کاربر:Alireza/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
== '''عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران''' ==
== '''عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران''' ==
[[پرونده:محمد حیاتی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی|بندانگشتی|محمد حیاتی]]
[[پرونده:محمد حیاتی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی|بندانگشتی|محمد حیاتی]]
    سازمان مجاهدین خلق ایران در 15 شهریور 1350 توسط محمد حنیف نژاد،‌ سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاری شد و در روند سیاسی تاریخ ایران و جذب نیروهای مستعد برای مبارزه علیه دیکتاتوری نظام سلطنتی محمدرضا شاه نقش اصلی خود را ایفا کرد.
   <nowiki> </nowiki>[[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در 15 شهریور 1350 توسط [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]]،‌ [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان]] بنیانگذاری شد و در روند سیاسی تاریخ ایران و جذب نیروهای مستعد برای مبارزه علیه دیکتاتوری نظام سلطنتی [[محمدرضا شاه]] نقش اصلی خود را ایفا کرد.


محمد حیاتی در سال ۱۳۴۶ وارد سازمان شد. او در خاطراتش از ورود خود به سازمان میگوید:
محمد حیاتی در سال ۱۳۴۶ وارد سازمان شد. او در خاطراتش از ورود خود به سازمان میگوید:


''من کاملا مجذوب شخصیت موسی شده بودم. هر کاری را که من می‌سپارد با دل و جان انجام دهم. کلاسهایش از کلاسهای دانشگاه مهمتر شده بود. او بعد از 9 ماه آموزش و کار فشرده‌ی تشکیلاتی و آموزش مطمئن شد که من اهل مبارزه هستم در تابستان 46 من را در یک قرار خیابانی در میدان بهارستان از وجود سازمان آگاه ساخت. او گفت مسئولیت من دیگر تمام است. از این به بعد تو وارد سازمان میشوی.  سازمان مسؤلی تعیین کرده که می آید و تو با او کار خواهی کرد. او یک قرار ملاقات برایم گذاشت و من را مسؤل جدیدم آشنا ساخت. او محمد حنیف نژاد،‌ شایسته ترین رجل  انقلابی تاریخ معاصر ایران  و بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران بود. از این لحظه به بعد بود که دوران تشکیلاتی حرفه‌‌ای من در سازمان آغاز شد.''
''من کاملا مجذوب شخصیت [[موسی خیابانی|موسی]] شده بودم. هر کاری را که من می‌سپارد با دل و جان انجام دهم. کلاسهایش از کلاسهای دانشگاه مهمتر شده بود. او بعد از 9 ماه آموزش و کار فشرده‌ی تشکیلاتی و آموزش مطمئن شد که من اهل مبارزه هستم در تابستان 46 من را در یک قرار خیابانی در میدان بهارستان از وجود سازمان آگاه ساخت. او گفت مسئولیت من دیگر تمام است. از این به بعد تو وارد سازمان میشوی.  سازمان مسؤلی تعیین کرده که می آید و تو با او کار خواهی کرد. او یک قرار ملاقات برایم گذاشت و من را مسؤل جدیدم آشنا ساخت. او [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]]،‌ شایسته ترین رجل  انقلابی تاریخ معاصر ایران  و بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود. از این لحظه به بعد بود که دوران تشکیلاتی حرفه‌‌ای من در سازمان آغاز شد.''


== '''آشنایی من ( محمد حیاتی ) با محمد حنیف نژاد''' ==
== '''آشنایی من ( محمد حیاتی ) با محمد حنیف نژاد''' ==
محمد حنیف نژاد بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران است که از جوانی با ورود به دانشگاه وارد فعالیت سیاسی شد. او  عضو فعال نهضت آزادی بود و در دوران فعالیت خود با آیت الله طالقانی و افکار او آشنا شد.  محمد حنیف‌نژاد مخالف برداشت‌های کهنه از اسلام بود. بعد از  قیام ۱۵ خرداد بود که حنیف نژاد  به این نتیجه رسید که دوران مبارزات رفرمیستی به پایان رسیده‌است.
[[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]] بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] است که از جوانی با ورود به دانشگاه وارد فعالیت سیاسی شد. او  عضو فعال [[نهضت آزادی]] بود و در دوران فعالیت خود با [[آیت الله طالقانی]] و افکار او آشنا شد.  [[محمد حنیف‌نژاد]] مخالف برداشت‌های کهنه از اسلام بود. بعد از  قیام ۱۵ خرداد بود که [[محمد حنیف‌نژاد|حنیف نژاد]]  به این نتیجه رسید که دوران مبارزات رفرمیستی به پایان رسیده‌است.


