۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
در اینباره مسعود رجوی در اطلاعیه اعلام همردیفی مریم عضدانلو مینویسد: | در اینباره مسعود رجوی در اطلاعیه اعلام همردیفی مریم عضدانلو مینویسد: | ||
[[پرونده:فعالیتهای میلیشیا در مدارس.jpg|جایگزین=انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین|بندانگشتی|حضور جریان وار زنان در مبارزه انقلابی]] | [[پرونده:فعالیتهای میلیشیا در مدارس.jpg|جایگزین=انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین|بندانگشتی|حضور جریان وار زنان در مبارزه انقلابی]] | ||
<blockquote>«اکنون خوشبختانه سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاه عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی اشرف را به بهترین وجه با معرفی خواهر مجاهدم مریم عضدانلو پر می کند. باشد که بویژه در رابطه با مسئله رهائی و تساوی ماهوی زن و مرد سرچشمة برکات و پیشرفت های عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بیشتر گردد. بنابر این از فاطمه امینی تا اشرف ربیعی و از اشرف ربیعی تا مریم عضدانلو ما با سمبلها و الگوهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و اجتماعی شجرة طیبه و نسل به خون شسته ای مواجهیم که در مبارزة انقلابی تمام عیار با دیکتاتوریهای شاه و خمینی تولد تاریخی جدیدی از زن انقلابی مسلمان و ایرانی را در مسیر رهائی خلق و میهنش بشارت داده و به ثبوت رسانده اند. زنی که در عین حال هم تلقی قرون وسطائی و ارباب و رعیتی رژیم خمینی از «زن» را در هم شکسته و در مسیر رهایی خویشتن به افقهای نوین انقلابی و متعالی دست یافته است. زنی که محققاً مهمترین مرزبندی تاریخی و اجتماعی و سیاسی برای او مرز میان ستمگر و ستمزده و مرز میان استثمار کننده و استثمار شونده است و لذا آنگونه «زن گرائی» و دفاع از حقوق زنان را -که تلاش دارد تقسیم بندی جنسی میان زن و مرد تحت ستم را در بحبوحة نبرد انقلاب با ارتجاع، مسئله عمده و اصلی وانمود | <blockquote>«اکنون خوشبختانه سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاه عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی اشرف را به بهترین وجه با معرفی خواهر مجاهدم مریم عضدانلو پر می کند. باشد که بویژه در رابطه با مسئله رهائی و تساوی ماهوی زن و مرد سرچشمة برکات و پیشرفت های عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بیشتر گردد. بنابر این از فاطمه امینی تا اشرف ربیعی و از اشرف ربیعی تا مریم عضدانلو ما با سمبلها و الگوهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و اجتماعی شجرة طیبه و نسل به خون شسته ای مواجهیم که در مبارزة انقلابی تمام عیار با دیکتاتوریهای شاه و خمینی تولد تاریخی جدیدی از زن انقلابی مسلمان و ایرانی را در مسیر رهائی خلق و میهنش بشارت داده و به ثبوت رسانده اند. زنی که در عین حال هم تلقی قرون وسطائی و ارباب و رعیتی رژیم خمینی از «زن» را در هم شکسته و در مسیر رهایی خویشتن به افقهای نوین انقلابی و متعالی دست یافته است. زنی که محققاً مهمترین مرزبندی تاریخی و اجتماعی و سیاسی برای او مرز میان ستمگر و ستمزده و مرز میان استثمار کننده و استثمار شونده است و لذا آنگونه «زن گرائی» و دفاع از حقوق زنان را -که تلاش دارد تقسیم بندی جنسی میان زن و مرد تحت ستم را در بحبوحة نبرد انقلاب با ارتجاع، مسئله عمده و اصلی وانمود کند، از اساس انحرافی می داند… انتخاب ایدئولوژیکی وانقلابی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همردیف مسئول سازمان را به همة شما و بویژه به عموم خواهران مجاهد در هر کجا که هستند تهنیت و تبریک می گویم و گرامی داشتن او و رهنمود ها و دستوراتش را به همگی شما سفارش می کنم. برای خود او نیز دعا میکنم تا هرچه بهتر از عهدة مسئولیتهای سنگین عقیدتی و تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعیش بخصوص در راستای مسائل مربوط به زنان برآید. همچنین وظیفة خود می دانم بطور خاص به همسرش برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیز تبریک گفته و برای هر دوی آنها در مسیر خدا وخلق آرزوی رستگاری کنم».<ref>اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق به مناسبت اعلام همردیفی مریم عضدانلو با مسعود رجوی</ref></blockquote>به این ترتیب، مجاهدین خلق و دفتر سیاسی آن بر اساس تصمیمی که آنرا لازمهٔ حرکت و ارتقاء ایدئولوژی خود میدانستند، مریم عضدانلو را به عنوان همردیف رهبری سازمانشان معرفی نمودند، اما این واقعه خود سرآغاز تحولات پرشتاب و انقلابی دیگری در [[تشکیلات مجاهدین خلق ایران|تشکیلات]] و ایدئولوژی مجاهدین گردید. تحولاتی که از رهایی زنان در نبردی فراگیر و همه جانبه با یک رژیم زن ستیز و قرون وسطایی آغاز شد و به روشن ساختن و تشکیل ترکیب جدید رهبری در سازمان مجاهدین راه برد و در تمامیت خود «انقلاب ایدئورژیک درونی» نام گرفت. | ||
دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیهیی به تاریخ ۱۹ اسفند۱۳۶۳ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را اعلام و رئوس اهداف یا مضمون و محتوای آن را در عبارتی فشرده در ابتدای این اطلاعیه، به صورت زیر «برجسته» و «تعریف» کرده است :<blockquote>«معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران</blockquote><blockquote>رهائی و اعاده حقوق زن-شرط ضروری رهائی مرد- نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی در درون مجاهدین</blockquote><blockquote>این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صد چندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزه تر و یگانه تر می سازد…</blockquote><blockquote>تصمیم فرخنده انقلابی وتوحیدی برای ازدواج خواهر مجاهد مریم عضدانلو با برادر مجاهد مسعود رجوی»<ref name=":0">اطلاعیه سازمان مجاهدین - ۱۹ اسفند ۱۳۶۳</ref></blockquote>هم چنان که در اولین تیتر برجستهی این اطلاعیه مشخص میشود صورت مسأله اصلی، امر رهبری است. به باور مجاهدین خلق، مهمترین عامل ناکامی و شکست جنبشها و مبارزات رهاییبخش گذشته، از جمله انقلاب