کاربر:Azim/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
= '''صمد بهرنگی''' دردوم تیرماه 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .صمد داراي دو برادر و سه خواهر بود .پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی(آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را میگذراند وخرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند. عازم قفقاز شود. رفت و دیگر باز نگشت. =
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
محتویات
| نام              = علی صارمی
| تصویر            = علی صارمی.jpg
| شرح تصویر        = علی صارمی
| نام کامل        = علی صارمی
| معروف به        =
| نام مستعار      =  
| زادروز          = ۱۳۲۷
| شهر تولد        = بروجرد
| کشور تولد        =
| تاریخ مرگ        = اعدام ۷ دی ۱۳۸۹در اوین
| شهر مرگ          = تهران-اوین
| کشور مرگ        = ایران
| نام همسر        = مهین صارمی
| فرزندان          = اکبر صارمی
|خویشاوندان سرشناس =
| تحصیلات          =
| دین              = اسلام
| حزب سیاسی        = [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]
| سمت              = معلم
| پست‌های قبلی      =
| فعالیت‌ها        =
| قبل از          =
| بعد از          =
| وب‌گاه رسمی      =
| امضا            =
| زیرنویس          =
}}
'''علی صارمی'''


تحصیلات و شغل
'''علی صارمی''' (متولد۱۳۲۷بروجرد-اعدام ۷ دی ۱۳۸۹در اوین) از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق ایران،]] در دهه ۶۰دستگیر و به زندان افتاد، ۵باردر دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ به مدت ۲۴سال زندانی بود. آخرین بار در ۱۹ شهریور ۸۶ به جرم حضور در خاوران برای گرامیداشت نوزدهمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ دستگیر و آخرین حکمش اعدام بود.


آغاز فعالیت های نویسندگی
== زندگی‌نامه ==
علی صارمی اهل لرستان از شهر بروجرد، اما ساکن و بزرگ‌شده جنوبشهر تهران و از محله خانی آباد، همان‌جا که زادگاه جهان پهلوان تختی بود. علی از همان دوران نوجوانی دست به هر کاری می‌زد تا کمک خرج خانواده باشد. او که تحصیلات دانشگاهی‌اش را در تهران به پایان برده بود، مدتی به استخدام ارتش درآمد، اما به گفته یک همرزم نزدیکش، به‌خاطر طینت پاک و گرایشات مترقی سیاسی از ارتش اخراج شد، او از جمله حاضر نشده بود به حزب رستاخیز شاه که به‌خصوص دولتیان و ارتشیان را ناگزیر از اعلام وفاداری به آن می‌کردند. پاسخ مثبت دهد. علی صارمی سپس در نقش دبیر، به خدمت و آموزش فرزندان خلق محبوبش در مناطق فقیرنشین تهران پرداخت. وی سرانجام به‌دلیل فعالیت سیاسی، مدتی را در زندانهای رژیم شاه گذراند؛ و آن‌گاه باشرکت در انقلاب ضدسلطنتی، رهبری راهپیمائیهای جوانان جنوب تهران، آشنایی با گروه‌های سیاسی علی این بار در نظام خمینی به‌خاطر هواداری از مجاهدین از تدریس در آموزش و پرورش محروم شد.


فعالیت های سیاسی
== فعالیت‌ها ==
علی صارمی در دی ماه سال ۱۳۶۱ دستگیر و به اتهام "ارتباط و فعالیت به نفع مجاهدین، بر اساس حکم صادره از شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز، به سه سال حبس تعلیقی به مدت پنج سال محکوم شد.


