کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
{{عکس-نیاز|تاریخ=آوریل ۲۰۱۸}}{{جعبه اطلاعات رویداد تاریخی
| اندازه جعبه       =
|نام رویداد= انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق به آلبانی
| عنوان            =
|تصویر=هجرت بزرگ.jpg
| نام               = مسعود رجوی
|زیرنویس=دیدار مجاهدین با مریم رجوی پس از ۱۴ سال
| تصویر            =مسعود_رجوی.jpeg
|مکان=آلبانی
| اندازه تصویر      =
|زمان=مهر۹۵
| عنوان تصویر      =مسعود رجوی
| زادروز            = ۱۳۲۷
| زادگاه            = طبس
| تاریخ مرگ        =
| مکان مرگ          =
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض شمال-->
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض غرب-->
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| محل زندگی        =
| ملیت              =ایرانی
| نژاد              =
| تابعیت            =ایرانی
| تحصیلات            =لیسانسیه حقوق
| دانشگاه          =دانشگاه تهران
| پیشه              =
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    =
| نقش‌های برجسته    = مسئول شورای ملی مقاومت و رهبر سازمان مجاهدین خلق ا یران
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =
| تأثیرپذیرفتگان    =اعضاء وهواداران سازمان مجاهدین خلق ایران
| شهر خانگی        =
| تلویزیون          =
| لقب              =
| حزب              =سازمان مجاهدین خلق ایران
| جنبش              =
| مخالفان          =
| هیئت              =
| دین              =اسلام-شیعه
| مذهب              =
| منصب              =
| مکتب              =
| آثار              =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا              =امضاء مسعود رجوی.JPG
| اندازه امضا      =
| وبگاه            =
| پانویس            =
}}
}}
انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق به آلبانی یکی از مهمترین وقایع در تاریخ سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است، بعد از ۳۰ سال حضور در عراق، اعضای سازمان مجاهدین خلق  از نیمه بهمن ۱۳۹۴ تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۵ طی تقریباً ۷ ماه و طی ۵۳ نوبت پرواز به خارج عراق و عمدتاً به آلبانی منتقل شدند، سازمان مجاهدین خلق این انتقال را یک پیروزی نامید، و آن را «[https://www.mojahedin.org/news/204889/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-(%D9%87%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF) هجرت بزرگ]» نام‌گذاری کرد و تأکید نمود که شروع مرحله‌ی تهاجم است.


مسعود رجوی (زاد روز:۱۳۲۷) در شهر طبس به دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه تهران است. مسود رجوی در سال ۱۳۴۶ به عضویت مجاهدین خلق ایران درآمد و در ارتباط با محمدحنیف‌نژاد بنیانگذار این سازمان قرار گرفت. محمد حنیف نژاد وی را وارد گروه ایدئولوژی سازمان نمود و مسعود رجوی که بعدها به عضویت مرکزیت این سازمان درآمد، در این بخش مشغول به کار و تدوین ایدئولوژی سازمان شد. در سال ۱۳۵۰ صد درصد اعضاء مرکزیت و بسیاری از اعضاء بدنه این سازمان توسط ساواک دستگیر شدند. مسعود رجوی نیز جزو یکی از دستگیرشدگان بود. آنها در دادگاه دفاعیات گسترده‌ای داشتند که در خارج از زندان منتشر و منجر به شناخت بیشتر مردم و قشر تحصیل کرده از مجاهدین خلق شد. در این دادگاه اعضاء مرکزیت مجاهدین به اعدام محکوم شدند. همزمان دکتر کاظم رجوی از اساتید حقوق در دانشگاه‌های اروپایی فعالیتی گسترده و بین‌المللی را برای جلوگیری از اعدام آنها آغاز نمود. فعالیت‌هایی که منجر به تقلیل حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد شد. در سال ۱۳۵۴ سازمان مجاهدین توسط جریانی که مسعود رجوی آنها را اپورتونیست‌های چپ نما نامید، متلاشی شد. آنها اعلام نمودند که این سازمان در ترقی خود به سمت چپ، مارکسیت شده‌است و دو تن از اعضاء این سازمان را نیز به قتل رساندند. یکی از دوران‌هایی که موقعیت مسعود رجوی را در سازمان مجاهدین بسیار برجسته می‌کند، نقش او در بازسازی مجدد این سازمان در زندان و اعلام بیانیهٔ ۱۲ ماده ای و تدوین مجدد ایدئولوژی مجاهدین خلق در برابر این جریان بود. او در بیانیه خود که به بیانیه دوازده ماده‌ای معروف است اعلام کرد، اسلام در چپ مارکسیست قرار دارد و با این اصل به مقابله با جریان اپورتونیستی پرداخت و شاخص‌های میان چپ به معنای واقعی و اپورتونیستم در برابر راست (اسلام سنتی و ارتجاعی) را مشخص کرد. در ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ پس از تظاهرات مردمی در راستای آزادی زندانیان سیاسی، مسعود رجوی به همراه شمار دیگری از زندانیان از زندان آزاد شدند.
پیشینه‌ی این انتقال به سال ۲۰۰۳ بر می‌گردد، بعد از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف به فرماندهی آمریکا، حضور اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق در ابهام قرار گرفت، دولت ایران هم فرصت بسیار مناسبی برای دور کردن مجاهدین از مرزهایش بدست‌ آورده بود، لذا از فردای سرنگونی دولت سابق عراق اخراج مجاهدین از عراق را جزو سیاست‌هایش قرار داد، در آذرماه ۱۳۸۲ به محض این که عبدالعزیز حکیم ریاست شورا حکومتی منحله عراق را به‌ عهده گرفت، حکم اخراج مجاهدین از عراق را به تصویب این شورا رساند، و به مجاهدین  سه هفته یعنی تا پایان سال میلادی ۲۰۰۳ مهلت داد تا عراق را ترک کنند. حکمی که توسط پل برمر حاکم مدنی عراق وتو شد.


مسعود رجوی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، به دلیل مخالفت با اصل ولایت فقیه از حاکمیت طرد و افراد سازمانش که به فعالیت مسالمت آمیز در کشور ملتزم بودند، مستمراً مورد حملهٔ حامیان خمینی قرار می‌گرفتند.
پیشتر نیز مژگان پارسایی مسؤل اول پیشین و جانشین فرمانده کل ارتش ‌آزادیبخش در مذاکرات فشرده‌ای که با ژنرال اودیرنو داشت، به اطلاع وی رساند که مجاهدین هیچ اصراری بر ماندن در خاک عراق ندارند، وی گفت: «شما هواپیما بیاورید ما همین امروز عراق را ترک می‌کنیم».


میتینگ‌ها و سخنرانی‌های مسعود رجوی در این دوران با هیجان و استقبال جمعیت‌های صدهزار نفری همراه بوده و او را به یک رهبر کاریزماتیک در میان نسل جوان و روشنفکر جامعه بدل ساخته بود.<ref>مصاحبه سردار سابق سپاه سعید قاسمی با شبکه سه</ref>
اما موضوع در رابطه با مجاهدین بسیار پیچیده بود، سازمان مجاهدین خلق ایران در آن زمان در لیست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت، هر چند مجاهدین با جنگ حقوقی بعدها توانستند از این لیست‌ها بیرون بیایند، اما در آن زمان هیچ کشوری حاضر نبود گروهی را بپذیرد که برچسب تروریسم بر روی آن باشد.


مسعود رجوی همچنین با برگزاری کلاسهای ده هزار نفری تبیین جهان در تهران شهرت زیادی پیدا کرد. روزنامه فرانسوی لوموند آنرا کلاس درس فلسفه‌ای توصیف کرد که هرگز نباید از دست داد.
بعد از تحقیقات ۱۶ ماهه ۹ ارگان اطلاعاتی آمریکا از ساکنان اشرف، مقام‌های ارشد آمریکا گفتند که در مصاحبه‌های گسترده مقام‌های وزارتخارجه و اداره تحقیقات فدرال (اف.بی.آی) هیچ مبنایی برای متهم کردن هیچیک از اعضای این گروه یافت نشده است. <ref>وبسایت [https://iranncr.org/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%AA/128-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA.html شورای ملی مقاومت]</ref> <ref>گزارش چارلز دولفر معاون ریاست آنسکام ریچارد باتلر به شورای امنیت تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۹۸</ref>


مسعود رجوی به فرمان روح‌الله خمینی به دلیل رأی ندادن به قانون اساسی، از کاندیداتوری ریاست جمهوری حذف شد. در ۳۰ تیر ۱۳۶۰ او شورای ملی مقاومت ایران را تشکیل داده و از نیروهای مخالف خواست به این شورا بپیوندند. مسعود رجوی در ۷ مرداد ۱۳۶۰ از پایگاه یکم شکاری تهران به پاریس پرواز کرد. در سال ۱۳۶۱ پس از آزادی خرمشهر وقتی دولت عراق خواهان صلح شد، هفت ماه پس از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران او برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق یک طرح صلح ارائه کرد و با طارق عزیز نایب نخست وزیر عراق بیانیه‌ای را که به بیانیه صلح مشهور شد امضاء کردند. مسعود رجوی جنگ را ازین پس سرپوشی بر سرکوب داخلی و توسعه طلبی خمینی توصیف می‌کرد.<ref>مسعود رجوی در مصاحبه با تلویزیون فرانسه ۱۳۶۱</ref> در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی به عراق رفت. او در عراق ارتش آزادیبخش را تأسیس نمود که عملیات زیادی را علیه رژیم خمینی در کارنامه خود دارد. پس از اشغال عراق، این ارتش در شهری به نام اشرف و سپس کمپ لیبرتی در عراق مستقر بوده و مستمراً زیر حملات زمینی، موشکی و همچنین در محاصره پزشکی، لجستیکی و … قرار داشت. اعضاء سازمان مجاهدین از سال ۱۳۹۴ تا شهریور ۹۵ به کشور آلبانی نقل مکان کردند. مسعود رجوی در تمامی این سال‌ها نقش هدایت‌کنندگی را در چالش‌هایی که این سازمان با آن مواجه بوده، بر عهده داشته‌است.
اما وزارت خارجه آمریکا با بکارگیری واژه‌ی «ساکنان اشرف» نوعی جدا سازی لفظی بین سازمان مجاهدین خلق و ساکنان اشرف ایجاد کرد و با این که هیچ مدرکی دال بر تروریسم بودن سازمان مجاهدین پیدا نکرده بود اما کماکان نام مجاهدین خلق را در لیست تروریستی حفظ کرد .این موضوع جابجایی مجاهدین از عراق را بسیار پیچیده می‌کرد.


== کودکی ==
تا ژانویه ۲۰۰۹ حفاظت قرارگاه اشرف به عهده‌ی نیروهای آمریکایی بود، اما از این تاریخ حفاظت اشرف به دولت عراق واگذار شد، امری که مورد اعتراض گسترده سازمان مجاهدین قرار گرفت.
=== شیرخوارگی ===
=== بلوغ ===
== تولد و جوانی مسعود رجوی ==
[[پرونده:مسعود رجوی دوران دانشجویی.jpeg|جایگزین=مسعود رجوی در دوران دانشجویی|بندانگشتی|مسعود رجوی در دوران دانشجویی]]
'''مسعود رجوی''' در سال ۱۳۲۷ در شهر طبس واقع در استان خراسان به‌دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران است. مسعود رجوی دارای چهار برادر است که در فرانسه، سوییس، انگلیس و بلژیک تحصیلات عالیهٔ خود را گذرانده‌اند. بزرگترین برادر او کاظم، در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹، در سوئیس در شهر ژنو ترور شد. در این رابطه دو مأمور سرویس مخفی جمهوری اسلامی از طرف «شاتلن» قاضی سوئیسی تحت تعقیب قرار گرفتند.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/137343/post_gallery.html وبسایت مجاهدین خلق-دکترکاظم رجوی]</ref>


منیره تنها خواهر مسعود رجوی، در سال ۱۳۶۷ بعداز ۶ سال زندان، درحالی که کودکان خردسالش هم، چندسال با خود او زندانی بودند، اعدام شد. اصغر ناظمی، همسر منیره رجوی، نیز دوسال قبل از آن تیرباران شده بود. پدر و مادر پیر مسعود رجوی نیز در سال ۱۳۶۰ توسط رژیم خمینی دستگیر و زندانی شدند. اشرف، همسر مسعود رجوی، که از مجاهدین زندانی در زمان شاه بود و در تابستان ۱۳۵۸ با او ازدواج کرده بود نیز در بهمن ۱۳۶۰ در یک خانه تیمی پس از چند ساعت درگیری به همراه تعداددیگری از مجاهدین جان باختند.
کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ نیز طی بیانیه‌یی تصریح کرد که «به تمام مقامهای مسئول این پرونده، دولتهای آمریکا و عراق، این نکته را متذکر شده‌ایم که آنها مسئول حفظ جان مجاهدین هستند».<ref>نامه سرلشکر حسام محمد امین ۹ دسامبر ۲۰۰۲</ref> اما نهایتاً آمریکا حفاظت اشرف را به دولت عراق تحویل داد.


== عضویت مسعود رجوی در سازمان مجاهدین ==
تنش و اصطکاک بین سازمان مجاهدین و دولت نوری مالکی که خود را متحد دولت ایران می‌دانست، از همان ابتدا شروع شد، این تنش‌ها منجر به دو حمله بزرگ به اشرف و یک قتل عام شد.
مسعود رجوی در دوران دبیرستان، به آیت‌الله طالقانی و نهضت آزادی بازرگان علاقه داشت. او در دوران دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و در سال ۱۳۴۶ به‌عضویت این سازمان درآمد. مسعود رجوی در همین دوران با بنیانگذار سازمان مجاهدین، محمد حنیف‌نژاد آشنا شد. محمد حنیف‌نژاد وی را وارد گروه تدوین ایدئولوژی نمود. او بهمراه بنیانگذار مجاهدین مشغول تدوین ایدئولوژی سازمان مجاهدین شده و پس از مدتی به عضویت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق درآمد.
[[پرونده:حمله به قرارگاه اشرف - ۶ و ۷ مرداد ۸۸.jpg|جایگزین=حمله نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف در ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸|بندانگشتی|حمله نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف در ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸]]
حمله اول در روزهای ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ رخ داد که منجر به از دست رفتن جان ۱۱ نفر از اعضای مجاهدین شد، حمله دوم در تاریخ  ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ بوقوع پیوست که در آن ۳۶ نفر از ساکنان اشرف جان باختند.


== دستگیری مسعود رجوی ==
بعد از این حمله و سلسله حملات دیگر، یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان با همکاری دولت آمریکا به دنبال پیدا کردن راهی برای خروج از این بحران بودند، نهایتاً ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱، مارتین کوبلر نماینده ویژه‌ی دبیرکل ملل متحد در عراق و رئیس یونامی به نماینده ساکنان اطلاع داد که یادداشت تفاهم (Memorandum of Understanding-MOU) را با مقامات عراقی امضاء کرده است، بر اساس این یادداشت تفاهم ساکنان اشرف به یک محل موقت ترانریت (TTL) منتقل می‌شدند، در این مکان که کمپ «لیبرتی» نام داشت، بر اساس یادداشت تفاهم، کمیساریا عالی پناهندگان مصاحبه‌های خود با ساکنان اشرف برای رفتن به کشور ثالث را شروع می‌کرد. همزمان مانیتورینگ‌های ملل متحد بصورت ۲۴ ساعت و ۷ روز هفته در کمپ حضور داشتند.
[[پرونده:مسعود رجوی در دادگاه شاه.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در دادگاه شاه|بندانگشتی|مسعود رجوی در دادگاه شاه]]
مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شدند. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که به عضویت ساواک درآمده بود مراجعه نمود. در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیف‌نژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجه‌ها روی اعضاء مرکزیت را افزایش می‌داد.


مسعود رجوی در این دوران به کادرهای زندانی سازمان پیام داده که باید کار اصلی خود را در زندان روبرو شدن با دادگاه بگذارند. خط آنها برای مقابله با دادگاه چنین بود <blockquote>'''«دفاع ایدئلوژیک (آرمانی و ریشه‌ای) توسط کسانی که نقش ایدئولوژیک در سازمان داشتند و دفاع قانونی توسط کسانی که نقش‌های تاکتیکی و ساده داشتند»'''</blockquote>همچنین بنیانگذاران مجاهدین به تقسیم موضوعات دفاعیه پرداختند. از جمله قرار بر این شد که مسعود رجوی دفاع تاریخی-سیاسی را برعهده بگیرد.<ref>[http://www.iran-efshagari.com/سالروز-30دی،-روز-آزادی-آخرین-دسته-از-زند/ ۳۰دی، روز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی]</ref>
پیش از انتقال ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی، هیلاری کلینتون وزیرخارجه‌ی وقت آمریکا در ۱۰ اسفند۱۳۹۰ در کنگره آمریکا پیشنهاد خروج از لیست تروریستی در مقابل جابه‌جایی از اشرف به لیبرتی را اعلام کرد و در روز ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ - ۷ مهر ۱۳۹۱ بعد از یک کارزار گسترده حقوقی این کار  عملی و نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست گروه‌‌های تروریستی حذف شد.


در ادامه این بازجویی‌ها بود که دادگاه همه اعضاء مرکزیت از جمله مسعود رجوی را به اعدام محکوم نمود. پس از آن بود که برادر او دکتر کاظم رجوی که از استاتید شناخته شدهٔ حقوق در اروپا بود، یک بسیج گستردهٔ بین‌المللی را برای جلوگیری از اعدام آن‌ها آغاز کرد. در پی فعالیت‌های جهانی دکتر کاظم رجوی برخی از شخصیت‌های اروپایی چون فرانسوا میتران و همچنین عفو بین‌الملل و صلیب سرخ جهانی برای ممانعت از اجرای احکام وارد شدند. نهایتاً شاه زیر فشارهای بین‌المللی از اعدام مسعود رجوی صرف نظر کرد اما دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین را اعدام نمود. حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تعلیق یافت. با اینهمه ساواک تا سالها بعد همچنان همچنان وی را تحت شکنجه‌ها قرار می‌داد. در مورد میزان شکنجه‌هایی که بر مسعود رجوی اعمال می‌شد، هم‌بندان او نقل می‌کنند که اغلب جسم نیمه جان او را در پتو پیچیده و از اتاق بازجویی به سلول بازمی‌گرداندند.
با این که مکان موقت ترانزیت نباید بیش از چند هفته یا چند ماه طول بکشد اما برای مجاهدین ساکن لیبرتی نزدیک به ۵ سال طول کشید.


== ضربه اپورتونیستی ونقش مسعود رجوی در بازسازی سازمان مجاهدین ==
اولین گروه متشکل از ۴۰۰ نفر از ساکنان اشرف در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ وارد لیبرتی شدند، از همان روزهای نخست دولت عراق محاصره‌ی شدیدی بر کمپ لیبرتی اعمال کرد، علاوه بر این محاصره‌ی پزشکی و لجستیکی و رسانه‌ای، در این سالیان لیبرتی ۵ نوبت هم با موشک مورد حمله قرار گرفت، که دهها تن جان خود را از دست داده و یا زخمی شدند. مکانی که قرار بود محل ترانزیت موقت مجاهدین باشد، تبدیل به زندان و قتل‌گاه مجاهدین شده بود.
[[پرونده:مسعو رجوی در زندان.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در زندان|بندانگشتی|مسعود رجوی در زندان]]
[[پرونده:مجاهدین خلق در جلسه ای در آلبانی با حضور مریم رجوی.jpg|جایگزین=مجاهدین خلق در جلسه ای در آلبانی با حضور مریم رجوی|بندانگشتی|مجاهدین خلق در جلسه ای در آلبانی با حضور مریم رجوی]]
در سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند، دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در خارج از زندان اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین ما بین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین ا دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد. در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل نداشتن خط درست در برخورد با این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت.
پس از انتقال مجاهدین به لیبرتی نام سازمان مجاهدین دیگر در لیست تروریستی نبود، و مانعی برای باز اسکان اعضای سازمان مجاهدین خلق وجود نداشت. اما از پیچیدگی این پرونده چیزی کاسته نشده بود، دولت ایران هم با کارهای خود هم در عراق و هم در سطح بین‌المللی مانع به نتیجه رسیدن بازاسکان ساکنان لیبرتی می‌شد.


نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او با تدوین مباحث ایدئولوژیک مجدداً و فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. وی این جریان را، «اپورتونیست چپ نما» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد. مسعود رجوی اعلام نمود که اسلام واقعی در چپ ایدئولوژی مارکسیسم قرار دارد و در نتیجه میل کردن آن به سمت چپ یعنی مارکسیسم یک توهم است. مسعود رجوی در عین حال اعلام نمود اگر چه ضربه ظاهراً از طرف چپ وارد شده‌است اما تهدید اعضاء سازمان این است که در واکنش نسبت به این موضوع به سمت راست یا آنچه وی آنرا «اسلام ارتجاعی» می‌نامید کشیده شوند. مسعود رجوی در مورد جریان اپورتونیستی نیز اعلام کرد که آنها می‌توانند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشند اما اجازه ندارند از آرم و نام سازمان مجاهدین استفاده کنند و یا آن را تغییر بدهند.
موشکباران روز ۷ آبان ۱۳۹۴ نشان داد که دولت ایران به کمک نیروهای هم پیمانش در عراق تصمیم گرفته لیبرتی را به طور کامل نابود کند، این موشک‌باران، هشدار جدی به آمریکا و جامعه جهانی بود که یک قتل عام در لیبرتی در حال بروز است، سرانجام این بحران با فعالیت‌های بین المللی مریم رجوی در اروپا و یک کارزار حقوقی و پس از ملاقات‌هایی بین رهبران این سازمان با دولتمردان آلبانی و در همکاری با کمیساریای عالی پناهندگان و دولت ایالات متحده آمریکا،مجاهدین خلق توانستند موافقت دولت آلبانی را برای اسکان اعضاء خود در این کشور جلب کنند . طی این موافقت اغلب اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران به کشور آلبانی و برخی نیز به کشورهای دیگر منتقل شدند. این انتقال در شهریور ۱۳۹۵ به پایان رسید.  