ضدسلطنتی، ناشایستگی، انحراف و یا مشخص نبودن رهبری واقعی جنبش بود. آنچنانکه «در جریان انقلاب ضدسلطنتی، خطیرترین مسئلهٔ انقلاب، یعنی مسئلهٔ [[رهبری ذیصلاح]]، در بحبوحهٔ دجالگریها و عوامفریبیهای مذهبی لاینحل و بیپاسخ مانده بود» | دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیهیی به تاریخ ۱۹ اسفند۱۳۶۳ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را اعلام و رئوس اهداف یا مضمون و محتوای آن را در عبارتی فشرده در ابتدای این اطلاعیه، به صورت زیر «برجسته» و «تعریف» کرده است :<blockquote>«معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران</blockquote><blockquote>رهائی و اعاده حقوق زن-شرط ضروری رهائی مرد- نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی در درون مجاهدین</blockquote><blockquote>این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صد چندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزه تر و یگانه تر می سازد…</blockquote><blockquote>تصمیم فرخنده انقلابی وتوحیدی برای ازدواج خواهر مجاهد مریم عضدانلو با برادر مجاهد مسعود رجوی»<ref name=":0">اطلاعیه سازمان مجاهدین - ۱۹ اسفند ۱۳۶۳</ref></blockquote>هم چنان که در اولین تیتر برجستهی این اطلاعیه مشخص میشود صورت مسأله اصلی، امر رهبری است. به باور مجاهدین خلق، مهمترین عامل ناکامی و شکست جنبشها و مبارزات رهاییبخش گذشته، از جمله انقلاب ضدسلطنتی، ناشایستگی، انحراف و یا مشخص نبودن رهبری واقعی جنبش بود. آنچنانکه «در جریان انقلاب ضدسلطنتی، خطیرترین مسئلهٔ انقلاب، یعنی مسئلهٔ [[رهبری ذیصلاح]]، در بحبوحهٔ دجالگریها و عوامفریبیهای مذهبی لاینحل و بیپاسخ مانده بود» | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
اطلاعیه سازمان مجاهدین در ۱۹اسفند ۱۳۶۳، پس از تیترهای اصلی، در فرازهای مختلفی در متن خود به توضیح بیشتر پیرامون این انقلاب پرداخته و دربارهٔ امر رهبری آرمانی سازمان مجاهدین خلق ایران، تاریخچه نقش آفرینی بیبدیل مسعود رجوی را طی دو دهه به طور فشرده تشریح میکند و از جمله مینویسد:<blockquote>«۲۰ سال از حیات خونین و پرافتخار شجرهٔ طیبهٔ مجاهدین میگذرد… این سازمان با ارتش عظیم شهیدان و اسیران و رزمندگانش، با همهٔ افتخارات تاریخی که تحت نظام های سرکوبگر شاه و خمینی احراز کرده و با همهٔ استعدادت و امکانات رشد یابنده و بالندهای که بطور تاریخی در دل نهفته دارد؛ براستی یک گنجینهٔ عظیم و سراسرآتش و خون و فولاد است. گنجینه ای که معتبرترین سرمایه صلح و آزادی پایدار در میهن اسیر ما بوده و شاخهٔ زیتون، سندان، داس و ستارهٔ پیشرفت پیروزی ایران فردا را ارمغان آورده است. سرمایهای که برغم بسیاری گروهها و احزاب دیگر، تا این تاریخ از تاراج ارتجاع و انحراف، از ایلغار شاه و خمینی و از یورش انشعاب و شقه شدن در امان مانده و به یمن رهبری پاکباز خود پرچم پایداری و شکست ناپذیر ی خلق قهرمان و پیروزمند ایران را بنحوی خستگی ناپذیر بر دوش می کشد. اما سازمان مجاهدین خلق ایران نزدیک به ۱۲سال پیش، در سال ۱۳۵۲، به بدنبال یک کودتای خائنانهٔ اپورتونیستی در سراشیب انهدام قرار گرفته وطی دو سال– تاسال ۱۳۵۴ –بطور کامل متلاشی شده بود. آنچنان که اگر رهبری اخص عیقدتی مسعودرجوی – چه در سال های زندان و چه پس از انقلاب ضد سلطنتی – درکار نمیبود، امروز صورت مسئلهٔ انقلاب نوین مردم ایران محققا از اساس بی پاسخ بود. میراث بنیانگذار کبیر سازمان ما نیز که قویا در معرض دست اندازی های انحرافی و ارتجاعی بود به محاق می رفت و یا دست کم برای یک دوران به فراموشی سپرده می شد. اما علیرغم همهٔ رنج و شکنج ها و اذیت و آزارفوق العادهای که از سوی دژخیمان ساواک شاه متوجه مسعود بود، وی چندین بار از اعدام محتوم، جان بدر برد و بقول سردار شهید خلق موسی خیابانی «ما شانس آوردیم و یا بهتر است بگوییم خداوند لطف خودش را شامل حال ما و شامل خلق ما کرد» و مسعود را از مرگ قطعی نجات داد و برای ما نگهداشت. موسی افزوده بود: «اما سنگین ترین مسئولیت که برادرمان مسعود بدوش کشید و فشارهای آن بمراتب از فشارها و شکنجه های ساواک بیشتر بود، مربوط می شد به سال ۵۴ به بعد یعنی بعداز ضربه ای که از طرف اپورتونیست های چپ نما به سازمان وارد شد… چنین بودکه سازمان مجاهدین خلق، ایران که خود در تمامی مسلمانان این مرز و بوم راه جهاد با دیکتاتوری شاه گشوده بود، پس از سقوط رژیم شاه سریعا به مهمترین نیروی سیاسی (کمی و کیفی) ایران معاصر تبدیل گردید. آنچنان که خمینی دجال آنرا از همان اوایل دشمن و همآورد اصلی خود ارزیابی می نمود چرا که براستی در سیمای مجاهدین چهرهٔ جانشین رژیم عقب مانده و مفلوک خود را می دید. اکنون نیز هر وجدان آگاه و منصفی این حقیقت را تائید می کند و نیز میداند که چه از نظر پایهٔ اجتماعی و چه از لحاظ تشکیلاتی و اقتدار سیاسی و چه بلحاظ سابقهٔ تاریخی و مشروعیت مبارزاتی هیچ نیروئی به پای مجاهدین نمی رسد . مجاهدین این جایگاه رفیع تاریخی را قبل از هر چیز مرهون ایدئولوژی و رهبری عقیدتی و سیاسی مسعود رجوی هستند…»<ref name=":0" /></blockquote>این اطلاعیه در ادامه، ترکیب نوین رهبری سازمان مرکب از مسعود و مریم را اعلام کرده و زیر عنوان: «معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران» مینویسد:<blockquote>«درهمین گذار خلاق و خونین از دنیای استبداد و استثمار به جهان حریت و عدل و یگانگی بود که مجاهدین در برخورد انقلابی و توحیدی با مسئلهٔ زن و تضاد زن ومرد؛ به طاق ایدئولوژیکی بالابنلدتری که مبین یک ارتقاء کیفی عقیدتی و تشکیلاتی است؛ دست یاقتند. شاخص این پیشرفت عظیم ، انتخاب و معرفی خواهر مجاهدمان مریم به عنوان همتای ایدئولوژیکی مسعود و همردیف مسئول اول سازمان است.