کاربر:Abbas/صفحه تمرین3

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۲۶ توسط Abbas (بحث | مشارکت‌ها)
آراسته قلی وند
مادر آراسته-2.PNG
شناسنامه
معروف بهمادر آراسته
زادروز۱۳۰۴
زادگاهآذربایجان، ایران
تاریخ مرگ۲۷ آذر ۱۳۶۰
محل مرگتهران، زندان اوین، ایران
فرزندانرضا، غلامرضا و صغری بزرگان فرد
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران

آراسته قلی وند، زاده ۱۳۰۴ – درگذشته ۲۷ آذر ۱۳۶۰ در زندان اوین،آراسته قلی‌وند تحصیلات خود را در یکی از روستاهای آذربایجان ادامه داد. در۶ سالگی پدر خود را از دست داد و ۸ سال پس از آن مادرش را نیز از دست داد. در سن ۱۴ سالگی سرپرستی ۴ برادر خود را به عهده گرفت. بعد از ازدواج راهی تهران شد و به خاطر این‌که همسرش بیمار بود با کار شبانه روزی امورات زندگی و معیشت را به عهده داشت و در تربیت فرزندانش کوشید. مادر آراسته قلی‌وند، پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی با مجاهدین آشنا شد و بعد از آغاز نبرد قهرآمیز مجاهدین با جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در ۲۳ آذر ۱۳۶۰، دستگیر شد و در ۲۷ آذر توسط اسدالله لاجوردی در زندان اوین اعدام اعدام شد.

فعالیت‌های سیاسی

 
مادر آراسته همراه با نوه‌اش

مادر آراسته قلی وند، در تظاهرات و راه پیمایی‌های انقلاب ضد سلطنتی، شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب توسط فرزندانش که هوادار مجاهدین خلق بودند با آرمان‌ها و عقاید سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او انحصارطلبی‌های رژیم جمهوری اسلامی را در بین آشنایان و محافل عمومی، افشا و تبلیغ می‌کرد. آراسته قلی‌وند به انجمن مادران مسلمان هوادار مجاهدین خلق پیوست. او با وجود بیماری و سن بالایی که داشت، ساعت‌ها در دکه‌های فروش کتاب و نشریه‌ی مجاهد می‌ایستاد و در برابر یورش پاسداران مقاومت می‌کرد. در جریان تحصن خانواده‌های مجاهدین در اعتراض به دستگیری محمد رضا سعادتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. پس از اینکه سازمان مجاهدین خلق ایران از نماینده ویژه ملل متحد برای بازدید از زندان‌های رژیم ایران دعوت کرد، مقامات جمهوری اسلامی مجبور به آزادی جند مادر مسن از جمله مادر آراسته قلی‌وند شدند و او در ۳۰ بهمن ۱۳۵۹ از زندان آزاد شد. آراسته قلی‌وند پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که توسط رژیم جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد، به نبرد مسلحانه انقلابی روی آورد.

دستگیری و اعدام

صغری بزرگان‌فرد،دختر کوچک آراسته قلی‌وند توسط واحدهای گشت عبدالله پیام شناسایی و تعقیب شد و پاسداران از این طریق به پایگاه محل استقرار مادر آراسته پی بردند. در روز ۲۳ آذر ۱۳۶۰ آراسته قلی‌وند همراه دخترش صغری در یکی از پایگا‌ه‌های مجاهدین در خیابات وصال شیرازی در تهران دستگیر شد و توسط پاسداران به زندان اوین منتقل شد. اسدالله لاجوردی (دادستان و رئیس وقت زندان اوین)، شخصاً او را تحت بازجویی و شکنجه قرار داد تا بتواند از او اطلاعات پایگاه‌ها و فعالیت‌های مجاهدین را به‌دست بیاورد، اما مادر آراسته دربرابر شکنجه‌های لاجوردی حاضر به دادن اطلاعاتی از پایگاههای مقاومت نشد. سرانجام وی در روز ۲۷ آذر به جوخه اعدام سپرده شد.[۱]

فرزندان مادر آراسته قلی وند

 
صغری بزرگان‌فرد

مادر آراسته دارای ۶ فرزند بود. ۳ فرزند او، غلامرضا بزرگان‌فرد، رضا بزرگان‌فرد (همافر نیروی هوایی) و صغری بزرگان‌فرد در نبرد با رژیم جمهوری اسلامی، به شهادت رسیدند. در یکی از ملاقات‌هایی که با فرزندش غلامرضا در زندان اوین داشت، کچویی رئیس زندان ، به مادر آراسته گفته بود، فرزندت به ۱۰۰ سال زندان محکوم شده است؛ مادر آراسته هم در جواب گفت، اگر صد فرزند هم داشتم، حاضر بودم در این راه بدهم.[۱]

صفری بزرگانفرد

صغری بزرگان‌فرد آخرین فرزندآراسته قلی‌وند، بعد از دستگیری به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد و تحت شکنجه قرار گرفت. پدرش یک بار به ملاقات او رفت و صغری با صورتی کبود و فک شکسته، بر روی صندلی چرخدار به ملاقات آمده بود و حتی نمی‌توانست حرف بزند.