یکی از نتایج ضربه جریان اپورتونستی در آن زمان قدرت گرفتن آخوندها و جریان اسلام سنتی بود که تا پیش از آنچه در زندان یا خارج از آن تحت هژمونی مجاهدین خلق قرار داشتند.
==تاریخچه حضور مجاهدین در عراق==
[[پرونده:نامه سرلشکر حسام محمد امین مدیر کل بازرسی عراق.jpg|جایگزین=نامه سرلشکر حسام محمد امین مدیر کل بازرسی عراق در خصوص استقلال مجاهدین|بندانگشتی|نامه سرلشکر حسام محمد امین مدیر کل بازرسی ملی عراق درباره استقلال سازمان مجاهدین]]
حضور مجاهدین در عراق به سالهای اواسط دهه‌ی ۱۳۶۰ برمی‌گردد، در سال ۱۳۶۵  مسعود رجوی، مسؤل شورای ملی مقاومت ایران به دعوت رسمی دولت وقت عراق وارد عراق شد.


در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود:
انتقال مقر شورای ملی مقاومت از پاریس به بغداد، در چارچوب طرح صلحی‌ بود که چند سال پیشتر مسعود رجوی در دیدار با طارق عزیز نایب نخست‌وزیر عراق در تاریخ ۱۹ دی‌ماه ۱۳۶۱ به امضاء رسانده بود.<ref>وبسایت [https://iranncr.org/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%AA/128-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA.html شورای ملی مقاومت]</ref>
* رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی نامیدن سازمان مجاهدین و با تلاش‌های ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت
* آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمی‌توانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نمایندهٔ اسلام معرفی می‌نمودند. حتی برخی از آخوندها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان راهم صادر کردند.
* برخی از مارکسیست‌ها که سازمان مجاهدین خلق ایران را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار می‌دادند.


مسعود رجوی در زندان شاه عملاً مبارزه با این طرف‌های سه‌گانه با ویژگی‌های متفاومت ولی هر سه با هدف تلاشی سازمان مجاهدین را بر عهده گرفته و مباحث ایدئولوژیک خود برای خنثی کردن آنها را به خارج از زندان نیز منتقل می‌کرد. او در هنگام جابجایی زندانیان از یک زندان به زندان دیگر و همچنین هنگام آزادی برخی از اعضاء، آنها را به عنوان پیک‌هایی به نزد دیگر مجاهدین فرستاده و هماهنگی‌ها و آموزش بیانیه ۱۲ ماده ای را به آنها منتقل می‌نمود. مسعود رجوی به این ترتیب توانست بار دیگر پیکره مجاهدین را بازسازی نماید.
حضور سازمان مجاهدین خلق ایران بر اساس به رسمیت شناخته شدن استقلال این سازمان توسط دولت عراق بود، دولت عراق پذیرفت که هیچ دخالتی در امور این سازمان نداشته باشد، حتی چارلز دولفر معاون ریچارد باتلر رئیس آنسکام (بازرسان تسلیحاتی در عراق) در گزارشی به شورای امنیت نوشت: نمایندگان مدیریت ملی بازرسی عراق گفتند، که این محل متعلق به مجاهدین ایران است و تحت کنترل آنهاست، رئیس اجرایی (ریچارد باتلر) تصمیم گرفت که تیم آنسکام را از صحنه خارج کند تا این موضوع حل و فصل شود. در جریان مذاکرات بعدی مستمر با نمایندگان مجاهدین ایران این امر به رسمیت شناخته شده که تیم‌های بازرسی حق بازرسی از هر نقطه‌یی در عراق را دارند.<ref>گزارش چارلز دولفر معاون ریاست آنسکام ریچارد باتلر به شورای امنیت تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۹۸</ref>


دوران زندان یکی از دوران‌هایی است که نقش مسعود رجوی را در سازمان مجاهدین خلق ایران چه در آموزش‌ها و بازسازی‌های تشکیلاتی و هم در روحیه بخشیدن به دیگران بسیار برجسته می‌کند.
سرلشکر حسام محمد امین مدیرکل اداره‌ی بازرسی ملی وقت عراق هم در این زمینه نوشت :<blockquote>«مکان‌هایی که متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است، مکان‌هایی است که دولت عراق اجازه استفاده از آن را داده است، بدون این که دخالتی در آن داشته باشد».<ref>نامه سرلشکر حسام محمد امین ۹ دسامبر ۲۰۰۲</ref></blockquote>
==='''تشکیل ارتش آزادیبخش'''===
بعد از حضور سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق آنها در قرارگاه‌‌های مختلف مستقر شدند، اصلی‌ترین مقر آنها قرارگاه اشرف بود و نیروهای نظامی مجاهدین در آن‌ها حضور داشتند. مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد، با ایجاد ارتش آزادیبخش، عملیات مجاهدین متمرکز شد،از مهمترین عملیات ارتش آزادیبخش، می‌توان از عملیات آفتاب، چلچراغ و عملیات فروغ جاویدان نام برد.


صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از هم‌بندان مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>سال ۵۴ بود. زندانبان صدا کرد. چند دقیقه بعد، فرنچ روی سر، دست روی شونهٔ هم، توی راهرو به خط شده بودیم و می‌رفتیم. از زیر فرنچ زمین رو نیگا کردم. از پاهاش مسعود رو شناختم. چون به دلیل شلاق‌هایی که می‌خورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی می‌پوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه که نفر پشتی آشناست. وقتی فرنچ‌هامون رو برداشتیم بازجو رو دیدیم که خنده به لب کتابی در دست میگه «.... دیدین تموم شدین؟ نیگا کنین: بیانیهٔ تغییر مواضع سازمان مجاهدین! سازمانتون تموم شد. همه چی تموم شد…» همه به اون کتاب نگاه کردیم. بیانیهٔ تغییر مواضع اپوتونیستها بود. به سلول برگشتیم و تو سکوت نشسته بودیم که مسعود یکدفعه گفت: «من اون کتاب رو میخوام.» پاسخِ ما به این خواسته مسعود، سکوت بود ناباوری بود. خودش بی معطلی نگهبان رو صدا کرد و به بهونهای پیشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اینکه مسعود رجوی تحت تأثیر کتاب قرار بگیره، رضایت داده بود که تا ساعت پنج صبح، کتاب رو بهش قرض بده. مسعود باکتابی در دست برگشت و گفت: «بچه‌ها باید تا ساعت پنج یه نسخه ازش بنویسیم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت. مسعود بلافاصله دست به کار شد و کتاب رو برگ برگ کرد و هر قسمت رو به یک نفر داد. تو یه چشم بهم زدن مغزی‌های خودکار و کاغذای سیگار از جاسازی بیرون اومدن. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یک نسخه ازکتاب رونویسی شده بود. بعد کاغذای کتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم کردیم. با شوفاژ خشکش کردیم و تحویل دادیم و از همون لحظه کار مسعود شروع شد. روز و شب می‌نوشت و میخوند؛ و عاقبت بیانیهٔ ۱۲ مادهیی رو نوشت که باطل السحر تردیدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا کرد.<ref>مصاحبه با صمد سیاه کلاه- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref></blockquote>محمد حیاتی از همبندان مسعود رجوی نیز در مورد او چنین نقل می‌کند:<blockquote>«روزهای بعد از ضربهی ۵۰ برای هر مجاهدی که اون زمان بوده از تلخ‌ترین روزهاست. ۴۱ سال پیش! تو اوین، محمدآقا «آن بالا بلند دلبرگلگون عذارِ» مسعود و همهی مجاهدین، دستگیرشده بود. اندوه و درد خوابو از چشمِ همه ربوده بود. یادمه همون شبِ اول، قبل از اینکه خاموشی رو زندانبان بزنه، همه خاموش و ساکت شده بودن. سرها زیر پتو بود ولی کی میتونست بخوابه؟ از لرزشِ خفیف پتوها می‌شد فهمید که بعضی از بچه‌ها یواشَکی دارن گریه میکنن. من بودم و دلهرهی سوالهای سخت و بی پاسخ: ممّدآقا چی میشه؟ سازمان چی میشه؟ حالا چه کار باید بکنیم؟ تو اون سکوتِ سنگین، یکباره ضربِ فرود اومدنِ یه بالش رشتهی افکارم رو قیچی کرد. بعد هم یکی دیگه، بعد پرت کردن پتو و سر و صدا و خنده و شوخی و.. آخه الآن مگه وقت شوخیه؟ پتو رو زدم کنار، دیدم «مسعوده» اون نه تنها نگذاشت غم و دردی که داشت به چهرهش راه پیدا کنه، بلکه لبخند و شوخی می‌خواست به ما هم روحیه بده. نمیدونم چه قدر طول کشید تا بخوابیم، اما مسعود مگه ول می‌کرد؟ وقتی دوباره همه زیرِ پتوها رفتن و سکوتْ حاکم شد، تازه شروع کرد به خوندن یه سرود فلسطینی: ترجیع بندِ سرودش صدای گلوله بود «تَ تَ تق ـ تق تق» هی میخوندو می‌گفت: تکرار کنید!»<ref>مصاحبه با محمد حیاتی- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref> </blockquote>
عملیات چلچراغ یک سال پس از تأسیس ارتش آزادیبخش انجام شد. به گزارش ستاد ارتش آزادیبخش ملی ایران، ۲۲ تیپ رزمی ارتش آزادیبخش ملی ایران وارد عمل شدند، و با دو لشکر ۱۶ زرهی قزوین و لشکر ۱۱ امیر المؤمنین از سپاه و تیپ مستقل قائم از سپاه پاسداران درگیر شدند و توانستند، این دو لشکر و تیپ مستقل قائم را شکست داده و تا مقر لشکر پیشروی کنند، در این عملیات به گفته مجاهدین ۸ هزار تن از نیروهای نظامی ایران کشته و مجروح شدند و ۱۵۰۰ تن به اسارت درآمدند، همچنین، غنیمت‌های جنگی که به دست ارتش آزادیبخش افتاد بیش از ۲ میلیارد دلار تخمین زده شد.<ref>داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۳۱۲–۳۱۳</ref>
[[پرونده:مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر.JPG|جایگزین=مسعود رجوی پیش از آزادی از زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی پیش از آزادی از زندان قصر]]
[[پرونده:ارتش آزادیبخش ملی ایران.jpg|جایگزین=تصاویری از ارتش آزادیبخش ملی ایرانی|بندانگشتی|تصاویری از ارتش آزادیبخش ملی ایرانی]]
شخص خمینی در نامه‌یی، بعد از عملیات آفتاب و چلچراغ ، به خط خودش می‌نویسد که:


== آزادی مسعود رجوی از زندان شاه ==
«مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم، به‌اندازه تمام بودجه‌یی است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته‌ایم»<ref>[https://www.farsnews.com/printable.php?nn=8904270577 خبرگزاری فارس] - ۲۷ تیرماه ۱۳۸۹</ref><ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/164149/__cat_url__ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
در اواخر حکومت محمدرضاه پهلوی فشارها و تظاهرات‌ها برای آزادی زندانیان سیاسی و بطور خاص در هراس از اعدام آنها در شرایط سقوط حکومت بالا گرفت. مردم روزانه در مقابل زندان‌ها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی بودند. از جمله در یکی ازین تظاهرات در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهٔ زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند. زندانبان‌ها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروه‌های دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند. زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند. او به بالکن زندان قصر رفته و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد.


نهایتاً در روز سی‌ام دیماه ۱۳۵۷ تحت فشارهای موجود، مسعود رجوی بهمراه هم‌بندان خود از جمله موسی خیابانی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند.
سعید قاسمی از فرماندهان سپاه پاسدارن در این زمینه گفت:<blockquote>«در یک سال آخر جنگ، صبح که از خواب بیدار می‌شدیم می‌گفتند خبر داری؟ چه شده؟ مهران را گرفتند. بعد از گذشت ۷ سال از جنگ، اسیر و غنیمت می‌گیرند و افتضاحی است جنگ!» </blockquote><blockquote>«سازمان مجاهدین خلق وقت نمی‌کرد غنیمتیهای شما را جمع کند!»<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/164149/__cat_url__ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>اسماعیل احمدی مقدم فرمانده سابق پلیس ایران در این مورد می‌گوید:<blockquote>«سازمان مجاهدین آرام آرام سازماندهی نظامی‌ای را درست کردند. ابتدا از عملیاتی محدود شروع کردند، بعد وسعت عملیات اضافه شد. آرام آرام دیدیم که وسعت و دامنه عملیات در جبهه میانی و جنوبی گسترش پیدا کرد و حتی فکر می‌کنم در خرداد ماه 67بود که توانستند شهر مهران را هم تصرف کنند. هدف آنها هم سقوط و تصرف تهران و سرنگونی حکومت بود».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/164149/__cat_url__ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>در نتیجه همین شکستها و از ترس پیشروی مجاهدین تا تهران بود که خمینی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و آنرا به جام زهر تشبیه کرد. او قصد داشت با پذیرفتن آتش بس با عراق جلو عملیات مجاهدین خلق را گرفته و از پیشروی آنان جلوگیری کند.
==='''مجاهدین در میان آتش جنگ و چالشهای بسیار'''===
از سال‌های بعد از آتش‌بس تا سال ۲۰۰۳ مجاهدین ارتش خود را از یک ارتش پیاده به یک ارتش زرهی تبدیل کردند، جنگ سال ۱۹۹۱ آمریکا علیه عراق را از سر گذراندند،‌ اما سال ۲۰۰۳ آبستن حوادثی بود که نه تنها مجاهدین بلکه تمام منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داد.
[[پرونده:بمباران قرارگاه اشرف.jpg|جایگزین=بمباران قرارگاه اشرف توسط نیروهای ائتلاف|بندانگشتی|بمباران قرارگاه اشرف توسط نیروهای ائتلاف]]
در آوریل سال ۲۰۰۳ عراق به اشغال نیروهای ائتلاف به فرماندهی آمریکا در آمد، سازمان مجاهدین خلق در این جنگ اعلام بی‌طرفی کرد و مختصات قرارگاه‌هایش را به وزارت دفاع انگلستان و آمریکا داد، با اینحال مجاهدین در این جنگ به درخواست جمهوی اسلامی مورد حملات هوایی سنگین قرار گرفتند که گاه تا ۱۲۰ بار در شب انجام می‌شد.


== دیدار مسعود رجوی با احمد خمینی ==
 البته پیش از شروع جنگ مسعود رجوی در یک سخنرانی به ابعاد خطرات احتمالی برای مجاهدین اشاره کرده بود وی در اواخر اسفند ۱۳۸۱ چنین گفت:
پیش از ورود خمینی به تهران، فرزند وی احمد خمینی با مسعود رجوی تماس گرفت. او در این تماس گفت:


اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همهٔ درها به رویتان باز خواهد شد و همهٔ امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت. مسعود رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.<ref>دموکراسی خیانت شده- چاپ ۱۳۷۴</ref>
«... هیچکس بیش از ما به خطراتی که از هر سو ما را دربرگرفته احاطه و اِشراف ندارد، امّا عزم جزم کرده ایم تا اگر زمانه صدبار از این هم خطیرتر و پرفتنه تر باشد, با تأسی به پیشوای آرمانی‌مان درسهای جدیدی از مقاومت و ایستادگی عرضه کنیم. ارتش آزادیبخش، این سرمایه عظیم ملت ایران، چون کوه، استوار و سرفراز ایستاده است... خدایا گواه باش که گفته ایم و می گوییم که فقط برای جنگ با خمینی و رژیم یزیدی او به سرزمین امام حسین آمده ایم و هرگز از آزادی خلق و میهن خود دست برنخواهیم داشت».<ref>نشریه «مجاهد», شماره ۶۲۲, ۲۷ اسفند۱۳۸۱</ref>


هنوز چند روزی به حکومت شاه باقی است که احمد خمینی شخصاً به دیدار مسعود رجوی می‌رود. مسعود رجوی در این رابطه چنین می‌گوید:<blockquote>«هنوز رژیم شاه به‌طور کامل سقوط نکرده‌بود و ما هم دوسه‌هفته بود که از زندان آزاد شده بودیم. پایگاهی که من در آن بودم، مخفی بود و برای همین وقتی که مجاهدین می‌خواستند احمد را به آن‌جا بیاورند، خودش از بابت مخفی‌کاری پیشنهاد کرده بود اگر لازم است چشمم را ببندید! وقتی هم مرا دید گفت به برادرانتان گفتم که چشمم را ببندند، ولی خودشان این کار را نکردند. از اوایل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت که احمد همان‌جا روی تک تختی که داشتیم، خوابید، با من صحبت و درددل می‌کرد. اما چکیده حرف این بود که رهبری پدرش را بپذیریم و من هم از همین پرهیز داشتم. از بسیاری روحانیان و مراجع بد می‌گفت و این‌که خمینی از آنها دلش پرخون است مثلاً به خانواده صدر در عراق و لبنان به‌شدت تاخت و تاز می‌کرد و می‌گفت اینها را از روز اول «سیا» علم کرد. برجسته‌ترین حرفهایش که به‌یادم مانده این بود که علیه کمونیستها موضعگیری کنید و با هرکس که «امام» وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شوید که در این‌صورت همه درها به‌رویتان باز خواهد شد.»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی- صفحهٔ ۴۰</ref></blockquote>
اما این موضع‌گیری‌ها مانع حملات نیروهای انگلیسی و آمریکایی به مجاهدین نشد، روزنامه خراسان در این باره نوشت:


مسعود رجوی پس از سقوط شاه به عنوان برجسته‌ترین عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، سخنرانی‌ها و میتینگ‌های داشت که اغلب جمعیت زیادی از جوانان و قشرها مختلف را به خود جذب می‌کرد. تجمعات معمولاً با هجوم حامیان خمینی مواجه می‌شد. پدیده ای که در آن دوران مجاهدین آنرا چماقداری می‌نامیدند.
«مقامات بریتانیایی به نوعی به دولت ایران اطلاع دادند که آنها به اهداف سازمان منافقین و قرارگاههای آنها حمله خواهندکرد...»<ref>روزنامه خراسان, ۱۹فروردین۱۳۸۲</ref>


== اولین دیدار مسعود رجوی با خمینی ==
روزنامه واشینگتن پست هم در این باره نوشت:
اولین دیدار خمینی و مسعود رجوی به نحوی تقریباً اتفاقی رخ می‌دهد. اسدالله مثنی از حاضرین در صحنه در مصاحبه ای در این رابطه چنین می‌گوید:<blockquote>اونموقع من توی مدرسة علوی تدریس می‌کردم مسولان مدرسه از رابطة من با مجاهدین خبر نداشتند. منصور زاهدی پیشاپیش به من اطلاع داده بود که برادر مسعود میان اونجا. من سریعاً به احمد خمینی گفتم مجاهدین توی این اتاقن. درهمین گفتگو بودیم که خمینی رسید و من در اتاقو باز کردم و خمینی وارد اتاق شد و اونیکه دیدم خمینی به وسط اتاق که رسید با برادر روبرو شد و برادر هم بلند شده بود و باخمینی دست داد. به نظرم صحنة خیلی قابل توجهی بود چیزی که اونزمان من اونجا از نزدیک می‌دیدم دستبوسی خمینی کمترین چیز بود، خیلیها برای پابوسی میومدن!<ref>مصاحبه اسدالله مثنی با سیمای آزادی-سلسله برنامه ۳۰ خرداد</ref></blockquote>مسعود رجوی خود در رابطه با این دیدار می‌گوید:<blockquote>«چند شب بعد با برخی برادرانمان در محل استقرار خمینی در یک اتاق خصوصی در جنب اتاق دیدارهای عمومی او دیدار کردیم. احساس کردم از این که دستش را نبوسیدم و به روبوسی معمول اکتفا کردم، جاخورد. چون طبق روال آن روزگار هرکس به او می‌رسید، اول دستش را می‌بوسید. اما همین که خواستم صحبتهای جدی را شروع کنم، بهانه آورد که نماز مغرب دارد دیر می‌شود و به من تکیه داد و از جا بلند شد. گفتم آقا، حرفهای ما چه می‌شود، با اشاره به احمد گفت: احمد که هست، بنویسید به او بدهید من حتماً می‌خوانم. من هم بلادرنگ در سالن پایینی همین مدرسه رفاه چند صفحه نوشتم و به احمد دادم. حرفهایم در مورد تغییر رژیم، روند انقلاب، دولت بازرگان و ضرورت تضمین آزادیها و حقوق مردم و هم‌چنین اعتراض به رفتار کمیته‌های ارتجاعی با نیروهای انقلابی بود»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی صفحهٔ ۴۱</ref></blockquote>


== کلاس‌های تبیین مسعود رجوی ==
«دو مقام ارشد آمریکایی در ژانویه [۲۰۰۳], پنهانی، با مقام‌های ایرانی دیدار کردند. آمریکا، ازجمله، خواهان این شد که ایران مرزهایش را ببندد که مانع فرار مقام‌های عراقی بشود و پیشنهاد داد که آمریکا قرارگاه‌های سازمان مجاهدین خلق را که در عراق مستقر هستند، بمباران کند. امّا، یک تعهد قابل اتکاتر برای حمله به قرارگاه‌ها از طریق مقام‌های انگلیسی به تهران منتقل شد». <ref>واشینگتن پست, ۲۹فروردین۱۳۸۲ - ۱۸ آوریل ۲۰۰۳</ref>
[[پرونده:مسعود رجوی تبیین جهان.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان|بندانگشتی|مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان]]
مسعود رجوی در نیمهٔ سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین می‌پرداخت. در این کلاس‌ها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت می‌کردند. سپس فیلم‌ها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع می‌شد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهٔ ۱۶ جلسه از کلاس‌های مسعود رجوی است. این کلاس‌ها البته از طرف حاکمیت خمینی که می‌رفت بر همهٔ امور سلطه پیدا کند، قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاه‌ها شد، این کلاس نیز نیمه تمام ماند.