</blockquote><blockquote>این امر مسألهٔ همهٔ ما – چه زن و چه مرد – یعنی مسئله تمامی جامعه استثمار زده بود. دریک کلام بار دیگر تحت رهبری ایدئولوژیکی مسعود رجوی ما مجاهدین در مواجهه با «تضاد بین زن و مرد» – که یکی ار پیچیده ترین تضادها است – گام انقلابی یکتاپرستانهٔ عظیمی به جلو برداشتیم. گامی که فی الواقع در کلیهٔ سازمان ها و احزاب انقلابی حاضر بینظیر است و بیش از پیش مبین قرار گرفتن ایدئولوژی انقلابی و توحیدی ما در صدر محور انقلاب و ترقی است. گام بلندی که به مثابه یک جهش انقلابی و ایدئولوژیک است و مسعود آنرا درپیام خود «مبین دوران نوینی از اعتلای سازمانی – ایدئولوژیک مجاهدین» توصیف کرده است، «چرا که در جریان پرفراز و نشیب، پررنج و خون، دور و دراز و بالابلند نیل به آرمان «یگانگی اجتماعی» یعنی نیل به جامعهای آزاد و عاری از ستم استثمار و طبقات؛ همهٔ انواع ستم مضاعف، منجمله ستم مضاعف تاریخی نسبت به زن نیز میباید مرحله به مرحله نفی و محو گردد.» (نقل از پیام مسعود)... بنابراین ترکیب «مسعود و مریم» از این پس، رهبری نوین سازمان مجاهدین خلق ایران را که همانا رهبری انقلاب دمکراتیک نوین مردم ایران نیز هست، مشخص میکند.</blockquote><blockquote>به این ترتیب [[مسعود رجوی]] با تکمیل کردن رهبریش بوسیلهٔ مریم یکی دیگر از عالیترین ارمغانهای رهبری عقیدتی و رهائیبخش خود را به مجاهدین خلق ایران و به خلق قهرمان و پیروزمند ایران ارائه داد و درعین حال قدم اساسی و بسیار دامنهداری در مسیر رهائی و اعادهٔ حقوق زن برداشت. فرماندهان و مسئولین بالاتر مجاهدین، امروز تا حدودی با ابعاد این جهش عظیم ایدئولوژیک درونی که ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد، آشنا شدهاند. فردا در جریان سقوط محتوم رژیم ضدبشری خمینی و درجریان نوسازی و بنای ایران دمکراتیک، همگان با آثار و عوارض و ابعاد این قدم مهم تاریخی بیشتر آشنا خواهند شد.» </blockquote>این اطلاعیه، سپس تحت عنوان «تصمیم فرخنده انقلابی و توحیدی برای ازدواج مریم با مسعود»، دربارهٔ این تصمیم چنین توضیح میدهد:<blockquote>«لازمهٔ فعلیت یافتن و تحقق تمام عیار ترکیب نوین رهبری ما و لازمهٔ استمرار و تثبیت آن به نحوی که بتواند تمام انتظارات ایدئولوژیکی، تشکیلاتی و اجتماعی وسیاسی مطلوب را برآورده سازد، یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آنها را با یکدیگر ایجاب می کند. یک چنین یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقا درهیچ نقطهٔ دیگر سلسله مراتب سازمانی قابل الگوبرداری نبوده و نیست. بدون یک چنین یگانگی در بالاترین نقطهٔ منحصر به فرد رهبری هیچ یک از طرفین بهطور کامل قادر به انجام وظایف خطیر رهبری نخواهند بود. به عبارت دیگر دوگانگی تشکیلاتی و خانوادگی بین مریم و همسری غیر از مسعود؛ دست کم در شرایط و در مقطع کنونی سازمان و انقلاب ما، در عمل به درجات زیادی به معنی صوری کردن و عاری از محتوا نمودن نقش همردیف مسئول اول سازمان است و اینهم یعنی قائل شدن یک نقش عمدتا تشریفاتی برای مریم در کنار مسعود که از یکسو فرمالیسم بورژاوئی در امر همردیفی را تداعی می کند و از سوی دیگر فعلیت یافتن ترکیب نوین رهبری ما را تاحدود زیادی ناقص و چه بسا نامیسر میسازد».<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه، در ادامه به معرفی مریم عضدادانلو در یک ماه پیش به عنوان همردیف [[مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران|مسئول اول]] اشاره کرده و میافزاید:<blockquote>«اما ما تا همین هفتههای اخیر به این ضرورت، یعنی ضرورت اجتنابناپذیر یگانگی و زوجیت مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان پی نبرده و اصولا تناقض پیشگفته را درنیافته بودیم. درهمین رابطه مسعود در پیام ۷ بهمن ماه گذشتهٔ خود که به معرفی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همریف مسعود اول سازمان اختصاص داشت، مسئولیت و موضع جدید مریم را در منتهای صداقت و صمیمیت به همسر پیشین او برادر مجاهد مهدی ابریشمچی عضو دفتر سیاسی سازمان تهنیت و تبریک گفته بود. سپس در هفته های اخیر، دفتر سیاسی سازمان اکیدا به ضرورت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی ازدواج مریم و مسعود پی برد و پس از برقرارشدن ارتباط میان اعضاء این دفتر درنقاط مختلف ضرورت مزبور عمیقا مورد بررسی قرار گرفت. اما مقدم بر همه و قبل از اینکه بحث های مربوطه به نتیجهٔ نهایی برسد؛ برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسرش خواهر مجاهد مریم عضدانلو، خود، بطور کاملا داوطلبانه پیشقدم شده و در جهت پیشبرد این ضرورت انقلابی و عقیدتی از یکدیگر جدا شده و در حضور شهود صیغهٔ طلاق را با توافق متقابل جاری نمودند و آن را به مسئول اول سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی کتبا اعلام کردند. مخالفت و نصایح بازدارندهٔ مسعود که از مواضع انسانی و اخلاقی شخص خودش ناشی میشد نیز اثری در تصمیم راسخ طرفین نکرد و یکبار دیگر کتبا به او اعلام نمودند که برغم تاکیدات او، بر طلاق و جدای از یکدیگر مؤمن و پافشارند. یادآوری میکنیم که این طلاق که طرفین آن با یکدیگر در منتهای سازگاری و عقیدتی و سیاسی و اخلاقی به سر می بردند، نخستین طلاق در میان هزارها هزارها ازدواجی است که طی سالیان گذشته در طیف خانوادهٔ مجاهدین صورت گرفته است. طلاقی که از جهت ایدئولوژیک و اخلاقی، آیت راهنما و حجت بینهای است درمیان تمامی قهرمانیها و حماسهها و از خود گذشتگیهای مجاهدین، که بیانگر طراز نوینی از ارزش های خلق شده توسط مجاهدین است. به راستی بر این حماسهٔ انگیرنده نباید نام طلاق گذاشت، بلکه باید آنرا در فراسوی قهرمانی، حاکی از ازدواج با ارزشهائی بسا متعالیتر دانست و به آن مناسبت با خضوع و احترام به برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسر سابقش خواهر مجاهد مریم عضدانلو تبریک و تهنیت گفت. اما دفتر سیاسی سازمان پس از خاتمهٔ بحثهایش، ضرورت اجتناب ناپذیر ازدواج با مریم را که قبل از همه مورد تائید و تصویب برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و خواهر مجاهدمان مریم قرار گرفته بود، رسما با مسعود مطرح و به او پیشنهاد نمود.»