پاره­هاي ابر گذر مي­كردند، اشتياق و حيرت نوجواني بي قرار. مي­دميدم به آسمان. در گلخانه مي­نشستم، بي وقفه كتاب مي­خواندم، نويسندگان و شاعران بزرگ را تا حد تقديس مي­ستودم. از جهان روزمرگي، تقديس گريخته است و اين بحران جنبه بومي ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمان­گرايي به انسان پشت كرده و شهرت فصلي، جنسيت و پول گريزنده، اقيانوسهاي عظيم را در حد حوضچه­هاي تنگ فروكاسته است.“ مطلب زيرين نيز آخرين نوشته چاپ شده غزاله عليزاده پيش از مرگ نابهنگام اوست كه در ماهنامه آدينه ويژه نوروز 1375 در پاسخ به سؤالي درباره ( سالي كه گذشت را چگونه ارزيابي مي­كنيد؟ ) منتشر شده است:   
== تشکیل شوراهای مردمی ==
با بروز اولین نشانه‌های فاجعه ملی سیل در کشور، خانم مریم رجوی طی پیامی به تشکیل شوراهای مردمی فراخوان داد و به درستی اعلام کرد که تنها راه نجات مناطق گرفتار شده در این فاجعه، سازمان‌دهی کمکهای مردمی در قالب همین شوراهاست. ارائه این راه‌کار ایده‌ای بسیار دقیق و کاربردی است از آن‌رو که جمهوری اسلامی ولایت فقیه که با سالها غارت و چپاول بانی اصل بروز این فاجعه بوده‌است هرگز نه می‌خواهد و نه می‌تواند کمکی به مردم زیان دیده کند، بنابراین در چنین شرایطی که هیچگونه امیدی به جمهوری اسلامی در عمل کردن به یکی از مسئولیتهای ذاتی‌اش یعنی حمایت از جامعه نیست، تنها راه جلوگیری از گسترش ابعاد مادی و غیر مادی این فاجعه همبستگی مردم است.طرح شوراهای مردمی نیز دقیقاً بر پایه این تحلیل ارائه شده‌است و متضمن ویژگیهای منحصر به‌فردی است که در ادامه به آنها اشاره می‌شود


رؤياي خانه و كابوس زوال: ” زوال كه آغاز مي­شود، رؤياها راه به كابوس مي­برند. پاي اعتماد بر گرده اطمينان فرومي­آيد و درها نه بر پاشنه خويش كه بر گرد خود مي­چرخند و راهها به ساماني­كه بايد نمي­رسند و حق، اگر هست همين حيات آخرالزماني­ست كه نيست، براي آنان كه هنوز بارهاي مسموم مصرف و تخريب را مي­گذرانند. قرني كه پيش روست سالهاست كه آغاز شده است، مثل جدايي كه بسيار پيش  از آن كه مسجل شود روي مي­دهد اما در زماني صورت تثبيت مي­پذيرد كه ديگر نيرويي براي وصل اصل نمانده است. گاهي از بسياري تازگي و شگفتي­ست كه نامي براي ناميدن نيست، گاهي از شدت زوال و تباهي. در بي اعتباري دورانهاي نامگذار است كه همه چيز را مي­بايستي از نو تعريف كرد و در اين دوران بي اعتبار  گذرا از هزاره­اي به هزاره ديگر، ميراث سنگين اطلاعات بيشمار، غلتيده در مسير درآميختن با اشكال منفي­ست. همان داستان هميشگي كژي و راستي، سختي و آساني. كژي هر سال كه مي­گذرد، مرزهاي گل و ريحان ، دوزخ و خارستان بهشت درهم­تر مي­روند، اشتباه گرفته مي­شوند. سال به سال دريغ از پارسال. تنها كلمه تكرارشونده در صفهاي خواربار و اتوبوسهاي دودزاست كه قرار است پس  از ابتلاي مردم به بيماريهاي ناشناخته طاق و جفت، فكري به حال سموم فراوان­شان بكنند. نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
== همبستگی اجتماعی ==
همبستگی اجتماعی با هر مبنایی، در جوامع سنتی و مدرن از الزامات یک جامعه است و به‌واسطه آن در ابعاد و جنبه‌های مختلف، یک جامعه را در کنار جوامع دیگر هویت داده و آنرا خود بسنده می‌کند. جمهوری اسلامیهای دموکراتیک که محصول اراده اکثریت مردم هستند عموماً هم محصول همبستگی اجتماعی اند هم از ظرفیتهای این خصلت جامعه در زمینه‌های مختلف بهره‌مند می‌شوند. اما جمهوری اسلامیهای دیکتاتوری که نه محصول و برآمده از اراده مردم که جمهوری اسلامیهای تحمیلی بر مردم هستند و بقای آنها نه در حمایت اجتماعی بلکه با سرکوب و ارعاب است، همبستگی اجتماعی را به‌مثابه یک شر بزرگ قلمداد می‌کنند و پیوسته از شکل‌گیری و تعمیق آن در هراسند. علت این است که برخلاف حکومتهای دموکراتیک که پیوندهای اجتماعی هم به‌صورت عمودی میان نهادهای قدرت و ساختار اجتماعی، هم به شکل افقی میان مردم و گروه‌های اجتماعی برقرار است، در جمهوری اسلامیهای خودکامه و دیکتاتوری، از آنجا که ساختار قدرت در فقدان مشروعیت، پیوسته جامعه را یک تهدید بالقوه برای خود می‌داند، تلاش می‌کند به روشهای مختلف پیوندهای میان مردم و گروه‌های اجتماعی را که پایهٔ اتحاد اجتماعی است از هم بگسلد و آنها را تنها در یک پیوند عمودی، هم‌چون ذرات پراکنده به خود مرتبط کند. برای اینکار نیز پیوسته با برجسته کردن تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و طبقاتی و تبدیل آنها به تضادهای عمده، شکاف میان خود با جامعه را می‌پوشاند و در نزاع شکل گرفته در میان گروه‌های مختلف جامعه به‌عنوان میانجی عمل می‌کند. اما در این حالت هم بی‌آن که نقش حل کننده تضاد و پر کننده شکاف اجتماعی را ایفا کند، طرفین تضاد را با افزودن دافعه دیگری به خود نزدیک می‌کند. این مکانیسم عمل دیکتاتورها را با شاهد مثال‌های فراوان در ایران تحت اشغال ملایان به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد. جمهوری اسلامی ولایت فقیه از ابتدا با برچسب زدن به قومیتها و ایجاد و تشدید شکافهای مذهبی و جنسی تلاش وسیعی کرد تا مانع شکل‌گیری اتحاد و همبستگی اجتماعی در جامعه ایران شود. هدف پنهان چنین سیاستی سرکوب بخشی از جامعه توسط بخش دیگر بود. اما فاجعه ملی سیل اخیر نشان داد که جمهوری اسلامی ولایت فقیه حتی در این سیاست بنیادی خودش نیز توفیقی نداشته‌است. موج حمایتهای مردمی از سراسر میهن در حمایت از هموطنان سیل‌زده و تشکیل شوراهای مردمی برای سازمان‌دهی کمکها به سیل‌زدگان کابوسی بود که بیش از هر کدام از تبعاًت این فاجعه بر سر جمهوری اسلامی آوار شد. پیش از این در مقاله دیگری تحت عنوان "مغلطه سوریه‌ای شدن" بیان شد که جامعه ایران واجد شاخصهایی تاریخی - اجتماعی است که هرگز سرنوشت سوریه را پیدا نخواهد کرد. یکی از آن شاخصها هویت تاریخی جامعه ایران، به‌رغم تنوعات مختلف فرهنگی آن است. که آنها را برخلاف ملتهای مدرن اروپایی، بدون اجبار یک تشکیلات دولتی مدرن در قالب ساختار مدرن ملت، سازمان‌دهی می‌کند. از این‌رو با زوال یک دولت یا حکومت، جامعه سازمان دهی خود را حفظ خواهد کرد. از این‌رو بود که در آن مقاله ادعای مهره‌های جمهوری اسلامی از خاتمی و تاجزاده تا عبدی را یک مغلطه عنوان کرده بودم. همبستگی شکل گرفته در پس فاجعه اخیر نیز از جمله نشانه‌های آشکار وجود این شاخص در جامعه ایران است. با این توضیح فراخوان خانم مریم رجوی به تشکیل شوراهای مردمی بر مبنای چنین بینش و شناختی از ماهیت جمهوری اسلامی ولایت فقیه و پتانسیل‌های تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ارائه شد. 


محمد مختاري، نويسنده، كه وي نيز در آذرماه 1377 در جريان قتلهاي زنجيره­اي توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به قتل رسيد، بعد از مرگ غزاله عليزاده نوشت: ” هميشه مي­گفتند تاوان عمر دراز اين است كه آدم به سوگ عزيزانش مي­نشيند اما اكنون انگار اين قرار هم برهم­خورده است. پس بي آنكه عمر به درازا بكشد بايد شاهد ضايعات فرهنگي اين پيكر فرهنگي بود كه مي­خواهد با اندامهايي بي قرار و پراكنده باقي بماند“
== سازمان‌دهی ==
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و راهگشای شوراهای مردمی، سازمان‌دهی نیروهای مؤثر اجتماعی و افزودن نرخ اعتماد اجتماعی است. شاخصی که پایه مقاومت در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه به‌شمار می‌رود. لازم به توضیح است که تمامی شاخصهای اجتماعی اعم از مشارکت، همبستگی و اعتماد اجتماعی، شاخصهایی عینی هستند که ضرورتاًً در یک واقعیت ساخت یافته عینی تحقق پیدا می‌کنند. در غیراین صورت مفاهیمی ذهنی هستند که به‌معنای واقعی موجودیت نخواهند داشت. وقتی از شوراهای مردمی سخن می‌گوییم در واقع تحقق عینی همان شاخصهای اجتماعی از طریق سازمان دهی آنهاست. فرض کنیم چیزی به نام همبستگی و اعتماد اجتماعی به‌لحاظ ذهنی وجود داشته باشد. در اینصورت این شاخصها قرار است در کدام واقعیت ساخت یافته ظهور و بروز پیدا کنند؟ مثلاً شهروندان از فاجعه رخ داده متأثر هستند و قصد دارند که به کمک بشتابند. اگر این تمایل نخواهد در ساختار شورای مردمی کانالیزه شود تنها دو راه را برای بروز دارد: یکی این‌که کمکهای خود را به نهادهای حکومتی بسپارند، دیگر این‌که خود به‌لحاظ فردی اقدام کنند. راه اول که تکلیفش روشن است. اعتمادی به جمهوری اسلامی و نهادهایش وجود ندارد و این را مردم در فاجعه سیل اخیر نشان دادند. و اما اگر خود شخصاً بخواهند اقدام کنند، با توجه به مشکل ارتباطی و مهمتر از آن کارشکنیهای جمهوری اسلامی بر سر راه کمکهای مردمی، روشن است که امکان زیادی برای مشارکت وجود نخواهد داشت. اما اگر همین احساس همبستگی خود را در یک شورای مردمی که قابلیت هم‌افزایی توانها را نیز دارد، محقق کنند، آنگاه خصلت سازمان‌دهی کننده این شوراها ضمن خلق راه‌های بدیع، ابتکارعمل را از جمهوری اسلامی و نهادهای غارتگر و سرکوبگرش خواهد گرفت. به جز این کار کرد اجتماعی، شوراهای مردمی در شرایط کنونی ایران که شرایطی انقلابی است، توانایی سازمان دهی مقاومتهای مردمی را نیز دارند. مسعود رجوی در یکی از پیام‌های پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ به تشکیل شوراهای مقاومت فراخوان داد. باید گفت شوراهای مردمی دارای همان ساختار شوراهای مقاومت در ابعاد اجتماعی است. ساختاری که توان بالایی در سازمان دهی مقاومت انقلابی دارد و تور اختناق را راحت‌تر از حد تصور پاره می‌کند.