در ۹ فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند دراین‌باره نوشت:<blockquote> «یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسه‌ای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس می‌کند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائهٔ کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا می‌دهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزنده‌اش و نیز جوانی خود (وی ۳۲ سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. میتینگ‌های سیاسی‌یی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار می‌کند، توده‌های ۱۰۰ هزار نفری، ۲۰۰ هزار نفری و بعضی اوقات ۳۰۰ هزار نفری را جلب می‌کند».</blockquote>
 «ریچارد دالتون, سفیر وقت انگلیس در ایران، در این مورد گفت:<blockquote>«شخصاً، به رهبران ایران تضمین داده است که به مجاهدین خلق اجازه داده نخواهد شد در عراق بمانند. به نظر چند کارشناس، طرح نیروهای ائتلاف از بین بردن این گروه است». <ref>مجله «فوروارد», ۱۵فروردین۸۲ - ۴ آوریل ۲۰۰۳</ref></blockquote>سخنگوی وقت سفارت انگلیس در تهران اظهار داشت که نیروهای ائتلاف پایگاههای مجاهدین خلق، اصلی‌ترین گروه اپوزیسیون مسلح ایران، را در عراق بمباران کرده‌اند. آندروگرین استاک، سخنگوی سفارت انگلیس در تهران، گفت: نیروهای متحدین بیش از یک نوبت به پایگاه‌های مجاهدین حمله کرده‌اند». <ref>خبرگزاری فرانسه, ۲۶فروردین ۱۳۸۲ - ۱۵ آوریل ۲۰۰۳</ref>


== دومین دیدار مسعود رجوی با خمینی ==
دولت ایران بعد از جنگ تلاش کرد که با فشار بر آمریکا و اروپا پرونده مجاهدین را برای همیشه ببندد. یونایتد پرس در این باره نوشت:<blockquote>«هیأتی متشکل از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از طرف رژیم ایران در روز دوم ماه مه ۲۰۰۳ (۱۲ اردیبهشت۸۲) در مذاکرات با هیأت آمریکا در ژنو درخواست استرداد اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را به عمل آورد».<ref>خبرگزاری یونایتدپرس, ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ - ۹ می ۲۰۰۳</ref></blockquote>روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا هم در این خصوص نوشت:<blockquote>«خرّازی (وزیر خارجه وقت ایران) با فراتینی (وزیر خارجه وقت ایتالیا) بسیار بی‌پرده سخن گفت و از او خواست پیامش را به آمریکا و اتحادیه اروپا برساند, مبنی بر این که باید به تحمل کردن و مسالمت با مجاهدین خاتمه داده شود».<ref>روزنامه «لا رپوبلیکا», ۱۹ اردیبهشت۱۳۸۲ - ۹ می ۲۰۰۳</ref></blockquote>از فردای حمله آمریکا به عراق حکومت ایران تمام تلاشش را برای نابودی مجاهدین و یا اقل از بین بردن رهبران آنها مبذول داشت.
==== ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی ====
در روز ۳۰ فروردین مسعود رجوی در ملاقاتی با احمد خمینی به بیان اعتراض خود در مورد رفتار با آیت‌الله طالقانی می‌پردازد. همچنین از رفتارهایی که با هواداران سازمان مجاهدین می‌شود شکایت می‌کند. احمد خمینی در این دیدار از مسعود رجوی می‌خواهد که مبانی اعتقادی خود را بنویسند و منتشر کنند تا این دشمنی‌ها با آنها پایان یابد. هدف و انتظار احمد خمینی از مسعود رجوی این است که او مطلبی در تأیید و پذیرش ولایت فقیه و رهبری خمینی بنویسد، اما مسعود رجوی ضمن استقبال از انتشار مبانی اعتقادی سازمان مجاهدین چیزی در این رابطه مکتوب نمی‌کند. مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«من می‌دانستم که هدف او و پدرش، اذعان ما به ولایت و رهبری سیاسی و ایدئولوژیک خمینی است! با این همه، آن روز (۳۰ فروردین ۱۳۵۸) در جواب به احمد خمینی گفتم: ای به چشم، هم الآن اصول اعتقادی‌مان را می‌نویسم و امضاء و تقدیم ایشان می‌کنم. سپس همان‌جا، در حضور خودش، با لحن بسیار محترمانه خطاب به خمینی نوشتم: «حسب‌الامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی این‌جانبان سؤال فرموده‌اید، معروض می‌دارم که: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقّهٔ جعفری اثنی‌عشری است». در ادامه شهادتین نوشتم و سپس پنج اصل دین و مذهب را با یادآوری این‌که «در عموم کتب شرعیات (ابتدائی) آمده‌است» مکتوب کردم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد». در مادهٔ چهارم (مربوط به امامت) عمداً در مورد ۱۲امام نوشتم که: «آخرین آنها زنده و غایب است (و) به منصب امامت رسیده»... (یعنی که امام دوازدهم خودش در منصب امامت حیّ و حاضر است و نیازی به زحمت سایرین نیست! وقتی این کاغذ را کپی گرفتم و نسخه اصلی را به احمد دادم تا برای خمینی ببرد، به‌دقت خواند و گفت: همین؟ گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادی را بنویسیم؟ من هم اصول اعتقادی را نوشتم و فردا هم منتشر می‌کنیم تا ببینیم چماقداری و ضدیتهایی که شما می‌گویید، تمام می‌شود؟ احمد گفت: آخر از رهبری امام و اقتصاد و مالکیت هیچ‌چیز ننوشته‌اید! گفتم: حاج احمد آقا! ایشان خودشان ارکان اعتقادی را خواسته‌اند، نه اقتصاد و مالکیت و مسائل بحث‌انگیز دیگر را»)».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote>
[[پرونده:دیدار مسعود رجوی با روح‌الله خمینی.jpg|جایگزین=مسعود رجوی و موسی خیابانی در دیدار با روح‌الله خمینی|بندانگشتی|مسعود رجوی و موسی خیابانی در دیدار با روح‌الله خمینی]]


==== ملاقات مسعود رجوی با خمینی در قم ====
سازمان مجاهدین در این زمینه در اطلاعیه‌ای گفت:<blockquote>«جلسه فوق العاده شورای عالی امنیت رژیم دردوم فروردین۱۳۸۲ با حضور خامنه‌ای, برای بررسی تحولات عراق تشکیل شد. سردمداران رژیم در این جلسه تأکید کردند باید از شرایط موجود برای حمله به سازمان مجاهدین و نابودکردن آن در داخل خاک عراق بیشترین استفاده را بکنیم... در غیراین صورت، عواقب جنگ کنونی برای نظام بسیار خطرناک‌تر خواهد بود... براساس تصمیمات جلسه دوم فروردین، شورای عالی امنیت رژیم آخوندی گروه‌های ویژه‌یی را برای ترور آقای مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایران، به خاک عراق اعزام کرده است. خامنه ای در این جلسه، که در خانه وی برگزارشد، دستور داد هر گروهی موفق به اجرای این طرح شود، یا هرکس که کمک اطلاعاتی و لجستیکی به اجرای این طرح بکند، میلیون‌ها دلار جایزه دریافت خواهد کرد. در جلسه شورای عالی امنیت، که خاتمی و رفسنجانی نیز در آن حضور داشتند، تأکید شده است تا رهبری منافقین (مجاهدین خلق) دست نخورده باقی مانده باشد, ما از شر آنها خلاصی نخواهیم داشت».<ref>اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ ۲۵ فروردین۱۳۸۲</ref></blockquote>اما دولت ایران علاوه بر حملات نیروهای ائتلاف علیه نیروهای مجاهدین نیروهای نزدیک به خودش از جمله ۹ بدر را هم وارد عراق کرد، ایندیپندنت در این زمنیه نوشت:<blockquote> «گروهی از افراد مسلح تیپ بدر، که شمارشان به ۱۰هزارتن میرسد و بعضی از آنها لهجه ایرانی دارند، قبل از جنگ، به طور پنهانی، وارد بعقوبه شدند و بلافاصله بعد از سقوط صدام خود را آفتابی کردند».<ref>روزنامه «ایندیپندنت» ـ۳۰فروردین۸۲ - ۱۹ آوریل ۲۰۰۳</ref></blockquote>شبه‌ نظامیان هم پیمان دولت ایران  هم از فرصت جنگ سال ۲۰۰۳  استفاده کرده و بارها به اعضای مجاهدین حمله کردند، در این خصوص سازمان مجاهدین در اطلاعیه‌های متعدد به این امر اشاره کرده است.<blockquote>«طی روزهای پنجشنبه و جمعه ۲۱ و ۲۲فروردین [۱۳۸۲], در دهها رشته تهاجم عوامل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به مجاهدین در خاک عراق, در حوالی قرارگاههای اشرف (شمال شهر خالص) و انزلی (شهر جلولا) و بنیاد علوی (شهر مقدادیه), ۱۸ مجاهد خلق شهید و ۴۳تن مجروح و شماری مفقود شدند. وزارت اطلاعات به منظور اجرای این تهاجمات و توطئه های تروریستی, طی هفته گذشته شمار زیادی از دژخیمان و ماٌموران خود و همچنین شماری از عوامل کرد و عرب زبان این وزارتخانه را از طریق نفت شهر و سومار و قصرشیرین روانه عراق کرد. ماٌموریت نیروهای اعزامی وزارت اطلاعات کشتن و اسیرکردن و ضربه زدن به مجاهدین تعریف شده است. آنها به آر.پی.جی ۷ و انواع تیربار و مسلسلهای کلاشنیکف مجهّز هستند. علاوه بر این, وزارت اطلاعات برای اجرای نیّات شوم خود علیه مجاهدین, از مزدوران موسوم به سپاه بدر وابسته به سپاه پاسداران کمک می گیرد. سه شنبه ۲۰فروردین, شمار زیادی از این مزدوران وارد خاک عراق شدند و بخشهایی از شهر خانقین و مناطق اطراف آن را به تصرّف خود درآوردند».<ref>اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ۲۳فرورین ۱۳۸۲</ref></blockquote>اما سازمان مجاهدین خلق ایران که طرف غیر متخاصم در جنگ بود، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ با نیروهای آمریکایی به یک توافق آتش‌بس دست یافت،
یک هفته بعد از دیدار احمد خمینی و مسعود رجوی، احمد خمینی به وی اطلاع می‌دهد که خمینی خواهان دیدار با آن‌هاست. دستبوسی نکردن مجاهدین از خمینی در این دیدار خشم خمینی را از همان ابتدا برمی‌انگیزد. به گزارش شاهدین روح‌الله خمینی با خشم از عکاس مجاهدین خلق می‌خواهد که عکس نگیرد. در ادامه ملاقات خمینی به مسعود رجوی می‌گوید:<blockquote>«خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد…»<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote>مسعود رجوی خود دراین باره می‌گوید:


«منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود. من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسئله آزادی است»<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref>
این توافق بمباران‌ها را متوقف کرد تلویزیون سی ان ان در این باره گفت:<blockquote>«ژنرال بروکس، سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا، گفت: نیروهای ائتلاف در حالت آتش‌بس باگروهی که به نام مجاهدین شناخته می‌شود، هستند. ژنرال بروکس گفت: ما با آنها، بارها، روبه‌رو شده‌ایم… و در بعضی از عملیات ما، آنها هدف آتش کشنده بوده‌اند… در این نقطه آتش‌بس درجریان است… آنها تجهیزات خودشان را دارند، اما، آرایش نظامی ندارند…».<ref>تلویزیون سی ان ان ۲ اردیبهشت ۱۳۸۲</ref></blockquote>این توافق آتش بس شروع روندی بود که مجاهدین توانستند از میان چکش آمریکا و سندان دولت ایران خلاصی یابند، هر چند که در مراحل بعد منجر به خلع سلاح آنان شد. مسعود رجوی دراین مورد تأکید کرد که «من اسب سوار را بر اسب، و تانک سوار را بر تانک ترجیح دادم».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/169865/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88%D8%A7%D8%AD%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D8%AD%D9%88%D8%AB%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%D9%85%D9%86-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
[[پرونده:برج آزادی در قرارگاه اشرف.JPG|جایگزین=برج آزادی در قرارگاه اشرف|بندانگشتی|برج آزادی در قرارگاه اشرف]]


== کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری ==
==='''اشرف بعد از اشغال عراق توسط آمریکا'''===
[[پرونده:مسعود رجوی روی مجله جوان.jpg|جایگزین=عکس مسعود رجوی روی مجلهٔ جوان|بندانگشتی|عکس مسعود رجوی روی مجلهٔ جوان]]
بعداز توافق‌نامه آتش‌بس سازمان مجاهدین و ایالات متحده‌ی آمریکا به توافقی در خصوص تمرکز اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در قرارگاه اشرف و گرد‌آوری سلاح‌های آنان دست یافتند، در مقابل آمریکا تعهد داد تا فرجام نهایی ساکنان اشرف حفاظت اشرف را تأمین کند، اما در عمل به این تعهد پشت کرد و در حالی که ساکنان اشرف از استاتوی قانونی کنوانسیون ۴ ژنو برخوردار بودند، حفاظت  اشرف را به دولت عراق سپرد که متحد دولت ایران بود.
در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب ضد سلطنتی در سال ۱۳۵۸ خمینی اعلام کرد:<blockquote> '''«این جانب بنا ندارم از کسی تأیید نمایم. چنانچه بنا ندارم کسی را رد کنم و از تمام احزاب و گروه‌ها و افراد می‌خواهم که از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و یا رد شود، ندهند»'''</blockquote>مسعود رجوی در روز ۱۵ دی‌ماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایت‌ها بسیاری را از طرف احزاب و گروه‌های سیاسی و قشرها مختلف به دنبال داشت. سازمانها و گروه‌های حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از:
* جبهه دموکراتیک ملی ایران
* سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
* جامعه سوسیالیستهای ایران
* حزب دموکرات کردستان ایران
* سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله)
* کانون سیاسی خلق ترکمن
* سازمان اسلامی شورا (ساش)
* گروه مشترک اقلیتهای ارامنه، زرتشتی و کلیمی
* گروه بررسی مسایل ارامنه
* مرکز کانون ناشران و کتابفروشان مسلمان
* کانون پژوهشگران ملی‌گرا
* انجمن مادران مسلمان
* بخشی از جنبش مبارزان خلق عرب
* هیئت نمایندگی خلق کرد
* هیئت جوانان آشوری
* سازمان همیاری ملی
* برخی از انجمن‌ها و کانون‌های معلمین
* نزدیک به ۸۰ انجمن و کانون دانشجویی و چند صد انجمن دانش آموزی در سراسر ایران
* نزدیک به ۱۵۰کانون و تشکل کارگری
* ۵۰۰نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های ایران و تعداد قابل توجهی از استادید دانشگاه‌ها و…<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/1116 اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی-وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref>
[[پرونده:مسعود رجوی در کاندیداتوری.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در دوران کاندیداتوری ریاست جمهوری|بندانگشتی|مسعود رجوی در دوران کاندیداتوری ریاست جمهوری]]
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه می‌نویسد:


«کاندیداتوری رجوی نه‌تنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین، بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبهه دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی هم‌چنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت. از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجت‌الاسلام جلال گنجه‌ای، ۵۰ نویسندهٔ شناخته‌شدهٔ انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخ‌نویس لاییک و البته خانوادههٔ شهیدان اولیهٔ مجاهدین… مجاهدین به‌صورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد».<ref>دموکراسی خیانت شده صفحه…</ref>
بعد از این که دولت عراق حفاظت اشرف را به عهده گرفت، فشار را بر ساکنان اشرف افزایش داد، محاصره لجستیکی و پزشکی و رسانه‌ای به اشرف اعمال کرد، علاوه بر آن چندین بار حملات نظامی به اشرف انجام شد، مهمترین این حملات، حمله ۶و ۷ مرداد ۱۳۸۸ بود که جان ۱۱ نفر از ساکنان را گرفت، حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ دومین حمله بزرگ ارتش عراق به کمپ اشرف بود که در آن ۳۶ تن از ساکنین اشرف جان باختند صدها نفر مجروح شدند و صدها میلیون دلار از اموال ساکنان به سرقت رفت.


در سال همان سال موسی خیابانی از کادرهای شناخته شدهٔ مجاهدین خلق، در یک میتینگ انتخاباتی در زمین چمن دانشگاه تهران، اهداف مجاهدین از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری را چنین بیان نمود:<blockquote> «... ما می‌دانیم چکار می‌کنیم. ما کور حرکت نمی‌کنیم. ما معنی حرف‌مان را می‌فهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص می‌دهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمی‌کند؛ و ما همه اینها را از درون ۱۴ سال مبارزه بیرون آورده‌ایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر شده‌است و برادرمان مسعود را به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری نامزد کردیم. ما شایسته‌ترین، برجسته‌ترین، ما صالحترین فردی را که به نظر مان می‌رسید از روی همان احساس مسئولیتی که داشتیم نامزد کرده‌ایم. در تمام این مدت ۱۴سال برادرمان مسعود از همان اوایل بنیانگذاری سازمان، از اوایل سال ۴۶، در کوران این مبارزات بوده‌است؛ از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. مسعود تنها باقیمانده کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است…»</blockquote>در روز ۲۸ دی در دانشگاه صنعتی شریف مسعود رجوی علت پذیرش کاندیداتوری خودش را چنین توضیح داد:<blockquote>'''ما همچنان که بارها گفتهایم با حفظ نقطه نظرات خودمان در رابطه با قانون اساسی یعنی نقطه نظرات انقلابی خودمان نه ازموضع لیبرال نه از موضع انحرافی نه از موضع حقوقی صرف بلکه از موضع یک انقلابی و موحد راستین انقلابی که بیشتر می‌خواهد عناصر ترقیخواهانه بیشتری می‌خواهد. تمایلات عمیق و رادیکال بیشتری می‌طلبد به مقامات مسؤل درسطح عالیترین شخصیتهای کنونی کشور وضعیت خودمان را اعلام کردیم؛ و به ایشان گفتیم که در فضای موجود بایستی قدمی برداشت که حتی المقدور به جدائیهای انحرافی به جنگ افروزیها خاتمه بدهد یا مقداری آنها را ترمیم کند. این نیت آن قدر مقدس و آنقدر انسانی بود که بلااستثنا تمام آنها تأیید کردند وحتی به خود من گفتند که شما فداکاری بزرگی را انجام می‌دهید به دلیل اینکه فشارهایی که بعداً رویتان خواهد آمد پذیرشش ریسک مهمی محسوب می‌شود. از نظر حقوقی صرف هم در هیچ جای جهان در هیچ مجموعه حقوقی سابقه ندارد که وقتی قانونی بعنوان اراده اکثریت تلقی شد اقلیت را کسانی را که حتی به آن رای ندادند وحتی با آن مخالفت کردند از حقوق موضوع آن قانون محروم بکنند. به هرحال ما برای اینکه شاید بتوانیم تا حدودی در جهت رفع پراکندگیها جنگ افروزیها مؤثر باشیم، دست به معرفی کاندیدا زدیم. اولین قدمی که در تحقیق این مطلب انجام دادیم، بررسی لایحه انتخابات اولین ریاست جمهور ایران مصوب شورای انقلاب بود که در تاریخ اول دی در روزنامه‌ها منعکس است. در آنجا مطابق همان قانون ۴ شرط پیشنهاد شده بود برای ریاست جمهوری یعنی برای نامزدیش. شیعه ایرانی الاصل بودن، سن بیشتر از سی سال، عدم سوء پیشینه و ماده بعدی مدیر و مدبر و الی آخر. در این قانون به همان ترتیبی که گفتم در هیچ قانون دیگری در هیچ‌کجای جهان هم، یا لااقل ما خبر نداریم، که بشود اقلیتی را از حقوق مصوب در قانونی که طبعاً اکثریت به آن رای داده محروم بکنند. طبیعتاً ما خبرگان نمی‌خواستیم ما مؤسسان می‌خواستیم، ولی وقتی ایجاد شد به هرحال می‌خواستیم تأثیر مثبت و سازنده خودمان را بگذاریم و با خیلی از نیروهای دیگر در آن شرکت کردیم. اینجا هم همین‌طور. یعنی از همان در صد یا قطره آزادی و دمکراسی هم هست که از کانال آن بشود تأثیر گذاشت؛ طبیعتاً نمی‌خواستیم دریغ بکنیم و این چیزی است که طبیعتاً جناح مقابل خیلی بایستی خواستار آن باشد. بر این اساس به ما گفتند که می‌توانیدثبت نام بکنید؛ ولی بر خلاف سایر کاندیداها خودمان به هیچ وجه اعلام نکردیم برای اینکه به فرض اگر اشکال قانونی هست بازهم بررسی بشود. اجازه بدید عین نامه ای را که من به امضای خودم نوشتم (در آخرین روز امکان کاندیداتوری یعنی هشتم دی ماه). این نامه از طرف سازمان به وزارت کشور داده شده این فتوکپیش است'''</blockquote><blockquote>'''وزارت محترم کشور'''</blockquote><blockquote>'''سازمان مجاهدین خلق ایران بدینوسیله برادر مجاهد آقای مسعود رجوی را بعنوان کاندید ریاست جمهوری معرفی و مدارک مربوطه را نیزبه پیوست تقدیم می‌دارد -با تشکر مجاهدین خلق ایران.'''</blockquote><blockquote>'''بلافاصله بعد من یک نامه نوشتم به معاون وزارت کشور که باز این را هم می‌خوانم:'''</blockquote><blockquote>'''وزارت محترم کشور'''</blockquote><blockquote>'''جناب آقای دکتر میرسلیم، '''</blockquote><blockquote>'''ضمن اعلام آمادگی برای نامزدی ریاست جمهوری تقاضا می‌کنم تا اطلاع ثانوی از اعلام نام اینجانب بویژه در مطبوعات کشور خودداری فرمائید. بخصوص اینکه با توجه به مطالبی که جناب آقای فلانی که عمداً اسم را نمی‌گویم در جریانش هستند هرلحظه امکان صرف نظر کردن از کاندیداتوری وجود دارد.'''</blockquote><blockquote>''' این را منضم کردم به آن و فرستادم. منظور ما این بود که مطالعه بکنند چون قصد خیری داشتیم و در صورتیکه بهرحال وضعیت اقتضا نمی‌کند قانون که وضعیتش روشنه و اعلام نکنند؛ بنابراین ما صبر کردیم تا بعد وزارت کشور خودش اسم مرا اعلام کرد. مشروح قضایا البته محتاج فرصت دیگری است و شاید هم‌زمانهای دیگر تا و دقیق تر ومستندتر و موثقتر اینها را عرضه کنیم به مثابه گزارشی به تمام مردم ایران. اما بعد سر تیتر قضایا به این ترتیب بودکه تمایل بر این بود که من شخصاً کنار بروم. ابتدا از تبلیغات یعنی از رادیو و تلویزیون و بعد هم از کاندیداتوری؛ و تا به امروز؛ که طبیعتاً موضع ما این است که چون از کانال قوانین موجود وارد شدیم هر وقت از این لحظه به بعد مسؤلین به فرض تشخیص بدهند که کاندیداتوری من خلاف قانونی است حتماً خودشان خط خواهند زد و ما هم به آن گردن می‌گذاریم. نه تنها گردن می‌گذاریم بلکه از همه خواهران و برادران هم می‌خواهیم که با آرامش کامل با صبوری و متانت انقلابی با قضیه برخورد بکنند؛ ولی تا وقتی که مسؤلین اعلام نکردند ما هیچ تغییری در اوضاع به نظرمان نمی‌رسد. اینها چیزهاییست که برای تاریخ آینده هم درس خواهد بود. تا آنجاکه به ما مربوطه ما براساس اعتقادات نسلی که فقط به فقط رنجهای انقلاب را تحمل کرده براساس شرافت و آرمان میلیونها زن و مرد آزاده ای که در سراسر کشور مسولیت دفاع از خواسته‌های برحق شان را در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری، مسؤلیت سنگین را بر دوش ما گذاشتند حرفمان این است، حرف همه؛ که چوب، چماق و عوامفریبی دیگر اثر ندارد. اگر قانون است شکی نیست گردن خواهیم گذاشت. اما شانتاژ و تهدید چیزی نیست که درمقابلش سر فرود بیاوریم. اگر این نسل در مقابل تهدید و شانتاژ سرفرود می‌آورد امروز این انقلاب در اینجا نبود و بسیاری مقامات هم در جایی که نشستهاند نبودند. اجازه می‌خواهم به همه خواهر و برادرانی که این روزها دشنام شنیدندکتک خوردند مجروح شدند یا قلبهاشان جریحه دار شده تهنیت بگویم. تهنیت به خاطر اصالت و حقانیتی که حالا این شکل کنونی شما ازاین طریق آن را تعقیب می‌کنید. امر ما هیچ جایی برای شکست وخواری و بنبست برسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل بایستی فوق‌العاده هوشیار باشیم از لوث شدن مواضعمان از به ابتذال کشانده شدن توسط نیروهای شناخته شده خوداری بکنیم. برای ما مهم این نیست که چه تعداد رای بیاوریم یا نیاوریم. آن چیز که تا بحال اثبات شده و خودش هم تهنیت دارد و مرهون همین مقاومت‌ها و نیات پاک و صادقانه است این است، بالاترین کیفیت تکاملی جامعه مان تا امروز که هنوز در نیمه راه انتخابات هستیم موضع خودش را مشخص کرده، این موضع همچنان که گفتم چیزی نیست که وابسته به یک فرد یا فقط گروه باشد. این آرمانها، خواسته‌ها و حقوق عادلانهای است که میلیونها هموطن آگاه مبارز و شجاع و شرافتمند با این تفاوت که پنجه بکس یا تریبونهای غصب شده بدست ندارند، تا حالا موضع خودشان را مشخص کردند. به همین دلیل بازهم بایستی یادآوری بکنیم مسؤلیت سنگین فرد فرد خودمان را برای حراست از این آرمان و از این برنامه. برای حراست از آنچه که تا بهحال به آن رسیدیم و برای محافظت در مقابل انواع و اقسام توطئه‌هایی که همچنان تهدیدمان می‌کند. هرچقدر فشارها بیشتر بشوند، البته که ما اراده مان را بیشتر صیقل می‌زنیم. هرچقدر ناراحتی‌های بیشتری برایمان فراهم بکنند، البته که ما شور ایدئولوژیکی بیشتری احساس می‌کنیم. شما یادتان هست، این که من نمی‌خواهم مسئله را فردی بکنم ولی به هر حال مثالی که الان به ذهنم می‌رسد فقط همین است، فردی که گفتم منظورم در رابطه با خودم بود. به هر حال، ما تا آنجایی که در توان داریم و تا آنجایی که صداقت داریم که درست بفهمیم سعی می‌کنیم که درست عمل کنیم. '''</blockquote>
به موازات جنگ نظامی یک جنگ روانی هم علیه ساکنان در جریان بود، به این شکل که بیش از ۳۲۰ بلندگو در اطراف اشرف شبانه روز مشغول توهین و تهدید ساکنان بود.