سبک نویسندگی و شیوه آموزش
پس از آن در مرداد ماه ۱۳۶۸ به اتهام "هواداری و ارتباط با تشکیلات مجاهدین دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده که پس از اعتراض در دادگاه عالی قم، مجازات وی به ده سال حبس کاهش یافت.<ref name=":0">جرس - [http://www.rahesabz.net/story/29962/ علی صارمی و علی‌اکبر سیادت اعدام شدند]</ref>


= تحصیلات و شغل =
وی سپس در سال ۸۴ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش سال حبس محکوم شد این حکم در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تقلیل یافت.<ref name=":0" />


= صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همان سال و در حالیکه تنها هجده سال سن داشت آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد. =
علی صارمی سر انجام در شهریور ۸۶ به دلیل شرکت در مراسم یاد بود [[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)|اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷]])در خاوران و انجام سخنرانی در آن مراسم، دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد.<ref name=":0" />


= « از دانشسرا که درآمدم و به روستا رفتم یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک بوده است و =
== دستگیری ==
== زندان ==
== اعدام ==
== واکنشهای بین‌المللی ==
مدافعان حقوق بشر صدور حکم اعدام برای این زندانی سیاسی را با اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در ایران مرتبط دانسته و دلیل آن را ایجاد هراس در مخالفان دولت دانسته بودند.<ref>پیک ایران - [https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=26328 دو زندانی سیاسی، علی صارمی و علی اکبر سیادت اعدام شدند]</ref>


= همه اش را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم برای خودم فوت و فن معلمی را پیدا کنم و چنین نیز کردم.» =
== جستارهای وابسته ==
سیمای آزادی - [http://www.dw.com/fa-ir/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF/a-6375493 گرامی باد خاطرة‌ مجاهد قهرمان علی صارمی برجسته‌ترین زندانی سیاسی معاصر ایران + فیلم]<ref>سیمای آزادی - [http://www.dw.com/fa-ir/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF/a-6375493 گرامی باد خاطرة‌ مجاهد قهرمان علی صارمی برجسته‌ترین زندانی سیاسی معاصر ایران + فیلم]</ref>


= در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد. =
ایران گلوبال - علی صارمی به جرم این سخنرانی محکوم به اعدام شد<ref>ایران گلوبال - [http://www.iranglobal.info/node/19035 علی صارمی به جرم این سخنرانی محکوم به اعدام شد]</ref>


= بهرنگی درنوزده سالگی (۱۳۳۹) اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار "ص. قارانقوش " در کتاب هفته منتشر کرد و این روند با  بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. بعدها از بهرنگي مقالاتي در روزنامه "مهد آزادي"، توفیق و ... به چاپ رسيد با امضاهاي متعدد و اسامي مستعار فراوان از جمله داريوش نواب مرغي، چنگيز مرآتي، بابک، افشين پرويزي و باتميش و ... . او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده‌است. =
== منابع ==
 
{{پانویس}}
= در سال 1341 صمد از دبیرستان به جرم بیان سخنهای ناخوشایند (بنابه گزارش رئيس دبيرستان) در دفتر دبيرستان و بين دبيران اخراج و به دبستان انتقال یافت. یکسال بعد و در پی افزایش فعالیتهای فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان به کار صمد به دادگاه کشیده شد که متعاقبا تبرئه گردید. در 1342 کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب پيشنهاد جلال آل‎‎‎احمد براي چاپ به كميته‎‎‎ي پيكار جهاني با بيسوادي فرستاده شد اما صمد بهرنگي با تغييراتي كه قرار بود آن كميته در كتاب ايجاد كند با قاطعيت مخالفت كرد و پيشنهاد پول كلاني را نپذيرفت و كتاب را پس گرفت و باعث برانگيختن خشم و كينه‎‎‎ي عوامل ذي‎نفع در چاپ كتاب شد. =
 
= سال 1343 همراه بود با تحت تعقيب قرار گرفتن صمد بهرنگي به خاطر چاپ كتاب «پاره پاره» و صدور كيفرخواست از سوي دادستاني عادي ۱۰۵ ارتش يكم تبريز و سپس صدور جكم تعليق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو گردید و صمد به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه چهل مصادف بود با دستگیری و اعدام تعدادی از نزدیکان صمد به دست رژیم شاه و شرکت او در اعتصابات دانشجویی. =
 