آثار به ترتيب انتشار: بعد از تابستان، سال 1355،  سفر ناگذشتنی شامل سه قصه، 1358،  داستان بلند دو منظره، 1363،  خانه ادريسيها ( رمان ) 1370، چهارراه، 1372،  رؤيای خانه و كابوس زوال. تعدادی از داستانهای عليزاده در در سال 1378تحت نام” غزاله تا كجا “ توسط نشر توس و سال 1382چهار داستان او بنام تالارها نيز به چاپ رسيده است.
از روز ۲۶ اسفند ۹۷ در پی بارندگی‌های شدید،بیش از ۲۰ استان ایران دچار سیل شدند.علت اصلی این سیل‌ها سدسازی‌های غیراصولی سپاه پاسداران و مدیریت غلط جمهوری اسلامی بود که برای چپاول بیشتر منابع طبیعی ایران را غارت کردند.


جوايز: قلم طلايي مجله گردون براي داستان كوتاه جزيره، سال 1999،  جايزه بيست سال داستان نويسي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي خانه ادريسيها 1999.
پروفسور پرویز کردوانی در گفتگو با «انتخاب» در واکنش به وقوع سیل‌های سنگین در بخش‌های مختلف کشور اظهار داشت: ما در ایران از لحاظ آب در مضیقه هستیم و به همین دلیل باید از بارش باران خوشحال شویم و خدا شاکر باشیم. اما از آنجایی که ناکارآمدی مدیریتی در همه حوزه‌ها خودنمایی می‌کند، بارندگی‌های این چند روز دردسر ساز شده‌است.


نواري صوتي بر اساس شعر نيما ” تو را من چشم در راهم شباهنگام...“  نيز با دكلمه نويسنده موجود است.
وی افزود: این باران باریدن‌ها دلیلش گرم شدن زمین است که باعث شده بی نظمی به وجود بیاید و در نتیجه، جاهایی که کمتر بارندگی دارند هم این روزها شاهد باران‌های شدیدی باشیم. و به طوریکه در ۲۴ساعت اندازه یک سال باشد و کشور باران خیزی مثل ایتالیا در یک ماه و نیم گذشته در حسرت باران بماند. همچنین باید گفت، این بارندگی‌ها مقطعی هستند و اینطور نیست که بارش‌های این چند روز را نشانه ای از پایان بحران آب بدانیم. پس باید آماده باشیم که از این اتفاق بهترین بهره را ببریم.


منابع: ويكي پديا ، سيماي آزادي، پرشين وي و احسان كاظمي
این جغرافیدان با اشاره به مشکلاتی که در شروع سال مردم شهرهای سیل زده دچارش شده‌اند، افزود: به قدری در مدیریت شرایط بد عمل می‌کنیم، این روزها نعمت خداوند برای ما عامل بدبختی و گرفتاری شده‌است و به جای اینکه مشکل آب را کم کند، مشکل آب را بیشتر کرده‌است.


=== خاطرات فروزان عبدي از كتاب شكست ناپذيران ===
کردوانی اضافه کرد: علاوه بر خسارتی که به کشاورزی و دامداری زده‌است، بستر خاک را کنده و به همین دلیل آب صاف وارد نمی‌شود و آب گل آلود جاری می‌شود که همین باعث می‌شود تا ماشین‌ها، آدم‌ها را با خود می‌برد و همه چیز را نابود می‌کند. آب اینقدر گل و لای دارد که مثل ماست روسی می‌ماند که وقتی وارد مخزن سدها می‌رود، عمر سدها را کوتاه می‌کند. به همین دلیل در آینده اگر آبی هم باشد، نمی‌توانیم ذخیره کنیم.
امروز زندگي را آغاز كن
«پابلو نرودا»
به آرامي آغاز به مردن مي كني
زماني كه خودباوري را در خودت بكشي
اگر روزي مرگي را تغيير ندهي
تو به آرامي آغاز به مردن مي كني
اگر از شور و حرارت و احساسات سركش
و چيزهايي كه چشمانت را به درخشش وا ميدارند
و ضربان قلبت را تندتر مي كنند، دوري كني
تو به آرامي آغاز به مردن مي كني
اگر براي مطمئن در نامطمئن خطر نكني
اگر وراي روياها نروي
اگر به خودت اجازه ندهي
كه حداقل يك بار در تمام زندگيات وراي مصلحت انديشي ها بروي
امروز زندگي را آغاز كن!
امروز مخاطره كن
نگذار كه به آرامي بميري
فروزان عبدي، عضو تيم ملي واليبال زنان ايران، ستاره اي از كهكشان جاودانه فروغهاي آزادي است كه در جريان قتل عام زندانيان مجاهد در سال 67 توسط خميني ضدبشر، به شهادت رسيد. قهرماني از ميان ورزشكاران آزاده ايران زمين كه افتخاراتش در ميدانهاي ورزشي را با جانبازي و قهرماني در  ميدان رزم با دژخيمان خميني در زندان و شكنجهگاه و سپس در ميدان اعدام به كمال رساند.
فروزان عبدي پيربازاري تهراني، متولد سال 1336 در تهران، هنگامي كه دستگير شد، دانشجوي سال آخر ورزش بود و در رشته واليبال فعاليت ميكرد. فروزان موفق شده بود به عضويت تيم ملي واليبال زنان ايران در آيد.
فروزان بعد از پيروزي انقلاب ضدسلطنتي به هواداري از مجاهين پرداخت و پس از 30خرداد 60 به جرم ارتباط با مجاهدين دستگير شد و از آن پس در بند و زنجير، دوران درخشاني در دفتر زندگيش گشوده شد.
فروزان در دوران زندان به نقطه اوج زندگي خودش رسيد. او به محض ورود به زندان مرزبنديهاي خودش را با آخوندها به خوبي شناخت و مشخص كرد. مقاومت و سرسختي اش باعث شد كه از همان اول او را به بندهاي تنبيهي منتقل كنند. در اوائل سال 61 او در بند 8 زندان قزلحصار زنداني بود. آنجا يك بند تنبيهي بود كه در آن زمان در هر سلول انفرادي تا 27نفر جا ميدادند. به طوري كه زندانيها مجبور بودند، شبها و روزها نشستن و خوابيدن و ايستان را نوبتي كنند.
مهمترين عنصري كه در فروزان بارز بود، روحيه فوق العاده قوي و در عين حال مهر و محبتي بود كه در او وجود داشت. خيلي وقتها وقتي كه حرف ميزد از تك تك كلماتش عشق به مجاهدين و بچه هاي زنداني ميباريد. فروزان هنرمند هم بود و نقاشيهاي خيلي قشنگي داشت. هر كس ميخواست سنگ بتراشد، از او ميخواست كه روي سنگ برايش نقاشي كند.
فروزان ورزشكاري توانا و نقاشي چيره دست بود كه همواره ميكوشيد تا از تمام توان و امكانش براي بالا بردن روحيه مقاومت و تلاش و تحرك در محيطه زندان استفاده كند. به همين دليل هم بود كه دژخيمان تاب تحمل او را نداشتند، بيهوده تلاش ميكردند تا با فشار بيشتر بر روي او صدايش را خاموش كنند.
در اواخر سال 61 رژيم طاقت نياورد و تنبيه بند8 را براي فروزان كافي ندانست در نتيجه او را همراه چند نفر ديگر به مدت 8ماه به توالت زير بند8 منتقل كردند. در تمام اين مدت در بدترين شرايط و زير شكنجه و بيخوابيهاي مستمر و تنبيهات شبانه روزي بود و سپس به گوهردشت منتقل شد و درآنجا نيز ابتدا به مدت 7ماه در سلولهاي انفرادي بود، دوباره او را به زندان قزلحصار برگرداندند و پس از آن كه دو ماه در قرنطينه واحد يك بهداري قزلحصار بود، به بند عمومي و بعد هم به اتاقهاي دربسته اوين و در بدترين شرايط منتقل شد، اما از روحيه بسيار قوي برخوردار بود و ذره اي سازش با آخوندها در او راه نداشت.
فروزان، يك ورزشكار متعهد و صاحب آرمان بود. هنگامي كه در زندان خبر انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين را شنيد، به صراحت ميگفت كه همه ما بايد در اين جا انقلاب كنيم. او سابقه تشكيلاتي چنداني در بيرون زندان نداشت، ولي در زندان بسيار قابل اتكا و محكم بود.
در سال 63 در زندان، اولين كاري كه فروزان انجام داد تشكيل تيمهاي ورزشي بود و همزمان آموزش واليبال را شروع كرد. از صبح تا ساعت 12 ظهر با بچه ها در هواخوري بود و به تيمهاي مختلفي كه درست كرده بود، واليبال ياد ميداد، بعدازظهرها  هم با بچه ها ميدويد.
يكبار كه دژخيمان به داخل بند ريختند و همه را به طور جمعي كتك زدند، فروزان با جسارت در مقابلشان ايستاد و كوتاه نيامد. اين قهرمان دلاور همواره ميگفت «مگر اين پدرسوخته ها چه كاري از دستشان برمي آيد كه نكرده اند؟» اصلا در نهايت با ما چه كار خواهند كرد. چرا ما بايد در برابرشان كوتاه بياييم؟»
فروزان عبدي به دليل روحيه مقاومت و عواطف سرشاري كه با بقيه بچه ها داشت و روحيه ورزشكاري و ارتباط گرمش با همه، در شمار محبوبترين زنان زنداني بود. او به 5سال زندان محكوم شده بود. اما به دليل موضعگيري اصولي و جديش و كوتاه نيامدنش در برابر آخوندها و اين كه در پايان محكوميتش حاضر نشد هيچ تعهدي به رژيم بدهد، آزاد نشد و سرانجام در قتل عام خونين سال 67 به كهكشان شهيدان راه آزادي ايران پيوست.
در قتل عامهاي سال 67 فروزان در ميان اولين سري زندانياني بود كه آنها را براي محاكمات چند دقيقه اي ميبردند. زندانياني كه در آموزشگاه پايين همراهش بودند تعريف ميكردند كه وقتي ميخواستند فروزان را ببرند همان روحيه خندان و پرنشاط را داشت، شوخي مي كرد و مي گـفت: «بچه ها ناراحت نباشيد از دستمان خسته شده اند ميخواهند آزادمان كنند.»
يكي از بچه ها پرسيده بود: مطمئني؟ و فروزان با خنده جواب داده بود: البته كه مطمئنم. هم سلولهايش گفتند بلافاصله بعد از رفتنش فهميديم كه فروزان دقيقاً مي دانسته است كه او را براي اعدام مي برند، اين جلمه اي بود كه او قبل از خارج شدن از سلول روي ديوار نوشته بود:
«خدايا كمكم كن تا  همچون عبدي شايسته، شمع فروزان راه تو باشم».


بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل میشدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰ـ ۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجایی ها و فشار و سرکوب های مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: الان سد دز که ۲۰۲متر ارتفاع دارد، حدود ۹۰مترش گل است و به همین دلیل نمی‌تواند آب را در خودش نگه دارد. بنابراین ظاهراً فکر می‌کنیم باران نعمت است که در واقع نیست. چون باران به دشت‌هایی که نشست کرده‌اند، نمی‌تواند نفوذ کند. جاهایی هم که آسفالت و سنگفرش است هم باران را نگه نمی‌دارند. این در حالی است که مسوولان می‌توانستند کاری کنند که در این وضع کم‌آبی، سیل جاری نشود. فقط کافی بعد تا در ارتفاعات آبخیزداری کنند. یعنی در دامنه کوه دو کار اصلی انجام بدهند. اول اینکه جوی‌های عمود بر شیب را احداث کنند. همچنین در رودهای کوچک، سدهای کوچک می‌ساختند که اولی به عهده وزارت کشاورزی و بعدی وظیفه وزارت نیرو است. اگر این کارها انجام می‌شد، دیگر شاهد این همه مصیبت نمی‌شدیم. همچنین اگر به جنگل ها رسیدگی می‌شد، باران به درخت پخش می‌شود و نمی‌افتد.