در همان سال روح‌الله خمینی به رغم اینکه متعهد شده بود در انتخابات دخالتی نکند با با یک فتوا مسعود رجوی را از کاندیداتوری حذف نموده و اعلام کرد:
بعد از حمله ۱۹ فروردین به اشرف و اشغال بخش شمالی اشرف که باخسارات انسانی و مادی فراوان همراه بود، نوری مالکی نخست‌وزیر وقت عراق برای ساکنان ضرب الاجل ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱ را تعیین کرد، که باید تا آن تاریخ مجاهدین از اشرف بروند، این حملات و این ضرب الاجل‌ها که تعداد آن تا آن زمان به ۲۲ ضرب الاجل رسیده بود، بحران را وخیم‌تر می‌کرد. مجاهدین برای خروج از این بحران ۱۴ طرح ارائه دادند که دولت عراق هر کدام را به دلایلی نپذیرفت.


کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند حق کاندید شدن در انتخابات را ندارند.
لورنس باتلر نماینده‌ی دولت آمریکا هم به مجاهدین فشار می‌‌آوردکه اشرف را ترک کنند ولی حاضر نبود هیچ تضمین امنیتی بدهد. نوری مالکی نخست وزیر عراق هم اصرار داشت که مجاهدین به صحراهای جنوب عراق بروند. البته او هم هیچ تضمین امنیتی نمی‌داد. طاهر بومدرا در این زمینه می‌گوید:


روزنامه اطلاعات بر همین اساس در روز یکشنبه ۳۰ دی ۲ خبر را  منتشر کرد:
«شایعات زیادی حول جابجایی اشرفی ها به کمپ اِکو نزدیک ناصریه در جنوب و یا به نقره سلمان در صحرای سماوه در استان مثنی نزدیک مرز عربستان که یک بازداشتگاه برای زندانیان سیاسی  بود، میرسید. نزدیک ترین ذخیره آب به نقره سلمان حداقل چند روز راه پیمایی فاصله داشت. من نقطه نظرم را با کمیته صلیب سرخ بین المللی مطرح کرده و به توافق رسیدیم که از نزدیک مراقب اوضاع باشیم».<ref>داستان ناگفته کمپ اشرف- نوشته طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در عراق صفحه ۲۴</ref>


تیتر روزنامه اطلاعات:<blockquote>'''«امام خمینی: کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده‌اند حق ندارند رئیس جمهور شوند»'''<ref>اطلاعات- ۳۰ تیر ۱۳۵۸</ref>''' '''</blockquote>ستون اول روزنامه اطلاعات
در این فاصله مارتین کوبلر جایگزین اد ملکرت به عنوان نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل در عراق شد، او تلاش پیگیری در زمینه بستن اشرف داشت، طاهر بومدرا در این خصوص می‌نویسد:


'''«سازمان مجاهدین خلق ایران دیشب ضمن اطلاعیه ای انصراف مسعود رجوی را از نامزدی ریاست جمهوری اعلام کرد»'''
«مارتین کوبلر بطور رسمی توسط دبیر کل سازمان ملل بعنوان نماینده عراق در راس یونامی در تاریخ  ۱۱ اوت ۲۰۱۱ برگزیده شد. وی در تاریخ ۸ اکتبر برای ماموریت به عراق رسید و در حیرت همه کارکنان ،وی اعلام کرد که اولویت وی بستن کمپ اشرف میباشد. برای انجام این ماموریت  وی همه ماموریت ها را متوقف نمود. آژانس های  تخصصی سازمان ملل که  در عراق کار میکنند به حمایت امنیتی ارائه شده توسط یونامی وابسته  اند. از روزی که کوبلر به این ماموریت گماشته  شد، آژانس های تخصصی سازمان ملل خودشان  را در منطقه سبز زمین گیر یافتند بدون اینکه قادر باشند به اصل کارشان بپردازند».<ref>داستان ناگفته کمپ اشرف- نوشته طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در عراق  صفحه ۱۰۱</ref>


سازمان مجاهدین خلق همچنین در اطلاعیه خود از خمینی پرسید:
در نهایت کوبلر بدون اطلاع و اجازه ساکنان اشرف و نمایندگان آنان یادداشت تفاهمی (MoU) را با دولت عراق به امضا رساند، در نیمه شب ۲۵ دسامبر، پس از امضاء یادداشت تفاهم، وی به نمایندگان ساکنان زنگ زد و گفت که من هم اکنون یادداشت تفاهم را امضاء کردم. نماینده ساکنین به شدت اعتراض کرد که به عنوان طرف اصلی باید از پیش‌نویس آن مطلع می‌شدند.


ستون دوم از سمت چپ روزنامه اطلاعا'''ت''' <blockquote>'''«مستدعی است روشن فرمایید که آیا بر خلاف قوانین مصوب کشور، هیچ حمله و هجوم و مزاحمتی به شعبه‌ها و مراکز و اعضا و هواداران مجاهدین خلق ایران مجاز است یا خیر؟» '''</blockquote>
اما بهر حال ساکنان تصمیم گرفتند که همکاری و اشرف را ترک کرده و به کمپ لیبرتی بروند.
==کمپ لیبرتی مکان ترانزیت یا زندان==
[[پرونده:تصویری از کمپ لیبرتی.JPG|جایگزین=تصویری از کمپ لیبرتی|بندانگشتی|تصویری از کمپ لیبرتی]]
کمپ لیبرتی با مساحتی حدود نیم کیلومتر مربع در برابر مساحت ۳۶ کیلومتر مربعی اشرف بسیار کوچک بود، کمپ لیبرتی قرار بود براساس یادداشت تفاهمی که مارتین کوبلر امضا کرده بود، یک مکان ترانزیت موقت (TTL) باشد، که در آن کمیساریای عالی پناهندگان پروسه تعیین موقعیت پناهندگی را به عنوان اولین گام به سوی بازاسکان در کشورهای امن بردارد.


مسعود رجوی پس از فتوای خمینی ضمن انصراف از کاندیداتوری ریاست جمهوری در روز ۲۹ دی، در پیامی اعلام کرد:<blockquote>«اگر این مبارزه انتخاباتی بازنده‌ای داشته باشد، من نیستم».</blockquote>
طاهر بومدرا می‌گوید:
[[پرونده:مسعود رجوی و محافظ او احمد وشاق.jpg|جایگزین=مسعود رجوی - احمد وشاق - حسن پورقاضی|بندانگشتی|مسعود رجوی - احمد وشاق - حسن پورقاضی]]


=== کاندیداتوری مسعود رجوی برای نمایندگی مجلس در تهران ===
«سازمان ملل استدلال نمود که انتقال به کمیساریای پناهندگی این فرصت را داد تا پروسه تعیین موقعیت پناهندگی را بعنوان  اولین گام به سوی بازاسکان در کشورهای ثالث به شیوه امن و محیط طبیعی به اجرا درآورد. در یونامی ما  میدانیم که کمپ لیبرتی نه امن بود ونه بی طرف. این یک استدلال ساده برای فریب دادن اشرفی ها و گمراه کردن جامعه بین المللی بود». <ref>داستان ناگفته کمپ اشرف- نوشته طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در عراق  صفحه ۱۰۵</ref>
اواخر سال ۱۳۵۸ تلاش‌ها برای برگزاری انتخابات مجلس آغاز شد. مسعود رجوی یکی از کاندیداهای مجاهدین برای انتخابات مجلس بود که نامش در لیست ۳۰ نفرهٔ کاندیداهای مجاهدین وجود داشت. سازمان مجاهدین انتخابات مجلس را فرصتی برای ایجاد تغییراتی که مطلوب او بود می‌دانست . انتخابات در روز ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد.


در این انتخابات تقلبات بسیاری علیه مسعود رجوی صورت گرفت.
بعد از این که اولین گروه از ساکنان وارد کمپ لیبرتی شدند، معلوم شد که کمپ لیبرتی از استانداردهای کافی برخوردار نیست. کوبلر یک متخصص مدیریت پناهگاه کمیساریا در اتیوپی به نام مارتین زِرن را مأمور کرد تا شرایط کمپ لیبرتی را مورد ارزیابی قرار داده و آن را طبق استانداردهای بین‌المللی تأیید نماید. مأموریت زِرن به درستی تعریف نشده و گمراه‌کننده بود. استانداردی که او اعمال میکرد مربوط به پناهندگانی در شرایط اورژانس بود که بدلیل درگیری مسلحانه یا حادثه طبیعی، مردم در حال فرار و نجات جان خود هستند و گزینه‌ها بسیار کم می‌باشند. وضعیت اشرفی‌ها کاملاً متفاوت بود. در مورد آنها، ما با جامعه‌یی روبرو بودیم که بطور ساده با اخراج از مکانی مواجه بود که در آن به مدت بیش از ۲۶ سال زندگی کرده بودند. این یک وضعیت اورژانس نبود. آنها در حال فرار از یک جنگ داخلی یا یک حادثه طبیعی نبودند. آنها داشتند به زور از خانه‌های خود اخراج می‌شدند و به کمپ لیبرتی رانده می‌شدند تا، بطور ساده، زندگی برای آنها «غیر قابل تحمل» شود.<ref>داستان ناگفته کمپ اشرف- نوشته طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در عراق  صفحه ۱۱۳</ref>


در روز ۲۳ اسفند ۱۳۸۳ یک شاهد طی تماسی با رادیو آمریکا در مورد اولین انتخابات مجلس و آراء مسعود رجوی گفت:<blockquote>«همون موقع که رأی آقای رجوی را که ۲ میلیون رأی آورد، بنده چون دوستان من در مرکز آمار بودن، میدونم رأی آورد؛ ولی آقای خلخالی آمد اونجا رجوی را کرد رجایی»</blockquote>مسعود رجوی با وجود تقلبات با ۲۹۷ هزار رأی نفر دوازدم تهران شد.<ref>سی خرداد ضرورت تاریخ قسمت پنجم</ref>
در نتیجه کمپ لیبرتی نه استاندارد بود و نه امن، و این موضوع زندگی در این محیط بسیار کوچک را سخت می‌کرد. طاهر بومدرا در این باره می‌نویسد:


سازمان مجاهدین خلق ایران لیست تقلبات در این انتخابات را در یک اطلاعیه اعلام نمود:<ref>اظهارات سخنگوی مجاهدین خلق دربارهٔ تقلبات انتخابات اخیر (۲۸ اسفند۵۸)</ref>
«بنابراین برای همه روشن بود که در هر صورت، اشرفی‌ها در معرض بی خانمانی بوده و از یک شهر مدرن ۳۶ کیلومتر مربعی به یک بازداشتگاه فرستاده  می‌شدند که مکان ترانزیت موقت  نامیده میشد، در یک منطقه امن در کنار فرودگاه بین المللی بغداد با مساحتی کمتر از نیم کیلومتر مربع، بدون چشم انداز جدی برای بازاسکان در آینده‌های نزدیک. کوبلر استدلال کرد که اشرفی ها در یک بازداشتگاه  باشند بهتر است  از اینکه کشته شوند. چنین استدلالی  از جانب نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل اعتراض برانگیز است. حقوق مبنایی افراد بی‌دفاع را انکار می‌کند، ازجمله حق زیستن، چرا که  به آنها  گفته شد که بین رفتن به بازداشتگاه بدون حق استیناف و مردن در اشرف یکی را برگزینند. چنین مشی انعطاف ناپذیری به این معنی بود که یونامی مشی رادیکالتری در رابطه با اشرف به نسبت دولت عراق  اتخاذ کرده بود. دولت عراق یعنی مالکی، بعنوان سرسخت ترین تصمیم گیرنده در عراق ، انعطاف بیشتری نسبت به مشی «جابجا شو یا بمیر» کوبلر از خود نشان داد».<ref>داستان ناگفته کمپ اشرف- نوشته طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در عراق  صفحه ۱۰۵</ref>
* تبلیغ و تحریک مردم علیه سازمان مجاهدین و توهین و مارک زدن به مجاهدین ۱۸۶۰ مورد
* اختلال و تقلب در هنگام شمارش آرا، قلم بردن در تعرفه‌ها، نوشتن آرای کاندیداهای سازمان به حساب کاندیداهای دیگه ۳۱۴ مورد
* دخالت در رای‌گیری با کارت جعلی ۱۹۰ مورد
* تبلیغ علیه مسعود رجوی ۱۱۵ مورد
* سوءاستفاده از سمت روحانیت و ریاست حوزه ۲۹۱ مورد
* استفاده از تعرفه اشخاص و بیسوادان به نفع کاندیداهای ائتلاف بزرگ ۳۵۵مورد
* سوءاستفاده از شناسنامه غیر و فتوکپی کارت شناسایی به جای شناسنامه ۲۱۷ مورد
* اخراج ناظران و معترضین به تقلب از حوزه با کتک زدن و بازداشت ۱۵۳ مورد
در ادامه روح‌الله خمینی فرمان به دو مرحله ای شدن انتخابات داد. مجاهدین خلق در بیانیه‌ای مخالفت خود را اعلام کردند. در مرحله دوم فرصت برای حذف کامل نمایندگان بازمانده از مجاهدین خلق باقی بود. در عمل نیز چنین شد و در پایان دور دوم هیچ‌یک از مجاهدین نتوانست به مجلس راه یابد.


== میتینگها و سخنرانی‌های مسعود رجوی ==
اما این تمام ماجرا نبود، محاصره‌ی سخت پزشکی، لجستیکی، رسانه‌ای و گاهاً غذایی زندگی را به ساکنان سخت می‌کرد. همچنین این کمپ به صورت نوبه ای مورد حملات موشکی رژیم ایران قرار می‌گرفت. در واقع زندگی در لیبرتی که قرار بود مکان موقت ترانزیت برای عبور به کشورهای ثالث باشد، آرام آرام غیر ممکن می‌شد، در طول این مدت  ۵ حمله سنگین موشکی که تلفات انسانی زیادی بهمراه داشت در تاریخ‌های زیر به لیبرتی انجام شد:
[[پرونده:اولین سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران.JPG|جایگزین=اولین سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران|بندانگشتی|اولین سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران]]


=== اولین میتینگ مسعود رجوی در دانشگاه تهران ===
۲۱ بهمن ۹۱
در چهارم بهمن ۱۳۵۸، یعنی چهار روز پس از آزادی، مسعود رجوی یک میتینگ در دانشگاه تهران برگزار کرد. او در آن سخنرانی سقوط شاه را آغاز راه توصیف کرد؛ و در ایان سخنرانی گفت:<blockquote>«من نیامدم این‌جا که روند خودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم. ما نیامدیم که آنچه را که هست و فقط هست تأیید کنیم. لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیز باید باشد؛ و چه چیز نباید باشد! برادران، خواهران، رزمندگان و مبارزین! ما سر نداده بودیم که به‌جایش زر بگیریم. مگر جانمان را برای این داده بودیم که به‌جایش جاه بگیریم؟ از جا برنخاسته بودیم، قیام نکرده بودیم که در جاهای بهتر و صندلی‌های بهتر و مقامات بهتری قعود کنیم»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی مسعود رجوی- ص7</ref></blockquote><blockquote>او در ادامه آن سخنرانی گفت:</blockquote><blockquote>انقلابات پیروزمند جهان رو همه مطالعه کردهاید، سازمان داشتند و سلاح ولی خلق ما چه داشت؟ فقط سینه ای سپر کرده وآنطور که ما توی زندان می‌شنیدیم در اون شب‌های محرم، بانگ تکبیر. این خلق اینطور تا اینجا این پیروزی رو بدست آورده، وای برما اگر این پیروزی رو درست ادامه ندیم. پس مبادا که فرصتهارو ازدست بدیم و به نسل نفرین شده‌ای خودمون رو تبدیل کنیم. به صراحت باید گفت برادران و خواهران، مبارزه حق هر بشریست و حق هر نیرویی ویژگی انسانه اگرانسان مبارز نباشه که انسان نیست. امروز انقلاب ایران پیروزیش در گرو شماست که آیا رسالت خودتون رو انجام خواهید داد یا نه، و این رسالتی است بس مشکل. میشه نشست و تا نهایت حرکت خودبخودی رو تقدیس کرد. این حرکت خیلی عظیمه، خیلی قابل ستایشه ولی نباید به همین قناعت کرد گفتیم که ما درآغاز راهیم راهی بس دور و دراز که تا قلة توحید ادامه داره. با درود به تمام شهدای انقلابی خلق، پیروز باد انقلاب دمکراتیک ایران!<ref>کیهان- ۵ بهمن ۱۳۵۷</ref></blockquote>در دقایق پایانی میتینگ بود که مسعود رجوی به جای «انقلاب اسلامی»، روی «انقلاب دموکراتیک» تأکید کرد. یک نفر سؤال کرد: «انقلاب دموکراتیک یعنی چه؟» رجوی گفت: «یعنی انقلابی با شرکت مردم؛ همه قشرها خلق!»<ref>استراتژی قیام، ص7</ref>
[[پرونده:مسعود رجوی دانشگاه تهران.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در دانشگاه تهران|بندانگشتی|مسعود رجوی در دانشگاه تهران]]