صغری بزرگان‌فرد به دیگر زندانیانی که در بهداری زندان اوین بودند گفته بود:

«اگر از زندان آزاد شدید به برادر مسعود بگویید که اگرچه شکنجه‌های زیادی شدم، ولی من مقاومت کردم و هیچ اطلاعاتی به دژخیمان شکنجه‌گر ندادم».

سرانجام شکنجه‌گران برای درهم شکستنش، او را بالای سر پیکر شهید موسی خیابانی و شهید اشرف رجوی و دیگر شهیدان بردند، اما او به همراه سایر مجاهدینی که در آنجا حضور داشتند، شعار مرگ بر خمینی – درود بر رجوی سر دادند و طرح شکنجه‌گران را به شکست کشاندند. صغری بزرگان‌فرد همراه با ۱۵۰ مجاهد دیگر در روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۰، تیرباران شد. هنگامی که پدر او برای تحول‌گیری وسایلش به زندان می‌رود و به اعدام فرزندش اعتراض می‌کند، مأموران او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و به بیرون از زندان پرتاب می‌کنند.[۲]

 
رضا بزرگان‌فرد

رضا بزرگانفرد

سومین شهید این خانواده رضا بزرگان‌فرد بود. او همافر نیروی هوایی بود. رضا بزرگان‌فرد بعد از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی الکترونیک، از آمریکا به ایران بازگشته بود؛ و استادیار دانشکده نیروی هوایی در پایگاه یکم شکاری بود. او در انقلاب ضد سلطنتی مشارکت فعال داشت. رضا بزرگان‌فرد در درگیری بین گارد شاهنشاهی و پرسنل قصر فیروزه که عامل پیروزی انقلاب شد، نقش مؤثری داشت. او به‌ دلیل آشنایی با مجاهدین آزاد شده از زندان شاه به ویژه مجاهد شهید محسن تدینی هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران شد. بارها تظاهرات پرسنل نیروی هوایی و خانواده‌هایشان را از پایگاه یکم شکاری هدایت کرد و آنها را به تظاهرات سراسری در تهران پیوند داد. رضا پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به عنوان نماینده همافران در شورای نیروی هوایی انتخاب شد؛ نام او هم در زمان شاه و هم در رژیم جمهوری اسلامی، در لیست سیاه قرار داشت. رضا بزرگان‌فرد در پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس نقش فعالی ایفا کرد. او به صورت غیابی به اعدام محکوم شده بود و برای دستگیریش جایزه تعیین شده بود. رضا بزرگان‌فرد چند بار توسط مأموران اطلاعاتی عقیدتی – سیاسی نیروی هوایی در خبابان دستگیر شد اما از دست آنها فرار کرد. سرانجام در روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در درگیری در یکی از خیابان‌های تهران به شهادت رسید.[۳]

غلام‌رضا بزرگان‌ فرد

 
غلامرضا بزرگان‌فرد

غلام‌رضا آخرین شهید خانواده بزرگان‌فرد است. او در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی در تهران شرکت داشت. با شروع فعالیت مجاهدین پس از انقلاب ضدسلطنتی به انجمن میثاق در غرب تهران که محل فعالیت جوانان مسلمان هوادار مجاهدین خلق ایران بود، پیوست. در حمله چماق‌داران وابسته به حکومت به انجمن میثاق در ۷ اردیبهشت۱۳۵۹ که ناصرمحمدی در اثر شلیک مهاجمان شهید شد، غلام‌رضا نیز مورد اصابت چوب و چماق و سنگ چماق‌داران قرار گرفت.

غلام‌رضا بزرگان‌ فرد در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۹، درحال فروش نشریه مجاهد، در خیابان جیحون در غرب تهران دستگیر شد. غلام‌رضا به مدت ۴ ماه پس از دستگیری، اسم خود را به بازجویان زندان نداده بود و خانواده‌اش هم از او خبری نداشتند. حکم زندان غلام‌رضا بزرگان فرد، ۶ ماه بود و آزادی او را مشروط به نوشتن این جمله کرده بودند، که پس از آزادی از زندان با سازمان مجاهدین خلق ایران هم‌کاری نخواهد کرد. غلام‌رضا حاضر به قبول این تعهدنامه نشد. او طبق حکم دادگاه باید در اردیبهشت سال ۱۳۶۰، از زندان آزاد می‌شد، اما به خاطر سازش ناپذیری و ایستادگی بر سر مواضع خود، او را آزاد نکردند و بیشتر زمان محکومیتش را در سلول انفرادی به سر برد. غلام‌رضا بزرگان فرد، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷، توسط رژیم جمهوری اسلامی به دار آویخته شد.[۲]

برادرش می‌گوید:

«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم كه به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست كه او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچي و يك پيراهن بود در کیسه بود. در این نامه بخوبی و چند جمله کوتاه او درك عميقش از انقلاب ايدئولوژيك و پیوندش با راهبران عقیدتیش را بیان کرده و در دل تاریخ به ثبت داد؛ او نوشته بود: «هر روز به تو و جايي كه درآن هستي فكر ميكنم و منتظر ميلاد خجسته مسعود هستم. و هر بار كه ترا بخاطرميآورم، عطر گل مريم به مشامم ميرسد و تنها با اين ياد نفس ميكشم».[۲] 

منابع