محمد حیاتی از اولین دیدار خود با حنیف نژاد در خاطراتش می نویسد:
محمد حیاتی از اولین دیدار خود با حنیف نژاد در خاطراتش می نویسد:
خط ۵۱: خط ۵۱:
''من جز نام او که محمد است هیچ  اطلاع دیگری نداشتم. نه  از تحصیلات او نه از سن وسال و نه از فعالیتهای او و نه از زندانی شدن او... هیچ نمیدانستم فقط محمد از سازمان مجاهدین همین و بس.''
''من جز نام او که محمد است هیچ  اطلاع دیگری نداشتم. نه  از تحصیلات او نه از سن وسال و نه از فعالیتهای او و نه از زندانی شدن او... هیچ نمیدانستم فقط محمد از سازمان مجاهدین همین و بس.''


''در اولین نشست و اولین برخوردم،  حنیف کبیر همه‌ی زندگی‌ام را تغییر داد. او تلاشهایم را سمت و سو داد. درست است که وارد سازمان شده بودم و عضو شده بودم،  اما هنوز تمایلاتی  به انجمن ها و جلساتی که قبل از ورودم به سازمان در آنها شرکت میکردم را داشتم. راستش دل نکنده بودم.  چیزی که من در حنیف دیدم و از آموزشهای او یاد گرفتم، آنچنان عطشم را برای خدمت به خلق سیراب میکرد که دیگر هیچ انجمن‌،گروه، جلسات از هرنوع نمیتوانست ذهنم را بگیرد. درحالیکه قبل از این نشست هنوز دل در گروِ آنها داشتم.''
''در اولین نشست و اولین برخوردم،  [[محمد حنیف‌نژاد|حنیف کبیر]] همه‌ی زندگی‌ام را تغییر داد. او تلاشهایم را سمت و سو داد. درست است که وارد سازمان شده بودم و عضو شده بودم،  اما هنوز تمایلاتی  به انجمن ها و جلساتی که قبل از ورودم به سازمان در آنها شرکت میکردم را داشتم. راستش دل نکنده بودم.  چیزی که من در حنیف دیدم و از آموزشهای او یاد گرفتم، آنچنان عطشم را برای خدمت به خلق سیراب میکرد که دیگر هیچ انجمن‌،گروه، جلسات از هرنوع نمیتوانست ذهنم را بگیرد. درحالیکه قبل از این نشست هنوز دل در گروِ آنها داشتم.''