<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین، پذیرش مختارانه این پیشنهاد از سوی مسعود رجوی را «بزرگترین و مهمترین و خطیرترین ابتلاء کل دوران مبارزات و حیات سیاسی مسعود و تمامی تاریخچهٔ رهبری وی بر سازمان مجاهدین» دانسته و اضافه میکند:<blockquote>«اگر مسعود را یارای پذیرش مختارانهٔ آن نبود و دربرابر انواع و اقسام شدائد ناشی از آن، یارای مقاومت و عزم و جزم نمیداشت؛ شایستهٔ مقام و مرتبت رهبری نمی گردید. همچنانکه اگر مریم نیز از بوتهٔ این آزمایش خطیر و تاریخی سرفراز و پیروزمند بیرون نمیآمد، مرتبت رهبریش مخدوش مینمود. ابتلاء و آزمایش خطیری که توفیق در آن، سرچشمهٔ فیوضات و برکات فراوان برای سازمان و برای انقلاب ما خواهد بود. به هرحال مسعود با اشراف کامل بر مشقات راهش، با استقبال از همهٔ شدائد وبا مسئولیت پذیری کامل، برای این ازدواج مختارانه تصمیم گرفت. تصمیم برای ازدواج بس مبارک و میمون درجادهٔ انقلاب و یکتاپرستی ودرمسیر خدا و خلق که طبعا پس از طی مراحل شرعی با مراعات آداب و سنن اسلام انقلابی محقق می شود».<ref name=":0" /></blockquote>پس از این ازدواج بود که سیل سهمگین و بیملاحظهای از اتهامات به ویژه از سوی عوامل رژیم و همچنین اغلب احزاب و جریانات مخالف مجاهدین در داخل و خارج ایران به سمت مجاهدین و مسعود و مریم رجوی روانه شد که در صدر آن اتهامات اخلاقی بود. | اطلاعیه سازمان مجاهدین در ۱۹اسفند ۱۳۶۳، پس از تیترهای اصلی، در فرازهای مختلفی در متن خود به توضیح بیشتر پیرامون این انقلاب پرداخته و دربارهٔ امر رهبری آرمانی سازمان مجاهدین خلق ایران، تاریخچه نقش آفرینی بیبدیل مسعود رجوی را طی دو دهه به طور فشرده تشریح میکند و از جمله مینویسد:<blockquote>«۲۰ سال از حیات خونین و پرافتخار شجرهٔ طیبهٔ مجاهدین میگذرد… این سازمان با ارتش عظیم شهیدان و اسیران و رزمندگانش، با همهٔ افتخارات تاریخی که تحت نظام های سرکوبگر شاه و خمینی احراز کرده و با همهٔ استعدادت و امکانات رشد یابنده و بالندهای که بطور تاریخی در دل نهفته دارد؛ براستی یک گنجینهٔ عظیم و سراسرآتش و خون و فولاد است. گنجینه ای که معتبرترین سرمایه صلح و آزادی پایدار در میهن اسیر ما بوده و شاخهٔ زیتون، سندان، داس و ستارهٔ پیشرفت پیروزی ایران فردا را ارمغان آورده است. سرمایهای که برغم بسیاری گروهها و احزاب دیگر، تا این تاریخ از تاراج ارتجاع و انحراف، از ایلغار شاه و خمینی و از یورش انشعاب و شقه شدن در امان مانده و به یمن رهبری پاکباز خود پرچم پایداری و شکست ناپذیر ی خلق قهرمان و پیروزمند ایران را بنحوی خستگی ناپذیر بر دوش می کشد. اما سازمان مجاهدین خلق ایران نزدیک به ۱۲سال پیش، در سال ۱۳۵۲، به بدنبال یک کودتای خائنانهٔ اپورتونیستی در سراشیب انهدام قرار گرفته وطی دو سال– تاسال ۱۳۵۴ –بطور کامل متلاشی شده بود. آنچنان که اگر رهبری اخص عیقدتی مسعودرجوی – چه در سال های زندان و چه پس از انقلاب ضد سلطنتی – درکار نمیبود، امروز صورت مسئلهٔ انقلاب نوین مردم ایران محققا از اساس بی پاسخ بود. میراث بنیانگذار کبیر سازمان ما نیز که قویا در معرض دست اندازی های انحرافی و ارتجاعی بود به محاق می رفت و یا دست کم برای یک دوران به فراموشی سپرده می شد. اما علیرغم همهٔ رنج و شکنج ها و اذیت و آزارفوق العادهای که از سوی دژخیمان ساواک شاه متوجه مسعود بود، وی چندین بار از اعدام محتوم، جان بدر برد و بقول سردار شهید خلق موسی خیابانی «ما شانس آوردیم و یا بهتر است بگوییم خداوند لطف خودش را شامل حال ما و شامل خلق ما کرد» و مسعود را از مرگ قطعی نجات داد و برای ما نگهداشت. موسی افزوده بود: «اما سنگین ترین مسئولیت که برادرمان مسعود بدوش کشید و فشارهای آن بمراتب از فشارها و شکنجه های ساواک بیشتر بود، مربوط می شد به سال ۵۴ به بعد یعنی بعداز ضربه ای که از طرف اپورتونیست های چپ نما به سازمان وارد شد… چنین بودکه سازمان مجاهدین خلق، ایران که خود در تمامی مسلمانان این مرز و بوم راه جهاد با دیکتاتوری شاه گشوده بود، پس از سقوط رژیم شاه سریعا به مهمترین نیروی سیاسی (کمی و کیفی) ایران معاصر تبدیل گردید. آنچنان که خمینی دجال آنرا از همان اوایل دشمن و همآورد اصلی خود ارزیابی می نمود چرا که براستی در سیمای مجاهدین چهرهٔ جانشین رژیم عقب مانده و مفلوک خود را می دید. اکنون نیز هر وجدان آگاه و منصفی این حقیقت را تائید می کند و نیز میداند که چه از نظر پایهٔ اجتماعی و چه از لحاظ تشکیلاتی و اقتدار سیاسی و چه بلحاظ سابقهٔ تاریخی و مشروعیت مبارزاتی هیچ نیروئی به پای مجاهدین نمی رسد . مجاهدین این جایگاه رفیع تاریخی را قبل از هر چیز مرهون ایدئولوژی و رهبری عقیدتی و سیاسی مسعود رجوی هستند…»<ref name=":0" /></blockquote>این اطلاعیه در ادامه، ترکیب نوین رهبری سازمان مرکب از مسعود و مریم را اعلام کرده و زیر عنوان: «معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران» مینویسد:<blockquote>«درهمین گذار خلاق و خونین از دنیای استبداد و استثمار به جهان حریت و عدل و یگانگی بود که مجاهدین در برخورد انقلابی و توحیدی با مسئلهٔ زن و تضاد زن ومرد؛ به طاق ایدئولوژیکی بالابنلدتری که مبین یک ارتقاء کیفی عقیدتی و تشکیلاتی است؛ دست یاقتند. شاخص این پیشرفت عظیم ، انتخاب و معرفی خواهر مجاهدمان مریم به عنوان همتای ایدئولوژیکی مسعود و همردیف مسئول اول سازمان است.</blockquote><blockquote>این امر مسألهٔ همهٔ ما – چه زن و چه مرد – یعنی مسئله تمامی جامعه استثمار زده بود. دریک کلام بار دیگر تحت رهبری ایدئولوژیکی مسعود رجوی ما مجاهدین در مواجهه با «تضاد بین زن و مرد» – که یکی ار پیچیده ترین تضادها است – گام انقلابی یکتاپرستانهٔ عظیمی به جلو برداشتیم. گامی که فی الواقع در کلیهٔ سازمان ها و احزاب انقلابی حاضر بینظیر است و بیش از پیش مبین قرار گرفتن ایدئولوژی انقلابی و توحیدی ما در صدر محور انقلاب و ترقی است. گام بلندی که به مثابه یک جهش انقلابی و ایدئولوژیک است و مسعود آنرا درپیام خود «مبین دوران نوینی از اعتلای سازمانی – ایدئولوژیک مجاهدین» توصیف کرده است، «چرا که در جریان پرفراز و نشیب، پررنج و خون، دور و دراز و بالابلند نیل به آرمان «یگانگی اجتماعی» یعنی نیل به جامعهای آزاد و عاری از ستم استثمار و طبقات؛ همهٔ انواع ستم مضاعف، منجمله ستم مضاعف تاریخی نسبت به زن نیز میباید مرحله به مرحله نفی و محو گردد.» (نقل از پیام مسعود)... بنابراین ترکیب «مسعود و مریم» از این پس، رهبری نوین سازمان مجاهدین خلق ایران را که همانا رهبری انقلاب دمکراتیک نوین مردم ایران نیز هست، مشخص میکند.