=== دومین میتینگ مسعود رجوی در دانشگاه تهران ===
۲۵ خرداد ۹۲
این میتینگ در ۴ اسفند ۱۳۵۷ برگزار شد. در این سخنرانی مسعود رجوی سخنانی ایراد کرد که زیاد قابل انتظار نبود. وی بجای حمایت تام و تمام از خمینی بدون اینکه نامی از وی ببرد گفت:<blockquote>«انتصابات مختلف سیاسی و نظامی و اداری، تا سرحد امکان و به‌خصوص در حد کادرهای طراح و رهبری‌کننده، با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد».<ref>کتاب موضع‌گیریهای سیاسی مجاهدین خلق ایران در آستانهٔ پیروزی انقلاب، ص 37</ref></blockquote>مهدی ابریشمچی از کادرهای بالای مجاهدین در مورد این میتینگ و موضع‌گیری مسعود رجوی می‌گوید:<blockquote>«نکتهٔ خیلی مهم این بود که این موضعگیری واقعاً مخالف انتظار اکثریت مردم بود. به این دلیل که این موضعگیری درست در روزهایی انجام گرفت که خمینی در اوج محبوبیت بی‌بدیل روزهای اول حاکمیتش بود. رژیم شاه سرنگون شده بود و مردم تصویر خمینی را در ماه می‌دیدند. در واقع به خمینی گوشزد می‌شد که نباید زیر آنچه که در مورد مسألهٔ آزادیها در پاریس قول دادی، بزنی!»<ref>کتاب شاهدان- مهدی ابریشمچی-ص ۲۰</ref> </blockquote>
[[پرونده:مسعود رجوی در احمد آباد بر سر مزار دکتر محمد مصدق.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار دکتر محمد مصدق|بندانگشتی|مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار دکتر محمد مصدق]]


=== سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد ===
۵ دی ۹۳
ده روز بعد در روز ۱۴ اسفند ماه در سالروز درگذشت دکتر مصدق مسعود رجوی بر مزار دکتر محمد مصدق یک سخنرانی داشت. او در این سخنرانی گفت:<blockquote>«و به‌نام رهبر فقیدی که در این‌جا آرمیده‌است. رهبری استوار، سرسخت و سازش‌ناپذیر که نخستین بار درس مبارزه با استعمار را در مکتب او آموختیم. آن‌که در میهن خود غریب و در خانه‌اش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید به‌سر برد. از این‌رو جای آنست که بدواً خالصانه‌ترین درود انقلابی خود را نثار این آموزگار جنبشهای بزرگ ضداستعماری ملل اسیر و در زنجیر جهان کنیم؛ و همچنین درود بفرستیم به شهید پرافتخار – وزیر خارجه قهرمان دکتر محمد مصدق – شهید دکتر حسین فاطمی، قهرمان ملت ایران؛ و نیز درود بفرستیم به شهدای پرافتخار سی‌ام تیر… به همین مناسبت از کلمات تاریخی خود دکتر مصدق یاری می‌گیریم و درود بفرستیم باز هم به همه کسانی بقول خود او «.... در سیاست مملکت اهل سازش نیستند و تا آنجا که بتوانند مرد و مردانه می‌ایستند و یکدندگی به‌خرج می‌دهند».... و درود می‌فرستیم باز هم به کسانی که بقول خود ایشان».... در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود می‌گذرند»..... چیزی که ما می‌خواهیم این است که: مبادا اشتیاق توده‌های مردم نسبت به اسلام، به یأس و دلسردی منتهی شود! خلاصه این‌که ما می‌گوییم: جمهوری اسلامی بله! ولی سوء استفادهٔ ارتجاعی از اسلام نه!»<ref>کتاب موضع‌گیریهای سیاسی مجاهدین خلق ایران در آستانهٔ پیروزی انقلاب، ص 55</ref></blockquote>


=== میتینگ مسعود رجوی در ترمینال خزانه ===
۷ آبان ۹۴
روز چهارم خرداد ۱۳۵۸ به مناسبت اعدام بنیانگذاران مجاهدین خلق ایران یک میتینگ بسیار بزرگ در ترمینال خزانه در جنوب تهران برگزار شد. در این میتینگ مسعود رجوی آیت‌الله طالقانی را به عنوان کاندیدای مجاهدین در ریاست جمهوری معرفی کرد.
[[پرونده:مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آینده‌ی انقلاب.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهٔ انقلاب|بندانگشتی|مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهٔ انقلاب]]


=== سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران مشهور به آینده انقلاب ===
۱۴ تیر ۹۵
روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین خلق یک میتینگ در دانشگاه تهران برگزار کردند که در آن از قتل و کشتار هوادارانشان شکایت کردند. مسعود رجوی در سخنرانی خود در این میتینگ گفت:<blockquote>«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شده‌ایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان به قول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سئوال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آنروزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آنقدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضدانقلاب به معنی حقیقی کلمه و نه به معنی ابتذالیش واقعاً نمی‌توانست مخدوش بشه. به این ترتیب جایی برای شیرین زبانی، خوش رقصی، مجاهد نمایی و مسلمان نمایی باقی نمانده بود. آخرآنروز در صحنه هیچ اثری از آنهایی که امروز ما را از قیام به مسئولیتهای تاریخیشان میترسونند نبود. چونکه بازی گرگم به هوا نبود، مبارزه سخت و خشن و جدی، و یا اگر هم از بعضی از اینها خبری بود، در پشت صحنه، در پشت جبهه و نه در صفوف نخستین، مرزها نمی‌توانست مخدوش بشه. اهل اسلام و اهل نفاق به سادگی قابل تشخیص بودند. البته باز هم شکر خدا که با این آزمایشی که امروز در کورانش هستیم، باز هم‌مرزها برامون روشنتر شد. فهمیدیم که هر کسی چه در دل داره و چند مرده حلاجه و در اوج همین آزمایش و در یکی از دقیق‌ترین و حساسترین نقاط آن بود که تازهترین و آخرین شهید به خاک افتاد، عباس، مجاهد کارگر، کارگر شهید. </blockquote><blockquote>گناه عباس چه بود، اگر در این نشریه دیده باشین، خودش قبل از شهادت به خط خودش نوشته: من عباس عمانی که یکی از طرفداران سازمان شما می‌باشم دیپلم چهارم نظری را گرفته‌ام. (باد در بلندگو می‌پیچد و صدا خوب نیست) و فعلاً در پروانه سازی در نعمت‌آباد کار می‌کنم. برادران کارگرم را راهنمایی کردم تا هوادار سازمان شما باشند، و همچنین در محل زندگیمان، شیر و خورشید، چهار راه عباسی نیز دوستانم را، بیشترشان را، هوادار سازمان کردهام و بعضی از بچه‌های فامیلهایمان را هم همین‌طور، از گفتن این مطالب نه پاداش می‌خواهم و نه برای خودستایی است، چون حقیقت را همیشه باید ترویج کرد، حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. …</blockquote><blockquote>بله، به نظر ما میان احمد تا عباس فرقی نیست. هر دوی آنها حقیقت را ترویج می‌کردند، خواه با تفنگ و خواه با اوراق انتخاباتی، حقیقت حقوق یک خلق، حقیقت حقوق مستضعفین حقیقت حقوق کارگر و دهقان با این تفاوت که آن موقع، نبرد با ضدحقیقت، با سالوس و ریا و تزویر بسیار ساده‌تر از حالا بود، بهمین دلیل شأن عباس بسیار بالاست، حقیقتی را که بهش گواهی داد، و این شهادتی بودعلی گونه، علی وار بدست خوارج، قشریون و مترجعین. شهادتی نه به دست کفار آریامهری، بلکه بدست اوباش و چماقداران ایادی انحصار طلب، امروز جمجمه عباس ما را شکستند، خونش رو به زمین ریختند؛ ولی با پیامش چه خواهید کرد. حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. بله الزام به ترویج حقیقت، از ذات خود حقیقت میجوشه، مسئولیت همه دانایان، آگاهان، روشنفکران، که حالا یک کارگر پیشتاز آنها شده، و به همین دلیل حقیقت بخودی خود دارای آن نفوذ، اقتدار و درخششی است که هیچ نیرویی را سرانجام توان برابری با اون نیست.</blockquote><blockquote>همین چهره‌ها بودند که درجریان انتخابات کتک خوردند، جمجمه‌هاشون شکست، مجروح شدند، گلوله خوردند، اما آرامش را حفظ کردند، بردباری انقلابی نشان دادند. (جمعیت ـ درود بررجوی) چه کسانی آرامش را حفظ کردند، چه کسانی خون جگر خوردند و دم برنیاوردند (کف زدن جمعیت). شما بودید، حتی اسم شهید را هم اعلام نکردیم. سوز دل پدر و مادرش را تصور کنید، این بود آزمایش انضباط و اخلاق انقلابی و اخلاق اسلامی، درمقابل آن جرح و ضربها، صدها تن مجروح در گوشه و کنار کشور و هزارها تن مضروب و کتک خورده و تحریکات جمعه و ایام عزا، و رادیو و تلویزیون و شهید، ما هم آزمایش دادیم، این آزمایش ما بود، پس بگذارید همین‌جا تشکر بکنم، از فرد فرد میلیونها تنی که در این انتخابات براستی آزمایش حقانیت، اصالت، و رشد و بلوغ سیاسی خودشون را دادند. از همه مردم، از همه آنهایی که صادقانه از ما حمایت کردند، بویژه جوانان شریف، شجاع و غیور که توانستند بر احساساتشون غلبه کنند و براستی که چه کسی میدونه که این تحملها چقدر مشکل است. مخصوصاً من بایستی از خواهران و برادران عزیز کردمون تشکر بکنم. وقتی تلفناً با رهبران مذهبی و سیاسی آنها تماس گرفتم و بهشان گفتم که بالاجبار بایستی کناره گیری بکنم و از آنها استدعای آرامش کردم، براشون فوق‌العاده دردناک بود، خود آنها هم به درستی نمی‌دانستند که چطور بایستی آرامش را حفظ بکنند، اما با این همه، همه نوع گونه قول مساعدت دادند و در عمل هم دیدید. عده دیگر از ما می‌پرسیدند چطور که کاندیدای ما بایستی حذف بشه ولی تیمساران شاهنشاهی برجای بمانند، باز هم من گفتم نمی‌دانم ولی آرامش را باید حفظ بکنیم '''.''' خوب این از اخلاق و انضباط انقلابی ما '''،''' فردای انتخابات مسلحانه به ما حمله کردند، باران دشنام و باران گلوله‌های ژـ ۳ اینهم مظهر دیگری از اخلاقیات آنچنانی در پشت مارک اسلام با برگ مأموریت»</blockquote>مسعود رجوی در ادماه این سخنرانی در اعتراض به هجوم هواداران خمینی به اعضاء مجاهدین فریاد زد:<blockquote>«پس کجائید ای مسلمانها؟ مگر نمی‌بینید چه به روز ما و هوادارانمان و خانواده‌هایمان می‌آورند؟ مگر دائماً تکرار نمی‌کردید از قول رسول خدا «من سمع رجلاً ینادی یاللمسلمین! فلم یجبه، فلیس بمسلم»؛ در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمانها را به کمک بطلبد و اجابت نکنند، مسلمان نیستند. یا لاالمسلمین پس کجائید؟ چرا صدایتان در نمی‌آید؟ الله‌اکبر! مگر نمی‌بینید که چطور طرفداران ما را سر می‌برند در نظام جمهوری اسلامی: پس چرا سکوت پیشه کردید؟ مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارید؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت؟»<ref>10بهمن 58، سخنرانی در دانشگاه تهران: آیندهٔ انقلاب</ref></blockquote>مسعود رجوی همچنین برنامه و خواسته‌های سازمان مجاهدین را برای ایران چنین اعلام کرد:<blockquote>«پس بگذارید تصریح کنم، این آینده انقلاب است که برای ما اهمیت داره، و بنابراین، هیچ‌کدام از ما، هیچ‌کدام از ما، نه مشتاق و نه مدعی و نه خواهان هیچ پست و مقامی بوده و هستیم. ما آینده انقلاب را روشن و فیروزمند می‌طلبیم. بله ما هستیم یعنی از این پس به قول علی ع شعار ما اینه: العمل، النهایه، الاستقامه. عمل، دیدن نهایت و پاداش و پایان کار و استقامت روی این؛ بنابراین ما حول این برنامه، حول این خطوط اسلامی و انقلابی و مردمی، میگیم هر کس میخواد بیاد. هر کس برایش واجد اهمیته که تفرقه‌ها برن کنار و تمام خلق رو به جلو بره چه بهتر. باین ترتیب، ملاحظه می‌کنید، که اگر معیارهای عملی بمیان بیاند، چقدر راه‌ها و تشخیصها ساده خواهد بود. خواستهامون هم همان برنامه است، اجازه می‌خواهم، سرخطش را باز هم بخوانم که ما چه می‌خواهیم وحول چند نکته اش توضیح بدهم. شوراهای مردمی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مردم، آزادی کامل احزاب، عقاید و مطبوعات حقوق ملیتها :) بخصوص در مورد کردستان، یک نکته بسیار باریکتر از مو هست که نبایستی ازش بگذریم و آن کلمه خودمختاری است، این کلمه برای مردم آنجا مقدس شده، سالهای سال بهشون ستم شده بود، ما بایستی موضع خودمانرا روشن بکنیم، آیا نسبت به کلمات حساسیم، آیا باید جنگ کلمات راه انداخت، اگر برای مردم این کلمه مقدس است. بایستی مفهوم و چارچوبش را روشن کرد و بهشون گفت و داد؛ و بعد مسئله برابری زن و مرد، هرچقدر میخواین، از حقوق مادر و اهمیت مادر و احترام به مادر صحبت بکنین، همه اش درست؛ ولی بیاین یک مقداری هم حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی زن را بهش بدین تا درجه دوم تلقی نشه، بعد مساوات اسلامی تشیع وتسنن بود، ماده نهم، زمین برای دهقان و کار برای کارگر بود، و ماده دهم مسکن، بهداشت، و تحصیلات برای همه، اینها را برای این می‌خوانم که ما روش هستیم و خواهیم بود. یازده: مبازره با هرج و مرج بود و تأمین آسایش اجتماعی برای تمام مردم»</blockquote>


=== سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران در اسفند ۵۸ ===
از بین این حملات سنگین‌ترین آن در ۷ آبان ۱۳۹۴ بود، که جان ۲۴ نفر را گرفت و خسارات سنگینی به کمپ وارد آورد. کمپ لیبرتی از به یک قتل‌گاه تبدیل شده و این یک هشدار به سازمان ملل و دولت آمریکا بود. همزمان سازمان مجاهدین خلق و مریم رجوی رئیس جمهور شورای ملی مقاومت ایران در اروپا فعالیتهای گسترده ای را برای یافتن راه خروجی ازین بحران آغاز کردند.
در دوم اسفندماه ۱۳۵۸ مسعود رجوی سخنرانی دیگری در دانشگاه تهران داشت. دراین سخنرانی نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر شرکت داشتند. مسعود رجوی در این سخنرانی باز هم به بسته شدن راه‌های مبارزه مسالمت‌آمیز اعتراض نمود. او گفت:<blockquote>«پس بیائید پیدا کنیم، کدامین جماعت از ما بود که در سوگندش نیرنگ نهفته بود. نیرنگ انحصار و فزون طلبی. «انما یبلوکم الله به» این‌ها همه‌اش آزمایش است. باز هم به روایت قرآن وقتی رشته‌ها و پیوندها شکسته می‌شود، آن طبقات و گروه‌هائی روی کار می‌آیند که دوباره جامعه را می‌برند به سمت طبقات فرادست و طبقات فرودست …</blockquote><blockquote>همان نظام قبلی، همان مسیر تدریجی بجانب طاغوت‌های زمان و طاغوت‌های جهان، درست بهمین دلیل بود که من پارسال در همین‌جا و در همین زمین اعتراض کردم، سوگندها را در برابر یکی دیگر از آخرین شهداء یادآور شدم، و پرسیدم چرا؟ چرا؟</blockquote><blockquote>همانروز گفتم که اگر جهاد یک مجاهد را خوار بدارید، توی سرش بزنید، از نیروهای واقعاً انقلابی خلع ید و قطع ید کنند، تهمت و برچسب بزنند، اتهام مارکسیست ـ اسلامی را بگونهای دیگر تکرار بکنید؛ و مسالهای نظیر کردستان را بجای حل اصولی با برچسب تجزیه طلبی به قهر و تعارض بکشانید. لاجرم مجدداً طبقهای را رشد خواهید داد که «هی اربی من امه» فزودهتر و برتر در میان طبقات خلق خواهد شد.</blockquote><blockquote>آخر، اگر قرار می‌بود در یک جامعهای همه مثل هم فکر کنند، مثل هم نظر داشته باشند، سر موئی بین اندیشه و رأی آن‌ها اختلاف نباشد، که خدا خودش اینکار را می‌کرد. پس چرا ما باید آنقدر حقیقت را و درست را و اسلام را هم منحصر بخودمان بکنیم؟ آنقدر که بگوئیم هر که رأیش رأی ما نیست، اصلاً نظر ندهد، یا مثل همین دیروز در خزانه و روز قبلی‌اش در گود و روز قبلی‌اش در یاخچی‌آباد تهران، چون مجاهد است و یا به مجاهدین وابستگی دارد، تمایل یا سمپاتی ابراز می‌کند، حق زندگی ندارد»<ref>روزنام مجاهد- فوق‌العاده شماره - یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۵۸</ref></blockquote>مسعود رجوی همچنین در این سخنرانی نسبت به بسته شدن راه‌های مبارزهٔ مسالمت آمیز اعتراض کرده و گفت:
==تلاش برای یافتن محلی برای باز اسکان==
باز اسکان اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران موضوع ساده ای نبود. جان کری وزیر خارجه آمریکا جاناتان واینر را به عنوان نماینده‌ی ویژه در امور باز اسکان ساکنان اشرف تعیین کرد، تا این که بتواند راه حلی برای این بحران بیابد، اما  واینر اعتراف کرد که به تعداد زیادی از کشورها مراجعه داشته اما آنها نپذیرفتند، که میزبان مجاهدین باشند. علت این بود که دولت ایران با فشارهای سیاسی بر این کشورها از آنها می‌خواست که با این توافق مخالفت کنند. مارتین کوبلر [نماینده ویژه دبیرکل و رئیس یونامی] برخلاف قوانین بین المللی در مورد  با دولت ایران و سفیر ایران در عراق بر سر مسأله‌ی مجاهدین مذاکره می‌کرد،


[[پرونده:میتینگ مسعود رجوی در رشت.jpg|جایگزین=میتینگ مسعود رجوی در رشت|بندانگشتی|میتینگ مسعود رجوی در رشت]]
به عبارتی چون مجاهدین اپوزسیون دولت ایران بودند و اساسا خطری که جان آنان را تهدید می‌کرد از طرف جمهوری اسلامی بود، براساس قوانین بین المللی نباید در مورد وضعیت آنان با دولت ایران مذاکره می‌شد.به همین دلیل مجاهدین کوبلر را بایکوت کردند و از هر گونه ملاقات با او سرباز زدند و اقدامات او را غیرقانونی خواندند.
<blockquote>«بیایید خودتان به دست خودتان، با بستن راه‌های فعالیت قانونی، راه‌های فعالیت غیرقانونی را باز نکنید. از این فرصت که تمام نیروها حاضر شدند به‌رغم همه محدودیتها، مشتاقانه باز هم شرکت بکنند، باز هم همکاری بکنند، استفاده بکنید. ما زندگی و فعالیت در یک نظام قانونی را پذیرفتیم، اگر بگذارند. آن‌قدر پذیرفتیم که تا به‌حال از حق قانونی، شرعی، اخلاقی دفاع از خودمان هم استفاده نکردیم. شنیدید ما یک گلوله شلیک کرده باشیم؟ یک مورد حتی؟ ولی هیچ‌کس، هیچ‌کس از مقامات مسئول نیآمد به ما بگوید که داستان شما چیست و بر سر شما چه می‌گذرد؟ اما اگر پیوسته یک عده‌ای بخواهند با چماق و گلوله به ما بتازند و هیچ مقام مسئولی هم جوابگو نباشد، دیگر تکلیف چیست؟»<ref>2اسفند 58، سخنرانی در دانشگاه تهران- [https://news.mojahedin.org/i/news/170197 وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>


=== سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ رشت ===
خانم مریم رجوی در سالروز حمله موشکی به لیبرتی گفت:<blockquote>«به‌این‌ منظور ‌رژیم آخوندی و دولت عراق و همدستان بین‌المللی آنها به‌ویژه مارتین کوبلر کمپ لیبرتی را برای انهدام فیزیکی مجاهدین یا لااقل نابودی سیاسی و انحلال تشکیلاتی آنها طراحی کردند. اما این مجاهدین بودند که لیبرتی را از سنگستان به‌ گلستان تبدیل کردند و جامعه بین‌المللی را واداشتند که برای هجرت بزرگ از عراق راه باز کند». <ref>سخنرانی مریم در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۶- وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/204425/__cat_url__ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>در این شرایط که از قبل پیچیده‌تر شده بود، در کنار تلاش‌های بین‌المللی سازمان مجاهدین هم به تلاش‌های خودش افزود و نهایتاً کشور آلبانی تعدادی از ساکنان لیبرتی را پذیرفت.  
در میتنگ مسعود رجوی در رشت حدود ۳۰۰ هزار نفر شرکت داشتند. سعید قاسمی از فرماندهان سابق سپاه در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«این‌جا وقتی توی شمال سخنرانی کرد، بالای سر میرزا کوچیک‌خان، دویست هزار نفر دانشجو و جوون همینجوری ریخته بودن! وقتی صحبت می‌کرد، اینا همینجوری غش می‌کردن! چنین کاریزمایی! چیز چیزم نمی‌کرد! حرف بلد بود بزنه و اینها! اونقدرم خاطرخواه داشت!»<ref>سخنرانی سعید قاسمی در دانشگاه امام صادق، مهر ۸۸</ref></blockquote>مسعود رجوی که در رشت با استقبال و هیجان بسیار جمعیت مواجه بود گفت:<blockquote>«آخر مگر گناه ما چیست؟ مگر ما در سراسر این مدت حتی به‌عنوان مثال یک گلوله هم شلیک کردیم؟ پس چه شد که برای آنها مجاهد محبوب دیروز، حالا منافق شد و ضدانقلاب؟»<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=xqhHNJXzOUo میتینگ رشت - سخنرانی مسعود رجوی]</ref></blockquote>


=== سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ تبریز ===
دبیرخانه شورای ملی مقاومت در اطلاعیه خود نوشت: «پس از توافق دولت آلبانی با پذیرش ۲۱۰ نفر، نمایندگان ساکنان و مقاومت ایران در ۸ ژانویه به تیرانا رفتند.آنها خواستار پذیرش تمام ساکنان لیبرتی در آلبانی شدند و به‌طور مکتوب به دولت آلبانی تضمین دادند که همه هزینه ها را در مورد افراد انتقالی مورد توافق طرفین تقبل خواهند کرد».<ref>اطلاعیه‌ی دبیرخانه [https://www.iranncr.org/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DB%8C%DA%A9/1735-%D8%B3%D9%88%D8%A1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AC%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA.html شورای ملی مقاومت ایران] - ۲۷ اسفند۱۳۹۱  ۱۷ مارس ۲۰۱۳</ref>
در روز ۲۰ اسفندماه ۱۳۵۸ مجاهدین میتینگ دیگری در تبریز داشتند که در آن مسعود رجوی نیز سخنرانی کرد.<ref>سخنرانی مسعود رجوی در تبریز- [https://www.youtube.com/watch?v=MvVqlkUikZ0 کانال یوتیوب بسوی پیروزی]</ref> این میتینگ با سخنرانی عزیز رضایی مادر چند جانباخته در زمان شاه آغاز شد. سپس احمد حنیف‌نژاد برادر محمد حنیف نژاد در آن با زبان ترکی به سخنرانی پرداخت. سخنران بعدی موسی خیابانی عضو مرکزیت سازمان مجاهدین سخنرانی کرد.<ref>نشریه مجاهد فوقالعاده شماره 7 انتخابات - 22 اسفندماه 1358</ref>
[[پرونده:سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ امجدیه تهران.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در میتینگ امجدیه تهران|بندانگشتی|447x447پیکسل|مسعود رجوی در میتینگ امجدیه تهران]]


=== سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه ===
پس ازین توافق شورای ملی مقاومت به  مارتین کوبلر تلاش کرد بخاطر انتساب نتایج این توافق به خودش اعتراض کرد<blockquote>«مارتین کوبلر در روز یکشنبه ۲۷ اسفند ۹۱ (۱۷مارس ۲۰۱۳) در نامه یی به خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، تلاش کرده است در نهایت فرصت طلبی اقدام انساندوستانه نخست وزیر آلبانی مبنی بر پذیرش پناهندگی ۲۱۰ تن از ساکنان لیبرتی را به جیب خود ریخته و در آستانه اجلاس شورای امنیت برای سرپوش گذاشتن بر جنایت علیه بشریت در لیبرتی که خود تسهیل کننده آن بوده است، مورد سوء استفاده قرار دهدعلاوه براین او می‌خواهد با عادی جلوه دادن اوضاع بر روی ساکنان فشار مضاعف وارد کند تا مسأله مبرم امنیت دستجمعی در لیبرتی را که از هر سو مورد تهدید است، فراموش کنند».<ref>اطلاعیه‌ی دبیرخانه [https://www.iranncr.org/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DB%8C%DA%A9/1735-%D8%B3%D9%88%D8%A1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AC%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA.html شورای ملی مقاومت ایران] - ۲۷ اسفند۱۳۹۱  ۱۷ مارس ۲۰۱۳</ref></blockquote>خبرگزاری آسوشتیدپرس هم نوشت: «دولت آلبانی میگوید که به 210 نفر از اعضای یک گروه اپوزیسیون ایرانی که در یک کمپ سابق نظامی آمریکا در نزدیکی بغداد زندگی میکنند پناهندگی میدهد. نخست وزیر البانی،  این موضوع را بعد از ملاقات با معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا باربارا لیف و فرستاده سازمان ملل در عراق مارتین کوبلر و سایر مقامات اعلام نمود. او گفت که این پیشنهاد «بدلایل انسانی» ارائه شده است».<ref>خبرگزاری آسوشتیدپرس ۱۶ مارس ۲۰۱۳</ref>
مسعود رجوی طی یک سخنرانی در خرداد ۵۹ در استادیوم صد هزار نفری امجدیهٔ تهران، که به‌خاطر بزرگداشت قربانیان حملات جمهوری اسلامی به هواداران مجاهدین برگزار شده بود، پیدایش و رواج سرکوب در جامعه را محکوم کرد. مسعود رجوی در این سخنرانی که به سخنرانی «چه باید کرد» مشهور شد به کشته شدن تعداد زیادی از اعضاء این سازمان در حملات کور توسط افرادی که آنها را منتسب به حکومت می‌دانست پرده برداشت:


<blockquote>«۲۳ فروردین، برادر کارگر ما، رضا حامدی که قبل از انقلاب، حزب رستأخیر خمین را منفجر کرده بود و حالا در کنار یک مغازه، کتاب‌فروشی طالقانی را دایر کرده بود، به ضرب ۶گلوله شهید شد. ۳۰ فروردین، خواهر کوچک ما نسرین رستمی ـ دقیقاً نمی‌دانم چند سال دارد شاید۱۴–۱۳ سال ـ در شیراز به ضرب گلوله از پا افتاد. ۳۱ فروردین در مشهد یکی از با ارزشمندترین برادران ما، شکرالله مشکین‌فام ـ که همین حالا فرزند سه‌ساله‌اش را در بغل من دیدید به‌ضرب گلولهٔ ژـ۳در محل دفتر مجاهدین در مشهد به‌شهادت رسید. مجاهد شهید مرتضی حمزه لو شبانه رفت در غسال‌خانهٔ اراک و از پیکر رضا عکس گرفت و چاپ این عکس در نشریهٴ مجاهد ـ که پیکر سوراخ سوراخ شدهٔ رضا با رگبار مسلسل یوزی را نشان می‌داد ـ باعث شد تا داستان تصادف جمع بشود. با این همه، شکایت خانوادهٔ رضا و مجاهدین به هیچ‌جا نرسید! (پاسداران رضا حامدی را در خمین با رگبار مسلسل شهید کرده بودند. بعد او را آوردند اراک و می‌خواستند در جواز دفنش بنویسند تصادف). سوم اردیبهشت، برادر ما احمد گنجه‌ای در رشت در خیابان تختی به ضرب گلولهٔ نامردمانی که از تهران به‌نام انقلاب فرهنگی رفته بودند، به ضرب ژ ۳ به‌شهادت رسید. ۱۹ اردیبهشت، در درگز یک قاصدک جوان دیگر، برادر کوچک‌مان، مجاهدفروش، جلیل مرادپور، دانش‌آموز سال اول دبیرستان به ضرب دشنه‌ای که در قلبش فروکردند، در خون غلتید»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/170865/تصویب-تحریمهای-رژیم-آخوندی-به-مدت-۱۰سال-دی میتینگ امجدیه، چه باید کرد]</ref> </blockquote>این میتینگ نیز مورد حملهٔ حامیان خمینی قرار گرفت و تعداد قابل توجهی مصدوم و مجروح شدند. مسعود رجوی در این سخنرانی در میان شور و هیجان جمعیت گفت: وای به روزی که بخواهیم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم!
بعد از این خبر شورای ملی مقاومت جوابیه‌ای به آسوشیتدپرس داد و در آن رسماً اعلام کرد، مقاومت ایران ضمن تشکر از دولت آلبانی و نخست وزیر بریشا بخاطر این ژست انساندوستانه، با هر گونه دخالت مارتین کوبلر که خط سیاسی رژیم ایران و مالکی را پیش می برد، در موضوع بازاسکان ساکنان لیبرتی که در حیطه کمیساریای عالی پناهندگان می باشد قویا مخالف است و آنرا علیه امنیت و سلامت ساکنان میداند. <ref>وبسایت [https://www.iranncr.org/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DB%8C%DA%A9/1734-%D9%87%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%AA%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%B9-%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF.html شورای ملی مقاومت ایران] ۲۶ اسفند  ۱۳۹۱ - ۱۶  مارس ۲۰۱۳</ref>
[[پرونده:مجاهدین خلق در آلبانی.JPG|جایگزین=مجاهدین خلق در آلبانی|بندانگشتی|مجاهدین خلق در آلبانی]]
اما لیبرتی کماکان درمحاصره‌‌ی نیروهای عراقی بود، حملات موشکی بیشتری به این کمپ کوچک انجام شد، امنیت ساکنان به شدت به خطر افتاده بود، در نتیجه با تلاش سازمان مجاهدین خلق ایران و با فشار بر روی ارگان‌های بین‌المللی بخصوص دولت آمریکا، آلبانی با شروطی پذیرفت که تمامی اعضای ساکنان کمپ لیبرتی وارد آلبانی بشوند، مهمترین این شروط این بود که تمام هزینه‌‌های ساکنان باید توسط سازمان مجاهدین تأمین شود.


حمله به این میتینگ به سرعت به یک جنجال سیاسی در کشور تبدیل شد. ۲۰ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اولین اطلاعیهٔ این مجلس حمله به این میتینگ را محکوم کردند. احمد خمینی نیز در سخنان مشابهی این حمله را محکوم نمود.
از نیمه بهمن ۱۳۹۴ تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۵ طی تقریباً ۷ ماه ساکنان زندان لیبرتی طی ۵۳ نوبت پرواز به خارج عراق و عمدتاً به آلبانی منتقل شدند. این پیروزی بزرگی برای مجاهدین بود و این انتقال را «هجرت بزرگ» نامیدند.


== تشکیل شورای ملی مقاومت ==
عملیات انتقال مجاهدین به کشورهای ثالث که عمدتاً‌ به آلبانی بود، یک عملیات پیچیده بود، به عبارتی دولت ایران قصد داشت در خلال این انتقال به دشمن خودش یعنی مجاهدین ضربات کاری بزند، حتی طرح ساقط کردن هواپیماهای چارتر را هم جزوی یکی از گزینه‌ها علیه ساکنان لیبرتی در نظر گرفته بودند اما این عملیات بدون هیچ خسارتی انجام شد.
[[پرونده:مسعود رجوی 1.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در پاریس|بندانگشتی|250x250پیکسل|مسعود رجوی در پاریس]]
در ۳۰ تیرماه ۱۳۶۰ یک ماه پس از آغاز اعدام‌های دستجمعی در ایران و یک ماه پس از ۳۰ خرداد که پایان مبارزه مسالمت آمیز مجاهدین در ایران بشمار می‌رفت، مسعود رجوی در تهران یک ائتلاف سیاسی به نام شورای ملی مقاومت علیه جمهوری اسلامی تشکیل داد. این ائتلاف که برخی جریانات و شخصیت‌های سیاسی به عضویت آن درآمدند در ادامه گسترش بیشتری یافت.<ref>[https://iranncr.org/آشنایی-با-شورا/تاریخچه-شورا.html وبسایت شورای ملی مقاومت ایران]</ref> مسعود رجوی پیش از آن تلاشی را برای متحد کردن نیروهای دموکراتیک و مخالفین جمهوری اسلامی آغاز کرد. از جمله نشریه مجاهد که پر تیراژترین روزنامه آن‌زمان بود بخشی از صفحات خود را تحت نام شورا به سایر گروه‌ها و شخصیت‌ها اختصاص می‌داد تا نظراتشان را بیان کنند.<ref>کتاب دموکراسی خیانت شده</ref>


ده روز پس از تأسیس شورای ملی مقاومت ایران توسط مسعود رجوی، وی به همراه بنی صدر رئیس جمهور وقت ایران به فرانسه رفت. در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ در طی جلساتی برنامه و اساسنامهٔ شورای ملی مقاومت و تشکیل دولت موقت را به تصویب رساند. این شورا تصویب کرد که دولت موقت حداکثر ۶ماه پس از سرنگونی رژیم آخوندی انتخابات برای تشکیل ”مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی” را برگزار کند. پس از تشکیل این مجلس وظیفه شورای ملی مقاومت و موجودیت آن خاتمه می‌یابد و دولت موقت استعفای خود را به مجلس مؤسسان تقدیم می‌کند.<ref>[https://iranncr.org/آشنایی-با-شورا/تاریخچه-شورا.html وبسایت شورای ملی مقاومت ایران]</ref>
در مجموع از زمان تحویل دهی حفاظت ساکنان اشرف از آمریکا به دولت عراق تا پیش از خروج مجاهدین از آلبانی در اثر حملات زمینی و موشکی ۱۴۱ نفر و به‌ دلیل شرایط سخت محاصره و بیماری ناشی از آن ۲۷ نفر جانشان را از دست دادند.<ref>وبسایت [https://article.mojahedin.org/i/%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%DA%86%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
==اهمیت انتقال به آلبانی==
برای سازمان مجاهدین این یک دستاورد بسیار بزرگ بود، زیرا توانسته بود نیروهایش را از یک محاصره کشنده بیرون بکشد. ابراز ناراحتی دولت ایران از این انتقال هم نشان دهنده‌ی این بود که مجاهدین پیروز این صحنه بودند.


== پرواز مسعود رجوی از ایران به فرانسه ==
شورای ملی مقاومت در اطلاعیه ای دراین زمینه نوشت: «یکی از سرکردگان رژیم در این باره خاطرنشان کرده‌است: سیاست اولیه ما استقبال از خروج منافقین از عراق بود اما حالا خیلی‌ها پشیمان هستند، چون سازمان توانست همه آنها را خارج کند و هیچ‌کدام از کارهای ما برای نابود کردن آنها در عراق و یا دستگیری سران آنها به جایی نرسید. آنها حتی همه مدارک شان را با خودشان بردند و نگذاشتند حتی یک برگ هم به‌دست ما بیفتد. ما وقتی دیدیم خروج منافقین از عراق متوقف نخواهد شد، از ایرج مسجدی (سفیر ایران در عراق) و تیم قدس در عراق خواستیم تا برنامه ترور کادر رهبری مجاهدین را در عراق در دستور کار قرار بدهند».<ref>[https://iranncr.org/کمیسیون-امنیت-و-ضد-تروریسم/408-کمیسیون-امنیت-و-ضدتروریسم-شکست-طرحهای-تروریستی-و-حمله-موشکی-رژیم-به-لیبرتی-پشیمانی-آخوندهای-حاکم-از-انتقال-مجاهدین-به-خارج-از-عراق.html کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران] ۱۹شهریور۱۳۹۵ (۹سپتامبر۲۰۱۶)</ref>
[[پرونده:مسعود رجوی و سرهنگ خلبان بهزاد معزی.jpg|جایگزین=مسعود رجوی و سرهنگ خلبان بهزاد معزی|بندانگشتی|مسعود رجوی و سرهنگ خلبان بهزاد معزی]]
در روز هفتم مرداد ۱۳۶۰ مسعود رجوی که سازمانش حدود یک ماه قبل روز ۳۰ خرداد را پایان امکان مبارزهٔ مسالمت‌آمیز و آغاز مقاومت سراسری اعلام کرده بود، تهران را با یک هواپیما از پایگاه یکم شکاری تهران به مقصد پاریس ترک کرد. سرهنگ خلبان بهزاد معزی، خلبان این پرواز بود. در این پرواز بنی‌صدر رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی نیز بهمراه او بود. پیش از آن فضای سیاسی در حاکمیت علیه بنی‌صدر بسیار برانگیخته بود و احتمال دستگیری وی وجود داشت. این پرواز با طرحی بسیار پیچیده به سرانجام رسید. سرهنگ خلبان معزی که از بهترین خلبانان نیروی هوایی ایران و خلبان مخصوص شاه بود در کتاب پرواز در خاطره‌ها در این رابطه نقل می‌کند:<blockquote>رادار تبریز ما را گرفت. دو سه بار صداکرد و من یکبار جوابش را دادم. گفت خمینی گفته به شما بگوییم قول می‌دهم با شما کاری نداشته باشند. از لحاظ مادی و معنوی هم هرچه می‌خواهید در اختیارتان بگذارند. برگردید! من هم گفتم چند تا پرسنل نیروی هوایی درهواپیما هستند و هواپیماربایی کردهاند و ما هم داریم از این طرف می‌رویم. مکالمات ادامهداشت و من مخصوصاً ادامه می‌دادم تا وقتکشی شود. رادار مرتب می‌گفت رجایی که در آن موقع نخست وزیر و فکوری فرمانده نیروی هوایی بود در پست فرماندهی‌هستند و ازطرف ولایتفقیه به شما تأمین می‌دهند. ایرج برای وقتکشی گفت رجایی خودش باید تأمین دهد. رادار جواب داد خودش تأمین می‌دهد. یکی ازبچه‌ها گفت من قانع شده‌ام بگذارید رفیقم را هم قانع کنم. ازین طرف صدای «F۱۴» بلند شد. هواپیمای»F۱۴» که صدای ما را گرفت برگرد نرو! گفتم من نمی‌روم هواپیماربایی شده. گفت برگرد استادمبودهای! چی‌بودهای! چی‌بودهای! می‌زنمت نرو! گفتم چی را می‌زنی؟ هواپیماربایی شده، یکمقدار بیاجلوتر خودت را نشانبده تا هواپیمارباها تورا ببینند و بترسند. با او که یکی ازشاگردانم بود مخصوصﴼ این‌طور صحبت کردم تا ببینم موقعیتش کجاست؟ گفتم بیا! چراغهای هواپیما را خاموش کردم و بهبچه‌ها گفتم بروند از محفظهٔ سوخت رسانی زیر هواپیما، بیرون را ببینند که آیا هواپیمایی دیده می‌شود یا نه؟ که دیده نمی‌شد. خوبی‌اش بهاین بود که رژیمیها نمی‌دانستند آقایرجوی و بنی‌صدر هم داخل هواپیما هستند. از این طرف خلبان «F۱۴» «تکرار می‌کرد برگرد می‌زنم! برگرد می‌زنم! بلندگوی دخل کابین روشن بود. در نتیجه صدایش را دیگران هم می‌شنیدند. به دفعالوقت ادامه دادم تا رسیدیم نزدیک پایگاه تبریز. این پایگاه موشکهای‌هاگ داشت. به لحاظ هواپیما، هواپیمایش «F۵» بود که قدرت رهگیری شب نداشتند ولی موشکهای هاگ داشت که زمین به هوا بود. برای اینکه از برد موشکهای هاگ دور بشوم نزدیک این پایگاه گردش بهراست کردم و رفتم سمت مرز شوروی. نزدیک مرز، دو هواپیمای شوروی بلند شدند و به موازاتما درمرز شوروی آمدند تااگرخواستیمواردخاک شوروی بشویم ما را بزنند. ما این طرف مرز می‌رفتیم وآنها آنطرف. حواسمان بود. تبریز را بهصورت یکنیمدایره دورزدیم تا هم ازبرد موشکها درامان باشیم هم وارد شوروی نشویم. وارد خاک ترکیه شدیم. درتمام اینمدت خلبان تعقیبکننده همچنان تهدید می‌کرد که ما را خواهد زد. من می‌گفتم بابا بیاجلو اینهاببینند می‌گفت می‌آیم. منظور اصلی مناینبود که وقت بگذرانم. آخرش‌هم گفت بهرادار سوریه می‌گویم شما را بزند<ref>پرواز در خاطره‌ها- ص ۱۴۵</ref> </blockquote>پرواز مسعود رجوی از طرف خبرگزاری‌های بزرگ انعکاس پیدا کرد. در فرانسه کلود شسون وزیرخارجه وقت فرانسه هنگام فرود او در فردگاه حاضر شد. این حرکت یعنی پرواز و فرود آمدن در فرودگاه رسمی یک کشور مهم اروپایی به همراه رئیس جمهور وقت دولت ایران، نقش زیادی در رسمیت یافتن شورای ملی مقاومت به لحاظ بین‌المللی داشت. این پرواز در حالی انجام شد که در سطوح بالای مجاهدین برای حفظ امنیت مسعود رجوی این روش مناسب‌تر تشخیص داده می‌شد که وی از راه‌های دیگری از کشور خارج شود. مهدی ابریشمچی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«خاطرم هست در یک جلسه مرکزیت که در منزل شهید علی زرکش تشکیل شده بود، همه اعضای مرکزیت ازجمله سردارخیابانی و شهید محمد ضابطی حاضر بودند. می‌خواستیم تصمیم‌گیری نهایی کنیم. بررسیهای انجام شده و ریسکها، نقاط قوت و نقاط آسیب‌پذیر طرح بررسی شده بود. اما ما نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم. اگر جواب نه می‌دادیم، مصلحت عالیه راهگشایی سیاسی را چکار می‌کردیم؟ و اگر جواب مثبت می‌دادیم، ریسک روی جان مسعود را چه‌کسی می‌پذیرفت؟ به‌همین دلیل تمامی مرکزیت سازمان از مسعود خواست که به‌دلیل صعوبت این تصمیم‌گیری، هم از نظر ایدئولوژیک و هم به‌لحاظ سیاسی، حرف آخر را خودش بزند و طبیعی بود که او طبق سنت همیشگیش، آن قسمتی را که ریسک روی جان خودش بود، انتخاب کند».</blockquote>


== انقلاب ایدئولوژیک ==
دولت ایران با توجه تلاش‌های خودش در اقناع کردن کشورها برای عدم پذیرش مجاهدین و  اطلاعاتی که از طریق دولت عراق از یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان داشت مطمئن بود که تقریباً کشوری مجاهدین را نخواهد پذیرفت. آمریکا هم به دلیل درگیری در مذاکرات اتمی موسوم به برجام دست دولت ایران در عراق را باز گذاشته بود، در نتیجه دولت ایران سناریویی شبیه به شبیخون زدن به اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ را در دستش داشت، لذا در حمله زمینی به لیبرتی عجله‌ای نکرد. مجاهدین از این فرصت استفاده کرده و با طرحهای پیچیده و پروازهای متعدد خاک عراق را ترک کردند.
[[پرونده:انقلاب ایدئولوژیک.jpg|بندانگشتی|مسعود رجوی در پاریس- انقلاب ایدئولوژیک]]
===موضع گیری‌های بین المللی===
سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۳ وارد یک جمع‌بندی شد. یکی از نتایج این جمع‌بندی منجر به آغاز یک تحول بزرگ در این سازمان شد. مجاهدین در این جمع‌بندی به این نتیجه رسیدند که ردهٔ تشکیلاتی زنان و میزان حضور آنها در سطوح فرماندهی با میزان مسئولیت‌پذیری و نقشی که در سازمان مجاهدین خلق ایفا کرده‌اند متناسب نیست. آنها معتقد بودند این آثار خودبخودی و شائبه‌های مردسالاری است که اینچنین نمود پیدا کرده‌است. مجاهدین معتقد بودند با توجه به اینکه خصلت اصلی و بارز جمهوری اسلامی و اندیشه روح‌الله خمینی «زن ستیزی» است، آنها باید در این رابطه در نقطه مقابل قرار داشته و هیچ وجه اشتراکی با وی نداشته باشند.
جان کری وزیر خارجه آمریکا در پایان دوره ۴ ساله خدمت خود بعنوان وزیرخارجه آمریکا در نامه ای به رئیس جمهور این کشور، جمعبندی خود از دوران ۸ ساله اوباما و بیلان کار خود در اداره ۷۰ هزار نفر پرسنل وزارتخارجه این کشور را ارائه داد.