''من سرقرار با اورفتم و به اتفاق هم به خانه آمدیم. سه نفر بودیم. چنان راحت و صمیمی برخورد کرد که ما انتظارش را نداشتیم گویی سالها است همدیگر را میشناسیم. مناسبات او بسیار صمیمی و گرم بود. محمد حنیف آموزشهایش را با ما شروع کرد. خاطرم هست که  اولین آموزش او، جایگاه انسان در هستی بود. محمد حنیف نژار با تسلطی که در بحثهای تکامل و ایدئولوژی داشت،  هرم تکامل هستی را  از ابراولیه و مدارهای پدیده های مکانیکی، مدار بعدی پدیده های شیمیایی و مدار بالاتر یعنی پیدایش  پدیده های شیمی آلی را توضبح داد. او با استفاده از قوانین تکامل،  پیدایش پدیده‌ها،‌ خلقت جهان و انسان را برایم تشریح کرد و اینکه چگونه انسان در این مارپیچ تکامل در نوک پیکان هستی قرار گرفت. از این نقطه به بعد است که تکامل بیولوژیک در خلقت به اوج خود میرسد و به تکامل اجتماعی میرسیم.''
''من سرقرار با اورفتم و به اتفاق هم به خانه آمدیم. سه نفر بودیم. چنان راحت و صمیمی برخورد کرد که ما انتظارش را نداشتیم گویی سالها است همدیگر را میشناسیم. مناسبات او بسیار صمیمی و گرم بود. محمد حنیف آموزشهایش را با ما شروع کرد. خاطرم هست که  اولین آموزش او، جایگاه انسان در هستی بود. محمد حنیف نژار با تسلطی که در بحثهای تکامل و ایدئولوژی داشت،  هرم تکامل هستی را  از ابراولیه و مدارهای پدیده های مکانیکی، مدار بعدی پدیده های شیمیایی و مدار بالاتر یعنی پیدایش  پدیده های شیمی آلی را توضبح داد. او با استفاده از قوانین تکامل،  پیدایش پدیده‌ها،‌ خلقت جهان و انسان را برایم تشریح کرد و اینکه چگونه انسان در این مارپیچ تکامل در نوک پیکان هستی قرار گرفت. از این نقطه به بعد است که تکامل بیولوژیک در خلقت به اوج خود میرسد و به تکامل اجتماعی میرسیم.''
[[پرونده:محمد حیاتی در اعتصاب غذا.JPG|جایگزین=محمد حیاتی در اعتصاب غذا|بندانگشتی|'''[null محمد حیاتی در اعتصاب غذا]''']]
[[پرونده:محمد حیاتی در اعتصاب غذا.JPG|جایگزین=محمد حیاتی در اعتصاب غذا|بندانگشتی|'''[null محمد حیاتی در اعتصاب غذا]''']]
محمد حیاتی که در فعالیتهای  سیاسی و مذهبی جنبشها و گروههای آن دوران شرکت فعال داشت، با مقایسه‌ی شخصیتهای برجسته‌ی مذهبی و سیاسی آن دوران مانند، دکتر شریعتی، محمد تقی جعفری، بازرگان و ... با محمد حنیف نژاد میگوید: محمد آقا از هر لحاظ قابل قیاس با شخصیتهای نامبرده نبود. او ادامه داد :‌
محمد حیاتی که در فعالیتهای  سیاسی و مذهبی جنبشها و گروههای آن دوران شرکت فعال داشت، با مقایسه‌ی شخصیتهای برجسته‌ی مذهبی و سیاسی آن دوران مانند، [[دکتر شریعتی]]، [[محمد تقی جعفری]]، [[بازرگان]] و ... با [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]] میگوید: [[محمد حنیف‌نژاد|محمد آقا]] از هر لحاظ قابل قیاس با شخصیتهای نامبرده نبود. او ادامه داد :‌


''همانطور که محمد آقا  هرم را رسم و جایگاه انسان را نشان میداد بشدت مجذوب او شده بودم. این صحبتها و نتایج آن که انسان مسئول و فدا کار است ما را میخکوب کرده بود. در کلاسهای او نمی‌فهمیدیم که وقت چگونه میگذرد. چرا که اولین بار بود که جایگاه انسان را در هستی می‌شنیدیم و اینکه چه جایگاه عظیم و بی نظیری در آفرینش و در تاریخ داریم. انسان در نوک پیکان تکامل و جانشین خدا روی زمین با قدرتی غیر قابل توصیف که نظیرش را در شخصیتهایی مانند گاندی، لنین، مائو و عرفات و ... معرفی کرد.کسانیکه سرنوشت کشورشان را تغییر دادند.''
''همانطور که [[محمد حنیف‌نژاد|محمد آقا]]  هرم را رسم و جایگاه انسان را نشان میداد بشدت مجذوب او شده بودم. این صحبتها و نتایج آن که انسان مسئول و فدا کار است ما را میخکوب کرده بود. در کلاسهای او نمی‌فهمیدیم که وقت چگونه میگذرد. چرا که اولین بار بود که جایگاه انسان را در هستی می‌شنیدیم و اینکه چه جایگاه عظیم و بی نظیری در آفرینش و در تاریخ داریم. انسان در نوک پیکان تکامل و جانشین خدا روی زمین با قدرتی غیر قابل توصیف که نظیرش را در شخصیتهایی مانند [[گاندی]]، [[لنین]]، [[مائو]] و [[عرفات]] و ... معرفی کرد.کسانیکه سرنوشت کشورشان را تغییر دادند.''