بهرحال در یک دسته ۲۵ـ۲۰ نفره به بند ۱ پائین زندان اوین منتقل شدیم... بعداز انجام کارهای اولیه تعیین اتاق و جا و مکان و استقرار وسایل در اولین فرصت به حیاط و هواخوری بند رفتیم تا عزیزانی را که زودتر از ما به بند بالا (طبقه دوم) منتقل شده و در اطاقهای دربسته محبوس بودند ببینیم (1). آنها هم که از آمدن سری جدید بچه ها به بند پائین مطلع شده بودند مشتاقانه خود را به بالای پنجره های داخل اتاقشان رسانده بودند تا از پشت شیشه هائی که رنگهای آن بعضآ توسط زندانیان پاک شده بود به بچه های تازه وارد بند پائین خوشآمد بگویند... دراینجور لحظات صحنه هایی سرشار از عواطف انسانی و همدلی آرمانی شکل میگرفت که براستی دیدنی و بیاد ماندنی بود... از شوق دیدار همدیگر ولو در میان آنهمه دیوار و سلول و سیم خاردار در پوست خود نمی گنجیدیم... همبندان عزیزمان را میدیدیم که در طبقه بالا و از پشت پنجره های رنگ و رو رفته از سر و کول هم بالا میرفتند و با لبخند و بوسه برایمان دست تکان میدادند... سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر .... و در بالای سر آنها یکدفعه فروزان عبدی را دیدم مثل همیشه با لبخندی زیبا و دوست داشتنی و متانتی بیاد ماندنی.(2)
این جغرافیدان گفت: ممکن است بارندگی به قدری زیاد باشد که هم از دامنه آبخیز آب جاری شود و هم سدها پر شوند که باعث می‌شود، آب پر شود. در چنین حالتی لازم است، اول دشت تأسیسات تغذیه مصنوعی تعبیه شود تا آب به روستاها و خانه‌های مردم راهی پیدا نکند که این با تأسیس صدها استخر یا صدها چاه میسر است. اما چون وزارت نیرو از آب‌های زیرزمینی پولنمی‌گیرد، هیچ اقدامی را صورت نمی‌دهد.


با فروزان طی سال ۱۳۶۱ ماهها در بند تنبیهی ۸ قزلحصار بودیم و چه دوران سخت و طاقت فرسا و البته در کنار هم خاطره انگیزی بود. در یکی از آن روزهای وحشت و سرکوب بهار سال ۱۳۶۲ بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از زندانیان مقاوم و مجاهد برای آزار وشکنجه بیشتر از بند ۸ به سلولهای انفرادی گوهردشت بردند که دیگر تا یکسال و نیم بعد او را ندیدیم تا اینکه در اواسط سال ۶۳ بدنبال برخی تغییرات و جابجایی ها در سطح مسئولین زندان (خروج باند لاجوردی و استقرار نمایندگان منتظری در زندان)، او را بهمراه سایر بچه ها از انفرادیهای گوهردشت به بند عمومی ۳ قزلحصار منتقل کردند. بدنبال همان تغییرات و باصطلاح رفرم موقت در داخل زندان بود که ما را هم از بند تنبیهی ۸ بعد از ۲ سال به بند عمومی ۴ که در مجاورت بند ۳ بود منتقل کردند. همین ایام بود که بیشتر عصرها صدای ولوله و شور و نشاط بچه های بند ۳ را می شنیدیم که طبق معمول فروزان با راه انداختن بازی جمعی والیبال توی بند همه را مشغول و مجذوب میکرد و ما هم گاهآ برای دیدنش به دور از چشم "آنتن"های رژیم به بالای پنجره بند میرفتیم و به تماشای آنها می نشستیم. (3)
پرویز کردوانی در ادامه اظهاراتش گفت: به خاطر اینکه آب ناشی از سیل‌های اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد و در نتیجه در کشاورزی هم شرایط مطلوبی را شاهد نخواهیم بود. چون وقتی سیل راه می‌افتد، ۲۰سانتی‌متر رویی زمین‌ها را از بین برده‌است که سیل خرابشان کرد.


حالا سال ۶۵ بود و بازهمدیگر را در شرایط تنبیهی و فشار بیشتر در اوین میدیدیم. همان روزهای اول ورود به بند بود که حمله و هجوم نوبتی مجتبی حلوائی شکنجه گر بدنام اوین و اوباش پاسدارش برای منکوب کردن ما آغاز شد که مورد ضرب وشتم شدیدی واقع شدیم و تا نفس داشتند با پوتینهای مخصوص شان بچه ها را زدند بطوریکه خودشان به نفس نفس افتاده بودند و در برابر اعتراض مظلومانه ما میگفتند که "شماها اگه آدم شدنی بودید توی این پنج سال شده بودید حالا فقط میخوایم یادتون بیاریم که اینجا اوین است". بفاصله چند روز ما را هم برای اِعمال محدودیت و فشار بیشتر به بند بالا و اتاقهای در بسته منتقل کردند که البته در کنار یاران و عزیزانی همچون فروزان خیلی هم خوشایندتر و روحیه بخش تر بود. بگذریم که جلادان بیرحم زندان تا کجا حداقل حقوق انسانی و زیستی ما را هم زیر پا میگذاشتند و چه به روزمان که درنمیآوردند.
همچنین باید گفت، سیل در ارتفاعات بیشترین خسارت را وارد می‌کند چون پوشش گیاهی ندارند. الان شاهدیم جنگل‌ها در اق قلا از بین رفته‌است. جنگل‌های شمال را هیرکانی می‌گویند که چون خاکشان پوشش نداشت، خسارت زیادی را به خود دیده‌اند.


حدودآ تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی می خواندند و ازآن جمله بچه هایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی ... بودند که برای آزادی پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را ازآنها طلب میکردند که تقریبآ همۀ آن بچه ها جواب رد داده بودند و نهایتا مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند که بچه ها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند (4). بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان ملی کش بند اضافه شد. (5)
وی با اشاره به سیل شیراز خاطرنشان کرد: سیل شیراز تصادفی بود که ظرف ۵ دقیقه بارندگی شدید باریده‌است و مردمی که به اشتباه در حال تماشا و فیلم گرفتن یا موبایل هایشان بودند، متأسفانه به حادثه دچار شدند. بنابراین شرایط هر جا با جای دیگر فرق دارد. حالا شهردار شیراز را مورد سؤال قرار می‌دهند که شما با اعمال تغییر دروازه قرآن مقصرید که اینطور نیست و در واقع شرایط توپوگرافی منطقه به گونه ای است که در این حالت سطح رودخانه پست‌تر از سطح دشت است و آب را به سمت دریاچه هدایت می‌کند و کلا شرایط با آق قلا فرق می‌کند.


طی سالهای ۶۷ ـ ۶۵ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به هم بند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بی مفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچه های بند بود که البته هرکدام ازاین تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان "روابط و تشکیلات منافقین در زندان" گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد ... حتی در شرایط محرومیت کامل اگر توپی هم در کار نبود نگاهی به دور و بر خود میکرد و با جمع آوری چند تکه پارچه و به بهم پیچیدن آنها ظاهرا توپی درست میکرد و بچه ها را برای بازی راه میانداخت.
پرویز کردوانی در پایان سخنانش گفت: سیل باعث می‌شود تا عمر سدها کوتاه شود، چون از گل و لای در شده‌اند و در نتیجه آب کمتری را ذخیره می‌کنند. پس باید برای اینکه عمر سدها کوتاه نشود، راه کارهای لازم را انجام داد، چون در تداوم چنین شرایطی آب سدها کاهش پیدا کرده و حتی تمام می‌شوند و اوضاع به قدری بد می‌شود که تهران ۵۰ سال دیگر اب نخواهد داشت. برای جلوگیری از این بحران، باید سه کار مدنظر تصمیم گیران قرار بگیرد. اول آبخیزداری، دوم ایجاد سد رسوبی و در نهایت شست و شوی هیدرولیک آب سدها که با انجام این سه مورد می‌توان به آینده ای پرآب امید داشت. در نهایت امیدوارم، مسوولان به جای اینکه فکر الان باشند، آینده نگری کنند تا از مشکلات پیش‌رو جلوگیری کنند.


فروزان عبدی پیربازاری قبل از دستگیری دانشجوی دانشگاه و از اعضای تیم ملی والیبال زنان ایران بود که طبعآ در بازی و ورزش داخل زندان نیز سرآمد همه بود و ما با صمیمیت شیطنت آمیزی او را کاپیتان صدا میکردیم. وی که در بازی با توپ و حرکات داخل زمین و روی تور تبحر فوق العاده ای داشت با وارستگی و افتادگی خاصی همچون یک مربی دلسوز هیچ فرصتی را برای آموزش همبندان خود حتی با مینیمم امکانات از دست نمیداد. البته او فقط یک قهرمان ملی پوش در قلمرو ورزش نبود که در حیطه انسانیت و ارزشهای والای انسانی نیز سرچشمۀ زلالی بود از پاکی و صداقت و دریائی بود بیکران از مهر و عطوفت.
= ایران وارد دوره «ترسالی» نشده‌است =
کردوانی جغرافی‌دان و فعال حوزه محیط زیست، خبری را که از قول وی در فضای مجازی مبنی بر پایان دوره خسکسالی و آغاز یک دوره ترسالی در ایران منتشر شده، تکذیب کرد و گفت: ایران همچنان در شرایط خشکسالی و کم‌آبی قرار دارد و بارش‌های اخیر هم «اتفاقی» رخ داده‌است.


یادمه در یکی از همان روزهای سال ۶۵، یکی از بچه های نسبتآ کم سن و سال و معصوم بنام نادره را که مدتهای مدید در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار داده بودند در حالیکه دچار شکست عصبی و روان پریشی شده بود به بند ما آوردند. او با هیچ کس حرف نمیزد و ساعتهای متمادی فقط به نقطه ایی در افق خیره و مات میشد. فروزان علیرغم کار و مسئولیتهای مختلف فردی و جمعی که داشت بناگاه تمام کارهای روزانه خود را کنار گذاشت و بطور ۲۴ ساعته خودش را وقف نادره و مراقبت از او کرد. با مهربانی و بردباری همچون خواهری غمخوار به تیمار او پرداخت تا بتدریج اعتماد او را جلب کرد بطوریکه ما متوجه میشدیم که او بمرور با فروزان شروع به حرف زدن کرده و هرازگاهی لبخندی غمین نیز بر لب دارد. پروسه طولانی و پیچیده روان درمانی این قربانیان مظلوم رژیم آنهم در شرایط بسیار کاهنده و طاقت فرسای داخل زندان به واقع حتی در توان روانشناسان حرفه ایی با تجربیات آکادمیک نیز نمیتوانست باشد ولی فروزان با عشقی عمیق به خدا و خلق و با مایه گذاری عمدتآ یکجانبه و بدون چشم داشت متقابل قدم به پیش میگذاشت و هیچ مرزی را جز با دشمن غدار خلق برسمیت نمی شناخت. البته چندی نگذشت که پاسداران مسئول بند متوجه روند بهبودی حال نادره شدند و با بدذاتی خاص خود بلافاصله او را از بند ما خارج کردند که فروزان بشدت متآثر ومغموم شد. اتفاقآ یکسال بعد فروزان در موردی مشابه، منتهای تلاش خود را جهت کمک به بهبودی حال فرزانه عمویی مبذول داشت ولی متاسفانه دراین مورد فرآیند روان پریشی و عوارض شدید آن بسیار عمیق، مزمن و برگشت ناپذیر مینمود و نتیجه ای حاصل نشد. فرزانه یکی دیگر از زندانیان مظلومی بود که در زیر فشار و تحت شرایط خردکننده فیزیکی-روانی در شکنجه گاه موسوم به "واحد مسکونی" در سال ۶۲ دچار شکست عصبی و روان پریشی حادی شده بود که تا سالها بعد عوامل رذل رژیم ظالمانه او را با همان شرایط وخیم در زندان نگه داشتند تا او را به جنون کامل کشاندند.
پرویز کردوانی در گفت و گو با ایسنا در خصوص خبری از قول وی که در آن گفته شده «خشکسالی ایران بعد از ۲۰ سال به اتمام رسیده و یک دوره ترسالی ۲۰ تا ۴۰ ساله را در پیش داریم» توضیح داد: من به هیچ وجه چنین چیزی را نگفته‌ام و یک کلمه از این خبر هم متعلق به من نیست.


