کاربر:سردشتی/صفحه تمرین

تظاهرات ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، در ساعت 4بعدازظهر با جرقه‌ای تظاهرات شعله‌ور می‌شود. جمعیت از هرسو به طرف تقاطع مصدق - انقلاب (این تقاطع، همین چهار راه ولیعصر فعلی است) سرازیر می‌شود. تظاهر کنندگان شعار می‌دهند:

مردم به ما ملحق شوید ـ درد ما درد شماست!

سیل خروشان مردم هر لحظه گسترده‌تر می‌شود و کاری از دست طرفداران خمینی ساخته نیست. خمینی به پاسدارانش دستور شلیک می‌دهد و فتوای کشتار مردم را صادر می‌کند. سنگفرش خیابانها خونین شده است».روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰، مشروعیت سیاسی جمهوری‌اسلامی را با سرکوب عریان و آتش‌گشودن پاسداران بر روی تظاهرات مسالمت‌آمیز نیم‌میلیون تن از مردم تهران، به‌پایان رسید. اما باید دانست که ۳۰خرداد به‌عنوان سرآغاز مقاومت سراسری در برابر جمهوری‌اسلامی یک‌باره به‌وجود نیامد. بلکه حاصل دوسال‌ونیم مبارزهٌ سیاسی‌‌ـ افشاگرانه با آن، از بهمن۵۷ تا ۳۰خرداد۶۰ است. زمینه‌های شکل‌گیری ۳۰خرداد، و بررسی وقایعی که به تظاهرات۳۰خرداد ۱۳۶۰منتهی شد، ضروری است

تصمیم برای ۳۰ خرداد

مهدی ابریشمچی: «اگر من بخواهم یک لحظه تاریخی را تشریح بکنم، نشست مرکزیت مجاهدین با حضور برادرمان مسعود بود که در باره این موضوع بحث و بررسی می شد که چه باید کرد؟… مسعود سئوال اصلی را مطرح کرد و گفت که اگر ما وارد ۳۰ خرداد شویم و رژیم همین طور که انتظار می رود، متقابلا وارد شود و تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به رگبار ببندد، شما مسئولان مجاهدین چه کار می خواهید بکنید؟ تصمیمتان را پیشاپیش بگیرید تا در فردای ۳۰ خرداد حیران و سرگردان نمانیم. کسی که می خواست وارد ۳۰ خرداد شود، باید قدم بعد از ۳۰ خرداد را هم محاسبه می کرد. این همان جلسه ای بود که اتمام حجت مقدمتا در داخل مرکزیت مجاهدین و به دنبال آن در صفوف مجاهدین انجام گرفت».

مسعود رجوی: «می بایست به هر ترتیب و با هر قیمت یک تظاهرات بزرگ توده ای را بار دیگر آزمایش نمود. آخرین تجربه مسالمت آمیز را نیز حتی به منظور اتمام حجت سیاسی و تاریخی باید از سر گذراند… سرانجام از میان طرح های نظامی مختلف، پس از مباحثات بسیار، مناسب ترین آنها انتخاب شد.[۱]

یک هفته قبل از ۳۰ خرداد

حوری سیدی: «یک هفته قبل از ۳۰ خرداد ما در خیابان دولت تهران در یکی از پایگاه های سازمان در نشستی شرکت کردیم. در این نشست مسئولمان موضوع تظاهرات ۳۰ خرداد و ورود کل سازمان به این موضوع را به ما اطلاع داد… او همچنین خاطرنشان کرد که این تصمیم گیری برای سازمان بعد از دو سال و نیم مبارزه افشاگرانه سیاسی، یک تصمیم گیری خطیر و بسیار بزرگ است. دیگر راهی جز اتمام حجت با رژیم خمینی برای سازمان باقی نمانده است».

روز ۳۰ خرداد چه گذشت

جلال منتظمی: «تجمع اصلی در خیابان مصدق (ولیعصر فعلی)، حد فاصل خیابان های انقلاب و طالقانی بود. تمام خیابان های منشعب از طالقانی مملو از جمعیت بود که مستمرا به خیل اصلی تظاهرکنندگان می پیوستند… در طول تظاهرات چندین و چند بار چماقدارها تلاش کردند با حمله به صف مقدم تظاهرات مانع حرکت تظاهرات بشوند و سعی می کردند که از خیابان های منشعب، به جناحین این تظاهرات حمله کنند… ولی میلیشیا با کمک مردم آنها را جارو کرد».

فریبرز نعمتی: «تظاهرات از خیابان مصدق وارد خیابان طالقانی شد. مشخص بود که رژیم از قبل برای مقابله آمادگی دارد. حمله به جمعیت ابتدا با تهاجم موتورسواران و چماقداران شروع شد… تظاهرات همین طور پیش می رفت تا به پل میدان فردوسی رسید. ما بالای پل میدان فردوسی بودیم که رژیم از طرف میدان انقلاب ۶ یا ۷ مینی بوس و اتوبوس نیروی فالانژ وارد کرد. آنها همگی به سلاح سرد و گرم مسلح بودند».