</blockquote><blockquote>به این ترتیب [[مسعود رجوی]] با تکمیل کردن رهبریش بوسیلهٔ مریم یکی دیگر از عالیترین ارمغانهای رهبری عقیدتی و رهائیبخش خود را به مجاهدین خلق ایران و به خلق قهرمان و پیروزمند ایران ارائه داد و درعین حال قدم اساسی و بسیار دامنهداری در مسیر رهائی و اعادهٔ حقوق زن برداشت. فرماندهان و مسئولین بالاتر مجاهدین، امروز تا حدودی با ابعاد این جهش عظیم ایدئولوژیک درونی که ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد، آشنا شدهاند. فردا در جریان سقوط محتوم رژیم ضدبشری خمینی و درجریان نوسازی و بنای ایران دمکراتیک، همگان با آثار و عوارض و ابعاد این قدم مهم تاریخی بیشتر آشنا خواهند شد.» </blockquote>این اطلاعیه، سپس تحت عنوان «تصمیم فرخنده انقلابی و توحیدی برای ازدواج مریم با مسعود»، دربارهٔ این تصمیم چنین توضیح میدهد:<blockquote>«لازمهٔ فعلیت یافتن و تحقق تمام عیار ترکیب نوین رهبری ما و لازمهٔ استمرار و تثبیت آن به نحوی که بتواند تمام انتظارات ایدئولوژیکی، تشکیلاتی و اجتماعی وسیاسی مطلوب را برآورده سازد، یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آنها را با یکدیگر ایجاب می کند. یک چنین یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقا درهیچ نقطهٔ دیگر سلسله مراتب سازمانی قابل الگوبرداری نبوده و نیست. بدون یک چنین یگانگی در بالاترین نقطهٔ منحصر به فرد رهبری هیچ یک از طرفین بهطور کامل قادر به انجام وظایف خطیر رهبری نخواهند بود. به عبارت دیگر دوگانگی تشکیلاتی و خانوادگی بین مریم و همسری غیر از مسعود؛ دست کم در شرایط و در مقطع کنونی سازمان و انقلاب ما، در عمل به درجات زیادی به معنی صوری کردن و عاری از محتوا نمودن نقش همردیف مسئول اول سازمان است و اینهم یعنی قائل شدن یک نقش عمدتا تشریفاتی برای مریم در کنار مسعود که از یکسو فرمالیسم بورژاوئی در امر همردیفی را تداعی می کند و از سوی دیگر فعلیت یافتن ترکیب نوین رهبری ما را تاحدود زیادی ناقص و چه بسا نامیسر میسازد».<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه، در ادامه به معرفی مریم عضدادانلو در یک ماه پیش به عنوان همردیف [[مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران|مسئول اول]] اشاره کرده و میافزاید:<blockquote>«اما ما تا همین هفتههای اخیر به این ضرورت، یعنی ضرورت اجتنابناپذیر یگانگی و زوجیت مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان پی نبرده و اصولا تناقض پیشگفته را درنیافته بودیم. درهمین رابطه مسعود در پیام ۷ بهمن ماه گذشتهٔ خود که به معرفی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همریف مسعود اول سازمان اختصاص داشت، مسئولیت و موضع جدید مریم را در منتهای صداقت و صمیمیت به همسر پیشین او برادر مجاهد مهدی ابریشمچی عضو دفتر سیاسی سازمان تهنیت و تبریک گفته بود. سپس در هفته های اخیر، دفتر سیاسی سازمان اکیدا به ضرورت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی ازدواج مریم و مسعود پی برد و پس از برقرارشدن ارتباط میان اعضاء این دفتر درنقاط مختلف ضرورت مزبور عمیقا مورد بررسی قرار گرفت. اما مقدم بر همه و قبل از اینکه بحث های مربوطه به نتیجهٔ نهایی برسد؛ برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسرش خواهر مجاهد مریم عضدانلو، خود، بطور کاملا داوطلبانه پیشقدم شده و در جهت پیشبرد این ضرورت انقلابی و عقیدتی از یکدیگر جدا شده و در حضور شهود صیغهٔ طلاق را با توافق متقابل جاری نمودند و آن را به مسئول اول سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی کتبا اعلام کردند. مخالفت و نصایح بازدارندهٔ مسعود که از مواضع انسانی و اخلاقی شخص خودش ناشی میشد نیز اثری در تصمیم راسخ طرفین نکرد و یکبار دیگر کتبا به او اعلام نمودند که برغم تاکیدات او، بر طلاق و جدای از یکدیگر مؤمن و پافشارند. یادآوری میکنیم که این طلاق که طرفین آن با یکدیگر در منتهای سازگاری و عقیدتی و سیاسی و اخلاقی به سر می بردند، نخستین طلاق در میان هزارها هزارها ازدواجی است که طی سالیان گذشته در طیف خانوادهٔ مجاهدین صورت گرفته است. طلاقی که از جهت ایدئولوژیک و اخلاقی، آیت راهنما و حجت بینهای است درمیان تمامی قهرمانیها و حماسهها و از خود گذشتگیهای مجاهدین، که بیانگر طراز نوینی از ارزش های خلق شده توسط مجاهدین است. به راستی بر این حماسهٔ انگیرنده نباید نام طلاق گذاشت، بلکه باید آنرا در فراسوی قهرمانی، حاکی از ازدواج با ارزشهائی بسا متعالیتر دانست و به آن مناسبت با خضوع و احترام به برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسر سابقش خواهر مجاهد مریم عضدانلو تبریک و تهنیت گفت. اما دفتر سیاسی سازمان پس از خاتمهٔ بحثهایش، ضرورت اجتناب ناپذیر ازدواج با مریم را که قبل از همه مورد تائید و تصویب برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و خواهر مجاهدمان مریم قرار گرفته بود، رسما با مسعود مطرح و به او پیشنهاد نمود.»<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین، پذیرش مختارانه این پیشنهاد از سوی مسعود رجوی را «بزرگترین و مهمترین و خطیرترین ابتلاء کل دوران مبارزات و حیات سیاسی مسعود و تمامی تاریخچهٔ رهبری وی بر سازمان مجاهدین» دانسته و اضافه میکند:<blockquote>«اگر مسعود را یارای پذیرش مختارانهٔ آن نبود و دربرابر انواع و اقسام شدائد ناشی از آن، یارای مقاومت و عزم و جزم نمیداشت؛ شایستهٔ مقام و مرتبت رهبری نمی گردید. همچنانکه اگر مریم نیز از بوتهٔ این آزمایش خطیر و تاریخی سرفراز و پیروزمند بیرون نمیآمد، مرتبت رهبریش مخدوش مینمود. ابتلاء و آزمایش خطیری که توفیق در آن، سرچشمهٔ فیوضات و برکات فراوان برای سازمان و برای انقلاب ما خواهد بود. به هرحال مسعود با اشراف کامل بر مشقات راهش، با استقبال از همهٔ شدائد وبا مسئولیت پذیری کامل، برای این ازدواج مختارانه تصمیم گرفت. تصمیم برای ازدواج بس مبارک و میمون درجادهٔ انقلاب و یکتاپرستی ودرمسیر خدا و خلق که طبعا پس از طی مراحل شرعی با مراعات آداب و سنن اسلام انقلابی محقق می شود».<ref name=":0" /></blockquote>پس از این ازدواج بود که سیل سهمگین و بیملاحظهای از اتهامات به ویژه از سوی عوامل رژیم و همچنین اغلب احزاب و جریانات مخالف مجاهدین در داخل و خارج ایران به سمت مجاهدین و مسعود و مریم رجوی روانه شد که در صدر آن اتهامات اخلاقی بود. | ||