حدود تابستان سال ۶۶ برای مدتی در بند ۳۲۵ بودیم که حیاط کوچکی هم داشت. فروزان از صبح زود با برپایی ورزش جمعی و یک ساعتی هم تمرین والیبال و عصر هم با به راه انداختن مسابقه والیبال هلهله و جنب و جوش خاصی در بند ایجاد میکرد. از بچه های ثابت بازی علاوه بر فروزان تا انجا که یادم میاد ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین بهبهانی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی و ...بودند (6). فروزان که خود بازیکنی ملی پوش در سطح ایران و آسیا بود با قامتی کشیده، پرشهایی بلند و حرکاتی موزون هرگاه که اراده میکرد میتوانست صحنه های زیبایی را با توپ در زمین بازی و یا بر فراز تور به نمایش بگذارد، با اینحال در حین مسابقه و بازی بندرت هنرنمایی میکرد و هر وقت توپ به او میرسید علیرغم اینکه تمام بچه های بند مشتاق دیدن حرکات فنی و حرفه ایی او بودند ولی او به سادگی توپ را به نفرات دیگر تیم پاس میداد و با خلق موقعییت این امکان را در اختیار بازیکنان هم تیم خود برای به ثمر رساندن توپ و کسب امتیاز قرار میداد، ضمن اینکه نمیخواست بخاطر برتری بلامنازعش در بازی اجحافی هم به تیم مقابل بشود. او در واقع با ورزش و بازی نیز منش و روش سیاسی و دموکراتیک خود را که همانا همبستگی و ازخودگذشتگی بود اموزش میداد.
وی درباره بارش‌هایی که اخیراً در کشور رخ داده‌است گفت: شرایط جوی ایران به دلیل گرم شدن کره زمین در کنار افزایش بارش در مناطق پرباران و کاهش بارش در مناطق کم‌باران بی‌نظم هم شده‌است؛ در شرایط بی‌نظمی ممکن است مثلاً در یزد که کم‌باران است ظرف یک ساعت به اندازه دو سال بارش رخ دهد.


در جمع بسیار منسجم و منضبط مجاهدین زندان که بعد از تحمل سالها زندان و عبور از طوفان فتنه ها و کوره گدازان اعدامها و شکنجه ها و پشت سر گذاردن مراحل پر رنج و تعب "قبر و قفس و قیامت" و "واحد مسکونی" تا سلولهای انفرادی گوهردشت و اعتصاب غذاهای طولانی ... حالا تک تکشان همچون پولاد آبدیده و تبدیل به کادرهای برجسته ایی برای خلق وانقلاب شده بودند – بی تردید فروزان یکی از آن چهره های شاخص و درخشان بود.
کردوانی افزود: این بارش‌هایی که اخیراً در ایران رخ داده هم اتفاقی بوده‌است و تا زمانی که کره زمین گرم است ما در خشکسالی هستیم و نباید با این بارش‌ها تصور کرد که خشکسالی تمام و آب و هوای ایران مرطوب شده‌است.


تنظیم رابطه فروزان بعنوان یک مجاهد خلق با محیط و افراد و جریانات سیاسی دیگر، فراتر از همه تفاوتهای نظری، سیاسی و رفتاری موجود، بسیار مثبت، سازنده و بلند نظرانه بود. او مورد احترام و اعتماد همه بچه های زندان بود. دوستان همبند مارکسیست ازهر گروه و با هر گرایش سیاسی، احساس نزدیکی زیادی با فروزان داشتند و احترام خاصی برای وی قائل بودند. بانوان بهایی همبند نیز خصائل والای انسانی فروزان را ستایش میکردند و او را بسیار دوست میداشتند و خلاصه هر انکس که در مصاف با رژیم جهل و جنایت، ایستادگی میکرد فروزان را پشت و پناه خود در زندان میدانست.
کردوانی در پایان اعلام کرد: امیدی که این بارندگی‌ها ادامه داشته باشد نیست و ایران همچنان در شرایط کم‌آبی و خشکسالی خواهد بود


پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجایی های گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سه گانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن میگرفتیم که روحیه بچه ها از همیشه بالاتر بود و رژیم در گرداب بن بستهای استراتژیک در زمینه سرکوب داخلی و تقابل با مردم و مقاومت ایران و در صحنه جنگ خارجی با کشور همسایه عراق، خود را در سراشیب نزول و افول میدید... بعد از تحویل سال فضیلت با صدای زیبا و دل انگیزش از موسم بهار میخواند وفریبا عمومی شعر خاطره انگیز "شکوفه میرقصد از باد بهاری" را ترنم میکرد... درآن لحظات هیچکس نمیدانست که برای خیل مجاهدین در بند این آخرین نوروز خواهد بود ...
پروفسور کردوانی :علت بارش‌های سیل آسا گرم شدن زمین است


حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچه های ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند... من نیز چندی قبل از شروع قتل عام تابستان ۶۷، بعد از حدود هفت سال حبس بطور موقت از زندان اوین مرخص شدم و بلافاصله به خارج از کشور آمدم.
مسئولان می‌توانستند کاری کنند که در این وضع کم‌آبی، سیل جاری نشود؛ فقط کافی بود در ارتفاعات آبخیزداری کنند


در قتل عام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتل عام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص میدانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت. 
به دلیل اینکه آب سیل‌های اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد؛ در نتیجه کشاورزی هم شرایط مطلوبی نخواهد داشت


فروزان قهرمان در آخرین ساعات عمر و شاید هم بعنوان آخرین وداع، برای رساندن خبر اعدام خود بدیگر یاران در بندش بطور سمبلیک و نیایش گونه در گوشه ایی از دیوار سلول انفرادی پیامی با چنین مضمونی مینویسد: "خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم." (7)
سیل باعث می‌شود تا عمر سدها کوتاه شود؛ با تداوم چنین شرایطی اوضاع به قدری بد می‌شود که تهران ۵۰ سال دیگر آب نخواهد داشت / 


آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند
'''سیل، حاصل چهل سال حاکمیت ولایت فقیه'''


فریادشان تموّج شطّ حیات بود چون آذرخش در سخن خویش زیستند
آخوندها در طول حکومت ۴۰ ساله شان از چپاول، فساد و سرکوب و به هدر دادن دارائی های ملت ایران برای جنگ‌افروزی در خارج کشور از هیچ چیزی فروگذار نکرده و تمام زیرساختهای اقتصادی مملکت را ویران نموده‌اند، به طوریکه کارشناسان جمهوری اسلامی علناً می‌گویند این جمهوری اسلامی برای بحرانهایش راه حلی ندارد. راستی چرا سیل همچون زلزله بعنوان بلایای طبیعی بیشترین خسارات را به مردم ایران وارد میکند؟ پاسخ آنرا می بایست درحاکمیت ننگینی جستجو کرد که  مردم ما با حاکمیتی سراپا فاسد روبرو هستند و سران رژیم با کوهخواری، زمینخواری، جنگلخواری،  رودخانه خواری و....بفکرغارت وچپاول بیشتر هستند و زندگی و سلامتی مردم اهمیتی برای آنها ندارد. وعلت تبدیل شدن یک باران به سیلی غیرقابل مهار، تنها به ناکارمدی مقامات حکومتی برنمیگردد بلکه، به دزدی، چپاول جنگل‌ها، وغارت منابع ملی توسط آخوندها برمی‌گردد.


مرغان پرگشودۀ طوفان که روز مرگ دریا و موج و صخره برایشان گریستند
'''ایران کشوری با ۶۳ درصد خشکسالی حاصل سیاست دزدان حاکم'''


درآن پرواز و سفر بزرگ و جاودانی، من که از سر تصادف و اتفاق و یا آزمایش و ابتلا از جمع یاران عزیز و عزیزتر از جانم دور افتادم و برجای ماندم، حالا بعنوان تنها بازمانده از آن جمع مجاهدین سالن ۳ اوین وقتی به پشت سرم نگاه میکنم با یک چشم میگریم و با یک چشم میخندم ... درحالیکه از حسرت و داغ فراق عزیزان همبند و دلبندم با تمام وجود میسوزم، با اینحال با یاداوری شکوه آنهمه دلاوری، پایداری و فداکاری با افتخار به خود میبالم که در یکی از سیاهترین دورانها، همنشین و همپا و همراه آن سالارزنان بودم ...
طبق گزارشات کارشناسی مسولین رژیم ایران کشوری خشک محسوب میشود. بخش اعظم مساحت ایران با پدیده خشکسالی انباشته و بلندمدت روبه رو است. بر اساس آمار منتشرشده و رسمی مرکز ملی خشکسالی، تهران و ۲۰ استان دیگر از خشکسالی شدید رنج می‌برند. صادق ضیائیان رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیرت بحران سازمان هواشناسی در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی ایسنا در۸ مرداد ۹۷ گفت: «بر اساس شاخص ۱۲۰ ماهه منتهی به پایان تیر۹۷، حدود ۹۷ درصد از مساحت کشور با درجات مختلف خشکسالی بلندمدت مواجه هستند که از این میان ۵٫۵ درصد خشکسالی خفیف، ۲۸٫۵ درصد دچار خشکسالی متوسط ،۵۰ درصد خشکسالی شدید و ۱۳ درصد با خشکسالی بسیار شدید را تجربه می‌کنند.» به این ترتیب ۶۳ درصد از مساحت ایران با خشکسالی بسیار شدید روبه رو است.  


در روز جهانی زن به همۀ شمعهای فروزانی که در صف مقدم مبارزه با رژیم فاشیستی-مذهبی و زن ستیز حاکم بر میهنم ایران همچنان میسوزند و نور آگاهی می افشانند و گرمی امید می بخشند درود میفرستم. 
این خشکی و بی آبی محصول سیاست خطرناک وزارت نیرو و دزدان سرگردنه این مملکت درطی چهل سال گذشته‌است، ازجمله این سیاست های مخرب مهار آب و ساخت سدهای غیرضروری به هرقیمت است.  


[[Mailto:Mina alef@yahoo.com|Mina_alef@yahoo.com]]
در دوران دیکتاتوری سلطنتی تنها ۱۳ سد در ایران ساخته شده بود اما تعداد سدهای ساخته شده بعداز انقلاب ۵۷ به بیش از ۶۰۰ سد میرسد. که یکی از عوامل اصلی ایجاد سیل همین سد های بدون کارشناسی است که ساختار اقلیمی منطقه را بهم‌زده از یکسو باعث خشکسالی و نابودی مراتع و مزارع شدند و  از طرف دیگر در دوران بارندگی، به علت ساخت و ساز در منطقه آب‌گیر پایین‌دست سد باعث سیل و ویرانی‌های مرگبار شدند.


