کاربر:دانا/صفحه تمرین

 حمله دوم ارتش عراق به قرارگاه اشرف، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰–۸ آوریل ۲۰۱۱

مقدمهٔ حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ از روز ۱۴ فروردین با ورود نیروهای عراقی با زرهی و سلاح‌های سنگین به بخش شمالی قرارگاه اشرف شروع شد، نیروهای لشکر ۵ عراق با ۳۰ نفر بر زرهی بی ام پی وان و هاموی وارد اشرف شدند، ساکنین اشرف به این امر اعتراض کردند، و در مقابل زرهی‌های نیروهای عراقی ایستادند، اصطکاک بین ساکنین و نیروهای عراقی ادامه داشت ت پنج‌شنبه شب ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ نیروهای بیشتری از طرف دولت عراق در شمال اشرف مستقر شده و ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه صبح جمعه ۱۹ فروردین حمله گسترده از طرف نیروهایعراقی آغاز شد که منجر به یک قتل‌عام شد. تصاویری که ازین حمله توسط مجاهدین به رسانه‌ها مخابره شد حاکی ازین است که مجاهدین با دست خالی جلوی زرهی‌های مقاومت می‌کردند. این درگیری ۶ ساعت ادامه پیدا کرد، در مجموع ۳۶ نفر از مجاهدین با ضرب گلوله یا با زیر گرفتن توسط خودروی هاموی جان باختند و ۳۵۰ نفر مجروح شدند، همچنین ۶ نفر توسط نیروهای عراقی دستگیر شدند.

حمله ۱۹ فروردین به کمپ اشرف محل استقرار اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران
حمله ۱۹ فروردین به کمپ اشرف

طاهر بومدرا در این زمینه می‌گوید:

بعدازظهر ۷ آوریل، ستونهای نیروهای عراقی از جمله تعدادی خودروهای مهندسی به اشرف وارد شدند. همان شب به من اطلاعاتی رسید که نیروهای آمریکایی که از قرارگاه عملیاتی وارهورس به قرارگاه عملیاتی گریزلی برای مأموریت نظارت آمده بودند اشرف را ترک کرده و این همراه با جابجایی غیرمعمول ارتش عراق در اطراف کمپ و حضور تعدادی از افسران ارشد عراقی منجمله ژنرال علی غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق، ژنرال طارق العزاوی فرمانده عملیات دیالی و افسر دیگری با نام ژنرال ضیا فرمانده لشکر ۵ همه در اشرف، باعث شده بود که ساکنان آژیر خطر را بصدا در بیاورند.[۱]

روایت صحنه از زبان طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی

در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بامداد جمعه ۸ آوریل (۱۹ فروردین ۱۳۹۰)، بهزاد دوباره روی خط آمد. این بار او بمن گفت حمله آغاز شده‌است. ارتش عراق به داخل کمپ وارد شده بود و از یکان پیاده مکانیزه، مهندسی، نیروهای واکنش سریع و نیروهای ضد شورش استفاده می‌کرد. چند دقیقه بعد، تلفن زنگ زد و خبر رسید که دو تن از ساکنان کشته شدهاند. تا ساعت ۵بامداد، تعداد تلفات به ۱۲ کشته و تعداد بی‌شماری مجروح رسیده بود. ساعت ۷ صبح گزارش شد که تعداد کشته‌ها به ۱۶ نفر رسیده‌است. از آنجایی که ملکرت نماینده ویژه دبیرکل در خارج عراق بود، به معاون وی اسکوراتس بعنوان افسر برگزیده برای پایان دادن به خشونت تلفن زدم. توافق کردیم که قدم مهم این است به خانه مشاور امنیت ملی فالح فیاض برویم. تماس با مقامات عراقی در روزهای معمول یک چالش بود چه رسد به صبح جمعه. تا وقتی که به خانه او برسیم ساعت ۹ صبح شده بود و تعداد کشته‌ها به ۲۲ نفر رسیده بود. ما از او خواستیم که اگر می‌خواهد زندگی افراد و تصویر ارتش عراق و در حقیقت تصویر ارائه شده از کشور را نجات دهد حمله را فوراً متوقف نماید. حمله به افراد حفاظت شده غیر مسلح توسط گردانهای امنیتی عراق غیرقابل قبول بود. واکنش فالح فیاض این بود شما در معرض شایعات دروغین محض قرار گرفته‌اید. من تلفن همراه خود را بیرون آورده و از او خواستم تا خودش با افراد در صحنه صحبت کند و خودش بشنود چه اتفاقی دارد می‌افتد. در عوض او تلفن خودش را زد. من حدس زدم او به معاونان خود حقی و صادق زنگ زد. فالح فیاض سپس تأکید کرد هیچ اتفاقی نیافتاده است فقط چند حادثه کوچک بوده که در آن سه تن از ساکنان خودشان را زیر چند خودرو انداختهاند. این سه تن به بیمارستان بعقوبه برده شدهاند. من از او درخواست اجازه دیدار از اشرف در همان روز را کردم. مشاور امنیت ملی، فالح فیاض، درخواستم را با این بهانه به من برگرداند که دیدار هفتگی من روز چهارشنبه انجام شده و دیدار دیگری در همان هفته نیاز نیست.[۲]