در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ در این رابطه آمده است.<blockquote>«هرکس که انصاف و شرف داشته باشد و از سیل اکاذیب دیوانهوار و یورشهای سیاسی که از سوی جبههٔ نامتحد ارتجاع و ضدانقلاب و متحدان عینی رژیم خمینی علیه مسعود و مریم صورت گرفت، مطلع باشد به روشنی میداند که آنهم بر سر چنین مسئلهای درگذشتن از همهٔ عناوین سیاسی و تشکیلاتی و همهٔ افتخارات دنیوی به مراتب برای آنها سادهتر بوده است. همچنین باید متذکر شویم که اگر مریم در پی موضع و نام و دربند فردیت و تعین شخصی خود میبود، از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمیداد و دهانهای ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمینمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!»<ref name=":1">اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین - ۳۰ خرداد ۱۳۶۴</ref></blockquote>در برابر شدت حملات هیستریک و اتهامات خصمانه و ناجوانمردانه با مضمون جنسیتی و قدرتپرستانه و کیش شخصیت علیه انقلاب درونی و رهبری نوین سازمان مجاهدین، شورای مرکزی این سازمان، از قضا این انقلاب و توان عبور از آن را نشانه تراز نوینی از طهارت و دموکراتیسم و اعتلای آگاهیهای انقلابی و تشکیلاتی و مبارزاتی اعضا و مناسبات درونی این سازمان دانسته و در بیانیه خود چنین استدلال می کند:<blockquote>«بیگمان اگر در مسعود و مریم غل وغشی میبود و اگر روابط درونی سازمان مجاهدین آکنده از دموکراتیسم انقلابی و توحیدی نبود، هرگز شهامت و جسارت عبور از این کورهٔ گدازان را نمییافتیم. چرا که در عبور از این کوره، همهٔ زخمهای کهن ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی سر باز میکرد. یعنی اگر تضاد و شکاف و ناخالصی و ناهمگونی درصفوف ما وجود میداشت، یا باید ذوب و تطهیر میشد و یا باید بیشتر پخته و بارز میگردید و از پیکر تشکیلاتی جدا و تصفیه میشد… جوهر کلیهٔ آزمایشات این دو، نفی تام و تمام فردیت آنها و تطهیرشان از آلایشهای طبقاتی و شرکآمیز بوده است تا با فدای کامل «خود» | در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ در این رابطه آمده است.<blockquote>«هرکس که انصاف و شرف داشته باشد و از سیل اکاذیب دیوانهوار و یورشهای سیاسی که از سوی جبههٔ نامتحد ارتجاع و ضدانقلاب و متحدان عینی رژیم خمینی علیه مسعود و مریم صورت گرفت، مطلع باشد به روشنی میداند که آنهم بر سر چنین مسئلهای درگذشتن از همهٔ عناوین سیاسی و تشکیلاتی و همهٔ افتخارات دنیوی به مراتب برای آنها سادهتر بوده است. همچنین باید متذکر شویم که اگر مریم در پی موضع و نام و دربند فردیت و تعین شخصی خود میبود، از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمیداد و دهانهای ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمینمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!»<ref name=":1">اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین - ۳۰ خرداد ۱۳۶۴</ref></blockquote>در برابر شدت حملات هیستریک و اتهامات خصمانه و ناجوانمردانه با مضمون جنسیتی و قدرتپرستانه و کیش شخصیت علیه انقلاب درونی و رهبری نوین سازمان مجاهدین، شورای مرکزی این سازمان، از قضا این انقلاب و توان عبور از آن را نشانه تراز نوینی از طهارت و دموکراتیسم و اعتلای آگاهیهای انقلابی و تشکیلاتی و مبارزاتی اعضا و مناسبات درونی این سازمان دانسته و در بیانیه خود چنین استدلال می کند:<blockquote>«بیگمان اگر در مسعود و مریم غل وغشی میبود و اگر روابط درونی سازمان مجاهدین آکنده از دموکراتیسم انقلابی و توحیدی نبود، هرگز شهامت و جسارت عبور از این کورهٔ گدازان را نمییافتیم. چرا که در عبور از این کوره، همهٔ زخمهای کهن ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی سر باز میکرد. یعنی اگر تضاد و شکاف و ناخالصی و ناهمگونی درصفوف ما وجود میداشت، یا باید ذوب و تطهیر میشد و یا باید بیشتر پخته و بارز میگردید و از پیکر تشکیلاتی جدا و تصفیه میشد… جوهر کلیهٔ آزمایشات این دو، نفی تام و تمام فردیت آنها و تطهیرشان از آلایشهای طبقاتی و شرکآمیز بوده است تا با فدای کامل «خود» آموزگاران وفا به خلق محروم و در زنجیر ایران و زحمتکشان آن گردند. در غیر این صورت نه مسعود و نه مریم بـُت وجود خویشتن را با استقبال از همهٔ طعن و گزندها و تاخت و تاز و تیغکشی بیسابقهٔ مدعیان، به تمام و کمال درهم نمیشکستند و ترجیح میدادند با وجیهالملگی کاذب هرگز در معرض یک چنین ابتلاء خطیری واقع نشوند.»<ref name=":1" /></blockquote>سازمان مجاهدین در آن زمان اعلام نمود که این انقلاب، در تمامیت خود آزمایش رهبری مسعود رجوی نیز بوده است. به این معنی که اگر او، حفظ پرستیژ سیاسی و تشکیلاتی خود را در هراس از اتهامات قابل پیشبینی، بر این ضرورت مبارزاتی ترجیح میداد، شایستگی چنین مسئولیتی را نداشت. بیانیه شورای مرکزی مجاهدین در این رابطه میگوید:<blockquote>«راستی گناه رجوی چه بوده و چیست؟ گنهش اینکه ندارد گنهی!</blockquote><blockquote>... حقیقت اینست که موضوع ازدواج مریم و مسعود بهانهای بود که همهٔ آنهائی را که از قدیم و جدید با مجاهدین خرده حساب داشتند، به طمع تصفیهٔ نهائی برانگیخت. آنچنان که دست و زبان خود را علیه مجاهدین و انقلاب نوین آنقدر باز و دراز کردند که با دستهای پلید خمینی چفت و قلاب شد… گناه اصلی رجوی نیز ازدواج با مریم نیست. بخصوص وقتی که از سوی فاسدترین محافل و بیبند و بارترین افراد، مورد ایراد واقع میشود. اگر رجوی در پی زندگانی شخصی و خصوصی میبود، چرا به رسم رایج بازار سیاست، مخفیکاری وظاهرسازی نکند؟ دیگر چه نیازی به اطلاع عموم و اعلامیه است؟ گناه اصلی رجوی که پروندهٔ بسیار سنگین «منافق»! بودن و «تروریسم»! و «اعمال هژمونی»! و «وابستگی»! و «دیکتاتوری»! دارد که گناه هر مجاهد خلق نیز هست در یک کلام «مقاومت و انقلاب» است.»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین به رغم همهٔ اتهامات آنچه واقع شده بود، شورش مریم عضدانلو بر تمامی سنتهای طبقاتی و فرهنگی و استثماری و وابستگیهای پیشین در مسیر مبارزه بود. | ||