<nowiki>-------------------------------</nowiki>
'''انحصار سدسازی ایران به دست سپاه پاسداران است'''


پاورقی ها:
یک نکته مهم در این میان این است که تمام سدها از طرف وزارت نیرو، ازکار مشاوره و طراحی و نظارت را به شرکت "مهاب قدس" وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه سپرده شده و ساخت سد را بدون بررسی آثار منفی آن، آغاز می‌کنند تا شرکت‌های وابسته درقبل آن چپاول و غارت کرده وجیب خود پر کنند. به گزارش ایسنا (رژیم) ۱۲ فروردین ۹۸ درسیل اخیرلرستان و زیرآب رفتن شهرپل دختر، معمولاً و ماژین  پرحجم شدن مسیل‌ها و طغیان رودخانه کحیخان از سرریز شدن و یا شکسته شدن سدهای سمیره، سد مروک دورود، هاله، کزناز و متعاقب آن شکسته وتخریب شدن پل های کشکان، گاومیشان، افرینه و گپ بوده‌است.


1- شرایط تنبیهی که زندانیان بطور طولانی مدت حتی در داخل بند نیز دائمآ در اتاقها و سلولهای در بسته خود محبوس بودند واز داشتن هواخوری محروم و فقط روزی سه بار نفرات هر اتاق به دستشویی برده میشدند.
'''چرا باران درکشوری خشک ناگهان به سیل ویرانگر تبدیل می‌شود؟'''


2- در اواخر تابستان ۱۳۶۵ رژیم نهایتآ تمامی زندانیان سیاسی باقی مانده در زندان قزلحصار را به زندانهای اوین و گوهردشت کرج منتقل کرد.
اگر پایه‌ای‌ترین عامل سیل یعنی عامل طبیعی را کنار بگذاریم، دخیل بودن عامل انسانی نقش عمده‌ای در ایجاد سیل دارد ازجمله در سیل‌های مرگبار شیراز و گلستان و دیگر شهرهای ایران  با توجه به اینکه از ۲۷ اسفند ۹۷ هواشناسی از وقوع سیل و بارش شدید درمناطق کشور را گزارش داده بود اما با نگاهی کارشناسی و مدیریت درست  و مسولین دلسوز، در زمان بحران می‌شد خسارات  همین سیل را هم کاهش داد.  


3- "آنتن" اصطلاحی بود که زندانیان در مورد خائنین و جاسوسان رژیم در زندان بکار میبردند.
'''  انهدام پوشش گیاهی'''


4- قاطعیت زندانیانی همچون فروزان، ناهید، سپیده و... بعنوان خط مقدم مقاومت و خیلی دیگر از ملی کشهای بند که این چنین و تا این حد حتی حاضر به کوچکترین انعطافی در برابر خواست رژیم جهت آزادی خودشان نبودند طبعآ باعث عقب نشینی نسبی مسئولین زندان و ایجاد فضا و شرایط بمراتب سهلتری برای بسیاری از دیگر زندانیان مقاوم در موقع ازادیشان میشد.
 درچند سال اخیر عوامل انسانی در ایجاد وقوع سیل پس از اولین بارش بسیار دخیل بوده و هستند زیرا ایران  اولین کشوری است که بتدریج پوشش گیاهی خودش را  از دست داده‌است. پوشش گیاهی یک مسئله بسیار بسیار مهم برای جلوگیری از سیلاب‌های کوبنده مثل سیلاب‌هایی که در ابتدای سال ۹۸ جاری شد،  می‌باشد.  


5- "ملی کش" اصطلاحی بود که در مورد زندانیانی بکار برده میشد که بعد از اتمام مدت محکومیت رسمی شان، چه بخاطر نپذیرفتن پیش شرطهای رژیم برای آزادی و یا عدم اطمینان رژیم به زندانی، بهر حال آزاد نمیشدند و همچنان بدون حکم رسمی در حبس میماندند. 
عامل دوم مسئله ساخت و سازهای بسیار بی‌رویه در مسیر رودخانه‌هاست. حتی در مناطق سیل خیز در کنار رودخانه‌ها و مسیل‌ها  انبوهی سازه مسکون و تجاری ساخته شده‌است مانند شیراز که ساختن اتوبان و یا بازار و... ساخت و سازهایی انجام شده که با ابتدایی‌ترین استانداردها هم فاصله دارد.


6- مجاهدین شهید ناهید تحصیلی، سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر، ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین بهبهانی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی، فریبا عمومی و ... همگی در قتل عام تابستان ۶۷ به دستور جلاد جماران به دار آویخته شدند.
از دیگر عوامل تشدید کننده سیل باید از کوه‌خواری و ساختن ویلاهای اشرافی در شمال تهران و


7- وزارت بدنام اطلاعات آخوندی که تا کنون بطور رسمی هیچ نام و نشانی از هیچ یک از هزاران دلاور بر دار شده در آن قتل عام سیاه اعلام نکرده، استثنائآ در یکی از سایتهای مربوطه ضمن چاپ عکسی از فروزان بدون آنکه جرئت اعلام هویت وی را داشته باشد با همان رذالت آخوندی او را "تروریست کشته شده عضو سازمان تروریستی مجاهدین" معرفی میکند. تنها نکته قابل تآکید اینست که استفاده از فعل مجهول "کشته شده" نمیتواند جلادان رژیم را در روز حسابرسی از کیفر جنایات مرتکب شده در ببرد. البته اخیرآ دست اندرکاران سایت مربوطه شاید به توصیه آخوند پورمحمدی (وزیر کشور جدید رژیم) که از قاتلان فروزان میباشد، با رندی انزجارآوری زیر نویس عکس را تبدیل به "قربانی سازمان تروریستی مجاهدین" کرده اند.
لواسانات و...نام برد.


خبر اعدا‌‌‌م خانم عبدی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران درکتاب "جنایت علیه بشریت" (که شامل ٣٢٠٨ نام قربانیان سال ۱۳٦۷ است) منتشر شد. نام خانم عبدی در گزارش گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق بشر شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد (۲ نوامبر ۱۹۸۹) توسط رینالدو گالیندوپول (السالوادور)، و نیز در کتاب "کشتار ٦٧" نوشته آقای مسعود انصاری ذکر شده است. اطلاعات تکمیلی از سایت بیداران، سایت اینترنتی سازمان مجاهدین خلق، گزارش منیره برادران، که در چند دوره از مدت زندگیش در زندان با وی همبند بود، و از خاطرات مینا انتظاری یکی دیگر از همبندان خانم عبدی گرفته شده است.
'''علت ایجاد سیل'''


خانم عبدی متولد تهران در سال ١٣٣٦، کاپیتان تیم والیبال ایران و از هواداران سازمان مجاهدین خلق بود. به گفته همبندانش، یکی از محبوب ترین چهره های زندان بود. او به خاطر رفتار باز و بردبارانه با همه زندانیان مورد احترام آنها بود. یک بار در زندان قزل حصار( بند ۳ واحد۳) در مقابل تواب مسئول اتاق، که به یک زندانی چپی دستور می داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، ایستاد و به او گفت که مسئله نجس و پاکی مشکل آنها نیست، بلکه مشکل خود این تواب است و این اوست که باید ظرفش را از بقیه جدا کند. خانم عبدی در زندان روحیه ورزشکاری خود را همچنان نگاه داشته بود و در دوره کوتاهی که زندانیان قزل حصار از زمین بازی برخوردار بودند، او به رغم ممنوعیت ورزش دسته جمعی، مسابقات والیبال ترتیب می داد.
براساس آمار سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده. از جنگل‌زدایی، تخریب مراتع، تبدیل آبخیزها و تالاب‌ها به مزرعه و دخل و تصرف غیرمجاز در حریم و بستر رودخانه‌ها به عنوان برخی از دلایل وقوع سیل در ایران یاد شده‌است.


=== دستگیری و بازداشت ===
'''برآورد آماری از میزان سیل و مرگبارترین آنها در حاکمیت پلید آخوندی'''
خانم فروزان عبدی پیر بازاری در سال١٣٦٠دستگیر شد. سایت سازمان مجاهدین به نقل از یکی از همبندانش می نویسد: "او رادراوائل سال ١٣٦١ در بند ۸ قزلحصار ديدم. آنجا يك بند تنبيهی بود و گاه در هر سلول بجای ٣ نفر، ٢٥ تا ٣٠ نفر را جا داده بودند... فروزان را دراواخر سال ١٣٦١ به اتفاق چند نفر دیگر در يک دستشويی جا دادند. آن‌جا آن قدر كثيف بود كه همه‌شان دچار بيماری پوستی شدند. سپس آنها را به سلولهای انفرادی گوهردشت منتقل کردند و فروزان تا اواخر سال ١٣٦٣ در آنجا بود."


بنا به گزارش خانم برادران، مسئولان زندان خانم عبدی را به خاطر مقاومتش در مقابل برخوردهای توهین آمیز نگهبانان و مقررات ضدانسانی آنها، بیش از یک سال (از پاییز سال ۱۳٦۲ تا زمستان ١٣٦٣) برای تنبیه در سلولهای انفرادی گوهردشت نگه داشتند. در سلولهای انفرادی گوهردشت زندانی از داشتن هر نوع ارتباطی با دیگر زندانیان، گرفتن روزنامه و هواخوری و گاه حتی ملاقات با خانواده محروم بود.
''' '''براساس آمار سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده‌است، که اصلی ترین موارد آن بشرح زیراست:


بعد از آن تا سال ١٣٦٥ در قزل حصار بود و سپس به اوین منتقل شد و به خاطر اعتراض به رفتار غیر انسانی زندانبانان عموماً در بندهای تنبیهی و اتاقهای دربسته به سر می برد. در بندهای تنبیهی، در اتاقها بسته بود و زندانیان سه بار به مدت ۳٠ دقیقه اجازه بیرون آمدن از اتاق داشتند. رفتن به توالت، شستشوی خود، ظرفها و لباسها در این زمان محدود باید انجام می شد.
۱)   '''تهران'''- '''مرداد۱۳۶۶:''' رگبار و تگرگ ناگهانی و سیلاب عظیمی که در کمتر از ۲ساعت از رودخانه گلابدره در شمال تهران به سمت تجریش جاری شد. سیلاب گل و لای و سنگ دامنه کوه را شست و به کوچه خیابان‌های دربند و تجریش آورد. ۳۰۰نفر کشته شدند و خانه‌ها و مغازه‌ها خسارت دیدند؛ تا حدی که شکل میدان و سر پل تجریش بعد از بازسازی تغییر کرد. رسانه‌های رژیم به نقل از مردم محلی آن را به ایجاد ۱سد موقت در مسیر رودخانه تجریش برای ساخت و ساز نسبت می‌دهند. ضمن اینکه تهران جز استان‌های سیل خیز نیست


=== دادگاه ===
۲)   '''شیرازـ دی ۱۳۸۰:''' سیل در دی ماه سال ۸۰ جان ۱۱ نفر را گرفته بود اما با گذشت بیش از ۱۷ سال از این فاجعه، و با مشخص بودن علل سیل در بی عملی و بی کفایتی سرمداران رژیم نتوانستند از تکرار آن جلوگیری کنند.خبرگزاری حکومتی ایرنا در سال ۹۳ گزارشی را به نقل از «فرج‌الله رجبی» شهردار وقت شیراز درباره سیل دی ماه سال ۸۰ منتشر کرده بود که براساس آن از جمله عوامل جاری شدن این سیل «کاهش شیب رودخانه» و «تنگ بودن دهانه‌های پل» نسبت به دیگر مسیرهای رودخانه در محل حادثه عنوان کرده بود. خشک بودن بستر رودخانه در این شهر نیز از جمله مواردی بوده که مسئولان وقت شهرداری را در طی این سال‌ها به آسفالت کردن و ایجاد تأسیسات شهری در آن سوق داده‌است! به طوری که بنابر گزارش‌ها تا سال ۹۳ حتی «بخشی از بستر این رودخانه، آسفالت شده و به عنوان کنارگذر -برای رفت و آمد خودروها-از آن استفاده می‌شده‌است!»
درباره جلسه یا جلسات دادگاه ه خانم عبدی اطلاعی در دست نیست. در اولین دادگاه وی به ۵ سال زندان محکوم شده بود ولی پس از اتمام دوره محکومیت آزاد نشد.