از سویی مرکزیت مجاهدین به این نتیجه رسید که این مشکل تنها با ارتقاء رده تشکیلاتی برخی از زنان در این سازمان برطرف نخواهد شد، بلکه راه حل باید ریشه‌ای تر باشد. آنها معتقد بودند زنان باید به مدار رهبری در این سازمان راه یابند. در آن زمان مسعود رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود. در همین راستا بود که مریم رجوی به عنوان یکی از شاخصه‌های بسیار مشهور در میان زنان این سازمان به عنوان همردیف مسئول اول انتخاب شد.
در گزارش پایانی و جمعبندی جان کری، انتقال امن بیش از ۳۰۰۰ تن از اعضای مجاهدین خلق، اپوزیسیون ایران در تبعید، از کمپ لیبرتی به خارج از عراق، یک دستاورد بزرگ انساندوستانه توصیف شده است.


مریم رجوی پس از این واقعه به درخواست خود و با موافقت همسرش، از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه گشت. طلاق وی نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی را، در شرایط فعلی، مغایر با ادامه مبارزه‌ای می‌دید که تمامی انرژی‌ها و توان او را می‌طلبید.
کری مینویسد:<blockquote>مجاهدین خلق در کمپ لیبرتی هدف آتشباری قرار می‌گرفتند و ما سالها برای تسهیل انتقال این گروه کار کردیم . بخاطر دیپلماسی با مهارت و مصمم تیم ما، این دستاورد بزرگ انسانی محقق شد.</blockquote>جان کری وزیرخارجه آمریکا، در شهریورماه گذشته نیز، پس از پایان انتقال مجاهدین از لیبرتی، بر این دستاورد بزرگ انساندوستانه تأکید کرد و افزود من مفتخر هستم که دولت آمریکا در محقق شدن آن نقش حیاتی داشته است.


مریم رجوی که خود به عنوان یکی از اعضاء برجسته سازمانش در جمع‌بندی فوق حضور داشت، معتقد بود مبارزه با آثار مردسالاری و تمامی موانعی که در برابر یک زن قرار می‌گیرد، مبارزه ای بسیار پیچیده و عمیق است که نیاز به یک انقلاب در اندیشه دارد. از دیدگاه او بخش قابل توجهی از قوانین بنده ساز و منع کننده برای یک زن در مسیر مبارزه، زمانی عینیت می‌یابد که او خود را به عنوان یک زن، ناخودآگاه و به هر میزان، مملوک یک مرد به عنوان «شوهر» می‌بیند.
وی گفت:<blockquote>«اجازه بدهید دراینجا خبرهای خوبی را اعلام کنم زیرا که ما داریم از شرایط سختی عبور می کنیم. به دلیل درگیریها (در سوریه و عراق) چالشهایی وجود دارد که خبرهای خوبی نیستند اما، بسیار مهم است که اعلام کنیم که ما یک دستاورد انسانی طی هفته های گذشته داشتیم ومن صبح در ژنو بودم و روز جمعه ۲۸۰ تن از اپوزیسیون ایران از مجاهدین خلق از کمپ لیبرتی درعراق خارج شدند و این بعد از یک ابتکار عمل دیپلماتیک آمریکا صورت گرفت تا جان بیش از ۳۰۰۰ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق را که در عراق در خطر بود، تضمین کنیم. کمپ آنها در آنجا، بارها مورد حمله قرار گرفت و برخی زخمی وبرخی کشته شدند. لذا دست به کار شدیم. ما طی ده سال گذشته این چالش را می شناختیم. من از زمانیکه عضو کنگره بودم وارد این موضوع شدم و در اولین سالی (که وزیر خارجه شدم) یکی از مهمترین دستیارانم و کسی را که مورد اعتمادم بود برای کمک به مجاهدین خلق اختصاص دادم تا از عراق خارج شوند. بعد از پیشروی کمی که طی چند ماه داشتیم، من خودم به تیرانا رفتم و با دولت و رئیس جمهور آلبانی درباره انتقال بقیه مجاهدین خلق که در کمپ لیبرتی بودند صحبت کردم، از آلبانی تاریخچه خوبی درحمایت از ستمدیدگان داشتم همان کاری که در بحران کوزوو انجام داد و همچنین میزبانی‌شان از یهودی‌ها در جنگ جهانی دوم و من خوشحالم که آلبانی نقش انسانی مهمی انجام داد و در همین جا از کشورهای آلمان و نروژ و ایتالیا و انگلستان وفنلاند و کشورهای عضو اتحادیه اروپا که در نجات جان مجاهدین خلق کمک کردند تشکر می کنم. این یک دستاورد انساندوستانه بزرگی است و من مفتخر هستم که دولت آمریکا نقش حیاتی در محقق شدن این دستاورد داشته است».<ref>تلویزیون اسکای نیوز - ۲۲ شهریور ۹۵</ref></blockquote>[[پرونده:بیانیه مک‌کین بعد از انتقال مجاهدین به آلبانی.png|جایگزین=بیانیه مک‌کین بعد از انتقال مجاهدین به آلبانی|بندانگشتی|بیانیه مک‌کین بعد از انتقال مجاهدین به آلبانی]]
سناتور جان مک‌کین هم در خصوص انتقال ساکنان کمپ لیبرتی به آلبانی بیانیه ای صادر کرد و نوشت:<blockquote>«در سال 2003 آمریکا متعهد شد که از هزاران عضو سازمان ایرانیان ناراضی مجاهدین خلق حفاظت کند، کسانی‌که موافقت کردند سلاح های خود را تحویل دهند در نتیجه تحت حفاظت ما قرار گرفتند.</blockquote><blockquote>امروز نشان می‌دهد که آن تعهد با به سلامت و با موفقیت جابجا شدن تمامی ایرانیان ناراضی ساکن کمپ لیبرتی عراق به آلبانی به سرانجام رسید. این تحولی خوشایند بود که مدتها از موعد آن گذشته بود.</blockquote><blockquote>”من مراتب تشکرهای عمیق خود را به دولت آلبانی به‌خاطر میهمان نوازی و شجاعت آن در تلاشهایش برای حل و فصل این بحران انسان‌دوستانه تقدیم می‌کنم. علاقمندی آلبانی برای تأمین پناهندگی برای ساکنان کمپ لیبرتی گواهی حقیقی بر روح و ارزشهای مردم آلبانی است.</blockquote><blockquote>با توجه به تاریخچه سرکوب وحشیانه رژیم ایران علیه این ناراضیان و خشونت متعاقب آن که متوجه آنها در خلال اقامتشان در عراق بود، معتقدم ضرورت دارد که این ساکنان کماکان به‌عنوان افراد مورد نگرانی شناخته شده و تحت حفاظت بین‌المللی تأکید شده در کنوانسیون 1951ژنو منظور شوند.</blockquote><blockquote>این ضروریست که اطمینان یافت این ساکنان در نهایت از فرصت بهره‌مندی از حقوق و امتیازاتی که مدتها از آن دریغ شده بودند در محیط جدید و دموکراتیک از آن برخوردار شوند.</blockquote><blockquote>”من کماکان در کنار مردم ایران و جامعه ایرانیان آمریکایی ایستاده‌ام که خواستار آزادی ایران هستند. بازاسکان امن این ایرانیان ناراضی یک گام حیاتی در مقابله با دخالت شریرانه رژیم ایران در منطقه است و این یادآور مهمی برای متحدانمان و دشمنان است که آمریکا به تعهداتش عمل می‌کند». <ref>[https://www.mccain.senate.gov/public/index.cfm/2016/9/statement-by-senator-john-mccain-on-successful-relocation-of-iranian-dissidents-from-camp-liberty وبسایت رسمی سناتور جان مک کین] ۹ سپتامبر ۲۰۱۶</ref></blockquote>


یک انقلاب ریشه ای مبارزه با این اندیشه از دیدگاه مریم رجوی زمانی ببیشتر ضررورت می‌یابد که سازمان مجاهدین برای اولین بار در تاریخ مبارزات ایران با تعداد قابل توجهی از زنان مواجه شد، که به صفوف این سازمان پیوسته بودند.
==آلبانی پایان مبارزه مجاهدین یا شروعی جدید؟==
بعد از سرنگونی دولت سابق عراق سازمان مجاهدین خلق ایران بیش از ۱۳ سال در عراق بود، در این سالیان بخصوص بعد از سال ۲۰۰۹ و تحویل دادن حفاظت اشرف به دولت نوری مالکی، تمام انرژی و وقت و توان سازمان مجاهدین صرف تأمین امنیت و حفاظت از موجودیت این سازمان می‌شد، اما با خروج از عراق و رفتن به محلی امن، آنها توان حرکت و پیشروی جدی تری پیدا کردند.


قابل ذکر است که پیش ازین در اغلب سازمان‌های چریکی، بطور اتوماتیک و به دلیل تقابل زندگی خانوادگی و مبارزه، موضوع ازدواج و تشکیل خانواده عملاً امری نکوهیده و بسیار نادر بود. بخصوص که زنان نیز تنها بصورت تک‌نمود در این سازمانها حضور داشتند. حال در شرایطی که سازمان مجاهدین با طیف گسترده‌ای از زنان در صفوف خود مواجه بود، باید موضوع تقابل زندگی خصوصی و خانودگی با یک مبارزه چریکی و سرسختانه را حل می‌کرد.
«مجاهدین در یک انتقال بزرگ، به خوبی سازمان‌یافته و تاریخی که یک فراز مهم پیروزمند در تاریخ 52ساله سازمان محسوب می‌شود، از بند و محاصره خصم، به‌سلامت رسته‌اند و با حفظ یکپارچگی فیزیکی و تشکیلاتی، از لاک تدافع خارج شده و در موضع تهاجم قرار گرفته‌اند. این انتقال بزرگ امکان قرار گرفتن مجاهدین در یک مرکز امن، برای آمادگی برای خیز نهایی و گسستن آخرین بقایای زنجیرهای دیکتاتوری از دست و پای میهن اسیر برایشان فراهم آورد».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/204889/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-(%D9%87%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF) سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>


درادامه همین روند بود که مریم رجوی در اقدامی غیرمعمول به رغم اتهاماتی که می‌دانست به او زده خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج نمود. مسعود رجوی در آنزمان و بطور خاص بخاطر نقش بلاجایگزینش در دوران مبارزه سیاسی و همچنین مبارزات زمان شاه، به یک رهبر کاریزماتیک و سمبلی از آرمان‌های مجاهدین تبدیل شده بود. مریم رجوی معتقد بود این حرکت نمادین و در عین حال سنت شکنانه برای تمامی زنان و مردان مجاهدین این پیام را دارد که یک عضو مجاهدین زمانی که در صف مبارزه قرار می‌گیرد، باید آرمان و راهبر عقدتی‌اش در کانون عواطف خود قرار دهد. او با این حرکت به تمامی زوج‌هایی که در آن زمان در مجاهدین حضور داشتند شوکی وارد کرد که نشان می‌داد اولویت برای اعضاء مجاهدین نه زندگی خصوصی و خانوادگی بلکه آرمان و اهداف مبارزاتی است. این امر بخصوص برای زنانی که خود را در چارچوب زندگی خانوادگی محدود و محصور به همسر می‌دیدند یک خرق عادت جلو و نشانهٔ خوب در جهت کسب هویت مستقل مبارزاتی آنها بشمار می‌رفت.
مجاهدین استراتژی هزار اشرف را برای سرنگونی دولت تهران اعلام کردند، که این استراتژی با ایجاد هزار کانون شورشی در داخل کشور عملی خواهد شد .  


این روند و حلقات تکمیلی آن در سازمان مجاهدین خلق به [[انقلاب ایدئولوژیک]] معروف است. مریم رجوی بخاطر این حرکت مورد اتهامات بسیاری قرار گرفت اما این حرکت را لازمهٔ بقا و حرکت سازمان مجاهدین خلق می‌دانست. همچنین انقلاب ایدئولوژیک که مجاهدین آنرا رمز تداوم بقاء خود در شرایط سرسخت مبارزه می‌دانند، اگر چه به نظر برای مجاهدین دستاوردهای بزرگی درایجاد انگیزه و روحیه جلو برنده مبارزاتی داشته، اما برای شخص مسعود رجوی جز سیل سهمگینی از اتهامات و ناسزاهایی که هنوز هم ادامه دارد، در پی نداشته‌است.
دیدار شخصیت‌های سیاسی برجسته آمریکایی و اروپایی از تیرانا و دیدار با خانم مریم رجوی و اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی نشان از شروع فصلی جدید در تلاش‌های سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی دولت ایران می‌دهد.
[[پرونده:دیدار سناتور مک کین و مریم رجوی در آلبانی.JPG|جایگزین=دیدار سناتور مک کین و مریم رجوی در آلبانی|بندانگشتی|دیدار سناتور مک کین و مریم رجوی در آلبانی]]
از جمله سناتور مک کین در آلبانی و در حضور در جمع اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، در سخنان خود گفت:<blockquote>«متشکرم، متشکرم از همه شما، متشکرم به‌خاطر این استقبال فوق‌العاده من نمی‌توانم بگویم که چقدر سپاسگزارم و صریح بگویم که چقدر از این‌که شما این‌جا هستید و نه در عراق خوشحالم. از شما تشکر می‌کنم. از شما خانم به‌خاطر رهبریتان تشکر می‌کنم و از طرف همه دوستانم از شما تشکر می‌کنم.» <ref>وبسایت [https://news.mojahedin.org/i/news/196876 سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>همچنین جان بولتون در نوروز  ۱۳۹۶ از آلبانی دیدار کرد و برای اعضای مجاهدین سخنرانی کرد و اعلام کرد رژیم ایران چهل سالگی خود را نخواهد دید.


== امضای طرح صلح توسط مسعود رجوی با طارق عزیز ==
رودی جولیانی در نوروز ۱۳۹۷ به دیدار اعضای سازمان مجاهدین خلق و خانم مریم رجوی در آلبانی شتافت و در جمع آنان سخنرانی کرد
=== شرکت مجاهدین در جنگ علیه عراق ===
سازمان مجاهدین خلق پس از آغاز جنگ ایران و عراق، رسماً وارد این جنگ شده و اعضایش در جبهه‌ها علیه ارتش عراق جنگیدند. اما این موضوع از طرف حامیان خمینی تحمل نمی‌شد و گاه از پشت بر آنها آتش گشوده می‌شد. تعدادی از افراد این سازمان نیز در جنگ ایران و عراق جان باختند. در تابستان ۱۳۶۱ و پس از فتح خرمشهر وقتی دولت عراق خواهان صلح شد موضع این سازمان نسبت به جنگ متفاوت بود. آنها معتقد بودند که باید به جنگ خاتمه داد. مسعود رجوی استمرار این جنگ را به گفتهٔ خود سرپوشی بر وضعیت نابسامان داخلی و بهانه‌ای برای سرکوب آزادی‌ها می‌دانست و شعار خمینی یعنی «فتح قدس از طریق کربلا و تشکیل هلال شیعی» را یک شعار مردم فریبانه توصیف می‌کرد.<ref>[https://www.hambastegimeli.com/ديدگاه-ها/74853-عبدالعلی-معصومی-جنگ-بنی-صدر-ـ-صلح عبدالعلی معصومی: جنگ بنی صدر ـ صلح «شورا» و مجاهدین در سی‌امین سال آتش‌بس تحمیلی]</ref>


مسعود رجوی در نامه‌ای به بنی صدر در این رابطه می‌نویسد:<blockquote>«می‌دانید که ما مجاهدین از آغاز با سیاست ضدملی و ضدانقلابی صدور به اصطلاح انقلاب خمینی مخالفت ورزیده و در دیدگاه‌های مندرج در برنامه شورای ملی مقاومت نیز به اتفاق امضاء نمودیم که به «جهان وطنی» قرون وسطایی و ارتجاعی خمینی اعتقادی نداریم. خمینی با ریاکاری در تحت لوای اسلام به «یک نوع جهان وطنی و نفی مرزها و حدود سرمایه داری تظاهر نموده و حسب المعمول فرصت طلبان دست راستی (امثال حزب توده) را به طمع می‌انداخت». و از همین فتنه صدور به اصطلاح انقلاب بود که جنگ ایران و عراق قویّاً زمینه سازی شد. به عبارت بهتر این رژیم خمینی است که جنگ را زمینه سازی نمود و الّا جنگ کاملاً اجتناب پذیر بود. البته ما تجاوز قوای عراق به خاک میهنمان را (در همان سال ۵۹) آشکارا محکوم نمودیم و شما خوب می‌دانید که ما (مجاهدین) در صفوف مستقل خود برای دفاع از مردم و میهن با قوای عراق جنگیدیم حال آن که مزدوران خمینی از پشت نیز بر ما آتش می‌گشودند و در بسیاری موارد دستگیر و شکنجه مان می‌کردند… پس از آن هنگام که خواست و نیاز عراق به صلح مسجّل شد (تابستان ۶۱) بدیهی بود که جز خمینی کسی خواستار ادامه جنگ نبود»<ref>کتاب گزارش مسئول شورا به مردم ایران در مورد جدایی بنی صدر</ref></blockquote>
و همچنین یک هیأت از سنای آمریکا به دیدار خانم رجوی در آلبانی رفتند این هیأت متشکل از سناتور «روی بلانت» نایب‌رئیس کنفرانس جمهوریخواهان در سنا، که ریاست این هیأت را بر عهده داشت، «جان کورنین» سناتور ارشد جمهوریخواه از ایالت تگزاس و سناتور «تـام تیلیس» دیگر عضو حزب جمهوریخواه نیز سناتور بلانت را در این سفر همراهی کرده‌اند.
[[پرونده:بیانیه صلح بین مسعود رجوی و طارق عزیز.JPG|جایگزین=بیانیه مشترک صلح بین مسعود رجوی و نایب نخست وزیر عراق|بندانگشتی|بیانیه مشترک صلح بین مسعود رجوی و نایب نخست وزیر عراق]]
 
=== دیدار مسعود رجوی برای صلح با طارق عزیز ===
در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ وقتی خرمشهر آزاد شده و نیروهای عراقی به پشت مرزهای شناخته شده بین‌المللی عقب‌نشینی کرده و صدام خواهان آتش‌بس شد، مجاهدین نیز ادامه جنگ را نامشروع می‌دانستند. مجمع عمومی ملل متّحد، در روز ۲۲اکتبر۱۹۸۲ (۳۰مهر۶۱)، قطعنامه یی را مبنی بر آتش‌بس فوری جنگ بین ایران و عراق و عقب‌نشینی نیروها تا مرزهای بین‌المللی به تصویب رساند. اما جمهوری اسلامی آنرا نپذیرفت.
 
هفت ماه پس از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران در روز ۱۹ دیماه ۱۳۶۱، مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران با طارق عزیز نایب نخست وزیر عراق بیانیه‌ای را که بیانیه صلح مشهور شد، امضاء کردند. مفاد این بیانیه «بر استقرار صلح عادلانه و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دو کشور از طریق مذاکرات مستقیم بر اساس تمامیت ارضی، استقلال کامل، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، احترام به اراده آزاد دو ملت ایران و عراق، روابط حسن همجواری و همکاری متقابل در خدمت آزادی، صلح و ترقی و ثبات منطقه» بود.
 
دو ماه بعد از ملاقات صلح، شورای ملی مقاومت در ۲۲ اسفند ۱۳۶۱ طرح صلحی را به اتفاق آراء به تصویب رساند که «قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و مرزهای زمینی و رودخانه ای مندرج در این قرارداد را مبنی صلح عادلانه و پایدار اعلام» می‌کرد.
 