''ما بعد از این آموزش سازمان و لحظاتمان در آن را به هیچ چیز معاوضه نمی‌کردیم. حاضر نبودیم وقتمان را در سایر فعالیتهای اجتماعی از هر نوع، تلف کنیم. هدفمان مبارزه با دیکتاتوری شاه و تغییر سرنوشت مردم کشورمان بود. از آن پس و بطور حرفه ای تمام وقت اهداف سازمان را دنبال می‌کردیم وحاضر بودیم همه چیزمان حتی جانمان را فدا کنیم. و این تازه اولین برخورد ما با سازمان و مسئولمان بود.کسیکه بعدها به او محمد آقا می‌گفتیم.''
''ما بعد از این آموزش سازمان و لحظاتمان در آن را به هیچ چیز معاوضه نمی‌کردیم. حاضر نبودیم وقتمان را در سایر فعالیتهای اجتماعی از هر نوع، تلف کنیم. هدفمان مبارزه با دیکتاتوری شاه و تغییر سرنوشت مردم کشورمان بود. از آن پس و بطور حرفه ای تمام وقت اهداف سازمان را دنبال می‌کردیم وحاضر بودیم همه چیزمان حتی جانمان را فدا کنیم. و این تازه اولین برخورد ما با سازمان و مسئولمان بود.کسیکه بعدها به او محمد آقا می‌گفتیم.''


محمد حیاتی بعد از عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران تحت آموزشهای مستقیم محمد حنیف نژاد قرار می‌گیرد. در ضربه‌ی  شهریور سال 1350  که اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر میشوند، با فاصله‌ی دوماه یعنی در اول  آبان ماه همان سال محمد حیاتی هم توسط ساواک دستگیر می‌شود و فعالیتهای مبارزاتی خودش را همراه با دیگر اعضای سازمان در زندان ادامه میدهد. او دوران اسارت خود را در زندانهای جمشیدآباد، قصر، بازداشتگاه قزل قلعه،‌ زندان مشهد و النهایه در زندان اوین سپری کرد. مجاهدین شهید محمدرضا سعادتی و محمدضابطی وقاسم جابرزاده از یاران محمد حیاتی در زندان بودند.   
محمد حیاتی بعد از عضویت در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] تحت آموزشهای مستقیم [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنیف نژاد]] قرار می‌گیرد. در ضربه‌ی  [[شهریور سال 1350]]  که اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر میشوند، با فاصله‌ی دوماه یعنی در اول  آبان ماه همان سال محمد حیاتی هم توسط [[ساواک]] دستگیر می‌شود و فعالیتهای مبارزاتی خودش را همراه با دیگر اعضای سازمان در زندان ادامه میدهد. او دوران اسارت خود را در زندانهای جمشیدآباد، قصر، بازداشتگاه قزل قلعه،‌ زندان مشهد و النهایه در زندان اوین سپری کرد. مجاهدین شهید [[محمدرضا سعادتی]] و [[محمدضابطی]] و [[قاسم جابرزاده]] از یاران محمد حیاتی در زندان بودند.   


'''آزادی از زندان'''
'''آزادی از زندان'''