(شرط آزادی از زندان، حتی پس از اتمام محکومیت، اعلام انزجار از همه گروه ها و به ویژه آن گروه سیاسی بود، که زندانی به خاطر وابستگی به آن دستگیر شده بود و همپنین تعهد مبنی بر اینکه زندانی پس از آزادی دیگر هیچ نوع فعالیت سیاسی انجام ندهد. در سالهای اول دهه ۱۳٦٠ «اعلام انزجار» باید در حضور دیگر زندانیها صورت می گرفت. بعدها مقامات به اعلام انزجار کتبی رضایت دادند. بعد از کشتار ۱۳٦۷ گاه شرط آزادی به دادن تعهد محدود شد. خیلی وقتها اتفاق می افتاد که زندانی حتی پس از اعلام انزجار هم، اگر رفتار و برخوردهایش مورد رضایت نگهبانان و توابها نبود، آزاد نمی شد. علاوه بر اینها خانواده برای آزادی او موظف به گذاشتن وثیقه و ضامن بود.)
۳)   '''قم ـ فروردین ۱۳۸۸:''' بعد از چند سال خشکسالی، رودخانه« قم‌رود» به پارکینگ تبدیل شده بود و در ۱۱ فروردین ماه با باران تند سیلاب در بستر رود خشک جاری شد و پارکینگ را با خود برد. تلفات هموطنان ۶ نفر و مصدومین ۳۸ نفر'''.'''


طبق اطلاعات موجود در مورد قربانیان سال ۱۳٦۷ دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپ گرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می کرد.
۴)   '''استان گلستان- مرداد۱۳۸۸:''' استان گلستان در شمال شرق کشور یکی از سیل خیزترین مناطق ایران است. در۳۰سال اخیر حدود ۱۳۰سیل جاری شده. یکی از مرگبارترین موارد مرداد ۱۳۸۰. شمار کشته شدگان دست کم ۴۰۰نفر اعلام شد. یکی از مهمترین عوامل سیل خیز بودن گلستان به گفته کارشناسان قطع درختان و جاری شدن آب‌های سطحی از دامنه کوه‌هاست.


خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدام ها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام ها شمرده‌اند. آن ها یاد آور شده اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند. 
۵)   '''سوادکوه استان مازندران ـ ۱۳۹۰:''' در دهه ۱۳۹۰ طغیان رود در سوادکوه در استان مازندران و فرو ریختن ساختمان‌های چند طبقه در کنار رودخانه. ساختمان‌هایی که اطراف بستر رودخانه ساخته شده بودند فرو ریختند. سیل ۲۸کشته و مفقود و دست کم ۵۰میلیارد تومان خسارت به جا گذاشت


=== اتهامات ===
۶)   ''' آذرشهرـ ۱۳۹۶''': یکی دیگر از سیل‌های ویرانگر در شمال غرب ایران درآذرشهر فاجعه آفرید. بارش بی‌سابقه باران ظرف ۱روز در استان‌های آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، زنجان و مازندران؛ رودخانه‌ها طغیان کردند. حادثه‌یی که به گفته سازمان مدیریت بحران حدود ۵۰کشته به جا گذاشت
مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدام‌های جمعی سال ١٣٦۷ وارد نکردند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "... به عملیات نظامی ... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزان‌شان بوده اشاره نموده‌اند.


حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می باشند".
۷)   '''شیرازـ دروازه قرآن، فروردین ـ ۱۳۹۸:''' یکی دیگر از سیل‌های ویرانگر در شیراز  که تاکنون دست کم بیش از ۱۵۰ نفر کشته و مفقود بر جای گذاشته‌است؛ دقیقاً محصول غارت وچپاول و یک عمل جنایتکارانه وضدمردمی برعلیه مردم شیراز است. از جمله علل بالا بودن تلفات این سیل که از طرف دادستان عمومی شیراز اعلام شده،  عدم «لایروبی» این مسیر بوده‌است. درصورتیکه موضوع لایروبی نبوده بلکه جاده سازی درمسیر دروخانه خشک و پر کردن مسیل کنار دروازه قرآن بوده‌است.


=== مدارک و شواهد ===
۸)   '''استان‌های گلستان و مازندران و ۲۵ استان دیگردر سراسرکشور ـ فروردین''' '''۱۳۹۸''': به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر ۷ نفر در گلستان، ۵ نفر در مازندران، ۳ نفر در خراسان شمالی، ۲ نفر در کهگیلویه و بویراحمد، یک نفر در کرمانشاه، یک نفر در خوزستان، دو نفر در لرستان، یک نفر در همدان و یک نفر سمنان فوت شده‌اند. علاوه براین طبق گزارش شبکه خبر(رژیم) در ۸ فروردین '''‌''' برآورد اولیه خسارات سیل فقط در مازندران بیش از هزار و سیصد میلیارد تومان است که نیمی از آن مربوط به بخش کشاورزی و دامی است، می‌باشد.
در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.


=== دفاعیات ===
'''سیل و پیشگیری'''
از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشد. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته اند چنین آمده که این ادعا‌ها "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط بسر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می رساند."


=== حکم ===
این‌ها نمونه‌هایی از صدها مورد سیل در ۴دهه اخیر بوده که صدها قربانی گرفته و خرابی به بار آورده‌است. آیا وقوع این‌گونه سیل‌ها قابل پیشگیری است؟ وقوع سیل به ندرت ممکن است قابل پیشگیری باشد، اما قطعاً ویرانگری آن قابل پیشگیری است. اما جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت قرون وسطائی و ضدمردمی خود، نه می‌خواهد ونه می‌تواند کوچک‌ترین مشکلی از مردم ایران را حل کند، بنابراین در جامعه ای که بنا به اعتراف رسانه‌ها ومقامات جمهوری اسلامی بیش از ۸۰ درصد از مردم ایران در فقر بسر می‌برند،
از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست. به گفته همبندانش خانم فروزان عبدی پیر بازاری در اوائل مرداد ١٣٦٧ از بند به سلولهای آسایشگاه برده شد و دیگر به بند باز نگشت. گفته می شود که وی در قتل عام زندانیان سیاسی، جزو اولين دسته از زنان مجاهد بود که به دار آویخته شد. زندانیانی که بعداً در آسایشگاه زندانی بودند بر دیوار یکی از سلولها شعری دیده بودند که ممکن است از خانم عبدی به جا مانده باشد:


"خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم".
 ریشه بحران‌های طبیعی چون زلزله و سیل نه از «سهل انگاری دستگاه‌های متولی و غافلگیرشدن» بلکه دقیقا از ماهیت پلید ضدمردمی و دزد و غارتگرآن است.  


بنا به اطلاعات موجود مسئولان زندان خبر اعدام این زندانیان را به همراه وسائلشان بعد از ماهها به خانواده آنها دادند ولی اجسادشان را به آنها ندادند. زندانیان در گورهای جمعی به خاک سپرده شده اند. مقامات به خانواده زندانیان هشدار دادند که برای عزیزانشان مراسم سوگواری برگزار نکنند.
نقش سپاه پاسداران  و دیگرارگان‌های حکومتی در سیل قم و همچنین درسیل اخیر شیراز ،گلستان، خرم‌آباد، خوزستان و گسترش ضایعات و قربانیان آن بویژه درشیراز و آق قلا(گلستان) نقش اصلی را داشته‌اند. ازجمله می‌تواند ساختن ریل قطار در زمین‌های کشاورزی آق قلا درگلستان به ارتفاع تا سه متر وبه طول ۸۲ کیلومتر. که خود این ریل قطار مانع خروج آب به گرگانرود و دریا شده‌است.


خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی از وی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان ***
با توجه به ضایعات گستردة سیل خبرگزاری حکومتی مهر در ۸ فروردین ۹۸ به نقل از محسن تیزهوش کارشناس ارشد محیط زیست نوشت:« با در نظر گرفتن هشدارهایی که اقلیم شناسان و پژوهشگران حوزه آب و محیط زیست طی دهه‌های اخیر داده‌اند، به کار بردن جمله‌هایی همچون «دوباره غافگیر شدیم» و یا این سیل ناشی از تغییرات آب و هوایی است، نه تنها خردمندانه نیست، بلکه به صورت مستقیم بر بی‌دانشی ما تأکید می‌کند. در مسیل‌های بسیاری ساخت و ساز انجام شده و رودخانه‌های فصلی تبدیل به مسکن و جاده شده‌اند»


در کنار ده‌ها مقررات نفس‌گیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار ساده‌ای نبود. تواب‌ها با وسواس تمام می‌کوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگ‌تر می‌کردند. این مقررات بی‌شباهت به قوانین آپارتاید نبود که در باره‌اش خوانده بودیم.
'''ضایعات و خسارت‌های سیل فاجعه‌ای ملی و خارج ازتصور'''


مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمان‌ها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرف‌مان را از بقیه جدا می‌کردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.
جمهوری اسلامی آخوندی در طی چهل سال گذشته میلیاردها دلار درآمدهای نفت  صرف سرکوب داخلی و تروریسم کرده است اما اقدامی در جهت ایجاد زیرساخت‌هایی برای ممانعت از اینکه استان‌های کشور دستخوش سیلاب‌های ویرانگر نشوند، انجام نداده‌است.  


ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر می‌گذاشتند و آب سرد نصیب ما می‌شد. مسلمان‌های دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمی‌خوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آن‌ها گاه آنقدر مضحک می‌شد که مایه خنده ما می‌شد. مثل لاک‌پشتی می‌شدند که خود را در لاکش جمع می‌کند.
ازطرفی رژیم تلاش می‌کند که خسارات واقعی جانی و اموال (از قربانیان سیل و خسارت به اموال مردم) را سرپوش گذاشته و بسیار کمتر جلوه دهد. جدولخسارت‌های سیل که می‌بینید حاوی اطلاعاتی از خبرگزاری‌های حکومتی است. البته جمهوری اسلامی مطابق معمول تنها بخشی از خسارت‌ها  را گزارش کرده‌اند:


مضحک بودن این نمایش‌ها، اما جنبه فاجعه آن را نمی‌پوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوان‌ترها که دلشان لک می‌زد برای دست انداختن این تواب‌های دوآتشه، موقع وضو گرفتن آن‌ها می‌رفتند در روشویی و کنار دست آن‌ها دست و رو می‌شستند.
طبق گزارش اداره راهداری رژیم تا تاریخ ۹ فروردین۹۸ خسارت‌های وارده به خطوط مواصلاتی و راه‌های اصلی ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیارد تومان می‌باشد. (تخریب ۱۱ هزارکیلومتر راه‌های ایران و تخریب ۶۰۰ پل ) .  


این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمی‌کردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سال‌های زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.
'''خسارت‌های سیل'''


کاپیتان فروزان اهل نافرمانی مدنی بود. یک بار وقتی تواب مسئول اتاق به یک زندانی چپ دستور داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، فروزان که در طبقه بالای تخت نشسته بود، پرید پایین و به زندانی تواب گفت: «نجس و پاکی مساله توست و نه مساله همه؛ پس بهتر است تو ظرفت را از بقیه جدا کنی.»
(گزارش اولیه)


این حادثه مربوط بود به دوره «زنگ تفریح» زندان در سال ۶۴ در زندان قزل حصار. زمانی بود که فروزان دیگر در گوهردشت در انفرادی نبود و هنوز سه سالی مانده بود تا اعدامش. فروزان عبدی کاپیتان تیم ملی والیبال زنان بود قبل‌ترها.
'''............................................................................................'''