در ماده ۵ این طرح ۷ ماده ای تصریح شده بود که «مسئله تعیین خسارتهای ناشی از جنگ به دیوان بین‌المللی لاهه جهت تعیین خسارتهای ناشی از جنگ و نحوه تادیه حقوق ایران «ارجاع می‌شود و» رای دیوان در این مورد لازم‌الاجراء خواهد بود».
 
سپس در تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۸۳(اول فروردین ۱۳۶۲) دولت عراق از طرح صلح شورای ملی مقاومت استقبال کرد و آنرا مبنای قابل قبولی برای مذاکرات صلح توصیف کرد. شش هزار پارلمانتر، رهبران سیاسی و دولتمردان از اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای جهان از طرح صلح شورا حمایت کردند.<ref>[https://www.hambastegimeli.com/ديدگاه-ها/74853-عبدالعلی-معصومی-جنگ-بنی-صدر-ـ-صلح جنگ بنی صدر ـ صلح «شورا» و مجاهدین در سی‌امین سال آتش‌بس تحمیل]ی</ref>
 
== سفر مسعود رجوی از فرانسه به عراق ==
در روز ۱۷ خرداد سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی از فرانسه به عراق رفت. هواپیمای حامل مسعود رجوی که چند سرنشین بیشتر نداشت فرودگاه اورو (Evro) در پاریس را به مقصد بغداد ترک کرد. این پرواز پس از یک سلسله حوادث ده روزه رخ داد.
 
در بیانیه شورای ملی مقاومت در این رابطه آمده‌است:<blockquote>«شورای ملی مقاومت بااشاره به «توطئه‌های پنهان و آشکار رژیم‌خمینی و حامیان بین‌المللی‌اش که بااستفاده از آلت‌دستهای «ایرانی» خود، علیه مقاومت حق‌طلبانه و خونین مردم ایران» انجام می‌شود، و بااشاره به شیوه‌های رایج رژیم‌خمینی «ازجمله گروگانگیری و شانتاژ سیاسی برای فلج‌کردن جنبش» مقاومت آمده‌است: «درواقع آنچه شورای ملی مقاومت را برای دشمنان رهایی ایران غیرقابل‌تحمل می‌کند، وفاداری شورا به اصل استقلال و سرسختی و پافشاریش در دفاع از این‌آرمان والاست. نظربه همه این‌ملاحظات، برای خنثی‌کردن توطئه‌های دشمن ازیک‌سو و پاسخگویی به‌الزامهای مرحله جدید تدارک قیام ازسوی‌دیگر، محل اقامت آقای مسعودرجوی، مسئول شورا، از اروپا به خاک کشور عراق منتقل می‌شود»<ref>بیانیه اجلاس فوق‌العاده شورای ملی مقاومت ۲۳ اردیبهشت سال۱۳۶۵</ref></blockquote>۱۳ فروردین همان سال بمبی در چند صد متری اقامتگاه مسعود رجوی منفجر شد. در روز ۲۶فروردین، روزنامه اطلاعات در ایران خطاب به‌دولت فرانسه تصریح نمود:
 
«اگر فرانسویها می‌خواهند در رابطه با ایران تجدیدنظر کنند، پایگاه‌های منافقین را برچینند. چرا فرانسویها اسیر آمریکاییها بشوند؟ شما منافقین را از کشورتان اخراج کنید، آمریکا خودش می‌داند آنها را کجا ببرد، بختیار و بنی‌صدر مال شما؛ در چنین صورتی است که مردم ما باور خواهند کرد که فرانسه یک‌کشور دوست است».
 
=== پیشینهٔ سفر مسعود رجوی از فرانسه به عراق ===
[[پرونده:مسعود رجوی در پاریس.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در پاریس|بندانگشتی|مسعود رجوی در پاریس]]
 
==== عملیات تروریستی علیه مسعود رجوی در فرانسه ====
پیش از سفر مسعود رجوی به عراق جمهوری اسلامی یک کارزار فشار روی دولت فرانسه به دلیل اقامت مسعود رجوی در این کشور را آغاز کرده بود. همچنین تلاش‌هایی برای انجام عملیات تروریستی در این کشور علیه جان مسعود رجوی صورت گرفت که منتسب به ایران می‌باشد. در روز ۲۶ دیماه ۱۳۶۴ هفته‌نامه VSD در مقاله‌ای تحت عنوان «تهران خواسته‌هایش را افزایش می‌دهد، بهای هول‌انگیز گروگانهای فرانسوی در لبنان» نوشت:<blockquote>«فعالیتهای سیاسی تبعیدیان محدود خواهد شد و حتی برخی از آنها قربانی خواهند گردید. به‌عنوان مثال، مسعودرجوی، رهبر مجاهدین خلق، که تا به‌حال توسط دو اسکادران ژاندارم در محل اقامتش در اورسوراواز حفاظت شده‌است، این‌خطر وجود دارد که یکی از نخستین کسانی باشد که بدون‌دفاع می‌ماند»<ref>هفته نامه فرانسویVSD تاریخ 16 ژانویه 1986</ref></blockquote>در سال ۲۰۰۰ کتابی پرفروش به نام «جاسوس خدا» در فرانسه توسط «پاتریک راپیه» نویسنده و سردبیر هفته نامه فرانسوی ژورنال دودیمانش با همکاری دو مأمور سرویس ضدجاسوسی فرانسه منتشر شد. در این کتاب ماجرای دست داشتن جمهوری اسلامی را در چند عملیات تروریستی در پاریس در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ با ذکر جزئیات افشا کرد. در این کتاب علاوه بر آن پرده از یک طرح ترورییستی علیه شخص مسعود رجوی برداشته شد. همچنین رولان ژاکار، نویسندهٔ فرانسوی در کتابش به نام «قاتلان بدون مرز- چاپ ۱۹۸۵ در پاریس» از دیگر طرح‌های تروریستی جمهوری اسلامی برای از میان برداشتن مسعود رجوی خبر داد.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5577 وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران.]</ref>
 
در چنین شرایطی بود که مسعود رجوی به گفتهٔ شورای ملی مقاومت برای خنثی کردن این طرح‌ها و از طرفی برای سازمان دادن به بخش بزرگی از نیروهای نظامی مجاهدین که در مرزهای ایران و عراق حضور داشتند، تصمیم گرفت به این کشور نقل مکان کند.
 
سازمان مجاهدین قصد خود برای این سفر را به دولت فرانسه اطلاع دادند. اما دولت فرانسه بدلایل نامشخصی آنرا نپذیرفت. دولت فرانسه همچنین یک کشور ثالث را به مسعود رجوی معرفی کرد که مورد موافقت مجاهدین قرار نگرفت.
 
==== ملاقات با فرستادهٔ پادشاه مراکش ====
در اثنای مذاکرات سازمان مجاهدین خلق با دولت فرانسه بر سر نقل مکان مسعود رجوی به عراق، نیمه شب فرستاده‌ای از طرف حسن دوم، پادشاه مراکش به اقامتگاه مسعود رجوی مراجعه کرد. او از طرف حسن دوم، پادشاه مراکش پیامی برای مسعود رجوی داشت. فرستادهٔ حسن دوم در این دیدار از مسعود رجوی دعوت کرد که به عنوان میهمان ویژه به آن کشور سفر کند. این دعوت از طرف سازمان مجاهدین مورد قبول قرار نگرفت.
[[پرونده:مسعود رجوی هنگام ورود به عراق.jpg|جایگزین=مسعود رجوی هنگام ورود به عراق|بندانگشتی|مسعود رجوی هنگام ورود به عراق]]
 
==== تقاضای مسعود رجوی از دولت فرانسه برای سفر به خانهٔ برادرش کاظم رجوی ====
پس از آنکه دولت فرانسه با سفر مسعود رجوی به عراق مخالفت کرد او در نامه ای به دولت فرانسه اطلاع داد که با استفاده از حقوق قانونی خود قصد دارد به خانهٔ برادر خود دکتر کاظم رجوی در سوئیس برود. از طرفی پیش ازین حزب سوسیالیست سوئیس نیز مسعود رجوی را برای دیدار به این کشور دعوت کرده بود. دولت فرانسه موافقت خود با این سفر را اعلام کرد وهماهنگی‌ها با حضور سفیر سوئیس در فرانسه انجام شد. با این همه ۴۸ ساعت پیش از حرکت، استاندار والدواز فرانسه با چندین ماشین اسکورت و اسکورت موتوری به‌محل اقامت مسعودرجوی آمد و اطلاع داد آقای رجوی هم‌اکنون باید بلادرنگ برای امر بسیار مهمی در دفتر وزیر کشور حضور به‌هم برساند. مسعود رجوی برای ملاقات با وزیر کشور حرکت کرد و در آنجا به وی اطلاع داده شد که جمهوری اسلامی قصد دارد در سوئیس او را از طریق فشار بر روی انترپل دستگیر و به ایران استرداد کند. به این ترتیب سفر مسعود رجوی به خانهٔ برادرش نیز ملغی شد.
 
==== پرواز مسعود رجوی به عراق ====
پس از الغای سفر مسعود رجوی به سوئیس سرانجام دولت فرانسه با سفر او به عراق موافقت کرد. او در روز ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ با یک پرواز اختصاصی پاریس را به مقصد بغداد ترک کرد.
 
مسعود رجوی در قسمتی از پیام خود به مناسبت این سفر گفت:<blockquote>«من فردا از این‌جا، از فرانسه، خواهم رفت. البته این‌سفری است فوق‌العاده خطیر و سرنوشت‌ساز، پر از خطر، خطرهای مختلف. قرار بود ۷-۸-۱۰روز پیش بروم. اما نشد، یعنی نگذاشتند. چندروزی خودم را به‌مثابه گروگانی یافته بودم اما به‌هرحال فردا خواهم رفت. اگر بپرسید برای چه می‌روی، در یک‌کلام می‌گویم که برفروزم آتشها بر کوهستانها»</blockquote>مسعود رجوی از فرودگاه بغداد مستقیماً به زیارت کربلا و نجف رفت. او در آنجا نیز طی پیامی بصورت نمادین خود را پناهنده حسین بن علی امام چهارم شیعیان اعلام کرد.
 
== تشکیل ارتش آزادیبخش توسط مسعود رجوی ==
[[پرونده:رژه ارتش آزادیبخش.jpg|جایگزین=رژه ارتش آزادیبخش|بندانگشتی|رژه ارتش آزادیبخش]]
مسعود رجوی در پیام خود هنگام ترک فرانسه گفته بود:
 
«اگر بپرسید برای چه می‌روی؟ در یک کلام می‌گویم، "که برفروزم آتشها در کوهستانها"…
 
بسیاری این سخن را نشانه‌ای از قصد او برای تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران می‌دانند. تا پیش ازین یکان‌های رزمی مجاهدن در مرز ایران و عراق تنها به عملیات‌های محدود پارتیزانی دستی می‌زدند. از دیدگاه مجاهدین نیروهای رزمی آنها در مرز باید در شکل و محتوا وارد یک جهش می‌شدند. از نظر مسعود رجوی این جهش تنها با تشکیل ارتش آزادیخبش ملی ایران امکان‌پذیر بود.
 
در بهار ۱۳۶۶ در پی یک جمع‌بندی الزامات سیاسی-نظامی برای تشکیل ارتش آزادیخبش بررسی شد و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ مسعود رجوی تشکیل ارتش آزادیخبش را اعلام نمود. در این رابطه گردان‌های نظامی مجاهدین با شرایط جدید سازمان داده شده و آموزش‌های جدید خود را آغاز نمودند. مجاهدین خلق معتقدند سنگ بنای ارتش آزادیبخش نه در سال ۱۳۶۶ بلکه در روزی بنا گذاشته شد که مسعود رجوی نیروهای ملیشیا (نیروهای جوان نیمه وقت) را تشکیل داد. این ارتش در پروسهٔ تکاملی خود به یک ارتش بسیار منظم پیاده و سپس در عرض مدت کوتاهی با غنائم بسیاری که در یکی از عملیات‌های خود بدست آورد به یک ارتش منظم زرهی تبدیل شد. در سال … فیگارو این ارتش را تحصیل‌کرده‌ترین ارتش دنیا نامید. مانور زرهی این ارتش با نام طلوع از طرف خبرگزاری‌های بین‌المللی انعکاس داده شد.
 
مسعود رجوی در بخش‌هایی از بیانیهٔ تشکیل ارتش آزادیبخش چنین گفته‌است:
[[پرونده:ارتش آزادی‌بخش ملی ایران در مانورهای مختلف.jpg|جایگزین=ارتش آزادی‌بخش ملی ایران در مانورهای مختلف|بندانگشتی|ارتش آزادی‌بخش ملی ایران در مانورهای مختلف]]
<blockquote>به نام خدا وبه نام خلق قهرمان ایران به نام انقلاب نوین مردم ایران به نام صلح و آزادی به نام شهیدان و زندانیان مقاوم خلق هم‌میهنان، مردم آگاه و آزادهٌ ایران؛ با تعظیم به روانهای والای شهدای انقلاب نوین ایران به‌ویژه سمبل زن انقلابی مجاهد اشرف رجوی و سردار شهید خلق موسی خیابانی و بیش از هفتاد هزار قهرمان به‌خون‌خفتهٌ دیگر که پرچم بزرگترین مقاومت سراسری، سازمان‌یافته و مسلحانهٌ تاریخ میهن ما را برافراشتند و با یاد همهٌ قهرمانان اسیر و درزنجیری که رایت شرف و شکوه خلق ایران را در شکنجه‌گاه‌ها و زندانهای دشمن سبع و ضدبشر بردوش می‌کشند؛ در آستانهٌ ۳۰خرداد، سالروز تظاهرات عظیم مردمی در ۳۰خرداد۱۳۶۰، سرآغاز انقلاب نوین مردم ایران و روز شهدا و زندانیان سیاسی، با میمنت و فرخندگی بنیانگذاری «ارتش آزادیبخش ملی» را به اطلاع می‌رسانم. تأسیس ارتش آزادیبخش ملی به‌مثابه بازوی استوار و پراقتدار خلق از دیرباز در صدر آرزوهای عموم وطن‌دوستان و آزادیخواهان این مرز و بوم و همهٌ مشتاقان استقلال بوده و کمبود آن یکی از مهمترین حلقه‌های مفقود در تاریخ جنبشهای رهائیبخش مردم ایران در دوران معاصر است. از مجاهدان آزادی‌ستان صدر مشروطه تا مصدق فقید پیشوای نهضت ضداستعماری مردم ایران تنها بدینوسیله می‌توانستند از سلطهٌ مجدد دشمنان آزادی و استقلال میهن ممانعت نموده و پیروزی پایدار ملت را تضمین کنند. اگر مبارزات مسلحانهٌ انقلابی بر ضد دیکتاتوری دست‌نشاندهٌ شاه نیز فرصت می‌یافت به بلوغی در حد یک ارتش رهائیبخش ملی و مردمی نایل شود، خمینی دجال و ضدبشر هرگز نمی‌توانست بر امواج انقلاب ضدسلطنتی سوار شده و رهبری آن را به سرقت ببرد… آری، ارتش آزادیبخش یک گنجینهٌ عظیم میهنی و سرمایهٌ آزادی و ا ستقلال و تمامیت وطن است. در همین راستا بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در نخستین سال حکومت خمینی به سازماندهی میلیشیای مردمی همت گماشت…ارتش آزادیبخش ملی قبل از هر چیز وظیفه دارد به‌منظور درهم‌شکستن طلسم اختناق خمینی و تدارک قیام عمومی با اهرمها و دستگاه سرکوبگر و جنگ‌افروز دشمن پلید چنگ در چنگ شده و با نبرد تمام‌عیار آنها را بشکافد و از هم بپاشد و به پیش برود. این یک ارتش مردم‌گرا ی انقلابی و ملی است که رزمندگان دلیر آن خود را با حداکثر انضباط و فداکاری وقف رزم بی‌امان علیه دجال خون‌آشام دوران کرده‌اند… از همهٌ دلیرمردان و شیرزنانی که نبرد با ستمگر دوران را اراده کرده و آمادگی حمل سلاح دارند و هم‌چنین از نظامیان میهن‌پرست که نمی‌خواهند رودرروی خلق به رژیم خمینی خدمت کنند دعوت می‌کنم به ارتش آزادیبخش ملی بپیوندند. باشد که ارتش آزادی رسالت رهائیبخش خود را هر چه سریعتر محقق کند! باشد که این ارتش مردمی ضامن پایدار صلح و آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران گردد! باشد که تاریخ ایران‌زمین از این ارتش به نیکی یاد کند و رزمندگان پاکباز آن را قدر بشناسد! سلام بر خلق ـ سلام بر آزادی مسعود رجوی</blockquote><blockquote></blockquote>
 
== نقش کنونی مسعود رجوی ==
[[پرونده:مسعود رجوی با لباس نظامی.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در لباس فرم ارتش آزادیبخش|بندانگشتی|مسعود رجوی در لباس فرم ارتش آزادیبخش]]
از سال ۱۳۶۸ مسعودر رجوی هیچ مسئولیت اجرایی در مجاهدین ندارد. هم اکنون زهرا مریخی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق است و پیش از او هشت زن دیگر مسئولین اول این سازمان بوده‌اند با اینهمه نقش مسعود رجوی به عنوان فردی که سازمان خود را از گردنه‌های سختی چون جریان اپورتونستی و پس از آن مبارزه با جمهوری اسلامی عبور داده‌است، وی را به یک رهبر تاریخی و ایدئولوژیک در مجاهدین تبدیل کرده‌است.<ref>دموکراسی خیانت شده- ص ۱۳۸</ref>
 
پس از تشکیل شورای ملی مقاومت عمدهٔ وقت مسعود رجوی صرف مسئولیتش در شورای ملی مقاومت ایران می‌شد. این شورا پس از گذشت ۳۹ سال هنوز پا برجاست که نقش مسعود رجوی در ادامه بقاء و پیشرفت آن به گفتهٔ تمامی اعضایش بسیار بارز می‌باشد.<ref>دموکراسی خیانت شده- ص ۱۳۸</ref>
 
محمد حسین نقدی، یک دیپلومات ایرانی که در سال ۱۳۶۱ به شورای ملی مقاومت پیوست و در سال ۱۳۷۱ در رم به قتل رسید در مصاحبه‌ای در دیماه ۷۱ به‌دنبال گسترش شورا گفت:<blockquote>«ما شوراییها معمولاً ابا داریم از این‌که نقش افراد را هم در این رابطه برجسته بکنیم، ولی من واقعاً تصور می‌کنم به‌حق و به‌جاست بگوییم که بیش از هرکس، این خواست عمومی جامعه و این ارادهٔ عمومی جامعه و این نیاز را و این که چگونه می‌شود این نیاز را ماده و متبلور کرد، مسئول شورای ملی مقاومت ایران آن را درک کرده و من فکر می‌کنم که واقعاً خارج از هرگونه تعارفی، حضور او هم بالاتر از هرچیز در عرصهٔ سیاسی از دلایل دوام و پیشرفت شورای ملی مقاومت و مقاومت به‌طور عام بوده و من تصور می‌کنم که در یک فرض ذهنی، عدم وجود مسئول شورای ملی مقاومت ایران، باعث می‌شد که مقاومت ایران اگر هم وجود می‌داشت، شکل و شمایلش طور دیگری بود و در مراحل قطعاً عقب‌تری از این چیزی که امروز هست، می‌بود». </blockquote>دکتر منوچهر هزارخانی، نویسندهٔ برجستهٔ ایرانی و مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر شورای ملی مقاوت در همین‌زمان دربارهٔ نحوهٔ ادارهٔ جلسه‌های شورا گفت: <blockquote>«ما که در جلسهٔ شورای ملی مقاومت نشسته‌ایم، همه‌مان نظر واحدی نداریم… سر راه‌حل سیاسی با هم دعوا داریم، والا بی‌خود جلسه تشکیل نمی‌دادیم. این‌که بایست چنین جلسه‌هایی تشکیل بشود… را به‌طور عام همه درک می‌کنند. اما این‌که کسی از عهدهٔ این کار بربیاید، این هنری است که اگر کسی این هنر را داشت، می‌شود رهبر. کسی که این ظرافتهای تعادل بخشیدن به یک نوع همکاری بین گروه‌هایی که هیچ‌کدامشان سیاستمدار حرفه‌ای نبوده‌اند، را داشته باشد، هنری دارد که همان هنر رهبری است. ما این را داریم و گمان می‌کنم که راهمان تا حد زیادی به این‌خاطر هموار است».<ref>دموکراسی خیانت شده ص ۱۳۹</ref></blockquote>بااینهمه مسعود رجوی در مورد شورا بر این باور است که هیچ تعصبی روی شورا یا مجاهدین وجود ندارد و هر زمان گروه یا آلترناتیوی پیدا شود که ظرفیت بالاتری برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تضمین دموکراسی داشته باشد، حاضر است از آن برغم اختلاف عقیده دفاع و حمایت کند.
 
پس از اشغال عراق که سازمان مجاهدین خلق در احترام به دولت نوپای عراق و قوانین آن حاضر شدند جمع‌آوری سلاح‌هایشان را بپذیرند، مسعود رجوی همچنان با اعضاء و هوادارانش در جلسات متعددی بصورت نوشتاری یا صوتی همراه بوده‌است. همچنین او گاهی پیام‌ها و بیانیه‌هایی به مناسبت‌های مختلف ارسال می‌کند که از سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران و مجاهدین پخش می‌شود. از جمله او در طول قیام دیماه ۱۳۹۶ چندین پیام خطاب به قیام کنندگان ارسال کرد. استراتژی تدوین شده و اعلام شده‌ای که توسط مسعود رجوی برای سرنگونی جمهوری اسلامی اعلام شده و در پیام‌های اخیر او نیز به آنها اشاره شده‌است، استراتژی ارتش آزادیبخش با کمک کانون‌های شورشی و شوراهای هماهنگی است.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۲|اندازه=ریز}}
 
== منابع ==