محمد حیاتی بعد از تحمل ۶ سال اسارت و شکنجه در زندانهای ساواک،‌ بالاخره در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد و فعالیتهای سازمانی خود را در بیرون از زندان شروع کرد. او بلافاصله بعد از آزادی از زندان به بازسازی سازمان پرداخت.  او در شرایطی وارد فضای سیاسی-اجتماعی جامعه شد که سازمان مجاهدین خلق ایران بر اثر ضربه‌ی اپورتونیستهای چپ نما در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان، منجر به متلاشی شدن آن شده بود. این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخته بود. بعد از این ضربه نقش [[مسعود رجوی]]  بسیار بارز شده بود که نقش خود را در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین نشان داد. مسعود رجوی در یک بیانیه‌ی ۱۲ ماده ای در برابر جریان اپورتونیستی اعلام کرد اسلام در چپ مارکسیست قرار دارد و در نتیجه میل کردن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به سمت چپ (یعنی مارکیسست) بی‌معنی است و نکته بسیار مهم و تعیین کننده این بود که تهدید را راست ارتجاعی بیان کرده بود . اما این نقش مسعود رجوی  در بیرون از زندان ناشناخته بود و اعضای سابق سازمان مجاهدین تحت تأثیر این ضربه به نوعی سرخورده شده بودند و بشدت نیازمند آموزشها و رهنمودهای مسعود رجوی بودند.  
محمد حیاتی بعد از تحمل ۶ سال اسارت و شکنجه در زندانهای [[ساواک]]،‌ بالاخره در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد و فعالیتهای سازمانی خود را در بیرون از زندان شروع کرد. او بلافاصله بعد از آزادی از زندان به بازسازی سازمان پرداخت.  او در شرایطی وارد فضای سیاسی-اجتماعی جامعه شد که [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بر اثر [[ضربه‌ی اپورتونیستهای چپ نما]] در خلاء حضور رهبری [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در خارج از زندان، منجر به متلاشی شدن آن شده بود. این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را به خطر انداخته بود. بعد از این ضربه نقش [[مسعود رجوی]]  بسیار بارز شده بود که نقش خود را در بازسازی مجدد [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] نشان داد. مسعود رجوی در یک بیانیه‌ی ۱۲ ماده ای در برابر جریان اپورتونیستی اعلام کرد اسلام در چپ مارکسیست قرار دارد و در نتیجه میل کردن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به سمت چپ (یعنی مارکیسست) بی‌معنی است و نکته بسیار مهم و تعیین کننده این بود که تهدید را راست ارتجاعی بیان کرده بود . اما این نقش مسعود رجوی  در بیرون از زندان ناشناخته بود و اعضای سابق سازمان مجاهدین تحت تأثیر این ضربه به نوعی سرخورده شده بودند و بشدت نیازمند آموزشها و رهنمودهای مسعود رجوی بودند.  


محمد حیاتی در این مورد میگوید:  
محمد حیاتی در این مورد میگوید:  
[[پرونده:از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی.jpg|جایگزین=از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی|بندانگشتی|از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی]]
[[پرونده:از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی.jpg|جایگزین=از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی|بندانگشتی|از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی]]
« ''وقتی که مسعود شنید من می‌خواهم آزاد شوم خیلی خوشحال شد. او به بهانه‌ای از سربازجو خواست که به بند ۲ که من در آنجا بودم من بیاید. سپس او از بند ۳ زندان اوین به بند ۲ جایی که من بودم آمد. از آن به بعد برایم کلاسهای فشرده‌ای گذاشت و تمام مباحث ایدئولوژیکی و آموزشهای سازمان و از جمله بیانیه‌ی 12 ماده‌ای بعد از ضریه جریان اپورتونیستی چپ نما را به من آموزش داد. در حقیقت او من را مسئول کرد که این آموزشها و بیانیه را به بیرون زندان منتقل کنم. مسؤلیت بزرگی بر دوش من گذاشته بود.  من در بیرون از زندان باید  با همین ۱۲ ماده‌ای شروع به آموزش و تصحیح مواضع اعضای سازمان می‌کردم. بعد از ضربه‌ی اپورتونیستها چیزی از سازمان نمانده بود. کادرهای مرکزیت شهید شده بودند،‌ بقیه‌ی اعضای سازمان هم در زندان بودند. مهمتر اینکه اعتماد مردم به سازمان بر اثر همین ضربه که موجودیت آرمانی و ایدئولوژیکی سازمان را نشانه گرفته بود از بین رفته بود.» برایم مشخص بود که چه مسؤولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شد. این بود که من بعد از آزادی از زندان با بیانیه‌ی ۱۲ ماده‌ای که مسعود تدوین کرده بود سازمان را در بیرون زندان آموزش داده به مواضع صحیح که همان موضع مسعود بود راهمایی کردم..این آموزشها و پیامهای مسعود از داخل زندان توسط خانواد ها نقش بسیار زیادی در راهپیمایی  و تظاهراتهای سالهای آخر شاه داشت بطوری که  پلاکاردهای شهدای سازمان و آرم سازمان به میان مردم رفت. مردم در شعارهایشان آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. یادم هست که در یکی از این پلاکاردها نوشته شده بود که : مجاهدین واقعی هنوز در زندان هستند: مسعود رجوی، موسی خیابانی و ...''  
« ''وقتی که [[مسعود رجوی|مسعود]] شنید من می‌خواهم آزاد شوم خیلی خوشحال شد. او به بهانه‌ای از سربازجو خواست که به بند ۲ که من در آنجا بودم من بیاید. سپس او از بند ۳ زندان اوین به بند ۲ جایی که من بودم آمد. از آن به بعد برایم کلاسهای فشرده‌ای گذاشت و تمام مباحث ایدئولوژیکی و آموزشهای سازمان و از جمله بیانیه‌ی 12 ماده‌ای بعد از ضریه جریان [[اپورتونیستی چپ نما]] را به من آموزش داد. در حقیقت او من را مسئول کرد که این آموزشها و بیانیه را به بیرون زندان منتقل کنم. مسؤلیت بزرگی بر دوش من گذاشته بود.  من در بیرون از زندان باید  با همین ۱۲ ماده‌ای شروع به آموزش و تصحیح مواضع اعضای سازمان می‌کردم. بعد از ضربه‌ی اپورتونیستها چیزی از سازمان نمانده بود. کادرهای مرکزیت شهید شده بودند،‌ بقیه‌ی اعضای سازمان هم در زندان بودند. مهمتر اینکه اعتماد مردم به سازمان بر اثر همین ضربه که موجودیت آرمانی و ایدئولوژیکی سازمان را نشانه گرفته بود از بین رفته بود.» برایم مشخص بود که چه مسؤولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شد. این بود که من بعد از آزادی از زندان با بیانیه‌ی ۱۲ ماده‌ای که [[مسعود رجوی|مسعود]] تدوین کرده بود سازمان را در بیرون زندان آموزش داده به مواضع صحیح که همان موضع [[مسعود رجوی|مسعود]] بود راهمایی کردم..این آموزشها و پیامهای [[مسعود رجوی|مسعود]] از داخل زندان توسط خانواد ها نقش بسیار زیادی در راهپیمایی  و تظاهراتهای سالهای آخر شاه داشت بطوری که  پلاکاردهای شهدای سازمان و آرم سازمان به میان مردم رفت. مردم در شعارهایشان آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. یادم هست که در یکی از این پلاکاردها نوشته شده بود که : مجاهدین واقعی هنوز در زندان هستند: [[مسعود رجوی]]، [[موسی خیابانی]] و ...''  