دادگاه سراسری اسپانیا در حکم ۲۰ تیرماه (۱۱ ژوییه ۲۰۱۱) شکایت علیه آمران و عاملان قتل‌عام مجاهدان اشرف در روز ۱۹ فروردین را، که ۳۶ شهید و ۳۵۰ مجروح بر جای گذاشت، پذیرفت. طبق این حکم، مالکی نخست وزیر عراق، به مجرد کنار رفتن از مقام نخست وزیری و سلب مصونیت قضایی، به طور اتوماتیک به دادگاه احضار می‌شود. سپهبد غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق؛ که به دستور مالکی فرماندهی عملیات قتل‌عام در اشرف را در روز ۱۹ فروردین بر عهده داشت، سرهنگ جنایتکار، عبداللطیف العنابی، فرمانده گردان سرکوبگر در اشرف؛ و نیز سرگرد جاسم التمیمی، برای روز ۱۱ مهر (۳ اکتبر ۲۰۱۱) به دادگاه احضار شده‌اند. طبق فیلم‌ها و اسناد موجود، تمیمی همان جنایتکاری است که در قتل‌عام ۱۹ فروردین شخصاً با تیراندازی مستقیم، شماری از ساکنان اشرف را هدف قرار داد و به قتل رساند. دادگاه همچنین از آقای اد ملکرت نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در عراق و آقای استراون استیونسون رئیس هیئت رابطه با عراق در پارلمان اروپا، دعوت کرد در دادگاه شهادت بدهند.[۳][۴]

بعد از این حمله موجی از محکومیت‌های بین‌المللی به راه افتاد، از جمله روز ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۱ دبیر کل سازمان ملل در جلسه شورای امنیت از درگیری‌های خشونت‌آمیز اخیر در «اردوگاه اشرف» انتقاد کرد. بان کی‌مون خاطرنشان کرد که تحقیقات دربارهٔ درگیری‌های خونین ماه آوریل در «کمپ اشرف» پیشرفتی نداشته‌است.

خانم مریم رجوی در گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس، با عنوان «پیروزی عدالت ـ حفاظت از اشرف» در ۲۸خرداد ۱۳۹۰ گفت:

«حمله ۱۹فروردین به اشرف، واکنش رژیم برای مهار نیروی سرکش آزادی در جامعه ایران، مخصوصاً بعد از شعله‌ور شدن دوباره آتش قیامها از زیر خاکستر خیانت بود. در ۶ و ۷مرداد سال ۸۸ هم، یک ماه ونیم بعد از شروع قیامها ولی‌فقیه، برای حفظ تعادل خودش به‌شدت به حمله به اشرف نیاز داشت. زیرا بودونبود رژیم در ارتباط مستقیم با فنا و بقای ضدرژیم است. این حقیقتی است که در ۳۰سال گذشته بارها آزمایش شده است. و حالا توفان قیامهای منطقه هم به آن افزوده شده و رژیم را می‌لرزاند. این‌جا بود که ستونهای زرهی برای پاکسازی کامل به اشرف یورش بردند».