= صمد بهرنگی در شیوه آموزشي و مضمون قصه هاي خود تلاش مي کرد روح  اعتراض به نظام حاکم را در دانش آموزانش پرورش دهد. پاي پياده در روستاها راه مي افتاد و اگر کسي کتابخانه اي تاسيس کرده بود او را تشويق مي کرد و به مجموعه کتابهايش، کتابهايي مي افزود. بچه ها را به ويژه تشويق به مطالعه مي کرد و هرچه از جذابيت و روشهاي دوست داشتني براي اين گروه سني مي دانست در کار مي کرد تا بچه با کتاب به عنوان يک همراه هميشگي در تمام طول زندگي مانوس باشند. مي گفت که کتاب بخوانند و سپس آن را در جملاتي ساده براي ديگران خلاصه نويسي کنند. در اين دوران بود که ساواک به برخي از فعاليتهاي بهرنگي حساس شد. تهديدها آغاز شد و چندين بار در طول دوران زندگي خود مورد توبيخ و جريمه و حتي تبعيد قرار گرفت. با اين همه گويي او به اين گونه از امور حساسيتي نداشت و در روحيه او خللي ايجاد نمي کرد. =
 
= « مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، 240 تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم. =
 
= به محض اینکه به گاوگان رسیدم شروع به کار کردم. مثل یک گاو پر کار درس دادم. بعضی ها تعجب میکردند که چرا با این همه ظلمی که بهت رسیده، =
 
= باز هم جانفشانی میکنی، این آدم ها فقط نوک بینی شان را میدیدند، نه یک قدم آن دورتر را. خودم را به گاوگان عادت دادم و بی اعتنا کار کردم ... =
 
= سعی کن بی اعتنا باشی. اما نه اینکه کار نکنی و بیکاره باشی. ها! غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است. =
 
= به هیچ جا راه نمی برد. اما نباید ایستاد. این که می دانیم نخواهیم رسید: نباید ایستاد . وقتی هم که مردیم، مردیم به درک!» =
 
= بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک کشته شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است. ده روز قبل از غرق شدن صمد، تعدادی از مامورین ساواک به خانه محل سکونت وی هجوم برده و وی را تهدید نموده بودند. حدود یکماه قبل از این حادثه ، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شده و مورد اقبال مردم ایران و جهان واقع شده بود. =
 
= نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است.که شواهد مستندی در این باره وجود دارد. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است. =
 
= تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است: «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» =
 
= سیروس طاهباز دراین‌باره می‌نویسد: «بهرنگی  خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آل‌احمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد  اما حرف بهروز دولت‌آبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید می‌کند  ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران می‌گوید  «همه از دهان بهروز دولت‌آبادی حرف زده‌اند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد  تا به حال برخوردی تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشده‌است.» =
 
= طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا می‌کنند که در ماه شهریور رود ارس کم‌آب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم می‌دانند. اسد بهرنگی کم‌آب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید می‌کند و دراین‌باره می‌گوید  «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچ‌کس نمی‌آید در محلی که جریان آب تند است آب‌تنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید می‌کند: «البته هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.» =
 
= جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شده‌است. از جمله اسد بهرنگی گفته‌است: «جسد  صورت و بدنش سالم بود. دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی.  رئیس پاسگاه در صورت‌جلسه‌اش، به جای زخم‌ها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری، این صورت‌جلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کرده‌است، از جمله این که گفته‌است فرج سرکوهی در جایی نوشته‌است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد می‌گشته‌اند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهرهای بهرنگی بوده‌است) همراهی می‌کرده‌است، در حالی که چنین نبوده‌است. =
 
= جلال آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه‌ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می‌نویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می‌خواست بگوید...» =
 
= برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره می‌گویذ:همه می‌دانند که ویژه نامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را وسیله عمله‌های رژیم که شاید ساواک هم مستقیما در آن دست نداشته باشد دور از انتظار نمی‌دانستند. =
 
= اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب می‌گوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد می‌گشتیم و صمد راداد می‌زدیم مامورین ساواک به حانه صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه‌ها و یادداشت‌هایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.» =

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۱۱

علی صارمی
علی صارمی.jpg
علی صارمی
شناسنامه
نام کاملعلی صارمی
زادروز۱۳۲۷
زادگاهبروجرد،
تاریخ مرگاعدام ۷ دی ۱۳۸۹در اوین
محل مرگتهران-اوین، ایران
همسر(ان)مهین صارمی
فرزنداناکبر صارمی
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران
سمتمعلم

علی صارمی

علی صارمی (متولد۱۳۲۷بروجرد-اعدام ۷ دی ۱۳۸۹در اوین) از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، در دهه ۶۰دستگیر و به زندان افتاد، ۵باردر دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ به مدت ۲۴سال زندانی بود. آخرین بار در ۱۹ شهریور ۸۶ به جرم حضور در خاوران برای گرامیداشت نوزدهمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ دستگیر و آخرین حکمش اعدام بود.

زندگی‌نامه

علی صارمی اهل لرستان از شهر بروجرد، اما ساکن و بزرگ‌شده جنوبشهر تهران و از محله خانی آباد، همان‌جا که زادگاه جهان پهلوان تختی بود. علی از همان دوران نوجوانی دست به هر کاری می‌زد تا کمک خرج خانواده باشد. او که تحصیلات دانشگاهی‌اش را در تهران به پایان برده بود، مدتی به استخدام ارتش درآمد، اما به گفته یک همرزم نزدیکش، به‌خاطر طینت پاک و گرایشات مترقی سیاسی از ارتش اخراج شد، او از جمله حاضر نشده بود به حزب رستاخیز شاه که به‌خصوص دولتیان و ارتشیان را ناگزیر از اعلام وفاداری به آن می‌کردند. پاسخ مثبت دهد. علی صارمی سپس در نقش دبیر، به خدمت و آموزش فرزندان خلق محبوبش در مناطق فقیرنشین تهران پرداخت. وی سرانجام به‌دلیل فعالیت سیاسی، مدتی را در زندانهای رژیم شاه گذراند؛ و آن‌گاه باشرکت در انقلاب ضدسلطنتی، رهبری راهپیمائیهای جوانان جنوب تهران، آشنایی با گروه‌های سیاسی علی این بار در نظام خمینی به‌خاطر هواداری از مجاهدین از تدریس در آموزش و پرورش محروم شد.

فعالیت‌ها

علی صارمی در دی ماه سال ۱۳۶۱ دستگیر و به اتهام "ارتباط و فعالیت به نفع مجاهدین، بر اساس حکم صادره از شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز، به سه سال حبس تعلیقی به مدت پنج سال محکوم شد.

پس از آن در مرداد ماه ۱۳۶۸ به اتهام "هواداری و ارتباط با تشکیلات مجاهدین دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده که پس از اعتراض در دادگاه عالی قم، مجازات وی به ده سال حبس کاهش یافت.[۱]

وی سپس در سال ۸۴ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش سال حبس محکوم شد این حکم در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تقلیل یافت.[۱]

علی صارمی سر انجام در شهریور ۸۶ به دلیل شرکت در مراسم یاد بود اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)در خاوران و انجام سخنرانی در آن مراسم، دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد.[۱]

دستگیری

زندان

اعدام

واکنشهای بین‌المللی

مدافعان حقوق بشر صدور حکم اعدام برای این زندانی سیاسی را با اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در ایران مرتبط دانسته و دلیل آن را ایجاد هراس در مخالفان دولت دانسته بودند.[۲]

جستارهای وابسته

سیمای آزادی - گرامی باد خاطرة‌ مجاهد قهرمان علی صارمی برجسته‌ترین زندانی سیاسی معاصر ایران + فیلم[۳]

ایران گلوبال - علی صارمی به جرم این سخنرانی محکوم به اعدام شد[۴]

منابع