== '''فعالیتهای محمد حیاتی بعد از انقلاب ضد سلطنتی''' ==
== '''فعالیتهای محمد حیاتی بعد از انقلاب ضد سلطنتی''' ==
محمد حیاتی بلافاصله بعد از سرنگونی نظام دیکتاتوری شاه،‌که سازمان مجاهدین خلق  در فضای بالنسبه آزاد سیاسی آن دوران به فعالیتهای خود ادامه داد. مسؤلیت اخص او آموزش بود. او از جمله مسؤلین سازمان بود که تمامی آموزشهای ایدئولوژیک سازمان را مستقیم از محمدحنیف نژاد و مسعود رجوی فرا گرفته بود و از این رو در آموزش نسل جوان نقش عمده‌ای داشت. محمد حیاتی در دوران انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی در سال58و ۱۳۵۹ ،‌ با حضور خود در مراکز برخی  شهرستانها به معرفی نمایندگان سازمان مجاهدین خلق ایران و تشریح مواضع ایدئولوژیک سازمان به نسل جوان می‌پرداخت.  
محمد حیاتی بلافاصله بعد از سرنگونی نظام دیکتاتوری [[شاه]]،‌که [[سازمان مجاهدین خلق]]  در فضای بالنسبه آزاد سیاسی آن دوران به فعالیتهای خود ادامه داد. مسؤلیت اخص او آموزش بود. او از جمله مسؤلین سازمان بود که تمامی آموزشهای ایدئولوژیک سازمان را مستقیم از [[محمد حنیف‌نژاد|محمدحنیف نژاد]] و [[مسعود رجوی]] فرا گرفته بود و از این رو در آموزش نسل جوان نقش عمده‌ای داشت. محمد حیاتی در دوران انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی در سال ۵۸ و ۱۳۵۹ ،‌ با حضور خود در مراکز برخی  شهرستانها به معرفی نمایندگان سازمان [[مجاهدین خلق ایران]] و تشریح مواضع ایدئولوژیک سازمان به نسل جوان می‌پرداخت.  