تا آزادی نوید خانجانی
حاکمیت پلید آخوندی ترس از سیلاب قیام سراسرس ابعاد خسارات سیل  را تا آنجا که به ضرر و زیان‌های وارده به جان ومال مردم برمی‌گردد کوچک‌نمایی می‌کند.


[https://fa-ir.facebook.com/freenavidkhanjani/photos/a.340116058785/10152707624428786/?type=3&__xts__%5B0%5D=68.ARA4i9y1SjGf2okCSctcwFn_R6CbEmCjavEn7EZ-cXhqqhOrCHNEvxTkpyfTDm4nBrPKDE4vGPrCA0jDg6xBAIFcSgrtb7jCMn8PmonitXBYkgfnlPvbEcMA6HVMdcVFs-RJPssJV_eiX2F5V5uTyoWVK-FGFhgQSs6r4VB5bghzuvCAeNot9VMc2wUoNGzGYqFcsF7q&__tn__=H-R ۱۷ فوریه ۲۰۱۵] · 
تمام باندهای جمهوری اسلامی از سیلاب بزرگتر و مصیبتی که سیاست‌های ضدمردمی حاکمیت بر مردم وارد کرده‌است به خود می لرزند. درصورتیکه تمامیت نظام است که باعث ایجاد این چنین خسارت سنگینی بر مردم و زیرساخت‌های کشور شده و سیل محصول چپاول وغارت چهل ساله بر مردم ایران است. دراین میان سران رژیم از خامنه ای تا بقیه سردمداران دزد و فاسد سپاه پاسداران با مقصر دانستن این باند وآن باند درنهایت خسارات را به گردن  مردم ستمدیده انداخته که گویا مردم رعایت نکرده وخانه‌های خود را ترک نکرده و به هشدارها توجه نکردند، اما به اذعان خود سردمداران رژیم در بسیاری از شهرهای سیل زده تا روز وقوع حادثه هیچ اقدامی انجام نشده‌است.


اعضای تیم والیبال باشگاه پاس _ به یاد شهید فروزان عبدی 
'''بی عملی سران رژیم و دست روی دست گذاشتن، شرکت در قتل‌عام وجنایت جنگی است'''


از سمت راست :مهناز نراقی-ثریا یگانه - فاطمه سپنجی - زنده یاد فروزان عبدی (اعدام شده به دست حکومت جمهوری اسلامی در سال ۶۷ به جرم سیاسی )- پریوش وکیلی و گیتی یگانه
قبل از وقوع موج دوم سیل در استان‌های فارس، لرستان، خوزستان، بویراحمد، سه روز قبل آماده باش  ازطرف هوا شناسی رژیم اعلام شده بود. اما رژیم درتمام مناطق احتمالی وقوع سیل به جز هشدار به مردم هیچ اقدام عملی برای تاسیس سرپناه، اسکان موقت، وارد کردن نیروی سپاه و ارتش درجابجایی مردم نکرد. درصورتیکه برای ممانعت از شرکت مردم فارس در مراسم نوروزی پاسارگاد از چند روز قبل تمام راه‌های ورودی به پاسارگاد را می بندد، بالگرد و نیروی سپاه، نیروی انتظامی و تمام نیروهای سرکوبگر را وارد می‌کند.


خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان ***
'''برای جابجایی مردم پلدختر، معمولان و ماژین چه کسی میبایست اقدام میکرد؟'''


در کنار ده‌ها مقررات نفس‌گیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار ساده‌ای نبود. تواب‌ها با وسواس تمام می‌کوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگ‌تر می‌کردند. این مقررات بی‌شباهت به قوانین آپارتاید نبود که در باره‌اش خوانده بودیم.
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری رژیم به جای توجه به هشدارهای هواشناسی و عبرت گرفتن از فاجعه‌ای که در گلستان و شیراز بوقوع پیوست و بجای انجام آماده‌سازی‌های لازم برای مقابله با سیل یا ایجاد کمپ‌های ایمن و موقت برای اسکان مردم و انتقال آنان پیش از واقعه، درست یک روز قبل از سیل لرستان گفت:« سیلاب ها و بارندگی های جاری در کشور "نعمت" است که "برای کشور منفعت هم داشته و از این بابت باید شاکر خداوند بود."


مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمان‌ها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرف‌مان را از بقیه جدا می‌کردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.
سلیمانی استاندار رژیم درایلام در ۱۲ فروردین روز حادثه سیل لرستان در مصاحبه با شبکه یک رژیم گفت :«... دو تا پل در بخش ماژین داشت آن دو تا پل را هم آب برد و دسترسی ما به آنجا امکانپذیر نیست بالگرد هم چندین بار تقاضا کردیم….من عرض کردم حدود ۱۹روستا، یک شهر و هفت کانون عشایری الآن گرفتار هستند به‌طور کامل و هیچگونه امکاناتی ما نتوانستیم به آنها برسانیم..... من عرض کردم بالگرد می‌خواهیم که خدمات رسانی بکنیم ماتقریبا ۲۴ساعت هیچگونه خدماتی از لحاظ پتو، چادر، غذا و وسایل و امکانات به این روستاها نرساندیم»


ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر می‌گذاشتند و آب سرد نصیب ما می‌شد. مسلمان‌های دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمی‌خوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آن‌ها گاه آنقدر مضحک می‌شد که مایه خنده ما می‌شد. مثل لاک‌پشتی می‌شدند که خود را در لاکش جمع می‌کند.
راستی این همه تعلل درکمک رسانی به مردم آیا جز اینکه ریشه درماهیت ضدمردمی و ضدانسانی این رژیم ستمکار دارد، مفهوم دیگری هم دارد؟ چرا ۲۴ ساعت قبل از شروع بارندگی حتی یک بالگرد هم برای پلدخترو معمولان اختصاص داده نشد؟


مضحک بودن این نمایش‌ها، اما جنبه فاجعه آن را نمی‌پوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوان‌ترها که دلشان لک می‌زد برای دست انداختن این تواب‌های دوآتشه، موقع وضو گرفتن آن‌ها می‌رفتند در روشویی و کنار دست آن‌ها دست و رو می‌شستند.
خامنه ای که تا قبل از موج دوم سیل بعنوان مسول اول تا آخر این نظام فقط برای فاجعه شیراز (آنهم برای خالی نبودن عریضه چند کلمه به امام جمعه‌اش نوشته بود) در جلسه روز ۱۳ فروردین ۹۸ یک روز بعد از سیل لرستان با سران بی کفایت رژیمش با یک «باید درمانی» فرار به جلو  کرد و گفت: «لایروبی رودخانه‌ها»، «لایروبی سدها»، «آزادسازی حریم رودخانه‌ها»، «آبخیزداری» و «حفظ مراتع و جنگل‌ها» از «موضوعات بسیار مهم» در این زمینه است اما موضوع مهمتر پیشگیری از خسارات سیل باید از قبل پیش بینی می‌شد این حادثه باید یک درس عبرت باشد تا در طرح‌های مختلف آینده از جمله سد سازی‌ها، راه‌سازی‌ها، احداث راه آهن، و عمران شهری، همه جوانب مختلف دیده و آینده‌نگری لازم و جامع انجام شود».


این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمی‌کردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سال‌های زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.
'''غارتگران جنگل‌های شمال را بشناسیم'''


وقتی فروزان عبدی _قهرمان تیم ملی والیبال زنان_ را برای اعدام صدا کردند، در حالی که می‌دانست برای اعدام می‌رود و مانند همیشه می‌خندید و شوخی می‌کرد، گفت بچه‌ها، از دستمان خسته شدند می‌خواهند آزادمان کنند نگران نباشید.
این «باید درمانی» خامنه‌ای سوت زدن درتاریکی شب از ترس سرباز کردن سیلاب خشم سراسری مردم ایران است چرا که همه مردم میدانند ریشه همه این بلایا از چهل سال غارت و چپاول زیر سر خامنه ای و ستاد فرمان اجرایی امامش و خودش و قرارگاه‌های وابسته به سپاه پاسداران است ازجمله:
 
بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور، ۷۰ درصد از جنگل‌های استان گلستان در اختیار «شرکت‌ها و نهادهای صاحب نفوذ» است. یک کارشناس محیط زیست رژیم گفت:« جلوی پارک ملی گلستان دیدم که تابلو زده‌اند تمام عواید برداشت از این جنگل به حوزه علمیه گرگان اختصاص دارد.»، عواید حاصل از جنگلخواری توسط سپاه پاسداران و امامان جمعه وجنایت در یک قسمت از جنگلهای شمال (پارک ملی گلستان ) بشرح زیر تقسیم شده‌است:
 
·       حوزه علمیه گرگان ۴۷۰۱۳ هکتار،
 
·       لشکر ۲۵ کربلای سپاه پاسداران ۱۳۰۰۰ هکتار،
 
·       مؤسسه پیشگامان سازندگی ۸۶۹۰ هکتار
 
·        آستان قدس ۹۹۱ هکتار از جنگل‌های این منطقه را در اختیار دارند. عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست قبلی رژیم گفته بود که ۶۰ سال پیش در شمال ایران ۲٫۸میلیون هکتار جنگل وجود داشت اما اکنون به ۱٫۳ میلیون هکتار رسیده‌است.
 
خامنه‌ای درشرایطی از حفظ مراتع و جنگل داری حرف می‌زند که زیر دست او ستاد اجرایی فرمان امام غارتگرش ، بیش از۵۰۰ شرکت مثل اژدهای هفت سر، طی سال‌ها مشغول غارت مردم ایران است. و این یعنی دست داشتن درقتل عام طبیعت به مثابه قتل‌عام مردم ایران است.
 
'''اذعان به سوء مدیریت های گذشته، نمک پاشیدن به زخم مردم سیل زده'''
 
روز سه‌شنبه۱۳ فروردین خامنه‌ای در دیدار با مقامات دولت و فرماندهان سپاه گفت :«پیشگیری از ویرانی‌ها و خسارات» سیل «باید از قبل پیش‌بینی می‌شد».
 
به گزارش خبرگزاری مهر(رژیم)، در ۱۳فروردین ۹۸علی ابراهیمی نماینده شازند در مجلس رژیم در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان مرکزی که با حضور رئیس مجلس رژیم (لاریجانی) در اراک برگزار شد، گفت :«حوادث اخیر تجربه‌ای شد بر تصمیمات اشتباهی که گذشتگان گرفته‌اند و برخی سو مدیریت‌ها که هم اکنون اعمال می‌شود. نمی‌توانیم باور کنیم طی سال‌های گذشته همه ساخت و سازها در حریم رودخانه‌ها بدون مجوز صورت گرفته، لذا کسانی که مجوز دادند، کسانی که اقدام به ساخت و ساز کردند و کسانی که برخورد نکردند باید شناسایی شوند.»
 
به گزارش ایسنا ۱۳ فروردین ، علی مطهری نایب رئیس مجلس رژیم گفت:« نکته دیگر این بود که برخی تصمیمات غلط در گذشته، در تلفات سیل تأثیر داشته مانند این که در دهه هشتاد مسیر رودخانه را در شیراز تبدیل به خیابان کردند. به نظر من باید آن پیمانکار و ناظر و مسئول مربوط پیدا و مؤاخذه شوند تا دیگران برای طرح‌های جاری و آینده عبرت بگیرند.»
 