از این‌رو خامنه‌ای، مالکی را موظف کرده بود تا مجاهدین را با حمله متمرکز گردانهای زرهی و پیاده و پیاده-مکانیزه، قتل‌عام کند.

بر اساس اسناد به‌کلی سری، مالکی در دستور عملیاتی مربوط به این تهاجم جنایتکارانه از مجاهدین به‌عنوان دشمن نام برده و باید که «با استفاده از زور» در قرارگاهشان سرکوب شوند.

در حقیقت آن یک دستور عملیاتی برای انهدام اشرف بود که مالکی و سخنگویانش تلاش می‌کردند آن را تحت عنوان مسخره بازپس‌گیری زمینهای کشاورزی از مجاهدین جا بزنند. بهانه‌یی رسوا که هر چه می‌گذرد، رسوایی آن بیشتر آشکار می‌شود، چرا که تا امروز یعنی پنج سال بعد از آن حمله، هیچ زمینی به هیچ کشاورزی بازگردانده نشده است.

مالکی برای حمله ۶ و ۷مرداد «حاکمیت عراق» و برای حمله ۱۹فروردین پس گرفتن زمینهای کشاورزی را علم کرد. اما واقعیت این بود که این کشتار در بیت خامنه‌ای طراحی شده بود و نیاز رژیم ولایت‌فقیه را برآورده می‌کرد. به همین دلیل مجاهدان آزادی در برابر آن ایستادند و پرچم هیهات و تسلیم ناپذیری را در برابر فاشیسم سیاه دینی، در اهتزار نگه‌داشتند. آنها با دست خالی به یکانهای زرهی دشمن «بیا، بیا» گفتند و درسهای جدیدی از ایستادن بر سر حقوق مسلم و قانونی را برای بشریت معاصر عرضه کردند.

درسهایی که به گفته رهبر مقاومت: «در تاریخ تمام جنگهای ملی و میهنی و انقلابی بی‌نظیر است. و ایران و ایرانی، هر چند سوخته جان و جگر سوخته، از آن به خود می‌بالد».

هم‌چنان که دکتر منوچهر هزارخانی گفت: «آرمانگرا بودن مجاهدین را از تسلیم ناپذیریشان هم می‌توان دریافت. وقتی پای دیوارشان می‌گذارند که یا تسلیم شوند ـ یعنی به آرمانشان پشت کنندـ یا بمیرند، آن وقت مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح می‌دهند»..

با سلام به همه شهیدان و زندگان آن حماسه پایداری، و با سلام به آن عزم ایستادن تا به آخر، به نتایج و دستاوردهای آن بنگریم:

دستاوردهای پایداری مجاهدین در ۱۹فروردین ۱۳۹۰:

مجاهدین با پایداری خود آن حمله را ناکام گذاشتند. پایداری آنان صحنه سیاسی را چرخاند و حقانیت مقاومت ایران، چنان درخشید که جهانی را به یاری مقاومت برانگیخت.

وقتی موج سنگین اعتراض جهانی برخاست، مالکی برای گریز از آن، ترفند دیگری در پیش گرفت و اعلام کرد تا ۳۱دسامبر ۲۰۱۱ باید اشرف بسته شود. از آن پس، بیش از هر زمان دیگر مشخص شد که هسته مرکزی توطئه‌ها این است که رژیم ولایت‌فقیه مجاهدین را تنها تهدید موجودیت خود می‌داند و می‌خواهد آنها را نابود کند، یا وادار به تسلیم نماید.

