کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:
=== برداشت‌ها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! ===
=== برداشت‌ها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! ===
از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین تنها دو نوع برداشت می‌توان کرد. به عبارت دیگر این حرکت را تنها به دو شکل می توان تعبیر کرد:
از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین تنها دو نوع برداشت می‌توان کرد. به عبارت دیگر این حرکت را تنها به دو شکل می توان تعبیر کرد:
# حرکتی از سر بوالهوسی با تفاسیر فرویدیستی و حتی دیوانگی  
# حرکتی از سر بوالهوسی با تفاسیر فرویدیستی، عشقی و... نهایتا: دیوانگی  
# حرکتی در اوج آگاهی و در راستای پیشبرد منافع جنبش و سازمان مجاهدین (منطبق با گفتمان خود مجاهدین)
# حرکتی در اوج آگاهی و در راستای پیشبرد منافع جنبش و سازمان مجاهدین (منطبق با گفتمان خود مجاهدین
بله این حرکت یا می‌تواند از سر بوالهوسی محض و یا جنون محض باشد. کاری که حتی یک انسان معمول  نیز از آن پرهیز میکند و یا در آن سوی طیف باید گفت مریم رجوی دست به کاری زده است که درک آن نیاز به تعمق بسیار دارد.  چیزی در این وسط وجود ندارد. یا رهبری مجاهدین انسانی است بوالهوس و دیوانه که این اولی برای هیچ کس حتی دشمنان مجاهدین قابل تایید نیست و یا اینکه داستان چیز دیگری است!
به عبارت دیگر تفسیری مابین این دو تفسیر وجود ندارد. یعنی ماجرا آنقدر خرق که نمی‌توان آنرا عادی و معمول تعبیر کرد. بله این حرکت یا می‌تواند از سر بوالهوسی محض و یا جنون محض باشد. کاری که حتی یک انسان معمول  نیز از آن پرهیز میکند و یا در آن سوی طیف باید گفت مریم رجوی دست به کاری زده است که درک آن نیاز به تعمق بسیار دارد.  چیزی در این وسط وجود ندارد. یا رهبری مجاهدین انسانی است بوالهوس و دیوانه که این اولی برای هیچ کس حتی دشمنان مجاهدین قابل تایید نیست و یا اینکه داستان چیز دیگری است!


کما اینکه البته با برهان خلف میتوان به صورت دیگری نیز شق اول، یعنی ازدواج از سر بوالهوسی یا دیوانگی را رد کرد. به عبارت دیگر اگر در این ازدواج سودای هوس وجود داشت،‌چه نیازی به این بود که مجاهدین آنرا در بوق وکرنا کرده و اینهمه آنرا بارز کرده و علنا از آن سخن برانند؟ به عبارتی از اگر سوادی هوس در این حرکت وجود داشت، آیا منطقی نبود که مریم رجوی پس از طلاق از همسر سابق، کمی صبر میکرد و وقتی طلاق او از همسر سابقش به فراموشی سپرده شد، در سکوت و بدون اینکه جریان این حوادث را انقلاب ایدئولوژیک بنامد، با مسعود رجوی ازدواج میکرد؟ در اینصورت هیچ کس مطمئنا نه در در درون مجاهدین و نه در خارج از آن آنرا شماتت نکرده و توجهی به آن نمی‌کرد! محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«براستی رهبری مجاهدین با اتکا به کدام پشتوانه‌ وارد چنین حرکتی شد؟ حرکتی که به مثابه پرتاب کردن سازمانشان از آبشار نیاگارا بود. براحتی می توان نتیجه گرفت که اگر رهبریت مجاهدین در این رابطه دچار کمترین تردید بود، محال بود دست به چنین کاری بزند. به عبارت دیگر تنها در دو حالت می توان دست به چنین کاری زد.راه اول متعلق به انسانهای فرهیخته است و راه دوم متعلق به انسانهای دیوانه یا اوج آگاهی یا ناآگاهی کامل! در برابر دشواری این مسیر تنها در یکی ازین دوحالت است که از حوزه‌ی شعور،‌ عنصر تردید و از حوزه‌ی اراده عنصر ترس زایل می‌شود. در غیر اینصورت هرچقدر برد و حوزه عمل بزرگتر باشد احتمال دوگانگی و چندگانگی بیشتر و سپس تردیدها و ترسها بیشتر خواهد شد. حال اگر معادله را به عکس بچرخانیم می توان نتیجه گرفت که پذیرش چنین ریسکی تنها در حیطه قدرت کسانی است که یا در ناآگاهی محض بسر می برند یا با اوج آگاهی خویش به توحید و یگانگی کامل رسیده اند. به تعبیر دیگر برای این معادله حد وسطی وجود ندارد.»<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>
کما اینکه البته با برهان خلف میتوان به صورت دیگری نیز شق اول، یعنی ازدواج از سر بوالهوسی یا دیوانگی را رد کرد. به عبارت دیگر اگر در این ازدواج سودای هوس وجود داشت،‌چه نیازی به این بود که مجاهدین آنرا در بوق وکرنا کرده و اینهمه آنرا بارز کرده و علنا از آن سخن برانند؟ به عبارتی از اگر سوادی هوس در این حرکت وجود داشت، آیا منطقی نبود که مریم رجوی پس از طلاق از همسر سابق، کمی صبر میکرد و وقتی طلاق او از همسر سابقش به فراموشی سپرده شد، در سکوت و بدون اینکه جریان این حوادث را انقلاب ایدئولوژیک بنامد، با مسعود رجوی ازدواج میکرد؟ در اینصورت هیچ کس مطمئنا نه در در درون مجاهدین و نه در خارج از آن آنرا شماتت نکرده و توجهی به آن نمی‌کرد! محمد حسین حبیبی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«براستی رهبری مجاهدین با اتکا به کدام پشتوانه‌ وارد چنین حرکتی شد؟ حرکتی که به مثابه پرتاب کردن سازمانشان از آبشار نیاگارا بود. براحتی می توان نتیجه گرفت که اگر رهبریت مجاهدین در این رابطه دچار کمترین تردید بود، محال بود دست به چنین کاری بزند. به عبارت دیگر تنها در دو حالت می توان دست به چنین کاری زد.راه اول متعلق به انسانهای فرهیخته است و راه دوم متعلق به انسانهای دیوانه یا اوج آگاهی یا ناآگاهی کامل! در برابر دشواری این مسیر تنها در یکی ازین دوحالت است که از حوزه‌ی شعور،‌ عنصر تردید و از حوزه‌ی اراده عنصر ترس زایل می‌شود. در غیر اینصورت هرچقدر برد و حوزه عمل بزرگتر باشد احتمال دوگانگی و چندگانگی بیشتر و سپس تردیدها و ترسها بیشتر خواهد شد. حال اگر معادله را به عکس بچرخانیم می توان نتیجه گرفت که پذیرش چنین ریسکی تنها در حیطه قدرت کسانی است که یا در ناآگاهی محض بسر می برند یا با اوج آگاهی خویش به توحید و یگانگی کامل رسیده اند. به تعبیر دیگر برای این معادله حد وسطی وجود ندارد.»<ref>ضرورت عام رهبری- محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>