درهمین حال موسی خادمی، استاندار لرستان، در ۱۳فروردین گفت :« مسدود شدن جاده‌ها باعث شده که امکان کمک رسانی به مردم در برخی شهرها وجود نداشته باشد. از جمله در شهر پلدختر ، راه‌های ارتباطی در روز گذشته قطع شده بود و بنا بر برخی گزارش‌ها، بعضی از ساکنان این شهر شب را روی پشت بام‌ها به صبح رسانده‌اند با توجه به «نبود راه‌های دسترسی و امکان ارتباط کامل مخابراتی» هیچ اطلاعات دقیقی از روستاهای سیل زده وجود ندارد. تقریباً تمامی روستاهای نزدیک رودخانه کشکان» نیز «به طور کامل» زیر آب رفته‌اند.
 
'''نگاه اولیه به ضایعات و خسارت‌های سیل'''
 
وقایع‌نگار خسارت‌های ناشی از سیل را در اینجا می‌توانید ببینید. لازم به تذکر است که این آمار اساساً متکی به خبرهایی است که جمهوری اسلامی اجازه انتشار آنها را در رسانه‌هایش داده و به همین علت، یک آمار حداقلی است که نیاز دارد با گزارش‌های مردمی تدقیق و تکمیل گردد.
 
ارائه این گزارش تنها برای آشنایی با گستره و عمق فاجعه سیل و ضایعات آن در نگاه اول است و به معنی تأیید آن نیست.
 
'''وقایع نگار گزارش اولیه از خسارات سیل در شهرها و مناطق سیل زده از لابلای مطبوعات حکومتی'''
 
https://www.mojahedin.org/news/140385/%D8%B5%D9%81%DB%8C-%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86 
 
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود. 
 
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همان‌جا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او در جریان انقلاب فعالیت می‌کرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. پس از آن نیز فعالیت گسترده‌یی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان می‌برد. این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل می‌شد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. او بسیاری از جوانان منطقهٴ سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد. 
 
== گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران ==
پس از۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران هم‌چنان ادامه دادند. 
 
== دستگیری عیاران ==
در اواخر سال ۱۳۶۰ دکتر غلامحسین رشیدی از یاران نزدیک صفی قلی اشرفی، که از افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه زندان شد. اما اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت، دکتر غلامحسین رشیدی را چندین بار به زیر شکنجه بردند و برای تهدید به بیدادگاه انقلاب کرج کشاندند، در آخرین بار به حاکم ضدشرع در بیدادگاه کرج حمله کرد و به او گفت هرگز با جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی همکاری نخواهد کرد. جمهوری اسلامی در وحشت از انعکاس اجتماعی مردم منطقه سرخه حضار در روزهای آخر بهار سال ۶۲ دکتر غلامحسین رشیدی را اعدام کرد. اما مردم به‌محض اطلاع از این جنایت مراسم بزرگداشت مفصلی گرفتند و جمهوری اسلامی در وحشت از گسترده شدن اعتراضها، نتوانست جلوی مردم را بگیرد. 
 
پس از شهادت دکتر غلامحسین رشیدی و دستگیری برخی دیگر از نفرات، صفی قلی همراهانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای خود، مزرعه‌ای به وسعت ۱۵هزار هکتار در ۷۰کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. ”میثاق“ یک شرکت زراعی بود که هم محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب می‌آمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه مصرف می‌شد. در این مدت صفی‌قلی و یارانش توانستند عملیات متعددی، علیه پایگاه‌های مزدوران جمهوری اسلامی دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. صفی قلی اشرفی و یارانش از طریق امان‌الله سیاه منصوری ارتباطاتی با مجاهدین برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار می‌گرفتند و همچنین با انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند. 
 
== دستگیری صفی قلی اشرفی و یارانش ==
در اواخر سال ۱۳۶۴ صفی قلی به اتفاق ۶۰نفر از یارانش از اهل حق، دستگیر شد. آنها بیش از دو سال در زندان و زیر شکنجه بودند. جمهوری اسلامی در وحشت از محبوبیت اجتماعی صفی قلی می‌خواست او را در برابر مردم به توبه و ندامت وادارد. صفی قلی قهرمان هم از این طمع خام مزدوران جمهوری اسلامی خمینی برای رساندن پیامش به مردم بهره گرفت. مزدوران جمهوری اسلامی برای عبرت مردم صفی قلی را به زمین ورزشی سرخه‌حصار که جمعیتی در حدود ده‌هزار نفر در آن گردآورده بودند آوردند. جمعیت از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار بودند و به درستی نمی‌دانستند که پاسداران جمهوری اسلامی خمینی در تدارک چه اقدامی هستند؟ دقایقی بعد، صفی قلی اشرفی به میان جمعیت آورده شد. پاسداران خمینی با این خیال او را به آنجا آوردند که از نبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین تبری بجوید. اما صفی‌قلی وقتی در برابر مردم قرار گرفت از فعالیتهای خود و یارانش دفاع کرد و مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از وی سؤال شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه می‌خواستند بکنند؟ صفی قلی پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی جمهوری اسلامی نامشروع او تهیه کرده بودیم» بعد در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیر شده‌اش از مجاهدین گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، می‌دانستم که عاقبتش چیست. حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیده‌ام، استوارم». 
 
== اعدام صفی قلی اشرفی و یارانش ==
مزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسنخان کرج به دلشان ماند. جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روح‌الله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلق‌آویز شدند. 
 
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانه‌های جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند. 
 
== اسامی و مشخصات یاران صفی قلی اشرفی: ==
۱ـ امان‌الله سیاه منصوری فرزند احمد علی، ۲۳ساله کشاورز 
 
۲ـ احمد زنگی ۲۵ساله دیپلم 
 
۳ـ روح‌الله اشرفیان، ۳۴ساله، کارمند بانک مرکزی تهران 
 
۴ـ سیدحیدر نوری ۳۵ساله، افسر فراری هوانیروز 
 
۵ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) ۲۷ساله، دیپلم 
 
۶ـ قربان علی‌درویش ۲۹ساله، شغل آزاد 
 
۷ ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران 
 
۸ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریب علی) ۲۵ساله، دیپلم 
 
۹ـ درویش علی تیموری (فرزند قریب‌علی) ۲۳ساله کشاورز 
 
۱۰ـ حیدر تیموری (فرزند نظر علی) ۳۵ساله، راننده 
 
۱۱ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) ۳۷ساله کشاورز 
 
ونیز: 
 
ـ حیدر سیاه‌منصوری ۳۵ساله (که حدود یک‌ماه پس از همرزمانش اعدام گردید) 
 
ـ دکتر غلامحسین رشیدی ۲۹ساله (که در بهار سال ۶۲ اعدام شد)
 
==  صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود. ==
 
== صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همان‌جا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. ==
 
==  او در جریان انقلاب فعالیت می‌کرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. ==
 
==  پس از آن نیز فعالیت گسترده‌یی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان می‌برد.  ==
 
== این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل می‌شد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود.  ==
 
== او بسیاری از جوانان منطقه سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد. ==
 
==  گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران پس از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران هم‌چنان ادامه دادند. ==
 
== اعدام صفی قلی اشرفی و یارانشمزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان کرج به دلشان ماند. ==
 
==  جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روح‌الله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلق‌آویز شدند. ==
 
== - در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانه‌های جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند.  ==
 
== این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند. ==
 
== ای مرگ بر خمینی و خامنه ای جلاد! ==
 
http://iranazadfarda.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-2/%D9%82%D8%AA%D9%84%E2%80%8C%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B7-%D8%B5%D9%81/
 
حلق‌آویز در ملأعام تحت عناوین مختلف! 
 
همان‌طور که در سطور بالا گفته شد یکی از شیوه‌هایی که جمهوری اسلامی اعدامها را با عناوین و پوش‌های مختلف ادامه می‌دهد حلق‌آویز زندانیان سیاسی تحت‌عنوان قاچاقچی موادمخدر و… بود. مجموع گزارش‌های بازماندگان و شاهدان قتل‌عام نشان می‌دهد که در پاییز و زمستان سال۶۷ (حتی در مقاطعی در سال۶۸) بسیاری از زندانیان سیاسی را تحت‌عنوان قاچاقچی موادمخدر! در دسته‌های۷تا ۲۰نفره در شهرهای تهران، کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج، بریز، مشهد، بندرعباس و… بدار آویخته‌اند. در میدان امام‌حسین تهران مجاهد شهید همایون صولتی، در حالی که ۶سال از پایان محکومیتش می‌گذشت، به اتهام قاچاقچی مواد مخدر حلق‌آویز شد. در همان صحنه پیش از اعدام به هنگام قرائت حکم اعدام از سوی نماینده به‌اصطلاح دادستان، همایون فریاد می‌زند: «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» در گزارش یکی از شاهدان صحنه چنین آمده‌است: ”همایون را سال ۶۷ در میدان امام حسین تحت عنوان قاچاقچی حلق‌آویز کردند ولی او موفق شد به جمعیتی که آنجا بودند این پیام را بدهد که «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» “. همایون به این ترتیب تا آخرین لحظات حیات پربارش دست از افشاگری برنداشت و نقاب از چهره «دیو جماران» که خود را نماینده خدا بر روی زمین وانمود می‌کرد برداشت.
 
از نمونه‌های دیگر اعدام زندانیان تحت‌نام قاچاقچی، می‌توان به اعدام تعدادی از هواداران مجاهدین که دارای مذهب اهل‌حق بودند اشاره کرد، در بهمن ماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ضدبشری به نام قاچاقچی در ملارد کرج، یعنی محل زندگی‌شان، بدار آویخت و در روزنامه‌های خودش هم اعلام کرد.
 
https://www.iranntv.com/2018/01/29/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7-%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%87/
 
== بهمن ۱۳۶۷، شهادت مجاهد شهید صفی‌قلی اشرفی و یاران پاکبازش به دست دژخیمان رژیم خمینی ==
در روز ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حکومتی گزارش دادند «۱۲عضو گروه عیاران»
 
که از آنها با عنوان «قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح» یاد می‌کرد، به دار آویخته شده‌اند.
 
گروه «عیاران» عبارت بودند از مجاهد شهید صفی‌قلی اشرفی و همرزمان مجاهدش
 
که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷ به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند.
 
صفی قلی اشرفی و یاران پاکبازش                                             
 
مجـــاهــد شهید صـفـی‌قلـی اشرفی، در جریان انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود
 
در آنزمان با مجاهدین و آرمانهای مجاهدین آشنا شد و به تبلیغ این آرمان در میان پیروان اهل طریقت در سرخه‌حصار کرج پرداخت.
 
== تشکیل گروه عیاران ==
پس‌از خرداد سال‌و آغاز مقاومت انقلابی ، صفی‌قلی همرزمانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد
 
و به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک دست زد و فعالیت گروه را گسترش داد.
 
در اواخر سال گروه ضربه خورد و صفی‌قلی به‌اتفاق ۶۰نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند.
 
دوران زندان و تحمل شکـنـجـــه‌هــای سبــعـــانه دژخیمان، نه‌تنها در عزم آهنین صفی‌قلی و یارانش خللی به وجود نیاورد،
 
بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی استوارتر و مصمم‌تر نمود.
 
تا این که سرانجام جمهوری اسلامی ددمنش آخوندی در ۸بهمن سال۶۷، صفی‌قلی دلاور را به‌اتفاق مجاهدین شهید روح‌الله اشرفیان ۳۴ساله و کارمند بانک مرکزی تهران
 
و احمد زنگی ۲۵ساله را در ملأ عام، اعدام کرد.
 
جمهوری اسلامی به منظور در هم شکستن روحیه مردم سرخه‌حصار آنان را که در میان مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بودند
 
در زمین چمن ســـرخـــه‌حـــصــار کرج به دار آویخت. در همان روز ۹همرزم مجاهد صفی‌قلی نیز در زندان حلق‌آویز شدند.یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
<references />
۱٬۰۴۸

ویرایش