اما مجاهدان اشرف، با اتکاء به همان اصل ایستادگی تا آخر، ضرب‌الاجل ۳۱دسامبر را به هیچ گرفتند. آنها باز هم در مقابل تهدیدها و ضرب‌الاجلها که یک‌سال بعد به ۱۵ ضرب‌الاجل رسید، ایستادند و با جهانی کردن موضوع اشرف، توطئه رژیم ولایت‌فقیه را در هم شکستند.

خانم مریم رجوی در فروردین۱۳۹۱ در سالگرد آن حماسه که''فروغ اشرف'' نام گرفت، گفت: «هرگز در محاسبه رژیم ولایت‌فقیه نمی‌گنجید که شما بتوانید با وادار کردن جامعه جهانی به دخالت در معادله اشرف، در معادلات سیاسی، ضرب‌الاجل پایان سال میلادی را پس بزنید. هرگز در محاسبه خامنه‌ای نمی‌گنجید که شما بتوانید با عزیمت به محل دیگر، یعنی محل جدید، یعنی لیبرتی و گذار به مرحله‌یی تازه، طرح نابودی جنبش مقاومت سازمان‌یافته‌ را خنثی کنید».

پس از آن پایداری که نقطه اوج و قله‌یی سرکشیده در فدا بود، دوران گل دادن دستاوردهای مجاهدین فرا رسید. اگر دشمن اشرف را با انواع روشها محاصره کرد و برای از هم پاشیدن آنها توطئه کرد، اما مجاهدین با پایداری دهساله، و با فداکاریهایی هم‌چون ایستادگی در حماسه فروغ اشرف، و پس از آن با ایستادگی تا آخر بر سر حقوق مسلم خود، توانستند از قلب همین محاصره بیرحمانه، محاصره جنبش آزادی ملت ایران را درهم بشکنند چگونه؟ : با خروج از فهرست تروریستی آمریکا!

مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی یک عامل مهم پیروزی در کارزار حقوقی جنبش مقاومت بودند. کارزاری که بر اثر آن قضاییه آمریکا به ستم و بی‌عدالتی روا شده اعتراف کرد. کارزاری که باعث شد دادگاه استیناف آمریکا، وزارت‌خارجه را به بازبینی نام گذاری ملزم کند و سپس با تعیین یک ضرب‌الاجل ۴ ماهه، راه پس و پیش برای وزارت‌خارجه باقی نگذارد.

خانم رجوی در این زمینه نیز در دهم مهر ۱۳۹۱، در جشن ”پیروزی عدالت ”گفت:

«اما عامل دیگر درهم شکستن این برچسب، اشرفیها و پایداری پرشکوه آنها است. چرا که لیست‌گذاری یورشی برای نابودی مقاومت بود؛ و اشرفیها با پایداری خود مقاومت را نگاهبانی کردند».

ادامه پایداری:

پس از آن نیز در ادامه راهی که با خون قهرمانان ۱۹فروردین هموار شد و بر پایه همان اصل اتکاء به نیروی خود و پرداخت و فدای حداکثر در نبرد برای آزادی، و همان رسم ایستادگی که 19 فروردین قله‌یی از آن بود، مجاهدان اشرف و لیبرتی توانستند تمامی توطئه‌های رژیم ولایت‌فقیه برای فروپاشی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی را یکی پس از یگری نقش برآب کنند.

نهایتا دربهمن 90 اولین گروه از مجاهدان اشرفی به توصیه خانم رجوی بعد از گرفتن تضمینهای لازم از خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، به قرارگاه لیبرتی جابه‌جا شدند.