عباس داوری: «پاسداران جمهوری اسلامی به سوی مردم شلیک کردند و تظاهرات مسالمت آمیز مردم تهران و سازمان مجاهدین خلق ایران را سرکوب کردند».

کشته شدگان ۳۰ خرداد

روز ۳۱خرداد، روزنامه‌های رسمی رژیم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دادستانی خمینی، آنها را با قساوت تمام تیرباران کرده‌اند به‌منظور احراز هویت چاپ می‌کنند و از پدرو مادرهای آنان خواسته می‌شود که برای شناسایی و تحویل‌گیری فرزندانشان به‌اوین مراجعه کنند. 

اشرف ربیعی (رجوی )

اشرف ربیعی(رجوی) (زاده ۱۳۳۰ زنجان - درگذشته ۱۳۶۰)

او مدرک لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاه تهران گرفت. در دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و در سال ۱۳۵۰ به آنها پیوست. وی درسال ۱۳۵۳ دستگیرو به حبس ابد محكوم شد. در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷از زندان آزاد شد. وی دراولين دور انتخابات مجلس در ليست كانديداهاي مجاهدين براي تهران معرفي شد. سرانجام روز ۱۹بهمن ۱۳۶۰ در درگیری با پاسداران جمهوری اسلامی در تهران کشته شد.[۲]

زندگینامه اشرف ربیعی

او در سال ۱۳۶۰در زنجان متولد شد. لیسانس فیزیک خود را در دانشگاه تهران گرفت. در اوایل دهه پنجاه با سازمان مجاهدین آشنا شد که درآن زمان گروهی نوپا بودند و به طور زیرزمینی علیه شاه فعالیت می کردند. او در سال ۱۳۵۰ به آنها پیوست. سپس دو بار در فاصله سالهای ۵۱-۵۳ و در سال ۵۵ توسط ساواك شاه دستگیر و متحمل شکنجه های زیادی شد به نحوی که شنوایی یک گوشش را از دست داد. او در آخرين دستگيري به حبس ابد محكوم شد.[۳]

فعالیتهای اشرف ربیعی

او می دید، در کشوری که روی دریای نفت نشسته مردم علیرغم امکان داشتن یک زندگی خوب، اینقدر در رنج هستند. اشرف با طي مسافت های طولانی به شهرها و روستاهای مختلف سفر می کرد تا با مشکلات مردم آشنا شده و برای یافتن راه حل به آنها کمک کند.[۴]

اشرف بعد از آزادی، فعالیتهایش را به عنوان با تجربه ترین عضو زن سازمان مجاهدین خلق ایران از سر گرفت.

دراولين دور انتخابات مجلس بعد از انقلاب، اشرف در ليست كانديداهاي مجاهدين براي تهران معرفي شد.[۵]

بعد از شروع مقاومت در روز ۳۰ خرداد ۶۰، وقتی که به تصمیم سازمان، مسعود رجوی عازم خارج شد تا صدای مقاومت مردم ایران را به گوش جهانیان برساند، اشرف به عنوان نماینده و به جای او در ایران ماند.[۶]

سرانجام اشرف ربیعی

 روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ پاسداران خمینی پایگاه مرکزی مجاهدین را در تهران - زعفرانیه مورد حمله قرار دادند. این یک نبرد نابرابر بین هزاران پاسدار به شدت مسلح علیه ۲۰ رزمنده آزادی بود. در پايگاه زعفرانيهٴ تهران، اشرف ربیعی (رجوی) ، و موسی خيابانی با گروهی از فرماندهان و کادرهای مجاهدين، ساکن بودند.[۷]

در آن روز او و فرزند خردسالش در پایگاه مرکزی مجاهدین بودند. وقتی حمله پاسداران به پایگاه آنها آغاز شد او پسر خردسالش را در حمام گذاشت تا از تیراندازی و دود در امان باشد. همه آنها دردرگیری با پاسداران کشته شدند.[۸]زنانی که در این نبرد شرکت داشتند، برگ درخشاني در تاريخ مبارزه مردم ايران، براي آزادي و دمكراسي از خود به يادگار گذاشتند.

-------------------------

منابع

  1. سی خرداد ۱۳۶۰ به روایت مجاهدین
  2. کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت - اشرف رجوی
  3. کمیسیون شورای ملی مقاومت - شهدای راه آزادی
  4. کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت - زنان پیشتاز - شهدای راه آزادی
  5. کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت - شهیدان راه آزادی
  6. کمیسیون شورای ملی مقاومت - زنان پیشتاز- شهدای راه آزادی
  7. همبستگی ملی - حماسبه ۱۹ بهمن ۶۰
  8. کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت - شهدای راه آزادی