از دیگر فعالیتهای او،‌ مسؤلیت  روابط خارجی  سازمان مجاهدین خلق ایران است. او مسؤل  ارتباط سازمان با شخصیتها و برخی گروه ها بود.  
از دیگر فعالیتهای او،‌ مسؤلیت  روابط خارجی  [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] است. او مسؤل  ارتباط سازمان با شخصیتها و برخی گروه ها بود.  


== '''۳۰ خرداد به مثابه‌ی آغاز مقاومت مسلحانه''' ==
== '''۳۰ خرداد به مثابه‌ی آغاز مقاومت مسلحانه''' ==
[[پرونده:محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس.JPG|جایگزین=محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس|بندانگشتی|محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس]]
[[پرونده:محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس.JPG|جایگزین=محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس|بندانگشتی|محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس]]
بعد از پایان دوران مبارزه‌ی مسالمت آمیز بین سازمان مجاهدین خلق ایران و رژیم خمینی،‌ فعالیتهای مخفی سازمان شروع شد. تعدادی از اعضا و مسؤلین سازمان مجاهدین در رویارویی نظامی با نیروها و هواداران حکومت،‌  به شهادت رسیدند. در این دوران هواداران سازمان هم به زندگی مخفی روی آوردند و یا دستگیر و تیرباران شدند.  
بعد از پایان دوران مبارزه‌ی مسالمت آمیز بین [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و رژیم خمینی،‌ فعالیتهای مخفی سازمان شروع شد. تعدادی از اعضا و مسؤلین سازمان مجاهدین در رویارویی نظامی با نیروها و هواداران حکومت،‌  به شهادت رسیدند. در این دوران هواداران سازمان هم به زندگی مخفی روی آوردند و یا دستگیر و تیرباران شدند.  


مجاهد قهرمان «طیبه‌ حیاتی» خواهر محمد حیاتی که بعد از ۳۰ خرداد دستگیرشد بعد از تحمل سالها شکنجه و اسارت  درسال1368 اعدام شد. محمد حیاتی در مورد دستگیری و شهادت خواهرش میگوید'': خواهرم طیبه دانش‌آموز بود. جرم او  فقط این بود که خواهر من بود و هیچ جرم دیگری نداشت. او در سن ۱۴ سالگی دستگیر و مدت شش سال سخت ترین شکنجه ها ازجمله خانه مسکونی و قفسهای انسان‌کش را تحمل کرد. طیبه بعد از شش سال  از زندان آزادشد. بلافاصله بعد از آزادی از زندان  در مسیر آمدن به خارج کشور برای وصل به سازمان ،‌ مجددا دستگیر و پس از شکنجه های وحشیانه اعدام شد.''
مجاهد قهرمان «طیبه‌ حیاتی» خواهر محمد حیاتی که بعد از ۳۰ خرداد دستگیرشد بعد از تحمل سالها شکنجه و اسارت  درسال1368 اعدام شد. محمد حیاتی در مورد دستگیری و شهادت خواهرش میگوید'': خواهرم طیبه دانش‌آموز بود. جرم او  فقط این بود که خواهر من بود و هیچ جرم دیگری نداشت. او در سن ۱۴ سالگی دستگیر و مدت شش سال سخت ترین شکنجه ها ازجمله خانه مسکونی و قفسهای انسان‌کش را تحمل کرد. طیبه بعد از شش سال  از زندان آزادشد. بلافاصله بعد از آزادی از زندان  در مسیر آمدن به خارج کشور برای وصل به سازمان ،‌ مجددا دستگیر و پس از شکنجه های وحشیانه اعدام شد.''