البته رژیم ولایت‌فقیه و عواملش در عراق، همه چیز را در لیبرتی برای شکستن روحیه مجاهدان آماده کرده بودند. اما خلاصه پایداری مجاهدین خلق در لیبرتی این بود: «اراده مجاهدین را نمی‌توان شکست». بنابراین رژیم ولایت‌فقیه و مزدورانش باز هم به تنها طرح باقیمانده خود یعنی کشتار رو آوردند:

غیر از کشتار 10شهریور 92 در اشرف و به‌شهادت رساندن 52 شهید سرفراز وگروگانگری 7نفر دیگر، موشک‌باران لیبرتی نیز از ۲۱بهمن سال ۱۳۹۱ آغاز شد. تا کنون چهار حمله موشکی به لیبرتی و یک هجوم و قتل‌عام وحشیانه در اشرف صورت گرفته است که آخرین آنها در7بهمن 94 و به‌شهادت رساندن 24 قهرمان مجاهد خلق بود  

اما نتیجه این همه جنایت چه شده است؟ این جنایات جهانی را علیه جنایتکاران و توطئه‌گران برانگیخت و پایداری مجاهدان، الگوی درخشانی از ایستادگی شد. الگویی که هم‌چنان در سراسر ایران و جهان، جوانان و مردم ایران را به خیزش و قیام و ایستادگی می‌خواند.

اکنون شعار «یک، دو، سه، صد، هزار اشرف می‌سازیم» به شعار هموطنان پشتیبان مقاومت در هر گردهمایی تبدیل شده است. می‌دهند

بله! اکنون این رویارویی ادامه دارد. اما آنچه شرایط جوشان جامعه را به خطر چاره‌ناپذیری برای رژیم تبدیل کرده، الهام‌بخشی همین مجاهدان اشرفی در لیبرتی و حضور سرفرازانه و قدرتمند همین مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران است. آنان که از همه این قتل‌عام‌ها و کشتارها عبورکرده و با درهم‌شکستن سنگین‌ترین توطئه‌ها روز به روز بر انسجام خود افزوده‌اند؛ آنان که اکنون برای مردم ایران، نماد و الگوی پایداری و امید به پیروزی هستند. اما باید دیدکه وضع دشمن مجاهدین یعنی رژیم ولایت‌فقیه چگونه است؟ :

چنان که خانم مریم رجوی در سخنرانی نوروز ۱۳۹۲ گفت: «مردم ایران بار دیگر دیدند و دریافتند که چه کسانی بر سر پیمان آزادی ایستاده‌اند و خامنه‌ای و پسمانده‌های خمینی تهدید رژیم منحوسشان را در کجا می‌بینند.

ایرانیان و جهانیان دیدند که قلب تپنده پایداری در برابر استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی در کجاست.

به قول مسعود: «اشرف حماسه ماندگار تاریخ معاصر ایران بود. و اکنون اسطوره جاودانی تاریخ ایران و خلقهای جهان شده است».

مجاهدان آزادی، در مقابل چندین بار موشک باران لیبرتی هم، استواری و صلابت خود را به اوج رساندند.

آری، مقاومت ایران، بارها پیکرش به خون آغشته و سرخ فام شد، اما استوار و محکم ایستاد و رستاخیز تاریخی همت و عزم ملت ایران برای کسب آزادی گردید. حقیقت این است که مقاومت ایران بن‌مایه بهار را یافته است.

یعنی شکفتن و قد برافراشتن و درخشیدن در تیره‌ترین تیرگیها و زمستان‌ترین زمستانها.

پس در برابر شقاوتها و سنگدلیها بر رزم خود افزود ه است. در بغرنجی اوضاع، در تلاطم حوادث بزرگ و در کوران حمله‌ها و توطئه‌ها، راه و راهنما را در تسلیم نشدن و نبرد یافته است.

بله، گوهر دستاوردهای ما در سال گذشته و شاخص و شاقول پیشروی ما در سال جدید همین است: نبرد، پایداری و تعهد و عزم صد برابر برای سرنگونی آخوندها و آزادی مردم ایران».