او در این مسیر دریافت، به رغم همهٔ اتهاماتی که متحمل خواهد شد، برای محقق ساختن و فعلیت بخشیدن به نقش رهبری، که خلاء جنبش مبارزه به شمار میرفت، باید علاوه بر نفی گذشته یعنی طلاق از زندگی پیشین، در جهت اثبات، مسعود رجوی را به عنوان رهبر تاریخی مجاهدین درست جایگزین همان نقطهای سازد که هر فرد همسر خود را به مثابه کانون توجه و تعلق خاطر در آن نقطه قرار میدهد و به این ترتیب ارزش یکدستی و یکانگی با آرمان و رهبری جنبش و پرهیز از هر تعلق خاطر غیرمبارزاتی را ترویج کند. | او در این مسیر دریافت، به رغم همهٔ اتهاماتی که متحمل خواهد شد، برای محقق ساختن و فعلیت بخشیدن به نقش رهبری، که خلاء جنبش مبارزه به شمار میرفت، باید علاوه بر نفی گذشته یعنی طلاق از زندگی پیشین، در جهت اثبات، مسعود رجوی را به عنوان رهبر تاریخی مجاهدین درست جایگزین همان نقطهای سازد که هر فرد همسر خود را به مثابه کانون توجه و تعلق خاطر در آن نقطه قرار میدهد و به این ترتیب ارزش یکدستی و یکانگی با آرمان و رهبری جنبش و پرهیز از هر تعلق خاطر غیرمبارزاتی را ترویج کند. | ||
خط ۳۴۰: | خط ۳۴۰: | ||
* شرایط داخلی و سازمانی: آنچه بیش از شرایط جهانی مهم بود و مجاهدین را وادار به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک کرد، شرایط سرسخت نبرد مسلحانه بود. در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشستهای عمومی و بزرگی به منظور جمعبندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. سازمان مجاهدین خلق در جریان عملیات فروغ جاویدان اگرچه توانست استقلال عمل ارتش آزادیبخش ملی را برای سرنگونی نظام حاکم بر ایران در بیرون از دایره جنگ ایران و عراق، نشان داده و تثبیت کند، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسید و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگهای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات نزدیک به ۱۴۰۰ نفر از مجاهدین جانباختند. این درحالی است که طرف مقابل یعنی رژیم ایران بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار کشته داد. در نشستهایی که در سازمان مجاهدین به جمعبندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمعبندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتیهایی که مردان و بهویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و بهرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، راهگشایی، فداکاری و تعادلشکنی به اندازهی کافی وجود نداشتهاست. این نشستها به همین دلیل به نشستهای «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه فقط ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک بوده است. این نشستها و مباحث آن بستری برای ورود سازمان مجاهدین خلق به مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک بود. دومین موضوعی که نباید از نظر دور داشت این بود که پس از عملیات فروغ جاویدان در آستانهی جنگ خلیج، شرایط بر مجاهدین خلق بسیار دشوار میشد. یکی از مهیبترین بمبارانهای تاریخ در انتظار عراق بود. کشوری که پایگاههای مجاهدین در سراسر آن گسترش پیدا کرده بود. دستهای بسیاری پشت پردههای سیاست جهانی مشغول به کار بودند و حتی احتمال وجه المصالحه شدن ارتش آزادیبخش وجود داشت. مسعود رجوی در آستانهی جنگ خلیج اول، یاران خود را جمع کرده و آنها را در جریان شرایط بسیار دشواری که پیش روست قرار داد. در این نشست که به نشست صلیب معروف شد، مسعود رجوی به مجاهدین گفت:<blockquote>«ممکن است که تمامی ما را از اینجا تا تهران به صلیب بکشند. هر کس که میخواهد برود، برود؛ ولی هر که میماند صلیب خود را برداشته و بدنبال من بیاید!»</blockquote>به این ترتیب، جمعبندی عملیات فروغ جاویدان و همچنین شرایط دشوار و تا حدودی بیچشمانداز در آستانهی جنگ خلیج فارس، این ضرورت را بیش از پیش مشخص میسازد که اعضاء سازمان مجاهدین باید در زمینه ارتقاء عنصر رزمندگی، ایمان و استخراج پتانسیلهای درونی و نفی دلبستگیها گامهای جدیتری بردارند. کما اینکه صحت این تصمیم به سرعت در جریان جنگ خلیج اول راستیآزمایی شد. با آغاز بمبارانهای آمریکا در عراق که به آن لقب یکی از بزرگترین بمبارانهای تاریخ را دادهاند و همزمان با حمله رژیم ایران به عراق و ورود به خاک آن، تمامی پیکرهی ارتش آزادیبخش ماهها در کوهها و بیابانها در شرایطی دشوار مستقر بود و زد و خوردهای متعددی با نیروهای رژیم و فرستادگانش داشت. وضعیتی که عبور از آن در صورت ادامهیافتن زندگی خانوادگی در مجاهدین، امکانپذیر نبود. | * شرایط داخلی و سازمانی: آنچه بیش از شرایط جهانی مهم بود و مجاهدین را وادار به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک کرد، شرایط سرسخت نبرد مسلحانه بود. در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشستهای عمومی و بزرگی به منظور جمعبندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. سازمان مجاهدین خلق در جریان عملیات فروغ جاویدان اگرچه توانست استقلال عمل ارتش آزادیبخش ملی را برای سرنگونی نظام حاکم بر ایران در بیرون از دایره جنگ ایران و عراق، نشان داده و تثبیت کند، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسید و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه، در تنگهای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات نزدیک به ۱۴۰۰ نفر از مجاهدین جانباختند. این درحالی است که طرف مقابل یعنی رژیم ایران بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار کشته داد. در نشستهایی که در سازمان مجاهدین به جمعبندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتاً این جمعبندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتیهایی که مردان و بهویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و بهرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم با نیرویی در حدود چهل برابر جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که در آنها جسارت، راهگشایی، فداکاری و تعادلشکنی به اندازهی کافی وجود نداشتهاست. این نشستها به همین دلیل به نشستهای «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه چهارزبر، نه فقط ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک بوده است. این نشستها و مباحث آن بستری برای ورود سازمان مجاهدین خلق به مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک بود. دومین موضوعی که نباید از نظر دور داشت این بود که پس از عملیات فروغ جاویدان در آستانهی جنگ خلیج، شرایط بر مجاهدین خلق بسیار دشوار میشد. یکی از مهیبترین بمبارانهای تاریخ در انتظار عراق بود. کشوری که پایگاههای مجاهدین در سراسر آن گسترش پیدا کرده بود. دستهای بسیاری پشت پردههای سیاست جهانی مشغول به کار بودند و حتی احتمال وجه المصالحه شدن ارتش آزادیبخش وجود داشت. مسعود رجوی در آستانهی جنگ خلیج اول، یاران خود را جمع کرده و آنها را در جریان شرایط بسیار دشواری که پیش روست قرار داد. در این نشست که به نشست صلیب معروف شد، مسعود رجوی به مجاهدین گفت:<blockquote>«ممکن است که تمامی ما را از اینجا تا تهران به صلیب بکشند. هر کس که میخواهد برود، برود؛ ولی هر که میماند صلیب خود را برداشته و بدنبال من بیاید!»</blockquote>به این ترتیب، جمعبندی عملیات فروغ جاویدان و همچنین شرایط دشوار و تا حدودی بیچشمانداز در آستانهی جنگ خلیج فارس، این ضرورت را بیش از پیش مشخص میسازد که اعضاء سازمان مجاهدین باید در زمینه ارتقاء عنصر رزمندگی، ایمان و استخراج پتانسیلهای درونی و نفی دلبستگیها گامهای جدیتری بردارند. کما اینکه صحت این تصمیم به سرعت در جریان جنگ خلیج اول راستیآزمایی شد. با آغاز بمبارانهای آمریکا در عراق که به آن لقب یکی از بزرگترین بمبارانهای تاریخ را دادهاند و همزمان با حمله رژیم ایران به عراق و ورود به خاک آن، تمامی پیکرهی ارتش آزادیبخش ماهها در کوهها و بیابانها در شرایطی دشوار مستقر بود و زد و خوردهای متعددی با نیروهای رژیم و فرستادگانش داشت. وضعیتی که عبور از آن در صورت ادامهیافتن زندگی خانوادگی در مجاهدین، امکانپذیر نبود. | ||
=== طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق === | === طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق === | ||
به این ترتیب در طی دو سال پس از جمعبندی علمیات فروغ جاویدان تا پیش از آغاز جنگ خلیج فارس، چندین لایه از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحلهی جدید انقلاب ایدئولوژیک میشوند. سرانجام در سال | [[پرونده:مجاهدین در جریان جنگ خلیج اول.JPG|جایگزین=مجاهدین در جریان جنگ خلیج اول|بندانگشتی|مجاهدین در جریان جنگ خلیج اول ]] | ||
به این ترتیب در طی دو سال پس از جمعبندی علمیات فروغ جاویدان تا پیش از آغاز جنگ خلیج فارس، چندین لایه از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحلهی جدید انقلاب ایدئولوژیک میشوند. سرانجام در سال ۱۳۷۰ این مرحله از انقلاب به عنوان یک ضرورت همگانی برای تمامی اعضاء به رسمیت شناخته میشود. کما این که در آستانهی جنگ خلیج اول دیگر امکان زندگی خانودگی نیز عملا از میان میرود. | |||
در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفت و طی آن به زندگی خانوادگی و شخصی پشت کرد. از این پیشتر گفتیم که مریم رجوی در آن سالها به این نتیجه رسیده بود که نقش او به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی مغایر با ادامه مبارزهای است که تمامی پتانسیل وی را در آن شرایط دشوار میطلبد. در همان بخش توضیح دادیم که حرکت مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ پیوندهای خصوصی در این سازمان را سست کرده و به آن ضربهای سخت وارد کرد، تا این نکته را متذکر شود که اولویت برای یک مجاهد در زمینهی توجهات عاطفی، نه به سمت همسر و خانوده، بلکه به سمت آرمان مبارزاتی اوست. اما اکنون مجاهدین به این نتیجه رسیده بودند که بجای تعیین اولویت، باید گزینهی دوم را بطور کامل حذف کرده و از آن چشم بپوشند. در شرایط دشوار پیش رو، دیگر ضربهای که در سال ۱۳۶۴ به پیوندهای خصوصی وارد شد، کافی نبوده و مجاهدین باید آن پیوندها را تماماً در راستای مبارزه فدا میکردند. | به این ترتیب در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفت و طی آن به زندگی خانوادگی و شخصی پشت کرد. از این پیشتر گفتیم که مریم رجوی در آن سالها به این نتیجه رسیده بود که نقش او به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی مغایر با ادامه مبارزهای است که تمامی پتانسیل وی را در آن شرایط دشوار میطلبد. در همان بخش توضیح دادیم که حرکت مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ پیوندهای خصوصی در این سازمان را سست کرده و به آن ضربهای سخت وارد کرد، تا این نکته را متذکر شود که اولویت برای یک مجاهد در زمینهی توجهات عاطفی، نه به سمت همسر و خانوده، بلکه به سمت آرمان مبارزاتی اوست. اما اکنون مجاهدین به این نتیجه رسیده بودند که بجای تعیین اولویت، باید گزینهی دوم را بطور کامل حذف کرده و از آن چشم بپوشند. در شرایط دشوار پیش رو، دیگر ضربهای که در سال ۱۳۶۴ به پیوندهای خصوصی وارد شد، کافی نبوده و مجاهدین باید آن پیوندها را تماماً در راستای مبارزه فدا میکردند. | ||
کنار گذاشتن خانواده در مسیر مبارزه، اگر چه یک حرکت دشوار و در این ابعاد بینظیر، اما برای بسیاری، مفهومی قابل درک و آشنا است. همچنان که بسیاری از مبارزان در طول تاریخ بر دلبستگیهای خود در راستای اهدافی که داشتهاند؛ چشم پوشیدهاند. | کنار گذاشتن خانواده در مسیر مبارزه، اگر چه یک حرکت دشوار و در این ابعاد بینظیر، اما برای بسیاری، مفهومی قابل درک و آشنا است. همچنان که بسیاری از مبارزان در طول تاریخ بر دلبستگیهای خود در راستای اهدافی که داشتهاند؛ چشم پوشیدهاند. |