بعد از 30 خرداد  به خاطر اختناق شدید و نبود امکان هرگونه فعالیت آزاد،‌ دیگر اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به منطقه‌ی کردستان و به کشور فرانسه عزیمت کردند.
بعد از 30 خرداد  به خاطر اختناق شدید و نبود امکان هرگونه فعالیت آزاد،‌ دیگر اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به منطقه‌ی کردستان و به کشور فرانسه عزیمت کردند.
[[پرونده:محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی|بندانگشتی|محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی]]
[[پرونده:محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی|بندانگشتی|محمد حیاتی در یک مصاحبه تلویزیونی]]
محمد حیاتی نیز بعد از ۳۰ خرداد به زندگی مخفی روی آورده بود. وی در مورد مسؤلیت خود در این روزها میگوید:
محمد حیاتی نیز بعد از ۳۰ خرداد به زندگی مخفی روی آورده بود. وی در مورد مسؤلیت خود در این روزها میگوید:


''مسؤلیت من در این مدت،‌ کمک به خروج دیگر مسؤلان سازمان از کشور بود''. ''من در تاریخ 21 مرداد 61  از کشور خارج شدم. یعنی بعد از شهادت سردار خیابانی و محمد ضابطی که تشکیلات و شاخه‌ی اجتماعی سازمان ضربه‌ی نظامی خورده بود،‌ پایگاه های قسمت روابط و پشتیبانی سازمان ازجمله پایگاه خودم مورد تعقیب و شناسایی کمیته قرار گرفته بود وباید پایگاه را ترک میکردم .   بلافاصله بعد از خروج من از خانه‌ی تیمی که با جمعی از برادران در آنجا بودیم،‌ این  پایگاه و سایر پایگاهها در دهم مرداد سال 61 مورد تهاجم نیروهای کمیته‌چی‌ها قرار گرفت. من بلافاصله پایگاه را ترک کرده  به خارج تهران رفته و سپس از طریق کردستان به ترکیه و از آنجا ‌به فرانسه رفتم.''  
''مسؤلیت من در این مدت،‌ کمک به خروج دیگر مسؤلان سازمان از کشور بود''. ''من در تاریخ 21 مرداد 61  از کشور خارج شدم. یعنی بعد از شهادت [[موسی خیابانی|سردار خیابانی]] و [[محمد ضابطی]] که تشکیلات و شاخه‌ی اجتماعی سازمان ضربه‌ی نظامی خورده بود،‌ پایگاه های قسمت روابط و پشتیبانی سازمان ازجمله پایگاه خودم مورد تعقیب و شناسایی کمیته قرار گرفته بود وباید پایگاه را ترک میکردم .   بلافاصله بعد از خروج من از خانه‌ی تیمی که با جمعی از برادران در آنجا بودیم،‌ این  پایگاه و سایر پایگاهها در دهم مرداد سال 61 مورد تهاجم نیروهای کمیته‌چی‌ها قرار گرفت. من بلافاصله پایگاه را ترک کرده  به خارج تهران رفته و سپس از طریق کردستان به ترکیه و از آنجا ‌به فرانسه رفتم.''  


بعد از انتقال اکثر اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به پاریس او نیز به پاریس میرود. وی در این مدت مسؤل روابط خارجی سازمان بوده و به کشورهای متعدد اروپایی و آمریکایی سفر کرده  و در انجمن های دانشجویی مسئولیت داشته است. محمد حیاتی درسال ۶۲ به پایگاه های سازمان مجاهدین درمنطقه کردستان منتقل و سپس به سایرشهرهای عراق آمد که مسئولیت روابط سیاسی و پشتیبانی و آموزش را بعهده داشت.
بعد از انتقال اکثر اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به پاریس او نیز به پاریس میرود. وی در این مدت مسؤل روابط خارجی سازمان بوده و به کشورهای متعدد اروپایی و آمریکایی سفر کرده  و در انجمن های دانشجویی مسئولیت داشته است. محمد حیاتی درسال ۶۲ به پایگاه های سازمان مجاهدین درمنطقه کردستان منتقل و سپس به سایرشهرهای عراق آمد که مسئولیت روابط سیاسی و پشتیبانی و آموزش را بعهده داشت.


بعد از تشکیل ارتش آزادیبخش ایران مهمترین مسؤلیت او در سازمان مجاهدین خلق ایران،‌ آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی سازمان است. او عمدتا مسئولیتهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی  را طی این سالیان برعهده داشت .
بعد از تشکیل [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش ملی ایران]] مهمترین مسؤلیت او در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]،‌ آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی سازمان است. او عمدتا مسئولیتهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی  را طی این سالیان برعهده داشت .
۱۴۹

ویرایش