آری! وضعیت فلاکتبار رژیم ولایت‌فقیه، به‌خصوص بعد از زهر خوران اتمی و عملکرد آن در تار وپود رژیم، از جمله، از آثار جوشش خون آن شهیدانی است که در نوزده فروردین ۹۰، بی‌سلاح و بی‌سپر، در برابر زرهیها ایستادند و درس پایداری دادند. جوششی که مستمراً ادامه داشته و اکنون که مرحله سرنگونی و شمارش معکوس رژیم ولایت با تمام نشانه‌هایش فرا رسیده، یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در سراسر میهن بر اساس فرمان رهبر مقاومت اعلام آمادگی کرده‌اند و بهار آزادی ایران در راه است. راه و رسم اشرفی نیز نیز هم‌چنان الهام‌بخش برخاستنها و خروشهاست.

اکنون هر هموطن عاشق آزادی ایران، در دل خویش آتشی به نام اشرف دارد و برای خلق هزار اشرف برای سرنگونی رژیم ضدبشری می‌رزمد. پس سلام بر شهیدان نوزدهم فروردین ۱۳۹۰ و همه شهیدان و رزمندگان قهرمانی که با عزم ایستادن، راه را تا آزادی ایران ادامه می‌دهند. 

تهاجم به اشرف در ۱۹ فروردین ۹۰؛ نقش استراتژیک یک شهر

On فروردین ۱۸, ۱۳۹۷

 0 52

Share

در ۱۹ فروردین ۹۰، سپاه به شهر اشرف حمله کرد؛ این دومین حمله پس از شروع قیام ایران در انتهای بهار ۸۸ و نخستین حمله پس از آغاز انقلاب سوریه به اشرف بود.

صبح ۱۹ فروردین

«صبح ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ پیش از طلوع آفتاب و هنگامی که آسمان هنوز کاملا تاریک بود؛ سیاج‌های شمال اشرف توسط نیروهای عراقی گشوده شد. خودروهای زره‌پوش و سربازانی که تا دندان مسلح بودند با پرتاب نارنجک و شلیک راه خود را به سمت جنوب اشرف باز می‌کردند.

در این سو اما ایرانیان با دستانی خالی و تنها سلاح پیکرشان؛ تلاش می‌کردند به هر ترتیب مانع از این پیشروی شوند؛ نبردی نابرابر در تاریخ جنگ‌های آزادیبخش که حداقل تا ظهر همان روز ادامه یافت و در سمت مجاهدین خلق ایران ۳۶ شهید و چند برابر آن مجروح بر جای گذاشت تا بخش شمالی شهر اشرف به تصرف نیروهای عراقی درآمد.

بهانه‌ی تهاجم بازپس گرفتن زمین‌های کشاورزانی بود که به تصاحب مجاهدین درآمده بود! کشاورزانی که وجود خارجی نداشتند و زمین‌هایی که هرگز از تصاحب کسی توسط مجاهدین خارج نشده بود و به طور قانونی در اختیار آنها قرار گرفته بود.

بهانه‌ای که تنها بهانه‌ای برای اشغال و درهم‌شکستن اشرف بود؛ و هرگز آن زمین‌های اشغالی به کشاورزی واگذار نشد بلکه تبدیل به پادگانی شد که از طریق آن به کشتار مردم عراق اقدام کردند.

حمله‌کنندگان در ۱۹ فروردین به اشرف به ظاهر عراقی بودند اما آنها جزئی از پیکره‌ی سپاه پاسداران بودند که اشرف را هدف قرار می‌دادند.» [بازنویسی از روایت یک شاهد عینی]

دو تهاجم

در ۱۹ فروردین ۹۰ برای بار دوم بود که پس از آغاز قیام ایران در انتهای بهار سال ۸۸، اشرف مورد حمله قرار می‌گرفت. بار نخست بخش عراقی سپاه پاسداران در ۶ و ۷ مرداد با هدف تسلط بر شهر اشرف به آن حمله کرد؛ دو روز نبرد بی‌امان میان مجاهدین با دستان خالی و نیروهای عراقی مسلح به سلاح گرم، باتون، آبپاش منجر به استقرار نیروهای عراقی در بخش شمالی قرارگاه شد؛ پس از آنکه شماری از مجاهدین شهید، مجروح و به اسارت درآمدند.

آن‌بار بهانه‌ی حمله اجرای قانون عراق در شهر مجاهدین بود؛ اما واقعیت چیز دیگری بود؛ قیام ایران از انتهای بهار سال ۸۸ آغاز شده بود؛ در همان زمان مجاهدین اعلام کرده بودند که در صورتی که خامنه‌ای به‌ آزادی بیان و مصون ماندن مجاهدین از دستگیری و شکنجه متعهد شود ظرف ۴۸ ساعت به تهران بازخواهند گشت؛ اما برای خامنه‌ای تنها مجاهدین مرده یا افرادی درهم شکسته و بدون تشکیلات قابل پذیرش بودند اما مجاهدین می‌خواستند در هیبت تشکیلات و هویت عقیدتی‌شان یعنی نفی ولایت فقیه و دفاع از حق حاکمیت مردم به خاک خود بازگردند و پاسخ خامنه‌ای صدور فرمان حمله به اشرف بود.

اشرف در محاصره

اشرف پس از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و استقرار دست‌نشاندگان نظام ولایت فقیه به‌عنوان حاکمان جدید عراق، در محاصره بود. بلندگوهای نظام ولایت فقیه اینگونه تبلیغ می‌کردند که مجاهدین به پایان رسیده‌اند و دیگر قادر به اثر‌گذاری در ایران نیستند؛ اما آغاز قیام ایران از انتهای بهار ۸۸ بار دیگر به همگان نشان داد که خامنه‌ای تنها و تنها از همین مجاهدین می‌ترسد.

در فاصله‌ی تهاجم نخست به اشرف در ۶ و۷ مرداد ۸۸ تا تهاجم دوم در ۱۹ فروردین ۹۰ حوادث بسیاری در ایران و منطقه رخ داد. قیام ایران استمرار پیدا کرد و از شعار «رأی من کو» به شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» فرا روئید. عاشورای سال ۸۸ به قیام بزرگی از جمله در تهران تبدیل شد که هیمنه‌ی ولی فقیه را برای همیشه در هم شکست. در آن روز سرد دی‌ماه نیروهای سپاه تنها با کشتن بی‌محابا توانستند از پس مردم تهران بربیایند.

بهار عربی

اما قیام متوقف نشد و تا یکسال بعد از آن به اشکالی خود را نشان می‌داد. در پاییز ۸۹ بهار عربی از شمال افریقا آغاز شد و به سرعت رژیم‌های استبدادی با قیام‌های مردمی به زیر کشیده شدند. و در اسفندماه بود که بهار عربی به سوریه رسید؛ جایی که به تعبیر ولی فقیه حلقه‌ی وصل جبهه‌ی مقاومت و عمق استراتژیک نظام ولایت فقیه است؛ بدون همکاری رژیم سوریه، امکان نظام برای گسترش تروریسم تا سواحل مدیترانه از کار می‌افتاد و بدون سلاح تروریسم نظام از صدور بحران‌های درونی‌اش به فراسوی مرزها ناتوان می‌شد پس به زیر کشیده شدن بشار اسد توسط یک انقلاب مردمی می‌توانست مقدمه‌ی به زیر کشیده شدن خامنه‌ای در تهران باشد.

نخستین پاسخ نظام فرمان سرکوب عریان انقلاب سوریه بود. بشار اسد براساس رهنمود تهران به کشتار تظاهرکنندگان مسالمت‌جو پرداخت. اما گام بلندتر و استراتژیک‌تر برای نظام کشتار و درهم شکستن اشرف به‌مثابه کانون الهام برای قیام و تغییر در خاورمیانه بود.

قیام ۹۶

در چنین بستری بود که حمام خون در ۱۹ فروردین ۹۰ در اشرف برپا شد.

منابع

سایت ایران آزادی

سایت مجاهد

  1. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحهٔ ۷۲
  2. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحهٔ ۷۳
  3. دبیرخانه شورای ملی مقاومت ۲۳ تیر ۱۳۹۰ (۱۴ ژوییه۲۰۱۱)
  4. وبسایت مریم رجوی